بیدل
ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بن عبدالخالق ارلاس، (۱۰۵۵–۱۱۳۳) متخلص به بیدل، و نیز مشهور با نام بیدل دهلوی،[1] شاعر پارسیسرای سبک هندی در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم هجری است.
عبدالقادر بیدل | |
---|---|
نام اصلی | 'ابوالمعانی میرزا عبدالقادر |
زاده | ۱۰۵۴ (قمری)۱۶۴۴ (میلادی) پتنه هندوستان |
درگذشته | ۴ صفر ۱۱۳۳ (قمری)۵ دسامبر ۱۷۲۰ (میلادی) دهلی |
آرامگاه | قریهٔ خواجه رواش کابل |
نام(های) دیگر | بیدل دهلوی[1] |
تخلص | بیدل |
پیشه | شاعر |
در زمان حکومت | اورنگزیب |
دیوان اشعار | کلیات بیدل دهلوی |
پدر و مادر | عبدالخالق ارلاس |
زندگینامه
«ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل» فرزند «میرزا عبدالخالق» در سال ۱۰۵۴هـ. ق در پتنه در ایالت بهار هندوستان به دنیا آمد و در آنجا رشد کرد و تربیت یافت. سال تولد او از «انتخاب» و «فیض قدس» در میآید.
او شاعر پارسیگوی است که از ترکان جغتایی برلاس یا ارلاس بدخشان افغانستان بود؛ وی بیشتر عمر خود را در شاه جهانآباد دهلی زندگی کرد و آثار منظوم و منثور خود را ایجاد کرد.
او در سال ۱۰۷۹ ه.ق بخدمت محمداعظم بن اورنگ زیب پیوست. سپس، به سیاحت پرداخت، و سرانجام، در «سال ۱۰۹۶ ه. ق» در دهلی سکنی گزید، و نزد آصف جاه اول، (نظام حیدرآباد) دکن منزلت بلند داشت.
بیدل در روز پنجشنبه چهارم صفر سال «۱۱۳۳ ه. ق» در دهلی زندگی را بدرود گفت و در صحن خانهاش، در جایی که خودش وصیت کرده بود، دفن گردید.[2]
مرگ و محل دفن بیدل
علامه صلاح الدین سلجوقی در صفحهٔ ۸۷ نقد بیدل خویش اینطور مینویسد:
«حینی که به هند بودم، از بیدل خیلی جستجو نمودم، ولی، معلوم شد که مردم هند کنون بیدل را فراموش کردهاند. (مظهر) و (ظهوری) نزد ایشان بارها بلندتر است از بیدل. قبر بیدل هم پیدا نشد، و من به درجهٔ اخیر به حیث یک جنرال قونسل افغانی که نزد اهل هند محترم است خیلی کوشیدم. در پایان کوشش خود به این فکر آمدم که بقایای او را به کابل آوردهاند، و من درینباره با استاد سید محمد داود الحسینی همنوا هستم. اسناد استاد موصوف خوب قوی است، و علاوه بر آن، گم شدن و ناپدید شدن ناگهانی قبر در زمانی که در آن محیط بزرگترین شاعر و صوفی و ادیب محسوب میشد، هیچ معنی ندارد بهجز اینکه جثهٔ او را از خانهاش (که طبعاً قبر در خانه معنی دیگری ندارد بجز این که موقت باشد) رسماً به وطنش و باز به جایی که در قریهٔ (خواجه رواش) به نام محلهٔ چغتاییها، یعنی اقوام بیدل، معمور و معروف بودهاست و تاکنون مرکز صوفیهای وحدت الوجودی یعنی انصاریهای پای منار است، آوردهاند».
استاد سلجوقی سپس ادامه میدهد:
«اینکه اگر بعضی میگویند یا بگویند که قبر بیدل از طرف بعضی مهاجمین از بین رفتهاست معنی ندارد. مهاجمین به بسیاری قبرها حمله کردهاند؛ ولی قبر از میان نرفتهاست. این کار به قبر جامی هم صورت گرفت ولی قبر باقی ماند و کنون مرجع خاص و عام است. مخصوصاً که مهاجم مانند سیل زود گذر باشد؛ و طبیعی است که آنطور مقبرهٔ مورد تجاوز هنوز محترم تر و محبوب تر و آباد تر میگردد.»
اسناد حسینی که سلجوقی از آنها یاد نمودهاست، از حدود ۸۶ شخصیت میباشد که آوردن نام همهٔ آنان در این مقاله جایز و میسر نیست. در اینجا تنها برخی از این اشخاص ذکر میشوند: استاد بیتاب، علامه صلاح الدین سلجوقی، میرغلام حضرت شایق جمال، میر غلام محمد غبار، سرور گویا اعتمادی، استاد خلیلالله خلیلی، دکتر میر نجم الدین انصاری، پروفسور میر امان الدین انصاری، میر محمد آصف انصاری، غلام حسن مجددی، محمد ابراهیم خلیل، علی محمد خان آدینه وزیر دربار، خال محمد خسته، وزیر علوم و معارف و وزیر امور خارجه فیض محمد زکریا، دکتر نجیب الله توروایانا، محمد ابراهیم صفا، دکتر عبدالاحمد جاوید، احمد علی محمد حیدر ژوبل، پروفسور عبدالحی حبیبی، محمد طاهر بدخشی، سید شمس الدین مجروح، دکتور محمد انس، غلام سرور ناشر، پروفسور الکساندر بوسانی استاد دانشگاه ناپل ایتالیا، مولوی فیض الله قندهاری، مولانا سید محمد عمر هروی، مولانا عبدالقدیر شهاب، مولانا فضل حق رامپوری و مولانا اشرف علی نهادنی و مولانا امجد علی بهاری، دکتر عبدالغنی (نویسندهٔ کتاب "احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل") و پروفسور محمد باقر رئیس دانشگاه پنجاب.
این دانشمندان همه متفق به یک نظر هستند که عظام بیدل به وطن اصلی آن شاعر انتقال داده شد.
بقایای جسد میرزا عبدالقادر بیدل را در کنار مقبرهٔ میرزا ظریف و شخص دیگری که غازی خان نام داشتهاست، به خاک سپردند.
به اساس مدارک و شواهد به دست آمده و روایت اهل خبرت، حفریاتی که به وسیلهٔ دانشمندان در مزار بیدل در خواجه رواش کابل صورت گرفت، دخمه ای در آنجا پیدا شد که در سمت غربی آن گوری وجود داشت که با گچ و آجر پخته ساخته شده بود و لوح سنگی نیمه شکستهای داشت. از عبارت لوحه سنگ برمیآمد که قبر از کدام مبارز بوده و در سال ۱۰۲۶ قبل از ولادت بیدل وفات نمودهاست. در سمت شرقی دخمه عظام دو نفر به صورت نامنظم در صحن دخمه دفن شده بودند که دلیلی بر انتقال عظام میباشد.
محلهٔ مذکور از قدیم نزد مردم آن دیار به یکه ظریف یعنی ظریف آباد شهرت دارد، بدون آن که متوجه باشند که میرزا ظریف مامای بیدل بودهاست و دخترش در خواجه رواش ساکن هستند. بر خاک بیدل لوح سنگی ای هم وجود داشت، ولی در دورهٔ فرمانروایی امیر عبدالرحمن خان، در هنگام قیام هزاره، که در اثر آن از سال ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۳ جنگ شدیدی جریان داشت، این لوح سنگی به دست تیمور شاه، احمد شاه و سلطان شاه، صاحبان باغ و زمینی که مزار بیدل و مامایش میرزا ظریف در آن قرار داشت، از بین برده رفت. آنان بر این باور بودند که توجه شخص امیر عبدالرحمن خان که به زیارت بیدل آمده بود و تصمیم ساختن آبادی را داشت، به اصطلاح باعث سرکاری شدن باغ و جایگاه ایشان خواهد شد. تمام جزئیات از بین بردن و محو کردن لوح سنگی مزار بیدل را صاحب شاه، وارث عاملان این کار اعتراف کرده و به صورت تحریری به استاد سید محمد داود الحسینی پژوهشگر مزار بیدل تسلیم کردهاست.
در اواخر سالهای چهل شمسی قرار بود به پیشنهاد و ابتکار حسینی و تأیید و اداره دولت وقت، گنبدی بر مزار بیدل آباد شود. لوح سنگی هم به خط موصوف که خطاط بود، تهیه شد و بر مزار بیدل گذاشته شد. معماری مزار این شاعر صوفی که از سوی ریاست سازمان وزارت دفاع ملی افغانستان آغاز شده بود، بنابر تغییرات پی در پی سیاسی در افغانستان تاکنون به پایان نرسیدهاست.
در مورد قبری که بعداً بنام قبر بیدل در دهلی شناخته شد، سرور گویا چنین مینویسد: «در این اواخر یعنی در سال ۱۳۵۹ قمری در نزدیکی قلعهٔ شیر شاه سوری مشهور به پرانه قلعه مقابل آرامگاه ملک نورالدین یار پران کنار جادهٔ مترا، خواجه حسن نظامی دهلوی بنا بر علتی در خرابهای مرتفع و تپه زاری قبری به نام بیدل شهرت داد و از نظام حیدر آباد در خواست نموده تا به امداد وی مقبره را آباد نماید نظام حیدرآباد دکن دو هزار روپیه هندی فرستاد و صفحه و صورت قبر از پارچهٔ رخام و خشت و سمنت آباد گردید و کتیبه یی هم به زبان اردو خواجه حسن نظامی بر آن نوشت و به نام میرزا بیدل اشتهار یافت. نظامی درین باره به کلی اشتباه نمودهاست و غرضی داشتهاست. قبر مذکور به هیچ وجه من الوجوه از بیدل نیست. بهطوریکه شاگردان و معاصران بیدل مینویسند، خانه و قبر بیدل در جوار دروازهٔ دهلی محلهٔ کهکریان کنار دریای جمنا واقع بوده که از قبر ملک نورالدین یارپران زیاده از دو میل فاصله دارد. به علاوه قبر ملک یارپران و مقابلش قبر ابوبکر طوسی از زمان علاءالدین بلخی موجود و مشهور بودهاست و هیچیک از معاصران و شاگردان حضرت میرزا - قبر بیدل را نزدیک بدین دو قبر و قلعهٔ شیرشاه سوری اشارت نکردهاست. همچنین در کتاب مزارات اولیای دهلی و آثار الصنادید و چراغ دهلی و واقعات حکومت دهلی و مسافر دهلی و غرابت نکر وغیره از مقبرهٔ بیدل در صد سال هیچ جا ذکری نرفتهاست. شاعر نامور هند میرزا اسدالله غالب در زمان حیات خود بسیار جستجو و تفحص نموده تا اثری از قبر بیدل در دهلی بیابد. در یک مکتوب خود این مطلب را نوشته و عدم موفقیت خود را اظهار مینماید. خلاصه تا زمان مؤلف عقد ثریا یعنی ۱۱۹۹ هجری قمری که ۲۳ سال بعد از مرگ میرزا بیدل آرامگاهش معلوم بودهاست و بعد از آن به کلی نا معلوم و کسی از آن سراغی ندادهاست».
این موضوع را میتوان در کتاب احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل که به وسیلهٔ دکتر عبدالغنی استاد دانشگاه پنجاب تألیف گردیده و اثر گرانبهایی در مورد زندگی و آثار بیدل است مطالعه نمود. وی مینویسد: «بالاخره در آثار الصنادید سر سید احمد که در سال ۱۸۴۷ میلادی نوشته شدهاست و نیز در کتابهایی که بعد از آن تصنیف گردیده غرابت نگار، مزارات اولیای دهلی و واقعات دارالحکومهٔ دهلی ذکری از قبر بیدل نرفتهاست. قابل توجهاست که کتاب آخر الذکر در این موضوع به صورت جامع بحث میکند و حتی از خرابههای دهلی نیز نام میبرد. آثار الصنادید نیز درین زمینه بسیار مهم است. میرزا اسدالله خان غالب (۱۷۹۷–۱۸۶۹ میلادی) که از پیروان ارادتمند بیدل بود تقریظی بر کتاب مذکور نوشته. اگر اثری از قبر بیدل در سال ۱۸۴۷ میلادی وجود میداشت، غالب حتماً از (سر سید احمد خان) در خواست مینمود تا از آن در کتاب خویش یاد کند. بنابرین واضح است که در آن وقت قطعاً اثری از قبر بیدل بجا نمانده بود. نظر به این همه دلایل عقیدهٔ من این است که مولانا حسن نظامی به کشف محل اصلی قبر بیدل موفق نشده بود. قبری که با وجود شکل غیر مشخص خود از طرف مولانا حسن نظامی در سال ۱۹۴۱ میلادی (مطابق ۱۳۵۹ هجری) تشخیص شده نتوانست در سال ۱۸۴۷ میلادی یعنی یک قرن پیشتر به صورت بهتری قابل تشخیص بود. اما میدانیم که غالب و سر سید احمد حتی یک کلمه نیز راجع به بیدل در آثار الصنادید اظهار نکردهاند. بنابرین برای تعیین قبر بیدل تحقیق علمی در خود همان جای لازم است. (رجوع شود به کتابهای: سی مقاله در بارهٔ بیدل، کابل ۱۳۶۵، صفحهٔ ۲۱۵–۲۲۰ و احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل)».
غلام حسن مجددی در صفحهٔ ۸۶ کتاب بیدلشناسی چنین مینویسد: «در اثر غفلت متمادی قبر این شاعر بزرگ ناپدید گردید. قبلاً ذکر گردید که در پایان سدهٔ دوازدهم هجری خانهٔ بیدل به حالت ویرانی، چون کسی نبود که از قبر مراقبت کند شاید در طول سه یا چهار عشرهٔ اول سدهٔ سیزدهم هجری در اثر خرابکاریهای زمان از میان رفته باشد. دکتر عبدالغنی میگوید: مولانا حسن نظامی مصنف آثار متعددی در بارهٔ دهلی، بهمن نوشتهاست که چون مرقع دهلی مؤلفهٔ درگاه قلی خان را به زبان اردو ترجمه مینمود، در آن ذکر گردیده بود که قبر بیدل معلوم نیست؛ و مولانا شاه سلیمان صاحب پهلواری پس از خواندن ترجمهٔ مذکور بوی نوشت که قبر در مقابل (قلعهٔ قدیم) و در مجاورت قبر ملک نورالدین یارپران واقع بودهاست، مولانا به آنجا شتافت، اثری از قبر بجا نمانده بود.»
استاد مجددی سپس در صفحهٔ ۸۷ کتابش میافزاید: «در (آثار الصنادید) میر سید احمد که در سال ۱۸۴۷ میلادی نوشته شدهاست و نیز در کتبی که بعد از آن تألیف گردیده، ذکری از قبر بیدل نرفتهاست.» (مراجعه شود به کتاب: بیدلشناسی؛ مؤلف: پوهاند غلام حسن مجددی؛ چاپ مطبعهٔ پوهنون؛ ۱۳۵۰) این که مجددی مینویسد که در اثر غفلت متمادی قبر این شاعر بزرگ ناپدید گردید. یا اینکه نوشتهاست که شاید در طول سه یا چهار عشرهٔ اول سدهٔ سیزدهم هجری در اثر خرابکاریهای زمان از میان رفته باشد، ادعاها و نظریههای خیلی ضعیف و بیاساسی میباشند. آیا از میان هزاران قبر، این کار صرف در مورد قبر بیدل صورت گرفتهاست؟ چرا سایر مزارات و مقابر دهلی از گزند روزگار در امان ماندهاند؛ یا هزاران قبر، حتی قبور اشخاص گمنام، در هرات و غور و بلخ و کابل و غزنی با وجود گذشت سدهها هنوز پابرجا هستند؟ ولو هزاران قبر اشخاص گمنام در میان آنها وجود دارد». هرچند که دلیل ذکر شده معتبر نیست زیرا قبرهایی هم هستند که از بین رفتهاند و ما از وجود آنها بی خبریم.
محمد حیدر ژوبل که استاد تاریخ ادبیات در دانشکدهٔ ادبیات کابل بود، در کتاب خویش زیر عنوان "بیدل و تأثیر سبک وی در ادبیات ما" در صفحهٔ ۱۲۹ نوشته ااست که: «بیدل بهعمر هفتاد و هفت سالگی در دهلی وفات نمود و در خانهٔ خود در شاه جهانآباد دهلی مدفون شد و… بعد به کابل انتقال داده شد.» پس به صراحت باید گفت که پژوهشهای عاری از اهداف شخصی و نفسی سید داود حسینی، طوریکه در فوق نظر سلجوقی را خواندیم، کاملاً درست بوده و واضح است که بیدل در محلهٔ (یکه ظریفِ) قریهٔ خواجه رواش کابل آرمیدهاست. بیدل به ویژه در کشور افغانستان، بخشی از سینکیانگ چین، تاجیکستان و ازبکستان محبوبیت بسیار دارد.
در مجموع بیدل شاعری پارسی گوی بود و تابع سبک هندی، بود و در این باره شکی نیست. زیرا آثار و مضامین او از فرهنگ و هویتی فارسی و دری خبر میدهند.
سبک و هنر شعری
در آثار بیدل، افکار عرفانی با مضامین پیچیده، استعارات، و کنایات بههم آمیخته، و خیالپردازی و ابداع مضامین تازه با دقت و موشکافی زیادی همراه گردیدهاست. در نظم و نثر سبکی خاص دارد، و از بهترین نمونههای سبک هندی[3] بهشمار میآید.
شفیعی کدکنی در کتاب شاعر آیینهها در مورد بیدل میگوید: «بیدل را باید نماینده تمام عیار اسلوب هندی بهشمار آوریم.»[4]
آثار
مجموع آثار این سخنپرداز و متفکر، به اهتمام و دقتی که شایستهٔ آن بود، تا سال ۱۳۴۱ شمسی انجام نشده بود. تقریباً مجموعه ای از آثار او در سال ۱۲۹۹هجری قمری در مطبعهٔ صفدری در بمبئی به اهتمام ملا نور دین بن جیواو به دستور مختار شاه کشمیری و ملا عبدالحکیم مرغینانی نوشته شدهاست. چند بار هم در هند و ماوراءالنهر - گاهی غزلیات و گاهی هم غزلیات با یکی دو اثر دیگر وی چاپ گردیده بود؛ ولی، هیچیک از این نسخ مشتمل بر تمام آثارش نبودهاست. تنها نسخهٔ چاپخانه صفدری نسبت به تمام نسخههای چاپشده کامل تر بود، اما این نسخه نیز تمام آثار منظوم و منثور بیدل را در برنداشت و سرشار از خطاهای املایی بود. گذشته ازآن چون نوشتن کتاب در متن و حاشیه صورت گرفته بود، برای خواننده خستهکننده بود. با وجود کمبودهای موجود در کتاب، نسخههای آن نایاب شده بود.
نسخهٔ جامع دیگری بعدها به ارادهٔ سردار نصرالله خان نائب السلطنه در چاپخانه کابل به شکل حروفی با قطع بزرگ، زیر چاپ رفت. اما چاپ نسخهٔ مذکور، که در ترتیب و تدوین آن جمعی از دانشمندان افغانستان اهتمام ورزیده بودند، نزدیک به پایان ردیف دال رسیده بود که نائبالسلطنه جهان را وداع نمود و دیوان غزل بیدل ناتمام ماند.
در ضمن سایر جنبشهای علمی و ادبی که توأم با نهضتهای اجتماعی در سالهای چهل هجری شمسی پدید آمد، تصمیم گرفته شد تا کلیات بیدل در چاپخانه معارف افغانستان چاپ شود. در اوایل مرداد سال ۱۳۴۱ هجری شمسی، غزلیات بیدل که جلد اول از آثار او قرار داده شده بود، در مدت کمتر از یک سال در همان چاپخانه، چاپ شد و به این طریق پیامی که این شاعر و متفکر بزرگ به جهان بشریت دارد، در دسترس علاقهمندان گذاشته شد؛ و بههمین ترتیب جلدهای بعدی یکی پس از دیگری به چاپ رسیدند:
- جلد دوم کلیات که شامل ترکیببند، ترجیعبند، قصاید، قطعه، رباعیات، و مخمسات است در ماه تیر ۱۳۴۲؛ رباعیات به صورت جداگانه در ماه دی ۱۳۴۲ شمسی؛
- جلد سوم کلیات که شامل عرفان، طلسم حیرت، طُور معرفت، و محیط اعظم میباشد در ماه بهمن ۱۳۴۲ شمسی
- جلد چهارم کلیات که چهار عنصر، رقعات، و نکات را دربرمیگیرد در ماه خرداد ۱۳۴۴ شمسی
در این دیوان، هر غزل به ترتیب حروف هجا که در آخر قافیهها آمده، به سلسلهٔ حروف الفبا چاپ شده و این ترتیب در حرف اول مصراع اول مطلع نیز رعایت گردیدهاست. در پایان هر جلد فهرستی نیز ترتیب و چاپ شده که جستجو کردن و یافتن غزلها آسان شود. در چاپ این دیوان، توجه دکتر میر نجم الدین انصاری، سعی استاد عبدالحق بیتاب، همکاری سید محمد داود حسینی به خصوص اهتمام و کوشش شبانهروزی شاعر و محقق خال محمد خسته قابل یادآوری است. قابل ذکر است که مطابق ادعای رابندرابنداس خوشگو، مؤلف کتاب «سفینهٔ خوشگو، طبع پتنه، بهار» کلیات بیدل در هنگام حیات خودش نیز تدوین شده بود و تعداد اشعار او را قید نموده که نظمً و نثرً آثار بیدل را نود و نه هزار بیت میداند و از آن جمله تعداد غزلیات را پنجاه و چند هزار درج کردهاست. مثنوی عرفان هم از آثار اوست که به زبان فارسی نوشته شدهاست.
طور معرفت
طُوَرِ معرفت مثنوی دوم از مثنویات عرفانیات بیدل دهلوی است که بر وزن «یوسف و زلیخا»ی جامی و «شیرین و خسرو»ی امیرخسرو دهلوی است که در هزار و سیصد بیت است و سفرنامهای رمزی است که آن را طور معرفت مینامیدهاند. بیدل در این مثنوی مانند شبستری کوه طور یا سینا را مقام تجلی و جلوه دانسته است.
نسخههای کلیات بیدل
- نسخهٔ چاپی وزارت علوم افغانستان
- کلیات ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی به تصحیح خلیلالله خلیلی و خالمحمد خسته شامل تمام آثار بیدل در چهار جلد
- غزلیات بیدل به تصحیح عباس داکانی و اکبر بهداروند
- نسخهٔ صوتی غزلیات بیدل با خوانش سیدحسن حسینی
آثار مربوط به بیدل
کتاب
- نقد بیدل نوشتهٔ صلاحالدین سلجوقی
- شاعر آیینهها نوشتهٔ محمدرضا شفیعی کدکنی
- بیدل، سپهری و سبک هندی نوشتهٔ سیدحسن حسینی
- مشق معنی بیدل نوشتهٔ سیدحسن حسینی[5]
- کلید در باز، رهیافتهایی در شعر بیدل نوشتهٔ محمدکاظم کاظمی
- جهان بیدل، نوشته سید محمد حسینی فطرت
نمونه اشعار
- غزل
دیده را باز به دیدار که حیران کردیم | که خلل در صف جمعیت مژگان کردیم | |
غیر وحشت نشد از نشئهٔ تحقیق بلند | می به ساغر مگر از چشم غزالان کردیم | |
رهزنی داشت اگر وادی بی مطلب عشق | عافیت بود که زندانی نسیان کردیم | |
موج ما یک شکن از خاک نجوشید بلند | بحر عجزیم که در آبله طوفان کردیم | |
حاصل از هستی موهوم نفس دزدیدن | اینقدر بود که بر آینه احسان کردیم |
- رباعیات
بی اسم و صفت، دلت به خود محرم نیست | بیرنگ و بو، بهار جز مبهم نیست | |
عالم به وجود من و تو موجود است | گر موج و حباب نیست، دریا هم نیست | |
تا در کف نیستی عنانم دادند | از کشمکش جهان امانم دادند | |
چون شمع، سراغ عافیت میجستم | زیر قدم خویش نشانم دادند |
پانویس
- «بیدل دهلوی». گنجور. دریافتشده در ۱ شهریور ۱۳۹۶.
- دکتور عبدالغنی در صفحهٔ ۱۶۹ کتابش احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل نگاشتهاست که: «آزاد بلگرامی، در صفحهٔ ۱۵۰ سرو آزاد مینویسد که بیدل در «سوم صفر ۱۱۳۳ هـ. ق» وفات یافت. این تاریخ صحیح نیست.»
- به این سبک اصفهانی یا صفوی هم میگویند
- Riz̤ā.، Shafīʻī Kadkanī, Muḥammad؛ کدکنی.، محمد رضا شفیعی (۱۳۸۴). Shāʻir-i āyinahʹhā: barrasī-i sabk-i Hindī va shiʻr-i Bīdil (ویراست Chāp-i ۷). Tehrān: Muʼassasah-ʼi Intishārāt-i Āgāh. شابک ۹۶۴۴۱۶۰۵۰۹.
- «مشق معنی بیدل».
منابع
- لغتنامه دهخدا
- دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر آینهها (بررسی سبک هندی و شعر بیدل)
- سلجوقی، صلاح الدین، نقد بیدل، دپوهنی وزارت، د دارالتألیف ریاست، ۱۳۴۳
- سی مقاله در بارهٔ بیدل، (به مناسبت سیصدوچهلمین سال تولد ابوالمعانی بیدل)، وزارت اقوام و قبایل، ریاست نشرات و تبلیغات، کابل، ۱۳۶۵
- دانشنامهٔ ادب فارسی، ادب فارسی در افغانستان، تهران ۱۳۷۸، (حسینی)، ص. ۳۴۵
- طهوری، محمد ناصر، برخی از خانوادههای خوشنویس کابل در یک سدهٔ اخیر، (استاد سید محمد داوود حسینی) مجلهٔ هری، شماره(۱–۲)، ص. ۶۵–۷۰
- دکتور عبدالغنی، احوال و آثار میرزا عبدالقادر بیدل، ترجمهٔ میر محمد آصف انصاری، پوهنحی ادبیات و علوم بشری، ۱۳۵۱
- زهرا خانلری کیا، فرهنگ ادبیات فارسی دری، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸، ص. ۹۸
- پوهاند غلام حسن مجددی، بیدلشناسی، جلد اول، چاپ مطبعهٔ پوهنتون، ۱۳۵۰، ص. ۸۷–۸۶
- محمد حیدر ژوبل، تاریخ ادبیات افغانستان، ۱۳۳۶، ص. ۱۲۹
پیوند به بیرون
- عبدالقادر بیدل، شورای گسترش زبان و ادبیّات فارسی
- زندگینامه بیدل
- وحدت وجود در کلام بیدل
- بررس ایماژهای خیالی و نقش عنصر خیال در شعر بیدل بایگانیشده در ۱۴ ژانویه ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine، حسین فقیهی، شورای گسترش زبان و ادبیّات فارسی
- غزلیات بیدل دهلوی
- بحثی در احوال و آثار بیدل، چاپ کابل (فایل PDF)
- ترکیبات خاص بیدل در چهار عنصر (فایل PDF)
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به بیدل در ویکیگفتاورد موجود است. |