نثر فارسی
نثر فارسی از گذشته برای مقاصد اخلاقی، به ویژه در دانش، دین و امور دولتی به کار میرفتهاست. در همه این حوزهها زبان فارسی با زبان عربی در رقابت بود. در الهیات، علوم، و ادبیات آثار فارسی اکثراً نسخههای عوامانه شدهٔ آثار پیچیدهتر به عربی بودند ولی این به این معنا نیست که همیشه کمتر مورد علاقه بودهاند. کیمیای سعادت اثر محمد غزالی، بهطور نمونه یکی از آن آثار است: نسخه چکیدهٔ احیاء علوم الدین، اثر خود مؤلف به عربی در الهیات اسلامی است. خیلی بعدتر در قرن هفدهم، محمدباقر مجلسی مجموعه کتابهایی به فارسی در زمینه باورهای عوامانهٔ شیعیان ایرانی نوشت. این کتابها هم موازی با آثار عربی او تصنیف شده بودند.
برخی از نثر نویسان
قائم مقام فراهانی اثر وی با نام منشآت قائم مقام یا منشآت، مشهور و دارای ارزش ادبی است.
میرزا رضی
یکی از نثر نویسان آغاز کار قاجاریه میرزا رضی منشی الممالک، فرزند میرزا شفیع آذربایجانی، است. میرزا رضی از خانوادهای برخاسته، که از عقاید صوفیگری پیروی میکردهاند، ولی این امر او و پدر وی را از رسیدن به مقامات عالیه دولتی بازنداشتهاست. میرزا شفیع مستوفی نادرشاه بود و میرزا رضی پس از فوت پدر در دولت کریم خان زند و پس از او دربار آغا محمد خان قاجار منصب استیفا داشت و رسائل و نامهها و فرامین عمده را به عربی و فارسی و ترکی و جغتایی تحریر میکرد و چون نوبت پادشاهی به فتحعلی شاه رسید در دربار او عزت و احترام بیشتری یافت و مشهور است که به هنگام سلام هم لوله قرطاس و هم خنجر الماس به کمر میزده است.
میرزا رضی به ترکی و گاهی به فارسی و عربی شعر میسرود و " بنده " تخلص میکرد. رضا قلی خان هدایت دو قصیده فارسی او را در مجمع الفصحاء ضبط کردهاست.
صاحب ترجمه به سال ۱۲۲۲ ه.ق به بیماری سل در تهران درگذشت و در نجف مدفون شد. وی هنگام مرگ شصت و پنج سال داشت.
میرزا رضی وقایع جنگ فرانسه و اتریش و روس (۱۸۰۵ م) را که از لسان اروپایی به ترکی ترجمه شده بود، برای مطالعه فتحعلی شاه، به زبان پارسی ترجمه کردهاست. رساله «عشق و روح» و «حسن و دل» نیز از منشآت اوست و از مشاهیر مکتوبات وی نامه مفصلی است که از قول فتحعلی شاه به ناپلئون اول نگاشته و تمام آن در «زنبیل» فرهاد میرزا معتمدالدوله چاپ شدهاست.
او را تاریخی است به نام " زینةالتواریخ " که به فرمان خاقان کبیر نگاشته. تاریخ مزبور تألیف دسته جمعی است که گذشته از میرزا رضی، که مؤلف اصلی بوده، معتمد الدوله نشاط و عبدالرزاق بیگ دنبلی، متخلص به مفتون، و شخصی به نام میرزا عبدالرحیم اشتهاردی در تحریر آن دست داشتهاند.
فاضل خان
میرزا محمد از طایفه بایندر ترکمان، روز چهاردهم ذیحجهً سال ۱۱۹۸ ه.ق در گروس به دنیا آمد. در شانزده سالگی یتیم ماند و به عسرت بزرگ شد. چندی پس از مرگ پدر، به عراق و جاهای دیگر سفر کرد و خط و انشایی فراهم آورد. پس به تهران آمد و به وسیله فتحعلی خان صبا به دربار راه یافت و جزو غلامان خاص درآمد و به فرمان شاه تحت نظر و تربیت صبا مشغول تحصیل شد؛ و در پنج سال چنان معلوماتی از علوم زمان بدست آورد که شاه چون فضایل او را دید لقب " فاضل خان " به او داد و به سمت جارچی باشی، یعنی رئیس و سرکرده منادیان دربار، منصوب شد. او چند سال جزو منشیان مخصوص شاه کار میکرد و در سفر و حضر ملتزم رکاب بود و چون بیانی خوب داشت، قصایدی را که فتحعلی خان ملک الشعراء و دیگران در مدح شاه میسرودند حفظ و رعایت میکرد و بدین مناسبت تخلص شعری خود را نیز " راوی " قرار داد.
در روز آدینه، ۲۴ رجب سال ۱۲۴۴ ه.ق (۳۰ ژانویه ۱۸۲۹ م) واقعه ناگوار قتل گریبایدوف، سفیر روس در تهران پیش آمد، و هفت ماه بعد شاهزاده خسرومیرزا، یکی از پسران کهتر عباس میرزا نایب السلطنه، با هیئتی برای عذرخواهی مأمور دربار روسیه شد. فاضل خان هم جزو این هیئت بود.
هیئت نمایندگی خسرو میرزا در راه قفقاز به پوشکین، شاعر نامی روس، برخورد که با آرتش ژنرال پاسکویچ به میدان جنگ با عثمانی میرفت.
پوشکین شرح این ملاقات را در سفرنامه ارز روم چنین آوردهاست:
«عجله داشتم که هر چه زودتر به تفلیس برسم… منتظر شاهزاده ایران بودند. در نزدیکی ده کازبیک (قاضی بیگ) با چند دستگاه کالسکه برخوردیم و راه چون تنگ بود، بند آمد. در آن میان که وسائطه نقلیه از کنار هم رد میشدند، افسر نگهبان به ما گفت که وی شاعر دربار ایران را بدرقه میکند و به خواهش من مرا به فاضل خان معرفی کرد. به کمک مترجم خواستم به تعارفات پرآب و تاب شرقی بپردازم. اما چقدر شرمنده شدم وقتی که فاضل خان شیرینکاری نابجای مرا با فروتنی ساده و مودبانهای پاسخ داد و اظهار امیدواری کرد که باز در پترسبورگ مرا ببیند و تاسف خورد که آشنایی ما طولانی نبود. ناچار شدم این لحن شوخی پر افاده خود را عوض کرده، با عبارات معموله اروپایی با او سخن گویم. این پیش آمد باید برای ما روسها درس عبرتی باشد که شوخی و مسخرگی را کنار بگذاریم و من خود از این پس دربارهٔ کسی از روی کلاه پوستی و سر انگشتان خضاب کرده اش قضاوت نخواهم کرد.»
فاضل خان زمانی هم به وزارت همدان منصوب گشت، و چون در آنجا وامدار شد و به وی سخت گذشت به تهران بازگشت و دوباره جزو منشیان مخصوص درآمد. در زمان سلطنت محمد شاه هم چندی به همین سمت باقی بود تا عزلت گزید و «از حضرت سلطان راتبه یافت» و سر انجام در سال ۱۲۵۳ یا ۱۲۵۴ ه.ق بر اثر بیماری شدید چند ماهه در تهران درگذشت.
صاحب دیوان
میرزا تقی علیآبادی، پسر میرزا زکی، مستوفی الممالک آغا محمد خان، در علیآباد (شاهی) به دنیا آمد. مردی بود فاضل و کار آزموده و صاحب قلم. چون در محل روزگار بر او سخت گرفته بود و کارش رونقی نداشت، از مازندران به تهران آمد و به وسیله فتحعلی خان صبا به دربار فتحعلی شاه معرفی و ابتدا به سمت منشی مخصوص مشغول کار شد؛ و پس از سه سال به ریاست بیوتات سلطنتی منصوب گردید. او مورد اعتماد شاه بود و پیغامها و رسائل محرمانه شاه به وسیله وی ابلاغ میشد. چند سال بعد به وزارت زنجان منصوب شد و ده سال در آنجا ماند و پس از ده سال به امر شاه به تهران بازگشت و چندی بعد لقب " صاحبدیوان " یافت. اما چهار سال بعد (۱۲۴۸ ه. ق) به جرم اینکه دهی را بی فرمان پادشاه منشور کرده و به سیورغال مردی داده بود، معزول شد و میرزا تقی نوایی مازندرانی به جای وی منشی الممالک شد.
بعد از جلوس محمد شاه به سال ۱۲۵۰ ه. ق، علیآبادی در شوال آن سال مأمور شد از شاهزاده محمد قلی میرزا ملک آرا، فرماندار مازندران، که به تهران احضار شده و بیم آن میرفت که سرکشی کند، استقبال نماید. او مأموریت خود را به خوبی انجام داد و بعد مأمور شیراز شد. در آنجا با وصال شیرازی الفت یافت و پس از سه سال به علت بیماری با اجازه شاه به تهران بازگشت و چندی نگذشت که دچار سکته و خانهنشین شد و به فلج پا و نابینایی گرفتار بود تا در جمادی الثانی سال ۱۲۵۶ ه.ق درگذشت.
صاحبدیوان در شمار چند تن نویسنده طراز اول صدر حکومت قاجاریه است. قائم مقام در منشآتش از او به احترام نام میبرد و در نویسندگی به استادیش میستاید.
صاحب ترجمه شعر هم میسرود و " صاحب " یا " صاحبدیوان " تخلص میکرد. اشعارش تعریفی ندارد. دو نسخه از دیوان او در کتابخانه مدرسه سپهسالار تهران موجود است.
انواع
نثر عرفانی خواجه عبداللّه انصاری
خواجه عبدالله انصاری معروف به پیرهرات، در قرن پنجم هجری در هرات به دنیا آمد. در جوانی علوم دینی وادبی را فرا گرفت. وی به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده است و از پیشگامان نثر مسجع محسوب میشود. کتابهای او به شرح زیر است:
الهی نامه، زادالعارفین، مناجات نامه، رساله دل و جان، رسالهٔ هفت نثار، قلندرنامه، محبت نامه، طبقات الصوفیه، کنزالسالکین، کشف الاسرار، صد میدان و رباعیات.
نثر نیایشها و مناجات وی، دارای سجع و آهنگ، لطافت، دلنشینی و سادگی است و از ویژگیهای آن، سرشار بودن از مضامین عرفانی است.[1]
ادوار و تحولات نثر فارسی
نثر معاصر
نثر فارسی معاصر، دارای چهار دوره، از نظر تحول و دگرگونی است. این چهار دوره، عبارتند از:
- نثر دوره مشروطیت
- نثر سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۵
- نثر سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۰
- نثر سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ که تاکنون نیز ادامه یافتهاست. سید علی شاهری، مصحح و ویراستار ارشد در انتشارات امیرکبیر و ویراستار در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کتاب غربزدگی از جلال آل احمد را سرآغاز دورهٔ چهارم نثر فارسی میداند.[2]
منابع
- http://www.britannica.com/EBchecked/topic/452843/Persian-literature/277137/Classical-prose
- "IRAN viii. PERSIAN LITERATURE (2) Classical – Encyclopaedia Iranica". Encyclopædia Iranica. 2006-12-15. Retrieved 2015-08-13.
- ابومحبوب، احمد، کالبدشناسی نثر، تهران: نشر زیتون ۱۳۷۴.
- همایی، استاد جلالالدّین. فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلد اوّل (صنایع لفظی بدیع و اقسام شعر فارسی)، چاپ سوّم، انتشارات توس، تهران، ۱۳۶۴
- ادبیات فارسی ۳ و ۴ (نظری، فنی و حرفهای، کاردانش؛ نظام جدید آموزش متوسطه؛ حسین داودی، حسن ذوالفقاری، منصور رستگار فسایی، محمدرضا زرسنج، محمدرضا سنگری و دیگران؛ دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، وزارت آموزش و پرورش؛ شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران؛ چاپ اول: ۱۳۷۷؛ کد کتاب: ۲۲۰/۱. ص ۱. دسترسی به متن بایگانیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine.
- غربزدگی؛ جلال آلاحمد؛ تهران؛ انتشارات مجید؛ چاپ چهارم: ۱۳۸۸. شابک ۵-۰۷۰-۴۵۳-۹۶۴. مقدمه. به قلم سید علی شاهری