ابوبکر شبلی

شیخ ابوبکر دلف بن جَحدر شبلی (۹۴۶–۸۶۱ میلادی) صوفی معروف قرن سوم هجری؛ وی را ابن جعفر نیز نامیده‌اند. جامی می‌نویسد نامش جعفر بن یونس است و بر قبر وی در بغداد نیز همین نام را نوشته‌اند.[1]

ابوبکر شبلی
نام در زمان تولدابوبکر دلف‌بن‌جعفر بن یونس شبلی
زادهٔسامرا، خلافت عباسی
درگذشت۹۴۶ م / ۳۳۴ ه
بغداد، خلافت عباسی
ملیتایران،[2] تاجیکستان
پیشهصوفی

زندگی‌نامه

شبلی در سال ۲۴۷ ه‍.ق در شهر سامرا متولد و ۸۵ سال بعد در بغداد از دنیا رفت. اصل وی از خراسان قدیم و از مردم اسروشَنه از فرغانه بود. پدر شبلی حاجب بزرگ خلیفهٔ عباسی بود و خود وی مدتی حاکم دماوند بود؛ و سپس حاجب موفق خلیفهٔ عباسی گردید. آنگاه مشاغل دیوانی را ترک گفت و به عبادت پرداخت. عاقبت در مجلس خیر نساج (از بزرگان تصوف) توبه کرد و مصاحب جنید بغدادی گردید. شبلی به جز ضیاع و عقار، شصت هزار دینار از پدر به ارث برده بود که همه را در راه خدا بخشید. به سبب بسیاری مجاهده و اعمال خارق‌العاده، مردم وی را دیوانه می‌پنداشتند و مکرر وی را به دارالمجانین می‌بردند.[3]

بنای یادبود

بنای یادبود شیخ شبلی در شهر دماوند به صورت یک برج قدیمی از دوران گذشته به جا مانده‌است. وی در گورستانی مشهور در بغداد به نام مقبره خیزران به خاک سپرده شده‌است.

کتاب‌هایی دربارهٔ شبلی

اولین کتابی که دربارهٔ وی نوشته شده با عنوان «شبلی» توسط دکتر جواد نوربخش تألیف و در سال ۱۳۷۶ توسط انتشارات خانقاه نعمت‌اللهی (لندن) منتشر گردید. این کتاب (۳۲۶ صفحه) در ۱۰ بخش و در برگیرنده اصل و نسب، بزرگداشت، استادان، اصحاب و معاصران و… وفات می‌باشد. مؤلف با استفاده از آثاری از قبیل شذرات الذهب، تذکرة الاولیا، طبقات الصوفیه انصاری، طبقات الصوفیه سلّمی، اللمع، تاریخ بغداد، کشف المحجوب هجویری، حلیة الاولیا ج ۱۰، شرح تعرف، طبقات الاولیا، شرح شطحیات روزبهان و صفوة الصفه، و … این اثر تحقیقی را نگاشته‌است. کتاب دیگری دربارهٔ زندگی و سیر و سلوک و افکار و اندیشه‌های او اثر کاظم محمّدی است با نام «شبلی مجنون عاقل» که چاپ‌های نخستین آن توسّط انتشارات وزارت ارشاد اسلامی در سال ۱۳۸۲ و چاپ‌های بعدی توسّط انتشارات نجم کبری در سال ۱۳۸۶ منتشر شده‌است.

سخنانی از شبلی

  • من به چهار بلا مبتلا شده‌ام و آن چهار دشمن من است: نفس و دنیا و شیطان و هوا. (تذکرة الاولیا، عطار، ص ۶۱۹)[4]
  • تصوف نشستن است در حضرت اللّه - تعالی - بی غم. (تذکرة الاولیا، عطار، ص ۶۳۱)[5]
  • تصوف الفت گرفتن است و مهربانی کردن. (طبقات الصوفیه - سلّمی، ص ۳۴۰)[5]
  • عارف را پنج نشان باشد: اول - شاد و خرم باشد به معرفت حق تعالی. دوم - انس یابد به یگانگی حق تعالی. سوم - حلاوت یابد در خدمت حق تعالی. چهارم - خوفناک باشد از فراق حق تعالی و پنجم - ایمن باشد از مکر حق تعالی. (فردوس المرشدیه، ص ۲۵۳)[6]
  • هر که خدا را شناخت هرگز اندوهگین نشود. طبقات الصوفیه انصاری، ص ۶۴۹)[6]

معاصران

شبلی و جنید

  • جنید استاد طریقت شبلی بود. روزی شبلی در مجلس جنید الله گفت. جنید گفت: اگر خدای غایب است ذکر غایب غیبت است و غیبت حرام است و اگر حاضر است در مشاهده حاضر نام او بردن ترک حرمت است. (تذکرة الاولیا عطار، ص ۴۲۸)[7]
  • ابونصر سراج به نقل از ابن علوان گوید: جنید گفت شبلی در مقام خود ایستاد و از آن دورتر نشد. اگر دور می‌گردید امامی می‌شد. (اللمع، ص ۴۰۴)[8]
  • شبلی پیش جنید گفت: لاحول و لا قوة الّا بالله. جنید گفت: این گفتار تو تنگ دلی باشد، و تنگ دلی از دست بداشتن رضا بود از قضا. (ترجمه رساله قشیریّه، ص ۲۹۹)[9]

شبلی و حلاج

  • شبلی از حسین منصور حلاج پرسید: این راه که در آن می‌روی چه باید کرد تا به تو رسم؟ گفت: دو قدم است. آن دو قدم برگیر که به ما می‌رسی! قدم نخست، دنیا نزدِ عاشقان خود زن است و با معشوقه ایشان منازعت مکن. قدم دوم، آخرت را به طالبان آن تسلیم کن و مناقشات خود از آنان دور دار! و بنده درگاه عزّت باش بی تصرف در دنیا و آخرت! (تفسیر انصاری، ج۲، ص ۲۳۷)[10]
  • شبلی از حلّاج روایت کند: روز اول در پیش حسین رفتم. سخن می‌گفت، فهم نکردم، زیرا فهم در آن جایز نبود. آنچه حفظ کردم، این بود که می‌گفت: الهی! هر حقی را حقیقتی است و هر خلقی را طریقتی و هر عهدی را وثیقی. ای شبلی! سرّ به زبان این طایفه آن است که ظاهرش پنهان است و معانیش نزد ایشان بیان. (شرح شطحیّات - روزبهان، ص ۳۸۰)[11]

برخی دیگر از معاصران شبلی

ابوالقاسم نصرآبادی، ابوحفص، ابن خفیف، ابوالحسین نوری، عبدالرحمن خراسانی، علی بن جعفر سیروانی،

وفات

در جلد اول، صفحه ۸۹ کتاب خزینة الاصفیا آمده: شبلی اول صبح روز جمعه ۲۷ یا ۲۸ ذی الحجه سال ۳۳۴ در سن ۸۷ یا ۸۸ سالگی در بغداد درگذشت و در مقبره خیزران مدفون شد. در همان سال المستکفی بالله خلع و المطیع بالله جانشنین او گردید.[12] عین گفتار به نقل از صفحه ۸۹ خزینة الاصفیا چنین است: «وفات آن جامع الکمالات بقول صاحب نفحات الانس در ماه ذی الحجج سال سه صد و سی و چهار و بقول مؤلف سفینه الاولیا بروز جمعه بیست و هفتم ماه ذی الحجج سنه مذکور و بقول صاحب مخبرالواصلین در سال سه صد و چهل و دو بوقوع آمده و قول اصح قول صاحب نفحات الانس است و بعضی مورخان وفات آنجناب بسال سه صد و سی و پنج نیز گفته‌اند و مدت عمر آنجناب به اتفاق جمیع اهل تاریخ هشتاد و هشت سال است - قطعه از مؤلف».[13]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. دکتر مهدی دهباشی و دکتر سید علی اصغر میرباقری فرد (۱۳۹۴). تاریخ تصوف (جلد ول) سیر تطور عرفان اسلامی از آغاز تا قرن ششم هجری. سمت. صص. ۱۱۶. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۰۲-۰۲۴۹-۱.
  2. Lewisohn L. Persian Sufism in the contemporary West: reflections on the Ni ‘matu’llahi diaspora. InSufism in the West 2006 Apr 18 (pp. 59-80). Routledge.
  3. فرهنگ فارسی دکتر محمد معین٬جلد پنجم٬صفحات ۸۸۶–۸۸۷
  4. جواد نوربخش، شبلی٬ص ۱۲۴
  5. جواد نوربخش، شبلی٬ص ۱۲۷
  6. جواد نوربخش، شبلی٬ص ۱۳۱
  7. جواد نوربخش، شبلی٬ص ۲۲
  8. جواد نوربخش، شبلی٬ص ۲۴
  9. جواد نوربخش٬شبلی٬ص ۲۹
  10. جواد نوربخش٬شبلی٬ص ۳۶
  11. جواد نوربخش، شبلی٬ص ۳۶
  12. جواد نوربخش، شبلی٬ص ۳۲۰
  13. غلام سرور (شهریور ۹۵). «خزینه الاصفیا - کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی». کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)

منابع

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ابوبکر شبلی موجود است.
  • جواد نوربخش، شبلی، انتشارات خانقاه نعمت‌اللهی (لندن)، ۱۳۶۷، شابک ۰-۹۳۳۵۴۶-۶۴-۵
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.