جهانآرا بیگم
جهانآرا بیگم (۲۳ مارس ۱۶۱۴ – ۱۶ سپتامبر ۱۶۸۱)، یک شاهزاده مغول و پادشاه بیگم امپراتوری گورکانی از ۱۶۳۱ تا ۱۶۵۸ و دوباره از ۱۶۶۸ تا زمان مرگش بود. او بزرگترین فرزند امپراتور شاه جهان و همسر ایرانی او ممتاز محل بود.[1] بیشتر به او بیگم صاحب گفته میشد. او خواهر بزرگتر امپراتور اورنگزیب بود.[2]
جهانآرا بیگم | |
---|---|
شاهدخت گورکانی پادشاه بیگم | |
شاهدخت اعظم امپراتوری گورکانی پادشاه بیگم | |
حکمرانی | ۱۷ ژوئیه ۱۶۳۱–۲۸ ژوئیه ۱۶۵۸ |
پیشین | ممتاز محل بیگم |
جانشین | روشن آرا بیگم |
سلطنت | ۲ ژوئن ۱۶۶۹ – ۱۶ سپتامبر ۱۶۸۱ |
پیشین | روشن آرا بیگم |
جانشین | زینتالنساء بیگم |
زاده | ۲۳ مارس ۱۶۱۴ اجمیر، راجستان، هند |
درگذشته | ۱۶ سپتامبر ۱۶۸۱ (۶۷ سال) دهلی |
آرامگاه | درگاه نظامالدین، دهلی |
پدر | شاه جهان |
مادر | ممتاز محل |
دین و مذهب | اسلام |
پس از مرگ نابهنگام ممتاز محل در سال ۱۶۳۱, جهانآرای ۱۷ ساله جای مادر را به عنوان بانوی اول (پادشاه بیگم) امپراتوری گورکانی گرفت، درحالی که پدرش سه زن دیگر نیز داشت. وی دختر مورد علاقه شاه جهان و در دوران پادشاهی او از نفوذ سیاسی بسیار زیادی برخوردار بود و چنان قدرتمند بود که همه وزرا و فرماندهان زیردست و فرمانبردار دستورات او بودند، چرا که او مهر سلطنتی را برعهده داشت و به عنوان «قدرتمندترین زن امپراتوری» در آن زمان توصیف شدهاست.[3]
جهانآرا در درگیریهای جانشینی پدرش پشتیبان برادرش محمد داراشکوه بود و از او حمایت میکرد. او در طول جنگ جانشینی که پس از بیماری شاه جهان در سال ۱۶۵۷ رخ داد، در کنار داراشکوه بود و سپس به پدرش که در قلعه آگره در حبس خانگی بود، پیوست. وی که دختری فداکار بود، از شاه جهان تا زمان مرگش در سال ۱۶۶۶ مراقبت کرد. سپس اورنگزیب با جهانآرا آشتی کرد و در سال ۱۶۶۹ او را به مقام قبلیاش پادشاه بیگم بازگرداند و حتی به او لقب جدید «صاحب بیگم» ("ملکه شاهزاده خانمها") را داد و با برکناری خواهر کوچکترشان به نام شاهزادهخانم روشنآرا بیگم، دوباره جهانآرا را بانوی اول امپراتوری کرد. به طور موثر جهانآرا قدرتی آشکار و کافی بر اورنگزیب را داشت و در بسیاری از تصمیمات جدی تاثیر قاطعی میگذاشت و گهگاهی که اورنگزیب کار اشتباهی می کرد با او بحث می کرد، و خودمختاری شخصی را که برای یک زن در زمان خود غیر معمول بود را داشت، و تمام قوانین و دستورات امپراتور بر اساس تعصب مذهبی برای محدودیت زنان شامل او نمیشد.[4] جهانآرا هرگز ازدواج نکرد و در زمان اورنگزیب درگذشت.
اوایل زندگی و تحصیلات
جهانآرا بیگم در نزد ساتعالنسا خانم آموزش دید. او به شعر گویی علاقهمند بود و از شاعران حمایت میکرد. ساتعالنسا خانم به خاطر دانش خود در قرآن و ادبیات فارسی و همچنین دانش آداب، خانهداری و پزشکی شهرت داشت. او همچنین به عنوان بانوی اصلی منتظر، ممتاز محل خدمت میکرد.[5]
بسیاری از زنان در خانه شاهنشاهی در خواندن، نوشتن شعر و نقاشی مهارت داشتند. آنها همچنین در خارج از خانه شطرنج، چوگان و شکار بازی میکردند. این زنان به کتابخانه اکبر امپراتور فقید، پر از کتاب در مورد ادیان جهان، و ادبیات فارسی، ترکی و هند دسترسی داشتند. جهانآرا نیز از این قاعده برخودار بود.[6]
پادشاه بیگم
با مرگ ممتاز محل در سال ۱۶۳۱، جهانآرا، ۱۷ ساله، با وجود پدرش که سه همسر دیگر داشت، به عنوان بانوی اول امپراتوری جای مادر خود را گرفت.[7] علاوه بر مسئولیتهای مراقبت از خواهران و برادران کوچکترش، و حرمسرا را بدوش گرفته بود، بلکه در اداره امپراتوری نیز به پدرش کمک کرد. وی همچنین باعث شد پدرش را از عزاداری بیرون آورد و عادی سازی را به دربار برگرداند، که با مرگ مادر و غم پدرش تاریک شد. یکی از وظایف وی پس از مرگ مادرش نظارت با کمک ساتینسا خانم، بر خواستگاری و عروسی برادرش، دارا شکوه با نادره بانو بیگم بود، که در ابتدا توسط ممتاز محل برنامهریزی شده بود، اما با مرگ وی به تعویق افتاد.
جهانآرا به عنوان پادشاه بیگم قدرتهای عظیمی را بدست آورد. پدرش مرتباً از او مشاوره میگرفت و به نظرات وی بسیار متکی بود و مسئولیت مهر امپراتوری را به او میسپرد و حتی حق نشانها و فرمانها که مختصر برای پادشاه بود را به او عطا کرد و چندین جاگیر و پرگنه را به او هدیه کرد. در سال ۱۶۴۴، هنگامی که اورنگ زیب پدرش، پادشاه را خشمگین کرد، جهانآرا از طرف برادرش شفاعت کرد و شاه جهان را راغب کرد تا او را عفو کند و درجهاش را بازگرداند.[8] علاقه شاه جهان به دخترش در عناوین متعددی که به او ارزانی داشت مشخص است که شامل: صاحبت الزمانی (کدبانوی زمانها)، پادشاه بیگم (بانوی بزرگ امپراتور) و بیگم صاحب (شاهزادهخانم شاهزادهخانمها) بود. قدرت او به حدی بود که میتوانست سرنوشت ملتها را تغییر دهد و حتی بر خلاف دیگر شاهزاده خانمهای شاهنشاهی، به او اجازه داده شد که در قصر خودش، در خارج از محدوده قلعه آگره زندگی مستقل داشته باشد.[9] این قدرت و نزدیکی با پدرش بعداً منجر به «شایعه بازار» شد که مبنی بر وجود روابط جنبشی بین جهان آرا و پدرش بود. همانطور که توسط فرانسوا برنیر، پزشک فرانسوی دربار گورکانی نقل شدهاست، «انصاف از پادشاه برای جمعآوری میوه از درختی که خودش کاشته بود، ناعادلانه بود.»[10]
در مارس ۱۶۴۴،[11] درست چند روز پس از ۳۰ سالگی، جهانآرا از ناحیه بدن دچار سوختگی شدیدی شد و تقریباً بر اثر جراحات بیمار شد. شاه جهان دستور داد که مبالغ زیادی از صدقات به فقرا داده شود، زندانیان آزاد شوند و دعا برای بهبودی شاهزاده خانم اقامه شود. اورنگ زیب، مراد بخش و شایسته خان برای دیدن او به دهلی بازگشتند.[12][13] در مورد آنچه اتفاق افتاده حسابها متفاوت است. برخی میگویند لباسهای جهانآرا که در روغن معطر خوشبو ریخته شدهاند، آتش گرفتهاند.[13] در روایات دیگر ادعا میشود که لباس خدمتکار موردعلاقه شاهزاده خانم برای رقصیدن آتش گرفته و شاهزاده خانم که به کمک او آمده بود خود را روی سینه او انداخته و باعث سوختن خود شد.[14]
در طول بیماری، شاه جهان به قدری نگران وضعیت رفاهی دختر مورد علاقه خود بود که فقط در مختصر روزانه خود در دیوان عام حضورهای کوتاه داشت.[15] پزشکان سلطنتی نتوانستند سوختگیهای جهانآرا را درمان کنند. یک پزشک ایرانی برای معالجه وی آمد و وضعیت وی برای چند ماه بهبود یافت، اما پس از آن، دیگر بهبودی حاصل نشد تا اینکه یک پزشک سلطنتی دیگر به نام آریف چلا، پمادی را مخلوط کرد که پس از دو ماه دیگر، سرانجام باعث بسته شدن زخمها شد. یک سال پس از حادثه، جهانآرا کاملاً بهبود یافت.[16] پس از حادثه، شاهزاده خانم به زیارت مزار معین الدین چشتی در آجمر رفت.
شاه جهان پس از بهبودی، سنگهای قیمتی و جواهرات کمیاب به جهانآرا داد و درآمد و کنترل بندر سورات را که شغلترین و پرسودترین بندر امپراتوری بود بهطور مادام العمر به وی عطا کرد.[9] او بعداً به دنبال الگویی که پدربزرگش اکبر، به اجمر رفت، بازدید کرد.[17]
جهانآرا جدا از اینکه در دربار سلطنتی زنی بسیار قدرتمند و بانفوذ بود، بلکه حامی اصلی تصوف نیز بود و غالباً خود را "فقیره" (زاهد) می نامید. او پیرو مقدس صوفیه ملا شاه بود كه در مورد نظم صوفیه به او آموخت. او چنان از مربی خود الهام گرفته بود كه كتابی را بر اساس زندگی وی نوشت به نام "رساله صاحیبیه". جهانآرا در زندگی نامه خود از معین الدین چشتی، درباره زیارت خود در آجمر می نویسد.
جهانآرا در طول زندگی خود سهم قابلتوجهی در توسعه معماری و مذهبی داشت. وی چاندنیچوک را در پایتخت وقت شاهجهانآباد طراحی کرد و با ایجاد تجارت با بازرگانان هلندی و انگلیسی، سرمایه پایتخت را تقویت کرد. مکانی که امروزه تالار شهر دهلی در آن قرار دارد قبلاً یک سرای، معروف به بیگمآباد بود. پروژه های بلند پروازانه و برنامه ریزی شده او زیبایی چشمگیری را می بالید اما به نظر می رسد اکنون در گذشته از بین رفته است. همچنین جهانآرا زنی بسیار ثروتمند بود و صاحب کشتیهایی که او با انگلیسی و هلندی تجارت می کرد بود و همچنین به طور فعال در تأمین مالی مساجد و کمک به نیازمندان در مکه و مدینه مشارکت داشت، وی همچنین کمک های خیرخواهانه کرد و از برنامه های مختلف امدادی برای مردم حمایت کرد.
در روابط با خواهران و برادرانش، او قویترین، صمیمیترین و نزدیکترین پیوند را با دارا شکوه، ولیعهد منتخب شاه جهان داشت. این دارا بود که جهانآرا را با تعالیم نظریه قدیریه تصوف آشنا کرد و هر دو دارای علایق و آرمانهای مشابهی در قبال زندگی بودند. از طرف دیگر گفته می شود روشنآرا، خواهر بیاختیار و کوچکترش، برخورد تلخی با او داشته است. از آنجا که جهانآرا همیشه نسبت به او و خواهران و برادران دیگر موردعلاقهتر بود، روشنآرا نسبت به او و قدرتی که داشت، حس حسادت شدید و نفرتی عمیق پیدا کرد. دیدگاه و طبیعت آنها نسبت به زندگی و رفتار در قدرت از دو قطب جدا بود. در حالی که روشنآرا حسود و حیلهگر بود و به سئواستفاده از قدرت و انباشت ثروت اعتقاد داشت، جهانآرا مهربان و فروتن بوده و بانویی باتقوا و فاقد از فساد در موقعیت بود که وقف پدر و پادشاهی او بود. از این رو تعجبآور نیست که اختلافات بد بین خواهران وجود دارد و احتمالآ همین اختلافات بود که در جنگ جانشینی در آینده نقش و تاثیر سرنوشتسازی داشت.
جنگ جانشینی: سقوط و صعود دوباره
شاه جهان در سال ۱۶۵۷ به شدت بیمار شد. جنگ جانشینی در میان چهار پسرش، دارا شکوه، شاه شجاع، اورنگ زیب و مراد بخش آغاز شد.[18]
در طول جنگ جانشینی، جهانآرا از برادرش دارا شکوه، پسر بزرگ شاه جهان حمایت کرد، در عوض خواهر کوچکترش روشنآرا که به اندازه او باهوش و بااستعداد درسیاست بود طرف اورنگ زیب را گرفت. هنگامی که ژنرالهای دارا شکوه در درهمت (۱۶۵۸) از اورنگ زیب شکست خوردند، جهانآرا نامهای به اورنگ زیب نوشت و به او توصیه کرد که از پدرش سرپیچی نکند و با برادرش جنگ نکند. او در کار خود ناموفق بود زیرا اورنگ زیب بخاطر طرفداری او از دارا شکوه بسیار عصبانی شد و بیشتر به توصیههای روشنآرا متکی شد. دارا در نبرد ساموگاره (۲۹ مه ۱۶۵۸) به سختی شکست خورد و به سمت دهلی گریخت.[19]
شاه جهان برای جلوگیری از حمله برنامهریزی شده به آگره هر کاری از دستش برمیآمد انجام داد و حتی به اورنگ زیب نامه ای فرستاد که به نزده او بیاید و و برای حل بحران خانواده صحبت کنند،[20] اما قصد واقعی شاه جهان دستگیری و کشتن او بود، ولی بخاطر خبرچینی به موقع روشنآرا که با یک پیغام رسان اهداف پدرشان را به اورنگ زیب رساند این نقشه با شکست روبرو شد. بعد از شکست نقشه خود، شاه جهان از جهانآرا خواست تا با استفاده از دیپلماسی زنانه خود مراد و شجاع را متقاعد کند که وزن خود را به سمت اورنگ زیب نیندازند.
بعد از این که شاه جهان در نقشه خود برای ترور اورنگ زیب شکست خورد، در ژوئن ۱۶۵۸، اورنگ زیب پدر خود شاه جهان را در قلعه آگره محاصره کرد و با قطع آب، وی را وادار به تسلیم بدون قید و شرط کرد. جهانآرا در ۱۰ ژوئن با پیشنهاد تقسیم امپراتوری به اورنگ زیب آمد. سرزمینهای پنجاب و مجاور آن به دارا شکوه داده میشود، شاه شجاع بنگال را به دست میآورد، مراد بخش گجرات را به دست میآورد، سلطان محمد پسر اورنگ زیب دکن را به دست میآورد و بقیه امپراتوری به اورنگ زیب میروند. اورنگ زیب به بهانه کافر بودن دارا شکوه، پیشنهاد جهان آرا را رد کرد.[21]
در هنگام صعود اورنگ زیب به سلطنت، جهانآرا از قدرت برکنار شد و بهجای او خواهر کوچکش روشنآرا جای او را به عنوان پادشاه بیگم گرفت. جهانآرا در همان سال در زندان در قلعه آگره به پدرش پیوست، جایی که او خود را وقف مراقبت او تا زمان مرگش در سال ۱۶۶۶ کرد.[22][23] پس از مرگ پدرشان، جهانآرا و اورنگ زیب در سال ۱۶۶۸ آشتی کردند. او به جهانآرا لقب ملکه شاهزادهها را داد و دوباره او را به عنوان پادشاه بیگم و رئیس قصر و حرمسرای سلطنتی منصوب کرد و حقوق سالانه بیشتر از دوره سلطنت پدرشان را به او داد که یک میلیون و هفتصد هزار سکه طلا بود و او به جای روشنآرا، بانوی اول شد.[24]
جهانآرا اقتدار بزرگی را در کنار برادرش کسب کرد. او نه تنها در خانه سلطنتی بلکه در امور حکومتی نیز شریک اورنگزیب شد، او خیلی زود در موقعیت و قدرت خود از آزادی و امنیت کافی برخوردار شد تا به طور موفق به عنوان یک واسطه و شفاعتکننده برای مقامات و فرماندهان با پادشاه شود یا حتی گهگاهی با اورنگ زیب بحث و مشاجره کند، زندگی مستقل از برادرش داشته باشد، در جلسات روزمره دولت شرکت فعالی کند و در بسیاری از امور ضروری و مسائل مهم دولتی و مرزی قاطعانه تاثیرگذار باشد، و بدینسان از امتیازات بسیار خاصی و نادر در اقتدار شاهی برخوردار بود که سایر زنان از آن برخوردار نبودند؛ وی همچنین آشکارا علیه مقررات سختگیرانه زندگی عمومی اورنگ زیب مطابق با اعتقادات مذهبی محافظه کارانه و تصمیمات وی در سال ۱۶۶۹ مبنی بر قطع حمایت دربار از شاعران و موسیقیدانان و در ۱۶۷۳ برای تخریب معابد هندو و سال ۱۶۷۹ بر بازگرداندن مالیات نظرسنجی برای غیرمسلمانان، که به اعتقاد او موجب دور شدن و از دست دادن طرفداری افراد شایسته و مردمان هندوی خود شد، بحث و انتقاد جدی کرد.[25]
مرگ
جهانآرا بیگم در سال ۱۶۸۱ فوت شد. برادرش اورنگزیب به او لقب صاحبتزمانی (مالک عصر) داد.[26] او در مقبرهای که در کنار آرامگاه نظامالدین اولیا در دهلی است، به خاک سپرده شد.
سادگی این آرامگاه قابل توجه است. آرامگاه جهانآرا به دستور خودش در زمان زندگیاش ساخته شد. این بنا کاملاً از سنگ مرمر سفید با آثار مشبک و رو به آسمان ساخته شدهاست.[27]
شعر زیر که از خود اوست بر سنگ مزارش نوشتهاند:
بغیر سبزه نپوشد کسی مزار مرا | که قبرپوش غریبان همین گیاه بس است |
نیاکان
نیاکان جهانآرا بیگم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
پانویس
- "Begum, Jahan Ara (1613-1683)". 10 April 2009. Archived from the original on 10 April 2009. Retrieved 11 January 2016.
- Sana Mir (30 June 2019). "Jehan Ara's Chauburji". The News International (newspaper). Retrieved 19 November 2020.
- ASHER, CATHERINE; Asher, Catherine Ella Blanshard; Asher, Catherine Blanshard; Asher, Catherine B. (1992). Architecture of Mughal India. Cambridge University Press. p. 265. ISBN 978-0-521-26728-1.
- Preston, page 285.
- Nicoll, Fergus (2009). Shah Jahan. London: Haus Publishing. p. 88.
- Anantha Raman, Sita (2009). Women in India: a Social and Cultural History. Santa Barbara: Praeger. pp. 16 (vol. 2).
- Preston, page 176.
- Nath, Renuka (1990). Notable Mughal and Hindu Women in the 16th and 17 Centuries A.D. New Delhi: Inter-India Publications. p. 129. ISBN 81-210-0241-9.
- Preston, page 235.
- Dalrymple, William (2005). The city of djinns. London: Harper Perennial. pp. 197–198. ISBN 978-0-00-637595-1.
- "The Biographical Dictionary of Delhi – Jahanara Begum, b. Ajmer, 1614-1681". Thedelhiwalla.com. 14 July 2011. Retrieved 11 January 2016.
- Nath, Renuka (1990). Notable Mughal and Hindu Women in the 16th and 17th Centuries A.D. New Delhi: Inter-India Publications. pp. 120–121. ISBN 81-210-0241-9.
- Gascoigne, Bamber (1971). The Great Moghuls. New Delhi: Time Books International. p. 201.
- Irvine, William (trans.) (1907). Storia Do Mogor or Mogul India 1653-1708 by Niccolao Manucci Venetian. London: Murray. pp. 219 (vol. 1) – via Internet Archive.
- Gascoigne, Bamber (1971). The Great Moghuls. New Delhi: Time Books International. p. 202.
- Eraly, Abraham (2004). The Mughal throne: the saga of India's great emperors. London: Phoenix. p. 308. ISBN 978-0-7538-1758-2.
- Schimmel, Annemarie (1997). My Soul Is a Woman: The Feminine in Islam. New York: Continuum. p. 50. ISBN 0-8264-1014-6.
- Nath, Renuka (1990). Notable Mughal and Hindu Women in the 16th and 17th Centuries A.D. New Delhi: Inter-India Publications. p. 125. ISBN 81-210-0241-9.
- Nath, Renuka (1990). Notable Mughal and Hindu Women in the 16th and 17th Centuries A.D. New Delhi: Inter-India Publications. p. 130. ISBN 81-210-0241-9.
- Lal, Muni (1986). Shah Jahan. New Delhi: Vikas Publishing House. p. 318.
- Nath, Renuka (1990). Notable Mughal and Hindu Women in the 16th and 17th Centuries A.D. New Delhi: Inter-India Publications. p. 131. ISBN 81-210-0241-9.
- "Tomb of Begum Jahanara". Delhi Information. Archived from the original on 10 January 2014. Retrieved 11 January 2016.
- Sarkar, Jadunath (1989). Studies in Aurangzeb's Reign. London: Sangam Books Ltd. p. 107.
- Preston, page 285.
- Eraly, Abraham (2004). The Mughal throne: the saga of India's great emperors. London: Phoeniz. pp. 401–402. ISBN 978-0-7538-1758-2.
- Preston, page 286.
- Nath, Renuka (1990). Notable Mughal and Hindu Women in the 16th and 17th Centuries A.D. New Delhi: Inter-India Publications. p. 137. ISBN 81-210-0241-9.
- Mehta (1986, p. 374)
- Jl Mehta, Advanced Study in the History of Medieval India (1986), p. 418
- Mehta (1986, p. 374)
- Kobita Sarker, Shah Jahan and his paradise on earth: the story of Shah Jahan's creations in Agra and Shahjahanabad in the golden days of the Mughals (2007), p. 187
- Soma Mukherjee, Royal Mughal Ladies and Their Contributions (2001), p. 128
- Mehta (1986, p. 418)
- Mukherjee (2001, p. 128)
- Subhash Parihar, Some Aspects of Indo-Islamic Architecture (1999), p. 149
- Frank W. Thackeray, John E. Findling, Events That Formed the Modern World (2012), p. 254
- Shujauddin, Mohammad; Shujauddin, Razia (1967). The Life and Times of Noor Jahan. Caravan Book House. p. 1.
- Sarker (2007, p. 187)
- Ahmad, Moin-ud-din (1924). The Taj and Its Environments: With 8 Illus. from Photos. , 1 Map, and 4 Plans. R. G. Bansal. p. 101.
- Thackeray, Findling (2012, p. 254)
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل جهانآرا بیگم
- کشاورز صدر، از رابعه تا پروین، بنگاه امیری، تهران ۱۳۳۴
- Eraly, Abraham (2004). The Mughal Throne (paperback) (First ed.). London: Phoenix. pp. 555 pages. ISBN 978-0-7538-1758-2.
- Preston, Diana & Michael (2007). A Teardrop on the Cheek of Time (Hardback) (First ed.). London: Doubleday. pp. 354 pages. ISBN 978-0-385-60947-0.
- Lasky, Kathryn (2002). The Royal Diaries: Jahanara, Princess Of Princesses (Hardback) (First ed.). New York: Scholastic Corporation. pp. 186 pages. ISBN 978-0-439-22350-8.