پوربهای جامی

تاج الدین بن بهاءالدین متخلص به پوربهای جامی از شاعران معروف خراسان در نیمه دوم سده هفتم هجری قمری بود. وفات وی به سال ۶۹۹ ه. ق در تبریز بوده‌است.[1] از تخلص‌های دیگر وی «ابن بها» و «بها» بوده‌اند.[2] به او ملک الشعرا هم می‌گفته‌اند.[3]

تاج الدین بن بهاءالدین پوربهای جامی
زادهٔقرن هفتم ه. ق
تربت جام، ایران.
درگذشت۶۹۹ (قمری)
تبریز، ایران.
پیشهشاعر و نویسنده

او در شهر تربت جام (در آن دوران، روستای جام) دیده به جهان گشود. نیاکانش به شغل قضاوت اشتغال داشتند، اما او به خاطر طبع ظریفش رغبتی به قاضی شدن نشان نداد و به شاعری می‌پرداخت. وی بیشتر عمر خود را در هرات گذرانید و در آنجا به شاگردی مولانا رکن‌الدین قبایی درآمد و مدتی نیز شاگرد سعید هروی بود. سپس از اطرافیان و مداحان خواجه عزالدین طاهر فریومدی و پسرش خواجه وجیه‌الدین که از وزیران اباقاخان بن هلاکو بودند گشت.

انتقاد اجتماعی

در قرن هشتم هنگام حکومت ایلخانان مغول املاک شخصی غازان خان سالانه عایدی زیادی داشت و خواجه رشیدالدین فضل‌الله وزیر نیز املاک مزروعی فراوانی داشت. این فئودالهای بزرگ ولایات را به مقاطعه به حکام محل می‌سپردند. این حکام روستاییان را با قساوت و سنگدلی وحشیانه استثمار می‌کردند. بیتی‌از پوربها ناظر بر این اوضاع است:[4]

همه جهان متفرق شدند و آوارهز بیشمار قلان و ز بیکران قبچور

پوربها همراه آن دو به تبریز رفت و در آنجا با همام تبریزی مشاعره داشت و به دستگاه خواجه شمس‌الدین محمد جوینی نزدیک شد و او را مدح کرد.[5]

به استناد بیتی از وی که:

در نظم و نثر تازی و ترکی و پارسیبرده ز اهل فضل به هر سه زبان گرو

این گونه معلوم می‌شود که وی در سرودن شعر به هر سه زبان فارسی, عربی و ترکی توانا بوده، اما اکنون فقط دیوان فارسی وی به جا مانده‌است.

مهارت پوربها در سرودن هزل و هجا بوده‌است. وی همچنین در قصیده‌ای موسوم به قصیده «مغولیه» اوج استعداد خود را در به کاربردن لغات و اصطلاحات مغولی نشان داده، به طوریکه در هر بیت یک یا دو کلمه ترکی یا مغولی به کار برده‌است.مینورسکی در مقاله‌ای به نام «قصیدة مغولیة پوربهاء» این قصیده را شرح و ترجمه کرده و بیشتر لغات ترکی آن را توضیح داده‌است.[6] ویژگی بارز این قصیده التزام یک یا دو کلمة ترکی مغولی در همة ابیات استاز استادانه‌ترین تفننهای پوربها، «قصیدهٔ لامیه» به زبان مردم الکن است.

نسخه‌ای خطی از دیوان پوربهای جامی (نوشته ۱۰۲۹ق)، در موزه بریتانیا موجود است. همچنین مثنوی «کارنامه اوقاف» او را ایرج افشار در ۳۱۵بیت در مدح عزالدین فریومدی و هجو صاحب اوقاف، به چاپ رسانده(۱۳۳۹ش) که در آن نام سراینده تاج‌الدین نسایی ضبط شده‌است.[7] پوربها خود را همردیف سنایی و در هزل، مقلّد سوزنی سمرقندی می‌داند:[6]

طبع لطیف من ز سنایی و سوزنیدر جد و هزل برده به سحر و بیان گرو

آثار

نسخه خطی دیوان پوربها با عنوان کتاب پوربهای جامی (ش ۹۲۱۳: OR در موزة بریتانیا و فیلم آن، ش ۸۵۸، در کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران) را نظام‌الدین احمدبن عبدالله شیرازی، در ۱۰۶۹ در زمان سلطان محمد قطب شاه در حیدرآباد گردآوری کرده‌است. این کتاب دارای ۱۰۴ برگ شامل قصاید، مقطعات، ترکیب بند، مثنوی «کارنامه اوقاف خواف»، غزلیات و رباعیات است.

مضامین دیوان پوربها مدح شخصیتهای زمان شاعر مانند خواجه شمس الدین صاحب دیوان (گ ۱۸) و خواجه نصیرالدین طوسی)، هجو، هزل و اطلاعات تاریخی است .نقیضه گویی برای شعر شاعری مانند ظهیر فاریابی هم در دیوان او دیده می‌شود.[6]

  • کارنامه اوقاف، در این اثر او به جنبه‌های منفی و کارهای ناروای متولیان و مسؤولان امور اوقاف و دیوانیان خراسان اشاره شده‌است. وی دربارهٔ تغییر مدرسه به کاروانسرا و... می‌گوید:[9]
کار اوقاف بس پریشان شد
خواجه از مدرسه پشیمان شد
مدرسه کاروانسرا کردند
طلب علم را رها کردند

نمونه شعر

بر بیاض آفتاب از شب رقم خواهد کشیدماه را بر صفحهٔ خوبی قلم خواهد کشید
یارب این یک قطره خون کو را همی خوانند دلتا کی از بیداد مهرویان الم خواهد کشید
امشب ای شمع از سربالین بیماران مروبیدلی سر در گریبان عدم خواهد کشید
بر حذر باش امشب ای همسایهٔ بیت الحزنکز سرشک چشم من دیوار نم خواهد کشید
می‌کشد بار غم محبوب و می‌گوید بهاهر که عاشق شد ضرورت بار غم خواهد کشید

[10]

قصیده مغولیه

در این قصیده در هر بیت یک یا دو کلمه مغولی یا ترکی به کار رفته که اوج هنر پوربها را در به کار بردن این نوع نثر نشان می‌دهد. مینورسکی هم در نسخه تصحیحی خود اغب این لغات را توضیح داده‌است.

  • نکته: لغات مغولی و ترکی با فونت ایتالیک ضخیم مشخص شده‌اند.
ای کرده روح با لب لعل تو نوکریمحبوب ازبکی و نگاری و چادری
نوئین نیکوانی و ترغو[11] لب ترااز قند صد تغار بریزد بساوری
در یرلغ[12] غم تو ز بس ناله‌های سختخون شد دل چریک[13] و رعایا و لشکری
هندوستان زلف ترا چشم ترک توبلغاق[14] کرده همچو قشون نکودری
قامان طره‌های تو چون کلک بخشیانکردند مشق بر رخ تو خط ایغوری
تا باسقاق[15] عشق تو در ملک دل نشستاز یارغوی هجر تو برخاست داوری
کردند نرگه بر لب جیحون چشم منخیل خیال تو چو تومان یساوری[16]
کوچ و قلان خویش بدیوان عشق توگه جان دهم بمالی و گه سر به قبجوری[17]
تمغاجی غم تو زد از اشک آل منتمغای سرخ بر ورق زرّ جعفری
کردم تکشمشی لبت و جان ببوسه‌ایسورغامشی نمی‌کند از راه کافری
تا بشمشی کنیم بهم در مجادلهزین قصه پیش داور آفاق یکسری
بیلگا الغ بتکجی قاآن اعظم آنکدارد ره بتکجی و راه بهادری
ای صاحبی که هست به یرلیغ حکم توترک و مغول و تازی و رومی و بربری
ارتاق گشت با لقبت تا بشرق و غربتنسخ برد برای تو خورشید خاوری
تتقاولان عقل تو در راه مملکتبستند دست فتنه و جور از ستمگری
بر شیوه سخای تو آش عطا دهندبا ورجیان بکاسه زرین مشتری
قوشجی همت تو ز بهر قراتغوبربست بال نسر بپر کبوتری
هر کو عنایت تو اغز لامشی کندبر سر کشد برندق او چرخ چنبری
آن کس که او رسید به یاسای حکم تودر خاک تیره خشت لحد کرد بر سری
اختاجی سیاستت از قمچی اجلدر گردن عدوی تو بندد دو چنبری
پور بها دعاجی درگاه دولتتگشتست اشکبار و غم او نمی‌خوری
سوغات حضرت تو فرستاد این دعایادش مگر بخاطر عاطر درآوری
نوشد مگر ز سرغوت انعام عام تودر طوی بخشش تو ایاغ توانگری
یا وشمشی کند چو کنی تربیت ورادر شعر با نظامی و قطران و انوری
هرگز نگفته‌اند درین اصطلاح شعرفردوسی و دقیقی و بندار و عنصری
نشنیده‌است در عرب و در عجم کسیزینسان قصیده‌ای ز معزی و بحتری
تا هست کار ملک بیاسای پادشاهتا هست حکم شرع بدین پیمبری
در حفظ خویش ایزدت اسرامشی کنادپاینده باد ذات تو از فضل تنگری

منابع برخط

  1. «پوربهای جامی». وب‌گاه لغتنامه دهخدا. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۸.
  2. «پوربهای جامی». دانشنامه اسلام. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۸.
  3. «معرفی [[شهرستان تربت جام]]». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۰. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۸. تداخل پیوند خارجی و ویکی‌پیوند (کمک)
  4. Soreie Mehr - Free Book
  5. «پوربهای جامی». وب‌گاه دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۸.
  6. پوربهای جامی
  7. «دانره المعارف بزرگ اسلامی - پوربهای جامی». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰. دریافت‌شده در ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۹.
  8. «پوربهای جامی». وب‌گاه آفتاب. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۸.
  9. «اسلام دین زندگی است». وب‌گاه راسخون. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۸.
  10. «پوربهای جامی». وب‌گاه لغتنامه دهخدا. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۸۸.
  11. ترغو در میبوسرچ، واژه‌ای مغولی و به معنای نوعی از بافته ابریشمی سرخ رنگ می‌باشد
  12. یرلغ در میبوسرچ، مخخف یرلیغ که واژه‌ای است مغولی و به معنای حکم پادشاهی
  13. چریک در میبوسرچ، کلمه‌ای مغولی به معنای لشکری که به مدد لشکر دیگر فرستند
  14. بلغاک در میبوسرچ، اصل کلمه بلغاک بوده که کلمه‌ای غولی است به معنای غوغا
  15. باسقاق در میبوسرچ، کلمه‌ای مغولی به معناینایب پادشاه
  16. یساور، یساول در میبوسرچ، کلمه‌ای ترکی به معنای ملازم امیر
  17. قبجور در میبوسرچ، کلمه‌ای مغولی به معنای خراج مقرر دیوانی
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.