زبان مازندرانی

زبان مازَندَرانی (مازنی، مازِرونی، تبری، طبری)[22] نام یکی از زبان‌های ایرانی شمال‌غربی[23] است که در گروه زبان‌های کاسپین قرار دارد.[24] این گروه شامل زبان‌های زازاکی، گورانی، تالشی، گیلکی، طبری، تاتی، هرزندی و سمنانی می‌باشد و از لحاظ تاریخی جزء شاخه شمال‌غربی زبان‌های ایرانی بوده و در ارتباط با زبان پهلوی اشکانی می‌باشد[25][26].

مازندرانی
مازنی، مازِرونی، تبری، طبری
زبان بومی درایران
استان مازندران،[1][2] استان گلستان،[3][4][5][6] استان سمنان[7][8][9][10]، استان تهران[11][12][13][14][15][16][17]و استان البرز[18][19]
منطقهساحل جنوبی دریای کاسپین
شمار گویشوران
ناشناخته (۳ تا ۴ میلیون[20] اشاره‌شده ۱۹۹۳)
گویش‌ها
مرکزی
شهمیرزادی
گرگانی کهن †
گویش استرابادی
رویانی (کجوری و کلارستاقی)
کتولی
قصرانی (شمیرانی)
تنکابنی (شهسواری)
خط پهلوی(تاریخی)[21]
الفبای فارسی
وضعیت رسمی
تنظیم‌شده توسطدانشکده زبان‌شناسی دانشگاه مازندران
کدهای زبان
ایزو ۳–۶۳۹Either:
mzn  زبان مازندرانی
srz  گویش شهمیرزادی

زبان طبری در قرن‌های ششم و هفتم هجری (قرن یازدهم و دوازدهم میلادی) به منزلت زبان ادبی دست یافته بود ولی امروزه دارای رسم‌الخط خاصی نیست.[27] روزی این زبان رقیب اصلی زبان فارسی دری بود و می‌رفت تا زبان رسمی ایرانیان شود و تنها بخاطر و ناپایداری حکومت‌های محلی، عدم حضور حکومتی توانمند و پیدایش و چیرگی حکومت‌های محلی در خراسان، نتوانست چیرگی خود را بقبولاند؛ چرا که زبان حاکم زبان حاکمان بود.[28][29] محدوده جغرافیایی فعلی زبان مازندرانی از مرز گیلان در غرب تا دشتهای گرگان در شرق امتداد دارد. مرز جنوبی زبان مازندرانی تا حدودی ناشناخته است و این زبان فراتر از رشته کوه البرز، شامل سوادکوه، فیروزکوه و دماوند می‌شود و تمام مسیر جنوب به حومه تهران در شمیرانات، لواسانات، رودهن و غیره را در بر می‌گیرد. روستای ولاترو استان البرز که گویش آن توسط لامبتون (۱۹۳۸) ضبط شده‌است نیز گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد. در حاشیه جنوب شرقی مازندران، مجموعه ای از شهرها دراطراف شهر سمنان مانند سنگسر (مهدی شهر)، سرخه، لاسجرد، افتر وجود دارد که گویش آن دارای خصوصیات مشترک قابل توجهی با زبان مازندرانی است به خصوص گویش شهمیرزاد که گونه ای از زبان مازندرانی است.[30] در کتاب انتخابات البهیه در باب زبان مازندرانی آمده‌است: طبرستان زمینی هامون است و کشاورزی کنند و ستور دارند و زبانی دارند نه تازی نه پارسی و بومی هستند که دیگر دیلمان زبان ایشان را ندانند و تا روزگار حسن بن زید(۲۵۰–۲۷۰) مردم طبرستان و دیلمان کافر بودند.[31]

زبان مازندرانی در خارج از حوزه جغرافیای سیاسی مازندران در شهرها و روستاهای استان‌های مجاور، مانند بندرگز، کردکوی، و گرگان تا علی‌آباد کتول در استان گلستان، منطقه قصران داخل (شهرستانک، میگون، لالان، اوشان، فشم، آهار، گرمابدر، شمشک، دربندسر، آسارا) و گچسر و ولاترو و روستاهای سرشاخه‌های اصلی رودخانه‌های جاجرود و کرج و مناطق شمالی کوه‌های امامزاده داوود و طالقان (بالاطالقان) و منطقه دماوند (شامل نواحی کوهستانی شهر دماوند، رودهن و بومهن) تا فیروزکوه، قزوان چای و زرین‌دشت و سیمین‌دشت در حاشیهٔ حبله رود از استان تهران و مناطق پرور، چاشم و شهمیرزاد و عشایر الیکایی گرمسار و آرادان در استان سمنان گویش می‌شود.[32]

نام زبان

مردم مازندران در طول تاریخ زبان خود را طبری و مازندرانی نامیده‌اند و برای خود یک هویت طبری مجزا از بقیه اقوام در نطر می‌گرفتند. در طول تاریخ در تمام اسناد و منابع تاریخی زبان اهالی مازندران به طبری و مازندرانی معروف بوده‌است و تا قبل از دوران قاجار هیچ سندی وجود ندارد که اهالی مازندران زبان خود را گیلکی یا گلکی یا تاتی نامیده باشند. در جدول زیر نام زبان مردم مازندران در طول تاریخ آورده شده‌است.[33]

شمارهتاریخ نگارشنام زبان مردم مازندراننام منبعنویسنده
۱۳۷۵ قمریزبان طبرستاناحسن التقاسیم فی معرفه الاقلیمعبدالله مقدسی ،۱۳۸۵، ص۳۶۸
۲۳۷۸ قمریزبان طبریتاریخ قمحسن بن محمد قمی، ۱۳۶۱، ص۲۲۶
۳۳۸۳ قمریزبان طبرستانتاریخنامه طبریابوعلی بلعمی، ۱۳۸۰، ص۵۲۶
۴۴۷۵ قمریزفان طبریقابوس نامهعنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر ،۱۳۶۴، ص۹۸
۵۴۹۵ قمریزبان کوهینوروزنامهخیام نیشابوری، ۱۳۸۵، ص۸۰
۶۵۰۰ قمریزبان طبریتحفه القرائبحاسب طبری، ۱۳۹۱، ص۱۶۲
۷۶۰۷ قمریزبان طبرستانمرزبان نامهسعدالدین وراوینی، ۱۳۷۶، ص۱۰
۸۶۱۳ قمریزبان طبریتاریخ طبرستانابن اسفندیار، ۱۳۶۶، ج ۲، ص ۱۱۵
۹۸۰۵ قمریزبان طبریتاریخ رویاناولیالله آملی، ۱۳۱۳، ص۸۵–۱۱۱
۱۰۸۱۸ قمریزبان مازندرانیجامع الالحانعبدالقادر مراغی، ۱۳۸۸، ص۳۷۷
۱۱۸۹۲ قمریزبان طبری، زبان مازندرانیتاریخ طبرستان و رویان و مازندرانظهیرالدین مرعشی، ۱۳۱۶، ص۱۵-۱۶-۱۹-۲۱-۲۷-۸۶-۸۷-۱۱۹-۲۳۵-۳۴۸-۴۳۹
۱۲۱۰۲۷ قمریزبان مازندرانیسفرنامه پیترو دلاوالهپیترو دلاواله، ۱۳۸۰، ص۶۰۳
۱۳۱۰۴۴ قمریزبان مازندرانی، لغت مازندرانتاریخ مازندرانملاشیخعلی گیلانی، ۱۳۵۲، ص۹۴
۱۴۱۰۷۵ قمریزبان مازندرانیتاریخ خاندان مرعشی مازندرانمیرتیمور مرعشی، ۱۳۵۶، ص۱۰–۳۶۴
۱۵۱۰۷۸ قمریلغت مازندران، لغت طبرستانتحفه المونینحکیم مؤمن تنکابنی، ص۳۷-۳۸-۷۲-۱۶۲-۲۲۵
۱۶۱۲۶۰ قمریزبان مازندری، زبان تبری، پهلوی تبرستانیانجمن آرای ناصریرضا قلی خان هدایت طبرستانی، ۱۳۳۸، ص۱۰۶-۱۱۷-۱۱۸-۱۵۴-۱۷۶-۲۷۴-۳۲۴-۳۶۰-۳۹۸-۴۱۵-۴۴۹-۵۹۰
۱۷۱۲۶۰ قمریلفظ پهلوی، زبان پهلویریاض العارفینرضا قلی خان هدایت طبرستانی، ص۵۵
۱۸۱۲۶۴ قمریمازندرانینصاب طبریامیر تیمور قاجار ساروی، ۱۳۶۱، ص۵
۱۹۱۸۴۲ میلادیگویش مازندرانیترانه‌های محلی ساکنان کرانه‌های جنوبی دریای خزرالکساندر خودزکو، ۱۳۵۴، ص۱۶–۲۴
۲۰۱۲۷۶ قمریمازندرانیسفرنامه استرآباد و مازندران و گیلانمیرزا ابراهیم، ۱۳۵۵، ص۱۲۱-۱۳۵-۱۳۹-۱۹۷
۲۱۱۸۵۹ میلادیزبان محلی مازندرانیسفرنامهٔ شمالچارلز فرانسیس مکنزی، ۱۳۵۹، ص۶۷
۲۲۱۸۶۰ میلادیمازندرانیسفرنامه ملگونف به سواحل جنوبی دریای خزرگریگوری ملگونف، ۱۳۶۴، ص۹۲–۴۵
۲۳۱۲۸۲ قمریزبان مازندرانیسفرنامه ناصرالدین شاهناصرالدین شاه، ۱۳۴۹، ص۱۳۸-۱۴۰-۱۵۷
۲۴۱۲۸۳ قمریزبان مازندرانیکنزالاسرار مازندرانیامیر پازواری، ۱۳۴۹، ص۱۷–۱۸
۲۵۱۲۸۸ قمریزبان طبریمجمع الفحصارضا قلی خان هدایت طبرستانی، ۱۳۴۰، ص۱۱۰۳
۲۶۱۲۹۹ قمریزبان مازندرانیسفرنامه میرزا محمد مهندسمیرزا محمد مهندس، ۱۳۹۰، ص۴۲۳
۲۷۱۳۲۴ قمریزبان مازندرانیمرات الوقایع مظفریعبدالحسین خان سپهر، ۱۳۶۸، ص۱۵۳
۲۸۱۳۳۱ قمریزبان مازندرانیسفر مازندران و وقایع مشروطهغلامحسین افضل الملک، ۱۳۷۳، ص۱۲۹
۲۹۱۳۴۴ قمریزبان مازندرانیمازندران و استرآبادرابینو، ۱۳۴۳، ص۳۶-۳۹-۱۲۶

در زبان مازندران به سکنه جلگهٔ مازندران که به کشاورزی می‌پردازند گلک گفته می‌شود و به سکنه کوهستان کرد و گالش گفته می‌شود که این دو لفظ مترادف با چوپان می‌باشد. نخستین بار در تاریخ اولجایتو از لفظ گیل به معنای برزگر استفاده شده‌است. ابوالقاسم عبدالله بن علی القاشانی می‌نویسد: بازاریان را شهری و برزگران را گیل گویند. در ترانه‌های گیلکی که توسط الکساندر خودزکو گردآوری شده‌است نیز دو لفظ گیل کور (دختر کشاورز) و گالش کور (دختر دامدار) آمده که کاربرد لفظ گیل را به معنای کشاورز تأیید می‌کند. به اعتقاد شفیقی عنبرانی گیلک مترادف با کشاورز و کاسب هست. حبیب برجیان نیز در پژوهش‌های خود به عنوان نمونه ای از این کاربرد به نام دو روستا گیل کلا و کرد خیل در ساری اشاره می‌کند که در روستاهای مزبور کرد به معنای چوپان و گیل به معنای کشاورز و ده نشین است اعتماد السلطنه نیز شبیه همین تمایز از روستای ناحیه در نور گزارش می‌دهد به نوشتهٔ او روستای ناحیه هفت محله دارد که گیلک محله و کرد محله دو محله از محلات ین روستا هستند که لفظ کرد به معنای چوپان و لفظ گیلک به معنای کشاورز است.[34] همچنین در مازندران از محدوده دشت گرگان تا نواحی شرقی تنکابن به اهالی جلگه مازرونی و به اهالی کوهستان کوهی گفته می‌شود.

نامگذاری زبان مازندرانی به اصطلاح گیلکی و تاتی از زمانی آغاز شد که اقوام غیر بومی در دوران قاجار به مازندران کوچانده شدند. به همین دلیل اطلاق نام‌هایی همچون گیلکی و تاتی به زبان مردم مازندران در متون تاریخی تا قبل از این دوره وجود ندارد و نخستین بار در اواخر دوران قاجار از لفظ گیلکی و تاتی به عنوان زبان اهالی مازندران استفاده شده‌است. استفاده از اصطلاح گیلکی و تاتی در ابتدا در نواحی رایج بود که ساکنان بومی مازندران در کنار غیر بومی‌ها قرار گرفتند و به این ترتیب بومیان طبری زبان مازندران در دوران قاجار زبان خود را گیلکی یا تاتی می‌نامیدند. به اعتقاد غلامحسین یوسفی نیا نخستین بار لفظ گیلکی به زبان اهالی تنکابن که در معرض کوچ غیر بومیان قرار داشتند اطلاق گشت.

عوامل روانشناختی استفاده از لفظ گلکی و تاتی به جای مازندرانی

استفاده از لفظ گلکی و گیلکی به جای زبان طبری و مازندرانی باعث شده‌است بخش بزرگی از جمعیت طبری زبانان جز آمار استان گیلان و جمعیت گیلک زبان محسوب شوند. بر این اساس استان مازندران جز استان‌هایی محسوب می‌شود که بخش اعظم ساکنان آن در سرزمین زبان محلی خودجای ندارند. به همین دلیل با وجود اینکه جمعیت استان گیلان از استان مازندران کمتر است در اکثر منابع آمار گویشوران گیلانی بیشتر از مازندرانی ثبت شده‌است این در حالی است که بخش قابل توجهی از مازندرانی زبان‌ها در خارج استان مازندران و در استان‌های همسایه همچون گلستان سمنان تهران و البرز زندگی می‌کنند بنابراین باید جمعیت مازندرانی زبان‌ها از گیلانی زبان‌ها بیشتر باشد اما از آنجا که بیشتر طبری زبان‌ها از زبان خود به عنوان مازندرانی نام نبرده‌اند جز مازندرانی زبان‌ها به‌شمار نیامده اند. همچنین بسیاری از طبری زبانان در استان‌های البرز، تهران، سمنان و گلستان به علت عدم استفاده از لفظ مازندرانی جز آمار فارس زبان‌ها، تات زبان‌ها و گیلک زبان‌ها محسوب می‌شوند.[35]

دسته‌بندی تاریخی زبان طبری

زبانشناسان زبان طبری را برحسب زمان و ژانر به سه دوره باستان (کهن)، میانه و نو تقسیم نموده‌اند:[36]

  1. طبری باستان (کهن): این دوره از پادشاهی فیروز ساسانی تا روی کار آمدن حکومت مرعشیان را در برمیگیرد و به جز یک نمونه پیش از اسلام بقیه اشعار مربوط به پس از اسلام هستند و عمده آثار این دوره مربوط به قرن چهارم تا هفتم می‌باشند که مشتمل بر اشعار شاعران عصر اسپهبدان طبرستان است. همچنین گویش گرگانی قدیم که عبدالله مقدسی از آن به عنوان زبانی بسیار نزدیک به مازندرانی یاد می‌کند مربوط به این دوره می‌باشد. بخش قابل توجهی از آثار این دوره برای طبری زبانان قابل فهم می‌باشد.
  2. طبری میانه: این دوره از حکومت مرعشیان تا صفویه را در برمیگیرد و عمده آثار این دوره مربوط به قرن هفتم تا نهم می‌باشد و مشتمل بر ترجمه قرآن مجید و مقامات حریری است. همچنین گویش استرآبادی قدیم که بسیار به مازندرانی نزدیک می‌باشد مربوط به این دوره می‌باشد. اکثر آثار این دوره برای طبری زبانان قابل درک می‌باشد.
  3. طبری نو: این دوره از حکومت صفویه تا قاجار را در برمیگیرد و عمده آثار مربوط به قرن نهم تا دوازدهم می‌باشد و مشتمل بر کنزالاسرار امیر پازواری و اشعار طالب آملی در عهد صفویه و اشعار رضا خراتی کجوری در عهد زندیه و چند اثر مربوط به عهد قاجار همچون ترجمه طوفان البکا می‌باشد. زبان طبری فعلی با طبری این دوره یکی می‌باشد و برای گویشوارن مازندرانی کاملاً قابل فهم است. ادبیات مازندرانی پس از قاجار ادامهٔ این دوره می‌باشد.

اشعار مربوط به کنزالاسرار به دو دسته طبری شرق مازندران و طبری غرب مازندران تقسیم می‌شود.

پراکندگی زبانی

پراکندگی مردم مازندرانی در استان‌های ایران

مرز زبان مازندرانی در قرن چهارم

حدود العالم در قرن چهار مرز زبان مازندرانی را از دیوار تمیشه (غرب گرگان فعلی) تا ملاط (شرق لنگرود) می‌داند.[37] طبق حدود العالم مرز شرقی زبان مازندرانی قرن چهارم کمی محدودتر از مرز شرقی زبان مازندرانی امروزی است که تا شهرستان علی‌آباد کتول گویش می‌شود و مرز غربی مازندرانی کمی غربی تر از دامنهٔ امروزی است که تا تنکابن گویش می‌شود. همچنین عبدالله مقدسی گویش گرگان و طبرستان را نزدیک به هم می‌داند[38] و گویش استرآبادی که تا قرن هفدهم در استرآباد (گرگان فعلی) گویش می‌شد به شدت به زبان مازندرانی شباهت دارد.

مرز زبان مازندرانی در عصر قاجار

الکساندر خوجکو (۱۸۰۴–۱۸۸۱) زبانشناس، خاورشناس و شاعر لهستانی ساکن در روسیه سه بار تمام طول مازندران و گیلان پیمود و با این دو زبان و ادبیات محلی آن آشنایی پیدا کرد و برخی اشعار محلی مازندرانی و گیلکی را در کتاب خود (نمونه‌های شعر عامه در ایران) آورده‌است. به گفتهٔ خوجکو مرز زبانی گیلکی و طبری به شرح زیر می‌باشد:[39]

  1. گیلکی: گیلکی در گیلان از دینه چال (شرق رضوانشهر) تا دهانه پل رود (غرب کلای چای) صحبت می‌شود.
  2. مازندرانی: مازندرانی از دهانه پل رود (شرق کلای چای) تا قره سو (رودی که از رامیان سرچشمه می‌گیرد و وارد ترکمن صحرا شده و به بندر ترکمن ختم می‌شود) که سر حد ایرانیان با ترکمنان یموت است صحبت می‌شود؛ بنابراین در این دوره زبان مازندرانی محدوده غرب رامیان تا شرق کلای چای را در بر می‌گیرد.

مرز زبان مازندرانی امروزی

محدوده جغرافیایی فعلی زبان مازندرانی از مرز گیلان در غرب تا دشتهای گرگان در شرق امتداد دارد. مرز جنوبی زبان مازندرانی تا حدودی ناشناخته است و این زبان فراتر از رشته کوه البرز، شامل سوادکوه، فیروزکوه و دماوند می‌شود و تمام مسیر جنوب به حومه تهران در شمیرانات، لواسانات، رودهن و غیره را در بر می‌گیرد. روستای ولاترو استان البرز که گویش آن توسط لامبتون (۱۹۳۸) ضبط شده‌است نیز گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد. در حاشیه جنوب شرقی مازندران، مجموعه ای از شهرها دراطراف شهر سمنان مانند سنگسر (مهدی شهر)، سرخه، لاسجرد، افتر وجود دارد که گویش آن دارای خصوصیات مشترک قابل توجهی با زبان مازندرانی است به خصوص گویش شهمیرزاد که گونه ای از زبان مازندرانی است.[40]

به گفتهٔ منیژه یوحنایی حوزه گستردگی زبان مازندرانی از شرق تا گرگان از جنوب تا شهمیرزاد، سنگسر، فیروزکوه، دماوند، لواسانات و مناطق شمالی امامزاده داوود و طالقان و از غرب تا تنکابن است.[41]

به‌طور کلی حوزه گستردگی زبان مازندرانی از شمال به دریا خزر، از شرق تا گرگان (گلستان)، از جنوب تا منطقه شهمیرزاد، سنگسر، فیروزکوه، دماوند، لواسانات، کوه‌های امامزاده داوود و طالقان و از غرب تا تنکابن است.[42]

زبان مازندرانی تنها در کشور ایران تکلم می‌شود.[43] پراکندگی این زبان در نیمه شمالی این کشور است و به جز استان مازندران که نام این زبان از آن گرفته شده در استان‌های گلستان، سمنان، تهران و البرز نیز در میان برخی مردم بومی آن مناطق رواج دارد. پاره‌ای از ایل‌های کوچ‌نشین که در شمال ایران به سر می‌برند نیز مازندرانی‌زبان هستند.[44] زبان مازندرانی (تبری)، زبان کرانه‌های جنوبی دریای مازندران، دامنه‌های شمالی البرز و بخش گسترده‌ای از شمال ایران بوده‌است که بالغ برشش میلیون نفر[45] از جمعیت کشورمان را در برمی گیرد.[46] زبان مازندرانی، زبان بومی مازندرانی‌ها، یعنی ساکنان اصلی استان‌های مازندران، گلستان، و مناطق شمالی استان‌های سمنان، تهران و البرز است.

این زبان در

  1. استان مازندران تا روستای زوار بخش نشتارود شهرستان تنکابن
  2. استان گلستان در مناطقی مانند بندرگز، کردکوی، گرگان، علی‌آباد کتول و به‌صورت پراکنده در سایر مناطق استان
  3. استان سمنان مناطقی مانند شهمیرزاد، شاهرود، گرمسار، دامغان، کلاته رودبار، آرادان، دیباج، مجن، کهن آباد، خطیرکوه، فولاد محله، فروان، چاشم، رامه، قالیباف و چهارطاق
  4. مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروزکوه، دماوند، رودهن، بومهن، رودبار قصران شمیرانات و لواسان
  5. مناطق شمالی استان البرز مانند طالقان، ولاترو، شلنک، لانیز، همه جا و شهرستانک
  6. همچنین در بین برخی از ایلات و عشایر همچون الیکایی، بختیاری، قشقایی و عرب میش مست در آرادان، گرمسار و ورامین رواج دارد. گویش الیکایی رایج‌ترین زبان در شهرستان آرادان می‌باشد.[47]

گویش‌ها

به اعتقاد ایرج سام هیچ جای دنیا جز مازندران، زبانی با گویشورهای متفاوت ندارد. وی در گفتگو با مهر با اشاره به وجود زبان کتولی یا مازنی در مازندران، آن را یکی از خاص‌ترین و ویژه‌ترین زبان‌های ایران دانست و گفت: در هیچ جای دنیا، جز مازندران یک‌زبان با گویشورهای متفاوت وجود ندارد، در غرب مازندران به دلیل برخورد با قوم گیلان، گویش رامسر، مازندرانی محسوب می‌شود و متفاوت با گویش تنکابن است و از سوی دیگر زبان کلاردشت، کلارستاق و چالوس نیز باهم متفاوت است و در دو سوی رودخانه چالوس، یکسو قوم کجوری‌ها وجود دارد که زبانش با زبان چالوس متفاوت است، همچنین زبان بابل با آمل یا قائم‌شهر و سوادکوه یا زبان ساروی‌ها با بهشهر، نکا و شرق مازندران تفاوت بسیاری دارد.[48]

گویش شهمیرزادی

این گویش از زبان طبری در بخش شهمیرزاد در شهرستان مهدیشهر استان سمنان گویش می‌شود[49][50][51][52][53][54][55][56][57][58][59].

دیباجی

دیباجی گویش مردم شهر دیباج است که در ۵۳ کیلومتری شمال شهرستان دامغان در استان سمنان واقع است. پژوهشگران زبان‌شناس دیباجی را از گویش‌های حاشیه دریای خزر می‌دانند. گویش دیباجی علی‌رغم داشتن شباهت‌هایی با گویش‌های مجاور خود بویژه نواحی شمالی، تفاوت‌هایی نیز با آنها دارد. پژوهشگران زبان‌شناس با توجه به قرابت خاص گویش دیباجی با گونه‌های مازندرانی به لحاظ صرفی و نحوی، گویش دیباجی یکی را از گونه‌های مازندرانی می‌دانند[60][61][62].

گویش افتری

گویش افتری گویشی از خانواده زبان‌های کومشی می‌باشد که توسط مردم روستای اَفتَر (هَفدَر)، از توابع شهرستان سرخه، استان سمنان صحبت می‌شود که همچون گویش سنگسری تحت تأثیر زبان مازندرانی (طبری) قرار دارد.[63]

گویش گرگانی کهن

گویش گرگانی کهن یکی از گویش‌های زبان مازندرانی است که درگذشته در شهر گرگان بدان صحبت می‌شده‌است. دانشنامه ایرانیکا گویش گرگانی را گویشی از زبان مازندرانی یا گویشی بسیار نزدیک به آن می‌داند.[3] این گویش هم‌اکنون منقرض شده‌است.[64] لغت‌نامه دهخدا نیز گویش قدیم گرگانی را جزوی از زبان مازندرانی دانسته و تصریح کرده‌است که هنوز هم در گرگان و روستاهای اطراف گرگان گویشوران زبان مازندرانی زندگی می‌کنند.[64]

بسیاری از نوشته‌های حروفیان به این گویش بوده‌است.[64] به نظر می‌رسد گویش گرگانی در جرجان قدیم (شهری در نزدیکی گنبد) گویش می‌شده‌است و در استرآباد (گرگان فعلی) گویش استرآبادی گویش می‌شده که هردو گویش به زبان مازندرانی شباهت داشتند و چند قرن پیش منقرض شده‌اند.[65]

نقشهٔ زبانی استان گلستان

گویش طبری استرآبادی

گویش طبری استرآبادی یا طبری گرگانی گویشی از زبان مازندرانی[3] است که درحال‌حاضر در شهرستان گرگان گویش می‌شود.[66] گویش طبری استرابادی زبان بومیان آبادی‌های دهستان استرآباد جنوبی، دهستان انجیرآب، دهستان روشن آباد و همچنین زبان بخش عمده ای از مردم شهر گرگان است. همچنین گویش کتولی که زبان بومیان شهرستان علی‌آباد کتول هست به همراه گویش طبری استرابادی در آبادی‌های دهستان استرآباد شمالی و دهستان قرق رایج هست.[67] زیارت، اصفهان‌کلاته، لمسک، زنگیان و کلاجان قاجار نمونه ای از آبادی‌های طبری زبان شهرستان گرگان هستند. به گزارش گلستان ما به نقل از سرویس سیاسی رادکانا: مردم غرب گرگان به زبان مازندرانی صحبت کرده و فرهنگ آنها بیشتر به سمت گلوگاه، بهشهر و بندرگز نزدیک است. در این خطه از گرگان یعنی غرب گرگان جمعیت زیادی زندگی می‌کنند که نزدیک به ۴۰ هزار نفر می‌توانستند در سال ۹۴ رای بدهند.[68]

گویش زیارتی

گویش زیارتی یا طبری زیارتی[69] گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد که در روستا زیارت واقع در جنوب شهرستان گرگان استان گلستان گویش می‌شود.[70] گویشی که گالش[71] در زیارت گفته می‌شود می‌توان آن را نوعی مازندرانی توصیف کرد که تحت تأثیر سنگین زبان فارسی است. تأثیر فارسی را می‌توان در تمام سطوح مورفوسیناکس و همچنین در واژگان مشاهده کرد. با این حال، گویش زیارتی هنوز هویت مازندرانی خود را حفظ کرده‌است، که می‌توان به ویژه در سیستم فعل مشاهده کرد.[72]

گویش کتولی

گویش کتولی یکی از گویش‌های زبان طبری است که در علی‌آباد کتول و دشت کمالان در استان گلستان گویش می‌شود.[73] از مهم‌ترین محله‌هایی که در شهرستان علی‌آباد کتول به گویش کَتولی صحبت می‌کنند: محله خارکلاته، محله علی‌آباد و روستاهای آلوستان پیچک محله کتول، مزرعه کتول و محمدآباد کتول و برفتان و شیرنگ و سنگدوین… می‌باشد.
موسیقی مقامی کتول: چاربیده (چهاربیته) کَله کَش، نی بید (نِی بیت) منظومه عاشقانه طالب (مشترک با مازندران) و منظومه حماسی عباس گالش (مشترک با منطقه ملک)

گویش فیروزکوهی

گویش فیروزکوهی[74]گویشی از زبان مازندرانی[75]می‌باشد که توسط بومیان فیروزکوه و آبادی‌های شهرستان فیروزکوه گویش می‌شود.

گویش دماوندی

گویش دماوندی گویشی از زبان‌های ایرانی شمال غربی و زیر مجموعه زبان‌های کاسپین و زیر شاخه گویش‌های فارسی-مازندرانی[76] می‌باشد که در شهرستان دماوند استان تهران و بخش ایوانکی استان سمنان گویش می‌شود.[77] این گویش همچون دیگر گویش‌های فارسی-مازندرانی با زبان مازندرانی قرابت زیادی دارد. در شمال شهر دماوند، به فاصله دو یا سه کیلومتر از مرکز شهر، گویش مازندرانی رایج است؛ اما درجنوب شهر تا شعاع ۳۰ کیلومتری لهجه‌های گویش دماوندی رواج دارد.[78]

طبری دماوندی

گویش طبری دماوندی گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد که در تمام نواحی کوهستانی شهرستان دماوند و پردیس را در بر می‌گیرد.[79] در محلات شمالی شهر دماوند تا سه کیلومتری مرکز شهر همچون دشتبان، دشتک، دشتمزار، چشمه‌علا، مشا، احمدآباد و اوره به زبان مازندرانی[80] صحبت می‌شود. همچنین روستاهایی که در مسیر گردنه‌های گدوک و امامزاده هاشم و اطراف آنها واقع شده‌اند همگی به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند. از مسیر گدوک: کهنک در منتهی‌الیه شرقی دماوند، آرو، روستاهای دشت کوه شامل: یهر، لی پشت، دهنار، مومج و هویر و سیدآباد درپنجاه کیلومتری گدوک و روستاهای جنوبی آن: کلاک، مشهد ویدره و از مسیر امامزاده هاشم: دهستان آبعلی شامل: مبارک‌آباد، آبعلی، قائم محله، سادات محله، کریتون، جورد، وسکاره و ایراء همگی به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.[81] شهرهایی که طبری دماوندی در آن رایج هستند از قبیل زیر هستند:

  1. دماوند: در شمال شهر دماوند، به فاصله دو یا سه کیلومتر از مرکز شهر، گویش مازندرانی رایج است؛ اما درجنوب شهر تا شعاع ۳۰ کیلومتری لهجه‌های گویش دماوندی رواج دارد.[82]
  2. رودهن: بومیان قدیمی شهر رودهن به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.
  3. بومهن: بومیان قدیمی شهر رودهن به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.
  4. آّبعلی: تمامی ساکنان شهر آبعلی به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.

گویش طبری رویانی

طبری رویانی یکی از کهن‌ترین گویش‌های زبان مازندرانی است که در نواحی غربی طبرستان گویش می‌شد که خود به دو لهجهٔ طبری کلارستاقی و طبری کجوری تقسیم می‌شود. منطقه رویان کهن از نواحی غربی طبرستان بوده‌است که شامل شهرستان‌های نور، نوشهر، چالوس، کلاردشت (کلار)، عباس‌آباد (لنگا)، تنکابن و رامسر (سختسر) می‌شده‌است و گاهی مرز غربی آن تا رودسر (هوسم) ادامه می‌یافت مردم رویان کهن به زبان طبری و گویش طبری رویانی که زبان اسپهبدان طبرستان نیز بود سخن می‌گفتند.[83]

طبری کجوری: لهجه طبری کجوری شاخه ای از گویش طبری رویانی است که در شهرستان‌های نور و نوشهر و نواحی شرقی شهرستان چالوس گویش می‌شود.

طبری کلارستاقی: لهجه طبری کلارستاقی شاخه ای از گویش طبری رویانی است که در شهرستان‌های چالوس، کلاردشت، عباس‌آباد و همچنین نواحی شرقی تنکابن همچون نشتارود گویش می‌شود.[84]

زبان گیلکی به دو گویش غربی (بیه پس) و شرقی (بیه پیش) تقسیم می‌شود و گاه دو گویش دیلمی_اشکوری و گویش بینابین چابکسری_تنکابنی (رامسری_تنکابنی) که به طبری_گیلکی (محدوده تنکابن تا چابکسر) معروف است هم به این فهرست اضافه می‌شوند.[85] زبان مازندرانی زبانی است که در استان مازندران و قسمت‌هایی از استان‌های گلستان، سمنان، تهران و البرز رایج است. مازندرانی استان مازندران به سه گویش غربی، مرکزی و شرقی تقسیم می‌گردد. گویش طبری چالوس (کلارستاقی) جز گویش غربی مازندرانی محسوب می‌شود. گویش مازندرانی غربی در محدوده میان چالوس و تنکابن گویش می‌شود.[86]

گویش قصرانی (شمیرانی)

مردمان مناطق قصران باستانی شامل مناطق تجریش میگون، لالان، زایگان، روته، گرمابدر، شمشک، دربندسر، شهرستانک، اوشان، فشم، آبنیک، امامه، ایرا، وسکاره، جورد، آردینه و غیره به این گویش صحبت می‌کردند.[87][88][89][44]اما امروزه به سبب مهاجرت اقوام از نقاط مختلف کشور در سال‌های گذشته، جز تعداد معدودی از بومی‌های قدیمی، اکثریت اعم از بومی و غیر بومی به فارسی معمول با لهجه تهرانی سخن می‌گویند و نسل جدید دیگر به لهجه قدیم تکلم نمی‌کند. دانشنامه ایرانیکا درباب زبان بومیان منطقه قصران آورده‌است که باید به دو بخش تقسیم شود. زبان بومیان شمال و شمال شرق منطقه بخش درونی قصران نزدیکی بسیار زیادی به زبان مازندرانی دارد. گویش منطقه جنوبی از اوشان در مرکز تا جیرود و تجریش در جنوب شمیران گونه ای فارسی-مازندرانی است و ویژگی‌های زبان‌های کاسپین را دارد[90]

گویش الیکایی

الیکایی لهجه ای از زبان مازندانی است که توسط اقوام طبری‌تبار الیکایی گویش می‌شود. این ایل طبری‌تبار در قدیم به صورت عشایری زندگی می‌کردند. اقوام الیکایی درمناطق گرمسار، آرادان، ورامین، فیروزکوه، دماوند، شمیرانات، چالوس و نوشهر زندگی می‌کنند.[91]

گویش پروری

دانشنامه تبرستان و مازندران ذیل گویش پروری چنین نقل نموده است، لهجه پروری شاخه ای از زبان تبری است.[92] این گویش در پرور استان سمنان و بین ایل پرور گویش می شود.

گویش لواسانی

بومیان لواسان و بیشتر آبادی‌ها بخش لواسانات به گویش لواسانی صحبت می‌کنند با این حال برخی آبادی‌های لواسان همچون همچون ایرا و وسکاره به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند.[93] گویش لواسانی زیر مجموعهٔ گویش‌های فارسی-مازندرانی می‌باشد. دانشنامه ایرانیکا درباب زبان مردم لواسان آورده‌است: مردم لواسان کاسپینی هستند و زبان بومی آمیخته‌ای از زبان فارسی و زبان‌های کاسپین هست که نزدیک به زبان مازندرانی در روستاهای جنوب شرق لواسان چون وسکاره و ایرا می‌باشد[94]

گویش طبری تهران (گویش تجریشی)

لهجه قدیمی یا بومی تهرانی گویش‌هایی از زبان مازندرانی یا زبان راجی بوده‌است. در این باره گارنیک آساتوریان می‌افزاید:زبان فارسی نیز، زبان هیچ‌یک از اقوام و خرده‌فرهنگ‌های ایرانی نیست. درواقع باید گفت «فارس» کسی است که زبان یا گویش محلی خود را فراموش کرده‌است و به زبان معیار سخن می‌گوید. حتی مردم ورامین و ونک نیز که نزدیک تهران هستند، در گذشته‌ای نه‌چندان دور زبان‌های خود را داشته‌اند که ظاهراً نزدیک به طبری بوده‌است یا مردم قم، جاسب، نراق و… به زبان راجی صحبت می‌کرده‌اند. زبان مردم تهران در ۱۵۰ یا ۲۰۰ سال پیش، مازنی یا زبان راجی بوده‌است[95]. اهالی تهران صاحب زبان نبودند. پژوهشگران تهران قدیم را به سه بخش زبانی تقسیم کرده‌اند. تهران از جنوب به شهر ری و زبان راجی در آنجا می‌رسید. به گفته استادان زبان فارسی، از ویژگی‌های زبان راجی استفاده از حرف اضافه بوده و گویشوران منطقه جنوب تهران که با این گویش تکلم می‌کردند، برای مثال از حرف اضافه «ها» بجای حرف «ب» استفاده می‌کردند به‌طوری که به «بگیرید» «هاگیرید» و «به بگرفتیم» «هاگرفتیم» می‌گفتند. لهجه شمیرانی یا تجریشی در منطقه شمال تهران رواج داشته‌است. آن دسته از از اهالی تهران که در محدوده ونک و شمیران سکونت داشتند به دلیل مجاورت با استان مازندران لهجه مازندرانی داشتند. والنتین ژوکوفسکی خاورشناس و زبان‌شناس روس اواخر قرن ۱۹ میلادی در سفری که به ایران داشت در حوالی شمیران با گویش تجریشی آشنا شده و در آثارش به این گویش اشاره می‌کند؛ گویشی که شباهت بسیاری با گویش مازندرانی دارد. تا امروز در محدوده‌هایی از جمله سرآسیاب دولاب، شاه عبدالعظیم و… هنوز هم افرادی با لهجه شمرانی صحبت کنند؛ لهجه‌ای که ملایم شده گویش مازنی است. گویشی از لهجه تاتی نیز در منطقه غرب تهران رواج داشته‌است. مناطق شرقی تهران از دیرباز بیابان بوده‌است و گویش خاصی در آن مناطق تا سمنان رواج نداشته‌است[96].

گویش کرجی

گویش کرجی گویشی از زبان‌های ایرانی شمال غربی و زیر مجموعه زبان‌های کاسپین و زیر شاخه گویش‌های فارسی-مازندرانی[97] می‌باشد که در شهرستان کرج از دهستان آدران تا شهر کرج، شهرستان فردیس و شهرستان ساوجبلاغ گویش می‌شود. این گویش در افعال و واژگان به زبان مازندرانی شباهت دارد.[98]

گویش طالقانی

در البرز مرکزی و غربی (الموت و طالقان) گروه غیر مهاجر گیلک و مازندرانی در برابر عشایر مقاومت کرده و در ارتفاعات البرز زبان مازندرانی و گیلکی غالب است.[99] به عقیده صاحب نظران گویش مردم طالقان به دو دسته مازندرانی و تاتی تقسیم می‌شود. روستاهایی که بین جوستان و کوه‌های کندوان قرار گرفته‌اند به لهجه مازندرانی سخن می‌گویند. از جوستان به سمت باختر «تات» زبان اند. لهجه تاتی آن‌ها هم فارسی ولایتی است و چندان واژه‌های کهن را نگه نداشته‌اند.[100][101] به گفته اعظام الوزاره زبان اهل طالقان مرکب است از لهجه و لسان قزوینی و طبرستانی چون با این دو ولایت همسایگی و مجاورت دارند و از هر دو سمت وضع تکلم و تلفظ خود را اقتباس نموده‌است.[102] به عقیده زبانشناسان گویش تاتی طالقانی[103] مرز انتقال گویش کاسپین (مازندرانی و گیلکی)، تاتی و فارسی می‌باشد و در ساختار با گویش‌های فارسی-مازندرانی همچون تجریشی و لواسانی متفاوت است و بسیاری از ویژگی‌های نحوی آن به گویش تاتی قزوین شباهت دارد.[104] این در حالی است که گویش طبری طالقانی گویشی از زبان مازندرانی و زیر مجموعه گویش کلارستاقی می‌باشد که به گویش مردم شهرستان چالوس شباهت دارد و برخی ویژگی‌های نحوی آن به گویش‌های مازندرانی گونه همچون شمیرانی شباهت دارد.[105]آبادی‌های بالا طالقان همچون گته ده، اسکان، دهدر، درا پی، گرآب، ناریان، مهران، خیکان و پراچان به گویش طبری طالقانی گویش می‌کنند.

گویش‌های طالقان به دو دسته تاتی طالقانی و طبری طالقانی تقسیم می‌شود:[106][107]

  1. تاتی طالقانی: این گویش از جوستان به غرب و در تمام آبادی‌ها پایین طالقان میان طالقان و کنارود گویش می‌شود.
  2. طبری طالقانی: این گویش از کندوان تا جوستان گویش می‌شود و اکثر آبادی بالا طالقان به جز جوستان را درمی‌گیرد.

گویش ولاترویی

گویش ولاترویی یا گویش ولایت‌رودی[108] گویشی از زبان مازندرانی می‌باشد[109] که در محدوده روستای ولایت‌رود تا گچسرشهرستان کرج استان البرز گویش می‌شود این گویش با گویش‌های شمرونی و کجوری نزدیکی بسیار دارد.[110]

گویش‌های مازندرانی گونه

گویش‌های مازندرانی گونه یا گویش‌های تَبَروید (Tabaroid) به گویش‌هایی از زبان مازندرانی گفته می‌شود که تحت تأثیر زبان فارسی قرار دارند. این گویش‌ها که در ناحیه جنوبی البرز مرکزی محدوده جاجرود، بخش رودبار قصران شمیرانات، بخش آسارا کرج گویش می‌شوند گونه ای از زبان طبری می‌باشند که با مقادیر مختلفی با زبان فارسی ترکیب شده‌اند.[111] همچنین گویش بالا طالقان گویشی از زبان طبری می‌باشد که با گویش کلارستاقی در ارتباط است. به گفتهٔ حبیب برجیان در دامنه جنوبی رشته کوه البرز طیف وسیعی از لهجه‌های ترکیبی وجود دارند که می‌توانند به دو گروه تقسیم شوند: گروه نخست گویش‌های طبری هستند که تحت تأثیر زبان فارسی هستند که اصطلاحاً به آن گویش تبروید گفته می‌شود و گروه دوم گویش‌های فارسی هستند که تحت تأثیر زبان طبری هستند و به نوعی مرز انتقال دو زبان طبری و فارسی محسوب می‌شوند که اصطلاحاً به آن گویش فارسی طبری گفته می‌شود.

گویش‌های فارسی-مازندرانی

گویش فارسی مازندرانی یا فارسی طبری (Perso-Tabaric Dialects) گویشی انتقالی بین زبان فارسی و مازندرانی می‌باشد این گویش در محدوده شهر دماوند، پایین جاجرود و منطقه لواسانات شمیرانات صحبت می‌شود.[112] به گفتهٔ حبیب برجیان در دامنه جنوبی رشته کوه البرز طیف وسیعی از لهجه‌های ترکیبی وجود دارند که می‌توانند به دو گروه تقسیم شوند: گروه نخست گویش‌های طبری هستند که تحت تأثیر زبان فارسی هستند که اصطلاحاً به آن گویش تبروید گفته می‌شود و گروه دوم گویش‌های فارسی هستند که تحت تأثیر زبان طبری هستند و به نوعی مرز انتقال دو زبان طبری و فارسی محسوب می‌شوند که اصطلاحاً به آن گویش فارسی طبری گفته می‌شود.

لهجه‌ها

نقشهٔ زبانی استان مازندران

بررسی کارشناسانه در جلگه‌ها و سپس نواحی کوهستانی موجب شناسایی دوازده لهجه مختلف درمازندران شده‌است:[113]

  1. منطقه کردکوی: شامل هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و غربی و روستاهای غیر ترکمن‌نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه.
  2. منطقه بهشهر: شامل چهاردانگه هزارجریب از سورتی تا کیاسر و روستاهای مناطق جلگه‌ای از گلوگاه، شاه کیله تا انتهای منطقه قره طغان و رودخانه نکارود.
  3. منطقه ساری: شامل چهاردانگه از کیاسر تا کوهستان‌های دودانگه، جلگه‌های مابین میان دورود و جلگه‌های مناطق غربی تجن رود تا جویبار.
  4. منطقه قائمشهر: شامل مناطق کوهستانی فیروزکوه، سوادکوه و روستاهای جلگه‌ای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایه‌ای بیشه سر.
  5. منطقه بابل: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگه‌های حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایه‌ای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
  6. منطقه آمل: از کوهستان‌های بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگه‌های دو سمت هراز، دشت‌سر و محمودآباد و کوهپایه‌ها و جلگه‌های جاده چمستان، میان آمل و نور.
  7. منطقه نور و نوشهر: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگه‌های حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
  8. چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایه‌ای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگه‌ای از آب چالوس و عباس‌آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس‌آباد.
  9. تنکابن مرکزی: شامل لهجه‌های دوهزاری و سه هزاری و خرم‌آبادی و گلیجانی چالکش یعنی حدفاصل آب نشتا تا آب شیرود.
  10. منطقه علی‌آباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمودآباد، فاضل آباد و جلگه‌های غیرترکمن‌نشین بلوک استارآباد قدیم.
  11. منطقه قصران باستانی: شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، دیزین، گاجره و روستاهای کوهپایه‌ای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود.
  12. منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه.[114]

قصران باستانی

زبان عمومی مردم قصران لهجه‌ای از زبان باستانی پهلوی رازی است که زبان مازندرانی و اندکی عربی بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تأثیر یافته‌است، و هر چه از ری به مازندران نزدیک تر شوند بر میزان لهجهٔ مازندرانی به همان نسبت افزوده می‌شود، چنان‌که در لهجهٔ میگون و شمشک و دربندسر و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شهرستانک[115] همچنین آبنیک و امامه[116] لهجهٔ مازندرانی غلبه دارد. آن لمبتون در کتاب Three Persian Dialects در سال ۱۹۳۸ به بررسی گویش ولاترو/ولایت‌رود که جزو گویش‌های منطقه قصران می‌باشد، پرداخته‌است.[117] گیتی دیهیم در کتاب بررسی خرده‌گویش‌های منطقهٔ قصران به انضمام واژه‌نامهٔ قصرانی آورده‌است: البته زبان رایج در لالان مانند اوشان، فشم، میگون و لواسان، کاملاً تاتی نیست و زبان مازندرانی بسیار در آن نفوذ یافته‌است. گویش مردم لالان به گویش روستاهای امامه، زایگان، آبنیک، گرمابدر، میگون و شمشک در قصران بسیار نزدیک است. نفوذ مازندرانی در زبان تاتی قصران به این دلیل است که قصران در گذشته تحت حاکمیت طبرستان قرار داشته اما در تقسیمات کشوری معاصر جزو استان تهران محسوب می‌شود.[118]حسین کریمان در جلد دوم کتاب قصران کوهسران آورده‌است :منطقه قصران باستانی شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایه‌ای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود. زبان عمومی مردم قصران لهجه‌ای از زبان باستانی پهلوی است که زبان طبری یا مازندرانی، که از ریشهٔ زبانهای دیرین ایرانی است، و عربی و اندکی ترکی، بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تأثیر یافته‌است، و هر چه از ری به مازندران نزدیک تر شوند بر میزان لهجهٔ مازندرانی به همان نسبت افزوده می‌شود، چنان‌که در لهجهٔ میگون و شهرستانک و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شمشک و دربندسر لهجهٔ مازندرانی غلبه دارد.[119]

تاریخ زبان

زبان مازندرانی را می‌توان زبان دوم مذهب زیدی در سده‌های هشتم و نهم دانست از آن دوران کتب فراوانی بجای مانده که با توجه به آن‌ها می‌توان این زبان را پس از فارسی با قدمت‌ترین زبان ایرانی دانست که نگارش ادبی تاریخی دارد. از کتب زیدی باقی مانده که به زبان‌های مازندرانی و عربی نگاشته شده می‌توان به چند تفسیر زیدی قران مانند: تفسیرکتاب الله (قرن۹)، تفسیرمغنیسا (قرن۹)، تفسیرقرآن سورتچی (قرن۷)، و همچنین کتابی دربارهٔ مذهب زیدی به نام الابانه (قرن۹) به عربی و مازندرانی توسط ابوجعفر محمد بن یغوب هوسمی نگاشته شده همچنین کتبی مانند: دوم مشیخ زیدی (قرن۹)، سوم مشیخ زیدی (قرن۹)، مقامات الحریری (قرن۷)، الکفایه (قرن۹)، قصیده طنطرانیه (قرن۹) و چند کتاب دیگر به طبری نگاشته شده‌اند.

همچنین زبان مازندرانی با لهجهٔ گرگانی از زبان‌های مقدس فرقهٔ حروفی که یکی از فرقه‌های صوفی ایران است اشاره کرد. کتاب‌های محبت نامه، جاودان نامه و نوم نامه نوشتهٔ ملا فضل‌الله نعیمی استرآبادی از مهم‌ترین و با ارزش‌ترین کتب عرفانی و ادبی به زبان مازندرانی با گویش گرگانی است که متعلق به قرن هشتم هجری است. بخشی از آثار قدیمی که یا به مازندرانی نگاشته شده یا بخش‌هایی از آن مازندرانی است: ۱. تفسیر قران سورتچی (قرن۷) ۲. مقامات الحریری (قرن۷) ۳. تاریخ تبرستان (قرن۷) ۴. جاودان نامه (قرن۸) ۵. نوم نامه (قرن۸) ۶. محبت نامه (قرن۸) ۷. الکفایه (قرن۹) ۸. الابانه (قرن۹) ۹. تفسیر کتاب الله (قرن۹) ۱۰. تفسیر مغنیسا (قرن۹) ۱۱. دوم مشیخ زیدی (قرن۹) ۱۲. سوم مشیخ زیدی (قرن۹) ۱۳. قصیده طنطرانیه (قرن۹) ۱۴. اشعار امیر پازواری (قرن۹) نویسندگان مسالک و ممالک در نخستین قرن‌های اسلامی در ذیل گفتار دیلمان و طبرستان از این گویش یاد می‌کنند. ابوعبدالله مقدسی می‌گوید: «زبان کومش و گرگان به هم نزدیک است. ها بکار می‌برند و می‌گویند هاکن و هاده و آن را حلاوتی‌ست، و زبان مردم طبرستان بدانها نزدیک است مگر در آن شتاب است».[120] از این‌گونه نوشته‌ها فقط پیداست که گویش طبری را در قرن‌های نخستین اسلامی بازشناخته‌اند ولی از آنچه در ادامه می‌آید می‌توان دریافت که به این گویش نوشته‌ها و شعرهایی بوده که امروز پاره‌ای از آن‌ها به ما رسیده‌است. این نام‌ها و نوشته‌های اندک نشان می‌دهد که چون طبرستان پس از برافتادن شاهنشاهی ساسانی مدت‌ها از دایره نفوذ خلافت بیرون بوده و چندین قرن حکومت محلی داشته این گویش دارای سنت ادبی شده و این سنت پس از برافتادن آن حکومت‌ها از میان رفته‌است.[121]

  • آثار از میان رفته[122]
  1. مرزبان نامه از اسپهبد مرزبان بن رستم (سدهٔ چارم) که متن طبری آن از دست رفته و دو ترجمه فارسی از آن به جا مانده‌است.
  2. نیکی نامه دیوان شعر همین اسپهبد که ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان از آن به عنوان «دستور نظم طبرستان» یاد کرده‌است.
  3. باوند نامه تاریخ طبرستان به شعر بوده که در میانهٔ سده‌های پنجم و ششم گرد آورده بودند.
  4. شکره در نوروزنامه خیام از آن نام برده شده‌است.
  • آثار بازمانده[123]

از آثار نظم و نثر طبری قرون چهارم تا نهم هجری، تنها ابیات و عباراتی پراکنده در لابلای سطور قابوس نامه، تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، تاریخ رویان اولیاءالله آملی و تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ظهیرالدین مرعشی بر جای مانده‌است. همه این آثار را صادق کیا بررسی کرده و داوود منشی زاده کار او را دنبال کرده‌است (نیز رجوع کنید: هَمِّر، ۱۹۱۳؛ بهار، ۱۳۱۶؛ ادیب طوسی، ۱۳۳۲؛ عمادی، ۱۳۵۹).

همچنین شش دوبیتی طبری در میان برگه‌های نسخه‌ای خطی از دیوان نظامی گنجوی، محفوظ در کتابخانه ملی پاریس، الحاق شده که محمد قزوینی آن‌ها در «مسائل پاریسیه» ی خود ضبط کرده‌است (افشار، ۱۳۸۳) و نیز چهار بیت طبری در جامع الالحان عبدالقادر مراغی ثبت است. (صادقی، ۱۳۷۳). افزون بر این‌ها مفردات و ترکیبات طبری قدیم را در جای جای تاریخ مازندران شیخ علی گیلانی (سدهٔ یازدهم)، تحفة المؤمنین حکیم مؤمن تنکابنی (سدهٔ یازدهم)، فرهنگ انجمن آرای ناصری، فرهنگ آنندراج و … می‌توان یافت. عموم اینگونه لغات شامل نام گیاهان و جانوران و خوراک و پوشاک و اصطلاحات مدنی و جغرافیایی است (کیا، ۱۳۲۶؛ عمادی، ۱۳۶۲؛ صمدی، ۱۳۷۲؛ قاسمی، ۱۳۸۳).[124]

جدول زیر[125] فهرستی از آثار طبری کهن بازمانده‌است، شامل اشعار و عبارات و کلمات پراکنده. غالب اشعار منسوب به امرا و بزرگان طبرستان در موضوع رزم و بزم و شکار و طبیعت و مهر و کین و پیمان است.

شمارهاختصارگوینده؛ موضوعاندازهقرنمنبعمطالعات انجام شده
۱پیروجهدربارهٔ علی پیروزه۱ بیت۴ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۷، ترجمه، ص ۸۷بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۲مستهدیواره‌وز یا مسته‌مرد؛ دو قطعه۹ بیت۴ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۹، ترجمه، ص ۸۸کسروی؛ بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی؛ منشی زاده
۳کاووسعنصرالمعالی کیکاووس، دوبیتی دربارهٔ از جان گذشتن در میدان رزم۲ بیت۵کیکاووس، بکوشش نفیسی؛ ترجمه، ص ۸۷کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی، منشی زاده، عمادی، ۱۳۵۹
۴خورشیداسپهبد خورشید ممطیر، دوبیتی در سوختن کوشک باذن قاضی۲ بیت۶ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۰۸، ترجمه، ص ۶۱؛ اولیاءالله، بکوشش خلیلی، ص ۹۷؛ ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۴۳کسروی؛ کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۵باربدباربد جریر طبری؛ تک بیت ناظر به دو یابوی شاه۱ بیت۶ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۱۳، ترجمه، ص ۶۵؛ اولیاءالله، بکوشش ستوده، ص ۱۳۴؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۶۵بهار؛ کیا، ۱۳۲۷؛ ادیب طوسی
۶گردهگرده بازو؛ دوبیتی در رنجوری خویش۲ بیت۶ابن اسفندیار، ج ۲، ص ۱۱۵؛ ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۱۷۷کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۷ساریشاعران ساری؛ بیت در وصف مُجیر۱ بیت۶ابن اسفندیار، ج ۲، ص ۹۷کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۸آملهعباراتی به سبک ادب ساسانی از زبان آمله دختر اشتاد افسانه‌ای۳ عبارت؟ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۷۰، ترجمه، ص ۲۴؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۲۷کیا، ۱۳۲۷
۹سامابواعمرو؛ بیت در اژدها کشیِ سام۱ بیت۶؟ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۸۹، ترجمه، ص ۴۱بهار، اقبال، کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۱۰معینیابراهیم معینی؛ دوبیتی حاوی یک بیت از نیکی‌نومه۲ بیت۶؟ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۷، ترجمه، ص ۸۶کیا، ۱۳۲۷؛ منشی زاده
۱۱هجیمقاضی هجیم؛ بخشی از ملمع بلند فارسی درآمیخته به کلمات و عبارات عربی و طبری؛ در حدود ۱۸ مصراع طبری خالص دارد۳۲ بیت۶؟ابن اسفندیار، ج ۱، ص ۱۳۴، ترجمه، ص ۸۳کیا، ۱۳۲۷؛ مؤید
۱۲قطبقطب رویانی؛ ترجیع بندی در سه بند۱۴ بیت۷ابن اسفندیار، ترجمه، ص ۲۶۰؛ اولیاءالله، بکوشش خلیلی، ص ۱۱۱؛ ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۸۶کسروی؛ کیا، ۱۳۲۷، منشی زاده
۱۳امیرعلیامیر علی؛ مطلع مرثیهٔ ترجیع بند۱ بیت۷اولیاءالله، بکوشش ستوده، ص ۱۶۶کیا، ۱۳۲۷
۱۴امیر افراسیابکیا افراسیاب چلاوی؛ دو دوبیتی۴ بیت۸نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱قزوینی، برجیان
۱۵داوودامیر داوود یک دوبیتی۲ بیت۸نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱قزوینی، برجیان
۱۶حسنحسن کیا؛ سه دوبیتی۶ بیت۸نسخه Supple. Pres. ۱۸۱۷ در کتابخانهٔ ملی پاریس، به نقل از قزوینی در «مسائل پاریسیه»، ص ۱۸۳–۱۸۱قزوینی، برجیان
۱۷عظیممیر سید عبدالعظیم؛ دو دوبیتی۴ بیت۹ظهیرالدین، بکوشش شایان، ص ۲۹۳–۲۹۲؛ کنزالاسرار، ج ۲، ص ۷۰کیا، ۱۳۲۷، منشی زاده
۱۸ظهیر ۱عبارات طبری در «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران»۵ جمله۹ظهیرالدین، بکوشش دارن، ص ۲۳۵، ۳۷۶، ۴۱۳، ۴۳۹کیا، ۱۳۲۷
۱۹جامعدو دوبیتی۴ بیت۹نسخه‌های خطی «جامع الالحان عبدالقادر مراغی، بنقل از صادقی، ۱۳۷۱صادقی، ۱۳۷۱
۲۰شیخ علیضربالمثلی در حمله تیمور۱ جمله۱۱ملا شیخ علی، ص ۵۶عمادی، ۱۳۶۲
۲۱اسفندیارکلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ طبرستان»۷ابن اسفندیار، جاهای مختلفکیا، ۱۳۲۷
۲۲اولیاءکلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ رویان»۸اولیاءالله، جاهای مختلف
۲۳ظهیر ۲کلمات و ترکیبات طبری در «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران»۹ظهرالدین، جاهای مختلفکیا، ۱۳۲۷

ادبیات مازندرانی

صفحه‌ای از کنزالاسرار، امیر پازواری این کتاب را به طبری نوشته‌است.

ترجمه‌هایی به زبان طبری

ادبیات طبریِ گرگانی

بخشی از ادبیات طبری را گویش گرگانی تشکیل می‌دهد[126] که کتاب‌هایی مانند محبت نامه،[127] نوم نامه،[128] جاودان نامه،[129] محرم نامه، و لغت نامه ای به نام لغت‌استرآبادی به این گویش نگاشته شده‌اند که صادق کیا از روی این متون واژه‌نامه گرگانی را تهیه کرد.

  • جاودان نامه:

سَبب چه بی که عیسی واتِی که با شِمِه هر چه واتِن به اشاره واتِن(طبری امروزی:سبب چه بی‌یه که عیسی باته که با شِما هر چه باتمِه به اشاره باتمه/فارسی:سبب چه بود که عیسی گفت که با شما هر چه گفتم به اشاره گفتم)

  • نوم نامه:

واتِی که هَنِه کو تِنِ زمین سِرخ بو(طبری امروزی:باته که ونِه که تِنِ زمین سِرخ بوئه/فارسی:گفت که باید که زمینَت سرخ باشد)

  • محبت نامه:

اکه واتِی چون قیامت ورسه(طبری امروزی:اون که باته چون قیامت ورسه/فارسی:انکه گفت چون قیامت برسد)[130]

اشعار طبری در قابوس نامه

عنصرالمعالی کیکاووس در قابوس نامه اشعاری به زبان طبری (مازندرانی) نیز سروده‌است که این گویش در قرن چهارم گویش متداول گرگان قدیم بوده‌است. بیت زیر نمونه ای از اشعار طبری عنصرالمعالی در قابوس نامه می‌باشد.[131][132]

چنین گونه دونا که بوین هر زونه به گور خته نخسه اون کس به خونه

اثرات متقابل فارسی و مازندرانی

واژه دیو و نام دیوها

تقریباً تمامی پژوهشگران بر این اعتقاد هستند که دیو سپید یا ارجنگ دیو نامی اصیل از ادبیات و زبان مازندرانی است و ریشه فارسی ندارد و خود کلمه دیو نیز ریشه مازندرانی دارد و سپس به زبان فارسی راه یافت.[133]

تأثیرات زبان سانسکریت بر مازندرانی

وضعیت امروزی زبان مازندرانی

زبان مازنی (زبان مازندرانی) از خرده‌زبان‌های در خطر مرگ است.[134][135] یک پژوهشگر زبان مازندرانی نسبت به خطر نابودی این زبان کهن دارای ریشه هندی اروپائی هشدار داد و گفت که بر اساس نتایج یک تحقیق ۶۰ درصد خانواده‌های مازندرانی در جمع خانوادگی هم به زبان فارسی مکالمه می‌کنند. محمد صالح ذاکری در نشستی با موضوع آینده زبان مازندرانی افزود: رغبت نداشتن خانواده‌های مازندرانی برای آموزش زبان بومی به فرزندانشان، مهم‌ترین علت به خطر افتادن زبان مازندرانی است. وی محدود شدن حوزه کاربرد، تأثیر زبان‌های دیگر و دلسردی و نداشتن اعتماد به نفس کاربران در استفاده از زبان مادری را از دیگر عوامل تهدیدکننده زبان مازندرانی برشمرد. ذاکری با بیان اینکه نگرش مثبتی به زبان مازندرانی در خانواده‌ها وجود ندارد، گفت: این نگرش منفی در دختران بیشتر از پسران و در کودکان و نوجوانان بیشتر از بزرگسالان است.[136]

ترجمه‌هایی از عربی به مازندرانی[137]

آنچه میراث مکتوب طبری را از دیگر زبان‌ها ممتاز می‌سازد وجود چندین ترجمه از قرآن کریم و ترجمه‌ای از مقامات حریری است. روشی که در عموم این آثار اختیار شده ترجمهٔ کلمه به کلمه در زیر هر سطر از متن عربی‌ست و عیبش آن است که استخراج نحو زبان مقصد (طبری) را دشوار می‌سازد.

  • نسخه قرآن کتابخانهٔ لژ بزرگ اسکاتلند

خوشبختانه نسخه قرآن اسکاتلند از دسترس زبانشناس برجسته‌ای چون لارنس پائول الول ساتن بیرون نبوده‌است. وی در سال ۱۹۶۳، در بررسی جامع این ترجمه میان سطری نسخه قرآن محفوظ در کتابخانهٔ لژ بزرگ اسکاتلند، زمان آن را در حدود سده دوازدهم هجری/ هجدهم میلادی و زبانش را از حوزهٔ گویشی دریای خزر برآورد می‌کند گو اینکه برخی ویژگی‌های گویشی آن نه گیلکی‌ست نه مازندرانی. از ۱۷۰۰ لغت مندرج در متن ۶۰۰ فقره محلی و باقی فارسی است. مطالعه الول ساتن تطور تاریخی صامتها، صرف، نحو و واژگان را در بر می‌گیرد.[138]

  • ترجمه طبری مقامات حریری

ترجمه مقامات الحریری در نسخه‌ای در کتابخانهٔ ملک تهران نگهداری می‌شود و دارای ۱۸۹ برگ است. صادق کیا(۱۳۲۳) در ارزیابی کوتاهی ترجمه را از اوایل قرن هفتم برآورد کرده اما فضل‌الله پاکزاد(۱۳۸۴) در مطالعه‌ای که از شش مقامهٔ نخست متن به عمل آورده تاریخی قدیمی‌تر از قرن نهم و دهم هجری برای آن قائل نمی‌شود.

  • نسخه قرآن خاندان سورتیجی

ترجمهٔ دیگری از قرآن در خاندان سورتیجی در شهر ساری نگهداری می‌شود و داری ۲۵۰ برگ است. متن حاوی نیمه دوم قرآن منهای سوره‌های کوتاه آخر است و حدوداً بیش از یک سوم کتاب آسمانی را در بر می‌گیرد و زبان ترجمه به زبان مقامات الحریری نزدیک است؛ بنابراین قدمت آن ممکن است به سدهٔ هفتم هجری برسد. به عنوان مثال آیه‌ای از قرآن بدین صورت ترجمه شده‌است:

«یا ایها النّاس اِتّقوا ربّکُم انّ زلزله السّاعه شییٌ عظیم» ای مردمون بترسین شما خیا را کی زمین‌لرز قیومتی جیش وزرک
  • دو نسخه قرآن کتابخانهٔ مجلس

نسخه‌های خطی دو ترجمه طبری قرآن در کتابخانهٔ مجلس نگهداری می‌شود: یکی به شماره ۱۲۲۷۸ در ۳۱۸ برگ با عنوان «تفسیر قرآن با ترجمه طبری جلد اول» و دیگری به شماره ۱۷۹۸۲ در ۳۸۸ برگ با عنوان «تفسیر قرآن از سورهٔ مریم تا آخر با ترجمهٔ فارسی و طبری کهن» که در ذیل بررسی می‌شود.

در تصویر، سورهٔ قدر قرآن به همراه ترجمهٔ طبری کهن
در تصویر، سورهٔ کوثر قرآن به همراه ترجمهٔ طبری کهن

ترجمه زیدی قرآن کریم به زبان طبری[139]

از آثار ارزشمند طبری قدیم ترجمه‌ای است از قرآن کریم از سورهٔ مریم تا آخر با ترجمه فارسی و طبری کهن که به شماره ۱۷۹۸۲ در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود. شهاب‌الدین حسینی نجفی مرعشی پشت جلد کتاب می‌نویسد: «آنچه به نظر حقیر آمد پس از ملاحظهٔ بسیار مختصر: در حواشی آیات شریفه تفسیری است ملتقط از کشاف، بیضاوی، تفسیر ناصر کبیر از ائمهٔ زیدیهٔ جد مادری سید مرتضی، تفسیر ابواسحاق ثعلبی، تفسیر سُدّی و کسی که تفسیر به امر او نوشته شد اسمش ملاحاجی پسر فقیه مازندرانی دیلمی از اعلام زیدیه می‌باشد. آنچه به نظر حقیر می‌رسد تفسیر تألیف علامه بحّاثه شیخ مجدالدین مازندرانی است از اعلام زیدیه که در حدود سنه ۷۰۰ فوت شد (والعم عندالله). نفاست نسخه از حیث قدم و مشتمل بودن بر لغات مازندرانی ست و علاوه مشتمل است بر کلمات بعضی از علما زیدیه در تفسیر آیات شریفه قرآن»

به عنوان مثال در ترجمه سوره کوثر آمده‌است:

  • «إنّا أعطَیناکَ الکَوثَرَ» اما ترا هادائیم یا محمد (ص) وهشتی خونی چشمه
  • «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَر» نماج بکن، تی خیا شکر بجار دنی بره، دیم هاقبله کن، قربان بکن
  • «إنَّ شانِئَکَ هوَ الأَبتَرُ» که ترا بزا نوم بوسته اونه

آثار سده نوزدهم میلادی[140]

آثاری که تا کنون یاد شد، گرچه طبری یا خویشاوندی نزدیک است، غالباً ناقص و ناخواناست و سیمای زبان را به‌درستی نشان نمی‌دند و برای مازندرانیان معاصر به‌درستی مفهوم نیست. نخستین آثاری که زبان طبری را تمام و کمال به ما عرضه می‌دارد مربوط به نیمه اول سدهٔ نوزدهم میلادی است. این آثار حاکی از آن است که در دویست سال اخیر مازندرانی دستخوش دگرگونی مهمی نشده‌است.

  • نصاب طبری

یادگار پر و پیمان این عصر نصابی است که امیر تیمور قاجار ساروی مشهور به امیر مازندرانی، در عهد محمد شاه قاجار سرود. در این اثر ۸۵۳ لغت مازندرانی و برابر فارسی هرکدام در چند بحر عروض به رشته نظم کشیده شده‌است. این لغات را صادق کیا از روی سه نسخه استخراج کرده و در واژه‌نامهٔ طبری(۱۳۲۷) تنظیم نموده‌است.

  • کوشش‌های خاورشناسان

آثار دیگر مازندرانی از سدهٔ نوزدهم مرهون کوشش‌های خاورشناسان و کنجکاوی جهانگردان است: الکساندر خوجکو(۱۸۴۲)، ایلیا برزین(۱۸۵۳)، گریگوری والریانویچ ملگنوف(۱۸۶۱٬۶۸)، برنهارد دارن(۱۸۶۲٬۷۵)، ژاک دمورگان(۱۹۰۴) در تألیفات خویش مقدار قابل توجهی لغات و اصطلاحات و عبارات و اشعار مازندرانی ثبت کرده‌اند.

در اینجا باید از متون منثور مازندرانی نیز یادکرد که به توصیهٔ اروپائیان نوشته شده یا از فارسی ترجمه شده‌است:

  1. ترجمه بخشی از طوفان البکاء (برزین ۱۸۵۳، ج۲، ص ۷۲–۷۹)
  2. ترجمه چندین حکایت فارسی، از جمله حکایات گلستان سعدی (دارن ۱۸۶۰٬۶۶، ج۲، ص ۱–۱۲۲)
  3. روایتی از حادثهٔ معروف به شیخ طبرسی در نزدیکی بارفروش (دارن ۱۸۶۵)
  4. دو روایت در مورد آمل و بارفروش به تاریخ ۱۳۰۷ هجری قمری (مورگان ۱۹۰۴، ص ۲۴۸–۷۶۰)
  • دیوان امیر پازواری

این دیوان مجموعه‌ای از دو بیتی‌های طبری منسوب به شاعری به نام «امیر پازواری» است که «برنهارد دارن» شرق‌شناس روسی به یاری محمد شفیع مازندرانی، در سال ۶–۱۸۶۰ میلادی تحت عنوان کنز الاسرار در سن پطرزبورگ با برگردان پارسی چاپ کرده‌است.

تفاوت زبان مازندرانی و زبان فارسی

نقشهٔ مناطق دارای زبان‌های کناره دریای خزر بر اساس محدودهٔ دهستان‌های ایران. کشیده شده توسط جهاد سازندگی در سال ۱۹۸۶ میلادی.

زبان مازندرانی در همهٔ سطوح ساختاری سه‌گانه: آوایی، واژگانی و نحوی ویژگی‌هایی دارد که آن را از زبان فارسی معیار امروزی متمایز می‌سازد.

اختلاف آوایی ساختواژی

فارسی معیارمازندرانیفارسی معیارمازندرانی
شبšōآبō
خوابتاب
پدرpiyerمادرmār
دار/درختdārدخترdetær
خوکxiبارانvāreš

اختلاف واژگانی

فارسی معیارمازندرانیفارسی معیارمازندرانی
قاشق چوبی/کفچهkæčeبشقاب (دوری)duri
مرغkerkخروسtelā
گردوæğuzقابلمهláve
گنجشکmičkāقدم (گام)šāb
قابلمهlæveطویلهkelom
عمیق (ژرف)jolعریان، خشک و خالیtisā

نحو

ساختمان عبارات در زبان مازندرانی، بر خلاف برخی از زبان‌های ایرانی دیگر مانند فارسی معیار، به صورت «هسته آخر» بوده و مضافٌ‌الیه و صفت در ابتدای ترکیب می‌آیند در صورتی که ساختمان اسمی فارسی معیار به صورت «هسته اول» است و مضافٌ‌الیه و صفت پس از آن می‌آیند.

فارسی معیارمازندرانی (بهشهری)
اسب سفیدespe æsb
دختر زیباqæšenge kijâ
دختر بسیار زیباxæle qæšenge kijâ
دختر زیبای منme qæšenge kijâ

آواشناسی زبان مازندرانی

زبان مازندرانی دارای ۱۲ واکه ساده می‌باشد.[141] علاوه بر واکه‌های ساده در زبان مازندرانی از واکه‌های مرکب که از پیوستن چند واکه ساده به یکدیگر شکل می‌گیرد استفاده می‌شود.[142] در برخی گویش‌های مازندرانی ۹ و برخی ۱۰ و برخی ۱۲ واکه ساده شناسایی شده‌است.[143]

ردیفمازندرانیمازندرانی به لاتینآوانگاریمثالتوضیحات
۱آā[ɑ]امآ (emā) ما، جآ (jā) از، آمئی (āmī) عموپسین گرد باز (آ)
۲ˇ (ˆ)ə[ʔ]جˆر (jər) زیر، سˇر (sər) بی‌حس، هآکˆنه (hākəne) بکندمیانی خنثی (صدای بسیار کوتاه بین ” اَ ” و ” اِ ” که اصطلاحاً به آن “شواً می‌گویند)
۳اَ (ئَ)a[æ]جَر (jar) انبوه شاخه‌ها، سَر (sar) کلهپیشین گسترده باز (اَ)
۴اِ (ئِ و ه)e[e]جِر (jer) ته، جِر (jer) پایین (ساری)، سِر (ser) سیر، پِل (pel) پُلپیشین گسترده کوتاه نیم بسته (اِ کوتاه)
۵ئِ (ائِ)ē[:e]جئِر (jēr) پاره، پئِل (pēl) هوای شرجی، بوئِردم (buērdem) رفتم (کتول)، شوپئِ (šūpē) شب پاییپیشین گسترده کشیده نیم بسته (اِ کشیده)
۶اُ (ئُ)o[o]جُر (jor) جوی، کُته (kote) بچهپسین گرد کوتاه نیم بسته (اُ کوتاه)
۷اُو (ئُو)ō[:o]یوُر (yōr) بیرون، اُوشون (ōšun) آنها (الیکایی)، تئُو (tō) تو (نوشهر)، دئُورئوُم (dōrūm) چرخ گرفتنپسین گرد کشیده نیم بسته (اُ کشیده)
۸او (و)u[u]جور (jur) بالا، دو (du) دوغ، او (u) آب، تور (tur) تورپسین گرد کوتاه بسته
۹وُ (ئوُ)ū[:u]جوُر (jūr) مانند، توُ (tū) تب، دوُ (dū) دود، توُر (tūr) تبر، لوُ (lū) لب، شوُ (šū) شبپسین گرد کشیده بسته (او کشیده)
۱۰ی (ای)i[i]جیر (jir) پایین دست، گیرمه (girme) می‌گیرمپیشین گسترده کوتاه بسته
۱۱ئی (ای)ī[:i]بئییه (baīye) شد، جئیر (jīr) پایین، تئیل (tīl) گل، مئی (mī) موپیشین گسترده کشیده بسته (ای کشیده)
۱۲یy[ʏ]دئییه (daīye) بود (ساری)، دوئییه (davīya) بود (نوشهر)، دبئییه (dabīya) بود (کلاردشت)نیم مصوت میان کامی آوایی (ی، یا)

اعداد

اعداد مازندرانی[144] با اعداد دیگر زبان‌های هند و اروپایی از یک ریشه می‌باشد.[145] در جدول زیر اعداد مازندرانی و معادل آن ذکر شده‌است.[146]

مازندرانیاوستاییهندیفارسیانگلیسییونانی
atâaevâekyekoneoinos
detâdvâdudutwodyo
setâθeritinsehthreetries
čârtâčâθwârčârčâhârfourtettâres
penjtâpančâpânčpanjfivepente
šištâxšvašsas(čhah)šešsixhex
heftâhaptâsaptâ(sât)haftsevenheptâ
haštâaštâastau(at)hašteightokto
nətânavânaua(no)nohnineenneâ
datâdasâdasâ(das)dahtendekâ

دستور زبان

ضمیر

در مازندرانی ضمیر سه حالت دارد: فاعلی، مفعولی و ملکی.

ضمیر۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
فاعلی، ساری[147]menteveemâšemâvešun
مفعولی، ساریmereterevereemârešemârevešunre
ملکی، ساریmeteveneamešemevešune
فاعلی، کلاردشت[148][149]mentoun/onamâšomâušon
مفعولی، کلاردشتmenetereune/vereamârešomâreušone
ملکی، کلاردشتmeteune/veamešemeušone
فاعلی، شهمیرزاد[150]moto/tuü/oh-amašamâošan
مفعولی، شهمیرزادmar-atar-a/terür-ahamirašamiraošanra
ملکی، شهمیرزادmeto/teehamišamiošene
ملکی، تنکابنیmitiviamišimiušane
فاعلی، تنکابنیmotoviamâšomâušân
مفعولی، تنکابنیmereterevereamerešemereušâne

شناسه (قائمشهر)

در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[151] (نمونه زیر بر اساس گویش قائمشهری تنظیم شده‌است)

۱. گذشته:

  • بن ماضی ساده: -ba-pet = پخت
  • بن ماضی استمراری: -pat = می‌پخت
گذشته۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسهemeieemieniene

۲. حال ساده:

  • بن مضارع اخباری: -paj = می‌پزد
حال ساده۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسهembeenieneembiennienne

۳. حال التزامی:

  • بن مضارع التزامی: -ba-pej = بپزد
حال التزامی۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسهemieiminen

شناسه (چالوس)

در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[152] (نمونه زیر براساس گویش چالوس صرف شده‌است)

۱. گذشته:

  • بن ماضی ساده: _buārd = رفت
  • بن ماضی استمراری: _še_ma = می‌رفت
گذشته۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانemeieemiennienne
شناسه پس از واکهmeiminninne
شناسه پس از واکه (ی)yameyayamiyanniyanne

۲. حال ساده:

  • بن مضارع اخباری: _še = می‌رود
حال ساده۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانemenineemiennienne
شناسه پس از واکهmenineminninne

۳. حال التزامی:

  • بن مضارع التزامی: _buār = برود
حال التزامی۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانamieiminan
شناسه پس از واکهmyymynn
شناسه پس از واکه (ی)yamyeyyeyeymyeynyan

شناسه (کلاردشت)

در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[153] (نمونه زیر براساس گویش کلاردشت صرف شده‌است)

۱. گذشته:

  • بن ماضی ساده: _ba_berd = برد
  • بن ماضی استمراری: _bard = می‌بَرد
گذشته۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانemeieemiennienne
شناسه پس از واکهmeieminninne
شناسه پس از واکه (ی)yameyayamiyanniyanne

در جدول زیر افعال خوردن (boxordan)، آمدن (bimân) و دیدن (badiyân) در زمان گذشته صرف شده‌اند.

گذشته۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانbaxordemebaxordibaxordebaxordemibaxordennibaxordenne
شناسه پس از واکهbimâmebimâibimâebimâmibimânnibimânne
شناسه پس از واکه (ی)badiyamebadibidiyabadiyamibadiyannibadiyanne

۲. حال ساده:

  • بن مضارع اخباری: _bar = می‌بُرد
حال ساده۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانemenineemiennienne
شناسه پس از واکهmenineminninne

در جدول زیر افعال خوردن (boxordan) و خواستن (bexâysan) در زمان حال صرف شده‌اند.

حال ساده۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانxoremexornixornexoremixorennixorenne
شناسه پس از واکهxâymexâynixâynexâymixâynnixâynne

۳. حال التزامی:

  • بن مضارع التزامی: _ba_ber = ببرد
حال التزامی۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانamieiminan
شناسه پس از واکهmyeymynn
شناسه پس از واکه (ی)yamyeyyeyeymyeynyan

در جدول زیر افعال خوردن (boxordan)، رفتن (beyšan) و آمدن (bimân) در زمان حال التزامی صرف شده‌اند.

حال التزامی۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسه پس از همخوانbaxorambaxoribaxorebaxorimbaxorinbaxoran
شناسه پس از واکهbašombašoybašoebašoymbašoynbašon
شناسه پس از واکه (ی)biyambiyeybiyebiyeyembiyeynbiyan

شناسه (شهمیرزاد)

در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: گذشته و حال. اما در زبان طبری سه دسته شناسه داریم: گذشته، حال ساده و حال التزامی.[154](نمونه زیر بر اساس گویش شهمیرزاد تنظیم شده‌است)

۱. گذشته:

  • بن ماضی ساده: ba-xord = خورد
  • بن ماضی استمراری: mo_xord = می‌خورد
گذشته۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسهemaiaemieniena

۲. حال ساده:

  • بن مضارع اخباری: xor = می‌خورد
حال ساده۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسهemmaenienaemmiennienna

۳. حال التزامی:

  • بن مضارع التزامی: -ba-xor = بخور
حال التزامی۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
شناسهamiaiminan

صرف فعل (قائمشهر)

در جدول زیر فعل گرفتن (baiten) بر اساس گویش قائمشهری در زمان‌های مختلف صرف می‌شود. برای منفی کردن این فعل در زمان‌های: گذشته ساده، گذشته کامل، گذشته التزامی، گذشته کامل التزامی و حال التزامی n جایگزین b در ابتدای فعل می‌شود و در زمان‌های گذشته استمراری و حال ساده na جایگزین g در ابتدای فعل می‌گردد بنابراین نفی زمان‌های گذشته ساده و گذشته استمراری یک صورت دارد. همچنین دو زمان گذشته و حال در حال انجام حالت منفی ندارند.

زمان/شخص۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
گذشته سادهbaitemebaitibaitebaitemibaitenibaitene
گذشته کاملbait-bimebait-bibait-biebait-bimibait-binibait-bine
گذشته التزامیbait-buembait-buibait-buebait-buimbait-buinbait-buen
گذشته التزامی کاملbait-bi-bumbait-bi-buibait-bi-bubait-bi-buimbait-bi-buinbait-bi-buen
گذشته استمرایgitemegitigitegitemigitenigitene
گذشته در حال انجامdaime-gitemedaii-gitidaie-gitedaimi-gitemidaini-gitenidaine-gitene
حال ساده/آیندهgirembegirnigirnegirembigirennigirenne
حال در حال انجامdarme-girembedari-girnidare-girnedarmi-girembidarni-girennidarne-girenne
حال التزامیbairembairibairebairimbairinbairen
آیندهxâmbe bairemxâni bairixâne bairexâmbi bairimxânni bairinxânne bairen

صرف فعل (چالوس)

در جدول زیر فعل رفتن (buārden) بر اساس لهجه چالوس در زمان‌های مختلف صرف می‌شود.[155]

زمان/شخص۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
گذشته سادهbuārdemebuārdibuārdebuārdemibuārdennibuārdenne
گذشته کاملbuārde-biyamebuārde_bibuārde_biyabuārde-biyamibuārde-biyannibuārde-biyanne
گذشته التزامیbuārde-bumbuārde-buybuārde-buyebuārde-buymbuārde-buynbuārde-bun
گذشته التزامی کاملbuārde-bi-bumbuārde-bi-buybuārde-bi-buyebuārde-bi-buymbuārde-bi-buynbuārde-bi-bun
گذشته استمراریše_ma_meše_ma_iše_maše_ma_miše_ma_nniše_ma_nne
گذشته در حال انجامdar-šemamedar-šemaidar-šemadar-šemamidar-šemannidar-šemanne
حال ساده/آیندهšemešenišenešemišennišenne
حال در حال انجامdar-šemedar-šenidar-šenedar-šemidar-šennidar-šenne
حال التزامیbuārambuāribuārebuārimbuārinbuāran
حال التزامیxāyme buāramxāyni buārixāyne buārexāymi buārimxåynni buārixāynne buāran

در جدول زیر فعل آمدن (bimān) بر اساس لهجه چالوس در زمان‌های مختلف صرف می‌شود.[156]

زمان/شخص۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
گذشته سادهbimāmebimāibimābimāmibimānnibimānne
گذشته کاملbimā-biyamebimā_bibimā_biyabimā-biyamibimā-biyannibimā-biyanne
گذشته التزامیbimā-bumbimā-buybimā-buyebimā-buymbimā-buynbimā-bun
گذشته التزامی کاملbimā-bi-bumbimā-bi-buybimā-bi-buyebima-bi-buymbimā-bi-buynbimā-bi-bun
گذشته استمراریe_ma_mee_ma_ie_mae_ma_mie_ma_nnie_ma_nne
گذشته در حال انجامdar_emamedar_emaidar_emadar_emamidar_emannidar_emanne
حال ساده/آیندهemeenieneemiennienne
حال در حال انجامdar_emedar_enidar_enedar_emidar_ennidar_enne
حال التزامیbiyembiyeybiyebiyeymbiyeynbiyen
آیندهxāyme biyemxāyni biyeyxāyne biyexāymi biyeymxāynni biyeynxāynne biyen

صرف فعل (کلاردشت)

در جدول زیر فعل بردن (baberden) بر اساس لهجه کلاردشت در زمان‌های مختلف صرف می‌شود. برای منفی کردن این فعل در زمان‌های: گذشته ساده، گذشته کامل، گذشته التزامی، گذشته کامل استمراری n جایگزین b در ابتدای فعل می‌شود و در زمان‌های: حال ساده، گذشته استمراری و حال التزامی n در ابتدای فعل اصلی می‌آید.[157]

زمان/شخص۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
گذشته سادهbaberdemebaberdibaberdebaberdemibaberdennibaberdenne
گذشته کاملbaberde-biyamebaberde_bibaberde_biyababerde-biyamibaberde-biyannibaberde-biyanne
گذشته التزامیbaberde-bumbaberde-buybaberde-buyebaberde-buymbaberde-buynbaberde-bun
گذشته التزامی کاملbaberde-bi-bumbaberde-bi-buybaberde-bi-buyebaberde-bi-buymbaberde-bi-buynbaberde-bi-bun
گذشته استمراریbar_imi_yamebar_imibar_imi_yabar_imi_yamibar_imi_yannibar_imi_yanne
گذشته در حال انجامdabiyame-barimiyamedabi-barimidabiya-barimiyadabiyami-barimiyamidabiyanni-barimiyamnnidabiyanne-barimiyanne
حال ساده/آیندهbarmebarnibarnebaremibarennibarenne
حال در حال انجامdarme-baremedari-barnidare-barnedarmi-baremidarni-barennidarne-barenne
حال التزامیbaberambaberibaberebaberimbaberinbaberan
آیندهxâyme baberamxâyni baberixâyne baberexâymi baberimxâynni baberinxâynne baberan

صرف فعل (شهمیرزاد)

جدول زیر فعل خوردن (baxordan) بر اساس گویش شهمیرزادی[158]در زمان‌های مختلف صرف می‌شود. برای منفی کردن این فعل در زمان‌های: گذشته ساده، گذشته کامل، گذشته التزامی، گذشته کامل، گذشته کامل التزامی، حال التزامی n جایگزین b در ابتدای فعل می‌شود و در زمان‌های: حال ساده، گذشته استمراری، حال در حال انجام و گذشته در حال انجام ne در ابتدای فعل اصلی می‌آید.[159]

زمان/شخص۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
گذشته سادهbaxordemabaxordibaxordabaxordemibaxordenibaxordena
گذشته کاملbaxorde-bemabaxorde-bibaxorde-biabaxorde-bemibaxorde-benibaxorde-bena
گذشته التزامیbaxorde-bambaxorde-bibaxorde-bobaxorde-bimbaxorde-binbaxorde-ben
گذشته التزامی کاملbaxorde-bi-bambaxorde-bi-bibaxorde-bi-bobaxorde-bi-bimBaxorde-bi-binbaxorde-bi-ben
گذشته استمراریmoxordemamoxordimoxordamoxordemimoxordenimoxordena
گذشته در حال انجامdavema-moxordemadavi-moxordidava-moxordadavemi_moxordemidaveni moxordenidavena moxordena
حال ساده/آیندهxoremmaxorenixorenaxoremmixorennixorenna
حال در حال انجامdarma-xoremmadari-xorenidara-xorenadarmi-xoremmidarni xorennidarna xorenna
حال التزامیbaxorambaxoribaxorabaxorimbaxorinbaxoran
آینده نوع اولvana baxoramvana baxorivana baxoravana baxorimvana baxorinvana baxoran
آینده نوع دومxâmma baxoramxâni baxorixâna baxoraxâmmi baxorimxânni baxorinxânna baxoran

ماضی نقلی

برخی از محققان بر این باورند که در زبان مازندرانی ساخت ماضی نقلی وجود ندارد و گویشوران از ساخت گذشتهٔ ساده به جای آن استفاده می‌کنند. اما شواهد نشان می‌دهند که ماضی نقلی در این زبان به دو شیوه، با بهره‌گیری از جایگاه تکیهٔ اولیه و قید، ساخته می‌شود.[160] (داده‌های پژوهشی حاضر از منطقه بابلکنار گردآوری گردیده‌است)

  • اگر تکیهٔ اولیه بر روی پیشوند فعلی باشد، ساخت گذشته ساده‌است.
او آن کار را کردvә unta kar-rә ‘hæ-kәrdә
بچه خوابیدvæčә ‘ba-xәtә
ناهار خوردمčašt ‘bæ-xәrdәmә
من چشمم را بستمmәn šә čәš-(r)ә ‘dæ-vәssәmә
دخترم برنج را باد داد (خاکش را جدا کرد)mә kija/dәtәr dunә-rә ‘hә-patә
  • چنانچه تکیهٔ اولیه بر روری هجای اول فعل قرار گیرد، ساخت ماضی نقلی خواهد بود.
او آن کار را کرده‌استve unta kar-(r)ә ha-‘kәrdә
بچه خوابیده‌است (اکنون در خواب است)væčә ba-‘xәtә
ناها خورده‌امčašt bæ-‘xәrdәmә
من چشمم را بسته‌امmәn šә čәš-(r)ә dæ-‘vәssәmә
دخترم برنج را باد داده‌استmә kija/dәtәr dunә-rә hә-‘patә
  • همچنین در زبان مازندرانی فعل ماضی نقلی با افزودن فعل کمکی [dâr] (در گویش آمل dây و در گویش شهمیرزاد dâ) به فعل ماضی ساخته می‌شود.[161]
فعل شدن۱ مفرد۲ مفرد۳ مفرد۱ جمع۲ جمع۳ جمع
ماضی نقلی (ساری)bazu dârmebazu dârnibazu dârnebazu dârmibazu dârnnibazu dârnne
ماضی نقلی (آمل)bazu dâymebazu dâynibâzu daynebâzu dâymibâzu dâynnibazu dâynne
فارسی معیارگویش ساروی
تو برای چه بچه ات را زده‌ایte četi vesse še vače re bazu dârni
تو برای چه بچه ات را زدیte četi vesse še vače re bazui
فارسی معیارگویش ساروی
من این کتاب را صحافی کرده‌امmen in ketâb re sahhâfi hâkord dârme
من این کتاب را صحافی کردمmen in ketâb re sahhâfi hâkordeme

این ساختار در اشعار کهن طبری همچون دیوان امیر پازواری نیز دیده می‌شود.

کس ونه که مه پیغوم باوه او رهمن نقره دکرد دارمه ته یاسه مو ره

کس می‌باید پیغام مرا به او بگوید

من موی چون یاس تو را نقره گرفته‌ام

ته که سرخه گل ولگ ره جومه داریورازنه مه دل ره صید کرده داری

تو که از برگ گل سرخ لباس داری

می‌برازد که دل مرا صید کرده‌ای

نشانه نکره

اسم نکره در زبان مازندرانی با چندین نشانه همراه هست.

  • در زبان مازندرانی نشانه نکره[i] یک نشانهٔ پر رنگ هست. این نشانه بعد از اسامی مختوم به صامت به همین شکل ظاهر می‌گردد اما پس از اسم‌هایی که به یک مصوت ختم شده باشند همراه با واج میانجی ای آشکار می‌شود که معمولاً به صورت نکره[e] قابل تشخیص است. نشانهٔ مذکور هم پس از اسم مفرد می‌آید و هم جمع و یک نشانه پسایند است. (نمونه زیر براساس گویش چالوس تنظیم شده‌است)[162]
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
اسبی سر پل گیر کرده‌استasbi pel-e sar gir hākurde
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
دختری آمدkijaei bimā
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
مردانی داشتند می‌آمدندmardakuni dar- emanne
  • نشانه دیگر در زبان مازندرانی برعکس نشانه [i] یک نشانه پیشین است که در گویش چالوس (کلارستاقی) بصورت [ya,ye] و [yattā] می‌باشد که برابر با [yek] در زبان فارسی است. نشانه مذکور در گویش رامسری بصورت [ye] و در گویش ساروی (شرق مازندران) به شکل [attā] و [yattā] و در گویش رشت (گویش غرب گیلان) به شکل [i] و [itā] می‌باشد. (نمونه زیر براساس گویش چالوس تنظیم شده‌است)[163]
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
روزی پیش من می‌آییye ruz me var eni
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
یک زن دارد می‌آیدyattā zanā dar- ene
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
یک شب باید بروم پیش حسنya šu veni buāram hasane var
  • نشانهٔ نکره [i] و دیگر شکل یا شکل‌های آن، گاه همراه با نشانهٔ نکرهٔ دیگر، یعنی [ya] , [ye] و [yattā] برای یک اسم به کار گرفته می‌شوند و به کمک یکدیگر نشانهٔ ترکیبی به وجود می‌آورند. (نمونه زیر براساس گویش چالوس تنظیم شده‌است)[164]
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
یک روز باید پیش تو بیایمya ruzi veni biyam te var
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
جایی او را دیده‌امya jaei vere baiyamme
  • در زبان مازندرانی هم صفت‌های مبهمی چون [hič] ، [har] و غیره می‌توانندبا همراهی [i] یا بدون آن، اسم را نکره کند. (نمونه زیر بر اساس گویش چالوس تنظیم شده‌است)[165]
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
هر دختری دختر من نمی‌شود

har kijāei me kijā navune

فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
هیچ درختی وجود نداردhič dari da-niye

نشانه جمع

در زبان مازندرانی از نشانه‌های [on]،[šon] ,[kon]،[ât] و [ville] برای جمع استفاده می‌شود.[166]

  • از نشانهٔ [on] فقط برای اسم جاندار استفاده می‌شود.
پسرهاrikâ on
دخترهاkijâ on
پدر بزرگ‌هاgate piyar on
بچه‌هاvače on
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
پسرها دارشتند می‌رفتندrikâon dar šemanne
  • از نشانهٔ [šon] برای اسامی جاندار و غیر جاندار استفاده می‌شود.
پسرهاrikâ šon
دخترهاkijâ šon
زن‌هاzenâ šon
مردهاmardi šon
پدر بزرگ‌هاgate piyar šon
مورچه‌هاmalije šon
گردوهاâqoz šon
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
پسرها دارند می‌روندrikâšon dar šenne
  • از نشانهٔ [kon] برای اسامی جاندار و غیر جاندار استفاده می‌شود.
پله‌هاpelle kon
زن‌هاzenâ kon
مردهاmarde kon
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
از پله‌ها بالا رفتمpellekon je jur buārdeme
  • از نشانهٔ [ât] به‌صورت محدود استفاده می‌شود.
ده‌هاdeh ât
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
پسرم به ده‌های آنها دارد می‌رودme rikâ ošone dehât dar šene
  • از نشانهٔ [ville] به‌صورت محدود استفاده می‌شود.
بچه‌هاvače ville
فارسی معیارمازندرانی (لهجه چالوس)
بچه‌ها در شهر شما هستندvačeville šeme šahre dele darene

نمونه واژگان

شماری از واژه‌های مازندرانی با برابر گیلکی و فارسی و انگلیسی آن در اینجا به الفبای فونتیک بین‌المللی آوانویسی شده‌است:

مازندرانی (لهجه قائمشهر)مازندرانی (لهجه کلاردشت)[167]گیلکیفارسیفارسی آوانویسی شدهانگلیسی
dimdimdimروی/چهره/دیمruy/čehrehface
vačevačezäyکودک/بچهkudæk/bæčéChild
piyerpiyarpierپدرpedærFather
ši piyerši piyarmərdə perپدرشوهرpedær šoharFather-in-law
kijâ/deterkijâ/detarkor/kilka/läkuدخترdoxtærGirl/Daughter
rikâ/peserrikâ/pesarrey/riپسرpesærBoy/Son
kerkkerkkarkمرغ خانگیmorgh khanegiHen
guwgowgäbگاوgāvCow
melijemalijepitärمورچهmurčéAnt
kangelizanbur/kangalisiftäl=garzakزنبورzanburBee
bâmešipiča/bamešipiča/picheگربه/پیشیgorbe/pišiCat
mičkâmiškamalĵå, čičiniگنجشکgonješkSparrow
zemun/gederzamonzəmatزمانzamanTime
esare/roojaesâre/setârekiĵi/setarəستارهsetareStar
nesum/sâynenesum/sâyenesä/sayeسایهsayeShadow
jurjurbuĵor / jorبالاbālaUp
gatgatpilə=pilaبزرگbozorgBig
venevene/eštehâvastånاشتها یا میلešteha یا meylAppetite
bašendiyenbarixtanšondån/fotanریختن مایعاتrixtan e mayeātBottling

واژگان باستانی در زبان مازندرانی

یکی از ویژگی‌های زبان مازندرانی این است که بسیاری از واژه‌های کهن ایرانی میانه (ساسانی، اشکانی و سکایی) و ایرانی باستان (پارسی باستان، اوستا و سکایی) را بدون تغییر اساسی در صورت و معنی در خود حفظ نموده‌است. علت این امر به عقیده مورخان و متخصصان این است که سرزمین مازندران (طبرستان) از نفوذ و تسلط اعراب به دور بوده‌است. این واژه‌ها در فارسی معیار امروزی یا اصلاً وجود ندارند یا دچار تحول و دگرگونی زیادی شده‌اند. این واژه‌ها در جدول زیر آورده شده‌اند:[168][169]

مازندرانیایرانی میانه و باستانفارسی
armeĵiarmištziجوجه تیغی
ešnāfeešnošehعطسه
ašonašahinدیشب
allehaluhعقاب
bāmšibānšaovگربه
pitakaleputak kalaجغد
tašitašiخارپشت
čenekčinakسنگدان مرغ
ketārketārچونه/پوزه
arsخرس
bašәnniyanpašan čitanپایین ریختن
andeandآنقدر
bermebarmakگریه

جستارهای وابسته

منابع

  1. Iran Provinces
  2. Tabari is the mother tongue of Three to Four million people in the province of mazandaran, حبیب برجیان. , “Two Mazandarani Texts from the Nineteenth Century,” columbia university libraries pp38
  3. GORGĀNI DIALECT in Encyclopædia Iranica =,
  4. میردیلمی، سیدضیاء، تاریخ کتول، ناشر مؤلف، ص ۲۸ و ۲۱.
  5. نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحات ۲۷ و ۳۰ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
  6. اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبان‌های ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰. زبان طبری در بین رشته کوه‌های البرز و کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر مورد استفاده قرار می‌گیرند: ساری، بابل، آمل، تنکابن، شاهی، چالوس، همچنین در چندین روستای رشته کوه‌های البرز مانند ولاترو در شمال تهران و شهمیرزاد در سی کیلومتری شمال سمنان. زبان طبری یکی از معدود زبان است که از سنت ادبی کهن برخوردار است (طبری، گرگانی، دیوان امیر پازواری)
  7. اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبان‌های ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰. زبان طبری در بین رشته کوه‌های البرز و کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر مورد استفاده قرار می‌گیرند: ساری، بابل، آمل، تنکابن، سوادکوه، قائم شهر، چالوس، همچنین در چندین روستای رشته کوه‌های البرز مانند ولاترو در شمال تهران و شهمیرزاد در سی کیلومتری شمال سمنان. زبان طبری یکی از معدود زبان‌هایی است که از سنت ادبی کهن برخوردار است (طبری، گرگانی، دیوان امیر پازواری)
  8. «در نواحی شمالی شهرستان مهدیشهر مناطقی چون شهمیرزاد و روستاهای این بخش مانند (فولاد محله، چاشم و …)، به دلیل مجاورت به استان مازندران با اندک تغییری به زبان مازندرانی سخن می‌گویند». سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان سمنان.
  9. «پیشینه تاریخی سمنان (زبان در استان سمنان)». وبسایت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات.
  10. «معرفی استان سمنان (زبان در استان سمنان)». وبسایت استانداری سمنان. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ ژوئن ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۹.
  11. The natives of Lavāsānāt are of Caspian stock and the local vernacular is a blend of Persian and Caspian, approaching Tabari in the southeastern villages of Irā and Veskāra, Giti Deyhim and EIr. , “LAVĀSĀN,” Encyclopædia Iranica, online edition
  12. کریمان، حسین (۱۳۸۶). قصران (کوهسران). تهران: وزیری (کالینگور). ص. جلد دوم صفحه ۷۵۸. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۲۸۱۰۱۲.
  13. the region can be divided into two linguistic zones: (1) The vernaculars of the north and southeast of Inner Qaṣrān show high degrees of affinity with Ṭabari (Māzandarāni) but with a substantial blend of Persian vocabulary and grammar; they are thus coined as ‘Ṭabaroid’ (Borjian, 1913b). (2) The southern dialects, from Ušān in the middle course of the Upper Jājrud southward to Tajriš in Šemirān, are given the appellation ‘Perso-Tabaric’ on the grounds that they are akin to Persian, while carrying a thick Caspian stratum, Giti Deyhim and EIr. , “QAṢRĀN,” Encyclopædia Iranica, online edition
  14. «بررسی لهجه تهرانی در گفتگو با پژوهشگران تاریخ پایتخت و زبان‌شناسان». همشهری آنلاین.
  15. «نگاهی به مسئله «زبان و قومیت» در ایران/گفتگو با گارنیک آساطوریان». روزنامه شرق.
  16. «یک میلیون طبرستانی در تهران هستند». تابناک.
  17. «یک و نیم میلیون طبرستانی پایتخت‌نشین شدند». ایرنا.
  18. «در گفتگو با مهر عنوان شد: مدیر کل میراث فرهنگی استان البرز:استان البرز کانون تمرکز لهجه‌ها و گویش‌ها از سراسر کشور». وبگاه خبرگزاری مهر.
  19. «زبان مردم طالقان فارسی و مازندرانی و لهجه آنها تاتی می‌باشد». وبگاه سازمان حفاظت محیط زیست استان البرز. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۹ مارس ۲۰۲۰.
  20. , archiveed, “اتنولوگ(1993),”
  21. اسماعیل مهجوری: تاریخ فرهنگ ساری، نشریه فرهنگ ساری، بی تا، بی جا، ۱۳۳۹.
  22. عمادی، اسدالله (۱۳۹۹). زبان مازندرانی (تبری)، از دوران باستان تا امروز. نشر شلفین. ص. ۱۵.
  23. BORJIAN, HABIB (2010). "Rev. : Etymological Dictionary of the Iranian Verb". Journal of the Royal Asiatic Society: 2.
  24. آقاگل‌زاده، فردوس (۱۳۹۵). زبان مازندرانی (طبری) توصیف زبان‌شناختی (تحقیقی میدانی - اطلس زبانی). نشر دانشگاه تربیت مدرس. ص. ۳.
  25. DIMLĪ in Encyclopædia Iranica = Linguistic position of Dimlī. After their migration in the Middle Ages, for almost a millennium the Dimlīs had no direct contact with their closest linguistic relatives. Nevertheless, their language has preserved numerous isoglosses with the dialects of the southern Caspian region, and its place in the Caspian dialect group of Northwest Iranian is clear. The Caspian dialects comprise Ṭālešī, Harzan(d)ī, Gūrānī, Gīlakī, Tabari, and some dialects in Tātī-speaking areas and in the area around Semnān. Historically the Caspian dialects belong to the “Northwest Iranian group of languages” and are related to Parthian (see Windfuhr). The isoglosses are of historical phonetic, morphological, and lexical order, Garnik Asatrian
  26. in Variations of the language of "Pahalvi" are still spoken among Iranians.The Kurds of Iran as well as many Kurds of Turkey and Iraq speak variations of Pahlavi. Turks cannot understand Kurdish and require interpreters to communicate with Kurds who speak Sorani and/or Kurmanjii (variations of Pahalvi amongst Kurds). The people of northern Iran speak variations of Pahalvi as well - Mazandarani and Gilani for example. Baluchi in southeast Iran also has Pahlavi elements (e.g. Ahsen "Iron" or "Eisen" in English and Ahsan in Pahlavi - "Ahsen" is not "Iron" in Turkish), By Dr. Kaveh Farrokh
  27. احمد رمضانی واسوکلایی. دانشنامه ایران‌زمین، «طبری".
  28. عمادی، اسدالله (۱۳۷۱). شعر امروز مازندران. ساری: فرهنگ‌کده. ص. ۱۴.
  29. قاسمی، علیرضا؛ به کوشش انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه گیلان (۱۳۷۷). سیری در زبان و شعر مازندرانی. رشت: انتشارات دانشگاه گیلان. ص. ۲.
  30. BORJIAN, HABIB (2004). "Mazandaran: Language and People (The State of Research)". Yerevan State University: 295. doi:10.1163/1573384043076045.
  31. برزگر، اردشیر (۱۳۸۸). تاریخ طبرستان. ص. ۱۰۲.
  32. حسینی، سید قاسم (۱۳۹۶). «بررسی فرایند «تکرار» در مازندرانی». زبانها و گویشهای ایرانی (ویژه نامه نامه فرهنگستان) (۷): ۱۶۶.
  33. ذاکری، محمد صالح (۱۳۹۸). گوهر هاکوپیان، پرستو مروستی، ویراستار. پژوهش‌های زبانی-ادبی قفقاز و کاسپین، چرا مازندرانی‌ها زبان خود را گیلکی می‌نامند. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‌های ایرانی و اسلامی). ص. ۳۶.
  34. ذاکری، محمد صالح (۱۳۹۸). گوهر هاکوپیان، پرستو مروستی، ویراستار. پژوهش‌های زبانی-ادبی قفقاز و کاسپین، چرا مازندرانی‌ها زبان خود را گیلکی می‌نامند. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‌های ایرانی و اسلامی). ص. ۴۸.
  35. ذاکری، محمد صالح (۱۳۹۸). گوهر هاکوپیان، پرستو مروستی، ویراستار. پژوهش‌های زبانی-ادبی قفقاز و کاسپین، چرا مازندرانی‌ها زبان خود را گیلکی می‌نامند. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‌های ایرانی و اسلامی). ص. ۵۵.
  36. حبیب برجیان، متون طبری، ۹.
  37. حبیب برجیان، متون طبری، ۱۰.
  38. حبیب برجیان، متون طبری، ۱۱.
  39. حبیب برجیان، متون طبری، ۱۶۶.
  40. حبیب برجیان، طبرستان زبان و مردم، ۲۹۵.
  41. یوحنایی، منیژه (۱۳۷۸). «تحلیل ساختارهای دو مفعولی در زبان طبری» (PDF). مجموعه مقالات نختسن هم‌اندیشی گویش‌شناسی ایران: ۶۳۷.
  42. ابراهیمی کیاپی، هادی؛ عامریان، فاطمه (۱۳۹۵). «راهکارهای مقابله با موانع کاربرد زبان‌های محلی و شکل‌گیریی هویت قومی در شبکه‌های استانی صدا و سیما» (PDF). ۱ (۱): ۱۶۱.
  43. [https://iranicaonline.org/articles/iran-vi2-documentation = The “Caspian dialects” are spoken between the Caspian Sea and the Alborz, Gilaki in the west in the province of Gilān (q.v.), notably in Rašt, and Māzanderāni (with transitional forms; see GILAKI) and related dialects in the east in the province of Māzanderān and as far south as the southern valleys of the Alborz, north of Tehran (Ve-lātruʾi) and still farther to the east (Šāhmerzādi). Older dialects in Ṭabarestān and Gorgān are known from quotations (see Monchi-Zadeh, 1969). The term “Tabari” is often found used in the sense of “Māzanderāni.” Māzandarāni has an old literary tradition, including the poets Ṭāleb Āmoli (1586-1626; Maṯnawi, ed. Gudarzi, 1376 Š./1997, in vocalized Persian script) and Amir Pāzvāri (12th/18th century[?]; see Dorn and Schafy, 1860-66; Grundriss I/2, p. 346; Ṣaffāri, 1347 Š. /1968-69; Amir Pāzvāri, ed. Rujā, [1369 Š./1990]; Nayestāni, 1376 Š. /1997). Kiā (1316 Y. /1947) is an edition of a Neṣāb-e ṭabari, compiled under Moḥammad Shah Qājār (r. 1834-48). The poet Nimā Yušij (1274-1338 Š. /1895-1951) wrote poetry in Ṭabari dialect (ed. ʿAẓimi, Tehran, 1381 Š. /2002). Collections of contemporary Gilaki poetry include those by Moḥammad-qoli Ṣadr Eškavari (1376 Š. /1997) and Mojtabā Ruḥāni Mendij (1379 Š. /2000). The first important publications were those of Zhukovskiĭ (1888: Šāhmarzādi) and, later, Christensen (1930: Gilaki; 1935: Šāhmarzādi) and Lambton (1938). For bibliography to date, see Osnovy III/2 and CLI, p. 312. Recent publications include Jahāngiri (2003: Gilaki); Rādmard (1382 Š. /2003: Gāleši, gramm. sketch, gloss. , text samples). On Māzanderāni: Partovi Āmoli (1358 Š. /1979 (glossaries, idioms, dobaytis), Najafzāda Bārforuš (1368 Š. /1989: gramm. sketch, gloss.), Humand (1369 Š. /1990, 1380 Š. /2001: poetry), Qoṣayri (1371 Š. /1992: songs), Ḥejāzi Kenāri (1374 Š. /1995: etymological glossary), Šokri (1374 Š. /1995: Sāri, gramm. sketch, text samples, gloss.), Yoshie (1996: Sāri), Kalbāsi (1376 Š. /1997: Kalārdašti from Rudbārak), Yazdān-panāh Lamuki (1376 Š. /1997: proverbs), ʿEmrān (1382 Š. /2003: Āmol, riddles and proverbs), Raḥimiān (ed. , 1383 Š. /2004: Rāmsar). The dictionary edited by Naṣri Ašrafi (1381 Š. /2002) contains vocabulary from the dialects of ʿAbbāsābād, Āmol, Bābol, Behšahr, Katul, Kord-kuy, Nowšahr, Sāri, Qāʾem-šahr, Tonokābon, etc. (in part compared with Pahlavi)
  44. دانشنامه ایرانیکا به زبان انگلیسی صفحه مربوط به قصران http://www.iranicaonline.org/articles/qasran
  45. http://www.mazandnume.com/fullcontent/12255/واژگان-روسی-در-زبان-مازندرانی-(تبری)/
  46. http://www.imanabadkarokela.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1494:2014-05-15-17-05-53&catid=111&Itemid=515
  47. گویش الیکایی، علیرضا شاه حسینی، انتشارات بوستان اندیشه، سمنان، 1384
  48. ««تهرانیزه شدن» زبان و ادبیات مازندران/ تنوع گویش‌ها و فرهنگ‌ها».
  49. اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبان‌های ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰. گویش‌های مازندرانی در بین رشته کوه‌های البرز و کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر مورد استفاده قرار می‌گیرند: ساری، بابل، آمل، تنکابن، شاهی، چالوس، همچنین در چندین روستای رشته کوه‌های البرز مانند ولاترو در شمال تهران و شهمیرزاد در سی کیلومتری شمال سمنان. گویش مازندرانی یکی از معدود گویش‌هایی است که از سنت ادبی کهن برخوردار است (طبری، گرگانی، دیوان امیر پازواری)
  50. «در نواحی شمالی شهرستان مهدیشهر مناطقی چون شهمیرزاد و روستاهای این بخش مانند (فولاد محله، چاشم و …)، به دلیل مجاورت به استان مازندران با اندک تغییری به لهجه مازندرانی سخن می‌گویند». سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان سمنان.
  51. «پیشینه تاریخی سمنان (زبان در استان سمنان)». وبسایت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات.
  52. «معرفی استان سمنان (زبان در استان سمنان)». وبسایت استانداری سمنان. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ ژوئن ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۹.
  53. 2.2. Classification of Languages and Dialects in Previous ResearchThe Ethnologue1classifies Semnani (smy, 21099 speakers), Lasgerdi (lsa), Sangisari (sgr) and Sorkhei (sqo) as Semnani languages and designates the following lineage to this group: Semnani Northwestern Western Iranian Indo-Iranian Indo-European. Shahmirzadi is classified together with Gilaki and Mazandarani in the Caspian group2. Shahmirzadi: Christensen has three groups: 1) Semnani, 2) Sangesari and Sorkhei-Lazgerdi (which he regards to be similar to dialects between Kashan and Esfahan) and 3) Shamirzadi, similar to Mazandarani. The similarity between Shahmirzadi and Mazandarani has also been recognized by Hemmati3(1386 AH: 90) and Qasemi Shahmirzadi (1379 AH: 24), who points out that Shahmirzad has very close ties to Mazandaran because many inhabitants were born there and because it used to belong to the province of Mazandaran. He writes that people from Shahmirzad understand 90%of Mazandarani whereas they only understand 40%of the languages spoken in the region of Semnan.Hoseini in Hemmati (1386 AH: 89) investigates four small villages1on the border between Semnan and Mazandaran, thus shedding light on the transition. Sangesari: The independence of Sangesari to Shahmirzadi has been pointed out by Zukovskij (Windfuhr 1965: 4). The article Sangiseri languageascertains the independence of Sangesari from Sorkhei, Lasjerdi, Biabanaki and Aftari2. Aftari Sorkhei Lasjerdi:In his article AFTARin Encyclopaedia Iranica3 Windfuhr groups Aftari together with Sorkhei-Lasjerdi and relates all of them to Sangesari, Shahmirzadi and furthermore to Tabari/Mazandarani, Alexander KolbitschM.A., Uppsala University, SweedenMirjam KolbitschB.Sc., Uppsala University, SweedenIn cooperation with University of Uppsala, Sweden & University of Sistan and Baluchestan, Iran , “The Thousand Accents Island: Languages and Dialects in the Township of Semnan” ,
  54. Alexander Kolbitsch and Mirjam Kolbitsch. 2010. The Thousand Accents' Island: Languages and Dialects in the Township of Semnan. In The First International Conference on Iran's Desert Area Dialects, 2288-2319. Semnan: Semnan University Press., Alexander Kolbitsch and Mirjam Kolbitsch 2010 , “” glottolog,
  55. kolbitsch، Alexander. «همایش بین المللی گویش های کویری – 1389». علم نت. دریافت‌شده در ۶ فوریه ۲۰۲۱.
  56. جعفری دهقی، محمود؛ خلیلی پور، نازنین؛ جعفری دهقی، شیما (۱۳۹۳). زبان‌ها و گویش‌های ایرانی (گذشته و حال). تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۲۶۱. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۶۳-۴.
  57. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). متون طبری. تهران: آینه میراث صاحب امتیاز مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب. ص. ۱۱. شابک ۱۵۶۱-۹۴۰۰ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  58. نجفیان، آرزو؛ سراج، فرشته. «بررسی صيغگان فعل در لهجۀ جليزجندی زبان مازندرانی». وبگاه مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری. دریافت‌شده در ۱۰ مارس ۲۰۲۱.
  59. Shahmirzadi, glottolog. , “Mazandarani-Shahmirzadi” ,
  60. نقشبندی، شهرام؛ حاج عیدی، حوا. «چند فرایند واجی در گویش دیباجی». مجله علمی مطالعات زبانی و بلاغی دانشگاه سمنان. دریافت‌شده در ۹ مارس ۲۰۲۱.
  61. نقشبندی، شهرام؛ حاج عیدی، حوا. «چند فرایند واجی در گویش دیباجی». سامانه مدیریت نشریات علمی دانشگاه سمنان. دریافت‌شده در ۹ مارس ۲۰۲۱.
  62. نقشبندی، شهرام؛ حاج عیدی، حوا. «چند فرایند واجی در گویش دیباجی». پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی. دریافت‌شده در ۹ مارس ۲۰۲۱.
  63. جعفری دهقی، محمود؛ خلیلی پور، نازنین؛ جعفری دهقی، شیما (۱۳۹۳). زبان‌ها و گویش‌های ایرانی (گذشته و حال). تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۲۶۱. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۶۳-۴.
  64. «حروفیان». لغت‌نامه دهخدا. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۸ اکتبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴.
  65. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۴۱.
  66. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۹ اوت ۲۰۱۹.
  67. واژه‌نامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حیسن صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
  68. «اقبال مردم غرب گرگان به نبی هزارجریبی و سید سبحان حسینی». دریافت‌شده در ۱۳۹۴-۰۹-۱۰.
  69. عامریان، فاطمه: نقد و بررسی کتاب گالش‌ها در گذر زمان، پنج گفتگو از روستای گالش‌نشین زیارت. در مجله زبان و زبان‌شناسی. دوره و شماره: دوره ۱۱، شماره ۲۲، بهار و تابستان ۱۳۹۵، صص ۱۱۹–۱۳۰.
  70. گیتی شکری، ساختارهای گذشته و غیر گذشته در گویش مازندرانی گالش زیارت، ۱۹۹.
  71. کارینا جهانی، مستندسازی زبان و سبک زندگی گالش، ۲.
  72. https://elar.soas.ac.uk/Collection/MPI117075
  73. میردیلمی، سیدضیاء، تاریخ کتول، ناشر مؤلف، ص ۲۸ و ۲۱.
  74. اصغر اسفندیار، گویش فیروزکوهی (روستای لزور)، ۱۱.
  75. ابهزاد خلیل‌زاده، سیری در گویش مردم فیروزکوه به انضمام کنایات، اشارات، ناسزاها، سوگندها و …، ۱۲.
  76. حبیب برجیان، گویشهای پارسی-تبری در منطقه انتقال زبان با مرز مازندران، ۱۹۵.
  77. الهه گل بستان، نظام صرف فعلی در گویش آهاری، ۱۲۱.
  78. دماوند نامه، گویش دماوندی.
  79. حبیب برجیان، طبرستان زبان و مردم، ۲۹۵.
  80. مهدی علمداری، گویش دماوندی، ۱۵.
  81. دماوند نامه، زبان و فرهنگ مازندرانی در کوهپایه‌های دماوند.
  82. دماوند نامه، گویش دماوندی.
  83. واژه‌نامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حسین صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
  84. «زبان مردم بومی چالوس مازندرانی است که به طبری کلارستاقی شهرت دارد». سایت استانداری مازندران فرمانداری چالوس. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۹.
  85. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۲.
  86. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۱.
  87. دیهیم گیتی، کتاب «بررسی خرده‌گویش‌های منطقه قصران»، ۱۳۸۴، چاپ اول، نشر فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
  88. کریمان، حسین (۱۳۸۶). قصران (کوهسران). تهران: وزیری (کالینگور). ص. جلد دوم صفحه ۷۵۸. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۲۸۱۰۱۲.
  89. قصران (کوهساران)، حسین کریمیان، جلد دوم، ص 758
  90. the region can be divided into two linguistic zones: (1) The vernaculars of the north and southeast of Inner Qaṣrān show high degrees of affinity with Ṭabari (Māzandarāni) but with a substantial blend of Persian vocabulary and grammar; they are thus coined as ‘Ṭabaroid’ (Borjian, 1913b). (2) The southern dialects, from Ušān in the middle course of the Upper Jājrud southward to Tajriš in Šemirān, are given the appellation ‘Perso-Tabaric’ on the grounds that they are akin to Persian, while carrying a thick Caspian stratum, Giti Deyhim and EIr. , “QAṢRĀN,” Encyclopædia Iranica, online edition
  91. گویش الیکایی، علیرضا شاه حسینی، انتشارات بوستان اندیشه، سمنان، 1384
  92. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامه‌ی تبرستان و مازندران جلد پنجم. نشرنی = ۷۵.
  93. حبیب برجیان، گویشهای پارسی-تبری در منطقه انتقال زبان با مرز مازندران، ۱۹۸.
  94. The natives of Lavāsānāt are of Caspian stock and the local vernacular is a blend of Persian and Caspian, approaching Māzandarāni in the southeastern villages of Irā and Veskāra, Giti Deyhim and EIr. , “LAVĀSĀN,” Encyclopædia Iranica, online edition
  95. «نگاهی به مسئله «زبان و قومیت» در ایران/گفتگو با گارنیک آساطوریان». وبسایت خبری تحلیلی آذری‌ها.
  96. «بررسی لهجه تهرانی در گفتگو با پژوهشگران تاریخ پایتخت و زبان‌شناسان». همشهری آنلاین.
  97. حبیب برجیان، گویشهای پارسی-تبری در منطقه انتقال زبان با مرز مازندران، ۱۹۵.
  98. رضا آقازاده، گویش کرجی، ۸۸.
  99. Linguistically the populations of the Alborz form part of the north Iranian group. The Persian language, which predominates on the central plateau east of Qazvīn, has only slightly penetrated the mountain zones, where two main language groups can be distinguished (B. Hourcade, “Le processus de la déprise rurale dans l’Elbourz de Téhéran [Iran,” Revue de géographie alpine 64/3, 1976, pp. 365-88). In the north and in the high valleys of the southern slope, languages of the Gīlakī and Māzandarānī type predominate, whereas farther south, in a broad zone that often encompasses the piedmont (Šemīrān, Semnān), dialects of the “Tātī,” “Fārsī Māzandarānī,” or “Semnānī” type are spoken. The sedentary nuclei of Gīlakīs or Māzandarānīs who have resisted the nomads and repopulated the whole range from the north slopes are numerous in the subarid central and western Alborz (Alamūt, Ṭālaqān, the Jāǰ-rūd valley, Lārīǰān, Fīrūz Kūh, Nūr) and in the basins at medium altitudes near the Caspian forest (Daylamān, Eškavar, Kalārdašt; de Planhol, Recherches, p. 37).
  100. «در گفتگو با مهر عنوان شد: مدیر کل میراث فرهنگی استان البرز:استان البرز کانون تمرکز لهجه‌ها و گویش‌ها از سراسر کشور». وبگاه خبرگزاری مهر.
  101. «زبان مردم طالقان فارسی و مازندرانی و لهجه آنها تاتی می‌باشد». وبگاه سازمان حفاظت محیط زیست استان البرز. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۹ مارس ۲۰۲۰.
  102. اعظام الوزاره، خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله، ۱۵۰.
  103. محمد داودی، محمدعلی منوچهری، جهاندوست سبزعلی پور، زبان تاتی و گویش طالقانی آن، ۳۰.
  104. حبیب برجیان، گویشهای پارسی-تبری در منطقه انتقال زبان با مرز مازندران، ۱۹۸.
  105. حبیب برجیان، گویشهای تبروید در البرز مرکزی: همگرایی زبانی بین طبری و فارسی، ۴۳۰.
  106. «در گفتگو با مهر عنوان شد: مدیر کل میراث فرهنگی استان البرز:استان البرز کانون تمرکز لهجه‌ها و گویش‌ها از سراسر کشور». وبگاه خبرگزاری مهر.
  107. «زبان مردم طالقان فارسی و مازندرانی و لهجه آنها تاتی می‌باشد». وبگاه سازمان حفاظت محیط زیست استان البرز. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۹ مارس ۲۰۲۰.
  108. BORJIAN, HABIB (2012). "The Dialects of Velātru and Gachsar: The Upper Karaj Valley in the Caspian-Persian Transition Zone". Published online by Cambridge University Press.
  109. BORJIAN, HABIB (2004). "Mazandaran: Language and People (The State of Research)". Yerevan State University: 295. doi:10.1163/1573384043076045.
  110. برجیان، حبیب (۱۳۸۸). محبوبه محمدی، ویراستار. متون طبری، بررسی فعل در گویش ولاترو. آینهٔ میراث = ۲۶۰.
  111. حبیب برجیان، گویشهای تبروید در البرز مرکزی: همگرایی زبانی بین طبری و فارسی، ۴۲۷.
  112. حبیب برجیان، گویشهای پارسی-تبری در منطقه انتقال زبان با مرز مازندران، ۱۹۵.
  113. واژه‌نامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حسین صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
  114. [https://iranicaonline.org/articles/iran-vi2-documentation = The dictionary edited by Naṣri Ašrafi (1381 Š./2002) contains vocabulary from the dialects of ʿAbbāsābād, Āmol, Bābol, Behšahr, Katul, Kord-kuy, Nowšahr, Sāri, Qāʾem-šahr, Tonokābon, etc. (in part compared with Pahlavi)
  115. قصران (کوهساران)، حسین کریمیان، جلد دوم، ص 758
  116. دیهیم گیتی، کتاب «بررسی خرده‌گویش‌های منطقه قصران»، ۱۳۸۴، چاپ اول، نشر فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
  117. Lambton, Ann K. S. , Three Persian Dialects, London 1938
  118. دیهیم گیتی، کتاب «بررسی خرده‌گویش‌های منطقه قصران»، ۱۳۸۴، چاپ اول، نشر فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
  119. کریمان، حسین (۱۳۸۶). قصران (کوهسران). تهران: وزیری (کالینگور). ص. جلد دوم صفحه ۷۵۸. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۲۸۱۰۱۲.
  120. احسن التّقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص ۳۶۸
  121. واژه‌نامهٔ طبری، صادق کیا، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1327، ص 10
  122. کیا، همان، سال 1327
  123. حبیب برجیان، متون طبری، تهران: میراث مکتوب، 1388، ص 13
  124. برجیان، همان، ص ۲۲
  125. برجیان، همان، ص 51
  126. عبدالباقی گولپینارلی، فهرست متون حروفیه، ۱۴.
  127. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۳۶.
  128. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۳۶–۲۳۷.
  129. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۳۱–۴۲.
  130. صادق کیا، واژه‌نامه گرگانی، ۱۷۹.
  131. عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار به تصحیح سعید نفیسی، نصیحت نامه (قابوس نامه)، ۸۷.
  132. حبیب برجیان، متون طبری، تهران: میراث مکتوب، 1388، ص 13
  133. «گرد فراموشی بر اسطوره‌ها و افسانه‌های مازندران - ایرنا». www.irna.ir. آبان ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۱۲-۰۶.
  134. http://www.shomalnews.com/view/157617/زبان-مازنی-در-خطر-نابودی!/
  135. http://www.mazandnume.com/fullcontent/14179/چقدر-تا-انقراض-کامل-زبان-مازندرانی-باقی-مانده-است؟-/
  136. http://www.irna.ir/fa/News/82312952
  137. برجیان، همان، ص 14
  138. Elwell-Sutton, L. P. , "An eighteenth century (?) caspian dialect," Tehran (Univ. series no. 843), 1342/1963, pp. 110-140
  139. برجیان، همان، ص 105
  140. برجیان، همان، ص 16
  141. https://www.pinterest.com/pin/88453580160236944/
  142. هومند، نصرالله (۱۳۶۹). «دربارهٔ گویش مازندرانی (دنبالهٔ زبان تبری کهن)» (PDF). ۱ (۱): ۱۰–۲.
  143. پازوکی، معصومه (۱۳۸۹). «همایش بین‌المللی گویش‌های مناطق کویری ایران، تحلیل و مقایسهٔ گویش‌های سمنانی، سنگسری، افتری و الیکایی» (PDF). ۱ (۱): ۵۹–۶۰.
  144. شقاقی، ویدا؛ ولایی، مجید (۱۳۹۵). «بررسی اجزاء کلام در گویش مازندرانی شرقی و لهجه آملی». دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی: ۵۳.
  145. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=اعداد+در+زبانهای+مختلف&SSOReturnPage=Check&Rand=0
  146. یعقوبی، مهتاب؛ بشیرنژاد، حسن؛ اسدی، مسعود (۱۳۹۵). «کنفرانس بین‌المللی ادبیات و زبانشناسی، بررسی واژگان همریشه زبان انگلیسی و زبان مازندرانی» (PDF). ۱ (۱): ۸.
  147. گویش ساری (مازندرانی)، گیتی شکری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، سال 1374، ص 75
  148. ثمره, یدالله. "تحلیل ساختاری فعل در گویش گیلکی کلاردشت" (PDF). ensani.ir.
  149. گویش کلاردشت (رودبارک)، ایران کلباسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، سال 1376، ص 44
  150. راهنمای زبانهای ایرانی، رودریگر اشمیت، انتشارات ققنوس، سال 1388، جلد دوم، ص 504
  151. اشمیت، همان، ص 503
  152. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15 گویش کلارستاقی چالوس، ۱٠.
  153. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۹۱.
  154. https://www.thefreelibrary.com/The+Caspian+Language+of+Sahmirzad-a0597634823
  155. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15 گویش کلارستاقی چالوس، ۱٠.
  156. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15 گویش کلارستاقی چالوس، ۱۱.
  157. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۹۸–۹۳.
  158. نصری اشرافی، جهانگیر (١٣٧٧). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۰-۵-۹۱۱۳۱-۹۶۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  159. https://www.thefreelibrary.com/The+Caspian+Language+of+Sahmirzad-a0597634823
  160. نقش نحوی تکیهٔ اول در گویش مازندرانی، فردوس آقاگل‌زاده، مجله گویش‌شناسی، دوره چهارم، شماره اول و دوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال 1386، ص 33
  161. گیتی شکری، ماضی نقلی در گویش‌های مازندران و گیلان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377، ص 59-69
  162. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۱٠.
  163. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۱٠.
  164. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۱١.
  165. دکتر فرزاد بختیاری مرکیه، تاریخ کنفرانس بین‌المللی =بررسی مسائل جاری زبان‌ها، گویش‌ها و زبانشناسی14_15، ۱١.
  166. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۳۸.
  167. کلباسی، گویش کلاردشت (رودبارک)، ۱٧۴_۲۷۲.
  168. دکتر محمدباقر نجفزاده بارفروش، واژه‌نامه مازندرانی، ۴۰.
  169. ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ۹۲.

پیوند به بیرون

نسخهٔ زبان مازندرانی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

داستانی از سرگذشت شهدا به زبان مازندرانی شبکهٔ اطلاع‌رسانی راه دانا

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.