تنکابن
تنکابن ( تلفظ ) یا شَهسَوار یکی از شهرهای استان مازندران در ایران است و پس از شهر چالوس دومین شهر پر جمعیت غرب استان مازندران میباشد. تنکابن مرکز شهرستان تنکابن بوده و این شهرستان پرجمعیتترین شهرستان غرب استان مازندران محسوب میگردد.[3] این شهر مرکز فرمانداری ویژه تنکابن میباشد و مردم آن به گویش تنکابنی با لهجه شهسواری و به زبانهای فارسی، مازندرانی[4][5][6] و گیلکی[7] سخن میگویند. از محصولات مهم شهر میتوان به انواع مرکبات، برنج و چای اشاره کرد.
شهر تُنکابُن (شهسوار) | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | مازندران |
شهرستان | تنکابن |
نام(های) پیشین | تنکا، فیض، شهسوار |
مردم | |
جمعیت | ۵۵٫۴۳۴ (در سال ۱۳۹۵)[1] |
جغرافیای طبیعی | |
ارتفاع | ۲۰- متر |
آبوهوا | |
میانگین دمای سالانه | ۱۶ درجه سانتیگراد |
میانگین بارش سالانه | ۱۱۰۰ تا ۱۵۰۰ میلیمتر |
روزهای یخبندان سالانه | تقریباً ۲۰ روز |
اطلاعات شهری | |
شهردار | مسعود ردایی[2] |
تأسیس شهرداری | ۱۳۱۴ |
رهآورد | کیوی، مرکبات، برنج، چای، ماهی، زیتون پرورده، ماست چکیده و … |
پیششمارهٔ تلفن | ۰۱۱ |
وبگاه | شهرداری تنکابن |
شناسهٔ ملی خودرو | ایران ۷۲ د, ۸۲ ط, ۹۲ د |
کد آماری | ۱۱۶۱ |
شهر تُنکابُن |
جمعیت کل شهرستان تنکابن بر اساس آخرین سرشماری در سال نود و پنج ۱۶۶٫۱۳۲ نفر بوده که تعداد ۵۵٫۴۳۴ نفر آن، جمعیت شهر تنکابن (شهسوار) است.[8]
در حال حاضر بیشتر اهالی استان مازندران این شهر را با نام شهسوار میشناسند. سابقه و تمرکز شهرنشینی در این منطقه بیشتر مربوط به خرم آباد تنکابن بود اما در دوران رضاشاه پهلوی شهر نوبنیاد شهسوار بعنوان مرکز «منطقه تنکابن»[9] شناخته شد. پس از انقلاب ۵۷ نام منطقه یعنی تنکابن را بر روی خود شهر شهسوار هم گذاشتند.
در زمان قاجاریان، خرم آباد مرکزیت منطقه تنکابن و مرکز محالثلاثه[10] در عصر حاکمیت خاندان خلعتبری بر این منطقه بوده است.[11] در دوران زندیان، افشاریان، صفویان و در زمان الحاق منطقه تنکابن از رویان[12] به دیلمستان[13] این منطقه با نام دِیلَمخاصه شناخته میشد[14] و مرکز آن «تنکابن» بود که در دورهٔ صفویان به نام فیض هم خوانده میشد ولی قبل از الحاق از رویان به دیلمستان، تمام این منطقه با نام تَنکابن شناخته میشد. پیشتر از آن و در دوران باستان، این منطقه و مرکز آن تَنکا نام داشت. [15][16][17][18]
خاستگاه نامگذاری
از دژ تنکا تا شهرستان تنکابن
تَنکا شهری بزرگ و دژ مانند با حصار و روئی سخت و محکم در غرب طبرستان در ناحیه رویان[19] بوده است. این شهر پس از کسب رونق و اشتهار، به ویژه در زمان ضعف حکومتگران علوی، مرکزیت سیاسی را که سالهای طولانی به «رویان» اختصاص داشت را متعلق به خود کرد. حکام منطقه فرامین خود را از دژ تنکا به نواحی اطراف جاری میساختند. در سال ۵۶۰ قمری[20] نیروهای رویان و دیلمان هم پیمان شدند و نزد ملک اردشیر رفتند، سپس اردشیر به ترتیب به آمل، کجور، کلار و تنکا لشگرکشی نموده و مردمان این ولایات را مطیع خود کرد.[21] در سال ۷۸۹ قمری[22] به دستور امرای گیلان به حدود «تنکا» حمله گردید، خانهها را غارت کردند و قلعه را آتش زدند.[23] چندی پس از نابودی قلعه تَنکا شهری پایینتر از خرابههای شهر قدیمی ساخته شد و به «پایین تنکا» یا تنکابن موسوم گشت. کمکم این نام به تمام سرزمینهایی که حکام محلی را تشکیل میداد، تعمیم یافت.[24] بطور کلی منطقهٔ تنکابن از قرن هفتم در زمان الحاق از رویان به دیلمستان (ناحیهای مستقل بین طبرستان و گیلان) با نام دِیلَمخاصه شناخته میشد. این منطقه در زلزله سال ۸۸۹ قمری[25] آسیب فراوان دید، به شکلی که بسیاری از عمارتهای آن، از جمله قصر و حمامهای آن، ویران شد و آنچه باقی ماند ترمیم شدنی نبود.[26] مرکز دیلم خاصه در زمان حکومت صفویان، فیض یا تنکابن نام داشت و نقاط جلگهای منطقه و پایین دست رودخانه، «شهسوار» خوانده میشد. این منطقه در دوران حکومت افشاریان و زندیان بیشتر با همان نام دیلمخاصه شناخته میگردید. پس از الحاق دوباره به طبرستان در زمان سلطنت قاجاریان، خرمآباد مرکز منطقه تنکابن و مرکز محالثلاثه (تنکابن، کلارستاق، کجور) در عصر حاکمیت خاندان خلعتبری بر این منطقه بوده است.[27] در دوران پهلوی شهر جدیدالتأسیس شهسوار مرکز این منطقه گردید. این نام پس از انقلاب اسلامی بار دیگر به تنکابن تغییر یافت.
طبق تقسیمات کشوری، منطقه تنکابن تا قبل از سال ۱۳۰۸ شمسی از شهرستان املش تا انتهای شهرستان نوشهر را در بر میگرفت. رودسر و املش در سال ۱۳۰۸ ش، چالوس و نوشهر در سال ۱۳۲۵ ش، رامسر در سال ۱۳۶۴ و عباسآباد در سال ۱۳۸۸ شمسی به ترتیب از منطقه تنکابن جدا شدند.
تنکابن
در گذشته ای دور و در طول تاریخ غالب ذکر نام مناطق شمالی ایران، آمارد بوده است ولی ظاهراً نخستین بار در اواخر قرن هشتم ه.ش، مرعشی در کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان از لفظ تنکابن برای این منطقه نام برده است.[28] احتمالاً این نام از نام «قلعه تُنکا»[29] گرفته شده است که اولیاء اللّه آملی در حدود سال ۷۲۴ خورشیدی[30] آن را در کتاب تاریخ رویان[31] ضبط کرده بود.
در زبان مازندرانی و بنابر کتاب سفرنامه مازندران و استرآباد، پسوند بُن به معنی «پایین» میباشد[32] که در اسامی مکانهای زیادی در شمال کشور وجود دارد. در نتیجه تنکابن به معنی پایین تنکا یا زیر تنکا میباشد.
در مورد وجه تسمیه تنکابن نظریهٔ دیگری نیز بیان شده؛ تنکابن یا تنک آب بن یعنی جائیکه جلگه ساحلی دریای کاسپین تنک میشود. در زبان مازندرانی «تنک» به معنی اندک و کم است. آن قسمت از ساحل دریا که اندک از بن کوه فاصله دارد به عبارت دیگر آن قسمت از ساحل دریا که با پهنای کمی از بن آب ظاهر شده است تنک آب بن یا تنکابن نامیده شده است.[33] البته دلیل دیگری نیز برای فلسفه این نام بیان شده که به علت تابستانهای شرجی و طاقت فرسا و همچنین زمستان تقریباً سرد منطقه و شرایط کشاورزی در این آب و هوا از واژه «تن کاه» به معنی کاهنده جسم و تن برای سختی تعبیر از تن کاه بن به تنکابن در آمده است.
به نوشته رابینو [34] تنکابن به معنای «پایین تنکا» است که پس از آن و در دوران اسلامی دیلمستان یا دیلم خاصه نامیده شد.
شهسوار
سلاطین صفوی برای تقویت قوای منطقه تنکابن جهت فتح نهایی گیلان و خاتمه دادن به اغتشاشات بین طوایف این حدود، به کوچ عشایر جنگجوی کرمانشاه به منطقهٔ تنکابن اقدام نمودند. از جمله ایل هایی که در زمان سلطنت شاه طهماسب اول به این منطقه کوچانده شدند، ایل کرد روزکی و ایل شهسواران روزکی بودند. ایل کرد روزکی به ریاست و ایلخانی شرف الدین علی بدلیسی در دو سوی شرق و غرب سختسر [35] و پیرامون آن[36] و در پایین دست شمالی رودخانه مرزی (رود سرخانی) مستقر شدند تا جبهه کیاییان گیلان را از سوی شرق گیلان در فشار گذارند تا در صورت حمله ارتش قزلباش از طریق دره سفید رود به گیلان، پیروزی بدست آید. طایفه شهسواران ایل روزکی نیز در نقاط جلگهای[37] منطقهٔ تنکابن و مصب رودخانه مرزی (رودخانهی نمکاوه رود)[38] سکونت یافتند تا مرزبان تنکابن در برابر تهاجمات ملوک رستمدار (کجور و کلارستاق) باشند. نام شهسوار نیز از آن دوران به این منطقه اطلاق گشت.[39] در دوران پهلوی نیز شهر جدیدالتأسیس شهسوار مرکز منطقه گردید که پس از انقلاب اسلامی به تنکابن تغییر نام پیدا کرد.
گویش تنکابنی
در تنکابن هر سه زبان فارسی و مازندرانی[40][41] و گیلکی[42] رایج است. در واقع مهاجران کجوری، کلارستاقی، عباسآبادی به زبان مازندرانی و مهاجران لنگرودی، رودسری و اشکوری به زبان گیلکی گویش میکنند ولیکن مردم بومی تنکابن(شهسوار)، خرمآباد و نشتارود به گویش تنکابنی سخن میگویند. برخی از زبانشناسان گویش تنکابنی را غربیترین گویش زبان مازندرانی[43] دانستهاند که با زبان گیلکی درآمیخته است، برخی نیز این گویش را شرقیترین گویش زبان گیلکی[44] دانستهاند که با زبان مازندرانی درآمیخته است و برخی از زبانشناسان این گویش را به دلیل درامیختگی با دو زبان مازندرانی و گیلکی، یک گویش مجزا از این دو زبان دانستهاند.
گویش تنکابنی از هر دو زبان مازندرانی و گیلکی تاثیرات فراوانی پذیرفته است و در مقابل ویژگیهای منحصر به فردی دارد که آن را هم از لحاظ ساختاری و هم واژگانی از این دو زبان متمایز میکند.
تفاوت ساختاری
فارسی معیار | مازندرانی (لهجه ساری) | مازندرانی (لهجه چالوس) | گویش تنکابنی (لهجه شهسواری) | گیلکی (لهجه رشت) |
---|---|---|---|---|
دخترها دارند میروند | kijāon dar šone | kijâšon dar šene | kijâšon dare bušon | korān šon daren |
دخترها داشتند میرفتند | kijāon dai šine | kijâšon dar šemane | kijâšon dabon bušon | korān šon dobon |
به تو گفتم | tere boteme | tere boteme | tere bagutom | tere bogoftom |
کار کردم | kâr hâkerdeme | kār hākurdeme | kâr hakerdom | kâr bokodom |
تفاوت و شباهتهای واژگانی
فارسی معیار | مازندرانی | گویش تنکابنی | گیلکی |
---|---|---|---|
پسر | ریکا | ریکا/ وچه | وچه/ ری/ ریکه |
دختر | کیجا | کیجا | کور/ لاکو/ کلیکا |
بزرگ | گت | گت | پیله |
گربه | بامشی/ پیچا | پیچا | پیچا/ پیچه |
بچه | وچه | وچه | زاک |
اردک | سیکا/ بیلی | بیلی | بیلی/ بلی |
گنجشک | میچکا | ملجه | ملجه/ چی چی نی |
مورچه | ملیجه | ملیج دانه | پیتار |
خفاش | شوپر | شوپری | شوپر |
شپش | اسپیج/ اسبیج | اسبیج | سوبوج |
گاو | گو | گو | گو/ گاب |
گفتم | بوتمه / باتمه / بگوتمه | بگوتم | بگوفتم / بوتم |
کردم | هاکردمه / هکردمه | هکردم | بوکودم / بوودم |
تاریخچه
آماردها
آماردها نخستین سکنه باستانی تنکابن بودهاند. در مورد سکنه باستانی تنکابن آنها را منتسب به ماردها یا همان آمارد میدانند، در دوران بسیار کهن یعنی در زمانی که شاهنشاهان هخامنشی بر ایران فرمان میراندند، در کرانه جنوبی دریای مازندران اقوام کادوسی و تپوری و آمارد میزیستند که قومی آریایی و سکاییتبار بودند و ساکن در شمال ایران بودند.[45] از گفته تاریخ نگاران چنین استنباط میشود که قبل از حمله اسکندر به مردها در ۳۳۱ سال قبل از میلاد کسی به منطقه تحت سیطره آنها هجوم نیاورده بود بعد از حمله اسکندر نیز آنها مستقل بودند دیو دور سی سی لی از مورخان یونانی شرحی کامل از چگونگی حمله اسکندر به ماردها بیان میکند پیرنیا نیز گزیدهای در باب چگونگی حمله اسکندر به ماردها بیان کردهاست دربارهٔ خوی و احوال آماردها گواهیهایی از مورخان باختری برای ما ماندهاست. مثلاً ژوستن آنان را نیرومند و شجاع خوانده آریان میگوید که آماردها مردی بودند بی بضاعت ولی درکشیدن بار فقر و قحطی دلیر، کنت کورث نیز در این مورد مینویسد سربازان آماردی بالشکریان اسکندرمقدونی شجاعانه جنگیدند درجنگ گوگامل که آخرین جنگ داریوش سوم و اسکندر بود تیراندازان چیرهدست آماردی شرکت داشتند و رشادت بسیاری نشان دادند، پس از آنکه اسکندر پارس را غارت و شهرهای زیادی را ویران ساخت داخل ولایت ماردها شد، این قوم از مردمان دارای اخلاق و آداب خاصی بودند آنها مردمانی زحمتکش و دلیر بودند که اسکندر تنها و با تهدید به آتش زدن تمامی جنگلها موفق به تسلیم کردن آنها گردید و درازای بازپس گرفتن (بوسیفال) اسبش آن مناطق را به حال خودواگذاشت.
دردوره شهریاری پادشاهان اشکانی مردها از استقلال داخلی برخوردار بودند و در مقابل قوای حکومت مرکزی ایران به شدت مقاومت میکردند. فرهاداول شاهنشاه اشکانی سرانجام توانست آنهارا پس حدود۲۰سال جنگ پیوسته و مقاومت مغلوب و مطیع خودساخت و تعداد زیادی از آنها رابرای مرزبانی به قسمت شرقی کشور فرستاد.[46]
به نوشتهٔ کریستوفر برونر،[47] آماردها، تا دوران فرهاد یکم اشکانی، در گسترهٔ آمل مازندران میزیستند؛ و آنکه فرهاد یکم، بخشی از این مردم را میکوچاند به گسترهٔ دربند در قفقاز، و بازماندگان آنان آمیخته میشوند با سکاییتباران تپور—که از پارته (Parthyene) کوچانده شده بودند به بخشهای میانی جنوب دریای کاسپین (مازندران کنونی)—و مردم مازندران (تپورستان) را تشکیل میدهند.[48]
ژرژ راولینسون نیز میپردازد به یورش فرهاد یکم به گسترهٔ آماردها در مازندران امروزی و بخشهای شرقی البرز، و همچنین به برونکرد و کوچ ناگزیر آماردها بهدست او و جایگزینی قوم تپور.[49]
تپورها
پس از قدرتگیری اشکانیان، در دوران فرهاد یکم اشکانی، فرهاد به آماردها حمله کرد و پس از شکست آنان، قوم آمارد وادار به کوچ اجباری به بیرون از حاشیه جنوبی دریای مازندران شدند.[50]
کوچ گسترده دستههای قوم تپور و جایگزین شدن این قوم سکایی در حاشیه جنوبی دریای مازندران به شکلگیری سرزمین تپورستان منجر شد. چنانچه بعدها از سرزمین تپورستان در نقشههای جغرافیایی یونانی و رومی و گزارش مورخان یونانی و رومی، چه در دوران اشکانیان و چه در دوران ساسانیان میتوانیم ببینیم. مانند تصویر نقشهای از قلمرو دولت یونانی بلخ که ارائه شدهاست.
در جغرافیای استرابون از قوم تپور به عنوان قومی ساکن میان سرزمین هیرکانی (سواحل شرقی و جنوبی دریای خزر) و سرزمین آریا یاد شدهاست.[51]
بنابر گزارش بطلمیوس جغرافی نگار شهیر یونانی، قوم تپور از قبایل ایرانیتبار دوران باستان و یکی از طوایف سکاها[52] بودهاست. در کتاب تاریخ ایران کمبریج در صفحه ۷۶۶ چاپ ۱۹۸۳، تپوریها قومی خوانده شدهاند که در دوران فرهاد یکم اشکانی، از پرثوه (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب دریای مازندران (مازندران کنونی) سرزمین آمارد کوچانده شدند.[48]
دوران اشکانی و ساسانی
در دوران اشکانی و ساسانی تنکابن بخشی از تپورستان و ناحیه رویان بود. تنکابن به همراه کلارستاق و کجور از نواحی اصلی سرزمین رویان بودهاست.[53] رویان به سرزمینی آباد در غرب مازندران گفته میشد که شامل هوسم، تنکابن، الموت، لنگا، طالقان، کلارستاق، کجور، لورا، ارنگه، رودبار قصران و لارقصران میشد.[54] در دوران اشکانی و ساسانی منطقه تنکابن تحت حاکمیت خاندان گشنسپ از پادشاهان تپورستان بودهاست.[55]
در پیوند با تاریخ مردم مازندرانی، باید به این نکته توجه داشت که پیشینه اطلاق نام مازندران به طبرستان، پس از سرایش شاهنامه بودهاست و در نگاشتههای پیش از شاهنامه فردوسی، نامی از مازندران در دست نیست و تاریخ نگاران یونانی و رومی، در گزارشهای تاریخی خود پس از قدرتگیری اشکانیان، نام آن سامان را تپوریا(TAPURIA) قید کردهاند. چنانچه در دوران ساسانیان آن را تپورستان خواندهاند و پس از یورش عربها در منابع ایرانی و عربی، به طبرستان معرب شدهاست. همچنین بسیاری از استادان شاهنامهشناس در اینباره کتاب و مقالاتی ارائه کردهاند. مانند کتاب «پژوهشی در شاهنامه» نوشته دکتر حسین کریمان، ادیب و لغتشناس و مورخ معاصر و استاد دانشگاه شهید بهشتی که در باب تفاوت مازندران شاهنامه فردوسی با مازندران امروزی نوشته شدهاست.[56]
رویان
رویان به سرزمینی آباد در غرب مازندران گفته میشد که شامل کجور (نور و نوشهر)، کلارستاق (چالوس و کلاردشت)، لنگا (عباس آباد و شرق نشتارود)، تنکا (تنکابن، رامسر و غرب نشتارود)، هوسم(رودسر و املش)، الموت، طالقان، لورا، ارنگه، رودبار قصران و لار قصران میشد.[57]
پس از اسلام
تَنکا شهری بزرگ و دژ مانند با حصار و روئی سخت محکم در غرب طبرستان در ناحیه رویان بودهاست. رویان و رستمدار بنا بنوشته ظهرالدین مرعشی مؤلف کتاب مازندران و رویان از مشرق به سی سنگان و رودخانه مانهیر و از مغرب به ملاط و هوسم بود.[58]
در سال ۵۹۰ قمری که استندار هزار اسف بن شهرنوش اسپهبد رویان که ضد اردشیر بن حسن شورید و با فرقه اسماعیلیه داخل اتحاد شد سرزمین بین سختسر تا ملاط را به این فرقه داد، چندی بعد استندار شهرآگیم بن نماور بیستون اسپهبد رویان با ملوک گیلان وارد نبرد شد ولی پس از جنگهای عدیده از شکست خورد و منطقه تنکابن را به گیلان واگذار کرد و از این تاریخ تنکابن از قلمرو طبرستان و رویان خارج و ضمیمه دیلمستان گردید و دیلم خاصه خوانده شد. از این تاریخ به بعد نواحی تنکابن و سخستر و هوسم و ملاط با هر پیروزی و شکست بین مازندران و گیلان بارها دست به دست شدهاست.[59] در کتاب حدود العالم بتاریخ تألیف ۳۷۲ هجری قمری در ذکر حدود نواحی چون دیلم خاصه و طبرستان و گیلان آمدهاست: دیلمان ناحیتیست دیلم خاصه که از این ناحیت باشد میان طبرستان و جبال و گیلان و دریاء خزران نهادهاست و این مردمان دو گروه اند، یک گروه بر کران دریا باشند و دیگر گروه اندر کوهها و شکستگیها، و گروهی اندر میان این هردو قومست. اما این کی بر کران دریاست، ایشان را ده ناحیتست خُرد چون: لترا، وارپوآ، لنکا، مرد، جالک رود، کرک رود، دینار رود، جود اهنجان، ملان رودبار، هوسم، و از پس کوه برابر این ده ناحیت، سه ناحیت بزرگست چون: وستان، شیر، پژم و هر ناحیتی را از این ناحیتها، ناحیتها و دهها بسیار است و این همه اندر مقدار بیست فرسنگ است اندر بیست و پنج فرسنگ؛ و این ناحیت دیلم ناحیتیست آبادان و با خواسته و مردمان وی همه لشکری اند یا برزیگر و زنان شان نیز برزیگری کنند و ایشان را هیچ شهری با منبر نیست و شهرشان کلار است و چالوس[60] طبرستان ناحیتی بزرگ ازین ناحیت دیلمان است و حدش از چالوسست تا تمیشه و این ناحیتیست آبادان و (با نعمت و) بسیار خواسته و بازرگانان بسیار و طعامشان بیشترین نان برنج است و ماهی، بام خانههایشان سفال سرخ است از بسیاری باران کی آنجا آید بتابستان و زمستان[61] ناتل، چالوس، رودان، کلار، شهرکهایی اند اندر کوهها و شکستگیها و این ناحیتی است هم از طبرستان و لکن پادشاهی دیگر است و پادشاه او را استندار خوانند، حد وی از ری تا دریا بکشد، و کلار و چالوس بر حدیست میان دیلمان خاصه و طبرستان و این چالوس بر کران دریاست و کلار اندر کوهست و از رودان جامه سرخ خیزد پشمین کی از وی بارانی کنند و بهمه جهان ببرند و گلیمها کبود خیزد کی هم بناحیت طبرستان بکار دارند[62] گیلان ناحیتیست جدا میان دیلمان و جبال و آذربایگان و دریاء خزران و این ناحیتیست بر صحرا نهاده میان با آبهاء روان بسیار، یکی رودیست عظیم سپید رود خوانند، میان گیلان ببرد و به دریاء خزران افتد، و این گیلان دو گروه اند، یک گروه میان دریا و این رودند و ایشان را «از این سوی رودی» خوانند و گروهی دیگر میان رود و کوهند ایشان را «از آن سوی رودی» خوانند، اما «ازین سوی رودیان» را هفت ناحیتست بزرگ چون: لافجان، میالفجان، کشکجان، برفجان، داخل، تجن، جمه؛ و اما آنک «از آن سوی رودیان» اند ایشان را یازده ناحیتست بزرگ چون حانکجان، نَنَک، کوتم، سراوان، پیلمان شهر، رشت، تولیم، دولاب، کهن روذ، استراب، خوان بلی[63] اولیاالله آملی نویسنده کتاب تاریخ رویان تألیف قرن هشتم هجری چنین آوردهاست: القصه بعد از آنکه افراسیاب و منوچهر با هم صلح کردند، سبب آنکه دوازده سال آنجا مقیم بود، عمارت رویان و آن نواحی بادید آمد. از آنجا فال گرفت و آن نواحی را عمارت فرمود و در طبرستان مقام ساخت و آن را حدود معین کرد. از طرف شرق دینار جاری و از طرف غرب ملاط (دهکده ای که حد غربی طبرستان بوده و تا امروز باقی ست[64])است. اینست مبدأ عمارت رویان که بطریق ایجاز نبشته شد و العلم عند الله. پس معلوم شد که اول کسی که بنیاد کوره رویان نهاد منوچهر بود.[65] و به زبان طبری استان کوه را گویند. پس معنی استندار، ملک الجبال باشد، یعنی حاکم و پادشاه کوه، همچنانکه ملوک باوند را در آن عهد ملک الجبال خوانندی، پس معنی استندار نیز همان باشد[66] ملا شیخ علی گیلانی در کتاب تاریخ مازندران که در سال ۱۰۴۴ هجری قمری تألیف شدهاستندار را ناحیتی بالتمام در طبرستان قید کردهاست[67] در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران تألیف ظهیرالدین مرعشی بتاریخ تألیف (۸۱۵–۸۹۲ ه.ق) در ذکر حدود طبرستان و رستمدار آمدهاست: مقصود که چون منوچهر شاه، دوازده سال در مقابل افراسیاب بود، عمارت رویان و نواحی آن پدید آمد. در طبرستان مقام ساخت و حدود آن معین گردانید، از طرف شرق دنیاره جاری و غربی قریه ملاط که آن قریه شهر هوسم اکنون به فرضه روده سر اشتهار دارد[68] در سنه سمائه خمسین و خمسائه چون علاء الدوله حسن بر جای پدر خود بنشست از الیشه رود تا به کنس تمامی به استندار کیکاوس مسلم داشت و سامان رودخانه شد و حد غربی اصلاً ملاطه بوده، اما به زمان ملک هزار اسف بن شهرنوش هزار اسف به پادشاه مازندران خلاف کرده بود و با ملاحده اتفاق نموده بود از سخت سر تا ملاطه به ملحدان مسلم داشت و سخت سر را سامان غربی استندار گردانید و این در سنه تسعین و خمسائه بود و بعد از آن در زمان استندار شهر آکیم بن نماور بیستون بعد از سنه اربعین و سمائه با ملوک گیلان مخالفت کرده بود و در ساحل دریا نزاع میکردند و استندار چون مقاومت نتواست کرد مُعَسکر میگذاشت باز پس رفت تا به کنار نمکاوه رود رسید (نمکاوه رود که سرحد تنکابن است[69]) و ملوک جیلان هرچند کوشیدند استندار را از آنجا نتوانستند برداشتند. آخر همانجا حد ملک او نهادند والله اعلم بالصواب[70] و حد مازندران شرقی از بیشه انجدان میباشد و غربی ملاط ملاحق به حد شرقی استندار که مذکور شد[71]
دیلمستان' یا سرزمیندیلم تا قرن هفتم و هشتم هجری به شرق گیلان و غرب مازندران امروزی اطلاق میگردید اما پس از تسلط مغولان بر ایران به جای استفاده از واژه دیلم از گیلان استفاده گردید و مراکز قدرت از کوههای گیلان به سرزمینهای جلگهای منتقل گردید لذا از این به بعد در متون تاریخی و جغرافیایی جایگزینی گیلان به جای دیلم قابل ملاحظه میباشد. اما بهطور کلی باید بیان کرد که از گیلان برای مناطق جلگهای و لفظ دیلم برای مناطق کوهستانی کاربرد داشتهاست.
در کتاب مازندران در تاریخ نیز بدان اشاره شدهاست، و به گونهای که دیلمان را تعریف میکند تداعیکننده منطقه تنکابن امروزی میباشد:"دیلمان میان تبرستان و کوهستان (جبال) و گیلان است. مردمان آن دو گروه هستند:یک گروه بر کران دریا باشند. گروه دیگر در کوهستانها، و گروهی هم میان ان دو، این منطقه دیلمان که بر کران دریا است ده ناحیه است، چون:لنزا، واریوا، لنگا، مرد، چالک رود، کرک رود، دیناررود، جودا هنجان (جواهرده نتهیجان)، رودبار، هوسم (رودسر).[72][73]
در پشت این ده ناحیه، سه ناحیه بزرگ است، چون رستان، شیر، پژم. این همه بیست فرسنگ است در بیست و پنج فرسنگ. این ناحیه دیلم است وکلار و سالوس".[72][73]
به عنوان سندی دیگر به حدود این منطقه میتوان به تاخت و تاز اعراب به دیلمستان یا دیلمان توجه کرد. یاقوت حموی نوشتهاست:حجاج بن یوسف دستور داد میانه قزوین و واسط (شهری نزدیک کوفه)، بلندیهایی ساختند که هر زمان در قزوین با دیلمان جنگ روی میدهد در این بلندیها آتش روشن کنند تا همگان آگاه شوند.[74] حجاج پسر خود را با لشکری به تاخت وتاز دیلمستان فرستاد. حجاج، عمر بن هانی را به جنگ دیلمان فرستاد.[75]
حدود تنکابن از شرق رودخانه نمک ابرود و از غرب رودخانه سرخانی هوسم بوده است . [76]
حد طبرستان در نقشهها و دورانهای مختلف گاه تمام البرز کوه را شامل میشده و گاه تنها ولایات شمالی ایران و البته در بیشتر دورانها محدودهای نزدیک به مازندران فعلی را در بر میگرفتهاست. یاقوت حموی در معجم البلدان ذیل کلمه مازندران و طبرستان مینویسد: «طبرستان معروف به مازندران است و نمیدانم از کی به مازندران نامیده شدهاست و آن نامی است که ما آن را در کتابهای قدیم نیافتیم، و همانا از زبان اهل آن بلاد شنیده شدهاست و بیشک مازندران و طبرستان یکی است.»[77]
در حقیقت این دو اسم یعنی طبرستان و مازندران به یک معنی بوده اند اما در همان حال که اسم طبرستان بر تمامی نواحی کوهستانی و اراضی پست ساحلی اطلاق میشد کلمه ی مازندران بر منطقه ی ارضی پست ساحلی از دلتای سپیدرود تا جنوب شرقی بحر خزر امتداد دارد اطلاق می گردید . [78]
به مازندران موزاندرو می گفتند به سبب انکه موز نام کوهیست از حد گیلان کشیده تا بلار و قصران که موز کوه گویندهمچنین تا به جاجرم یعنی این ولایت درون کوه موز است اما انچه منسوب به طبرستان منسوب است از دینار جاری شرقی تا به ملاط که دهی است ورای هوسم می گویند که در قدیم بیشه بوده است.[79]
کیائیان
از حکمرانی سادات کیائیان بر تنکابن و وقایع نیمة دوم قرن هشتم و قرن نهم، مطالب فراوانی در منابع آمدهاست، از جمله اینکه در ۷۶۹ سید رکابزن کیا، از فرزندان کیا ابوالحسن مشهور به المؤیدباللّه، بر تنکابن و قسمتی از دیلمستان مانند شیرود و هزار حکمرانی میکردهاست و بسیاری از اهالی مانند او شیعه زیدی بودهاند.[80] در ۷۸۹، عدهای از سادات گیلان به دستور امرای گیلانی، از جمله امرای ناصرود، کشته شدند. در پی این واقعه، سید هادی کیا با نزدیکان و یاران خود به سمت تنکابن رفت و در «دز تنکا» پناه گرفت. این امر موجب شد تا امرای ناصرود که در پی سادات بودند، به حدود تنکابن حمله و خانهها را غارت کنند و آتش زنند.[81] سیدهادی کیا در سال ۷۹۶–۷۹۷ فرمانروای تنکابن شد. وی در تقسیم «ولایت بیه پیش»، فرزندش، سیدیحیی کیا، را به تنکابن فرستاد و مِلک موروثی خود را به او واگذار کرد.[82]
در ۸۰۶ خواندمیر[83] به ولایت تنکابن اشاره کرده و در ۸۱۶ مرعشی از حکمرانیِ سیدداوود کارکیای تنکابنی، فرزند سید هادی کیا، در تنکابن یاد کردهاست.[84] مَلک کیومرث ــ که در ۸۳۰ به مخالفت با سادات گیلان برخاسته بود ــ در ۸۳۱ عمارت خاصة سید داوود کارکیای تنکابنی را که در اواخر تابستان هنوز در ییلاق به سر میبرد، آتش زد و برخی اهالی را به قتل رساند.[85] در ۸۶۵ مازندرانی از «موضع تنکابن» در «مملکت گیلان» نام بردهاست.[86] مرعشی در ۸۸۹ به حرکت خود از کِلیشُم (از قرای ییلاقی تنکابن) به تنکابن برای تصرف «دشت تنکابن» اشاره کردهاست.[87]
قوی حصارلوئیان ۱
در دورة صفویه،[88] اسکندربیک منشی در ذکر امرای نامدار شاه طهماسب،[89] به فرمانروایی شرف خان روزکی[90] بر تنکابن اشاره کردهاست.[91] رابینو نیز در ذکر فرمانروایان صفویِ حاکمِ تنکابن، علاوه بر شرف الدین، از الوند سلطان بن حسین خان فیروزجنگ (فرمانروا در ۱۰۰۶) و حیدرسلطانِ قویْ حصارلو[92] نام بردهاست.[93]
در دورة افشاریه (۱۱۴۸–۱۲۱۰)، میرزا مهدی خان استرآبادی نام «قریة تنکابن» را در «اعمال دیلَمان» ضبط کردهاست.[94] به گزارش غفاری کاشانی در ۱۱۶۸، محمدحسن خان قاجار برای فتح گیلان به تنکابن لشکر کشیده بود.[95] حدوداً بین سالهای ۱۱۷۵ تا ۱۱۸۵، ابراهیم خان عمارلو شش سال حاکم تنکابن شد. در ۱۱۸۵ هدایت خان، حاکم گیلان که در صدد توسعة قلمرو خود به سمت مشرق بود، تنکابن را از فرمانروایان کُرد (رستم خان عمارلو) گرفت و با موافقت کریم خان زند (متوفی ۱۱۹۳) آن را به گیلان ملحق ساخت،[96] سپس فردی از ایل «قوی حصارلو» را حاکم تنکابن کرد؛ اما بعدها به فرمان کریم خان، ایل قوی حصارلو از حکومت تنکابن برکنار شدند.[97]
عمارلوئیان
حدوداً بین سالهای ۱۱۷۵ تا ۱۱۸۵، ابراهیم خان عمارلو شش سال حاکم تنکابن شد. در ۱۱۸۵ هدایت خان، حاکم گیلان که در صدد توسعة قلمرو خود به سمت مشرق بود، تنکابن را از فرمانروایان کُرد (رستم خان عمارلو) گرفت و با موافقت کریم خان زند (متوفی ۱۱۹۳) آن را به گیلان ملحق ساخت،[96]
قوی حصارلوئیان ۲
هدایت خان فردی از ایل «قوی حصارلو» را حاکم تنکابن کرد؛ اما بعدها به فرمان کریم خان، ایل قوی حصارلو از حکومت تنکابن برکنار شدند.[97]
خلعت بریان
از اواخر حکومت کریم خان زند ــ که به دستور وی مهدی خان خلعت بری (از طایفه خَلابَران) به حکومت تنکابن رسید تا پایان حکومت قاجاریه، خلابران بر تنکابن حکومت کردند. در ۱۱۹۵، مهدی خان تفنگچیان تنکابنی را همراه مرتضی قلی خان، برادر آقامحمدخان قاجار، که از طرف او مأمور فتح گیلان بود، فرستاد و از آقامحمدخان[98] خواست تا با جدایی تنکابن از گیلان و الحاق آن به مازندران موافقت کند. با موافقت آقامحمدخان در این سال، ولایت تنکابن ضمیمه مازندران شد و با الحاق نواحی کلاردشت و کجور به تنکابن، ولایت محال ثلاث / ثلاثه تشکیل شد.[99] به نوشتة زین العابدین شیروانی در ۱۲۴۷، تنکابن قصبهای در گیلان و میان جنگل بوده، آب فراوان و هوای بد، خاک ابریشم خیز و زمین عفونت انگیز و برنج بسیار داشتهاست. وی فزودهاست که حکیم مؤمن مؤلفِ تحفة المؤمنین * اهل آنجاست.[100]
زمانی که خان زند به قدرت رسید هدایتالله خان فومنی حاکم گیلان در سال ۱۱۸۵ قمری به منظور توسعه قلمرو خود به طرف شرق گیلان روی آورد و تنکابن را از غرب مازندران ضمیمه گیلان کرد و یکی از افراد قوی حصارلو را به حکمرانی تنکابن برگزید که بر ذائقه مردم تنکابن علیالخصوص طوایف مهم و مدعی خوش نیامد.[101] برای چاره جویی، شکوه و شکایت از حاکم ظالم وقت سه نفر از سران طوایف و بزرگان قبایل و منطقه که یکی از آنان مهدی خان خلابر بودهاست به شیراز رفته و به ملاقات با شاه زند نائل آمدند و نظر خان زند را از طایفه حصارلو برگرداندند و کریم خان زند حکم حکومت تنکابن را به نام مهدی خلابر صادر کرد و به وی لقب خان را اعطاء کرد. مهمترین ماجراجویی و فرصت خواهی خان خلابران همدستی وی با آقا محمد خان قاجار درایام مبارزاتش علیه زندیه بود. با روی کار آمدن قاجار خلابران تنکابن برای تحکیم پایههای حکومت قاجار از جان مایه گذاشتند و در سختترین لحظات در کنار این ایل قرار داشتند. مهدی خان خلابری (تنکابنی) دربسیاری از صحنهها به فریاد آغا محمد خان و کسان او رسیده و از همین رو قدرت او رو به فزونی نهاد.[102] در سال ۱۱۹۵، آقامحمدخان قاجار مهدی خان خلابر را همراه مرتضیقلیخان قاجار (برادر آقامحمدخان قاجار) برای فتح گیلان به گیلان فرستاد.[103] پس از فتح گیلان مهدی خلابر از آقامحمدخان خواست تا با جدایی تنکابن از گیلان و الحاق آن به مازندران موافقت کند. با موافقت آقامحمدخان در این سال، ولایت تنکابن ضمیمه مازندران شد و نواحی کلاردشت و کجور به تنکابن الحاق شد و اینگونه ولایت محال ثلاث / ثلاثه تشکیل شد.[104]
در زمان محمدشاه قاجار (۱۲۵۰–۱۲۶۴) که حبیب اللّه ساعدالدوله حاکم تنکابن و محال ثلاث شده بود، تنکابن نفوذ سیاسی بسیار یافت (یوسفی نیا، ص ۳۳۹). در حدود ۱۲۷۵ مکنزی و ملگونوف در بارة بلوک و محله تنکابن و مالیات آن، تولید ابریشم و صادرات گندم و برنج آن به گیلان و قزوین و باکو مطالبی آوردهاند.[105]
در دورة ناصرالدین شاه (۱۲۶۴–۱۳۱۳) تنکابن به عنوان محالّی در ولایت مازندران ضبط شدهاست (بهلر، ص ۳۳). اما اعتمادالسلطنه در اواخر سدة سیزدهم نوشتهاست که تنکابن قسمتی از گیلان و مشتمل بودهاست بر هشتاد پارچه ده کوچک ییلاقی و قشلاقی و ناحیهای از سفیدتمش (حد غربی) تا نمک رود (نمک آبرود، حد شرقی)، و افزودهاست که محال ثلاث عبارت اند از: تنکابن و نواحی کلارستاق و کجور. اعتمادالسلطنه به امامزادهها، و صنایع آن از جمله تولید چوخا (جامة پشمی چوپانان) و چادرشب نیز اشاره کردهاست.[106] در ۱۳۰۸ مورگان از حاصلخیزی بخش تنکابن و محصول پنبه آن، باغهای وسیع مرکّبات، لهجه مخصوص اهالی و مسجد کوچک تنکابن یاد کردهاست.[107] در ۱۳۱۴ تنکابن مشتمل بر شش بلوک بود و ماهیگیری در آن رونق فراوان داشت، نیز محله شهسواران در کنار دریا باغهای بینظیر داشت و تجار باکو در آن بازار، خانه و حمام داشتند.[108]
در دورة مشروطه (ح ۱۳۲۴–۱۳۲۷) ــ که با قیام محمد ولی خان تنکابنی *، ملقب به سپهدار تنکابنی، همراه بود ــ تنکابن یکی از مراکز آزادیخواهی شد.[109] امیراسعد تنکابنی، حاکم تنکابن و فرزند سپهدار تنکابنی، با رد مذاکرات هفتم ذیحجة ۱۳۲۴ مجلس برای انتخاب وکلا، محال ثلاث تنکابن را «حکومت مستقله» خواند.[110]
رابینو ــ که در ۱۳۲۶–۱۳۲۷ به بلوک تنکابن سفر کرده ــ از محصولات آن، بازار هفتگی در بعضی آبادیها، ناحیه کوچک سخت سر (رامسر کنونی) در تنکابن، ماهی فراوان و صنایع آنجا خبر داده و در بارة سکونت یازده طایفه بزرگ در تنکابن مطالبی آورده و گفتهاست که شهسوار بندر خرمآباد است.[111] بنا بر مطالب فخرائی[93] و سپهدار تنکابنی[112] نهضت میرزاکوچک خان جنگلی (متوفی ۱۳۰۰ش) به تنکابن نیز کشیده شده بود.
تنکابن و رامسر (سخت سر) در سفرنامههای دوران قاجار
در دوران قاجار برخی از سیاحیان خارجی که از ایران بازدید کرده در سفرنامههایشان در مورد تنکابن نیز مطالبی را قید کردهاند. یکی از این سفرنامهها که به تنکابن اشاره دارد سفرنامه موسیو بوهلر است. این سفرنامه شرح مأموریت وی به دستور ناصر الدین شاه قاجار برای تهیه گزارشی از وضع راههای گیلان و مازندران میباشد. این سفرنامه در سال ۱۳۵۷توسط انتشارات گیل لاهیجان با عنوان سفرنامه و جغرافیای گیلان و مازندران به چاپ رسید. در صفحه ۳۶ از این سفرنامه آمدهاست: پس از طی پنج فرسخ راه از آبگرم، به خرمآباد میرسند که ده بزرگی است از محال تنکابن سرحد گیلان، و جزء ولایت مازندران است، و حاکم آن حبیبالله خان است و این قریه در میان جنگل وسیعی میباشد و مشارالله یک عمارت خوبی در آنجا دارد و همچنین باغ پاکیزه ای در آنجا بنا گذاشتهاست که اکثر اشجار آن لیمو و نارنج است.[113]
دوره پهلوی
در ۱۳۱۰ ش آبادی تنکابن به نام شهسوار، به دستور رضاشاه بر طبق اصول صحیح و نقشه توسعه یافت و گاهی بندر شهسوار خوانده میشد (رزم آرا، ج ۳، ص ۱۸۲). مسعود کیهان در ۱۳۱۰ ش در بارة قسمتهای ییلاقی و قشلاقی و کشتیرانی در آن مطالبی ذکر کردهاست.[114][115] در غرب این شهرستان رامسر قرار دارد. مرز این دو شهرستان را رودخانه چالکرود تشکیل میدهد. در جنوب شهسوار بخش الموت واقع در استان قزوین قرار گرفته. در شرق شهرستان عباس آباد قرار دارد.
مختصات جغرافیایی و جمعیتشناسی
مختصات جغرافیایی
شهر تنکابن یکی از شهرهای استان مازندران از نظر جغرافیایی در ۵۰ درجه و ۸۸ دقیقهٔ در ازای خاوری و ۳۶ درجه و ۸۲ دقیقهٔ پهنای شمالی و ۲۰ متر پایینتر از سطح دریای آزاد قرار دارد. این شهر از شمال به دریای مازندران و از جنوب به سلسله جبال البرز منتهی میشود. شهر تنکابن در مسیر راه رشت–چالوس واقع شده است.
- مسیرهای دسترسی و راههای ارتباطی :
- راه تنکابن–الموت به درازای ۱۱۵ کیلومتر
- راه تنکابن–رامسر به درازای ۲۵ کیلومتر
- راه تنکابن–چالوس به درازای ۵۵ کیلومتر
- راه تنکابن–عباسآباد به درازای ۲۵ کیلومتر
- راه تنکابن–کلاردشت به درازای ۵۵ کیلومتر
- راه تنکابن–شانه تراش به درازای ۴۳ کیلومتر
- راه تنکابن–جنت رودبار به درازای ۷۰ کیلومتر
- راه تنکابن–قزوین به درازای ۱۹۰ کیلومتر
جمعیت شناسی
جمعیت کل شهرستان تنکابن بر اساس آخرین سرشماری در سال نود و پنج ۱۶۶٫۱۳۲ نفر بوده[116] که «بخش مرکزی آن با ۹۹٫۱۹۰ نفر» ، «بخش خرمآباد با ۴۱٫۰۰۶ نفر» و «بخش نشتا با ۲۵٫۹۳۵ نفر» کل ساکنان این شهرستان را تشکیل میدهند. در بخش مرکزی شهرستان تنکابن ۱۱٫۳۷۷ نفر ساکن شیرود و ۵۵٫۴۳۴ نفر ساکن شهر تنکابن میباشند و دیگر اهالی بخش مرکزی در دهستانها و مناطق روستایی سکونت میکنند.[117]
طوایف
رابینو در عصر قاجار سکنه تنکابن رابه یازده طایفه تقسیم کرد و از آنها چنین نام می برد: خلعتبری(خلابران) ، قوی اصانلو یا قوی حصارلو ، کلانتریه ، فقیه(فخی) ، طالش ، گلیج ، داج ، اساس ، شورمج ، طالقانی و رودباری.[118]
به اعتقاد مورخان طوایف یاد شده همگی در اصل تنکابنی نیستند و برخی در دوره های مختلف تاریخی به این مناطق کوچ نموده اند و در میان این طوایف پنج طایفه گلیج، شیرج(شرج)، داج، بائوج و شورمیج قدمت طولانی تری نسبت به بقیه طوایف دارند.60 طوایف کلانترها، مرشتاوند، چیلندان و کاکوان از قدیمی ترین طوایف مهاجر در تنکابن می باشند.[119]
به گفته مورخان مردم بسیاری از نواحی کوهستانی نزدیک تنکابن و رامسر مانند الموت، طالقان، کلاردشت، کجور، جواهرده و جنت رودبار در چند سده گذشته به جلگه ی تنکابن مهاجرت نمودند و در نواحی مختلف پراکنده شدند.[120] طوایف تنکابن به هفت دسته تنکابنی، کلارستاقی، کجوری، دیلمی، تالش، ترک و کرد تقسیم می شوند :[121]
شورمیج
طایفه شورمیج یکی از طوایف بزرگ و بومی تنکابن می باشد این طایفه در کَشکوه تنکابن ساکن بوده اند.[125]
شیرج
طایفه شیرج یکی از طوایف بزرگ و بومی تنکابن بودند که در منطقه دوهزار ساکن بودند دارای حکومت محلی بودند.
گلیج
گُلیج یکی از طوایف قدیمی تنکابن می باشد که در منطقه گلیجان ساکن می باشند. به اعتقاد برخی مورخان گُلیجان همان گُرجیان تاریخی می باشد و برخی دیگر گرجیان را منطقه ای میان گلیجان و سختسر می دانند. ظهراالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان از سه قلعه گُرجیان، تنکا و اَزَبلو نام می برد که محل استقرار مردان جنگی بود. به گزارش رابینو : در سال ۸۲۰ هجری قمری سید رضی والی بیه پیش گُرجیان را گرفت و به سید امیر کیا بن هادی بن علی کیا ملاطی داد.[126]
مرشتاوند
طایفه مرشتاوند طایفه مهاجر از اشکورات در تنکابن می باشند که در عصر کیاییان نقش مهمی در تحولات سیاسی آن عصر داشتند.[127]
چلیندان
چلیندان یکی از طوایف مهم تنکابن بودند که به نظر می رسد روستای شلیندان در پانزده کیلومتری تنکابن منسوب به این طایفه باشد. این طایفه در دوران درگیریهای دودمانی تنکابن با آل کیا نقش مهمی را ایفا می کردند محاصره قلعه پلنگ به دست درویش محمد چلیندانی انجام گرفت.[128]
اوصانلو
اوصانلو گروهی از طوایف ترک بودند که در قرن یازدهم توسط شاه عباس صفوی به ریاست حیدر سلطان در تنکابن ساکن شدند. طایفه شیرج که در دوهزار ساکن بودند خواهان بیرون راندن بیگانگان(اوصانلوها) از تنکابن شدند ولی در مقابل نیروی تازه نفس اوصانلو شکست خوردند و این طایفه تا عصر زندیه در زمان مهدی خان خلابر بر تنکابن حاکم بود.[129] ملگونف روسی می نویسد برخی طوایف اوصانلو علاوه بر تنکابن در سختسر(رامسر) نیز ساکن هستند. اوصانلو ها در تنکابن، بلده، حسن کلایه و کاردگر محله سکونت دارند.[130]
طایفه فقیه
طایفه فقیه یکی از طوایف مهاجر تنکابن می باشد که از کلارستاق به سه هزار و تنکابن مهاجرت نمودند.[131]
طایفه رودگر
طایفه رودگر یکی از طوایف مهاجر تنکابن می باشد که از کُجور و کلارستاق به تنکابن مهاجرت نمودند و بخش قابل توجهی از آنها در نشتارود، گرا کوه و تنکابن سکونت دارند.[132]
طایفه خانی
طایفه خانی تیره ای از طایفه دلیرج کلارستاق می باشد که از روستای دلیر به سه هزار تنکابن مهاجرت نمودند و روستای خانیان را بنیان نهادند و بخشی از آنها در لیرسر و تنکابن ساکن هستند.[133]
خواجوند
خواجوند گروهی از اقوام لک تبار یا کرد تبار می باشند که در زمان قاجار، آقا محمد خان قاجار این طایفه را به شهرهای کجور، کلاردشت و تنکابن مهاجرت داد.[134]
خاندان خلعتبری
خلابران یکی از قدیمی ترین طوایف مهاجر تنکابن می باشند و مرکز این خاندان روستای اُشتُوج می باشد، در زمان خلابران شهر خرم آباد مرکز تنکابن بود. به گفته رابینو خاندان خلعتبری(خلابران) از نسل احمد شمید حلبی می باشند که در زمان خلافت علی حامل خلعت برای یکی از حکام محلی بود و پسران او ناصر و یاسر پس از به قدرت رسیدن امویان به رستمدار در مازندران آمدند ناصر در منطقه نور و یاسر در منطقه گلیجان (گرجیان) تنکابن ساکن شد.[135] دهخدا می نویسد : خلابران به زبان گیلان و مازندران، تازیانی را گویند که در درب خانه پادشاهان وسلاطین خوار باشند.[136] منوچهر ستوده به نقل از برهان قاطع می نویسد : خلابر بر وزن سراسر به زبان گیلان مردمی را گویند از عرب که در خانه پادشاهان و سلاطین مرسوم خوار باشند.[137]زمانی که خان زند به قدرت رسید، هدایت الله خان مجددا به سمت خود پابرجا ماند و قدرت او رو به فزونی گرفت. در این زمان تنکابن توسط حکام کُرد عمارلوئی که ایلخانش رستم خان عمارلوئی بود اداره می شد.هدایت الله خان در سال ۱۱۸۵ ه.ق به منظور توسعه قلمرو خود به طرف شرق گیلان روی آورد و تنکابن را ضمیمه گیلان کرد و ضمن یورش به تنکابن، رستم خان کُرد عمارلوئی را به قهر و غلبه گرفت و یکی از افراد قوی حصارلو را به حکمرانی تنکابن برگزید.مردم و طوایف مهم و مدعی تنکابن از قدرت گیری مجدد حصارلو ها خاطرات تلخی داشتند و بنابر این به دربار زند رفته و برای چاره جویی و شکایت سه نفر از بزرگان منطقه از جمله مهدی خان خلابر به شیراز رفته و موفق به ملاقات شاه شده و پس از بیان دلایل و شواهد قابل قبول، نظر خان زند را از طایفه حصارلو برگردانده و بدین ترتیب کریم خان زند، حکم حکومت تنکابن را به نام مهدی خان خلابر صادر نمود.خلابران بعد ها با آغا محمد خان قاجار در ایام مبارزاتش با زندیه همراه شدند و به جای تحویل خراج به دربار زندیه،آن را به آغا محمد خان می پرداختند[138]. در اواخر عصر زندیه حکومت تنکابن به مهدی خان خلابر فرزند حاجی صادق بن حاجی باقر رسید،[139] مهدی خان خلابر در پی نزاع های خاندان زند با قاجار از محمد خان قاجار حمایت نمود و در فتح گیلان در لشکر قاجار حضور یافت و محمد خان قاجار پس از فتح گیلان به درخواست مهدی خان خلابر تنکابن را از گیلان جدا نمود و مازندران الحاق نمود و شاه قاجار نیز دو ناحیت کجور و کلارستاق را به تنکابن ضمیمه نمود.[140] این ضمیمه سبب یک قرن جنگ بین سکنه بومی کجور و کلارستاق بااهالی تنکابن شد که تا اواخر قاجار ادامه یافت با فتح خرم آباد توسط علی دیوسالار کجوری ملقب سالار فاتح به پایان رسید و از آن پس دو تن از طایفه سوادکوهی به حکومت تنکابن رسیدند.
صنایع
تنکابن دارای یک ناحیه صنعتی نارنج داربن (به مساحت ۹ هکتار) میباشد.[141]
از صنایع دستی نمدمالی، گلیم بافی، جوراب بافی، چادرشب بافی، لاکتراشی (هنر جنگل نشینان که با چوب محصولات همچون قاشق، پارچ و دیگر ادوات تزئینی تولید میکنند)، سالی بافی (تور ماهیگیری) سفالگری (گمج، کوزه و…)و ساخت انواع ادوات ساده مربوط به کشاورزی (همچون داس، تبر، کرباس، گاجمه، بلو، گرباس، فیکا) و… را میتوان نام برد.[142]
کشاورزی و شیلات
کشاورزی، دامداری و باغداری اساس اقتصاد تنکابن را تشکیل میدهند. آب کشاورزی تنکابن از رودها و چشمهها تأمین میشود و محصولات کشاورزی آن برنج، گندم، جو، سبزیجات، گل گاوزبان، گیاهان زینتی، چای، مرکبات، کیوی، فندق، گردو، گلابی، سیب، آلو، آلوچه، خرمالو و انجیر هستند. باغهای متعدد مرکبات در سرتاسر شهرستان تنکابن پراکنده هستند؛ انواع مرکبات بخصوص پرتقال و خرمالو، کیوی، چای، برنج و گلهای زینتی مهمترین صادرات این شهر را تشکیل میدهند. همچنین میتوان از کارگاههای تولید ماهی قزل آلا در مناطق مختلف آن نام برد. واحدهای صنعتی پرورش دام و طیور نیز در تنکابن فعالیت دارند و همچنین تعدادی از بزرگترین مراکز کشتار و بستهبندی مرغ بهداشتی استان در این شهر واقع هستند.
نگاهی کلی به مکانهای دیدنی تنکابن
جنگل و منطقه ییلاقی سه هزار
مسیر دسترسی تنکابن به خرمآباد پس از عبور از قلعه گردن به سمت جنوب امتداد یافته و دو راهی لتاک در جانب شرقی وارد یک جاده خاکی میشود که به طرف منطقه زیبای سه هزار ادامه پیدا میکند دره سه هزار منطقهای بکر، زیبا با چشماندازهای بدیع، چمنزارها، جنگلهای مرتفع و جلگهای، رودخانه پرآب سه هزار یک ماندهاست آب و هوای مطبوع به همراه آبشارها و چشمههای آب گوارا و آرامش رؤیایی این منطقه برای گروههای توریستی مشتاق آرامش و طبیعت کاملاً ایدئال است.
دشت دریاسر
جاده آسفالته دو هزار از سه راهی خرمآباد و قبل از پل چشمه کیله آغاز و با عبور از شهر خرمآباد و دو راهی لتاک و پارک چالدره با طی مسافت ۴۰ کیلومتر به کلیشم میرسد از این نقطه در شرق جاده با صورت پیاده در حدود ۵/۱ ساعت در مسیر صعود به قله سیالان دشت زیبای دریا سر وجود دارد. این منطقه ۲۰۰۰۰۰ متر مربع مساحت دارد، ارتفاع دشت از این صحرا ۱۸۰۰ متر بوده و به این خاطر در تابستان دارای آب و هوای بسیار مطبوعی است. وجود کوهای زیبای هر تنگ لات خان بن، سیاه کل و کل تلا، کوههای پوشده از گیاهان، چشمهها و رودهای پرآب دریاسر را به عنوان یکی از جاذبههای منحصربهفرد کشور معرفی میکند
اثر طبیعی خشکه داران
در کیلومتر ۳۰ محور تنکابن به چالوس به بعد از نشتارود و قبل از عباسآباد در کنار جاده واقع شده و تنها ۱۲۰ متر با دریا فاصله دارد. این منطقه حفاظت شده به عنوان تنها جنگل جلگهای و بکر و از آخرین بازماندههای اکوسیستمهای جنگلی جلگهای شمال ایران با مساحت تقریبی ۲۶۰۰۰۰۰ مترمربع مساحت بهشمار میرود. انواع مختلف گونههای جانوری و گیاهی مانند توسکا از نوع کرک که در ایران رو به انقراض است سه قلو انجیلی، انار، ممرز، بلوط، لیلکی یا کرات خرمندی، لرگ، ملج، انواع مهم شمشاد، ازگیل جنگلی و یاس وحشی میباشد گونههای متنوع و فراوان جانوری نیز از قدیم در قدیم در آن میزیستند و در حال حاضر زیستگاه حیوانات وحشی نظیر شغال، گرگ، خوک، گربه وحشی و پرندگانی مثل حواصیل خاکستری، قره، غاز، مرغابیها، دارغاز باکلان، اگوت بزرگ و کوچک میباشد. خشکه داران با شرایط مذکور و برخورداری از ساحل زیبای دریای خزر و مجاورت با شهرهای توریستی و امکانات اقامتی و پذیرایی از جمله بهترین مناطق برای اجرای تور میباشد درحاشیه این منطقه نیز یک موزه تاریخی طبیعی ایجاد شده که مجموعه تاکسیدرمی از حیوانات وحش شمال ایران را به نمایش گذارده و همواره مورد استقبال محققان و دانش پژوهان است با هماهنگی اداره محیط زیست میتوان از این جاذبه بازدید کرد.
آب گرم معدنی فلک ده لیره سر
این مکان بکر در لیر سر قرار دارد، مسیر آن از سه راهی خرمآباد در داخل شهر تنکابن و قبل از پل چشمه کیله آغاز و پس از عبور از شهر خرمآباد به دو راهی لتاک میرسد، از این محل پس از عبور از پل به فاصله اندک دو راعی سه هزار و لیر سر وجود دارد که از این محل جاده به صورت خاکی ادامه پیدا میکند کل فاصله تنکابن تا روستای سنتی فلکده ۳۳ کیلومتر است. آب گرم با درجه حرارت متوسط در کنار رودخانه لیرسر و یک چشمه آب سرد به همراه جنگلهای انبوه و کوههای پوشیده از درخت برای اجرای تور و گروههای مختلف توریستی بسیار جالب است.
آب گرم معدنی سه هزار
آب گرم سه هزار معروف به آبگرم حضرت سلیمان یا نرگس است. منطقهای زیبا در دره سه هزار تنکابن و در جوار تخت سلیمان، آب گرم چشمه ایست که دهانهٔ آن در دل تودهای از آهک، یک حوضچهٔ طبیعی حدود ۵ متر مربعی را شکل داده که رنگ سقف آن شیری تا قهوهای است. حوضچه یک کریدور ۴ تا ۵ متری به سمت شمال دارد. برای ورود به حوضچه باید پنج پله را پائین رفته و نیم خیز از دریچه نیم دایرهای وارد آب گرم به عمق یک متر شوید. آبی زلال و گرم (حدود ۴۰ درجه سانتی گراد) همراه با چکیدن قطرات آب از سقف با کف پوشی از ریگ و شن. کنار آن هم حمامی به صورت طبیعی ایجاد شدهاست که در طول تمام روزها به خصوص فصول گرم سال میزبان دوستداران طبیعت است. این آب دارای ذخایر سرشاری از داروهای طبی از قبیل اسید کربنیک، گوگرد، آهن و… است.
آبشار فرهاد جوی
جاده آسفالته دو هزار و سه هزار که از تنکابن آغاز میشود پس از عبور از خرمآباد به مساحت ۲ کیلومتر به منطقه قلعه گردن میرسد که منظره جالبی را در دامنه ارتفاعات کوتاه و جنگلی از جلگه و دریای تنکابن به نمایش میگذارد. این محل با تنکابن ۸ کیلومتر فاصله دارد در کنار جاده از تونل انحرافی و تاریکی قلعه تنکا که آب و لمرود را به رود سه هزار ملحق میکند آبشاری ایجاد شده که ده متر ارتفاع دارد و تا ۵۰ متر قابل افزایش است در جمع محیطی زیبا برای اتراق مسافران به وجود آمدهاست.
آبشار کوهسر
واقع در بخش نشتا تنکابن.
چشمه آب معدنی شلف
پس از طی کردن مسافتی د ر حدود ۳۵ کیلومتر با وسیله نقلیه در صورت ۳۰ کیلومتر پیادهروی در دو کیلومتری شمال شرق روستای میان رود در غرب رودخانه پرور آب معدنی شلف قرار دارد که Ph مواد قلیایی، نمکی، آهکی، فسفر، اکسید آهن، سیلیس، پتاس، آلومین، کلر، سود، کربنات، منیزیم و اسید سولفوریک تشکیل شده و با دارا بودن خواص طبی فراوان برای درمان بیماریهای مختلف، نظیر امراض کلیوی سوء هاضمه و نقرس، امراض جلدی و درد روماتیسم مفید است این آب معدنی به همراه مناظر زیبای طبیعی اطراف مورد علاقه ورزشکاران و طبیعت گردان میباشد. آب معدنی شلف شامل مواد قلیائی، آهکی و نمکی است که برای سوء هاضمه، بیماریهای کلیوی و… مفید است. مسیر دسترسی به این چشمه با پیادهروی همراه است. تا روستای شهرستان مسیر عبور وسایل نقلیه وجود دارد، پس از آن میتوان با راهنمایی از محلیها به مسیر ادامه داد و بر سر دوراهی آبگرم و چشمه شلف مسیر سمت چب به چشمه منتهی میشود. این چشمه یکی از محدود چشمههای آب گازدار در جهان است.
پارک جنگلی چالدره
در ۱۸ کیلومتری مسیر تنکابن به دو هزار و در کنار جاده قرار دارد و مسیر آسفالت بوده و پارک زیبای چالدره با ۹۴ هکتار مساحت در میان دلتای دو رود سه هزار و دو هزار و محل اتصال آنها قرار دارد این پارک با پل پارکینگ، سرویسهای بهداشتی، اب و برق، آلاچیق از امکانات پارک چالدره میباشند طرحهایی برای توسعه این پارک در دست اجرا است.
پارک مادر
(سینمای 4D و سالن آمفی تئاتر)
مزارع پرورش ماهیان سردآبی
مزارع دو هزار و سه هزار (مزارع پرورش ماهی دیگری در نقاط غیر کوهستانی مانند مزارعی در روستاهای میرشمس الدین، آب کله سر، کبودکلایه و خرمآباد وجود دارند)
قله سیالان، قله گردکوه، قله مازوچال، قله شاه رشید، کوه بلور (شاه سفیدکوه)، چشمه ولگ میال، چشمه دیوخانی، چشمه کارکوه، گرخانی چشمه وینی چشمه، ولگتوک میان چشمه، چشمه سوی، رود دو هزار، رود سه هزار، رود ولمرود، رود آزاد رود، رود میرشمس الدین، آببندان جیسا، شکارگاه نرگس کوه، شکارگاه نوارکوه، شکارگاه اکر، شکارگاه پیله کوه، تفرجگاه گرگویه شانه تراش، رود شیرود، رود ترک رود، رود نسارود، رود گرگرود، رود نشتارود، رود چشمه کیله، کوهستان لیمرا، کوهستان پیش کوه، کوهستان نوشا، کوهستان داکو، کوهستان مازولنگاسر، آبشار ماهی وزان، آبشار سنگ بن چشمه، آبشار فرهاد جوی، دریاچه یخی یا دریا آبی، دریاچه بلور، دریاچه هزارکوه، منطقه ییلاقی نوشا، قلعه تنکا، ساختمان شهرداری، ساختمان شهربانی، پل آجری قلعه گردن، پل قدیمی لپاسر، شانشین دشت نوشا، قلعه نوشا، مزارع پرورش ماهیان سردابی دو هزار، مزارع پرورش ماهیان سردابی سه هزار، مراکز پرورش ماهی در آبندانها (بابولات و..)، کارگاه کوزهگری سلیمانآباد سیاهگل چال، پایههای چوبی اسکله بندر تجاری درسبزه میدان، قلعه نوشا تنکابن، قلعه کتی تنکابن، قلعه هاله کله تنکابن، قلعه بهکله تنکابن، قلعه سیاورز خرمآباد تنکابن، قلعه رودپشت تنکابن، قلعه لشکرک تنکابن، قلعه هلوکله تنکابن، پل قلعه گردن تنکابن، قلعه تنکا تنکابن، موزهٔ مردمشناسی برسه (روستای برسه واقع در دوهزار)، بام تنکابن (فضای بالای دهستان قلعه گردن و آبشار فرهاد جوی که از چالوس تا رامسر را در دید رس قرار میدهد، تنکابن قدیم را میتوان دید)
قلعهها، برجها و آتشکدهها در شهرستان تنکابن
در تنکابن آثار حدود سی قلعه از دورانهای مختلف به جا مانده که از جمله آنها عبارتند از:
- قلعه تنکا (دژ گلیج) تنکابن (اسلامی – شماره ثبت ۳۳۲۲)
- قلعه نوشاه تنکابن
- قلعه کتی تنکابن
- قلعه هاله کله تنکابن
- قلعه بهکله تنکابن
- قلعه سیاورز خرمآباد تنکابن
- قلعه رودپشت تنکابن
- قلعه سیاه لان تنکابن
- قلعه سفید کوه تنکابن
- قلعه خشن چال تنکابن
- قلعه دختر تنکابن
- قلعه ذوات تنکابن
- قلعه دژ کلار (سه قلعه از تنکابن تا کلاردشت)
- قلعه مارکو (بین تنکابن و رامسر)
- قلعه لشکرک تنکابن
- قلعه هلوکله تنکابن
- قلعه تنکا یا دژ گلیچ (قلعه تنکابن)
در کنار رودخانه گلیجان یا «چشمه کیله» قلعه یی بنا شدهاست که پی آن از سنگ و ساروج است و بخشهای بالای دژ از آجر و چوب «سر» ساخته شدهاست. چوب «سر» از چوبهای سخت جنگلی است. دور قلعه را دیواری کشیدهاند، از سنگ که یک دروازه کوچک برای عبور یک نفر دارد! گلیج، در گذشته منطقه بزرگی بود و فرمانروای گلیج را «گلیجان» یا «اسپهبد تنکابن» میگفتند که در این قلعه سکونت داشت. پیشینه این قلعه را تا زمان ساسانیان نوشته و گفتهاند که در طول تاریخ ایستادهاست و آسیبها دیدهاست. در کنار قلعه، باغی از پرتقال است و مدرسه یی ساختهاند که دانسته یا ندانسته از سنگ و آجر قلعه کندهاند و در آن مدرسه بکار برده ند.[143]
- قلعه دوم یا قلعه «گران»
در ضلع شرقی «چشمه کیله» بر بالای تپه ماهورهایی که از سلسله جبال البرز فاصله دارد، «قلعه گران» بنا شدهاست. دروازه بزرگی دارد از چوب و دو اتاق دیدهبانی در دو طرف آن. به دلیل رونق این منطقه درگذشته که گذرگاه کاروانها بود، ساختمان این قلعه نیز مثل «قلعه تنکا» بود که آثار آن باقی ماندهاست.[144]
- قلعه سه هزار
این قله در سه هزار واقع است و در سال ۹۱۶ ه.ق تعمیر شد و کاخ این قلعه دوازده برج داشت و ساختش سه سال به طول انجامید، خان احمد خان در جنگ با سپاهیان شاه عبس صفوی مدتی در این قلع پناهنده شد.[145]
- قلعه کوتی
سومین قلعه از قلاع تنکابن، قلعه کوچکی است به نام قلعه «کوتی» که دروازه آمد و شد مردم بود. این قلعه در سمت غرب رودخانه چشمه «کیله» واقع شدهاست. قلعه «کوتی» در بالای تپه، یک چاه سنگ چین عمیق داشت که در عمق به یک راه زیرزمینی وصل میشد. راه پنهان که نگهبانان از آن رفتوآمد میکردند و به یک اتاق بزرگ ختم میشد. «کوتی دژ» مرکز راهداری بود که ۵۰ متر ارتفاع داشت و انبارهایی که درآمدهای مالیاتی در آن ذخیره میشد، مأموران راهداری در انتهای این تپه نگهبانی میدادند و از راه دور علامات نگهبانان قلعه گران را دریافت میکردند. آنها راهها را دیدهبانی نیز میکردند و دشت سبز تنکابن را زیر نظر داشتند و به شکایت مردم میرسیدند و برای آنها کارگشایی میکردند. از تونلی که در زیر قلعه «کوتی» به دستور اسپهبد گلیج کنده بودند، آب ویلهم رود به شرق خرمآباد تنکابن میرسید که هنوز هم به همان شکل دایر است.[146]
- قلعه سیاه لان
سیاه لان به معنی کوه سیاه یا خشم آلود است که در انتهای رودخانه دوهزار قرار دارد. در سرچشمه دوهزار چند قلعه وجود دارد که قلعه سیاه لان در مرتفعترین آنها واقع است که بالاتر از قلعه «خانه بن» و دشت بزرگ «دریاسر» است. قلعه یا دژ «سیاه لان»، تماماً از سنگ است و پر از حفرهها و گودالهای عمیق (تقریباً ده متر) که از سنگ و آهک کوبیدهاست. در کف زمین دو اتاق و یک تونل باریک است که دشوار و به حالت سینه خیز میتوان از آنجا گذشت و پایین رفت. این قلعه اتاقی دارد از سنگهای پهن مربعی شکل که ارتفاع آن دومتر است و دیوارهایش از سنگ و ساروج است که سطح بیرونی آن را گل اندود کرده بودند تا از دور دیده نشود. قلعه سیاه لان از طرف غرب، تمام آبادیهای الموت را زیر نظر داشت و از شرق ناظر بر روستاهای دوهزار بود (مسیری که قلعه زیر نظر دارد. از همان ابتدا تا حال مسیر عبور و مرور روستاییان دوهزار و الموت است) و در فصلهای بهار و تابستان و پاییز که عبور و مرور بیشتر بود، کنترل بیشتر میشد. در فصل تابستان راه پر از برف و یخ میشد و بسته میشد. ارتفاع این قلعه که بر بالای کوه بود ۴۱۰۰ متر است.[147]
- قلعه نرگس
قلعه نرگس در منطقه سه هزار واقع شدهاست و بر بالای کوهی به همین نام است که بالاتر از آب گرم تخت سلیمان واقع شدهاست. هردو قلعه یعنی «نرگس» و «سیاه لان» در انتهای مخروطی سه هزار و دو هزار قرار گرفتهاند که نرگس بر مسیر طالقان و سیاه لان بر الموت مشرف است و هردو قلعه بر همدیگر مشرف هستند. از طرف شمال نیز راه سه هزار زیر نظر نگهبانان «نرگس» بود که در مواقع خطر سنگهای بزرگ و سنگین را بر سر مهاجمان فرومی غلتانیدند. در پیرامون «قلعه نرگس» آثار حصار یا دیوار دیده نمیشود؛ ولی آثار سنگ و حفاری و آهک و ساروج دیده میشود. «نرگس» نیز به طمع گنج، از کندوکاو سودجویان در امان نماندهاست و در حال حاضر جان پناه چوپانان است.[148]
- قلعه مارکو
قلعه مارکو بین تنکابن و سخت سر (رامسر فعلی) قرار دارد. قلعه بر کوهی است منفرد و مثلثی شکل از جنس آهک که از سلسله جبال البرز جدا ماندهاست. انتهای قلعه دیدهبانی داشت که مسافران گیلان به تنکابن را تحت نظر داشت و مراقب مهاجمین بود که از جنگل بیرون میآمدند و به صورت جنگ و گریز به رهگذران یا قلعه هجوم میآوردند. قلعه مارکو بر سر راه اشکور سفلی و سخت سر (رامسر) سر راه گیلان و مازندران قرار داشت. قلعه مارکو را آل بویه متصرف شدند و در آن دیدبان گذاشتند تا کاروانیان در امان بمانند. قلعه مارکو طی صدسال اخیر کمکم نابود شد و سنگهای آن به عنوان سنگ بنا به غارت رفت و قلعه و نصفی از کوه نابود شد. در حال حاضر در اطراف قلعه چند ویلا ساختهاند و مردم برای تفریح و هواخوری به مارکو میروند![149]
- قلعه سفیدکوه
قلعه سفیدکوه در ارتفاع ۳۵۰۰ متری دریا درکوههای اشکور علیا قرار دارد و در دامنه غربی کوه، دشت وسیعی است. در نوک مخروطی قله، آتشگاهی بود که آثار آن هنوز باقی است و کمکم به زیارتگاه اسلامی تبدیل میشود که روزهای جمعه به ویژه در بهار و تابستان، مهاجرین و بومیان اشکور در آنجا مراسم مذهبی و قربانی اجرا میکنند و دو روز در آنجا میمانند و به روستاهایشان برمی گردند. در رأس مخروط، منطقه یی در ابعاد ۱۰*۴ متر تعبیه شدهاست و عمق آن دومتر است و مردم از آن به عنوان مسجد و استراحتگاه استفاده میکنند و بخش دیگری از بنا، آشپزخانه است. در بالاترین نقطه کوه چشمه یی است به نام «میانکوه»، در بخش جنوبی کوه، قبرستانی است با صدها قبر که اموات به سبک و شیوه زردشتیان دفن شدهاند. نگهبانان قلعه، راه الموت، رودبار و خود اشکور علیا را تحت نظر داشتند.[143]
- قلعه خشن چال
«خشن چال» قلعه کوچکی است در شمال شرقی، سفیدکوه که راه آن غیرقابل عبور است. بر اثر گسل زایی و فروریختن مسیر و اطراف آن، حتی شکارچیها و کوهنوردان حرفه یی از آن به سختی عبور میکنند. آثار این قلعه تنها در نقطه یی از میانکوه با دوربینهای چشمی دیده میشود. نگهبانان قلعه رفتوآمدهای طرف الموت را تحت نظر داشتند. یک نکته نانوشته و ناگفته نماند که تمام قلعههای تنکابن، روبه سوی غرب (ارومیه ـ آذربایجان غربی) است. به روایتی، زرتشت پیامبر در ارومیه متولد شدهاست. به همین دلیل، تمام قلعههای باستانی ایران روبه سوی ارومیه ساخته شدهاست.[143]
- قلعه ذوات
در رأس یک کوه مثلثی شکل که یک ضلعش به رودخانه چالوس است و ضلع دیگرش به سردآبرود، جنگل است؛ و در آن جنگل دوبرج همانند که قسمت زیرین آنها محوطهٔ است با یک راهرو و دالان به طول ده متر میگویند که درگذشتههای دور انبار غله و برنج و کاه بوده در موقع خطر، آتش روشن میکردند و مردم را خبر میکردند که در آن جا پناه بگیرند. این برج و قلعه که سنگ و ساروجی است تا زمان علویان آمل رونق داشت. «زید علوی» از این قلعه دیدن کرد ومردم به استقبال او آمدند. اما جانشین او به دست امیر اسماعیل سامانی کشته شد.[143]
- قلعه دختر
از دیگر قلعههای منطقه تنکابن، قلعه دختر است که روبروی قلعه «ذوات» است وهم سوی قلعه «بهرام در بسطام». هرسه قلعه بر انتهای کوهها هستند و با افروختن آتش در قلعهها، هرسه قلعه همدیگر را خبر میکردند. از قلعه دختر، آثار برج و باروهای سنگی و اتاقها هنوز باقی است.[143]
- دژ کلار
برتل بزرگی در مرکز کلاردشت، آثار دژ بزرگی باقی است که مرکز فرمانروایان کوهستان کلاردشت، کلارستانی، کجور و تنکابن بود و گاهی مقر فرماندهی بلادی بود که از حاکمیت کلاردشت خارج بود. پی دژ سنگی و دیوارههای آن آجری است و در ابعاد ۵۰۰متر در ۵۰۰متر حصاری بر آن کشیدهاند. بخش داخلی دژ طوری ساخته شده بود که نگهبانان دژ، آسان میتوانستند از کمر وبالای دیوار راه بروند ولی از بیرون امکان صعود نبود. در بیرون خندقی به پهنای چهارمتر، دورتادور دژ حفر کرده بودند که امکان ورود به قلعه را غیرممکن میکرد. دژ کلار، چهار دروازه داشت و در دو طرف دروازهها برجهای دیدبانی بود که از دشت کلار حراست میکردند. در اطراف دژ پناهگاههایی ساخته شده بود که آثاری از آنها باقی است و هرکدام، خود به نام قلعه معروف است مثل قلعه علمدار، در شرق، «کلار» بر بالای یال و «رزاکول» و «عثمان قلعه» و «کلومه» یا قلعه «لریزولش سر» که همه در اطراف دژ کلار بودند و بر اثر حفاریهای غیرقانونی ویران شدهاند. قدمت دژ کلار به زمان ساسانیان میرسد.[143]
اماکن مذهبی شهرستان تنکابن
این شهرستان مدفن چندین امامزاده از تبار امامان شیعه از جمله فرزندان امام موسی کاظم است.[150]
- بقعه سیدحسین بن موسی الکاظم در شیرود (برادر رضا)
- بقعه آقامیرشمس الدین در روستای میرشمس الدین (از نوادگان موسی کاظم)
- بقعه آقاشیرعلی درمیان ناحیه خرمآباد
- امامزاده آقا سید حسین در روستای پلتکله
- امامزاده سید محمدطاهر در آبادی حاجی محله دهستان میرشمس الدین
- امامزاده قاسم در دوهزار
- امامزاده سید محمد در روستای واچک (سید عبدالحی ابن سید صدرالدین مرعشی
- بقعه سیدجلال در آبادی زَرَوج محله گلیجان
- امامزاده سید محمدآبادی فقیه محله گلیجان
- امامزاده سید قوام الدین کبود کلایه
- بقعه صالح بن علی
- بقعه سّید علی کیا در روستای رودپشت
- بقعه سیده زیبا خانم
- بقعه بی بی نورزاده خانم در مزردشت خرمآباد
- امامزاده درویش ماهرو تنکابن
- امامزاده سید ابوالحسن الموید بالله
- بقعه سید ابوجعفر ثائری ابیض تنکابن
- بقعه سیدحبیب اللّه
- بقعه سیدرضا در آبادی شیرود
- امامزاده سید قاسم در شیرود
- امامزاده برهان الدین سپهسالار در سه هزار
- امامزاده سید صادق در بالابند گلیجان
- بقعه دو برادران در آبادی کَچانَک در سه کیلومتری
- بقعه میرسبحان در آبادیِ تمیجانَک
- امامزادگان طاهر و مطهر در سیف کلایه
- امامزاده اوج بن علی پایین اشتوج
- امامزاده آقا میربخش رضا رودگر محله نشتا
و بیش از شصت امامزاده و بقعه دیگر را میتوان نام برد.[151]
کل بخش.[152]
اماکن اقامتی و توریستی شهر تنکابن
- هتل رستوران بهارستان (کریم آباد)
- مجتمع فرهنگی رشد
- مجتمع اقامتی چالدره (واقع در پارک جنگلی چالدره)
- هتل رستوران بهارستان (کریم آباد)
- مهمانپذیر ایران (خیابان جمهوری سبزهمیدان)
- هتل صدرا (کریم آباد)
- هتل آوا (جنب چشمه کیله)
- هتل سیالان (دو هزار-دوراهی دریاسر)
- متل شایان (جنب چشمه کیله)
- مجتمع اقامتی و تفریحی سیمرغ (ولی آباد)
- سوئیتهای اقامتی آیلار (ولی آباد)
- هتل آپارتمان پگاه (دو هزار-نرسیده به دوراهی دریاسر)
- هتل دنیا (تنکابن)
- هتل مروارید (تنکابن)
- هتل آپارتمان رادمهر (تنکابن-شیرود)
- خونه گلی (روستای چلاسر-تنکابن)
- معین (تنکابن-خرمآباد روستای گاو)
- هتل وازیک (واقع در نشتارود)
- هتل آرزو (جنب پمپ بنزین نشتارود نشتارود)
- هتل نجاتی (کیلومتر ۵ تنکابن به نشتارود)
- متل سویل (کیلومتر ۵ تنکابن به نشتارود)
- هتل و تالار ترافیک (نشتارود تنکابن)
- هتل ونوس (نشتارود تنکابن)
- مجتمع اقامتی گیسا (واقع در پایانه تنکابن)[153]
را میتوان نام برد، و بزرگان دیگری که در هنرهای مختلف مانند هنرهای تجسمی، موسیقی، خوشنویسی، نقاشی و طراحی، نمایش، شعر و ادب، فرهنگ و تاریخ و علم و تکنولوژی فعالیت مستمر هنری وفرهنگی دارند.[154]
مشاهیر و نام آوران
- محمد ولی خان خلعتبری تنکابنی، معروف به سپهدار تنکابنی، حکمران مازندران و گیلان، که پنج دوره رئیسالوزرای ایران بود.
- علیاکبر شیرودی، خلبان جنگی ایرانی
- سردار شهید علیرضا رودسر ابراهیمی، از همرزمان نزدیک شهید همت
- محمد تقی فلسفی
- حکیم محمد مؤمن تنکابنی
- حکیم حسین بن ابراهیم تنکابنی
- حکیم میرزا سید احمد تنکابنی
- میرزا سلیمان تنکابنی
- میرزا محمد تنکابنی
- محمدرضا تنکابنی
- مسلم بهادری
- شیخ علیاکبر الهیان تنکابنی
- جمشید مشایخی
- اسماعیل محرابی
- شهاب حسینی
- کامبیز دیرباز
- لادن مستوفی
- سلمان هراتی
- سیمین غانم
- فاطمه واعظی
- مجید اخشابی
- بنیامین بهادری
- مجتبی گلیج
- فرزان عاشورزاده[155]
- مهدی خدابخشی
- جواد اصغریمقدم
- سعید شیرود قربانی
- محمد رحمتی (بازیکن فوتبال)
- محمد مختاری (بازیکن فوتبال)
- سید شمسالدین حسینی
- ابوالحسن مجتهدسلیمانی
نگارخانه
- شهرداری تنکابن
- خیابان شهربانی در قدیم
- ساحل تنکابن،ولی آباد
پانویس
- «تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵». مرکز آمار ایران.
- «مسعود ردایی شهردار تنکابن شد».
- http://www.amar.org.ir/سرشماری-عمومی-نفوس-و-مسکن/نتایج-سرشماری/جمعیت-به-تفکیک-تقسیمات-کشوری-سال-1395
- اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبانهای ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰.
- نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژهنامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی، سید کاظم مداح، کریم الله قائمی، علی اصغر یوسفی نیا، محمود داوودی درزی، محمد حسن شکوری، عسکری آقاجانیان میری، جهانگیر نصری اشرفی، ابوالحسن واعظی، ناصر یداللهی، جمشید قائمی، فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
- قاسمی، علیرضا؛ به کوشش انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه گیلان (۱۳۷۷). سیری در زبان و شعر مازندرانی. رشت: انتشارات دانشگاه گیلان. ص. ۳.
- «تنکابن». دانشنامه جهان اسلام. دریافتشده در ۲۰۱۷-۰۷-۰۷.
- http://www.amar.org.ir/سرشماری-عمومی-نفوس-و-مسکن/نتایج-سرشماری/جمعیت-به-تفکیک-تقسیمات-کشوری-سال-1395
- و به عنوان این منطقه عموما به حد فاصل غربی رودخانه نمکآبرود و کلارآباد تا انتهای قاسم آباد و رودخانهی مرزی سیاهکلرود اطلاق میشد ولی از اوایل قاجاریه تا اواسط دورهٔ پهلوی و طبق تقسیمات کشوری، منطقه تنکابن از شهرستان املش تا انتهای شهرستان نوشهر امروزی را شامل میشد.
- تنکابن، کلار، کجور
- علی اصغر یوسفینیا، لنگا، ۲۶.
- ناحیهای وسیع در غرب مازندران بود.
- ناحیهای مستقل بین مازندران و گیلان بود.
- از قرن هفتم هجری تا ابتدای سلطنت قاجاریان
- علی اصغر یوسفینیا، لنگا، ۲۵-۲۶.
- ستوده، منوچهر. از آستارا تا استرآباد.
- «تنکابن». مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی. دریافتشده در ۲۰۱۷-۰۷-۰۷.
- نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژهنامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی، سید کاظم مداح، کریم الله قائمی، علی اصغر یوسفی نیا، محمود داوودی درزی، محمد حسن شکوری، عسکری آقاجانیان میری، جهانگیر نصری اشرفی، ابوالحسن واعظی، ناصر یداللهی، جمشید قائمی، فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
- محمد بن حسن اولیاءالله، تاریخ رویان، ج۱، ص۱۴۷
- سال ۵۴۳ خورشیدی - ۱۱۶۴ میلادی
- مولانا اولیاء اللّه آملی، تاریخ رویان
- سال ۷۶۶ خورشیدی - ۱۳۸۷ میلادی
- ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ گیلان و دیلمستان، ص ۸۷–۸۸
- علی اصغر یوسفینیا، لنگا، ۲۷–۲۶.
- سال ۸۶۳ خورشیدی - ۱۴۸۴ میلادی
- ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ گیلان و دیلمستان، ص ۴۵۳-۴۵۴
- علی اصغر یوسفینیا، لنگا، ۲۶.
- ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ گیلان و دیلمستان، ج۱، ص۲۷–۲۸
- (ظاهراً نزدیک قلعه گردن کنونی رجوع کنید به محمود پاینده، خونینههای تاریخ دارالمرز: گیلان و مازندران، ج۱، ص۱۳۵)
- سال ۷۴۶ قمری - ۱۳۴۵ میلادی
- محمدبن حسن اولیاءالله، تاریخ رویان، ج۱، ص۱۴۷
- سفرنامه مازندران و استرآباد، ص۱۳۲، ظهیر الدین بن نصیر الدین مرعشی
- صمصام الدین علامه تنکابنی، ف1، ص1، تاریخ جامع تنکابن
- (ص ۲۳۱، یادداشتها و حواشی)
- از رودخانه چالَکرود تا رود سرخانی
- رامسر امروزی شامل سختسر، اشکور شرقی، جورده و چابکسر میشد که بخشی از منطقه تنکابن بودند.
- چالَکرود تا نمکآبرود
- همان نمک آبرود
- علی اصغریوسفی نیا، تاریخ تنکابن، ۱۸.
- اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبانهای ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰.
- نصری اشرافی، جهانگیر (۱۳۷۷). واژهنامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی، سید کاظم مداح، کریم الله قائمی، علی اصغر یوسفی نیا، محمود داوودی درزی، محمد حسن شکوری، عسکری آقاجانیان میری، جهانگیر نصری اشرفی، ابوالحسن واعظی، ناصر یداللهی، جمشید قائمی، فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۹۶۴۹۱۱۳۱۵۰.
- «تنکابن». دانشنامه جهان اسلام. دریافتشده در ۲۰۱۷-۰۷-۰۷.
- اشمیت، رودیگر (١٣٨٢). راهنمای زبانهای ایرانی. به کوشش ترجمه زیر نظر حسن رضایی باغ بیدی. تهران: انتشارات ققنوس. ص. صفحه ۴۹۰ جلد دوم. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰.
- http://www.iranicaonline.org/articles/gilan-x
- کتاب گیلان، جلد اول، انتشارات گروه پژوهشگران ایران، چاپ دوم، زمستان ۱۳۸۰ خورشیدی
- (صمصام الدین علامه، ف 1، ص 182، تاریخ جامع تنکابن)
- تاریخ ایران کمبریج. ۳. انتشارات دانشگاه کمبریج. ۱۹۸۳. ص. ۷۶۶.
- احسان یارشاطر (۱۹۸۳). The Cambridge History of Iran: Seleucid Parthian. ۳. انتشارات دانشگاه کمبریج.
- ژرژ راولینسون (۱۸۷۵)، «IV»، The Seven Great Monarchies of the Ancient Eastern World، ۳، انجمن ناتینگهام از پارامتر ناشناخته
|لینک=
صرفنظر شد (کمک) - At beginning of his reign Phraates I directed his arms towards territory inhabited by Amardians, a poor but warlike people, who appear to have occupied eastern portion of the Elburz range, south of the Caspian Sea, what is probably today immediately south of Māzandarān and Astarabad. The reduction of these fierce mountaineers is likely to have occupied him for some years, since their country was exceedingly strong and difficult Rawlinson 1875, p. 36
- that Tapyri occupy the country between Hyrcani and Arii; that around the shores of the sea, next to the Hyrcani, are Amardi, Anariacæ, Cadusii, Albani, Caspii, Vitii, and perhaps other tribes extending as far as the Scythians; that on the other side of the Hyrcani are Derbices. strabo (11.8.8)
- and to the eastward are the Galactophagi ; and eastward from Tapuris mountains and the scymbi scythae are the Tapurei. ptolemy (6.14.12)
- http://www.iranicaonline.org/articles/kalarestaq-1
- علی اصغر یوسفی نیا، لنگا، ۲۴.
- ابن اسفندیار، کتاب تاریخ طبرستان، ۱۵–۴۱.
- «پژوهشی در شاهنامه» دکتر حسین کریمان به کوشش علی میر انصاری 1375 ; مازندران شاهنامه ، همان مازندران فردوسی نیست سایت مازندنومه
- علی اصغر یوسفی نیا، لنگا، ۲۴.
- علی اصغر یوسفی نیا، لنگا، ۲۶–۲۵.
- علی اصغر یوسفی نیا، لنگا، ۲۶.
- حدود العالم. به کوشش بتصحیح منوچهر ستوده. تهران: کتابخانه طهوری. ١٣٦٢. ص. صفحه ۱۴۸.
- حدود العالم. به کوشش بتصحیح منوچهر ستوده. تهران: کتابخانه طهوری. ١٣٦٢. ص. صفحه ۱۴۴.
- حدود العالم. به کوشش بتصحیح منوچهر ستوده. تهران: کتابخانه طهوری. ١٣٦٢. ص. صفحه ۱۴۶.
- حدود العالم. به کوشش بتصحیح منوچهر ستوده. تهران: کتابخانه طهوری. ١٣٦٢. ص. صفحه ۱۴۹.
- اولیاالله آملی، مولانا (١٣٤٨). تاریخ رویان. به کوشش منوچهر ستوده. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. ص. صفحه ۲۵۷ فهرستها.
- اولیاالله آملی، مولانا (١٣٤٨). تاریخ رویان. به کوشش منوچهر ستوده. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. ص. صفحه ۲۱.
- اولیاالله آملی، مولانا (١٣٤٨). تاریخ رویان. صفحه ۱۲۰. به کوشش به تصحیح منوچهر ستوده. انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- گیلانی، ملاشیخعلی (١٣۵٢). تاریخ مازندران. به کوشش بتصحیح و تحشیه منوچهر ستوده. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. ص. صفحه ۲۹.
- مرعشی، ظهیر الدین (١٣٤۵). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. به کوشش محمد حسین تسبیحی و با مقدمه محمدجواد مشکور. تهران: موسسه مطبوعاتی شرق. ص. صفحات صد و ده و صد و یازده از دیباچه کتاب.
- مرعشی، ظهیر الدین (١٣٤۵). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. به کوشش محمد حسین تسبیحی و با مقدمه محمدجواد مشکور. تهران: موسسه مطبوعاتی شرق. ص. صفحه ۲۴۲.
- مرعشی، ظهیر الدین (١٣٤۵). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. به کوشش محمد حسین تسبیحی و با مقدمه محمدجواد مشکور. تهران: موسسه مطبوعاتی شرق. ص. صفحات صد و یازده و صد و دوازده از دیباچه کتاب.
- مرعشی، ظهیر الدین (١٣٤۵). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. به کوشش محمد حسین تسبیحی و با مقدمه محمد جواد مشکور. تهران: موسسه مطبوعاتی شرق. ص. صفحه صد و دوازده از دیباچه کتاب.
- (مازندران در تاریخ، حسین اسلامی، پژوهشکده فرهنگ ساریشناسی،1390، جلد اول، ص 143-شابک 9786001001789)
- (کتاب حدودالعالم المشرق الی امغرب، تألیف 372 ه. ق، نویسنده:نا معلوم، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، زبان وفرهنگ ایران، تهران،1362، ص 148)
- (مازندران در تاریخ، حسین اسلامی، پژوهشکده فرهنگ ساریشناسی،1390، جلد اول، ص 182-شابک 9786001001789)
- (شهریاران گمنام، احمد کسروی، تهران، میرکبیر،1357)
- ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، 116.
- ظهیرالدین مرعشی با مقدمه دکتر مشکور و به کوشش تسبیحی، تاریخ طبرستان، رویان و مازندران (معجم البلدان- طبع اروپا- ج3- ص 502).
- گای لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، 394.
- ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، 56.
- (مرعشی، ۱۳۴۷ ش، همانجا)
- (همان، ص ۸۷–۸۸)
- (همان، ص ۹۶)
- (ج ۳، ص ۵۲۵)
- (۱۳۶۳ ش، ص ۴۷۰–۴۷۱)
- (همو، ۱۳۴۷ش، ص ۱۴۷–۱۴۸)
- (ص ۱۵۵–۱۵۶)
- (۱۳۴۷ ش، ص ۴۵۰)
- (ح ۹۰۵–۱۱۳۵)
- (حک: ۹۳۰–۹۸۴)
- (روژکی رجوع کنید به بدلیسی *، شرف الدین)
- (ج ۱، ص ۱۴۱)
- (حک: ۱۰۰۴ و ۱۰۳۸)
- (ص ۲۱۰–۲۱۱)
- (ص ۲۴)
- (ص ۵۸)
- (رابینو، ص ۲۳۲، به نقل از گلمن)
- (یوسفی نیا، ص ۳۱۶، ۳۲۶–۳۲۷)
- (حک: ۱۲۱۰–۱۲۱۱)
- (همان، ص ۳۲۵–۳۲۹)
- (ص ۱۹۲)
- اسناد خاندان خلعتبری (شهسوار (تنکابن) - ایران)-منوچهر ستوده، مجتبی رضوانی، ص ۱۸
- اسناد خاندان خلعتبری (شهسوار (تنکابن) - ایران)-منوچهر ستوده، مجتبی رضوانی، ص ۱۸
- اسناد خاندان خلعتبری (شهسوار (تنکابن) - ایران)-منوچهر ستوده، مجتبی رضوانی، ص ۱۸
- اسناد خاندان خلعتبری (شهسوار (تنکابن) - ایران)-منوچهر ستوده، مجتبی رضوانی، ص ۱۹
- (مکنزی، ص ۵۱–۵۳؛ ملگونوف، ص ۱۴۱–۱۴۳؛ نیز رجوع کنید به همان، ص ۱۶۸–۱۶۹؛ میرزاابراهیم، ص ۱۴۸–۱۴۹)
- (ج ۱، ص ۸۱۰–۸۱۳)
- (ج ۱، ص ۱۹۲، ۲۰۳، ۲۴۱، ۲۵۶، ۲۷۲)
- (معصوم علیشاه، ج ۳، ص ۶۱۸، ۶۲۱)
- (یوسفی نیا، ص ۳۲۵–۳۲۶، ۴۲۰)
- (ناظم الاسلام کرمانی، بخش ۲، ج ۴، ص ۶۸–۶۹)
- (ص ۵۰–۵۴)
- (ص ۳۵۱)
- بوهلر، موسیو (١٣۵٧). سفرنامه و جغرافیای گیلان و مازندران. لاهیجان: انتشارات گیل لاهیجان. ص. صفحه ۳۶. از پارامتر ناشناخته
|بکوشش=
صرفنظر شد (کمک) - (ج ۲، ص ۳۰۱، ج ۳، ص ۴۵۷–۴۵۸)
- تنکابن
- http://www.amar.org.ir/سرشماری-عمومی-نفوس-و-مسکن/نتایج-سرشماری/جمعیت-به-تفکیک-تقسیمات-کشوری-سال-1395
- http://www.amar.org.ir/سرشماری-عمومی-نفوس-و-مسکن/نتایج-سرشماری/جمعیت-به-تفکیک-تقسیمات-کشوری-سال-1395
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۵۹.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۶۱.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۱۷۸.
- منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، ج 3، تهران:سلسله انتشارات انجمن آثار ملی، 1355، ص 22
- امین نعیمایی عالی، مقدمه ای بر تاریخ اقوام، طوایف و خاندانهای کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، ۲۶.
- سفرنامه... ، 97؛ نیز نک: ملکونف، 100؛ رابینو، 37228
- یوسفینیا، علیاصغر، تاریخ تنکابن، چاپ اول، ۱۳۷۰ ص ۳۱۵
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۶۲.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۸۰.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۶۳.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۶۴.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۶۶.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۶۷.
- امین نعیمایی عالی، مقدمه ای بر تاریخ اقوام، طوایف و خاندانهای کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، ۲۶.
- امین نعیمایی عالی، مقدمه ای بر تاریخ اقوام، طوایف و خاندانهای کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، ۲۶.
- امین نعیمایی عالی، مقدمه ای بر تاریخ اقوام، طوایف و خاندانهای کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، ۲۶.
- یوسفینیا، علیاصغر، تاریخ تنکابن، چاپ اول، ۱۳۷۰ ص ۳۱۵
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۷۰.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۶۹.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۶۹.
- ستوده، منوچهر (۱۳۸۸). اسناد خاندان خلعتبری. قم: مجتمع ذخایر اسلامی-قم. ص. ۱۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۸۸۱۲۵۶.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۱۷۲.
- پناهی، عباس (۱۳۸۹). مریم شاد محمدی، ویراستار. تاریخ و جغرافیای دیلم خاصه. انتشارات آیین احمد. ص. ۷۱.
- (وبگاه صنایع و معادن استان مازندران)
- (تاریخ جامع تنکابم، ف 1، ص60-62، صمصام الدین علامه تنکابنی)
- (قلعههای باستانی تنکابن، دکتر عباس پناهی، شابک5-38-5335-600-978)
- (قلعههای باستانی تنکابن، دکتر عباس پناهی، ص136، شابک5-38-5335-600-978)
- (تاریخ جامع تنکابم، ف 1، ص56، صمصام الدین علامه تنکابنی)
- (قلعههای باستانی تنکابن، دکتر عباس پناهی، ص149، شابک5-38-5335-600-978)
- (قلعههای باستانی تنکابن، ص 153، دکتر عباس پناهی، شابک5-38-5335-600-978)
- (قلعههای باستانی تنکابن، ص154، دکتر عباس پناهی، شابک5-38-5335-600-978)
- (تاریخ جامع تنکابم، ف 1، ص55، صمصام الدین علامه تنکابنی)
- (اداره اوقاف شهرستان تنکابن)
- (پایگاه اطلاعرسانی راسخون-اماکن متبرکه استان مازندران)
- (تاریخ جامع تنکابن، ف 1، ص49-60، صمصام الدین علامه تنکابنی)
- (اطلاعرسانی شهری تنکابن)
- (مرکز اطلاعرسانی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان تنکابن)
- «فرزان عاشورزاده فلاح». وبگاه فدراسیون تکواندو ایران.
منابع
- مشایخی، حبیبالله. «نگاهی همه سویه به تنکابن». تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. ۱۳۸۰ شابک ۹۶۴-۶۲۷۸-۷۵-۲
- واحد پژوهش و تألیف گیتاشناسی، زیر نظر بختیاری، سعید. «اطلس گیتاشناسی استانهای ایران». تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی. شابک ۹۶۴-۳۴۲-۱۶۵-۱
- عبدالرحیمی، محمدرضا. «تاریخ جامع ورزش تنکابن» شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۸۷۷-۴۳-۰
- مرکز اطلاعرسانی اداره فرهنگ وارشاداسلامی شهرستان تنکابن
- علامه تنکابنی، صمصمام الدین. «تاریخ جامع تنکابن» شابک ۹۶۴-۹۱۷۶۷-۲-۱
- رودخانههای ایران، تهران ۱۳۷۳ش
- اداره کل آمار و ثبت احوال، کتاب اسامی دهات کشور، ج ۱، تهران ۱۳۲۹ش؛ ایران. وزارت کشور
- تاریخ رویان، تهران ۱۳۴۸ش
- قانون تقسیمات کشوری آبان ۱۳۱۶، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران؛ ایران. وزارت کشور
- تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران ۱۳۵۵ش؛ ایران. وزارت کشور
- نشریة تاریخ عناصر تقسیماتی به همراه شمارة مصوبات آن، تهران ۱۳۸۱ ش
- بدیعی، ربیع، جغرافیای مفصل ایران، تهران ۱۳۶۲ش
- بهلر، سفرنامه بهلر: جغرافیای رشت و مازندران، ۱۳۵۴ش
- خونینههای تاریخ دارالمرز: گیلان و مازندران، رشت ۱۳۷۰ش
- جعفری، عباس، گیتاشناسی ایران، ج ۱
- جمالزاده، محمدعلی. کوهها و کوهنامة ایران، ج ۲: رودها و رودنامه ایران، جغرافیای کامل ایران، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، ۱۳۶۶؛ گنج شایگان
پیوند به بیرون
ویکیسفر یک راهنمای سفر برای تنکابن دارد. |
- خبرگزاری تنکابن
- پایگاه خبری تحلیلی تنکابن ۲۴
- فرماندرای ویژه تنکابن در وبگاه استانداری مازندران
- وبگاه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان تنکابن
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ تنکابن موجود است. |