مردم آمارد
آمارد، اَمارد، یا مارد (به زبان سکایی: آمارد، Āmārd؛ به زبان پهلوی (اشکانی): آمویی، Āmui)، نام یک تبار باستانی آریایی است که به مردمان داهه و سکایی پیوند داده شدهاست؛ که در شمال ایران، بهویژه از رودبار تا آمل و در کرانهٔ سفیدرود، زندگی میکردهاند. آماردها، مردمی جنگجو و خودپا بودهاند.[1] آماردها، به گفتهٔ ریچارد فرای،[2] آملی کورت[3] و کریستوفر برونر،[4] ایرانی بودهاند. ادوین نوریس مردمشناس و زبانشناس بریتانیایی آماردها را با داهان و سکاها مربوط دانسته و این تیرهها را مردمی میداند که از یک ریشه و اساس بوده و به زبانهای شبیه به هم گویش میکردند که احتمالاً با زبان سکایی متفق بودهاست.[5] اسکندر پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به تپورستان که والی آن فرادات فرمانده قوم تپور بود ضمیمه کرد.[6] آمارد ها (یا مردیها) که در نواحی اطراف آمل میزیستند با تپورهایی که از پارت کوچانده شده بودند، آمیخته شدند[7] . نام شهر امروزی آمل برمیگردد به زندگی آنان در آن گستره. همچنین آن که دو آمل، یکی در مازندران و دیگری در گسترهٔ آمودریا، در آمل خراسان (زم) جای داشتهاند.[8][2]
بخشی از مجموعه مقالات تاریخ طبرستان و دیلم |
![]() ![]() ![]() ![]() |
هرودوت از قبیله مردی یاد کردهاست که در کنار دائیها، دروپیکها، و ساگارتیها از پارسهای بیابانگرد بودهاست،[9] نامهای «آمل» و «آمودریا»، از آماردها گرفته شدهاند. نام گذشتهٔ سفیدرود در گیلان نیز، «آمرد» بودهاست. زمانی آماردها با اسکندر مقدونی جنگیدند، و زمانی بهدست فرهاد یکم، به سوی قفقاز پارس و آذربایجان کوچانده شدند. از بازماندههای برجستهٔ تاریخی ایران که با مردم آمارد پیوند دارند، تپهٔ مارلیک[10] و تختهسنگهای هرازرود هستند. هنر پیشرفتهٔ سفالگری و زرگری آماردها را در آنجا میتوان دید.
پیشینه و سرگذشت
هرودوت، در کتاب «هیستوریای»، در زمینهٔ پرداختهای ساتراپهای امپراتوری هخامنشی به داریوش، از مردمان تیبارین، ماکروین، موزیکان، و مارد (آمارد) نام بردهاست.
به گزارش لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون مورخ یونانی زمانی که اسکندر به ولایت هیرکانیا رفت قشون خود را سه قسمت کرد؛ قسمتی که از همه زیاد تر بود با خود به زادراکرات برد و قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوریها (تپوریهای مابین هیرکانیا تا آمارد) برد و قسمت سوم را به سرداری اری گیوس مأمور بود که با بار و بنه و خارجیها حرکت کند.[11]
پس از آن اسکندر مناپیس را که در زمان اُخُس فرار کرده و به دربار فلیپ پناهنده شده بود والی هیرکانیا کرد و فرادات فرمانده تپوریها را به حکومت تپورستان ابقا داشت.[12]
اسکندر پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به تپورستان که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.[13]
به گزارش ایگور دیاکونوف نواحی شرقی تحت حاکمیت اسکندر که شامل ایران و بخشهایی از آسیای میانه و هندوستان بودند و از چهارده ساتراپ نشین تشکیل میشدند:[14]
- پارس
- پارتاکن
- کرمان
- ماد
- تپوری (به ضمیمه آمارد)
- پارت
- هیرکانیا
- باختر
- هریوه (به ضمیمه درانگیانا)
- گدروسیا (به ضمیمه کشور اوریتان)
- آراخسیا
- پاروپانیسادان
- هندوستان این سوی سند
- هندوستان آن سوی سند
یحیی ذکا، در کتاب «کاروند کسروی»،[15] آوردهاست:
اما «آماردان» یا «ماردان»، در زمان لشکرکشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن میداشتند، و آن هنگام هنوز «تپوران» به آنجا نیامده بودند؛ ولی سپس، چنانکه از گفتههای استرابو پیداست، در آذربایجان و ارمنستان و پارس و دیگر جاها پراکنده شدهاند.
ایگور دیاکونوف، نام مردم آمارد را «آمِرد» یا «آماردوس» میآورد، و میگوید گسترهای کوهستانی در جنوب شرقی ارس و بخشهای نزدیک سفیدرود، که بهدست کادوسیان و کاسپیان بودهاست، فرمانبردار ماد نشده و بخشی از سرزمین آنان نبودهاند.[1]
ابراهیم پورداوود نوشتهاست:
آمیانوس Ammianus در حدود سال ۳۶۰ میلادی کتاب خود را نوشت: وی و چند تن دیگر در طی جغرافیا و تاریخ روزگار هخامنشی و اسکندر و سلوکیه و اشکانیان و ساسانیان از قومی به نام مردوی Mardoi یا آمردی Amardoi یاد میکنند که در سواحل دریای خزر میزیستند و تیرهای از همین مردم در آسیای مرکزی، نزدیکی مرو رود جیحون (آمویه) بسر میبردند.
- آماردها در زمان امپراتوری ماد.
- آماردها در زمان امپراتوری هخامنشیان.
در نبرد گوگمل، در گرداگرد داریوش سوم و همهٔ خانواده و بزرگزادگان هخامنشی او، جنگاوران هندی، کاری، آناپاست (Anapast) و آماردی بودند. نیروی جنگندگی آماردها همچنین در نبرد ترموپیل و دیگر نبردها با ساردها یا نیروهای بابلدیده میشود.
به نوشتهٔ کریستوفر برونر،[16] آماردها، تا دوران فرهاد یکم اشکانی، در گسترهٔ آمل مازندران میزیستند؛ و آنکه فرهاد یکم، بخشی از این مردم را میکوچاند به گسترهٔ دربند در قفقاز، و بازماندگان آنان آمیخته میشوند با سکاییتباران تپور—که از پارته (Parthyene) کوچانده شده بودند به بخشهای میانی جنوب دریای کاسپین (مازندران کنونی)—و مردم مازندران (تپورستان) را تشکیل میدهند.[17]
ژرژ راولینسون نیز میپردازد به یورش فرهاد یکم به گسترهٔ آماردها در مازندران امروزی و بخشهای شرقی البرز، و همچنین به برونکرد و کوچ ناگزیر آماردها بهدست او.[18]
در کتاب «تاریخ طبرستان»، با یادکرد از یک دانشنامه از کتابخانهٔ دانش همگانی (Library of General Knowledge)، چاپ ۱۸۸۲ میلادی، آمدهاست:
قسطنطین چهارم در ۶۸۶ میلادی سده هفتم دوازده هزار از مردیها را، که قبیلهای جنگجو و ایرانی نژاد بودند و در بخشهای شمالی دریای خزر میزیستند، برای سد و جلوگیری تاختنهای مسلمانان به سرزمین لبنان کوچانید.
نگارخانه
- یک سنگنبشته به خط میخی ایلامی از مارلیک، بهجامانده از ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد. موزهٔ مصری رزکراس، سن خوزه، کالیفرنیا.
- جام زرین آهوها از مارلیک. موزه هنر متروپولیتن، نیویورک.
جستارهای وابسته
پانویس
- ابراهیم اصلاح عربانی (۱۳۸۰). کتاب گیلان. ۱. گروه پژوهشگران ایران.
- Richard N. Frye. "Ancient Central Asian History Notes". Proceedings of the Second European Congress of Iranian Studies. Rome: ISMEO. p. 188.
town of Amul on the Amu Darya and the Amul in Mazanderan, Iran, both of which may be traced back to the migration of an Iranian tribe called Amardi or Mardi
- آملی کورت (۲۰۰۷). The Persian Empire: A Corpus of Sources from the Achaemenid Period. لندن: روتلج. ص. ۹۸. شابک ۰-۴۱۵-۴۳۶۲۸-۱.
- کریستوفر برونر. «IRAN v٫ PEOPLES OF IRAN (۲) Pre-Islamic». دانشنامه ایرانیکا.
- نوریس، ادوین (۱۸۵۳). MEMOIR ON THE SCYTHIC VERSION OF THE BEHISTUN INSCRIPTION. London: Printed by Harison & son st.Martin Lane. ص. ۴. دریافتشده در ۶ ژوئیه ۲۰۲۰. the appellations of dahae,sacae,Mardi or any others,they were fundamentally the same people ane spoke similar languages which probably were allied to the language of scythia proper
- حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج2، انتشارات نگاه، 1391، ج 2، ص 1346
- Yarshater، E. (۱۹۸۳). The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian. Volume ۳ (۱). Cambridge University Press,.
- لسترج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران: چاپ چهارم ۱۳۷۳، ص۴۳۰
- تاریخ هرودت ترجمه هدایتی صفحات ۵ و ۱۰ و ۲۱۱
- عزتالله نگهبان (1994). Marlik: The Complete Excavation Report. ۱. موزهٔ باستانشناسی و انسانشناسی پنسیلوانیا. p. ۳۲۱. Unknown parameter
|لینک=
ignored (help) - حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج2، انتشارات نگاه، 1391، ج 2، ص 1344
- حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج2، انتشارات نگاه، 1391، ج 2، ص 1345
- حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج2، انتشارات نگاه، 1391، ج 2، ص 1346
- م. م. دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، اشکانیان، انتشارات پیام، 1351، ص 10
- احمد کسروی (۱۳۵۶)، «نامهای شهرها و دیههای ایران (دفتر یکم)»، کاروند کسروی: مجموعه ۷۸ رساله و گفتار از احمد کسروی، به کوشش یحیی ذکاء.، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ص. ۲۸۴
- تاریخ ایران کمبریج. ۳. انتشارات دانشگاه کمبریج. ۱۹۸۳. ص. ۷۶۶.
- احسان یارشاطر (۱۹۸۳). The Cambridge History of Iran: Seleucid Parthian. ۳. انتشارات دانشگاه کمبریج.
- ژرژ راولینسون (۱۸۷۵)، «IV»، The Seven Great Monarchies of the Ancient Eastern World، ۳، انجمن ناتینگهام از پارامتر ناشناخته
|لینک=
صرفنظر شد (کمک)
منابع
- ای. م. دیاکونوف. تاریخ ماد. ترجمه کریم کشاورز. انتشارات: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. تهران ۱۳۸۰. ISBN 964-445-106-61