کریم‌خان زند

محمد کریم بهادرخان زند[2] (۱۰۸۶ خورشیدی - ۱۱۵۷ خورشیدی) وزیر اعظم شاه اسماعیل سوم صفوی و فرمانروای ایران از سال ۱۱۲۸ تا ۱۱۵۷ خورشیدی و بنیان‌گذار دودمان زندیه بود.

کریم‌خان زند
وکیل‌الرعایا
سلطنت۱۱۲۸–۱۱۵۷ خورشیدی
۱۱۶۳–۱۱۹۳ قمری
۱۷۵۰–۱۷۷۹ میلادی
پیشینشاهرخ‌میرزا
آزادخان افغان
محمدحسن‌خان قاجار
جانشینزکی خان زند
زاده۱۰۸۶ خورشیدی
۱۱۱۹ قمری
۱۷۰۷ میلادی
روستای پری، ملایر
درگذشتهسه‌شنبه ۱۳ صفر ۱۱۹۳ قمری[1] ۱۱ اسفند ۱۱۵۷ خورشیدی
۲ مارس ۱۷۷۹ میلادی
ارگ کریم خان
آرامگاه
همسران
  • خدیجه بیگم
  • شاخ نبات (معشوقه)
  • چهار همسر دیگر
فرزند(ان)طاهر خان
محمد حسن خان
ابوالفتح خان
محمدرحیم خان
محمدعلی خان
محمد ابراهیم خان
محمد صالح خان
پری‌چهر خانم
خانم کوچک
بی‌بی کوچک
نام کامل
محمدکریم بهادرخان زند
دودمانطایفه زند
پدرایناق خان
مادربیگم آغا زنگنه
دین و مذهباسلام (شیعه)

وی از طوایف لر زاگرس‌نشین ایران محسوب می‌شد.[3][4]

پس از مرگ نادرشاه، جانشینان او درگیری فراوانی بر سر قدرت نمودند. در این شرایط، ایران وارد مرحله‌ای از عدم ثبات سیاسی و اقتصادی شدیدی گردید و به دلیل خلع قدرت دولت مرکزی، خوانین و حکام نواحی طغیان نموده و در صدد کسب استقلال بیشتر یا رسیدن به منصب پادشاهی برآمدند. علی قلی خان، ابراهیم خان، شاهرخ و سلیمان دوم هر کدام مدت کوتاهی سلطنت کردند. احمدشاه درانی از سرداران افغان نادر در شرق ایران، محمدحسن‌خان قاجار در استرآباد و آزادخان افغان در نواحی شمال ایران در صدد تشکیل حکومت و کسب قدرت بودند. در میان این آشفتگی‌ها، کریم خان زند نیز به دنبال چنین هدفی بود. او تویسرکان و کزاز را تصرف کرد و توانست محمد علی خان حاکم همدان و حسنعلی خان حاکم اردلان را شکست دهد و حامیانی پیدا کند. کریم خان پس از پیروزی بر دشمنان خود شهرت زیادی کسب نمود و عنوان «کریم خان» یافت. کریم خان پس از پیروزی‌های متعدد و کسب آوازه با علی‌مردان خان بختیاری متحد شد و بنا بر پیشنهاد علی‌مردان‌خان تصمیم گرفتند به ابوالفتح‌خان بختیاری حاکم اصفهان و عراق که منصوب شاهرخ‌میرزا افشار بود، حمله کرده و او را شکست دهند. آن‌ها توانستند ابوالفتح را شکست دهند اما پس از این پیروزی پیمان اتحاد سه جانبه‌ای منعقد نمودند تا برای نجات ایران از هرج و مرج چاره‌ای بیندیشند. متحدین ابوتراب، نوه مادری شاه سلطان حسین را با نام شاه‌اسماعیل سوم بر تخت نشاندند و مناصب را بین خود تقسیم کردند. علی‌مردان‌خان به علت سن کم شاه جدید نایب السلطنه او، کریم خان زند سردار کل سپاه و ابوالفتح خان نیز حاکم اصفهان شد. بعد از این پیمان کریم خان عازم فتح نواحی غربی ایران گردید. هنگامی که وی مشغول فتوحات بود، علی‌مردان‌خان با استفاده از غیبت وی، ابوالفتح خان حاکم اصفهان را کور و مقتول و عمویش باباخان بختیاری را حاکم اصفهان نمود و خود عازم دفع صالح خان حاکم شیراز گشت. علی‌مردان‌خان خود را پادشاه واقعی ایران می‌دانست و شاه اسماعیل سوم برایش آلت دستی بیش نبود.

کریم خان بعد از اطلاع از موضوع در یک شورای مشورتی با سرداران خود تصمیم گرفت با علی‌مردان‌خان بجنگد. او با ۳۰٬۰۰۰ سپاهی به اصفهان حمله برد و شهر را تصرف کرد. علی‌مردان‌خان هم که شیراز را تصرف و در آنجا ستم زیادی کرده بود بعد از اطلاع از این وقایع به سوی اصفهان حرکت کرد. خان زند نیز فوراً با سپاه خود راهی جنوب شد. در چهارمحال بختیاری دو سپاه رو به روی هم صف آراستند. در آن نبرد علی‌مردان‌خان خان مغلوب شد و با به جا گذاشتن کلیهٔ لوازم خود به خوزستان گریخت تا با کمک حاکم آنجا بتواند دوباره علیه کریم خان قد علم کند.[5]

کریم‌خان توانست پس از فروپاشی حکومت نادرشاه افشار، تمام بخش‌های مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی ایران را تحت حکومت خود درآورد. همچنین برادر وی، صادق‌خان زند، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ ه‍.ق بصره را از امپراتوری عثمانی جدا کرده و به ایران پیوست نماید و از این طریق، نفوذ ایران را بر سراسر اروندرود، بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.

کریم‌خان در دوران اوج حکومت خود تقریباً بر تمام ایران حکومت می‌کرد اما از تاج‌گذاری خودداری نمود و پس از پیروزی بر محمدحسن خان قاجار در دیوانخانه قدیم تهران بارعام داد و خود را وکیل الرعایا خواند.[6] برخی ایل‌های مردم لُر نظیر بیرانوند و بختیاریها، باجولوند و قیاسوند و جلالوند در شکل‌گیری حکومت به کریم‌خان کمک کرده و همراه وی به شیراز رفتند. متحدان زندیه پس از انقراض سلسله زندیه به لرستان بازگشتند.[7] وی پیش از به قدرت رسیدن، رئیس طایفه زند و از فرماندهان سپاه نادرشاه بود. حکومت او دوره‌ای آرام در تاریخ ایران به‌شمار می‌رود. وی اجازه داد تا بعضی از اقوام ساکن شمال ایران مستقل از حکومت باقی بمانند و یکی از همان‌ها، به نام طایفه قاجار، با شکست لطف‌علی خان زند دودمان زندیه را برانداختند.[8][8] از آن نمونه مدارا با میر مهنا و خوانین بختیاری و مدیریت محلی او در مرکز و جنوب ایران و نیز قاجار در شمال ایران بود. کریم خان زند و لطفعلی خان زند تنها پادشاهان ایرانی هستند که پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران نام خیابان به نام ایشان می‌باشد.

اوضاع ایران

در موقعی که سران سپاه قزلباش برای قتل نادر هم پیمان شده بودند بر این عزم بودند که پس از کشتن نادر بر افغانان و ازبکان هجوم آورند و ایشان را نابود سازند. افغانان از این کیفیت مطلع شدند و یکی از رؤسای ایشان که از سرداران نادر بود یعنی احمدخان ابدالی افغانان را همراه برداشته و عازم قندهار گردید و به زودی هرات و مشهد و قسمتی از هندوستان و پنجاب و کشمیر را مسخر خود ساخت و این احمدخان ابدالی که او را به نام طایفهٔ مخصوص او را احمد خان دُرانی نیز می‌خوانند. چنان‌که بعد خواهیم دیدبانی استقلال افغانستان است، یکی دیگر از سرکردگان افغانی نادر از طایفه غلجائی به اسم آزادخان در کردستان بنای سرکشی را گذاشت و پس از زوال دولت ابراهیم شاه بر قلعه ارومیه دست یافت و بر گرجستان حمله بردو بعد از مصالحه با پادشاه این مملکت چنین مقرر گردید که رودخانهٔ ارس بین متصرفات پادشاه گرجستان و آزادخان فاصله شناخت.[9]

شاهرخ در زمان سلطنت خود حکومت اصفهان را به یکی از خوانین بختیاری یعنی ابوالفتح خان بخشید، خانی دیگر از همین طایفه به نام علی مردان خان بر ابوالفتح خان رشک برد، ولی از او شکست یافت و فراری شد و برای کشیدن انتقام به کار جمع قوی برای تعرض به اصفهان مشغول گردید.[10]

مدعی دیگری که در موقع ضعف افشاریه سر به دولت خواهی و سلطنت طلبی برداشت محمد حسن خان قاجار پسر فتحعلی خان بود که پدر او را به توطئه نادرشاه طهماسب ثانی کشته بود. محمد حسن خان که در تمام مدت اقتدار نادر در دشت ترکستان می‌زیست و چندبار نیز به یاری ترکمانان به استرآباد حمله برد و مغلوب شد و پس از قتل نادر به سواحل بحر خزر آمد و در این حدود به بسط قدرت و جمع اعوان مشغول گردید و عدهٔ بیشماری از ترکمنان و قاجاریه را گرد خود جمع کرد.[11]

ظهور کریم خان

زادگاه وکیل الرعایا پری- ملایر

زند نام طایفه‌ای از مردم لک می‌باشد که بخشی از شمالی‌ترین شاخه‌های قوم لر هستند.[12][13][14][15][16][17][18][19][20][21][22][23][24][25][26][27] آن‌ها در حدفاصل زاگرس و دشت‌های همدان به روش دامداری زندگی کرده و مرکز استقرارشان در روستاهای پری و کمازان در نزدیکی ملایر بود. در مورد دلاوری و پهلوانی زندیان در رستم التواریخ آورده شده‌است که سفیر روم (عثمانی) در هنگام مراجعه به ایران جهت دیدار با کریم خان زند پهلوانی را با خود به شیراز آورده و پهلوان نیز به نام آغاسی هماورد جهت مبارزه دعوت می‌کرد و به اصطلاح عامیانه جهت پهلوان‌های ایران کری می‌خواند که کلبعلی خان زند فرزند شیخعلی خان زند به فرمان کریم خان زند با او گلاویز شده چنان او را در زمین کوبید که جان خود را از دست داد و سفیر روم در این موقع رو به کربم خان زند کرد و گفت پهلوان روم دلیرترین پهلوان کشورم بود و در واقع هماوردی نداشت آیا پهلوان‌های دیگری هم دارید و کریم خان زند هم خطاب به او گفت تمام ۳۰ تا ۴۰ هزار سرباز من همین‌طور هستند.[12][13] ایل زند که اصلاً در یکی از مضافات ملایر اقامت داشتند در ایام تسلط عثمانی‌ها بر مغرب ایران در عهد افغانان گاهی بر ترکان می‌تاختند و زمانی بر افغانان. نادر پس از بیرون کردن این دو طایفه از ایران زندیه را سرکوبی نمود و جمع کثیری از ایشان را به همراه ایل چگنی به خاک دره گز خراسان کوچ داد و آنان را در مقابل مساکن ترکمنان حوالی ابیورد نشاند.[28][29]

در زمان عادل شاه، زندیه به خیال مراجعت اوطان اصلی اختیار خود را به دست یکی از سپاهیان قدیم نادری که کریم توشمال نام داشت سپردند. کریم به یاری برادر خود صادق، زندیه را با وجود تعرضات اردوی علی شاه به خاک ملایر برگرداند و در این ایام ریاست ایل زند به عهده کریم خان نهاده شد.[29]

زمانی که ابراهیم شاه بر برادر خود عادل شاه عاصی شده بود، کریم خان به دعوت او مأمور سرکوبی بعضی از ایلات یاغی عراق شد و در ازاء این خدمت از ابراهیم شاه تحفه و هدایایی یافت و پیش از پیش مشهور گردید.[28]

علی مردان خان بختیاری که به شکست او از ابوالفتح خان اشاره کردیم برای قلع حریف به کریم خان توسل جست. کریم خان و علی مردان خان، ابوالفتح خان را از اصفهان راندند و خود به این شهر داخل گردیدند. ابوالفتح خان هم جز تسلیم چاره‌ای نمی‌دید اطاعت رقبای غالب خود را گردن نهاد و سه خان لر در سال ۱۱۶۳ در باب سلطنت ایران به مشورت پرداختند و تصمیم ایشان عاقبت بر آن قرار گرفت که یکی از دخترزادگان شاه سلطان حسین را به نام اسماعیل سوم به پادشاهی بردارند و علی مردان خان نایب السلطنه و کریم خان سردار سپاه و ابوالفتح خان والی اصفهان باشد. این سه مرد سوگند یاد کردند که باهم سلطنت شاه اسماعیل سوم را حفظ نمایند و هرکس پیمان شکست، دو تن دیگر به دفع او قیام نمایند.[29]

کسی که از این عهد و پیمان سر پیچید، علی مردان خان بود چه او که از حسن توجه مردم به کریم خان در غیرت بود و اختیار تمام کارها را در دست خود می‌خواست و در غیاب کریم خان ابوالفتح خان را کشت و به آزار عیسویان جلفا پرداخت. کریم خان که در این تاریخ به دفع سرکشی به کردستان رفته بود، به اصفهان آمد و آن جا را گرفت و علی مردان خان به بختیاری پناه برد.[28]

کریم خان پس از مغلوب نمودن علی مردان خان قدم در راه دفع بزرگ سلطنت ایران یعنی محمد حسن خان قاجار گذاشت و در مرحله اول گیلان را از تصرف او بیرون آورد و از آن جا به محاصره قلعه استرآباد شتافت و به دستیاری شیخ علی خان زند به این کار مشغول گردید.

در این حمله شیخ علی خان تاب مقاومت نیاورده، گریخت و چون کریم خان هم شنید که شاه اسماعیل سوم به محمد حسن خان قاجار پناه جسته از عهده فتح استرآباد برنیامد و منهزم به تهران بازگشت و اطلاع یافت که علی مردان خان هم با آزادخان افغان ضد او طرح اتحاد ریخته و زحمت دیگری نیز جهت او از این رهگذر ایجاد شده‌است.[29]

کریم خان به سرعت به کرمانشاه رفت و علی مردان خان را که در آنجا بود شکستی فاحش داد و آزادخان از در امان خواهی درآمد، کریم خان مسئول او را اجابت ننمود و به جنگ او شتافت، لیکن مغلوب و به فارس فراری شد و آزادخان مادر کریم خان و شیخ علی خان را به اسیری گرفت و به اصفهان آورد و در قمشه بار دیگر کریم خان را شکست داد و خان زند به لرستان منهزم گردید که سایر ایلات لر به یاری کریم خان شتافتند، و پس از تهیهٔ یارانی تازه از آن جا عازم فارس گردید و در همین ایام بود که علی مردان خان هم به دست یکی از یاران خود به قتل رسید.[30]

آزادخان افغان برای دفع کریم خان از اصفهان رهسپار فارس گردید و کُتَل کمارج در سر راه بوشهر با او روبرو شد. کریم خان در این محل آزادخان را به سختی مغلوب نمود، و آزادخان شکسته به تاریخ ۱۱۶۶ خود را به اصفهان رساند و چون دانست که محمد حسن خان قاجار هم از جانب شمال عازم اصفهان است، چاره را در ترک آن شهر دید و به آذربایجان رفت.[31]

کریم خان پس از حصول این فتح، لار و گرمسیرات فارس را هم مطیع ساخت و پس از آن که از خبر حرکت محمد حسن خان اطلاع یافت، شیخ علی خان زند را به جلوگیری او به سمت اصفهان فرستاد و خود به ترتیب امور فارس مشغول گردید.[32]

شیخ علی خان از محمد حسن خان شکست خورد و کریم خان خود ناگزیری به آمدن به اصفهان شد، ولی این بار هم به دست خان قاجار مقلوب گردید و به ترک اصفهان و فرار به فارس مجبور گشت.[33][34]

محمد حسن خان پس از فتح اصفهان عازم تسخیر فارس و تعقیب کریم خان بود، ولی چون شنید که آزادخان از آذربایجان به قصد او حرکت کرده، به گیلان عقب کشید و در این محل و در آذربایجان چندبار بر لشکریان آزادخان تاخت و او را مستأصل و پناه جستن به کریم خان مجبور ساخت و آزادخان از این زمان به بعد دیگر از اهمیت و اعتبار افتاد.[31]

در عقب‌نشینی محمد حسن خان، شیخ علی خان زند اصفهان را متصرف شد، اما محمد حسن خان بعد از مقهور ساختن آذربایجان بار دیگر زندیه را از آنجا راند و خود بر آن جا استیلا یافت.[31][35]

شکست محمدحسن خان قاجار

چون علی مردان خان و آزادخان از میان رفتند، تاج و تخت ایران دو مدعی معتبر دیگر بیشتر نداشت، یکی محمد حسن خان قاجار که بر سواحل خزر و شمال ایران تا اصفهان مستولی بود و دیگری خان زند که بر فارس و قسمتی از ایران غربی حکم داشت.[36]

در سال ۱۱۷۱ محمد حسن خان برای از میان بردن رقیب به شیراز لشکر کشید و آن جا را در محاصره گرفت. کریم خان بر اثر مساعدت مردم و شجاعت‌های شیخ علی خان زند اردوی قاجار را بالاخره از پا درآورد و محمد حسن خان مغلوب و به اصفهان برگشت و چون به علت بدرفتاری کسان او به مردم این شهر، اقامت در آنجا را نیز مشکل دید به مازندران رفت و کریم خان با پیروزی تمام به اصفهان وارد گردید و چون می‌خواست کار محمد حسن خان را یکسره کند، فارس را به برادر خود صادق خان زند سپرد و از اصفهان به تهران آمد و از آنجا شیخ علی خان را روانه مازندران کرد.[31]

شیخ علی خان در ورود به مازندران با طایفهٔ دیگر قاجاریه که نسبت به ایل تابع محمد حسن خان کینهٔ دیرینه داشتند، دست یکی کرد و از ایشان حسن خان دولو را که سابقاً از جانب محمد حسن خان حاکم اصفهان بود به خدمت خود آورد و به یاری ایشان در نزدیکی اشرف با محمد حسن خان روبرو شد، ولی از این جنگ نتیجه‌ای بدست نیامد و شیخ علی خان از آنجا به فتح استرآباد، محمد حسن خان به عجله خود را به آن شهر رساند، اما در این محل شکست خورد و به مازندران گریخت و در این دیار موقعی که می‌خواست از پلی بگذرد اسبش در غلتید و از قاجاریهٔ مخالف که در عقب او بود، حسن خان دولو بر او حمله برد و سر او را جدا کرده پیش شیخ علی خان فرستاد و شیخ علی خان هم آن را به تهران نزد کریم خان فرستاد.[37]

پس از قتل محمد حسن خان قاجار، کسان طایفه و پسر مهتر او آغا محمدخان از ترس دشمنان خانوادگی به صحرای یموت نزد ترکمنان پناه جستند، ولی پس از چهار سال به پناه کریم خان آمدند و خان زند همه را در کنف حمایت خود گرفت.[38]

سلطنت کریم خان

شکست فتحعلی خان افشار (آخرین مدعی تاج و تخت)

بعد از قتل محمد حسن خان قاجار، کریم خان که در سال ۱۱۶۳ ظهور کرده بود تقریباً بر تمام ایران به استثنای خراسان حکومت یافت و تا سال مرگ خود پیوسته این حال برقرار بود. کریم خان به پاس حق نعمت هیچ وقت متعرض خراسان که در دست شاهرخ میرزا نابینا بود نشد و شاهرخ تا آخر حیات با اسمی از سلطنت آن جا حکمرانی می‌کرد. (اما بعضی از تاریخ نگاران بر این باورند که کریم خان اولین کاری را که انجام داد، جدا کردن بخش شمال شرق ایران (خراسان) و اعطای آن به طایفه افشار یعنی شاهرخ افشار بود، تا ادعای تاج و تخت نکنند.)[38]

بعد از محمد حسن خان کسی که به مخالفت با کریم خان برخاست فتحعلی خان افشار از سرداران نادرشاه بود که بر آذربایجان مسلط و ارومیه مرکز حکمرانی خویش بود. کریم خان و شیخ علی خان به دفع او به ارومیه رفتند. شیخ علی خان از معرکه گریخت، ولی کریم خان مقاومت به خرج داد و فتحعلی خان افشار پس از عذرخواهی عفو شد و کمی بعد در نتیجه سو رفتاری که داشت بدست یکی از کسان خان به قتل رسید. شیخ علی خان زند که به فتوحات خود مغرور شده بود، در توطئه‌ای که برای قتل کریم خان در حسن محاصره ارومیه شد دخالتی داشته‌است. به دستور کریم خان زند کور شد.[38][39]

حمله به گرجی‌های فریدون شهر

جان. ری. پری چنین می‌نویسد: با این وجود کریم خان آشکار ساخت که آرزومند تسلط بر سرزمین کوهستانی بختیاری است. پس از پیروزی بلافاصله خراجی از تمام افراد مقیم و همسایهٔ بختیاری طلب کرد. گرجی‌های ساکن روستای «آخره» (فریدون‌شهر قدیم) از دادن خراج خودداری کردند و به اتفاق مردمان روستاهای گرجی‌نشین مجاورشان به مقاومت مسلحانه پرداختند. کریم خان نیز با قوای نظامی اش به آنان حمله کرد. بسیاری از دهقانان کشته و اسیر گردیدند و رهبران گرجی‌ها تیرباران شدند و خان زند با تعداد زیادی اسیر آنجا را ترک کرد.[40]

کریم خان بعد از آن عازم اصفهان شد و در آنجا خود را وکیل الدوله نامید.

نویسندهٔ تاریخ گیتی گشای نامی در تاریخ زندیه از این واقعه با نهایت اختصار و اختفاء یاد می‌کند و در این خصوص تنها با جملهٔ «تدمیر سایر خصمان نژند» یاد کرده‌است.[41]

احمد پناهی سمنانی در کتاب «لطفعلی خان زند» در مبحث جنبه‌های منفی حکومت کریم خان چنین می‌نویسد: «کشتار مردم سلحشور و مقاوم سیراوی (؟) در صفحات لرستان و خوزستان (فریدون‌شهر با هر دو استان مجاور است) که فرمان او را مبنی بر دادن سرباز و ملازم رکابی قبول نکردند و در جنگی نابرابران سران آن‌ها به قتل رسیدند و سرهای آنان را کلهٔ منار ساختند و اطفال و زنانشان را اسیر کردند … برخی از زنان نیز خود را از کوه به پایین پرتاب کردند تا به اسارت سربازان خدامراد خان سردار نظامی کریم خان نیفتند».[42]

«... در سال ۱۷۷۷ یا ۱۷۷۸ درگذشت کریم خان بوربور که از سرداران همنام کریم خان بود بر شایعهٔ بیماری او دامن زد و موجب پیدایش آشفتگی‌هایی در میان لرها و بختیاری‌ها گردید و گرجی‌های ساکن غرب اصفهان غارت شدند …»[43]

گرجی‌هایی که از این واقعه جان سالم به در بردند در نواحی متعدد متفرق شده و زندگی نوینی را در روستاهای اطراف پایه‌گذاری کردند، اما فریدون‌شهر مرکزیت خود را به عنوان میراث دار فرهنگ و زبان گرجی برای همیشه حفظ کرد. روستاهایی که گرجیان بدانجا رفته و زندگی جدید را بنا نهادند عبارتند از: روستاهای شعبهٔ جنوبی منطقهٔ فریدن، شامل: چغیورت، سیبک و نهضت‌آباد.[44]

نبردها و اوضاع سواحل و جزایر خلیج فارس

در احوال افشاریه، نادرشاه به دست محمدتقی خان بیگلربیگی فارس و کلبعلی خان برادرزن خود عمان و مسقط را در سال ۱۱۵۶ به کلی مسخر ساخت ولی بین این دو سردار به زودی به هم خورد و محمد تقی خان کلبعلی را کشت و بر نادر عاصی شد و نادر به دفع او پرداخت. این اوضاع که با اختلال مزاج نادر و گرفتاری‌های او در جنگ‌های اخیر با عثمانی مصادف و به کشته شدن او منجر گردید ایران را از توجه به اوضاع جزایر و سواحل خلیج فارس غافل نمود و شیخ عمان به تدریج قدرت خود را در قسمت اعظم از سواحل جنوبی خلیج فارس برقرار کرد.[38]

کریم خان با وجود نزدیکی پایتخت او به خلیج فارس به علت اشتغال به زد و خورد با مدعیان و خالی بودن از حس کشورگشایی و لشکرکشی چندان اعتنایی نسبت به جزایر و سواحل خلیج فارس نشان نداد جز یکی دو اقدام برای جلوگیری از تعدیات دزدان دریایی.[45]

تجارت دریایی خلیج فارس در این اوقات در دست انگلیسی‌ها و هلندی‌ها می‌گشت و فرانسوی‌ها هم در این ایام با انگلیسی‌ها در حال جنگ بودند، در خلیج نیز مزاحم دشمنان خود می‌شدند چنان‌که در محرم ۱۱۷۳ با چهار کشتی بندری به بندرعباس آمدند و دارالتجارهٔ انگلیسی‌ها را گلوله ریز کردند و پس از سوختن عمارت و غارت اشیاء پس از یازده روز از آنجا رفتند.[46]

چهار سال بعد از این واقعه انگلیسی‌ها مرکز تجارت خود را از بندرعباس به بصره منتقل ساختند و این عمل بعد از آن که هلندی‌ها هم دارالتجارهٔ خود را از خاک ایران به خاک عثمانی انتقال داده بودند، صدمه بزرگی بود به تجارت خارجی ایران. کریم خان برای تلافی این حال انگلیسی‌ها را در سال ۱۱۷۷ به بوشهر برگرداند و به موجب فرمانی نمایندگان کمپانی هند شرقی انگلیس را به افتتاح دارالتجاره‌ای در این بندر واداشت و حق انحصار تجارت بوشهر را به ایشان واگذاشت. انگلیسی‌ها به این فرمان پشت گرم شده تجارت خانه خود را در بوشهر مفتوح ساختند و تا ۱۱۸۳ در آن جا بودند، لیکن در این تاریخ باز به علت نا امنی داخلی و تعدیات شیوخ اطراف به بصره رفتند.[47]

در سال ۱۱۶۷ رئیس تجارت خانهٔ هلندی در بصره بارون کینپ هاوزن (kniphausen) جزیرهٔ خارگ را به تصرف خود درآورد و آن جا را مرکز صید و تجارت مروارید قرار داده و قلعه‌ای نظامی در آن جزیره ساخت.[45]

شیخ بندر ریگ یعنی میر مهنا از اعراب رعیت ایران با اینکه چندبار بر کریم خان عاصی شده و خان زند به حرمت دامادش که در سلک خدمتگزاران زندیه می‌زیست از سر خون او درگذشته بود، در این ایام بر صادق خان والی فارس و برادر کریم خان شورید. صادق خان جمعی را به دستگیری میر مهنای بندر ریگی فرستاد و میر مهنا به جزیره خارگو گریخت و از آن جا که این جزیره آب شیرین نداشت به خارک حمله برد و در سال ۱۱۷۹ پس از کشتن یا اسیر گرفتن سپاهیان هلندی آن جا را تحت استیلای خود درآورد و این تاریخ زمان ختم دورهٔ تسلط هلندی‌ها در خلیج فارس و سواحل و جزایر آن است.[47][48]

بعد از این فتح، میر مهنا سخت مغرور و متعدی شد و به راهزنی و دزدی دریایی پرداخت. کریم خان، زکی خان برادر مادری خود را به دفع میر مهنا فرستاد. میرمهنا از جلوی زکی خان به بصره گریخت و در آن جا به قتل رسید و جزیره خارک و خرگو ضمیمه قلمرو کریم خان شد.[49]

در سال ۱۱۸۰ کریم خان تصمیم گرفت که به عمان و مسقط لشکرکشی کند و به این خیال زکی خان را به بندرعباس فرستاد و والی هرمز را هم به یاری برادر واداشت. زکی خان از بندرعباس به هرمز رفت و در آن جا درصدد تعرض ناموسی نسبت به والی هرمز برآمد، والی مزبور هم زکی خان را در زندان انداخت و موضوع را به کریم خان اطلاع داد و به همین علت لشکرکشی به عمان صورت نگرفت.[47]

فتح بصره

ابوالحسن مستوفی تصویری از کریم خان زند بنیان‌گذار خاندان زند در سال ۱۷۷۵ را به همراه سفیر عثمانی با چهره‌ای که چاپلوسانه به نظر می‌رسد، کشیده‌است. کریم‌خان در تصویر یک خفتان از جنس طلا مزین به خز و دارای نقش گل‌هایی را پوشیده که در سده هجدهم در ایران رایج بوده‌است. وی در دست چپش جام شرابی به دست گرفته‌است و در دست راستش یک دسته گل رز با رنگ‌های گوناگون دارد که بسیار طبیعی کشیده شده‌است. سفیر هم یک خفتان پوشیده‌است اما تزئینات خزش به رنگ سفید بوده و نقش گل‌هایش بر زمینه‌ای نقره‌ای کم‌ارزشتر قرار گرفته‌است. این خفتان احتمالاً یک خرقهٔ باشکوه بوده‌است که در آن لحظه از کریم‌خان هدیه گرفته بوده‌است.[50]

پس از انتقال مرکز تجاری انگلیسی‌ها بار دوم به بصره، کریم خان مصمم شد که آن جا را مسخر سازد تا هم زهر چشمی از انگلیسی‌ها بگیرد و هم بصره را از رونق و اعتبار تجاری بیندازد و برای این کار سوءرفتار عثمانی‌ها را نسبت به زّوار ایرانی و بعضی امور جزئی دیگر را برای مداخله در خاک عثمانی بهانه قرار داد.[51]

ابتدای کشمکش بین زندیه و عثمانی در اواخر عهد کریم خان بر سر حمایتی بود که خان زند از ولادت کردستان عثمانی می‌کرد و چون عمرپاشا والی بغداد پاشای تحت‌الحمایهٔ ایران از کردستان معزول ساخت، کریم خان، علی مرادخان زند خواهرزادهٔ خویش را به کردستان فرستاد. ابتدا فتح با زندیه بود، اما جون علی مرادخان در حین جنگ در حال مستی به دست ترکان افتاد، لشکریان بی سردارش منهزم شدند. عمرپاشا از ترس کریم خان، علی مرادخان را روانه ایران کرد. کریم خان می‌خواست او را بکشد، لیکن بالاخره به شفاعت صادق خان او را بخشود.[52]

برای تلافی وهن این شکست، کریم خان سردار دیگری از زندیه را به کردستان روانه نمود و او عثمانیان را در این حدود مغلوب نمود و ضمناً از اولیای دولت عثمانی فرستادن سر عمرپاشا والی بغداد را خواست و قبل از آن که جواب این درخواست برسد در اواخر سال ۱۱۸۸ برادر خود صادق خان را با ۳۰۰۰۰ سپاهی به تنبیه سلیمان آقا حکمران بصره که با شیخ عمان ضد ایران معاونت می‌نمود فرستاد و در این سفر ناصرخان آل مذکور حکمران بوشهر و بحرین نیز از دریا با صادق خان یاری می‌کرد.[53]

اردوی زندیه از خشکی و دریا در ماه صفر ۱۱۸۹ بصره را در محاصره گرفتند. انگلیسی‌ها که می‌دانستند غرض عمدهٔ کریم خان از لشکرکشی به بصره دشمنی با ایشان است، دو کشتی جنگی خود را در اختیار سلیمان آقا گذاشتند و بعضی از اعراب خوزستان هم جانب عثمانی‌ها را گرفتند و دشمنان از راه خشکی و دریا کوشیدند که نگذارند قوای صادق خان و ناصرخان به یکدیگر اتصال و ارتباط حاصل کنند، لیکن این اقدامات نتیجه‌ای نداد و لشکریان صادق خان پس از فتح مهمی از اروندرود گذشتند و بصره را در محاصره درآوردند.[54]

محاصرهٔ بصره سیزده ماه طول کشید و در این مدت کار بر سلیمان آقا و عمرپاشا و دولت عثمانی سخت شد و به باب عالی با فرستادن پاشایان دیاربکر و وان و موصل و دعوت شیخ عمان، هرچه کوشیدند که بصره را از راه خشکی یا دریا از محاصره نجات دهد توفیق نیافت. عاقبت سلطان عثمانی سر عمرپاشا را چنان‌که کریم خان خواسته بود به شیراز پیش خان زند فرستاد و تقاضای صلح کرد.[51][54]

کریم خان فرستادهٔ سلطان را در شیراز سرگرم کرد تا شاید در این فاصله صادق خان بصره را مفتوح سازد. چنان‌که بالاخره هم سلیمان آقا در سال ۱۱۹۰ تسلیم شد و بصره به دست صادق خان و ناصر خان آل مذکور مفتوح گردید. صادق خان پس از چهار ماه اقامت در بصره، علی محمدخان زند را در آن جا گذاشت و خود با سلیمان آقا به شیراز به خدمت برادر آمد.[54]

در غیاب صادق خان قسمتی از اعراب خوزستان بر علی محمد خان حکمران بصره شوریدند و به وسیلهٔ انداختن آب در میان سپاه زندیه جمعی از ایشان را تلف کردند و حکمران زند نیز به دست غلام خود به قتل رسید. کریم خان بار دیگر صادق خان را در سال ۱۱۹۲ به تنبیه اعراب سرکش و ضبط بصره روانه نمود. صادق خان یاغیان را سرکوب کرده و به بصره آمد و تا ماه صفر ۱۱۹۳ در آن جا بود. در این تاریخ خبر فوت کریم خان به او رسید به شیراز حرکت نمود و چون بصره خالی ماند، ترکان عثمانی به سهولت آن جا را بار دیگر به تصرف خود درآوردند.[55]

مرگ کریم خان

کریم خان در اواخر عمر به مرض سل مبتلی گردید و چون سن او در این تاریخ قریب به هشتاد بود روز به روز ضعف و انکسار بر مزاج او یافت. واقعهٔ قتل علی محمدخان و شورش اعراب و بعضی انقلابات دیگر که در پاره‌ای از ولایات بر اثر انتشار خبر دروغی مرگ او بروز کرده بود، کریم خان را روز ب روز نحیف تر و افسرده تر می‌کرد تا آن روز که در سیزده صفر قولنجی سخت بر او دست داد و خان زند از همین مرض در تاریخ مذکور در شیراز فوت نمود. مدت کرّ و فرّ و حکومت کریم خان مجموعاً بالغ بر ۳۰ سال و ۸ ماه بود.[56] بلافاصله پس از مرگ کریم‌خان، سران زند در برابر هم صف‌آرایی کردند و پیش از به خاک سپاری شهریار ایران‌زمین به روی هم شمشیر کشیدند. بزرگان زند برای اینکه عمل خود را موجه جلوه دهند، هریک زیر پرچم یکی از فرزندان کریم‌خان قرار گرفتند و برای رسیدن به قدرت، فرزندان وی را ابزار برتری‌جویی خود قرار دادند. رهبری یک گروه به عهده زکی‌خان و هم‌فکرانش بود که به حمایت از محمدعلی‌خان پسر دوم کریم‌خان برخاستند و رهبری گروه مقابل بر عهدهٔ نظرعلی‌خان سردار بزرگ زند و همرزمانش بود که به حمایت از ابوالفتح‌خان پسر بزرگ کریم‌خان، گرد او جمع شدند.[57]

درگیری میان این دو گروه سه روز طول کشید و سرانجام زکی‌خان توانست با حیله و نیرنگ نظر علی‌خان، رهبر گروه مخالف را به قتل برساند و قدرت را به دست بگیرد.[58]

جسد کریم‌خان در عرض این سه روز، همچنان بر زمین مانده بود. پس از آن زکی‌خان و یارانش که بر اوضاع مسلط شده بودند، جنازهٔ وی را به آیین شاهنامه، در عمارت کلاه‌فرنگی باغ ارگ در قبری که برای خود ساخته بود (مطابق وصیت کریم‌خان) دفن کردند.[59]

کریم خان بر روی هم یکی از پادشاهان خوب و خوش‌سیرت ایران است، مردی بود رعیت دوست و خوش رفتار و خالی از حس کینه کشی و سخت کشی، بسیار ساده می‌زیست و به تکلفات و زندگانه و دستگاه و جاه و جلال سلطنتی زیاد علاقه نداشت و حتی از قبول عنوان شاه و سلطان نیز احتراز می‌جست و خود را در تمام عمر وکیل الرعیا خواند.[60]

نبش قبر کریم خان

پس از چیرگی آقامحمد خان بر دودمان زند، به دلیل کینه‌اش دستور به نبش قبر کریم خان داد و توسط رحمان خان یوزباشی در سال ۱۲۰۶ق استخوان‌های وی را از شیراز به تهران منتقل کرد؛ و در این قسمت از کاخ زیر پله‌های جنب عمارت نگارخانه دفن گردید تا هر روز از آنجا می‌گذرد با نوک شمشیرش به آنجا بکوبد تا به اصطلاح خان زند در گور بلرزد.

پس از به قدرت رسیدن رضاشاه پهلوی، وی که قصد در اعادهٔ حیثیت از خاندان زند را داشت، دستور داد تا این استخوان‌ها از زیر پله ایوان خارج و به شیراز برده و دفن شود.

این مراسم با حضور خود شاه و وزیر دربار تیمورتاش و مهندس شریف‌زاده در حضور تعدادی عکاس شروع شد و کارگران کندند و آخر به تعدادی استخوان رسیدند که آن‌ها را در سینی نقره قرار داده به حضور رضاشاه تقدیم کردند.[61]

پست‌های کریم خان زند

محمدکریم خان (کریم خان زند) از تیرهٔ زند بگله بود. تیرهٔ زند بگله مهم‌ترین تیرهٔ طایفهٔ زند به حساب می‌آمده‌است. طایفهٔ زند گروهی بودند با معیشت شبانی که از اراضی دامنهٔ زاگرس به دهستان پری و کمازان در نزدیکی ملایر کوچ کرده بودند.» زندها شاخه‌ای از طوایف لک به حساب می‌آیند. احتمالاً از نواحی شمال لرستان کوچ کرده و به وسیله شاه عباس صفوی در اطراف ملایر و بروجرد اسکان داده شده‌اند.[62]

  • ایل خان
  • توشمال
  • وکیل الرعایا

سیاست داخلی

مجسمه کریم خان در محوطه بیرونی ارگ کریم خان

او را نیکوترین فرمانروا پس از حمله اعراب به ایران دانسته‌اند. کریم‌خان از طایفه زند بود. پدرش «ایناق خان» نام داشت و رئیس ایل بود. کریم خان در آغاز یکی از سربازان سپاه نادرشاه افشار بود که پس از مرگ نادر به ایلش پیوست. کم‌کم با سود بردن از جو به هم ریخته پس از مرگ نادر کریم‌خان نیرویی به هم زد و پس از چندی با دو خان از ایل بختیاری به نام‌های ابوالفتح خان آسترکی و علیمردان خان ائتلافی فراهم ساخت و کسی را که از سوی مادری از خاندان صفوی می‌دانستند، به نام ابوتراب میرزا را به شاهی برگزیدند. در این اتحاد علیمردان خان نایب‌السلطنه بود و ابوالفتح خان بختیاری حاکم اصفهان و کریم‌خان نیز سردسته سپاه بود. اما چندی که گذشت علیمردان خان بختیاری، ابوالفتح‌خان بختیاری را کشت و بر دیگر همراهش کریم‌خان هم شورید ولی سرانجام پیروزی با کریم‌خان بود. چندی هم با محمد حسن خان قاجار دیگر مدعی پادشاهی ایران درگیر بود که سرانجام سربازانش محمد حسن خان را در حالی که رو به گریز بود کشتند. او بازمانده افغان‌های شورشی را نیز یا تار و مار کرد یا آرام نمود. سر انجام با لقب وکیل الرعایا (نماینده مردم) در ۱۷۵۰[63] به فرمانروایی بخش بزرگی از ایران به جز خراسان رسید که آن را به احترام نادرشاه در دست نوه او شاهرخ‌میرزا باقی گذاشت.

کریم‌خان هوشمند و باتدبیر بود و به آرامش و رفاه مردم اهمیت می‌داد و به دانشمندان ارج می‌گذاشت. وی کارخانه‌های چینی‌سازی و شیشه‌گری در ایران احداث کرد. صنایع و بازرگانی در دوره وی رونق فراوان یافت. با این وجود غربیان وی را «پادشاهی بزرگ» نمی‌دانستند چرا که در دورهٔ زمامداری او به بیگانگان امتیازی داده نشد؛ البته او خود نیز چنین ادعایی نداشت و خود را وکیل الرعایا می‌خواند. کریم‌خان با توجه به پیشه‌اش که سرپرستی ایل بود از نزدیک با مشکلات مردم آشنا بود و سپس سپاهی‌گری آن هم در ارتش نادری، که درگیر جنگ‌های پیاپی بود به او نشان داد که بار جنگ‌های پیاپی به دوش خراج مردم است؛ پس، بیشتر آرامش و درگیر نکردن کشور در درگیری‌ها را می‌پسندید تا مبادا آشوب یا جنگی به کشور و مردم آسیب برساند.[64]

محمدهاشم آصف که خود در زمان زندیه می‌زیسته‌است در خصوص رونق دوره کریم‌خان زند چنین سروده‌است.[65]

اگر چه لری صادق و ساده بودز نامردی و ننگ آزاده بود
غلامان وی هر یک خسرویبر همتش خرمنی چون جُوی
به فن ریاست بُدی مجتهدبه ارباب دانش بُدی معتمد
به عدل و به انصاف داور بُدیمربی شرع پیَمبر بُدی
من گندم و جو به عهد کریمبهایش بُدی پنج قیراط سیم
در آن عهد بی برکتی مات بودجهان پر ز نعما و برکات بود

نگارخانه

پانویس

  1. نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهٔ معاصر، جلد ۱، ص ۴۲، چاپ دوم، انتشارات بنیاد
  2. Buyers، The Zand Genealogy.
  3. Perry 2010.
  4. رجبی، کریم خان زند و زمان او، ۲۰–۴۴.
  5. وبگاه موزه کاخ گلستان]
  6. چگنی، فرهاد (۱۳۷۸). ایل سگوند، نام و تاریخ آن. کیهان فرهنگی. ص. ۶۶، ۶۷ پایگاه مجلات تخصصی نور. پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  7. The Columbia Electronic Encyclopedia, 2011
  8. کریم خان و زمان او- ص ۱۴
  9. تاریخ تحولات سیاسی- ص 134
  10. تاریخ ایران- ص۴۵۰
  11. «KARIM KHAN ZAND». Encyclopædia Iranica. ۱۵ دسامبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۲ مارس ۲۰۱۶.
  12. Muhammad Karim Khan, of the Zand clan of the Lur tribe, suc- ceeded in imposing his authority on parts of the defunct Safavid empire, David Yeroushalmi, The Jews of Iran in The Nineteenth Century: Aspects of History, Community, and Culture, BRILL, 2009, ISBN 978-90-04-15288-5, p. xxxix.
  13. Muhammad Karim Khan, of the Zand clan of the Lur tribe, suc- ceeded in imposing his authority on parts of the defunct Safavid empire, David Yeroushalmi, The Jews of Iran in The Nineteenth Century: Aspects of History, Community, and Culture, BRILL, 2009, ISBN 978-90-04-15288-5, p. xxxix
  14. The founder of the dynasty was Moḥammad Karim Khan b. Ināq Khan (Figure 1; commonly known as Karim Khan Zand) of the Bagala branch of the Zand, a pastoral tribe of the Lak branch of Lors.
  15. Perry, J. R. (January 2004). "Lokman I. Meho and Kelly L. Maglaughlin, Kurdish Culture and Society: An Annotated Bibliography". Journal of Near Eastern Studies 63 (1): 72.doi:10.1086/382580. Archived from the original on 2004-09-17. …the Zand tribe is generally considered (and considered themselves) to be Lurs rather than Kurds.
  16. Muhammad Karim Khan, of the Zand clan of the Lur tribe, suc- ceeded in imposing his authority on parts of the defunct Safavid empire, David Yeroushalmi, The Jews of Iran in The Nineteenth Century: Aspects of History, Community, and Culture, BRILL, 2009, ISBN 978-90-04-15288-5, p. xxxix.
  17. آصف، محمد هاشم (۱۳۵۲). رستم التواریخ. تهران: انتشارات امیرکبیر. ص. صفحه ۲۸۴.
  18. شعبانی، رضا. ارتش ایران در دوره زندیه. ص. صفحه ۶۲.
  19. پناهی سمنانی، محمد. لطفعلی خان زند از شاهی تا تباهی. تهران: انتشارات کتاب نمونه. ص. صفحه ۱۹ و ۲۱.
  20. نظمی، نصرت (۱۳۶۹). دلاور زند. انتشارات عارف و انتشارات ارغوان. ص. صفحه ۵.
  21. رمضانی، عباس (۱۳۸۶). کریمخان زند. تهران: ترفند. شابک ۹۶۴-۷۳۳۲-۴۶-۷.
  22. فاروقی، فواد (۱۳۹۱). شهریار بی تاج و تخت. تهران: کوشش. شابک ۹۶۴-۶۳۲۶-۰۵-۶.
  23. the bulk of the evidence points to their being one of the northern Lur collectively called Lak , who may originally have been of Kurdish origin. ,John R. Perry, Karim Khan Zand , 2012, ISBN 1-78074-199-5,
  24. گلستانه، ابولحسن بن محمدامین. مجمل التواریخ گلستانه. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. ص. صفحه ۴۷۶.
  25. Perry, John. "ZAND DYNASTY". www.iranicaonline.org. Encyclopaedia Iranica. Retrieved 24 March 2017. The founder of the dynasty was Moḥammad Karim Khan b. Ināq Khan (...) of the Bagala branch of the Zand, a pastoral tribe of the Lak branch of Lors (perhaps originally Kurds; see Minorsky, p. 616) (...)
  26. ...the bulk of the evidence points to their being one of the northern Lur or Lak tribes, who may originally have been immigrants of Kurdish origin., Peter Avery, William Bayne Fisher, Gavin Hambly, Charles Melville (ed.), The Cambridge History of Iran: From Nadir Shah to the Islamic Republic, Cambridge University Press, 1991, ISBN 978-0-521-20095-0, p. 64.
  27. کریم خان و زمان او- ص ۲۱
  28. تاریخ ایران- ص۴۵۱
  29. تاریخ تحولات سیاسی- ص۱۳۵
  30. تاریخ ایران- ص۴۵۲
  31. کریم خان و زمان او- ص۲۲
  32. عبرتگاه تاریخ - ص۵۲
  33. تاریخ تحولات سیاسی- ص ۱۳۵
  34. کریم خان و زمان او- ص۲۴
  35. عبرتگاه تاریخ- ص۵۲
  36. عبرتگاه تاریخ- ص۵۳
  37. تاریخ ایران- ص۴۵۳
  38. کریم خان و زمان او- ص ۷۷
  39. پری، کریم خان زند، ۴۲.
  40. موسوی نامی، تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه، ۲۴–۲۵.
  41. پناهی سمنانی، لطف علی خان زند، ۳۹.
  42. رجبی، کریم خان زند و زمان او، ۲۸۷.
  43. مولیانی، جایگاه گرجی‌ها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۳۱–۲۳۴.
  44. کریم خان و زمان او- ص۹۳
  45. تاریخ ایران- ص۴۵۳ و ۴۵۴
  46. تاریخ ایران- ص۴۵۴
  47. تاریخ تحولات سیاسی- ص۱۴۴
  48. عبرتگاه تاریخ- ص۵۸
  49. https://www.davidmus.dk/en/collections/islamic/materials/miniatures/art/21-1999
  50. کریم خان و زمان او- ص۱۱۴
  51. تاریخ ایران- ص۴۵۴ و ۴۵۵
  52. تاریخ تحولات سیاسی- ص۱۴۵
  53. تاریخ ایران- ص۴۵۵
  54. تاریخ ایران- ص۴۵۵ و ۴۵۶
  55. تاریخ ایران- ص۴۵۶
  56. تاریخ تحولات سیاسی - ص۱۶۱
  57. کریم‌خان زند و زمان او - ص۲۱۹
  58. تاریخ تحولات سیاسی - ص۱۶۱ و ۱۶۲
  59. عبرتگاه تاریخ- ص۶۹
  60. http://shiraze.ir/fa/news/65948/ماجرای-نبش-قبر-کریم-خان-زند-توسط-رضا-شاهتصاویر
  61. کریم‌خان زند، «جان. ر. پری»، داود نعمت‌اللهی، ص.38 - 39
  62. طباطبایی- ۱۰۶
  63. طباطبایی- ۱۰۷
  64. آصف، محمد هاشم (۱۳۵۲). رستم التواریخ. تهران: انتشارات امیرکبیر. ص. صفحه ۳۳۲.

منابع

  • آذر، امیراسماعیل (۱۳۸۹). عبرتگاه تاریخ. تهران: سخن. شابک ۹۷۸-۷۶۶-۳۴۹۲-۲۳-۲ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  • اقبال آشتیانی، عباس (۱۳۸۸). تاریخ ایران از صدر اسلام تا انقراض قاجاریه. تهران: دبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۶۲۱-۳۳-۰.
  • رجبی، پرویز (۱۳۸۹). کریم خان زند و زمان او. تهران: کتاب آمه. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۷۶۷-۱۹-۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  • شعبانی، رضا (۱۳۹۳). تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی ایران در دوره‌های افشاریه و زندیه. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹۳-۰۹-۳.
  • مولیانی، سعید. جایگاه گرجی‌ها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران. اصفهان: انتشارات یکتا، ۱۳۷۹.
  • رجبی، پرویز. کریم خان زند و زمان او. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۱.
  • پری، جان. کریم خان زند. تهران: نشر نو، ۱۳۶۸.
  • موسوی نامی، محمدصادق. تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه. اقبال، ۱۳۶۶.
  • پناهی سمنانی، احمد. لطف علی خان زند. تهران: نشر نمونه، ۱۳۷۳.
  • طباطبایی، جواد. تأملی دربارهٔ ایران، جلد نخست، دیباچه‌ای بر نظریهٔ انحطاط ایران. تهران: نشر نگاه معاصر. چاپ پنجم. ۱۳۸۵. شابک ۹۶۴-۹۳۵۷۹-۱-۲
  • نوایی، عبدالحسین. کریم خان زند
  • «Karim Khan". The Columbia Electronic Encyclopedia, Sixth Edition, Columbia University Press. , 2011
  • Perry, John R. (2006). Karim Khan Zand (Makers of the Muslim World). Oneworld Publications.
  • Buyers، Christopher (۲۰۰۹). The Zand Dynasty, Genealogy.

پیوند به بیرون

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ کریم‌خان زند موجود است.
کریم‌خان زند
زادهٔ: ۱۰۸۶ درگذشتهٔ: ۱۱۵۷
پادشاهی ایران
پیشین:
آخرین حاکم افشاری شاهرخ میرزا
آخرین حاکم افغان آزادخان افغان
حاکم ایران
۱۱۲۹ – ۱۱۵۷ خورشیدی
پسین:
محمدعلی‌خان زند (زکی‌خان زند)
ابوالفتح‌خان زند (زکی‌خان زند)
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.