مردم گیلک

مردم گیلک قومی ایرانی‌تبار ساکن کرانه‌های جنوب غربی دریای مازندران[1] هستند که در استان گیلان زندگی می‌کنند. گیلک‌ها از شرق با مردم تبری(مازندرانی)، از غرب با تالش‌ها و از جنوب با تات‌ها همجوار هستند.[2] گیلک‌ها به زبان گیلکی سخن می‌گویند که یکی از زبان‌های هندواروپایی از زبان‌های شمال غربی ایرانی است.[3][4] محل سکونت‌شان از غرب به رضوانشهر و از شرق به تنکابن[5] و از شمال به دریای کاسپین و از جنوب به الموت و طالقان[6] می‌رسد و در نقاط مختلف به نام گیلک معروف است. اتنولوگ جمعیت گیلک‌ها در سال ۲۰۱۷، ۴،۳۸۰،۰۰۰ نفر برآورد کرده‌است.[7]

مردم گیلک
مناطق با جمعیت چشمگیر
استان‌های گیلان، مازندران، قزوین، تهران و البرز در ایران
زبان‌ها
زبان گیلکی
دین
اکثراً مسلمان شیعه/ارمنی‌های مسیحی
قومیت‌های وابسته
مردم تبری

زبان

گیلک‌ها به زبان گیلکی سخن می‌گویند که یکی از زبان‌های هندواروپایی از زبان‌های شمال غربی ایرانی است. محل سکونت‌شان از غرب به رضوانشهر و از شرق به تنکابن[8] و از شمال به دریای کاسپین و از جنوب به الموت و طالقان می‌رسد و در نقاط مختلف به نام گیلک معروف است. دربارهٔ اسم گیلان و معانی واژه گیل و گلان، نظرات مختلفی ابراز شده‌است. لغت‌نامه دهخدا گیلان را مأخوذ از واژه «گیل» به اضافه پسوند «ان» دانسته و افزوده‌است در پهلوی Gelan به معنی مملکت گل‌ها و نزد یونانی‌ها Gelae بوده‌است.

جمعیت

اتنولوگ جمعیت گیلک‌ها در سال ۲۰۱۷، ۴،۳۸۰،۰۰۰ نفر برآورد کرده‌است [9] ولی بر پایه برخی از منابع این رقم ۳٫۳ میلیون نفر برآورد شده‌است.[10]

دسته‌بندی

گیلکان در قدیم، بر مبنای شیوهٔ تولید به دو دسته تقسیم می‌شدند:

  • ساکنان جلگه که کارشان کشاورزی آبی بود و بیشتر به کشت برنج و چای و بعدها باغ‌داری (مرکبات) می‌پرداختند که گیله‌مرد یا گیل نامیده می‌شدند.
  • دسته دوم ساکنان ارتفاعات گیلان و مازندران که بیشتر به کار کشاورزی دیم، گندم و جو مشغول بودند و کلایی نامیده می‌شدند.
  • و دستهٔ سوم گالش نامیده می‌شدند که دامدار بوده و کوچ‌نشین بودند. البته با پیشرفت تکنولوژی، امروزه گالش‌ها نیز یکجانشین شده و به‌طور کلی با تحول در شیوه‌های تولید، این تقسیم‌بندی تنها در حد عنوان باقی‌مانده و شیوهٔ زیستی گیلک‌زبانان تحولات بسیاری کرده‌است. مردمان کوه‌های غرب مازندران در رامسر و تنکابن، خود را همانند مردمان کوهپایه‌های گیلان، گالش می‌دانند.

طوایف گیل در صدر اسلام

گیل ها اشراف خود را داشتند و در قرن سوم و چهارم به چهار طایفه تقسیم میشدند که دو طایفه شاهانشاه‌آوند و فاراوند در شرق سپیدرود حضور داشتند و دو طایفه آداوند و هشاوند در غرب سپیدرود حضور داشتند.[11] ملوک گیلان از طایفه شاهانشاه‌آوند بودند.[12]

پیشینه تاریخی

گیلان در عصر باستان

گیل به زبان گیلکی «گل=Gel» و به تازی «الجیل» ثبت شده‌است، در نیمه اول قرن میلادی از طرف «کاپوس پلینوس» با نام «گلای Gelaee» معرفی شده‌است. خودزکو در کتاب تاریخ گیلان، به نقل از پلین-و-دوسنت کروآ و دنیس لوپری یه ژت قوم گیل ذات از همسایگان وارد شده قوم کادوس قدیم تالش معرفی می‌کند؛ که از زمان ژوستینین امپراتور روم پس از دفع حمله آمارد ها بر ارتفاعات شرقی گیلان مسلط شده‌اند. دربارهٔ سلاح این قوم نیز گفته‌است عبارت بود از سپر و نیزه و شمشیری که از شانه آویزان می‌شد و سه زوبین و یک خنجر که به دست چپ می‌گرفتند. اریستوفن اقوام جنوب کاسپین را چنین معرفی می‌کند: از شرق به غرب هیرکان – مردها – اناریاکان – کادوس – آلبانی – کاسپی – اوتیان. استرابن، جغرافیدان عهد قدیم که د ر فاصله ۴۰ قبل از میلاد تا ۴۰ بعد از میلاد می‌زیسته و در کتاب ۱۱ فصل ۸ خود آورده‌است که: در نواحی شمالی کوه «پراخواتراس=همان سلسله البرز که حائل بین نجد ایران و گیلان و مازندران است» اقوام گلای Gelaee و کادوس Cadusi و ماردی و بعضی قبایل گرگانی زیست می‌کنند؛ و بدین ترتیب جایگاه گیل – گیلان را نشان می‌دهد.[13]

استرابو سه بار از مردمی به نام گلای نام می‌برد. با این وجود سخن او دربارهٔ محل آن‌ها متناقض است - یک جا آن‌ها در شمال، آن سوی ارس و سایرس (کورا) در بین آلبانیاییها قرار داده می‌شوند. با این همه، گلای، همانند عیلامیان، نام شان را به گیلان، یک استان ایرانی دادند. نتیجتاً، به نظر می‌رسد که با وجودی که گلای توسط اراتوستنس یا پاتروکلس ذکر نشده‌اند، آن‌ها همواره آنجا بوده‌اند. استرابو احتمالاً آن‌ها را با تئوفانهای میتیلن، یک قدرت دیگر اشتباه گرفته‌است. در واقع پلینی، مشابهت گلای با کادوسیان را تأیید می‌کند. مردم کاسپی، به مردم قدیم سرزمین، پیش از آمدن مادها تعلق داشتند. برخی از قبایل پیشا آریایی توسط مهاجمان از هم جدا شده، پراکنده شده و به کوه‌ها رانده شدند. از جمله اینها کادوسیان بودند، که نشانیهای بسیاری از نام خود بر جای گذاشته‌اند، که بعضی از آن‌ها خیلی گیج‌کننده‌اند. به‌طور مشابه، ماردها یا آمارد ها، که بخش‌های پراکنده‌ای از آن‌ها در شرق ارمنستان کشف شدند، در رشته کوه‌های مشرف به کاسپین و در زاگرس. این مشهود است که چهار مردمی که توسط پلیبیوس فهرست شده‌اند، تخصیص یک نقطه به خصوص برای استقرار شان را به چالش می‌طلبند. آن‌ها همگی بازمانده‌های دوره پیشا آریایی تاریخ مادی هستند. کادوسیان ممکن است یک اصطلاح جامع باشد، و دیلمیان احتمالاً تحت عنوان دیگری در آثار مولفان دیگر ظاهر می‌شوند، و نام‌های عمومی ماردها یا کادوسیان پایین‌تر قرار می‌گیرند.[14]

استرابو بارها نام ماردها را در پیوند با کرانه‌های جنوبی دریای کاسپین ذکر می‌کند. او با اشاره به مردمی که در سراشیبیهای شمالی رشته کوه جنوب دریای مازندران، می‌گوید: «همان‌طور که گفته‌ام، در دامنه شمالی اول گلای و کادوسیان و آمارد ها سکونت دارند، و برخی هیرکان، بعد از آن‌ها قبایل پارتی». به نظر می‌رسد که این نشان می‌دهد که ماردها در شرق کادوسیان (در گیلان) و در غرب هیرکان (در مازندران) می‌زیستند. استرابو در نقشه اش مشخصاً منطقه سفیدرود را به آمارد ها تخصیص می‌دهد. علی حاکمی، که کلروز، در نزدیکی رودی به همین نام در نزدیکی دره سفیدرود را کاوش کرده‌است، هم این بخش کشور را بر اساس یادداشتهای باستانی هردوت به ماردها تخصیص می‌دهد.[15]

پلینی تاریخ‌نگار یونانی اقوام گلای Gelae را جدا از کادوسیان می‌شناسد که در قدیم ساکن گیلان بودند.[16] به قول ایرانشناس و تاریخ‌نگار ویلفورد مدلونگ، اقوام گلای Gelaee در حدود قرن دوم پیش از میلاد به نواحی جنوب کاسپین از قفقاز سرازیر شدند و جدا از کادوسیان باستان بودند و به تدریج جایگزین آن‌ها گشتند. آن‌ها سپس از ناحیه سفیدرود گذشتند و با دیلمیان جایگزین اقوام آمارد شدند.[16]

در کلیات بارتولد ج۱ بخش۱ ص ۶۵۴ جایگاه «گل» ها چنین ارائه شده‌است: از شرق به غرب «گل‌ها» بعد کادوس بعد مارها بعد کاس پی.[13]

به نوشته ایرانیکا، به نظر می‌رسد گلای (گیلها) در قرن اول یا دوم قبل از میلاد، وارد منطقه جنوب ساحل کاسپین و غرب رودخانه آماردوس (بعدها سفیدرود) شده باشند. پلینی آن‌ها را با کادوسیان که قبلاً آنجا ساکن بودند همسایه می‌داند. به احتمال زیادتر آن‌ها مردمان جدایی بودند، که شاید از منطقه داغستان آمدند و جانشین کادوسیان شدند. نتیجتاً آن‌ها همچنین از رود آماردوس گذشتند، و به همراه دیلمیان جانشین آمارد ها شدند. همچون دیلمیان، از آن‌ها با عنوان سربازان کرایه‌ای شاهان ساسانی یاد شده‌است ولی به نظر نمی‌رسد تحت فرمانروایی مؤثر آنان درآمده باشند. گفته شده‌است که سلسله ساسانی‌تبار دبوئیان پیش از انتقال به تبرستان در گیلان ایجاد شده بود.[17]

ژنتیک

گیلکان و مازندرانی‌ها در جنوب دریای کاسپین زندگی می‌کنند و به زبان‌هایی از شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی تکلم می‌کنند. گفته شده که نیاکان آنان از منطقهٔ قفقاز آمده و احتمالاً جانشین گروه قدیمی تری در جنوب دریای کاسپین شده‌اند. شواهد زبان شناسانه این نظر را تأیید می‌کنند، زبان‌های گیلکی و مازندرانی (و نه دیگر زبان‌های ایرانی) خصوصیات رده شناختی معین مشترکی با زبان‌های قفقازی دارند.[18]

بر اساس دنباله‌های ام تی دی ان ای HV1، گیلک‌ها و مازندرانی‌ها بیش از همه به همسایگان جغرافیایی و زبانی خود، دیگر گروه‌های ایرانی، شباهت دارند. به هر روی، انواع کروموزم وای آن‌ها بیش از همه مشابه گروه‌های یافت شده در قفقاز جنوبی است. نظریه‌ای که این تفاوت‌ها را توضیح می‌دهد، عبارت است از وجود منشأی متعلق به جنوب قفقاز برای گیلانی‌ها و مازندرانی‌ها، و در پی آن انتقال ژن زنان (و نه مردان) از گروه‌های بومی ایرانی، احتمالاً به دلیل سکونت در نزدیکی والدین شوهر. گروه‌های مازندرانی و گیلانی در زمرهٔ شاخهٔ عمده‌ای متشکل از جمعیت‌های قفقاز و غرب آسیا قرار می‌گیرند و خصوصاً به گروه‌های جنوب قفقاز - گرجی‌ها، ارمنی‌ها و آذربایجانی‌ها نزدیکند. ایرانیان اهل تهران و اصفهان از این گروه‌ها دورتر قرار می‌گیرند.[18]

اقوام همگون‌سازی شده در گیلک‌ها

در زمان‌های صفویه، افشاریه و قاجاریه شماری از مردمان گرجی، چرکس‌ها، ارمنی‌ها و سایر مردمان قفقازی به منطقه گیلان مهاجرت کردند و نوادگانشان هم‌اکنون در این منطقه زندگی می‌کنند در مردمان گیلک همگون‌سازی فرهنگی شده‌اند.[19][20]

پراکندگی در دیگر کشورها

پراکندگی مردم گیلک در استان‌های ایران

وجود جنبش قادریه و مهاجرت‌ها سبب شکل‌گیری اقلیت‌هایی از گیلانی‌ها در افغانستان، پاکستان و هند و عراق و سوریه شده‌است. یوسف‌رضا گیلانی، بیست و سومین نخست‌وزیر پاکستان از مشهورترین افراد گیلانی در خارج از ایران در سال‌های اخیر است. گیلانی‌ها اما در افغانستان گویا بیشتر هستند. از شخصیت‌های برجسته این خاندان که از قوم پشتون هستند، پیر سید اسحق گیلانی، سید حامد گیلانی، پیر سید احمد گیلانی و… هستند. پیشوندهای پیر و سید نشانی از شیعه بودن خانواده بزرگ گیلانی‌ها در پاکستان و افغانستان دارد.[21]

جستارهای وابسته

منابع

  1. DARYĀ-YE MĀZANDARĀN, (Cross-Reference), “DARYĀ-YE MĀZANDARĀN” Encyclopædia Iranica, online edition
  2. وبسایت ادبیات گیلکی، مسعود پورهادی
  3. http://rch.ac.ir/article/Details/10508
  4. Linguistically the populations of the Alborz form part of the north Iranian group. The Persian language, which predominates on the central plateau east of Qazvīn, has only slightly penetrated the mountain zones, where two main language groups can be distinguished (B. Hourcade, “Le processus de la déprise rurale dans l’Elbourz de Téhéran [Iran,” Revue de géographie alpine 64/3, 1976, pp. 365-88). In the north and in the high valleys of the southern slope, languages of the Gīlakī and Māzandarānī type predominate, whereas farther south, in a broad zone that often encompasses the piedmont (Šemīrān, Semnān), dialects of the “Tātī,” “Fārsī Māzandarānī,” or “Semnānī” type are spoken. The sedentary nuclei of Gīlakīs or Māzandarānīs who have resisted the nomads and repopulated the whole range from the north slopes are numerous in the subarid central and western Alborz (Alamūt, Ṭālaqān, the Jāǰ-rūd valley, Lārīǰān, Fīrūz Kūh, Nūr) and in the basins at medium altitudes near the Caspian forest (Daylamān, Eškavar, Kalārdašt; de Planhol, Recherches, p. 37).
  5. https://www.ethnologue.com/language/glk
  6. http://rch.ac.ir/article/Details/10508
  7. https://www.ethnologue.com/language/glk
  8. Joshua Project - Gilaki Ethnic People in all Countries
  9. کاظم بیکی، محمدعلی (۱۳۸۹). «بویهیان و زیاریان، روایتی نو یاقته از کتاب التاجی» (PDF). تاریخ تمدن اسلامی. ۶ (۱۱): ۴۸.
  10. کاظم بیکی، محمدعلی (۱۳۸۹). «بویهیان و زیاریان، روایتی نو یاقته از کتاب التاجی» (PDF). تاریخ تمدن اسلامی. ۶ (۱۱): ۴۸.
  11. سرتیپ پور، جهانگیر، نشانیهایی از گذشته دور گیلان و مازندران، صص. ۳۵ – ۳۷
  12. Anatolica: studies in Strabo,Syme, Anthony Richard Birley , Oxford University Press, 1995,pp. 73-74
  13. Marlik: the complete excavation report, Volume 1, Ezat O. Negahban, UPenn Museum of Archaeology, 1996,p.331 ,
  14. WILFERD MADELUNG - Gilan in Encyclopædia Iranica
  15. The Gelae (Gilites) seem to have entered the region south of the Caspian coast and west of the Amardos River (later Safīdrūd) in the second or first century B.C.E. Pliny identifies them with the Kadusii previously living there. More likely they were a separate people, coming perhaps from the region of Dāḡestān, and superseded the Kadusii. Subsequently they also crossed the Amardos river and, jointly with the Deylamites (q.v). , supplanted the Amardi. Like the Deylamites, they are mentioned as mercenaries of the Sasanian kings but do not seem to have come under their effective rule. The dynasty of the Dabuyids (q.v). is said to have originated in Gīlān before moving to Ṭabarestān. In 553, Gīlān is mentioned together with Āmol as the seat of a Nestorian bishop.
  16. "Concomitant Replacement of Language and mtDNA in South Caspian Populations of Iran". Retrieved 20 August 2014.
  17. "Georgian communities in Persia". Retrieved 17 April 2014.
  18. ^ Muliani, S. (2001) Jaygah-e Gorjiha dar Tarikh va Farhang va Tammadon-e Iran. Esfahan: Yekta [The Georgians’ position in the Iranian history and civilization]
  19. http://www.shomalnews.com/view/9767/گيلانی%20ها%20در%20کشور%20افغانستان%20و%20پاکستان/
  • جنیدی، فریدون، زندگی و مهاجرت آریائی‌ها، بنیاد نیشابور.
  • سرتیپ پور، جهانگیر، «نشانه‌هایی از گذشته‌های دور گیلان و مازندران»
  • میر ابوالقاسمی، «گیلان از آغاز تا مشروطه»
  • گروه پژوهشگران، کتاب گیلان

پیوند به بیرون

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ مردم گیلک موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.