کیخسرو

کیخسرو معادل اساطیری هووخشتره[1][2][3][4] و در حماسه‌های ایرانی و شاهنامهٔ فردوسی، فرزند سیاوش و فرنگیس[5] و نوادهٔ کیکاووس و افراسیاب است. واژه کیخسرو به معنی شاه نیک‌نام است. کیخسرو در دیانت و شهامت، سرآمد شاهان کیانی و نسبت به کیکاووس خوش‌نام‌تر است. زیرا کیکاووس در شاهنامه اعمالی موذیانه انجام می‌دهد[6] اما کیخسرو به عنوان پادشاهی دادگر و دلیر باقی می‌ماند. در شاهنامه و متون پهلوی کیخسرو نمادی از یک شاهنشاه آرمانی است.

کیخسرو
کیخسرو در حال عزیمت به ایران
اطلاعات کلی
نامخسرو
نام کاملکیخسرو
نام‌های دیگرکوی‌خسرو اوستا
منصبپادشاه
لقبمؤمن، عادل
نژادکیانیان
دودمانکیانیان
آئینکیش زرتشت
تخت‌گاهآمل
ملیتایران
سایر اطلاعات
شناخته شدهانقراض تمدن توران
پیش ازلهراسپ
پس ازکیکاووس
جنگ‌هاایران، توران، ترکان
جنگ اولکاموس
جنگ دومخاقان چین
جنگ سومرهایی بیژن
جنگ چهارمجنگ دوازده رخ
جنگ پنجمجنگ بزرگ کیخسرو
خانواده
نام نیاکیقباد
نام پدرسیاوش
نام مادرفرنگیس
برادرانفرود
نبرد سپاه ایران به رهبری کیخسرو با سپاه توران به رهبری افراسیاب

زندگی

طبق اسطوره‌ها کیخسرو در توران بعد از کشته شدن سیاوش در خانه پیران ویسه زاده شد. سیاوش در جوانی با پدرش کیکاووس همیشه در جدال لفظی بود. از دیگرسو نامادریش سودابه هم نیّت سوئی داشت به همین سبب قصد داشت در فرصت مناسب ایران را برای همیشه ترک کند. لشکر افراسیاب زمانی مرزهای ایران را تهدید نمود و کیکاووس برای دفع حملات توران، سپاهی به سپهسالاری سیاوش و رستم به جبهه جنگ گسیل داشت. ماجرای اختلاف سیاوش با کیکاووس را ظاهراً افراسیاب شنیده بود. پیکی در جبهه میان سیاوش و افراسیاب مرتب در حال رفت‌وآمد بود تا اینکه سیاوش متقاعد شد به توران پناهنده شود.

در ابتدا، ورود سیاوش به همراه هزار جنگجوی ایرانی، برای تورانیان بسیار افتخار آمیز و یک موفقیت سیاسی نظامی بود بطوریکه در مسیر پایتخت نخست با دختر پیران بنام جریره ازدواج نمود و حاصل ازدواج همان فرود است، در ادامه حرکت، نزد افراسیاب آمد و استقبال شایانی از او شد که فرجام کار ازدواج با شاهدخت تورانی فرنگیس بود؛ ولی تا زمان تولد کیخسرو از فرنگیس، در توطئه‌ای سیاوش همراه با کشتار جنگجویان ایرانی کشته شد.

فردوسی داستان زاده شدن کیخسرو را چنین نقل می‌کند:[7]

شبی قیرگون ماه پنهان شدهبه خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خوابکه شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دستبه آواز گفتی نشاید نشست
کزین خواب نوشین سر آزاد کنز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نوستشب سور آزاده کیخسروست
سپهبد بلرزید در خواب خوشبجنبید گلهشر خورشید فش
بدو گفت پیران که برخیز و روخرامنده پیش فرنگیس شو
سیاووش را دیدم اکنون به خوابدرخشان‌تر از بر سپهر آفتاب
که گفتی مرا چند خسپی مپایبه جشن جهانجوی کیخسرو آی
همی رفت گلشهر تا پیش ماهجدا گشته بود از بر ماه شاه
بدید و به شادی سبک بازگشتهمانگاه گیتی پرآواز گشت
بیامد به شادی به پیران بگفتکه اینت به آیین خور و ماه جفت
یکی اندر آی و شگفتی ببینبزرگی و رای جهان آفرین
تو گویی نشاید مگر تاج راو گر جوشن و ترگ و تاراج را
سپهبد بیامد بر شهریاربسی آفرین کرد و بردش نثار
بران برز و بالا و آن شاخ و یالتو گویی برو برگذشتست سال
ز بهر سیاوش دو دیده پرآبهمی کرد نفرین بر افراسیاب

پیران ویسه، پس از تولد کیخسرو به دستور افراسیاب که نگران جانشینی آیندهٔ نوادهٔ خود بود، کودک را به چوپان‌ها سپرد، اما در ده سالگی او را به نزد خویش فرا خواند و به تربیت‌اش همّت گماشت.

پادشاهی

گودرز پهلوان ایرانی، شبی در خواب دید که سیاوش فرزندی به اسم کیخسرو در کشور توران دارد. پس پسرش گیو را که او نیز از پهلوانان ایرانی بود به توران فرستاد. کیخسرو به ایران بازگشت و قرار بر شاه شدنش شد؛ ولی توس، خشمگین شد و اظهار نمود که پسر کاووس[8] فریبرز لایق‌تر از کیخسرو است. قرار بر رقابتی شد بین دو پهلوان و بهانهٔ این رقابت این شد که هرکس دژ بهمن در اردبیل را که متعلق به دیوها و اهریمنان است بگشاید، شاه خواهد شد. فریبرز نتوانست و کیخسرو، پیروزمندانه دژ را گشود.

جنگ‌های ایران و توران

کیخسرو در حال عزیمت به ایران

در زمان پادشاهی کیخسرو جنگ‌های بزرگی میان ایران و توران رخ می‌دهد که در نهایت به پیروزی ایران می‌انجامد. یکی از این جنگ‌ها جنگ دوازده رخ است. در این جنگ، دوازده پهلوان بزرگ ایران مانند گیو و گودرز با دوازده نامدار تورانی به جنگ تن به تن می‌پردازند.

کناره‌گیری از پادشاهی

پس از قریب به ۶۰ سال فرمانروایی ظفرمندانه به همراه پیروزی‌های بزرگ برای ایران، کیخسرو از تخت سلطنت کنار می‌رود و آن را برای جانشینش، لهراسب، باقی می‌گذارد. گفته می‌شود او به کوه‌ها برای عبادت رفت و زندگانی جاودان یافت، در دوران سوشیانس او برای کمک باز خواهد گشت. عده‌ای از پهلوانان نیز که با او بودند در برف گم می‌شوند.

بر اساس اشعار شاهنامه او پس از سپردن پادشاهی و وداع با یاران و بزرگان سپاه، خود تن در آب روشن شستشو داد و بر فراز کوهی، در سپیده دم و با طلوع خورشید ناپدید شد. باور عمومی بر این است که آن کوه دنا است، چون طبق نام گذاری‌های شهری که پای کوه دناست به نام سی سخت (۳۰ تا از پهلوانان سپاه کیخسرو) و گردنه بیژن به افتخار فرمانده نامدار سپاه کیخسرو به نام بیژن و نام گذاری‌های مسیری که کیخسرو و سپاهیانش طی نموده‌اند تا به این شهر رسیده‌اند.

برگی از شاهنامه متعلق به سده ۱۴ میلادی (دوره ایلخانی)
کیخسرو، افراسیاب را به کین پدرش سیاوش می‌کشد.
محل نگهداری: موزه متروپولیتن نیویورک

کیخسرو از دیدگاه عرفان

کیخسرو به گفته سهروردی، عارف و صاحب فرّ کیانی بوده و معراج روحانی داشته‌است و نفس او منقّش به انوار قُدس الهی شده بود و بوسیله آن انوار، همهٔ انسانها او را تعظیم می‌کردند.

همچنین در اشعار عارفان مانند حافظ و عطار به بزرگی و نیک‌رفتاری ستوده شده‌است. برخی از پژوهشگران، سال‌های زندگی او را نزدیک به ظهور زرتشت می‌دانند. در روایات مذهبی زرتشتیان و کتاب اوستا از او به عنوان کسی که سوار بر سروش آسمانی که در آخرالزمان رجعت می‌کند و به یاری سوشیانت برمی‌خیزد، یاد شده‌است.

کیخسرو هشتمین شهریار از سلسله‌ی کیانیان Keyxoro ، این شهریار فرهمند که به مدد خُرّه ی کیانی‌اش ، توانست چونان شعله‌ای فروزان نور اسپهبدی محبوس در کالبد میرنده ای را که همان غلاف ادیم ما باشد رها کند . پهلوانان همراه مشاهده می‌کنند که شاه ناگهان ناپدید می‌شود.[9]

دون خوان ماتوس don Juan Matus : حالت ابر آگاهی نه‌تنها به عنوان تابشی که به اعماق شکل تخم‌مرغی انسان می‌رود ، بلکه درخششی شدید بر سطح پیله « دیده » می‌شود . با وجود این در مقایسه با تابشی که در اثر آگاهی کامل ایجاد می‌گردد و همچون فوران نور سفید رنگی در تمام تخم‌مرغ درخشان دیده می‌شود، هیچ است . فوران نوری عظیم که تمام پوسته را فرامی‌گیرد و فیوضات درونی خود را آن‌چنان می‌گستراند که تصویر ناپذیر است . بینندگانی که با تعمق به آگاهی کامل دست می‌یابند منظره‌ای دیدنی دارند . این زمانی است که در درون خویش می‌سوزند . آتش درون آن‌ها را می‌سوزاند . بدین‌سان با آگاهی کامل با فیوضات آزاد می‌آمیزند و در ابدیت شناور می‌شوند.[10]

کیخسرو و کوروش

حمزه اصفهانی از کوروش یاد می‌کند و او را با «بهمن» یکی می‌شمرد و می‌نویسد که یهودیان می‌پندارند که بهمن به زبان ایشان همان کوروش است. مسعودی نیز می‌نویسد که نام کوروش برای یهودیان شناخته شده بود، ولی ایرانیان او را بهمن می‌نامند. دقیقترین تبارنامه هخامنشیان را به ابوریحان بیرونی نسبت می‌دهند. در باب چهارم آثارالباقیه [11] جدولی درج شده است که ابوریحان بیرونی قبل از ارائهٔ آن، به بی‌اعتبار بودن و ناهماهنگ بودن نقل قولها با تاریخ ایران، تصریح کرده و نمونه‌هایی از اقوال دیگران را _که خودش قبول نمی‌کند_ نقل کرده‌است.[12]

«و ذُکِرَ فی کتب السِّیَر و الأخبار، المنقولة من کتب أهل المغرب، ملوکُ الفرس و بابـِلَ مِن لدن افریدون؛ و هو یُسمّیٰ عندهم - کما یقال - یافول، الی لدن دارا آخِرِ ملوکِهم. فوجدناها تختلف فی عدد الملوک، و فی أسامیهم، و مقادیر مُلکِهم، و فی اخبارهم و احوالِهم… و اذا أعرضنا عن ذکر ذلک أصلاً، بَخـَسنا الکتابَ حَظّـَّه، و شغلنا قلبَ الناظر فیه عنه؛ و نحن نودِعُها جدولاً مفرداً، کـَیلا تختلط الآراءُ و الاَقاویلُ…»

ترجمه فارسی: «در کتابهای سِیَر و اخبار که از روی کتب اهل مغرب نقل شده ملوک ایران و بابِل را نام برده‌اند و از فریدون که نزد آنان یافول نام دارد شروع کرده‌اند تا دارا که آخرین پادشاه ایران است؛ ولی با آنچه ما می‌دانیم از حیث عدد ملوک و نامهای ایشان و مدت پادشاهی و اخبار دیگر -در احوال ایشان- اختلاف دارد… و اگر ما اقوال مذکور را در اینجا برای خوانندگان نقل نکنیم اوّلاً متاع خود را به سنگ تمام نفروخته‌ایم (کم گذاشته‌ایم)؛ ثانیاً، دلهای خوانندگان را سرگردان کرده‌ایم؛ و ما این اقوال را در جدولی جداگانه قرار می‌دهیم تا آنکه آراء و اقاویل بهم مخلوط نشود…». [13]

ابوریحان بیرونی در این جدول چنین نقل کرده که کی‌قباد پس از اسرحدون (شناخته شده با نام زَو پسر تهماسب) حکومت کرد و کی‌کاووس همان بخت النصر بود و نسل سوم بعد از کی‌قباد است؛ کورِش همان کی‌خسرو است که جانشین کوروش (شناخته شده به عنوان لهراسب) گشته‌است.[14] به گفته احمدی، بهمن، شخصیتِ اسطوره‌ای ایرانی، برخی از یادمان‌های تاریخی کوروش را به خود جذب کرده‌است: «گویند وی (بهمن) به دوران پادشاهی خود باقی‌ماندهٔ بنی اسرائیل را [از بابل] به بیت‌المقدس پس فرستاد»؛ و فرمان به‌آباد نمودن بیت‌المقدس داد»؛ «اسرائیلیان چنین پندارند که بهمن در کتاب‌های اخبار آنها به زبان ایشان، همان کوروش است».[15]

کوه شاه کیخسرو

غار کیخسرو یا کوه شاه کیخسرو یا کوه شاه زنده در شهرستان خنداب استان مرکزی واقع گشته‌است. این کوه به خاطر غاری که در آن وجود دارد یکی از اماکن مقدس و همچنین اسطوره‌ای، برای پیروان دین زرتشتی است؛ و هر سال زرتشتیانی از هندوستان و شهرهای ایران جهت زیارت و ادای احترام در این محل و قبرستان قدیمی روستای گوره زار که تعداد هفت تن از یاران کیخسرو در این مکان دفن گشته اند گرد هم می‌آیند.

جستارهای وابسته

  • کوروش کبیر
  • جنگ دوازده رخ

پانویس

  1. دهخدا؛ کیخسرو
  2. دهخدا؛ هوخشتر
  3. تاریخ ادب در ایران، ادوارد براون، ترجمهٔ احمد کمال‌الدین حلمی، ص۶۱.
  4. ویکی واژه؛ هووخشتره
  5. Farangis
  6. از قبیل ندادن نوش‌دارو به رستم برای بهبودی سهراب
  7. «گنجور» فردوسی» شاهنامه» داستان سیاوش» داستان سیاوش» بخش ۱۳». ganjoor.net. دریافت‌شده در ۲۰۱۶-۰۹-۱۸.
  8. عموی کیخسرو
  9. رضی، هاشم، حکمت خسروانی ،سیر تطبیقی فلسفه و حکمت و عرفان در ایران باستان از زرتشت تا سهروردی و استمرار آن تا امروز - تهران : انتشارات بهجت 1379- صفحات 428 و 429 و 425
  10. کاستاندا، کارلوس، آتش درون،ترجمه مهران کندری – مسعود کاظمی ، تهران: فردوس،1371، صفحه 120.
  11. (عربی: ص ۱۲۶- ترجمه فارسی: ص۱۵۲)
  12. (الآثارالباقیة، ابوریحان البیرونی، نشر میراث مکتوب: صفحه ۱۲۴)
  13. (آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت، نشر امیرکبیر: صفحه ۱۵۲)
  14. Skjærvø، KAYĀNIĀN xiii.
  15. احمدی، جایگاه آتوسا در تاریخ و اساطیر ایران، 55.

منابع

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.