پشوتن

پشوتن (به اوستایی: Pəšōtanū، تلفظ به فارسی میانه: Peshyotan یا Peshotan) پسر بزرگ گشتاسب و برادر اسفندیار بود. در روایتی آئینی در مورد پشوتن گفته شده‌است که وی با خوردن شیر و نان درون[1] از دست زرتشت، جاودان می‌شود.

پشوتن
از پهلوانان شاهنامه
نامپشوتن
شهرتبرادر اسفندیار
منصبشاهزاده
نام پدرگشتاسب
موطنایران
جنگ‌ها
نبرد اولهفت خان اسفندیار

پشوتن در روایات آئینی از جاودانانی است که بر گنگ دژ فرمان می‌راند و در آخرین دههٔ هزارهٔ آخر، همراه با یکصد و پنجاه هزار تن از یارانش و با ده هزار درفش، به فرماندهی خورشیدچهر که فرزند زرتشت است، به یاری سوشیانت بر می‌خیزد.

پشوتَن در لغت به معنای پیشکش‌کنندهٔ تن یا فداکار است.[2]

پشوتن در اوستا

در نسک وندیداد (که بخشی از کتاب اوستا است) و مربوط به مسائل حقوقی است این واژه بارها تکرار شده است این واژه از دو لفظ پشت و تن فارسی ترکیب شده است و به معنی کیفری است که تازیانه به پشت تن گناهکار زده می‌شد. این کیفر در عمل به دویست تازیانه اطلاق می‌شد همچنین پشوتن یکی از شخصیت‌هایی است که در متن‌های مربوط به آئین زرتشت که در قرن‌های نهم تا دوازدهم نوشته شده‌اند [از جمله در شاهنامه فردوسی]، مورد اشاره قرار گرفته‌است. وی یکی از جاودانان زرتشتی است و دستیار سوشیانث، به‌شمار می‌آید که در آینده ظهور خواهد کرد و نیکی را به ارمغان می‌آورد و به بازسازی نهایی جهان خواهد پرداخت.

در شجره نامه موجود از سلسله افسانه‌ای کیانیان، پشوتن پسر گشتاسب شاه (گشتاسپ یا ویشتاسب)، حامی زرتشت، می‌باشد و برادر او اسپندادات یا اسپنتوداتا یا همان اسفندیار می‌باشد.

منبع اصلی دانسته‌های ما دربارهٔ وقایع فاجعه‌آمیز آخرالزمان به روایت کیش زرتشت، وهمن یسنا می‌باشد که گاهی با عنوان وهومن یشت یا بهمن یشت هم شناخته می‌شود. وهمن یسنا، علی‌رغم نام ظاهریش، نه بخشی از یسناست و نه قسمتی از یشت‌های اوستا، بلکه متنی است تفسیرگونه از اوستا به زبان فارسی میانه.

به روایت دینکرد، پشوتن یکی از هفت حاکم جاودانه ایست که در قهندز یا کهندژ، به همراه ۱۵۰ نفر از پیروان خویش زندگی می‌کند. آن‌طور که در وهمن یسن شرح داده شده‌است، وی در پایان هزارهٔ یازدهم به عنوان محافظت‌کننده از مذهب بر می‌خیزد و به احیای ایمان می‌پردازد و این زمانی ست که دوران هزارسالهٔ حکومت دیوها طی شده‌است.

هنگامیکه زمان ظهور فرا رسید، پشوتن از قلعهٔ خویش پایین خواهد آمد و به جنگ با ارتش دیوها و شیاطین خواهد پرداخت تا ایران و مذهب آن را نجات دهد. وی در مبارزه، میان مهر (به زبان اوستایی: میترا) با دیو خشم (به زبان اوستایی: آئشما Aeshma)، به نفع مهر مداخله می‌کند و نیروهای شر را به عالم نابودی می‌فرستد.[3]

قابل یادآوریست در اسناد و کتب اسلامی نیز پیشگویی‌های کاملاً مشابهی از ظهور وجود دارد که در محل خود قابل تامل و بررسی می‌باشند. طبق احادیث و روایات بسیاری، شخصی در آخرالزمان از خراسان خروج خواهد کرد و افرادی از «تالقان» به او پیوسته و او را یاری خواهند کرد. از آنجا که تالقان در نزدیکی کهن‌دژ (کندوز) قرار دارد می‌توان به شباهت بسیار زیاد پیشگویی‌های اسلامی و اوستایی پی برد.

پشوتن در شاهنامه

در شاهنامه، پشوتن برادر اسفندیار و پهلوانی بزرگ است که در هفت خوان اسفندیار همراه اوست و در نقش پهلوانی فرزانه و پیش‌گو نمایان می‌شود.[4]

هفت‌خوان‌اسفندیار یک سفر جهانگشایی سپاه ایران به رهبری اسفندیار است، مسیری ناشناخته و جنگلی را همراه با مخاطرات در میانه راه ادامه می‌یابد تا به روئین‌دژ محل زندگی مردم بت‌پرست و پادشاهی ارجاسپ برسند. ارجاسپ شاه توران در گذشته به ایرانشهر پایتخت ایران یورش آورده بود و لهراسپ موبد پیر زرتشتی را در میدان شهر بدار آویخته بود، بدین سبب انگیزه اسفندیار و ایرانیان برای انتقام مضاعف بود ولی ظاهراً روئین‌دژ مقرّ ارجاسپ را بلد نبودند و باید کورمال کورمال از راه جنگل و دریا[5] طی طریق می‌کردند.

در این حمله مردی اسیر بنام گرگسار از تبار تُرک‌ِچِگِل راهنمای اسفندیار است. گرگسار در خوان اوّل خبر رویایی با یک جفت گرگ نر و ماده را می‌دهد سپس در خوان دوم دو شیر و خوان سوم خطر مقابله با اژدها نوید می‌دهد. گرگسار همیشه امیدوار بود تا اسفندیار توسط یکی از اینها به هلاکت برسد. خوان چهارم تقابل اسفندیار با زن جادوگر و خوان پنجم کشتن سیمرغ غول پیکر و خوان ششم گذر از تنگه‌ای سخت و پر برف[6] بود. در خوان هفتم، خوان آخر گذر از رودی بزرگ سپس از ساحل آنجا تا روئین‌دژ ده فرسنگ بود. در تمام خوان‌ها اسفندیار پیش از نبرد تن به تن، امور سپاه را به پشوتن و پسرش[7] می‌سپرد و بعد از هر غلبه به نماز شکر می‌پرداخت. در خوان اول پیش از آغاز رفتن برای نخستین بار از پشوتن نام برده شده و سپس اسفندیار به پشوتن می‌گوید :

چو از راه نزدیک منزل رسید ز لشکر یکی نامور برگزید
پشوتن یکی مرد بیدار بودسپه را ز دشمن نگهدار بود
بدو گفت لشکر به آئین بدار همی پیچم از گفتهٔ گرگسار
منم پیشرو گر به من بد رسدبدین کِهتران بد نباید سزد[8]

در خوان ششم که گذر از تنگه‌ای پر برف بود اسفندیار ناامید گشته از پشتوتن می‌خواهد که خود و سپاه بدرگاره خداوند نیایش کند تا گذر از این تنگه سهل و آسان گردد.

سه روز و سه شب هم بدان سان به دشتدم باد ز اندازه اندر گذشت
هوا پود گشت ابر چون تار شدسپهبد از آن کار بیچار شد
به آواز پیش پشوتن بگفتکه این کار ما گشت با درد جفت
به مردی شدم در دم اژدهاکنون زور کردن نیارد بها
همه پیش یزدان نیایش کنیدبخوانید و او را ستایش کنید[9]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. یعنی غذایی که بر آن دعا خوانند
  2. آشنایی با نام‌های پارسی
  3. مشارکت کنندگان ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی در ۲۳ مهٔ ۲۰۱۰
  4. اساطیر ایران، جان راسل هینز، ترجمه: باجلان فرخی، چاپ دوم، صفحه: ۱۲۷
  5. تصویری که شاهنامه به نمایش می‌گذارد اقلیم جنگلی اطراف دریای خزر هست ولی روشن نیست کدام وجه آن دریا جنوب، شرق یا غرب دریای خزر
  6. مانند قله دماوند ولی شرق یا غرب دریای خرز نیز چنین قلل برفی را دارند
  7. که نامی از او برده نشده
  8. شاهنامه فردوسی ، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس ، داستان هفت‌خوان اسفندیار، صفحه 949، بیت 26.
  9. شاهنامه. جلد ششم. هفت خوان اسفندیار، ص ۳۸۶

منابع

  • جان راسل هینز، شناخت اساطیر ایران، ترجمه: باجلان فرخی، چاپ دوم، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۵، صفحه:۱۲۷
  • حسین، الهی قمشه‌ای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
  • مشارکت کنندگان ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی در ۲۳ ماه مهٔ ۲۰۱۰(با تلخیص)
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.