آرش کمانگیر

آرش کمانگیر یا آرش کمانکش یا آرش تیرانداز[1][2] یا آرش شیواتیر[1] (به اوستایی: اِرِخْشَه و به زبان پهلوی اِرَش شیپاک‌تیر)[1] نام یکی از اسطوره‌های کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطوره‌است. آرش، از سپاهیان منوچهر بود که پس از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی برای بازشناختن مرز ایران و توران برگزیده شد و از بالای کوه «اییریو خشوتا» در طبرستان[3] از چهارمین کشور روی زمین در زادگاه فریدون رفت و با تمام نیرو تیری را به سوی کوه «خوانونت» در خاور رها کرد.[4] مردمِ فارسی‌زبانِ سین‌کیانگ (تُرکستان) در غرب چین معتقدند که این تیر در درخت گردویی در آن دیار فرود آمده‌است که آن را «درخت آرش» می‌گویند و به همین دلیل کوه افراسیاب و درهٔ شینگان را که در کنار آن است «مرز ایران و توران» می‌خوانند.[5]

آرش
سر تندیس آرش کمانگیر در مجموعه کاخ‌موزه سعدآباد
درگذشتاییریو خشوتا
علت مرگبی‌جان شدن پس از پرتاب تیر
محل زندگیمازندران
ملیتایرانی
نام‌های دیگراِرِخْشَه
اِرَش شیپاک‌تیر
آرش شاتین
پیشهپهلوان
شناخته‌شده برایجان فشانی و فداکاری در راه وطن
لقبکمانگیر
تیرانداز
شیواتر_کمانداد
دورهمنوچهر پیشدادی
مخالفانتورانیان
دینمهرپرستی
منصبسردار

آرش کمانگیر شخصیتی نیمه اسطوره‌ای ـ نیمه تاریخی است. اسطوره‌ای است چون به دوران پیشدادی تعلق دارد که هنوز ماهیت زمانی و مکانی آن از سوی دانش‌هایی چون تاریخ‌نگاری نوین و باستان‌شناسی آشکار و قطعی نگردیده، و نیز از آن‌رو که زندگی و مرگش در پرده‌ای از کارویژه‌های افسانه‌ای پنهان است. و تاریخی است زیرا دستکم طی دو هزار سال گذشته مردمان حوزه ایران فرهنگی به او باور داشته‌اند و در بسیاری از منابع ادبی و مذهبی پیش از اسلام همچون یشت‌ها، مینوی خرد، بندهش، گزیده‌های زادسپرم، ماه فروردین روز خرداد، شهرستان‌های ایران، یادگار جاماسبی و...، همچنین منابع تاریخی دوره اسلامی همچون آثار الباقیه، غرر اخبار، تاریخ طبری، اخبار الطوال، زین‌الاخبار، تجارب الامم، البدء و التاریخ، مجمل التواریخ و القصص، الکامل، القانون، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا، روضه المنجمین، طبقات ناصری، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، روضه‌الصفا و... از او یاد شده است. [6]

افسانه آرش

در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی*، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره می‌کند. سرانجام منوچهر پیشنهاد سازش می‌دهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را می‌پذیرند و برای پذیرش این پیشنهاد سازش و کوچک‌انگاری ایرانیان پیشنهاد می‌کنند که یکی از پهلوانان ایرانی بر فراز البرز تیری بیندازد و جای فروافتادن آن تیر، مرز ایران و توران شناخته شود.

در ایران کسی دلیری این کار را به خود نمی‌داد. آرش که پیک لشکر ایران بود پیامی را به لشکر توران می‌برد. پادشاه توران برای کوچک شماردن بیشتر ایرانیان خود آرش را برمی‌گزیند و آرش ناگزیر به پذیرش این کار می‌شود. از آن سو در لشکر ایران همه بر آرش خرده می‌گیرند که چرا این پیشنهاد را پذیرفتی و اینکه این کار مایه ننگ ایران خواهد شد.

آن گاه آرش بر فراز کوه «اییریو خشوتا» می‌رود و تیر را در چله کمان گذاشته و پرتاب می‌کند. آرش که همه هستی و توانش را برای پرتاب تیر گذاشته بود، پس از این تیراندازی از خستگی جان می‌دهد؛ پیکرش پاره‌پاره شده و در خاک ایران پخش می‌شود و روانش در تیر دمیده می‌شود. تیر از بامداد تا هنگام غروب خورشید پرواز کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود می‌آید، که آنجا مرز میان ایران و توران خوانده می‌شود. بر پایه برخی واگویه‌ها اسفندارمذ تیر و کمانی که به آرش داده بودند و گفته بودند که این تیر بسیار دور خواهد رفت اما هر کس که تیری با آن بیندازد، جان خواهد داد. با این همه آرش آماده از خودگذشتگی بود و آن تیر و کمان را گرفت.

بسیاری آرش را از نمونه‌های بی‌همتا در اسطوره‌های جهان دانسته‌اند[7]؛ وی در ایران، نماد جان‌فشانی در راه میهن است.

محل پرتاب تیر

در منابع تاریخی آمده‌است آرش از کوه «اییریو خشوتا» در طبرستان[8] بالا می‌رود و تیرش را از بالای این کوه پرتاب می‌کند.[9] ابوریحان بیرونی و گردیزی به ترتیب در کتاب آثار الباقیه و تاریخ گردیزی کوه «اییریو خشوتا» را همان کوه رویان می‌داند،[10][11][12] اما فخرالدین اسعد گرگانی در منظومه اشعار ویس و رامین محل آن را ساری بیان می‌کند:

از آن خوانند آرش را کمانگیرکه از ساری بمرو انداخت یک تیر
ترا زیبد نه آرش را سواریکه صدفرسنگ بگذشتی ز ساری

(ویس و رامین)[13][14][15]

حمدالله مستوفی نیز در کتاب تاریخ گزیده می‌نویسد: چون کیقباد با تورانیان صلح می‌کرد، سرحد ایران و توران را ساری معین کرده بودند، آرش پسر کیقباد، از افراسیاب درخواست تا یک تیر پرتاب کند. افراسیاب رضایت داد، آرش بصنعت و ادویه هوایی تیری از ساری بدان روی مرو انداخت. بدین سبب، سرحد رود جیحون مقرر شد.[16]

این درحالیست که نویسنده فرهنگ فارسی عمید محل آن را آمل می‌داند و می‌نویسد: آرش نام یکی از پهلوانان ایران در عهد منوچهر که تیرانداز ماهری بود که بنابر داستان‌های ایران در جنگ میان منوچهر و افراسیاب قرار شد تیری پرتاب کنند هرجا تیر فرود آید مرز ایران و توران شود آرش از آمل طبرستان تیری پرتاب کرد که در مرو فرود آمد.[17] در مجمل التواریخ نیز نیز آمده‌است: و افراسیاب تاختن‌ها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرده، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی‌اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غائب بودند و در آخر صلح افتاد به تیر انداختن آرش و از قلعه آمل با عقبه مزدوران برسید و آن مرز [را] توران خوانده‌اند. (مجمل التواریخ).[18] همچنین دهخدا نیز در این باره می‌نویسد: منوچهر در پایان دوره فرمانروایی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر شد. نخست چیرگی افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید ولی سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و به کنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد.

آرش در منابع زرتشتی

تیشتر یشت، از یشت‌های بزرگ اوستا، کهن‌ترین بُن‌مایه‌ای است که از آرش نام می‌برد و از داستان تیراندازی او یاد می‌کند.[19] داستان آرش شاید از داستان‌ها و اسطوره‌های کهن هندوایرانی است که در فرهنگ ایرانی برجای مانده‌است.[20]

"می‌ستاییم ستارهٔ درخشان و شکوهمندِ تِشْـتَر را؛ آن تُندتاز به‌سوی دریای فراخ‌کَرت را، به‌سانِ آن تیرِ در هوا پرّان، تیری که آرش تیرانداز- آن بهترین تیرانداز ایرانی- از کوه «اَئیرْیو خْـشوثَـه» به‌سوی کوه «خْـوَنْـوَنْـت» پراند."[21]

آرش در شاهنامه

تندیس آرش کمانگیر در مجموعه کاخ‌موزه سعدآباد تهران

واگویی داستان آرش کمانگیر در شاهنامه نیامده است اما شاهنامه از آرش کمانگیر نام برده‌است* و در شاهنامه از داستان آرش یاد شده‌است. برای نمونه در بخش پادشاهی شیرویه:

چو آرش که بردی به فرسنگ تیرچو پیروزگر قارن شیرگیر
بزرگان که از تخم آرش بدندسبکبار و جنگی و چابک بدند
از آن زخم آن پهلو آتشیکه سامیش گرزست و تیر آرشی
دو فرزند او هم گرفتار شدبرو تخمهٔ آرشی خوار شد
جوان بی‌هنر سخت ناخوش بوداگر چند فرزند آرش بود

همچنین در داستان نبرد خسروپرویز و بهرام چوبینه بهرام خود را از نسل آرش معرفی می‌کند:[22]

من از تخمهٔ نامور آرشمچو جنگ آورم آتش سرکشم

اسطوره آرش کمانگیر از داستان‌هایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در چند شعر با سرفرازی نام برده شده اما داستان یا اسطوره آرش در شاهنامه گفته نشده‌است.[23]

در کتابهای دیگر

تندیس آرش کمانگیر در یزد

در کتاب‌های پهلوی و نیز در کتاب‌های تاریخ دوران اسلامی از آن یاد شده‌است. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» دربارهٔ «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو می‌کند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرش می‌داند[24]

در اوستا بهترین تیرانداز را «اِرِخِ شَ» نامیده و گمان می‌رود که مراد همان آرش است. طبری این کماندار را «آرش شاتین» می‌نامد و نولدکه گمانه می‌زند این واژه دگردیسی شده جمله اوستائی «خَشووی ایشو» باشد چه معنی آن «خداوند تیر شتابنده» است که ویژگی یا سرنام آرش بوده‌است؛ و به گفته‌ای دیگر ایزد زمین (اسفندارمذ) تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است و هر که آن را بیفکند درجای بمیرد؛ و آرش با این آگاهی تن به مرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای گسترش مرز ایران بدان گونه که گفتیم بیفکند و درجا بمرد. (از تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا):[18]

چون کار بقفل و بند تقدیر افتداز جیب خرد کلید تدبیر افتد
آرش گهرم ولی چو برگردد بختدر معرکه پیکان و پر از تیر افتد

(خسروی)

داستان آرش یا بخش‌هایی از آن به‌جز آثار الباقیه، غرر اخبار و تاریخ طبری، در نوشتارهای دیگری نیز از دوره اسلامی همچون اخبار الطوال دینوری، زین‌الاخبار گردیزی، تجارب الامم ابوعلی مسکویه، البدء و التاریخ مقدسی، مجمل التواریخ و القصص، الکامل ابن‌اثیر، القانون مسعودی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا حمزه اصفهانی، روضه المنجمین شهمردان، طبقات ناصری منهاج سراج، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مرعشی، روضه‌الصفا میرخواند و... با تفاوت‌هایی اندک دیده می‌شود. [25]

آرش در ادبیات معاصر

تندیس آرش کمانگیر، در کنار کاخ سفید، مجموعه سعدآباد

ارسلان پوریا نخستین کسی بود که آرش را به پهنهٔ ادبیات آورد. پس از پوریا بود که کسانی چون سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی، نادر ابراهیمی، مهرداد اوستا، سیروس افهمی و توران شهریاری از اسطورهٔ آرش بهره گرفتند.[26] گفتنی است که سروده سیاوش کسرایی با نام آرش کمانگیر در کتاب فارسی پنجم دبستان پیش از انقلاب ایران نیز آورده شده بود.

آرش کمانگیر و جمهوری اسلامی

به دستور دادستان ساری، تندیس آرش کمانگیر و اسبانش در ساری جمع‌آوری و نابود شدند.[27]

نگارخانه

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «آرش کمانگیر (ارخشه، آرش شیپاک‌تیر، آرش شیواتیر، آرش تیرانداز)». تارنمای فرهنگنامه ایران. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۲.
  2. کامبیز استادمهری (۱۰ تیر ۱۳۸۹). «اسطورهٔ آرش تیرانداز». برساد - تارنمای خبری تحلیلی زرتشتیان. دریافت‌شده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۲.
  3. تفضلی، احمد؛ هنوی، ویلیام؛ برجیان، حبیب. «آرش کمان گیر». پرتال جامع علوم انسانی.
  4. اوشیدری (۱۳۸۳). دانشنامه مزدیسنا. ص. ۴۷.
  5. نادره بدیعی، «سین‌کیان و تاج‌گوران؛ مرز ایران و توران»، فصل‌نامه فروزش، شماره سوم (زمستان 1388).
  6. طاهری، صدرالدین و تکتم نوبخت (۱۳۹۶). از آرش اساطیری/تاریخی تا آرش برخوانی بیضایی. نشریه ادبیات تطبیقی، شماره ۱۶، صفحه ۸۰.
  7. «آخرین تیر «بررسی تطبیقی اسطوره آرش و فیلوکتتس» (PDF). فصلنامه پژوهش‌های زبان و ادبیات تطبیقی. ۱۳۸۹.
  8. تفضلی، احمد؛ هنوی، ویلیام؛ برجیان، حبیب. «آرش کمان گیر». پرتال جامع علوم انسانی.
  9. اوشیدری (۱۳۸۳). دانشنامه مزدیسنا. ص. ۴۷.
  10. گردیزی. تاریخ گردیزی. ص. ۲۴۳.
  11. بیرونی، ابوریحان. آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: کتابخانه خیام، ١٣٢١، ص ۲۴۹
  12. وکیلی، شروین (۱۳۸۹). اسطوره‌شناسی پهلوانان ایرانی. انتشارات پازینه. ص. ۲۱۸.
  13. اسعد گرگانی، فخرالدین. ویس و رامین (ویراست کپتان ولیم ناسولیس صاحب). ص. ۲۸۰.
  14. وکیلی، شروین (۱۳۸۹). اسطوره‌شناسی پهلوانان ایرانی. انتشارات پازینه. ص. ۲۱۸.
  15. مهجوری، اسماعیل (۱۳۴۲). تاریخ مازندران جلد اول. مؤسسه انتشارات اثر.
  16. مستوفی، حمدالله. تاریخ گزیده. صص. ۸۶ و ۸۷.
  17. عمید، حسن (۱۳۶۲). فرهنگ فارسی عمید. مؤسسه انتشارات امیر کبیر.
  18. علی اکبر دهخدا. «آرش». تارنمای لغتنامه. بایگانی‌شده از اصلی در ۵ فوریه ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۴ فوریه ۲۰۱۵.
  19. تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن، 1376، ص 52
  20. تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن، 1376، ص 271
  21. تیشتر یشت، بندِ چهار
  22. «گنجور- فردوسی- شاهنامه- پادشاهی خسرو پرویز- بخش ۵». ganjoor.net. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۱-۰۳.
  23. «فردوسی- شاهنامه- پادشاهی اشکانیان». تارنمای گنجور. دریافت‌شده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۲.
  24. بیرونی، ابوریحان. آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: کتابخانه خیام، ١٣٢١، ص ۲۴۹
  25. طاهری، صدرالدین و تکتم نوبخت (۱۳۹۶). از آرش اساطیری/تاریخی تا آرش برخوانی بیضایی. نشریه ادبیات تطبیقی، شماره ۱۶، صفحه ۸۲.
  26. A. Tafażżolī, W. L. Hanaway, Jr. (December 15, 1986). "ĀRAŠ". Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 24 June 2017. Retrieved August 10, 2011.
  27. بنگرید: به دستور دادستان تندیس آرش کمانگیر و اسبانش در ساری جمع‌آوری و نابود شدند.
    1. گفتند این مجسمه‌ها چه نسبتی با امام دارند! بایگانی‌شده در ۱۷ ژوئن ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine
    2. جمع‌آوری مجسمه‌های آرش کمانگیر و اسبش به جرم اهانت به امام

پاورقی

  1. ^  در مناظره بین خسروپرویز و بهرام چوبیه این پرس و جو آمده‌است:
    که بد شاه هنگام آرش بگویسرآید مگر بر من این گفتگوی
    بدو گفت بهرام کان گاه شاهمنوچهر بد با کلاه و سپاه
  2. ^  البته در منابع گوناگون جای پرتاب تیر فرق می‌کند. مثلاً در ویس و رامین، نامه پنجم، شهر ساری آمده‌است و از بیت دوم نیز همین معنی برداشت می‌شود.
  3. ^  جای فرود تیر نیز در منابع مختلف فرق می‌کند. اما همه آنها به یک محدودهٔ جغرافیایی یکسان اشاره دارند.
  4. ^  برخی نویسندگان به اشتباه پنداشته‌اند که نام آرش در شاهنامه نیامده است؛ اگرچه داستان آرش کمانگیر در شاهنامه واگویی نشده‌است اما در شاهنامه از آرش کمانگیر و تیر آرش یاد شده‌است. (مانند بخش پادشاهی شیرویه: به مردی ز چنگ زمانه نجست///چو آرش که بردی به فرسنگ تیر///چو پیروزگر قارن شیرگیر» یا «بزرگان که از تخم آرش بدند - سبکبار و جنگی و چابک بدند».

پیوند به بیرون

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ آرش کمانگیر موجود است.
  • شعر «آرش کمانگیر» خوانده شده توسط سیاوش کسرایی: «پرند.صدای خود شاعر» (۲۰ دقیقه برای شنیدن بلندگوی صفحه را کلیک کنید)
  • نقالی همراه با آهنگ از شعر آرش کمانگیر. آری آری زندگی زیبا است

پانویس

    منابع

    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.