فهرست ایزدان ایرانی

آنچه اقوام آریایی را در هزارهٔ دوم پیش از میلاد از تمامِ اقوام جهان باستان متمایز می‌سازد آن است که اینها برخلاف دیگر اقوام جهان هیچگونه عقاید بت پرستانه نداشتند بلکه خدایانشان عموماً ذاتهایی بودند که ما آن‌ها را «مظاهر طبیعت» می‌نامیم. مهمترین خدایان آریایی خورشید، ماه، سیارات، آذرخش و طوفان بودند و عموماً با القاب دَیوا (پارسی باستان: دَیوا-/daiva-٬ اوستایی:دَئیووا-/ daēuua-) و اَهورا (سانسکریت: اَسورا) مورد ستایش قرار می‌گرفتند. در فهرست زیر مهمترین ایزدان آریایی ایرانی آمده‌است.

فهرست ایزدان ایرانی

نام امروزینام اوستایینام فارسی میانهشرح
زُروان زروَن

zrvan

زُروان

zurvān

خدای زمان و سرنوشت. زُروان ایزدی بسیار کهن است که در دوران‌های پیش ‌از زرتشتی خدایی مهم با دین مخصوص به خود بوده‌ است و گرچه در اوستا دیگر نقش خدایی ندارد و به معنی زمان آمده است، اما از متون ساسانی برمی‌آید که تا آن زمان هم نزد تودۀ مردم هنوز خدایی سخت مورد ستایش بوده است. اودِموس رودسی که در دوران انقراض هخامنشیان می‌زیست در نوشته‌هایش نقل کرده است، پارسیان فرقه‌ای دارند که در آن زمان و مکان را می‌پرستند و این رو را زایندۀ تمام خدایان می‌دانند. به ویژه این نکته تصریح شده که پارس‌ها اعتقاد دارند زمان مادر و پدرِ دو نیروی روشنایی و تاریکی، یعنی اهورامزدا و اهریمن است.[1] زُروان در دوران پیش از یکتاپرستی زرتشت نخستین خدا دانسته ‌می‌شود که هزارسال مراقبه می‌کند تا فرزندی را به دنیا بیاورد که جهان را بیافریند. پس از نهصد و نود و نه سال به اندیشۀ شک‌آلوده افتاد که این مراقبه و نیایش‌ها سودی دارد یا بیهوده بوده است. همان زمان، او دو فرزند را آبستن می‌شود. از مراقبه و اندیشۀ نیکش اهورامزدا و از شک او اهریمن در زهدان او شکل می‌گیرند. او سوگند خورده است که پادشاهی جهان را به اولین فرزندش می‌دهد، با اینکه هرمزد به دهانۀ زهدان نزدیکتر است، اما اهریمن شکم او را می‌درد و بیرون می‌آید و زُروان با اینکه می‌داند فرزند مورد آرزویش اهورامزدا است که نیک‌سرشت و پاک است، و اهریمن برعکس او سراسر بدی و گند است، با این‌حال برای اینکه به سوگندش وفادار بماند، پادشاهی جهان را تا نُه‌هزارسال به او می‌دهد و نبرد اهورامزدا و اهریمن آغاز می‌شود که پیروزی نهایی از آنِ اهورامزدا خواهد بود.[2]
ناهیداردی‌ویسورَه آناهیتا

ar'dvi-sura

اَناهید

anāhid

ایزدبانوی رودخانه‌ها و آبهای شیرین، زیبایی، عشق و باروری زنانه است. او همتای ایرانی ایشتار، الهۀ بین‌النهرینی عشق و باروری و آفرودیت، الههٔ عشق و زیبایی در یونان به‌شمار میرود. او همان سیارۀ ناهید یا زهره است. او با نام‌های سامی بتول و طاهره نیز شناخته می‌شود که در ادیان سامی القابی هستند برای شخصیت‌های تاریخی مانند مریم مقدس که صورت زمینی شدۀ همین «مادرخدا» هستند. آناهیتا در ایران شرقی بغدخت یا بیدخت نیز نامیده می‌شود که «دختر ایزد بزرگ» معنی می‌دهد. بسیاری از زیارتگاه‌های کنونی در گذشته نیایشگاه‌های آناهیتا بوده‌اند. از نشانه‌های معابد آناهیتا، درختان کهن است. در آبان‌یشت که یکی از کهن‌ترین بخش‌های اوستاست و مفصل‌ترین متن در ستایش آناهیتاست، توصیفی بسیار دقیق از او می‌دهد: اردویسوره آناهیتا دوشیزه‌ای زیبا، آزاده، برومند و بسیار قدرتمند است. کفش‌هایی درخشان دارد که تا مچ پاهایش را می‌پوشانند و بندهایی زرین دارند. جامه‌ای پُرچین و درخشان به تن دارد با کمربندی به کمر. گوشواره‌هایی چهارگوش و گردنبندی طلایی و تاجی هشت‌پَر دارد که بالایش صدستاره دارد. آناهیتا که ایزدبانوی تمام رودها و آبهای شیرین جهان است، گردونه‌ای دارد با چهار اسب سفید، که این اسب‌ها باد و باران و برف و تگرگ هستند. او با گردونه‌اش دیوان و نیروهای پلید را از میان برمی‌دارد. او حامی زنان باردار و کودکان خردسال است و شیر زنان شیرده را زیاد و پاک می‌دارد.[1]
مِهرمیثرَه

miθra

مِهر

mihr

ایزد آفتاب و به عبارتی خورشید است. از ایزدان کهن هندو ایرانی است که در اوستای تازه از اهمیت بزرگی برخوردار می‌شود و به محور قدرت در جهان خدایان تبدیل می‌گردد. یشت دهم اوستا از آنِ اوست. مهر با صفت دارندۀ چراگاه‌های فراخ توصیف می‌شود. مهر، ایزد مهر و محبت و دوستی، پیمان و راستگویی و دشمن دروغ است.[2]
وایوایو

vāyu

وای

wāy

ایزد باد. وای یا باد که اندروا هم نامیده می‌شود، ایزد باد و تجسمی از فضا ‌است و در ابر بارانزا زندگی و در طوفان، مرگ می‌آورد. در اوستا از ایزدان نیرومند دین زرتشتی است و پانزدهمین یشت به نام اوست. در ویسپرد به همراه آسمان و دریای فراخکرت پهناوری و گستردگی‌ ایشان ستوده شده است. درخواست‌های پرستندگان وای بیشتر ماهیتی جنگی دارد و ازین روی وای از ایزدان جنگ دانسته می‌شود اما باید توجه داشت که طبق رام‌یشت اوستا، دوشیزگان شوی ناگزیده، با همان فرش و تخت و بالش زرین -همچون آتوسا در عشق گشتاسپ- وای را می‌ستایند تا شوهرانی ارجمند و برومند نصیبشان شود. از اینجا معلوم می‌شود یکی از قدرت‌های وای رساندن زن و مرد به هم است.[1] در ادبیات زرتشتی وای در فضای میان اهورامزدا و اهریمن قرار دارد و میانجی آنهاست و یک مفهوم بی‌طرفی در او وجود دارد. در متون کهن‌تر وای ابتدا شخصیت واحدی است با سیمایی دوگانه، نیکوکار و در عین حال شوم. اما بعدها دو سویۀ شخصیتش بطور دو شخصیت مجزای «وای نیک» و «وای بد» درآمده اند. «وای نیک» که گاهی با ایزد رام یکی دانسته می‌شود، ایزد بادهای باران‌آور است، و «وای بد» دیو مرگ است که جان را از تن جدا می‌کند و از راه اوست که باید مردگان بگذرند. در بندهشن آمده است «وای خوب» سالار ارتش مینوان است و جامۀ زرین، سیمین، گوهرنشان و ارغوانی‌رنگ به تن دارد.[2]
زامیاد زَم

zam

زامیاد

zāmyād

ایزدبانوی زمین، گاهی با سپندارمذ امشاسپند زمین یکی دانسته می‌شود و گاهی هم زامیاد مینوی زمین -به معنی قرینۀ بهشتی آن- و سپندارمذ الهۀ زمین دانسته می‌شوند. گل ریحان به این ایزد تعلق دارد.[2]
رام رامَن

rāman

رام

rām

ایزد آرامش و شادی، نامش به معنی آرامش است. در اوستا ایزدی مستقل از وای است اما در ادبیات پهلوی با او یکی شده است. رام، رامش‌بخش جهانیان است. بخش ابتدایی اسم‌هایی مانند رامین، رامتین و رامش و رامبُد از نام او ساخته شده است. گل خیری زرد نماد این ایزد است. او از همکاران بهمن است. دیو اَستوِیهاد دشمن اصلی رام است.[2]
بهمن وُهومَنَه

vohu-manah

وَهمَن

wahman

ایزد حامی حیوانات سودمند. بهمن اسمش به معنی دارای منش نیک است. او نخستین آفریدۀ خدا، در طرف راست اهوره‌مزدا می‌نشیند و تقریباً نقش مشاور را دارد. بهمن به عنوان «اندیشۀ خوب» مظهر خرد خداست که در وجود انسان فعال است و انسان را به سوی خدا رهبری می‌کند. از این جهت معادل عقل است. ایزدان ماه، گوش و رام از همکاران او هستند. دشمن اصلی او دیوی به نام اَکومَن است. بهمن راستکرداران پرهیزگار را به بهشت می‌پذیرد. اورمزد از طریق او جهان را آفریده است. بهمن برترین و نخستین امشاسپند است.[2]
ایندراایندره

indra

-ایزد آذرخش. یکی از خدایان برجستۀ هندوایرانی، که در ادوار بسیار کهن بصورت خدایی توصیف می‌شده است که با اژدهای خشکسالی یا دیوان خشکی و تاریکی می‌جنگد و با سلاحش که آذرخش است و گُرز آتشین نامیده می‌شود، آب‌های زندانی و روشنی‌ها را آزاد می‌کند و باعث بارش باران می‌شود. بخاطر همین جنگیدن، خدای جنگجویان دانسته می‌شده است. در متن‌های اوستایی با لقب خود وِرِثرغنَه، در شمار خدایان و با نام خود، ایندره، در شمار دیوان ظاهر می‌گردد.[2] رستم و بسیاری پهلوانان ایرانی دیگر مانند گرشاسب نمونه‌های زمینی ایندره هستند و از بسیاری جهات مانند او هستند. ایندره از پهلوی مادر زاده می‌شود، در نوزادی چرخ خورشید را به حرکت میاورد، یکباره می‎تواند سیصد گاومیش بخورد، گرزش را به ارث برده است و نوشیدنی سومه(هوم) را بسیار می‌نوشد، گاهی اندازۀ سه دریا. رستم نیز از پهلوی مادر زاده می‌شود و در کودکی پهلوانی می‌کند، او هم گرزش را به ارث برده است و بسیار پُر اشتهاست و گاهی یک گورخر را کباب می‌کند و می‌خورد و همینطور در میخوارگی دلیر است.[3] به این معنی که در دوران اساطیر مشترک هندی و ایرانی، در وداها یکی از ایزدان نیک مهم است ولی بعدها با فاصله گرفتن اساطیر ایرانی و هندی، اسم ایندره در اوستا متعلق به یک دیو با شخصیتی متفاوت می‌شود.
آذرآتَر

ātar

آدور

ādur

ایزد آتش یا به تعبیری نگهبان آتش‌هاست که او را پسر اورمزد به شمار آورده‌اند و آتش روشن نشانۀ دیده شدنی حضور اورمزد است. تقدس آتش ریشۀ کهن دارد و به دوران هند و ایرانی بازمی‌گردد. قرینۀ او خدای هندی آتش اَگنی است که در اسطوره‌های هندی رابط میان خدا و آدمیان است و در عین حال هم زمینی است و هم ایزدی. در اساطیر ایرانی، آفرینش آتش با آفریدن گیاهان وابستگی دارد و رابطۀ نزدیک بین آتش و گیاهان در تصورات هند و ایرانی ناشی از آن است که این قوم عادت داشتند آتش را از ساییدن دو قطعه چوب به یکدیگر به دست آورند. به همین دلیل در وداها گفته شده است که آتش در چوب پدید می‌آید، نطفۀ روییدنی‌ها را در بر دارد و در آن‌ها پراکنده است. در فرهنگ کهن ایرانی، آتش، دوست، برادر و نزدیک‌ترین خویشاوند بشر دانسته می‌شود که تاریکی را روشن می‌کند، نیروهای پلید را دور می‌کند و در شب از نزدیک شدن جانوران درنده به انسان جلوگیری می‌کند.

آتش نزد زرتشتیان بسیار مقدس است. آتش مقدس آتشکده‌ها نباید نور خورشید بر آن بیفتد و نه چشم کافری آن را ببیند. از دلایل قداست این آتش جریان طولانی و دشوار تطهیر آن است. شانزده آتش از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شوند و آنگاه ۱۱۲۸ بار آن‌ها را تطهیر می‌کنند و این جریان یک سال طول می‌کشد.

از امشاسپندان، اردیبهشت حافظ آتش است.

در اساطیر ایرانی گفته می‌شود آتش در ابتدا نمی‌سوزاند و بی‌دود است و طیق بندهشن وقتی در پایان سه‌هزارۀ دوم اهریمن به آفرینش هرمزدی می‌تازد، آتش را به دود، دمه و سوزندگی آلوده می‌کند. در رستاخیز آتش دوباره به صورت اولیۀ خود بدون دود و تیرگی و سوزش خواهد بود.[2]

گوش گوش اوروَن

guš.urvan

گوشورون، گوشورن

gōšurun/ gōšurwan

ایزد نگهبان و مینوی چهارپایان مفید است. نام او به معنای «روانِ(یا روح) گاو» است و طبق روایات پهلوی امشاسپند موکل بر حیوانات است. برخی گوشورن (در متون پهلوی گوش gōš) را مونث به شمار می‌آورند و ارتباطی میان او و ماهفرض کرده‌اند.[2]
بهرامورثرَینه

vərəθraγna

وَرَهران warahrān

وَهران wahrān

ایزد پیروزی در جنگ. ورثرغنه یا بهرام ایزد جنگ و جنگاوری است و همکار میترا ایزد پیمان و خورشید و ایزد نور و باروری مردانه می‌باشد.[4] از تجسم‌های ایزد بهرام در نقاشی‌ها و نقوش ظروف، مرسوم‌ترین گراز است. باز یا شاهین، گاو نر با گوش و شاخ‌های طلایی، اسب سفید با یراق طلایی، شتر بارکش قوی‌هیکل و مرد جوان پُر زور و نیرومندی که پانزده‌ساله است، بعد همگی از نمادهای ایزد بهرام هستند. بهرام همان سیارۀ مریخ است. او در میان ارتش مینوان درفش‌دار و مسلح‌ترین و نیرومندترین و در نتیجه پیروزترین آنهاست. معنی اسمش هم پیروز است. بهرام بخشی از شخصیت خود را از ایندره به ارث برده است و از این جهت با رستم مشترکاتی دارد. بهرام نگهبان آتش است و همکار امشاسپند اردیبهشت تلقی می‌شود. گل سنبل به ایزد بهرام تعلق دارد.[2]
تیرتیشتَریَه

tištariya

تیشتَر tishtar

تیر tēr

ایزد باران. یَشت هشتم اوستا مربوط به اوست. بنابر این یشت، تیشتَر ستاره‌ای است سپید و درخشند و دورپیدا. او آب سرشت و تواناست و نژادش از اپام نپات خدای هند و ایرانی آب‌ها است. او سرور همۀ ستاره‌هاست. در ابتدای آفرینش در نبرد با اهریمن او نقشی اساسی داشت. او که مهم‌ترین ایزد باران‌آور است، به سه پیکر شد: مرد پیکر، گاو پیکر و اسب پیکر و به هر پیکری ده شبانه‌روز باران سیل‌آسا باراند و از این طریق زهر خرفستران که آفریده‌های اهریمن‌اند را شست و خفیف کرد و همچنین از این باران‌ها هفت کشور، چندین دریا و دریاچه و رودخانه پدیدار گشت. سپس برای نابودی زهر خرفستران به دریای فراخکرد شد و در آنجا با دیو اَپوش (دیو خشکسالی) بر سر باران جنگید. اَپوش به شکل اسبی سیاه و تیشتر به شکل اسبی سفید سه شبانه‌روز با هم نبرد می‌کنند. در ابتدا نیروی اَپوش غلبه می‌کند اما به کمک اهورامزدا در آخر تیشتَر بواسطۀ قربانی‌هایی که مردم به او تقدیم کرده‌اند، نیروی بیشتری می‌یابد و اَپوش را شکست می‌دهد و آبها بصورت باران در سراسر گیتی پخش می‌شوند. یاران دیگر او در این نبرد، بهمن و هوم و باد و اردای‌فرَوَرد هستند.[2]
هومهئومَه

haoma

هوم

hōm

ایزد گیاه هوم. او یکی از کهن‌ترین و ارجمندترین خدایان ایران باستان با ریشه‌های مشترک هند و ایرانی، مربوط به گیاه هوم (به سانسکریت سومَه) و نوشیدنی‌ای که از عصارۀ آن بدست می‌آید است. در اساطیر کهن هند و ایرانی، هوم را علاوه بر نشاط آوری، دورکنندۀ مرگ دانسته‌اند. هوم به الهام و مکاشفۀ پیشگویانۀ پیامبران ارتباط دارد. او «اَشَه‌وَزَه» یعنی پرورندۀ اَشَه (تقوا، پرهیزگاری) است.[1] در این مورد که هوم چه گیاهی بوده است، میان پژوهشگران توافقی وجود ندارد. برخی باور دارند این گیاه ریش بُز (افدرا) است. بعضی محققان شاهدانه را گیاه هوم دانسته اند و برخی قارچ مگس و برخی دیگر جینسنگ و دیگران اسفند را هوم معرفی کرده‌اند.[5] زرتشت در اوستا شراب انگوری دارای الکل را که نوشیدنی محبوب مهرپرستان و طبقۀ جنگاور بوده است، نکوهش کرده است و در مقابل در برجسته‌ترین جای گاهان اوستا به هوم اشاره شده و تاثیر هشیارکننده و الهام‌بخش آن ستوده شده است.[1]
سروش اسرَ اُشَه

sraoš a

اسروش

srō š

ایزد پیام‌آور، واسطۀ خدایان و مردم. معنی نامش اطلاعت و فرمانبرداری و انصباط است. او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد، پیمان‌ها را می‌پاید و فرشتۀ نگهبان خاص زرتشتیان است و از شخصیت‌های محبوب باورهای ایران باستان به شمار می‌آید. او در مراسم آیینی و نیایش‌ها حضور دارد و نیایش‌ها را به بهشت منتقل می‌کند و در سرودها به عنوان سرور آیین‌های دینی به یاری طلبیده می‌شود. سروش نخستین آفریدۀ اهورامزدا است که او را می‌ستاید. او آموزگار دینی است که مزدای پاک به او آموخته است. سروش با دیو خشم می‌جنگد. همکار ایزد مهر در نگهبانی از پیمان‌ها و نظم است و این دو به همراه ایزد رَشن در روز داوری نهایی در رستاخیز همکار هستند.[2]

{

واژگان و مفاهیم هم‌ریشه در ادیان هندوایرانی

فهرست زیر واژگان و مفاهیم هم‌ریشه را در ادیان هندوایرانی نشان می‌دهد که از راه تحلیل زبان‌شناسی در ریگ‌ودا و اوستا گردآوری شده‌است.

واژهٔ هندوایرانیواژهٔ وداییواژهٔ اوستاییمعنی مشترک
*اَپ (ap)آپ (āp)آپ (āp)"آب،" آپاس (āpas) "آب‌ها"
 آپام نپات (Apām Napāt)آپام نپات"سرچشمهٔ آب‌ها"
*اَریامَن (aryaman)اریامنائیریامن"رامش‌دهندهٔ آریایی‌ها"
*رتا (rta)رتا (rta)اَشَه/اَرتَه (asha/arta)"راستی و درستی"
*اَثَر-وَن- (athar-van-)اَثَروَناَثرَوُوَن (āϑrauuan)"پیشوا"؛ با واژهٔ اوستایی آذر (-ātar) بمعنای "آتش" اشتباه نشود.[6]
*اَزی (azi)اَهیاَژی"اژدها، مار"، "افعی"
*دَیوا (daiva)دیوادَئیووَه (daēuua)نام خدا یا ایزد نزد اقوام هندوایرانی
*مَنو (manu)مَنومَنو"بشر، انسان"
*می-ترا- (mi-tra-)میترامیثرَه (Miθra)"سوگند، عهد و پیمان"
*اَسورا (asura)اسورااهوره (اهورا)نام خدا یا ایزد نزد اقوام هندوایرانی
*سَروَتات (sarvatāt)سَروَتاتهَئورووَتات (Hauruuatāt)"بی عیب و نقص"، "فرآراستگی"؛ هَئورووَتات در فارسی امروز، خرداد که نام سومین ماه از سال خورشیدی است.
*سَرَس-وَنتِ-یه (saras-vnt-ih)سَرَسوَتیهَرَخوائیتی (Haraxᵛaitī) (اَرِدوی سورا آناهیتا)رودی بحث‌انگیز (معمولا افسانه‌ای پنداشته می‌شود)، ایزد رودخانه
*سو-مَه- (sau-ma-)سوما (soma)هَئومَه (haoma)نام درختی است.
*سوَ(ه)ر- (sva(h)r-)سوَرهوَر، خوَرآفتاب، خورشید؛ هم‌ریشه با واژهٔ یونانی هِلیوس، لاتین sol
*ور-ترَه- (vr-tra-)ورتره- (Vrtra-)ورثرَه (vərəθra) (مقایسه شود با ورثرَینَه (Vərəθraγna))"رهگیر"؛ ورثرینه همان بِهرام در فارسی امروز است.
*یاما (yama)یاماییمَه (Yima)پسر ایزد آفتاب ویوَسوَنت/ویووَه‌هووَنت Vivasvant/Vīuuahuuant، همان جمشید پادشاه پیشدادی
*یج-نا- (yaj-na-) یجنایسنه، خویشاوند است با: یَزَتَه"پرستش، قربانی، نذر"

جستارهای وابسته

منبع

پانویس

  1. اسطوره‌شناسی ایزدان ایرانی، دکتر شروین وکیلی، نشر شورآفرین، چاپ اول ۱۳۹۴.
  2. فرهنگ اساطیر ایرانی برپایۀ متون پهلوی، دکتر خسرو قلی‌زاده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چاپ سوم ۱۳۹۴.
  3. از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، گردآورنده و ویراستار ابوالقاسم اسماعیل‌پور، نشر چشمه، چاپ دهم ۱۳۹۷.
  4. «بهرام».
  5. انسان و کیهان در ایران باستان، فیلیپ ژینیو، ترجمۀ لیندا گودرزی، نشر ماهی، چاپ اول ۱۳۹۲.
  6. دانشنامه ایرانیکا، سرواژهٔ "ĀΘRAVAN-"
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.