فریبرز
فَریبُرز پسر کیکاوس و برادر سیاوش، از پهلوانان ایرانی در شاهنامهٔ فردوسی است. طبری و بلعمی نام او را به گونهٔ برزافره نوشتهاند . نویسندهٔ گمنام مجملالتواریخ نام او را برزافری نوشته است و گفته است که فردوسی نام او را به فریبرز دگرگون کرده تا در بحر متقارب که شاهنامه سروده شده بگنجد. نام برزافره شاید با نام Barzapharnes سردار اشکانی در پیوند باشد که در دوران پاکور اشکانی زندگی میکرد [1].
فریبرز | |
---|---|
از پهلوانان شاهنامه | |
نام | فریبرز |
برادر | سیاوش |
درفش | خورشید و ماه پیکر |
عمو | کیخسرو، کیارش، آرش |
پـــدر | کیکاووس |
وطن | ایران |
جنگها |
فریبرز در شاهنامه
بر پایهٔ شاهنامه، پس از بازگرداندن کیخسرو به ایران، کشمکشی بین طوس، سپهسالار ایران، و گودرز درمیگیرد که کیخسرو شاه شود یا فریبرز [2]. طوس بر این باور بود که کیخسرو که از تبار افراسیاب بوده، برای پادشاهی ایران خطرناک است و به یاری جنگجویانش از فریبرز پشتیبانی کرد. از آن سو گودرز نیز به کمک جنگ آوراناش جانب کیخسرو را گرفت. برای فرونشاندن این تنش که چه کسی باید شاه ایران باشد تا آستانه جنگ داخلی تنش ادامه یافت، کیکاوس، شاه ایران دستور داد که هر کس بتواند دژ بهمن در نزدیکی اردبیل را تسخیر نماید، شاه آیندهٔ ایران خواهد بود. قوای اهریمنی از این دژ پاسداری میکردند. فریبرز و طوس در گرفتن دژ ناتوان بودند، ولی کیخسرو به آسانی آن را به تصرف در آورد و اینگونه کشمکش از میان رفت و کیخسرو شاه ایران شد.[1]
دوران زمامداری کیخسرو
کیخسرو پس از جلوس بر تخت ایران، سپاهی به سپهسالاری طوس را به توران فرستاد تا کین سیاوش را از افراسیاب بازستانند. راه توران از دو مسیر بود ، نخست میسر طولانی و بیابانی مسیر دوم کوتاه و دژ فرود بر سر راه. کیخسرو به طوس سفارش کرد که از راه دژ کلات که فرود برادر کیخسرو در آن بود، راهی توران نشود. طوس این فرمان را نادیده گرفت و از همان راه، به توران رهسپار شد. پس از وقایع بسیار و کشتهشدن فرود توسط سپاه ایران به فرماندهی طوس به گونهای ناخواسته، و شکست خوردن ایرانیان در نخستین نبرد با تورانیان، کیخسرو فریبرز را به جای طوس به سپهسالاری سپاه ایران بر گزید. فریبرز علیرغم هیچگونه دستآوردی در برابر توران، همچنان در منصب خویش ماند. مهمترین کار فریبرز کشتن گُلبادویسه، پهلوان تورانی در نبردی تنبهتن بود. طبری و بلعمی نیز به این رویداد پرداختهاند و افزون بر آن نوشتهاند که کیخسرو به فریبرز پیشکشهای فراوان داد و او را به فرمانداری مُکران گماشت. برپایهٔ یک روایت الحاقی در شاهنامه، فریبرز به تشویق رستم با مادر کیخسرو که فرنگیس یا فریگیس نام داشت پیوند زناشویی بست.[1]
سرنوشت فریبرز نیز همچون چهار پهلوان ایرانی دیگر اینگونه بود که آنها در واپسین سفر کیخسرو به سوی پروردگار او را تا نزدیکی چشمهای همراهی کردند و پس از آنکه کیخسرو سروش را دید به آسمان عروج کرد، همه پهلوانان در برف گرفتار شدند.[1]
هفتخوان رستم
فریبرز برای بار نخست دز زمان اوج شهرت و نامآوری رستم به منصه ظهور میرسد. کیکاووس در جنگ مازندران دچار نابینایی یا کمسویی گشت و پزشکان علاج بیناییاش را قطرهای از خون جگر دیو سفید تجویز کردند و اینک رستم پهلوان دیوسفید را هلاک و خون او را جهت مداوای چشم کیکاووس آورده است:
به رستم چنین گفت کاووس کی | که ای گرد فرزانهٔ نیکپی | |
به چشم من اندر چکان خون اوی | مگر باز بینم ترا نیز روی | |
به چشمش چو اندر کشیدند خون | شد آن دیدهٔ تیره خورشیدگون | |
نشست از بر تخت مازندران | ابا رستم و نامور مهتران | |
چو طوس و فریبرز و گودرز و گیو | چو رهام و گرگین و فرهاد نیو[3] |
جستارهای وابسته
پانویس
- Djalal Khaleghi-Motlagh. «FARĪBORZ». ENCYCLOPÆDIA IRANICA. دریافتشده در ۱۲ آوریل ۲۰۱۶.
- که خود عموی کیخسرو بود
- شاهنامه. جلد دوم. کیکاووس، ص ۸۶
منابع
- حسین، الهی قمشهای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
پیوند به بیرون