دلکش
عصمت باقرپور بابلی (زادهٔ ۳ اسفند ۱۳۰۳ در بابل – درگذشتهٔ ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ در تهران) با نام هنری «دلکش»، خواننده سرشناس موسیقی سنتی، فولکلور و پاپ ایرانی بود. از وی با عناوینی چون «زن حنجره طلایی»، «آتش کاروان هنر» یاد میشود. او ترانههایش را تنها به دو زبان فارسی و مازندرانی خواندهاست. وی همچنین در چند مورد به ترانهسرایی هم پرداخته و این کار را با تخلص «نیلوفر» انجام دادهاست. از جمله ترانههایی که او خود نوشته و خوانده، ترانهٔ «ساز شکسته» است.
دلکش | |
---|---|
اطلاعات پسزمینه | |
نام شناسنامهای | عصمت باقرپور بابلی |
نام(های) دیگر | دلکش |
زاده | ۳ اسفند ۱۳۰۳ بابل |
درگذشته | ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ (۷۹ سال) تهران |
ژانر | سنتی، فولکلور و پاپ |
سالهای فعالیت | ۱۳۲۳ تا ۱۳۵۷ |
ناشر(ان) | پاپیون کاسپین |
همکاریهای مرتبط | مهدی خالدی علی تجویدی رحیم معینی کرمانشاهی |
نوع صوت | آلتو |
تحصیلات | هنرستان موسیقی ملی |
استاد(ها) | عبدالعلی وزیری |
علت سرشناسی | قدرت صدا آوازهای مازندرانی |
زندگینامه
کودکی
دلکش با نام اصلی «عصمت باقرپور پنبهفروش» در ۳ اسفند ۱۳۰۳ در بابل زاده شد. او از همان دوران کودکی استعداد خود را در خوانندگی نشان داد و هر جا که بچههای محل گرد هم میآمدند، آغاز به خواندن میکرد و بچهها هم دست میزدند.[2] عصمت دوران کودکی را بدون آن که به مدرسه برود و سواد بیاموزد، در بابل ماند. هنگامی که دوازده ساله شد، پدرش درگذشت. مادرش که در کنار عصمت دارای شش دختر و سه پسر دیگر بود، تصمیم گرفت تا او را به نزد یکی از دخترانش که در تهران ازدواج کرده بود و آنجا زندگی میکرد بفرستد تا هم خرجی از روی دوشش برداشته شود، و هم عصمت بتواند در تهران سواد بیاموزد. پس بقچهای شامل کمی خوراک آماده کرد و عصمت را به دست یکی از دوستان شوهرش، که رانندهٔ کامیون بود و از مازندران به تهران برنج میبرد، سپرد. او کنار دست راننده نشست و به تهران رسید. رانندهٔ کامیون او را در محلهٔ سرچشمه پیاده کرد و به خواهرش سپرد.[3]
ورود به مدرسه
عصمت که در تهران با خواهرش «مولود» به مازندرانی سخن میگفت، با همان زبان از خواهرش خواست تا او را در مدرسه نامنویسی کند تا بتواند سواد بیاموزد. خواهرش هم او را به خیابان ناصرخسرو برد و در دبستان نامنویسی کرد. هنگامی که عصمت دبستان را آغاز کرد، دوازده سال سن داشت و همین باعث شد تا سوژهٔ متلکهای همکلاسیهایش شود. اما او به این مسائل توجهی نداشت و توانست خود را به کلاس پنجم دبستان برساند.[4]
کشف استعداد
” | ...[ظهیرالدینی] مرا به آنجا [ادارهٔ موسیقی] برد. جای وسیعی بود. یک جا ویلون میزدند. یک جا پیانو میزدند. یک جا تار میزدند. یک جا صدای آواز میشنیدم. نمیدانستم اینجا کجاست. جریان چیست. گیج شده بودم. مرا نزد روحالله خالقی برد و گفت این دختر صداش خوب است. خالقی به من گفت بخوان! گفتم چی بخوانم؟ آقای ظهیرالدینی گفت یکی از سرودهای مدرسه را بخوان. شروع کردم به خواندن یکی از سرودها: «دست پهلوی پشت بخت ماست». خالقی اسم مرا فوراً نوشت. | “ |
—دلکش در گفتگو با شاهرخ گلستان[5] |
عصمت در ۱۷ سالگی به پنجم دبستان رسید. در آن زمان دانشآموزان پنجم و ششم دبستان هفتهای یک ساعت آموزش موسیقی میدیدند و به آنها سرودهای میهنی آموزش داده میشد. روزی در همین کلاسهای موسیقی، عصمت به همراه دیگر همشاگردیهایش در حال خواندن سرود بود که آموزگار موسیقی، آقای «ظهیرالدینی» که ویولنیست هم بود، وی را صدا زد. آموزگار از قشنگی و رسایی صدای عصمت تمجید کرد و گفت که یک نت بالاتر از همهٔ دخترها میخواند. سپس ظهیرالدینی از دلکش پرسید که آیا دوست دارد در رادیو بخواند. در آن زمان رادیو در ایران به تازگی بنیانگذاری شده بود و دلکش هم نمیدانست که رادیو چیست. با این وجود راضی شد تا با ظهیرالدینی به «ادارهٔ موسیقی کشور» در میدان بهارستان برود. در آن هنگام هیئت رئیسهٔ ادارهٔ موسیقی را روحالله خالقی، علینقی وزیری و حشمت سنجری تشکیل میدادند. ظهیرالدینی عصمت را نزد روحالله خالقی برد و او پس از شنیدن صدای عصمت، وی را نامنویسی کرد و به دست استادی سپرد تا آواز را به عصمت آموزش دهد. این استاد عبدالعلی وزیری بود که پسرعموی علینقی وزیری میشد. عصمت بسیار زود گوشههای درآمد، زابل، مویه و مخالف دستگاه سهگاه را آموخت. حدود پنج یا شش ماه طول کشید تا عصمت توانست سراسر دستگاه سهگاه را یاد بگیرد. آموزش آواز عصمت دو تا سه سال به درازا کشید و وی دستگاههای گوناگون را آموخت.[6]
رادیو
آغاز به کار
پس از دو تا سه سال آموزش نزد عبدالعلی وزیری، عصمت اکنون این آمادگی را داشت تا به جرگهٔ خوانندگان رادیو بپیوندد. در آن هنگام عصمت نزدیک به ۲۰ سال داشت و کمتر از پنج سال از بنیانگذاری رادیو در ایران میگذشت.[7] تا آن زمان خوانندگان زن قدیمی چون قمرالملوک وزیری، روحانگیز و ملوک ضرابی بانوان آوازهخوان پیشرو در رادیو بودند و عزت روحبخش هم چند سالی میشد که آوازخوانی در رادیو را آغاز کرده بود و هواداران بسیاری داشت. در این وضعیت که خوانندگان قدیمی همچنان سکاندار رادیو بودند، نیاز به صدایی تازهنفس احساس میشد.[8] نخستین اجرای دلکش در رادیو در سال ۱۳۲۳ بود.[9] از نخستین باری که صدای او از فرستندهٔ «بیسیم پهلوی» در چهارراه سیدخندان تهران پخش شد، توجه همگان به سویش جلب شد.[10]
اجراهای مازندرانی
هنگام آغاز کار دلکش در رادیو، آهنگسازی برای همکاری با وی وجود نداشت و او نمیتوانست تصنیف بخواند؛ بنابراین با توجه به تسلط و مهارتش در خواندن ترانههای محلی مازندرانی، تصمیم گرفته شد که برای جبران این کاستی، او پس از خواندن هر آواز در رادیو، یک آواز محلی مازندرانی هم بخواند. آوازهایی مانند «ربابهجان»، «مریمجان»، «زهرا جان»، «امیری»، «رعنا جان» و… که دلکش این آوازها را از زمان کودکیاش در بابل بلد بود و میخواند.[11] در آن سالها خواندن آوازهای بومی چندان فراگیر نبود و سبک خاص دلکش در کنار خواندن صحیح و دلنشیناش، موجب شد تا بسیار زود سر زبانها بیفتد.[12] مردم از آوازهای مازندرانی دلکش بسیار استقبال کردند و نامههای فراوانی برای تکرار ترانههای مازندرانیاش به رادیو فرستاده میشد.[13] هر یکشنبه که او در رادیو اجرا داشت، مردم بسیاری روبروی ساختمان رادیو جمع میشدند تا او را از نزدیک ببینند.[14]
همکاری با بزرگان
روحالله خالقی برای آغاز حرفهٔ عصمت، نام هنری «دلکش» را برگزید.[15] دلکش نام گوشهای از دستگاه ماهور است.
در مدت زمان کوتاهی که از پیوستن دلکش به رادیو گذشته بود، در حالی که او تنها ۲۱ سال داشت، به جمع بزرگان رادیو پیوست و با خوانندگان بزرگ و نامی ترانههای دوصدایی اجرا کرد.[16]
به دلکش القابی چون «زن حنجره طلایی» و «بانوی آواز ایران» دادهاند.[17]
حواشی
دلکش که در میهمانیها و جمعهای دوستانه آواز میخواند، در یک میهمانی با جمشید شیبانی که در سبک موسیقی پاپ کار میکرد، آشنا شد. دلکش و شیبانی مدتی با هم کار کردند، ولی دلکش از موسیقی پاپ بیرون آمد و پس از آشنایی با مهدی خالدی، استاد و آهنگساز موسیقی سنتی ایرانی، بهطور جدی وارد موسیقی سنتی شد و این سرآغاز همکاری درازمدت دلکش و خالدی بود.[18]
دلکش در روزهای پایانی زندگانی خود از این که شماری از خوانندگان تصنیفهای وی را به غلط و بد اجرا میکنند و به بازار میفرستادند به شدت دلگیر بود و باور داشت که قدیمیها هنوز این تصنیفها را با صدای دلکش به یاد دارند و غلط خواندن آنها، موجب پایین آمدن ارزش و احترام کار این خوانندهها میشود.[19]
در جریان جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران و ساخت بیش از ۲۵۰۰ مدرسه در سراسر ایران به مناسبت این جشن، دلکش با خرید ۱۵۰۰ برگ از شعبهٔ مرکزی بانک بیمه بازرگانان، در ساخت این مدرسهها شرکت کرد.[20]
دلکش در برنامه گلها به دلیل اختلافی که با داوود پیرنیا داشت، هرگز شرکت نکرد. او در طول دوران فعالیت هنری اش هرگز در برنامههای موسیقی تلویزیون نیز شرکت نکرد ولی تا هنگام پیروزی انقلاب حضوری دائم و مؤثر داشته و از محبوبترین خوانندگان زمان خود بود. با اینکه مدتی بعد از او خوانندگانی همچون مرضیه، پوران، الهه، و… پا به عرصه گذاشتند، از محبوبیت دلکش به عنوان خوانندهای معتبر و تمام عیار کاسته نشد. به طوری که پرویز خطیبی در خاطراتش تعریف میکند: «در شب چهارم اردیبهشت ۱۳۵۶ در سالگرد تأسیس رادیو تهران وقتی دلکش پس از مدتی کنارهگیری روی صحنه ظاهر شد و ترانه معروف «بردی از یادم» را خواند، تمام مدعوین به پا خواستند و با کف زدنهای ممتد که بیش از پنج دقیقه طول کشید فریاد زدند: مگر میشود ترا از یاد برد؟»
تکنیک آوازی
به باور رضا مجرد، پژوهشگر و کارشناس موسیقی، صدای دلکش، تنها صدای «چپکوک» زنانهای بود که در خوانندگی «راستکوک» هم تبحر داشت.[21]
صدای دلکش افزون بر حجم بالا، قدرت و گستردگی فراوانی داشت و آوای او به اصطلاح استادان آواز، «صدای سینهای» (به انگلیسی: Chest Voice) بود. بنا بر دیدگاه کارشناسان، گل صدای دلکش در محدودهٔ آلتو بود؛ ولی وی با مهارت میتوانست فاصلههای صوتی تنور، سوپرانو و متزو سوپرانو را هم بخواند.[22]
دلکش سولفژ نمیدانست و در پاسخ به این که با توجه به نیاموختن سولفژَ، نمیترسد که اشتباه کند، اشتباه را برای تحصیلکردهها دانست و گفت که آدمهای بیسواد و کمادعا به دلیل احساس مسئولیت در کارشان معمولاً کمتر اشتباه میکنند.[23]
دلکش در نگاه دیگران
محمدعلی سپانلو از هواداران دلکش بود و آوازهای وی را به خوبی میخواند.[25] دلکش خوانندهٔ محبوب شخصیت «دکتر نون» در رمان «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» از شهرام رحیمیان است.[26] دلکش از مشوقین سیما بینا در آغاز خوانندگی وی در کودکی بود.[27] غلامحسین بنان، اجرای دلکش را به اجرایی دوصدایی تشبیه میکند که شنونده میانگارد صدای بم برای مرد و صدای زیر برای زن است. حسین قوامی، دلکش را تنها خانم خوانندهای میداند که هرگز «فالش» [خارج] نخوانده و همه ملودی و کلام را صحیح اجرا کرده و هیچگونه لغزشی در تحریرها و سکوتها و سایر ظرافتها و ریزهکاریهای خوانندگی او شنیده نشدهاست. یک بار قوامی در پاسخ به خود دلکش که از وی دربارهٔ بهترین خوانندهٔ زن پرسیده بود، بیدرنگ و اندیشه گفت: «تو او را بهتر از هر کسی میشناسی، چرا نمیخواهی راحت بگویی دلکش!؟»
محمود محمودی خوانساری باور داشت که بسیاری از خوانندگان مرد باید بنشینند و با گوشسپردن به آواز دلکش، راه و رسم صحیح خواندن را بیاموزند.
علی تجویدی، باور داشت که هیچ خوانندهای به خوبی دلکش قدرت فراگیری شعر و آهنگ و آمیختن درست این دو با هم را ندارد و پیشنهاد داد تا دلکش باید برای تحصیل موسیقی به اتریش برود تا نابغهٔ بزرگ موسیقی قرن شود و هنرآموزان آواز بسیاری را تا استادی ارتقا دهد.[28]
سیما بینا، صدای دلکش را پرحجم و بسیار گیرا با تحریرهای ویژهٔ خودش دانسته که کلام را بسیار زیبا و مشخص بیان میکرد. او شخصیت آوازی دلکش را بسیار مردمی میداند و باور دارد که دلکش نسبت به تصنیفی که اجرا میکرد، احساس مسئولیت داشت. سیما بینا از پدرش نقل میکند که دربارهٔ آواز دلکش میگفت: «مانند این است که یک آدم بسیار ادیب و باسوادی دارد این شعرها و تصنیفها را میخواند.» سیما بینا رقیبانی که قصد تقلید از دلکش را داشتند ناکام میداند و میگوید: «آن آنی که در صدا هست و آن کاراکتر و طنین صدا قابل تقلید نیست.»[29]
علی اشتری شاعر معاصر دربارهٔ دلکش شعری سرودهاست:[30]
امشب خوش است عالم و از باده سرخوشم | ساقی بریز بادهٔ دیگر که درکشم | |
دلکش بخوان کز آن لب شیرین نوای شور | شور دگر برآورد از جان ناخوشم | |
فرهاد اگر به دیدن شیرین خوش است، من | سرمست از ترانهٔ شیرین دلکشم |
رضا مجرد، پژوهشگر و کارشناس موسیقی دربارهٔ دلکش میگوید: «... دلکش وقتی میخواند، مملکتی ساکت میشد تا صدای او را بشنود. هرچند که دلکش از نظر قدرت و وسعت صدا در حد و اندازههای قمرالملوک وزیری نبود، اما خوانندهای بود که همهٔ بزرگان موسیقی او را بالاتر از خود و دیگران میدانستند…» مجرد در واکنش به عدم تجلیل از دلکش و پوشش ندادن خبر مرگ وی در رسانهها نوشت: «... خانمی مانند دلکش نقطهٔ سیاهی در زندگی هنریاش نبوده… لابد استدلال این است که این خانم، به موقع هم مورد استقبال و تجلیل قرار گرفته، هم بابت آنچه اجرا کرده، به پول و ثروت کافی دست یافته، پس دیگر چه تجلیلی؟»[31]
هایده: «من به صدای خانم دلکش واقعاً عشق میورزیدم و میتوانم بگویم خواندن آواز و تصنیف را از طریق رادیو و شنیدن صدای بانوی آواز ایران، خانم دلکش، آموختم.»
الهه: «من برای قمرالملوک وزیری احترام قائلم. برای اینکه قدمی که او برداشت آن شرایطی که کسی نمیتوانست بیاید بخواند ولی بعد از او همه باید بدانند خانم دلکش خواننده پر قدرت و مسلط بود.»
آوازها و ترانههای ماندگار
دلکش در شصت سال زندگی حرفهای خود بیش از ۲۰۰ ترانه، آواز و تصنیف خواند. ترانهسرایان و شاعرانی که بیشترین سرودهها را برای وی سرودهاند، در درجهٔ نخست رحیم معینی کرمانشاهی و سپس اسماعیل نواب صفا، بیژن ترقی، ناصر شریفی، پرویز خطیبی، رضا جلیلی، کریم فکور، رهی معیری و حسین مسرور بودهاند. از آهنگسازانی که بیشترین آهنگ را برای دلکش ساختهاند هم میتوان در درجهٔ نخست علی تجویدی و سپس مهدی خالدی، پرویز یاحقی، مجید وفادار، جواد لشکری، حبیبالله بدیعی، انوشیروان روحانی و همایون خرم را نام برد.[32]
آمد نوبهار
در دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی، تصنیفخوانیهای قدیمی بسیار کهنه و تکراری شده بود. در آن سالها قمرالملوک وزیری و روحانگیز به سالهای پایانی کار حرفهای خود رسیده بودند و جای خالی یک تصنیفخوان زن جوان حس میشد. همکاری دلکش با مهدی خالدی در این دوران توانست گونهٔ نویی از ترانهسازی را به موسیقی ایران بیاورد. اوج این همکاری در تصنیف «آمد نوبهار» دیده میشود که به باور محمود خوشنام، حرکت از تصنیف به ترانه با این آهنگ آغاز میشود. مهدی خالدی در ساخت این آهنگ، ریتم دو چهارم را با تاکیدات ویژه بر روی ضربههای این ریتم به کار برد.[33]
ترانهٔ «آمد نوبهار» دلکش با آهنگسازی مهدی خالدی ساخته شد، با ساختار مارشگونهٔ توانست در زمان خود نوآوری بزرگ بهشمار بیاید. این آهنگ که در اواخر دهه ۱۳۲۰ ساخته شد، توانست بیش از دو دهه در روزهای نوروز از رادیو و تلویزیون پخش شود.[34]
آوازها
نام آواز | ترانهسرا | آهنگساز | دستگاه |
---|---|---|---|
اشک سپهر[35] | بیژن ترقی | پرویز یاحقی | - |
از دلکش نزدیک به دویست آواز در مایههای مختلف ضبط شدهاست و هماکنون در آرشیو رادیو موجود میباشد. از این میان تنها جهت نمونه به چند آواز مشهور وی اشاره میشود.
«ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست»، آواز شور با همراهی ویلن مجید وفادار و تار حمید وفادار
«هر که مهر رخ زیبای تو در دل گیرد»، آواز ابوعطا با همراهی ویلن؟ (نوازنده شناخته نشد)
«ای خدا این وصل را هجران مکن»، آواز مثنوی افشاری با همراهی نی حسن کسایی
«معاشران گره از زلف یار باز کنید»، آواز سهگاه (درآمد، مویه، حدی) با همراهی ویلن اسدالله ملک
«بگذار تا مقابل روی تو بگذریم»، آواز چهارگاه با همراهی ویلن علی تجویدی
«امشب ای ماه به درد دل من تسکینی»، آواز دشتی با همراهی ویلن پرویز یاحقی
«یادشبهخیر آنکه دگر یاد ما نکرد»، آواز همایون
«ای که با دلشدگان بر سر ناز آمدهای» آواز سهگاه، همراه ویلن حبیبالله بدیعی و تار فرهنگ شریف
«خواهم ز خدا اینکه به دلخواه بمیرم»، آواز شوشتری همراه تار لطفالله مجد
سینما
هنگامی که دلکش در دوازده سالگی به تهران رسید، نمیدانست که سینما چیست. او هیچگاه در بابل به سینما نرفته بود.[36] در بابل سالنهای سینمای کمی وجود داشت که همانها هم در اختیار اقلیتهای ارمنی و یهودی بودند و فیلمهای روسی و آلمانی پخش میکردند.[37] در اواخر دههٔ ۲۰ خورشیدی که دلکش در موسیقی ایران به اوج شهرت و محبوبیت رسیده بود، اسماعیل کوشان در شرکت «پارسفیلم» متوجه پتانسیل بالای او برای ورود به سینما شد. به دیدگاه کوشان، حضور دلکش و چهرهٔ او میتوانست موفقیت فروش هر فیلمی را تضمین کند. کوشان توانست دلکش را متقاعد کند تا دست از بدگمانی و شک برای ورود به سینما بردارد و برای نخستین بار وارد سینمای ایران شود.[38] نخستین فیلم دلکش در شرکت «پارسفیلم»، شرمسار بود که فیلمنامهاش را علی کسمایی نوشته بود. دلکش همچنین شماری از تصنیفهایش را در فیلم خواند که آهنگساز آنها مهدی خالدی بود و این همکاری باعث آغاز کارهای مشترک دلکش و خالدی شد.[39] فیلم با استقبال فراوانی روبرو شد و با ۲۰۰ هزار تومان فروش، پرفروشترین فیلم سال شد.[40] سپس در فیلم مادر به تهیهکنندگی همسرش، شاپور یاسمی (فرزند رشید یاسمی و برادر سیامک یاسمی)، با قمرالملوک وزیری همبازی شد. در دهه ۳۰ خورشیدی تبدیل به ستاره سینمای ایران شد و فیلم سوماش به نام افسونگر که در آن با ناصر ملکمطیعی و ژاله علو همبازی بود، ۹۷ شب در دو سینمای «همای» و «دیانا» به اکران درآمد و بیش از ۳۰۰ هزار تومان در آن زمان فروخت.[41] او در دهه ۳۰ در چند فیلم دیگر هم بازی کرد از جمله فیلم فردا روشن است در کنار محمد علی فردین. او در سال ۱۳۵۱ پس از چند سال وقفه دوباره به سینما برگشت و در فیلم قمار زندگی نقش خوانندهای به نام «دلکش» را بازی کرد که دختر خوانندهای به نام «لیلا» (با بازی لیلا فروهر) دارد. اما از این فیلم استقبال نشد.[42]
کنسرتهای پایانی
دلکش در سال ۲۰۰۰ میلادی برای چند کنسرت به آمریکا رفت، و در یکی از کنسرتهای وی که در نیویورک برگزار شد، سیما بینا حضور داشت و دستهگلی به وی هدیه کرد. وی دربارهٔ این کنسرتها میگوید:[43]
«با وجود اینکه ایشان با عصا به روی صحنه آمدند و این تصویر هنوز هم در ذهنم نقش بستهاست. اما وقتی که آواز میخواندند، گر چه صدایشان بمتر از دوران جوانی بود، ولی آنقدر درست خواندند که تحت تأثیر قرار گرفتم. صدایشان اصلاً فالشی [خطایی] یا خارجی نداشت. برای من این مسئله خیلی جالب بود».
پس از انقلاب ۱۳۵۷
با ممنوع شدن خوانندگی زنان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، دلکش خوانندگی را بهطور کامل کنار گذاشت. او در سالهای پایانی زندگی خود، به همراه تنها فرزندش «سهیل فزونمایه» در تهران زندگی میکرد.[44]
دلکش در سال ۱۳۷۹ شمسی بعد از مدت حدود ۲۰ سال سکوت برای چند کنسرت به آمریکا رفت و خیلی از ایرانیان مقیم آمریکا به این کنسرت پیوستن، بعد از مدتی که نیویورک بود، به ایران بازگشت. در گفتگویی دلکش میگوید: «یک روز سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی که ۲۴–۲۵ ساله بود نوار چندتا از ترانههای منو گذاشته بود. خون تو سرم جمع شده بود. میخواستم بزنم زیر گریه. راننده تاکسی که فکر کرده بود تحت تأثیر ترانه قرارگرفتهام گفت: مادر میبینی چی میخونه! گفتم: میدونی کیه؟ گفت: اسمش دلکشه مادر. هرجا هست خدا عمرش بده، ما که با صداش حال میکنیم. تاش پیدا نشده!. نتونستم زبانم را نگه دارم. گفتم: این صدای منه! من دلکشم! تا آخر مسیر دیگه هیچکس را سوار نکرد. هر ده متر به ده متر برمیگشت و به من خیره میشد. بالاخره تاب نیاورد و ضبط صوت ماشین را بست. قبل از اینکه بخواهد و بگوید، خودم برایش همان ترانه ای را که نیمهکاره قطع کرده بود، آرام آرام خواندم. وقتی به مقصد رسیدم هر چه اصرار کردم پول نگرفت. شما نمیدونین در این روز و روزگار که ما در ایران داریم این نوع گذشتهای پولی یعنی چه!»
درگذشت
دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود[44] و در نهایت در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ در تهران و در بیمارستان «ایرانمهر»[45] به دلیل بیماری کلیوی[46] درگذشت. خانوادهٔ دلکش تصمیم گرفتند تا وی را بدون هیچ مراسم ویژهای خاکسپاری کنند.[44] با وجود این که تنها پسر دلکش، «سهیل فزونمایه» از پیش تصمیم داشت تا پیکر مادرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شود، ولی با گذشت چند روز از درگذشت وی، هیچکدام از اعضای خانوادهٔ دلکش برای تحویل پیکر او به بیمارستان نرفتند. «محمدحسین همافر» رئیس مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشنهاد کرد تا پیکر دلکش در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شود،[47] ولی همسر پیشین دلکش، «داریوش فزونمایه» با این کار مخالفت کرد.[48] ولی در نهایت پیکر او پس از چهار روز در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
پس از مرگ دلکش، به جز چند نشست و سخنرانی کوچک، مراسم چندانی برای بزرگداشت وی برگزار نشد. همچنین شبکههای رادیویی و تلویزیونی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خبری از درگذشت وی پخش نکردند. بیشتر روزنامهها هم دربارهٔ مرگ وی چیزی ننوشتند و تنها چند روزنامه چند سطر کوتاه دربارهٔ درگذشت وی نوشتند.[49]
کتاب
پس از مرگ دلکش، «فروغ بهمنپور» تصمیم گرفت تا کتابی دربارهٔ وی در ایالات متحده آمریکا منتشر کند. قرار بود در این کتاب با نام «نگاهی به زندگی و آثار عصمت باقرپور -دلکش»، همهٔ ترانههای دلکش با نام ترانهسرا، آهنگساز و دستگاههایی که ترانه در آن خوانده شدهاست بیاید. همچنین کتاب شامل ۱۳ ترانهٔ نتنویسیشده، شعر و ترانه آن بود. ضمن آن که با ترانهسرا و آهنگسازان این آثار نیز گفتگو شده بود. در این کتاب افزون بر گفتگویی بلند با خود دلکش، با ناصر ملکمطیعی دربارهٔ فعالیتهای سینمایی دلکش گفتگو شده بود. بزرگانی چون محمود دولتآبادی، محمدعلی سپانلو، لوریس چکناواریان، فرهاد فخرالدینی و… دیدگاههایشان دربارهٔ دلکش را در این کتاب بیان کردهاند. همچنین در پیوست این کتاب عکسهایی از دلکش در کنار کسانی چون قمرالملوک وزیری، غلامحسین بنان و روحانگیز آمدهاست.[50]
بازخوانیها
سیمین غانم قبل از انقلاب با کسب اجازه از دلکش، چند ترانه از جمله «آمد نوبهار» و «به کنارم بنشین» را بازخوانی کرد. نادر گلچین ترانهٔ «آمد نوبهار» دلکش را با گروه آوازی همراه و ارکستری بزرگتر از اجرای اصلی خواندهاست. علیرضا افتخاری آهنگ «سفرکرده» دلکش را با ارکستری بزرگتر از ارکستر علی تجویدی بازخوانی کرد. اجرای دوصدایی ترانهٔ «بردی از یادم» که نخست دلکش و ویگن خوانده بودند، بعدها توسط هایده و هوشمند عقیلیمهر تکرار شد.[51]
گوگوش در گفتگویی گفته که پیش از سال ۱۳۴۶، آهنگهای خوانندههای دیگر از جمله دلکش را بارخوانی میکردهاست.[52] دریا دادور در کنسرت ونکوور خود در آوریل ۲۰۰۷، ترانهٔ «یاد من کن» دلکش را به یاد او بازخوانی کرد.[53] وی این ترانه را در کنسرت تورنتو خود در سال ۲۰۰۸ دوباره اجرا کرد و نسخهٔ ضبطشدهٔ این اجرا در آلبوم دوم او آمدهاست.[54]
جلال همتی در یک کاست مجموعهٔ از آثار بانو دلکش را بازخوانی کرد که بسیار دقیق و ژست اجرا شدهاست، او در مصاحبهای اظهار داشت در دیداری با دلکش، ایشان به همتی گفتهاند اگر من خانم دلکش هستم شما آقای دلکش هستید، از مشهورترین اجراهای همتی از دلکش، میتوان به تصنیف آتش کاروان و تصنیف آشفته حالی اشاره کرد.
بنا به ادعایی وقتی که علیرضا افتخاری آهنگ «آشفتهحالی» دلکش را در آلبوم «یاد استاد» بازخوانی کرد، دلکش به این خاطر که افتخاری برای اجرای این آهنگ از وی اجازه نگرفته بود، سخت دلگیر شد. بنا بر گفتهٔ «سهیل فزونمایه» تنها فرزند دلکش، افتخاری چند بار کوشید تا این آزردگی را از دل دلکش دربیاورد، ولی پیروز نشد.[55][56]
این دلخوری دلکش از خوانندگانی که شعر و آهنگ آثارش را به نادرستی اجرا میکردند، تا ماههای پایانی زندگیاش ادامه داشت و وی معتقد بود که چون قدیمیترها هنوز تصنیفهایش را به یاد دارند، غلط خواندن آنها موجب پایین آمدن ارزش کارشان میشود. دلکش مدعی بود با این که خودش فرد کمسوادی بود، هیچگاه این آوازها را غلط نخواندهاست.[57]
همکاری با علی تجویدی
همکاری دلکش با علی تجویدی موجب ساخت آثار ماندگار بسیاری شدهاست. شماری این همکاری را به همکاری روحالله خالقی و غلامحسین بنان تشبیه میکنند.[58]
دوران اوج شکوفایی، خلاقیت و شهرت تجویدی به سالهای همکاریاش با دلکش برمیگردد. مثلث تجویدی، دلکش و رحیم معینی کرمانشاهی در سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ را باید خالق بهیادماندنیترین قطعات در موسیقی اصیل ایران دانست. جدای از قابلیتهای حرفهای و تکنیکی هریک از این سه تن در کار خودشان، رابطه عمیق عاطفی که در سالهای دور میان این سه نفر شکل میگیرد را باید عامل اصلی خلق چنین آثاری بهشمار آورد. به طوری که همسر تجویدی در مصاحبهای میگوید وقتی خبر درگذشت دلکش را به تجویدی داده بودند، او از آن روز به بعد تا سه هفته با هیچکس حرف نمیزد.
ترانهها
نام ترانه | آهنگساز | ترانهسرا | دستگاه |
---|---|---|---|
یاد کودکی[59] | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | بیات اصفهان، سهگاه و شور |
قسمت من | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | سه گاه |
جدایی | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | دشتی |
پشیمان شدم | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | چهارگاه |
روزگار بگذشته | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | اصفهان |
سفر کرده | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | چهارگاه |
بازگشته | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | اصفهان |
یاد من کن | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | ماهور |
تنهای تنها ماندهام | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | شوشتری |
پشیمان شدم | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | چهارگاه |
بس کن | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | همایون |
به پاس محبّت | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | چهارگاه |
آشفته حالی | علی تجویدی | رحیم معینی کرمانشاهی | شور |
آتش کاروان | علی تجویدی | بیژن ترقی | شور |
میگذرم | علی تجویدی | بیژن ترقّی | چهارگاه |
بگو که هستی بگو | علی تجویدی | بیژن ترقّی | بیات اصفهان |
بر تربت حافظ | علی تجویدی | علی تجویدی | سهگاه |
آمد نوبهار | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | بیات اصفهان |
سعی باطل | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | شور |
ناامید | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | شور |
رفتی | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | شور |
قصهٔ بیحاصل | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | همایون |
داغ لاله | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | چهارگاه |
اشک و آه | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | بیات اصفهان |
قهر عاشق | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | بیات اصفهان |
نالهٔ دل | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | بیات ترک |
دل غافل | مهدی خالدی | اسماعیل نواب صفا | همایون |
به کنارم بنشین | مهدی خالدی | رهی معیری | همایون |
آشفته | پرویز یاحقی | اسماعیل نواب صفا | بیات اصفهان |
پربسته | پرویز یاحقی | اسماعیل نواب صفا | ابوعطا |
موج | پرویز یاحقی | اسماعیل نواب صفا | شور |
بهانهٔ تو | پرویز یاحقی | اسماعیل نواب صفا | ماهور |
گردباد | پرویز یاحقی | بیژن ترقی | شور |
اشک سپهر | پرویز یاحقی | بیژن ترقّی | سه گاه |
آه بیاثر | مجید وفادار | اسماعیل نواب صفا | همایون |
دنیا من | مجید وفادار | اسماعیل نواب صفا | ماهور |
خاکستر من | مجید وفادار | اسماعیل نواب صفا | ابوعطا |
بندهٔ عشق | مجید وفادار | اسماعیل نواب صفا | شور |
سایه | مجید وفادار | بیژن ترقی | سه گاه |
جام طلا | مجید وفادار | ایرج فاطمی | شور |
تنهایی | جواد لشکری | رحیم معینی کرمانشاهی | چهارگاه |
نوای دل | جواد لشکری | رحیم معینی کرمانشاهی | چهارگاه |
رویای شیرین | جواد لشگری | ایرج تیمورتاش | دشتی |
برای تو | حبیبالله بدیعی | رحیم معینی کرمانشاهی | شوشتری |
افسانه | حبیبالله بدیعی | رحیم معینی کرمانشاهی | همایون و سه گاه یتیم |
سرباز وطن | انوشیروان روحانی | رحیم معینی کرمانشاهی | چهارگاه |
غم رسوایی | انوشیروان روحانی | رحیم معینی کرمانشاهی | چهارگاه |
خدا کند عاشق شوم | مهندس همایون خرم | بیژن ترقی | سه گاه |
رقص گیسو | فریدون حافظی | میر ناصر شریفی | ماهور |
مهمانت کنم | ناصر زرآبادی | کریم فکور | شور |
ساز شکسته | دلکش | محمود ثنایی | چهارگاه |
بدرقه | علی تجویدی | بیژن ترقی | افشاری |
ساز شکسته | نیلوفر (عصمت باقرپور) | نیلوفر (عصمت باقرپور) | |
بردی از یادم (دوصدایی با ویگن) | مصطفی گرگینزاده | پرویز خطیبی | بیات اصفهان |
فیلم | سال اکران | کارگردان | در نقش |
---|---|---|---|
شرمسار | ۱۳۲۹ | اسماعیل کوشان | مریم |
مادر | ۱۳۳۱ | اسماعیل کوشان | ربابه |
افسونگر | ۱۳۳۲ | اسماعیل کوشان | فروغ |
دسیسه | ۱۳۳۳ | علی کسمایی | - |
ظالم بلا | ۱۳۳۶ | سیامک یاسمی | فاطی |
عروس فراری | ۱۳۳۷ | اسماعیل کوشان | در نقش خودش |
شانس و عشق و تصادف | ۱۳۳۸ | حسین مدنی | - |
فردا روشن است | ۱۳۳۹ | سردار ساگر | - |
شیرفروش | ۱۳۳۹ | اسماعیل کوشان | - |
شمسی پهلوان | ۱۳۴۵ | سیامک یاسمی | - |
قمار زندگی | ۱۳۵۱ | عباس کسایی | دلکش |
خانه خراب | ۱۳۵۴ | نصرت اله کریمی | - |
پانویس
- «Delkash». Guidone. بایگانیشده از اصلی در ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱ مهر ۱۳۹۴.
- مجرد، دلکش مرد؟ نه… دلکش هرگز نمیمیرد!، ۹۲.
- دشتی و تفضلی.
- دشتی و تفضلی.
- دشتی و تفضلی.
- دشتی و تفضلی.
- خوشنام.
- دشتی و تفضلی.
- نیاکی و حسینزاده، ۳۳۳.
- میریان.
- دشتی و تفضلی.
- خوشنام.
- خوشنام.
- دشتی و تفضلی.
- نیاکی و حسینزاده، ۳۳۳.
- نیاکی و حسینزاده، ۳۳۳.
- نیاکی و حسینزاده، ۳۲۵.
- مجرد.
- مجرد.
- «جشنهای ۲۵۰۰ سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران/مدرسههای یادبود جشنها». مشروطه. بایگانیشده از اصلی در ۸ مارس ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲۶ شهریور ۱۳۹۴.
- مجرد.
- رستاق.
- مجرد (شبی در زمستان ۱۳۴۰ خورشیدی، در میهمانی خصوصی الهه که جمعی از بزرگان شعر و موسیقی در آن حضور داشتند، علی مجرد که به عنوان نویسندهٔ هنری روزنامه کیهان و شاگرد آوازی بنان در میهمانی حضور داشت، از دلکش پرسید که از اشتباه خواندن ملودی یا شعر ترسی ندارد؟ و چرا نمیکوشد تا سولفژ بیاموزد؟ آیا فکر نمیکند که یک اشتباه موجب خوشحالی رقبایش شود؟ دلکش در حالی که خندهٔ همیشگی را بر لب داشت، صمیمانه گفت: ببین ناصر خان! آدمهای بیسواد و کمادعا چون در کارشان احساس مسئولیت بیشتری دارند، معمولاً کمتر اشتباه میکنند. اشتباه مال تحصیلکردههاست! ناصر مجرد گفت: عجب استدلالی! دلکش در حالی که خندهٔ طولانیتری کرد، گفت: بله قربان! به ما میگن عصمت خانم، نه برگ چغندر!).
- «نقش پرویز خطیبی در صحنه هنر معاصر ایران». صدای آمریکا (بخش فارسی). ۸ مرداد ۱۳۸۹. بایگانیشده از اصلی در ۸ سپتامبر ۲۰۱۴. دریافتشده در ۳۰ شهریور ۱۳۹۴.
- «بامداد که آمد شاعر رفته بود». روزنامه اعتماد. تهران (۳۲۴۳): ۱۰. ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴. دریافتشده در ۲۵ شهریور ۱۳۹۴. از پارامتر ناشناخته
|ماه=
صرفنظر شد (کمک); از پارامتر ناشناخته|روز=
صرفنظر شد (کمک) - مولوی، ناهید (۱۴ مهر ۱۳۹۳). «ما همه دکتر نون هستیم». روزنامه اعتماد. تهران (۳۰۷۶): ۱۶. دریافتشده در ۲۵ شهریور ۱۳۹۴. از پارامتر ناشناخته
|روز=
صرفنظر شد (کمک); از پارامتر ناشناخته|ماه=
صرفنظر شد (کمک) - میریان.
- مجرد.
- میریان.
- مفخم صنیعی، امیر. «یادی از اشتری و دلکش». فصلنامه رهآورد (۴۳): ۳۴۴.
- مجرد.
- مجرد.
- قاسمفر، مهرداد. «تصنیفهای ماندگار در نوروز خوانی ایران». رادیو فردا. بایگانیشده از اصلی در ۸ دسامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۳۱ شهریور ۱۳۹۴.
- رستاق.
- مجرد.
- دشتی و تفضلی.
- لطیفی، داود. سینما در مازندران. تهران: انتشارات رسانش، ۱۳۸۹.
- Nakjavani.
- احمدی، احمدرضا. نقش آواز در فیلمفارسی؛ وقتی که آواز عیوب فیلمها را میپوشاند، فرهنگ و آهنگ، بهمن ۱۳۸۳، شماره ۲، ص ۶۸ و ۶۹.
- اکبریان تبری.
- نوزدهمین کتاب سینمای ایران، ۱۳۸۸.
- شناسنامه فیلم «قمار زندگی» در پایگاه سینما - تئاتر. بازبینی ۱۷ شهریور ۱۳۹۳.
- میریان.
- «دلکش خاموش شد». مازندنومه. ۱۴ شهریور ۱۳۸۳. بایگانیشده از روی نسخه اصلی در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۹ شهریور ۱۳۹۴.
- میریان.
- «عصمت باقرپور». سورهسینما. دریافتشده در ۲۶ شهریور ۱۳۹۴.
- «کسی پیکر بیجان دلکش را تحویل نمیگیرد». مازندنومه. ۱۴ شهریور ۱۳۸۳. بایگانیشده از روی نسخه اصلی در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۹ شهریور ۱۳۹۴.
- «جسد خانم دلکش بدون اطلاع بازماندگان و علاقهمندان و بدون مراسم ختم و تشییع جنازه در گورستان عمومی در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده شد». رادیو فردا. ۱۷ شهریور ۱۳۸۳. بایگانیشده از روی نسخه اصلی در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۳۰ شهریور ۱۳۹۴.
- مجرد.
- «زندگی دلکش در یک کتاب». مازندنومه. ۱۹ آبان ۱۳۸۴. بایگانیشده از اصلی در ۸ دسامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۹ شهریور ۱۳۹۴.
- رستاق.
- ضرغامی، محمد. «از حاشیههای یک «عکس خصوصی»». رادیو فردا. بایگانیشده از اصلی در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۳۱ شهریور ۱۳۹۴.
- «2007 Vancouver, Canada یاد من کن». تارگاه رسمی دریا دادور. بایگانیشده از اصلی در ۱۶ مارس ۲۰۱۶.
- «Toronto Live 2008». CD Baby. بایگانیشده از اصلی در ۸ دسامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱ مهر ۱۳۹۴.
- شهابی، سیفالرضا (۶ آذر ۱۳۸۹). «افتخاری و دلکش». مازندنومه. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۹ شهریور ۱۳۹۴.
- «مازندنومه :افتخاری و دلکش». www.mazandnume.com. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۵-۱۹.
- مجرد.
- رستاق.
- مجرد.
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به دلکش در ویکیگفتاورد موجود است. |
منابع
- Nakjavani, Erik (2005). "DELKAŠ". Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 23 September 2015. Retrieved 19 November 2015.
- مجرد، ناصر (شهریور و مهر ۱۳۸۳). «دلکش مرد؟ نه… دلکش هرگز نمیمیرد!». گزارش. تهران: ابوالقاسم گلباف (۱۵۶): ۹۱ تا ۹۳. شاپا 1021-450X. دریافتشده در ۲۴ شهریور ۱۳۹۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- گلستان، شاهرخ (۱۳۷۷). «گفتگو با دلکش». یوتیوب. دریافتشده در ۲۹ شهریور ۱۳۹۴.
- نیاکی، جعفر؛ حسینزاده، پوراندخت (۱۳۸۳). اقتداری، نسرین، ویراستار. بابل (شهر زیبای مازندران). ۳. شابک ۹۶۴-۶۹۴۷-۹۷-۲.
- گروه مصاحبهکنندگان (مهر ۱۳۷۱). «گفتگو با مهدی خالدی». کلک. تهران (۳۱): ۲۳۸ تا ۲۹۴. دریافتشده در ۲۷ شهریور ۱۳۹۴.
- اکبریان تبری، حسن (اسفند ۱۳۸۸ و فروردین ۱۳۸۹). «یادی از دلکش بانوی آواز ایران». چیستا. تهران (۲۶۸): ۴۴ تا ۴۷. دریافتشده در ۲۷ شهریور ۱۳۹۴.
- «دلکش، بانوی آواز ایران در گذشت». رادیو فردا. ۱۲ شهریور ۱۳۸۳. بایگانیشده از اصلی در ۸ سپتامبر ۲۰۱۴. دریافتشده در ۲۷ شهریور ۱۳۹۴.
- میریان، شهرام (۱۳ شهریور ۱۳۹۰). «گفتگو با سیما بینا: صدای دلکش پرحجم بود و تصنیفها را ادیبانه میخواند». رادیو فردا. بایگانیشده از اصلی در ۷ ژوئن ۲۰۱۴. دریافتشده در ۲۶ شهریور ۱۳۹۴.
- خوشنام، محمود (۲ سپتامبر ۲۰۰۴). «دلکش درگذشت». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۷ شهریور ۱۳۹۴.
- خوشنام، محمود (۱۲ شهریور ۱۳۹۳). «دلکش؛ صدای زنانهای از جنس دیگر». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۳۰ شهریور ۱۳۹۴.
- رستاق، امیر (۱۱ اسفند ۱۳۹۳). «ده ترانه از دلکش که باید شنید». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۷ شهریور ۱۳۹۴.
- میریان، شهرام (۱۳ شهریور ۱۳۹۰). «گفتگو با سیما بینا: صدای دلکش پرحجم بود و تصنیفها را ادیبانه میخواند». رادیو فردا. بایگانیشده از اصلی در ۷ ژوئن ۲۰۱۴. دریافتشده در ۲۶ شهریور ۱۳۹۴.
- دشتی، علی؛ تفضلی، حمید (۱۵ مرداد ۱۳۸۴). «کشف و پرورش استعدادها در دوره رضاشاه». تلاش. بایگانیشده از اصلی در ۲ ژانویه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۸ شهریور ۱۳۹۴.
- بهروزی، شاپور، چهرههای موسیقی ایران، تهران، نشر کتابسرا، چاپ دوم، ۱۳۷۳
- بنان، غلامحسین، آشنایی با شیوه آواز استاد غلامحسین بنان، تهران، نشر مؤسسه فرهنگی هنری چهار باغ، مجوز رسمی نشر به شماره ۵۶۳۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد، لوح فشرده شما ره ۷، مصاحبه با استاد بنان
- بدیع زاده، الهه (به کوشش)، گلبانگ محراب تا بانگ مضراب: خاطرات سید جواد بدیع زاده، نشر نی، ۱۳۸، ص ۲۲۴–۲۲۷.
- خرم، همایون، خاطرات هنری همایون خرم، انتشارات بدرقه جاویدان ۱۳۸۹
- مصاحبه رادیویی با عبدوالعلی وزیری، دلکش و مهدی خالدی بسال ۱۳۵۶، در دسترس روی تارنمای یوتوب
- نصیری فر، حبیبالله، " مهدی خالدی " تهران، ۱۳۷۰
- بدیع زاده، الهه (به کوشش)، گلبانگ محراب تا بانگ مضراب: خاطرات سید جواد بدیع زاده، نشر نی، ۱۳۸، ص ۲۲۴–۲۲۷.
- مصاحبه رادیویی با دلکش، مهدی خالدی و عبدالعلی وزیری، بسال ۱۳۵۳، قابل دسترس روی سایت یوتوب.
- خاطرات هنری همایون خرم انتشارات بدرقه جاویدان ۱۳۸۹
- Nakhjavani, Reik, "DELKAŠ", in Encyclopaedia Iranica, published July 2005, available on line
- گوش کنید به گفتگویی با علی تجویدی در برنامه «ترانههای ماندگار» ٬کاری از محمد خوشنام برای رادیو بیبیسی فارسی.
- مصاحبه رادیو فرانسه (RFI) با همایون خرم در مورد دلکش، ۱۳ شهریور ۱۳۸۳/ مصاحبه رادیو فردا با پرویز یاحقی در مورد دلکش
- مصاحبهٔ فرزاد امینی با یاسمین، بخش دوم، در دسترس روی سایت یوتوب.
- آشنایی با شیوهٔ آواز استاد غلامحسین بنان، نشر مؤسسهٔ فرهنگی-هنری چهارباغ، مجوز رسمی نشر به شمارهٔ ۵۶۳۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد، لوح فشردهٔ شماره ۷، مصاحبه با استاد بنان
- https://web.archive.org/web/20130517020844/http://www.iranicaonline.org/articles/delkas