امپراتوری سلوکی

امپراتوری سلوکی (به یونانی باستان: Βασιλεία τῶν Σελευκιδῶν) یا سلوکیان (Σελευκίδαι)، نام یک دولت مقدونی-یونانی بود که میان سال‌های ۳۱۲ تا ۶۴ پیش از میلاد (۲۴۸ سال) بر آسیای غربی فرمان می‌راند. پس از مرگ اسکندر سرزمین‌های او میان سردارانش تقسیم‌شدند. سلوکیان جانشینان سلوکوس یکم بودند که در ۳۰۶ پ.م. به قدرت رسید. همچنین مصر به دودمان بطلمیوسی رسید و یونان به همراه بخش‌های اروپایی امپراتوری اسکندر در قالب پادشاهی مقدونیه باقی ماند.

امپراتوری سلوکیان

Βασιλεία τῶν Σελευκιδῶν
پادشاهی سلوکیان
Ἀρχή Σελεύκεια
۳۱۲ پیش از میلاد–۶۳ پیش از میلاد
تترادراخما سلوکوس یکم با نقش اسب شاخ‌دار در یک سو و فیل به همراه لنگر (زیر پای فیل) در سوی دیگر، همه این نقوش از نمادهای امپراتوری سلوکی بودند.[3][4]
اوج گستره امپراتوری سلوکیان(آبی کمرنگ) و دولت‌های پیرامون آنان در سال ۲۸۱ پیش از میلاد
وضعیتامپراتوری
پایتختسلوکیه
(۳۰۵–۲۴۰ پیش از میلاد)

انطاکیه
(۲۴۰–۶۴ پیش از میلاد)
زبان(های) رایجیونانی (زبان رسمی)

پارسی

آرامی
دین(ها)
آیین یونانی(دین رسمی)

آیین بودایی

آیین بابلی

مزدیسنا
حکومتپادشاهی
باسیلیوس 
 ۳۰۵–۲۸۱ پیش از میلاد
سلوکوس یکم
 ۶۵–۶۳ پیش از میلاد
فیلیپ دوم
دوره تاریخیعصر هلنیستی
 بنیان‌گذاری
۳۱۲ پیش از میلاد
 گشوده‌شدن انطاکیه به دست پومپه
۶۴ پیش از میلاد
 واپسین پادشاه سلوکی برکنار شده و بخش‌های بازمانده از قلمرو سلوکی در سوریه استانی رومی گردید.
۶۳ پیش از میلاد
مساحت
۳۰۱ پیش از میلاد[5]۳٬۹۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع (۱۵۰۰۰۰۰مایل‌مربع)
۲۴۰ پیش از میلاد[5]۲٬۶۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع (۱۰۰۰۰۰۰مایل‌مربع)
۱۷۵ پیش از میلاد[5]۸۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع (۳۱۰۰۰۰مایل‌مربع)
۱۰۰ پیش از میلاد[5]۱۰۰٬۰۰۰ کیلومترمربع (۳۹۰۰۰مایل‌مربع)
پیشین
پسین
پادشاهی مقدونیه
شاهنشاهی هخامنشی
سوریه (استان روم)
شاهنشاهی اشکانی
دولت یونانی بلخ
حشمونیان

پیدایش

پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ پ.م.) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان درآمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند. از دویست و چهل و هشت سال (۳۱۲-۶۴ پ.م.) مدت سلطنت آنان، ایران بیش از شصت و پنج سال (۳۱۲-۲۴۷ پ.م.) به تمامی در تحت فرمان آنان باقی‌ماند.

سردیس سلوکوس یکم از جنس مرمر؛ موزه لوور پاریس

یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت و حتی چند سالی بعد از آن هم جنگ‌های جانشینی او بین سردارانش در منازعات طولانی گذشت، استان بابل در سال ۳۱۲ قبل از میلاد به وسیله یک سردار مقدونی او به نام سلوکوس که پدرش انتیوکوس(آنتیوخوس) هم از سرداران فیلیپوس (فیلیپ) پدر اسکندر محسوب می‌شد، افتاد. سلوکوس در زمان اسکندر پس از فتح شوش فرمانده سواره‌نظام سازمان‌یافته از بزرگان ایرانی شد و بی‌درنگ پس از رسیدن بدین جایگاه ایشان را به یگان‌های ۱۰هزار نفره بخش نمود. او سپس استان عیلام (خوزستان و بخشی از لرستان امروز) و سرزمین ماد را هم بر قلمرو خویش افزود. بدین گونه، دولت پادشاهی مستقلی به وجود آورد که به نام خود او دولت سلوکی (سلوکیان) خوانده شد و آغاز سلطنت او بعدها برای این دولت، مبدأ تاریخ گشت. (تاریخ سلوکی۳ ۳۰–۱۵۰ ق. مپ

سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا پادشاه هند جلوی پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد.

سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان می‌راند.

حضور یونانیان در ایران

در کمتر از ده سال اسکندر و سپاهیانش نظام شاهنشاهی را برانداختند و یک دیوانسالاری بین‌المللی را از بین بردند که بیش از ۲۰۰ سال فعال بود.

سوزاندن کاخ‌های شاهی در تخت جمشید نشانگر پایان یک دوره تاریخی و آغاز عصری جدید بود. ما هیچ مدرکی از چگونگی احساس و بهت و حیرت ایرانیان در هنگامی که ساختار شاهنشاهی هخامنشی فروریخت، در دست نداریم. ایرانیان، یک شبه تحت فرمان شاهان بیگانه درآمدند. تنها می‌توان سردرگمی و اغتشاش و پریشانی عمیق در تاروپود سپاه ایران، ناشی از سقوط کاخ شاهی و ظهور ناگهانی یونانیان به عنوان اربابان جدید در قلب ایران را تصور کرد.

انعکاس ضعیفی از بی میلی مردم و خشم روحانیان در ادبیات پهلوی زردشتی دیده می‌شود، که اسکندر گجستک را به عنوان ویرانگر آتشکده‌ها، سوزانندهٔ کتب مقدس و قاتل زرتشتیان به تصویر می‌کشد. تبلیغات اوایل دوره ساسانی، اسکندر را به صورت نابودکننده یکپارچگی و قدرت ایران، بنیان‌گذار نظام ملوک الطوایفی (کدگ خوودایی Kadag-xwadayih) و مسئول بسیاری از پریشانی‌ها برای ایران به تصویر می‌کشد.

هر چند اربابان جدید از طریق دوره‌های طولانی ارتباطات، جنگ‌ها، تجارت‌ها و سفر، با ایرانیان آشنایی داشتند، اما از لحاظ نژادی، با هم متفاوت بودند، به زبانی ایرانی صحبت نمی‌کردند، دین دیگری داشتند و دولت از نظر آنان معنای متفاوتی داشت.

تأثیرات یونانی بسیار وسیع بود؛ این تأثیرات در آثار مربوط به دورهٔ یونانی مآبی در ایران از ابتدای دوره سلوکی تا پایان دورهٔ اشکانی و کمی فراتر از آن دیده می‌شود. اما این تأثیرات در ایران نتایجی متفاوت با نتایج حاصله در آسیای صغیر، روسیه و مصر داشت. یونانی مآبی در این کشورها به شکوفایی کامل رسید اما در ایران تنها به صورت یک تأثیر باقی ماند، البته تأثیری قوی.

به بیان دیگر ایران هویت اصلی خود را از دست نداد و ویژگی‌های فرهنگی خاصه دین خود را فراموش نکرد و به کناری ننهاد. این تأثیرات به تدریج از سمت غرب به کناری زده شد و در یک خودبیانگری، جلوه نمود، که در ملی‌گرایی مغرورانه ساسانیان و انحصارطلبی روحانیون زرتشتی به اوج خود رسید.

اسکندر شهرهایی را با نام اسکندریه (الکساندریا) تأسیس کرد یا به اسکندریه تغییر نام داد. سلوکیان و شاهان یونانی-بلخی شهرهای یونانی دیگری به وجود آوردند که از شمال غربی هند و سواحل آمو دریا تا آسیای صغیر گستردگی داشت. شهرهایی که سلوکیان و مقدونیان در آن‌ها زندگی می‌کردند، شهرهایی خودمختار (پولیس) بودند و شورا و مجالس، استحکامات دفاعی نظامی، بودجه، دین و مراکز ورزشی خاص خود را داشتند. بعضی از شهرهای ایرانی حالتی شبیه پولیس داشتند و به آن‌ها پولی تئوما می‌گفتند.

با از بین رفتن تشکیلات هخامنشی، پولیس‌ها به نمونهٔ مناطق شهری تبدیل شدند و نخبگان ایرانی را به سمت خود جذب کردند. از پولیس‌ها بود که فرهنگ یونانی پا گرفت و زبان یونانی تأثیرات خود را اعمال کرد. در طی چند دهه طبقات عالی جامعه ایرانی بسیاری از رسوم و رویه‌های یونانی را پذیرفتند؛ بنابراین، هنگامی که اولین شاه اشکانی به قدرت رسید، سکه اش را به پیروی از مدل‌های سلوکی و افسانه‌های یونانی چون افسانهٔ «شاه هیکناپسسس الیمایی» حدود ۱۶۲ پیش از میلاد و «شاه هیسپائوسینس خاراکن» حدود ۱۲۵ پ.م. ضرب کرد. در سال ۱۴۱ پ.م. مهرداد اول لقب «دوستدار یونان» (فیلهلن) را برای خود برگزید، تا بدین وسیله ساکنان یونانی قلمروهای تازه فتح شده را خشنود و راضی کند. این لقب تا پایان دورهٔ اشکانی بر روی سکه‌ها ضرب می‌شد. بر روی دیگر سکه‌های مهرداد، به تقلید از شاهان سلوکی که خود را دارای مقام الوهیت می‌دانستند، خود را در سکه‌هایشان «تئوپاتروس» یعنی «از نسل خدایان» نام نهاد.[6]

امپراتوری سلوکی پس از سلوکوس یکم

متصرفات امپراتوری سلوکی، اشکانیان و جمهوری روم در حدود سال ۲۰۰ پیش از میلاد
نقشه سلوکیها از کتاب اطلس تاریخی ایران، نشر دانشگاه تهران

فرمانروایی جانشینان سلوکوس برپایهٔ گونه‌ای ائتلاف سرداران و نظامیان مقدونی شکل‌گرفته‌بود. با گذشت زمان بخش باختری پادشاهی سلوکی به میدان نبرد و درگیری پیوسته بدل‌گشت زیرا که دولت آنتیگون یکم در یونان و دولت بطلمیوسی مصر به سوریه چشم طمع دوخته‌بودند. پس سلوکیان شهر انطاکیه در نزدیکی شام را بنیاد نهادند و آن را پایتخت خویش گرداندند تا به کانون درگیری نزدیک باشند.

سلوکیان در نزدیک دویست و پنجاه سال پادشاهی نتوانستند کشورشان را از تشنج بازدارند. آنان نزدیک به ۱۷۰ سال را بر سرزمین‌های باختری و ۷۰ سال را بر بخش‌های خاوری ایران فرمان راندند. در آینده عامل‌هایی چون برپایی دودمان اشکانی در خاور و شمال خاوری ایران و فشارشان بر سلوکی‌ها، شکست از روم در سال ۱۹۰ در مگنزیا، برپایی دولت یونانی باختر به دست دیودوتوس و سرانجام چیرگی روم بر دولت کوچک آن‌ها در ۶۴ پ.م. در سوریه سلوکیان را به نابودی کشاند.

امپراتوری سلوکی و شاهنشاهی اشکانی

در میانهٔ سدهٔ سوم پیش از میلاد سلوکیان در استان‌های باختری سرزمینشان درگیر جنگ با مصر بودند. در همین زمان در مرزهای شمال خاوری امپراتوری سلوکی نیز آشفتگی فرمانروا بود. با این همه ساتراپ‌های بخش‌های خاوری ناچار بودند نیروهای خود را برای یاری به دولت مرکزی در جنگ با بطلمیوسیان روانه کنند. از دیگر سو میان مقدونیان و یونانیان نیز رشک و همچشمی فرمانروا بود و این عامل گاه سبب شورش ساتراپان می‌شد. این درگیری‌های درونی کار را بر پارتیان نیمه بیابان‌گرد آسان‌تر می‌کرد. در این زمان اشک یکم به فرمانروایی پارتیان رسید و برای انجام اقداماتی ضد سلوکیان آماده‌شد. در ۲۴۵ پ.م. سلوکیان گرفتار جنگ داخلی شدند و در این زمان ساتراپ پارت به نام آندروگوراس از فرصت استفاده کرد و بر دولت مرکزی شورید. اندکی پس از آن در حدود ۲۳۹ پ.م. نیز دیودوت ساتراپ بلخ بر سلوکیان شورید. با زمانی نزدیک به این رویدادها سلوکوس دوم به سال ۲۳۸ پ.م. در آنقره از سلتیان شکست خورد. ارشک از این بخت پدیدآمده بهره برد و آندروگوراس را راند و بر پارت چیره‌شد.

تندیس آنتیوخوس سوم در موزهٔ لوور

ارشک از قبیله آپارنی -یکی از سه قبیلهٔ داهه- بود که گویا پس از زمان اسکندر مقدونی و در پی درگیری‌هایی قبیله‌ای در جنوب روسیه به بخش خاوری دریای مازندران کوچیده بودند. ارشک در ۲۴۷ پ.م. به پادشاهی رسید و پیروانش پس از او خود را به نام وی اشک خواندند و سال تاجگذاری وی را مبدأ گاهشماری خود گذاردند. نخستین سال‌های فرمانروایی پارتیان به جنگ و چیرگی بر هیرکانیا گذشت. با مرگ ارشک برادرش تیرداد یکم با نام اشک دوم جانشین او شد. او پایتخت اشکانیان را در نزدیک ابیورد کنونی بنیاد نهاد. پس از آن وی با دولت یونانی باختر پیمان اتحاد بست. در ۲۲۸ پ.م. سلوکوس دوم برای سرکوب اشکانیان لشکرکشید. تیرداد به ناچار تا استپ‌های آپاسکا در آسیای میانه پس‌نشست. در همین زمان انطاکیه دچار شورش شد پس سلوکوس به ناچار اشکانیان را رها کرد و به انطاکیه بازگشت.

در ۲۱۷ پ.م. باز تیرداد بر هیرکانیا و کومس و کرانه‌های جنوب خاوری دریای مازندران دست‌یافت. سپس شهر سلوکی صددروازه را پایتخت خویش نهاد. در ۲۲۱ پ.م. او مرد و پسرش اردوان یکم جای پدر را گرفت. تا نزدیک ۲۰۹ پ.م. مرزهای اشکانیان تا همدان در ماد می‌رسید. در این زمان آنتیوخوس سوم که جانشین سلوکوس شده‌بود در جنگی پردامنه همدان را پس‌گرفت و با شکست اشکانیان بر شهر صددروازه نیز دست‌یافت. سپس تپورستان و هیرکانیا را هم با جنگی سخت گرفت و سرانجام با اردوان پیمان یگانگی بست. آنتیوخوس همچنین با فرمانروای باختر اوتیدم نیز پیمان اتحاد بست. آنگاه به سوی هندوکش پیش راند و از تنگه خیبر گذشت و تا پنجاب پیش‌روی کرد و آنگاه از راه سیستان و کرمان به سلوکیه بازگشت. اقدامات آنتیوخوس مرزهای اشکانی را محدود کرد ولی دولت کوچک ایشان همچنان پایدار ماند.

سکهٔ فرهاد یکم

پس از چندی اشکانیان گرفتار جنگ با باختر شدند و بخش‌هایی دیگر از سرزمین خود را از دست دادند. اردوان در نزدیک به ۱۹۱ پ.م. مرد و پسرش فری‌پاپت جای او را گرفت، او نیز پنجاه سال پادشاهی کرد و پس از او پسرش فرهاد یکم به پادشاهی رسید. در این زمان آنتیوخوس سوم به تازگی در ماگنزی از رومیان شکست‌خورده و ناتوان شده‌بود. فرهاد بر آماردیان و دیگر سرزمین‌های گرداگرد البرز تاخت و بر هیرکانیا چیره شد. او مرزهای اشکانیان را تا دربند خزر رساند و برخی از شکست‌خوردگان را به خوار در نزدیک دروازهٔ خزر کوچاند. اندکی پس از این زمان ارمنستان و ماد آتروپاتن بر فرمانبری از سلوکیان سرباززدند. پس از آنتیوخوس نیز جانشینانش رو به خوشگذرانی گذاردند و سرزمینشان گرفتار شورش‌های بیشتری شد. در ایران نیز استان‌های بسیاری شوریدند و حکومتی مستقل پدیدآوردند و فرهاد نیز از این بخت بهره برد و بر گسترهٔ مرزهایش افزود. پس از فرهاد برادرش مهرداد یکم به جانشینیش رسید.

سکهٔ مهرداد یکم

با مرگ آنتیوخوس چهارم در ۱۶۳ پ.م. مهرداد در اندیشهٔ گسترش بیشتر سرزمین‌های اشکانی افتاد. در این زمان دمتریوس فرمانروای باختر پنجاب را گشوده و بر افغانستان کنونی و هندوستان فرمان می‌راند. اندکی پس از آن باختر به دست اوکراتید افتاد و گرفتار جنگ درونی گشت. مهرداد از این رویداد بهره برد و در حدود ۱۶۰ پ.م. بر تپورستان و تراکسیان دست یازید. آنگاه با شتاب به سوی مغرب راند و بر ماد که زیر فرمان ساتراپ شوشی تیمارخوس بود چیره گشت. سپس باز به سوی خاور رفت و پس از دستیابی به آراخوزی تا مرزهای هندوستان پیشروی کرد. مرزهای پادشاهی مهرداد در غرب اکنون تا به میانرودان و بابل می‌رسید. در این زمان دیمتریوس دوم جوان به پادشاهی سلوکی رسیده‌بود و او نیز درگیر با تروفون بود. مهرداد از این گرفتاری بهره‌برداری کرد و تا ژوئیه ۱۴۱ پ.م. تا سلوکیه پیشروی کرد و بر این شهر چیره‌شد. این پیشروی تند و تیز دیمتریوس و دربار سلوکی را سخت سراسیمه ساخت. برپای فرضیاتی تاریخی میان دیمتریوس و هلی‌اکل یکم فرمانروای دولت یونانی باختر تبانی پیش‌آمد، چرا که در گرماگرم پیشروی‌های مهرداد دولت باختر به مرزهای خاوری اشکانی دست‌درازی کرد و مهرداد به ناچار سلوکیان را رها کرده و به سوی خاور شتافت. در این زمان دیمتریوس به یاری عناصر یونانی در غرب ایران به بابل تاخت؛ ولی مهرداد اندکی پس از آن دولت باختر را سرکوب کرده و باز به جنگ با دیمتریوس پرداخت. دیمتریوس به بند مهرداد افتاد. وی را با احترام به هیرکانیا بردند و مهرداد دخترش روذگونگ را به همسری وی درآورد. سپس به استواری فرمانرواییش بر میانرودان پرداخت. ضرابخانه‌های دیمتریوس در سلوکیه برای وی سکه زدند. مهرداد تا ۱۴۰ یا ۱۳۹ پ.م. بر پارس و عیلام نیز چیره شده‌بود.

در ۱۳۸ پ.م. مهرداد مرد و پسر جوانش فرهاد دوم جایش را گرفت و مادرش ملکه رینو با عنوان نایب‌السلطنه و اماشر به گرداندن کشور پرداخت و حکومت کرد. در این زمان دیمتریوس دوم دو بار کوشید تا از هیرکانیا بگریزد و هر دو بار ناکام ماند. نخستین بار که او را باز به بند کشیدند فرهاد او را سرزنش نمود و بار دوم که دستگیر شد فرهاد برای خوارداشتش قاپ‌های زرینی را که بازیچهٔ کودکان بود بدو پیشکش کرد تا نشان دهد که کار بچگانه‌ای را انجام داده‌است. در ۱۳۰ پ.م. فرهاد از دو سو گرفتار جنگ شد؛ آنتیوخوس هفتم که تروفون را سرکوب کرده و بر یهودیه چیره گشته‌بود با سپاهی پرشکوه و افسانه‌ای رو به سوی میانرودان نهاد و سه بار پی در پی سرداران اشکانی را شکست داد و تا ماد پیشروی کرد و شرط‌های سنگینی برای آشتی با فرهاد گذارد. در زمستان آنتیوخوس در کنار همدان اردو زد، ولی سپاهیانش آنچنان با مردمان آن سامان به بدی برخورد کردند که مردمان بر سپاهیان شوریدند. در بهار فرهاد دیمتریوس را آزاد کرد، میان سلوکیان که شاه پیشنشان را از بند رهیده می‌دیدند چنددستگی پیش‌آمد و از دیگر سو مردم ماد نیز بر ایشان شوریده‌بودند و لشکریان فرهاد نیز بر سلوکیان تاختند، پس آنتیوخوس شکست خورد و کشته شد. پیکر بی‌جانش را در تابوتی سیمین به سوریه فرستادند و پسرش سلوکوس نیز به همراه برادرزادهٔ آنتیوخوس به بند افتاده و به مشکوی (حرم) فرهاد فرستاده‌شدند. این واپسین کوشش سلوکیان برای بازگرداندن ایران به زیر فرمان خود بود.

سکهٔ مهرداد دوم

در ۱۲۸ پ.م. در پی شورش سربازان مزدور یونانی در سپاه اشکانی فرهاد کشته شد و عمویش اردوان دوم جانشینش شد. در این زمان ایران گرفتار پیشروی سکاها بود. اردوان نیز در ۱۲۴ پ.م. در مرزهای خاوری پارت کشته‌شد. در این زمان عربها بر بابل چیره شدند. مهرداد دوم پسر اردوان جانشین او شد. در آغاز بابل را بازپس‌گرفت. آنگاه بر ارمنستان چیره‌شد. سپس هرات و پارت را بازپس‌گرفت و سیستان را به زیر فرمان خود درآورد و با پدیدآوردن آرامش بر قدرت خویش افزود. در ۸۸ پ.م. که درگیری در خاندان سلوکی رو به افزایش گذارد مهرداد در این درگیری مداخله کرد و دیمتریوس سوم پادشاه سلوکی را گروگان گرفت و دیمتریوس نیز تا پایان زندگیش در بند مهرداد بود. پس از مهرداد در روزگار فرهاد سوم بود که واپسین بازمانده‌ها از پادشاهی سلوکی از هم گسست و رومیان جای ایشان را گرفتند.

پایان کار امپراتوری سلوکی

با بر سر کار آمدن آنتیوخوس سوم دولت سلوکی جانی دوباره یافت. وی یک رشته جنگ‌ها در بخش‌های خاوری مرزهایش میان سال‌های ۲۰۹-۲۰۴ پیش از میلاد انجام داد، و از سال ۲۰۰ پیش از میلاد پادشاهان سلوکی درگیر جنگ‌های دامنه‌دار سوری با بطلمیوسیان چیره بر مصر باستان شدند و مصر، یهودیه را به آنتیوخوس سوم واگذاشت. در این زمان دوباره نیروی سلوکیان به بالاترین اندازهٔ خود رسیده بود ولی این نقطهٔ اوج نقطهٔ سراشیب دودمان سلوکی -به ویژه پس از مرگ آنتیوخوس سوم- بود.

در ۱۹۶ پ.م. آنتیوخوس سوم از برای دست یازیدن به تراکیه از هلسپونت گذشت و توانست در ۱۹۴ پیش از میلاد آن سرزمین را به مرزهای خود منضم کند. نفوذ سلوکیان بر اروپا برای جمهوری روم تحمل‌ناپذیر بود پس در ۱۹۲ پ.م. میان این دو ابرنیروی آن زمان جهان درگیری آغاز شد. با این که آنتیوخوس از پشتیبانی شهرهای یونانی و یاری جنگ‌سالار کارتاژی هانیبال برخوردار بود ولی سرانجام شکست خورد و ناگزیر به پرداخت پولی هنگفت شد. همچنین سلوکیان چیرگیشان بر آسیای کوچک را نیز از دست دادند.

اندکی پس از آن کار بر سلوکیان تنگ‌تر شد، از یکسو روم نیرومند به دشمنی با ایشان برخاسته بود؛ از سوی دیگر شورش مکابی پس از سال ۱۶۵ پیش از میلاد در یهودیه، که از پشت‌گرمی روم هم بهره‌مند بود، کار را بر ایشان سخت‌تر نمود. از سوی دیگر اشکانیان هم نیرو گرفته‌بودند و تا بابل پیش‌روی کردند و بر شهر بابل و سلوکیه دست یازیدند (۱۴۱ پ.م.). به این رشته از ناکامی‌ها جنگ‌های درونی سلوکی بر سر تاج و تخت و چند دستگی ایشان نیز افزوده شد. پس سرانجام فرماندهان رومی لوکولوس و پومپه در یک‌چهارم دوم سده یکم پیش از میلاد بر تاریخ سلوکی خط پایان کشیدند. واپسین شاه سلوکی در ۶۴ پیش از میلاد از تخت به زیر کشیده‌شد.

شیوهٔ کشورداری

سلوکیان قلمرو خود را به ۷۲ ساتراپی بخش کردند و بر هر ساتراپی یک ساتراپ گماردند. هر ساتراپی به چند اپارخیا و هر اپارخیا به چند هیپارخیا و هیپارخیا نیز به چند استاتما بخش می‌شد. مرکز هر ساتراپی استراتگ[7] می‌نامیدند و گرداندن امور مالی ساتراپی نیز بر اکوتوم بود.

زمین‌های قلمرو سلوکی به دو دستهٔ زمین‌های شاهی و زمین‌های شهری بخش می‌شد. بخشی از زمین‌های شاهی در اختیار کشاورزان بود. اگرچه پادشاه سلوکی به ظاهر بر همه زمین‌های شاهی نظارت داشت، ولی در واقع نظارت و دلبستگی این شاهان متمرکز بر زمین‌های سوریه و میانرودان و شاه‌راه‌های میان پایتخت تا بلخ بود و بر دیگر سرزمین‌ها یا نظارت چندانی نداشتند یا اصلاً نظارتی نداشتند. مالیات زمین[8] به صورت نقدی یا جنس دریافت می‌شد. مالیات‌های دیگری هم به عنوان‌های دیگری ستانده می‌شد؛ برای نمونه یکی هم عوارض ویژهٔ جنگ بود.

به مهاجران یونانی نیز که در واقع مهاجران نظامی بودند و کاتوئیکیا[9] نام داشتند نیز زمین واگذار می‌شد و این زمین کلروس[10] نامیده می‌شد و آنان در برابر آن می‌بایست خدمات جنگی انجام دهند. در بسیاری از شهرهای یونانی‌نشین دژی جنگی بر شهر مسلط بود که پادگانی فرماندهی آن دژ را داشت. گرداگرد شهر را نیز دیوار و برج و بارو می‌کشیدند. شبکه‌ای از این شهرهای یونانی‌نشین از سیردریا تا خلیج فارس را به هم پیوسته و پاسدار قلمرو سلوکی بود. در زمان جنگ بخشی از سپاه سلوکی از این شهرها به دست می‌آمد. برای نمونه در جنگ آنتیوخوس یکم با مصر در آدار ۲۷۴ پ.م. ساتراپ‌های نزدیک به میدان جنگ به ویژه بابل و میانرودان یگان‌های نظامی این شهرها را احضار و به جبهه‌ها گسیل داشتند.

روی هم رفته سلوکیان شیوهٔ دیوانی هخامنشی را پی‌گرفتند. برپایی ساتراپی‌ها به مانند روزگار هخامنشی بود. خراج را بر همان پایه پیشین می‌گرفتند. سامانه‌های وزنی را تغییر ندادند ولی در کنار آن از شیوه آتنی هم بهره بردند. چون هخامنشان راه تساهل دینی را پیش گرفتند.

سپاهی‌گری سلوکی

سلوکیان به جز سپاهیان مقدونی-یونانی - که بخشی از آن از شهرهای یونانی‌نشین فراهم می‌آمد- از مردمان بومی نیز در جنگ‌ها بهره می‌بردند، برای نمونه در نبرد رافیا که میان سلوکی‌ها و دودمان بطلمیوسی مصر باستان در ۲۱۷ رخ‌داد از ۶۸هزار سپاهی سلوکی ۱۲ هزار تن از مردمان لودیه، پارس، تراکیه، کادوسیان، کردوک، داهی، کوسیان، عرب و کیلیکی‌ها بودند. از ایرانیان بیشتر در یگان‌های کمان‌داران و فلاخناندازان بهره می‌گرفتند.

آرایش جنگی فالانژهای مقدونی

گاه ایرانیان در سپاه سلوکی سر به شورش برمی‌داشتند، برای نمونه یک بار ۳ هزار جنگاور ایرانی دست به شورشی مسلحانه زدند ولی اندکی پس از آن همگی کشته‌شدند. دلیل شورش‌های گاه‌وبیگاه ایرانیان در سپاه سلوکی عبارت بود از کینه از اشغالگران، کمبود جیره و تبعیض میان ایرانیان و یونانیان، تحریکات بزرگان ایرانی برای گرفتن امتیازهای بیشتر از سلوکیان بود. همچنین این شورش‌ها بازتابی از نفرت ایرانیان به سلوکی‌ها نیز دانسته می‌شود.

نیروی رزمی اصلی سلوکی پیاده‌نظام سنگین‌اسلحهٔ فالانژ بود. فالانژها دسته‌های ۸ تا ۱۶ تنی بودند که در میدان نبرد به یکباره بر دشمن می‌تاختند. خاستگاه این شیوهٔ جنگی را اسپارت دانسته‌اند. در آینده به دلیل کاستی‌های این شیوه-به ویژه بی‌پدافند بودن سوی راست جنگاوران (زیرا سپر در دست چپشان جا می‌گرفت)- این شیوه کنارگذاشته شد.

پس از پیاده‌نظام سواره‌نظام سلوکی مهم‌ترین بخش سپاه سلوکی شمرده می‌شد. در میان این رسته کاتافراکتارها[11] که هم خود و هم اسبشان زره‌پوش بودند از دیگران مهمتر بودند. همچنین سلوکیان از فیل‌ها و ارابه‌های جنگی نیز بهره می‌بردند.

نگاره‌ای باستانی از سواره‌نظام مقدونی که اسکندر را در حال مبارزه با یک سرباز هخامنشی نشان می‌دهد.

شمار جنگاوران ثابت سلوکی را میان ۱۶۰هزار تا ۲۰۰ هزار تن نوشته‌اند. هزینه‌های جنگ را نیز سلوکیان با گرفتن باج و خراج و عوارض گوناگون، غنائم جنگی و نیز تاراج مردمان سر راه لشکرکشی خود به دست می‌آوردند. برای نمونه در جنگ آنتیوخوس سوم با اشک دوم در ۲۰۹ پ.م. سپاه ۱۲۰هزار تنی سلوکی با پس نشستن اشکانیان شهر صددروازه (هکاتم‌پلیس در نزدیکی دامغان کنونی) را گشوده و گرگان (هیرکانیه) را تاراج کردند. پیش از این نیز سپاه سلوکی در سر راه خود ماد را تاراج کردند و زر و سیم فراوان نیایشگاه آنه[12] را ربودند.

همچنین بخشی از این هزینه‌ها را سلوکیان با تحمیل شرط‌های ملی در برابر صلح به هماوردانشان به دست می‌آوردند. برای نمونه در ۲۸۰ که آنتیوخوس یکم به باختر تاخت اوتودموس پادشاه دولت یونانی باختر پولی هنگفت و بخشی از آذوقه و علیق سپاهیان و چهارپایانشان را پرداخت نمود و همچنین چند زنجیر فیل بدیشان پیشکش نمود. همین آنیوخوس پس از لشکرکشی به هندوستان نیز آنگاه که کار به آشتی کشید آذوقهٔ فراوان و پیشکش‌های گرانبها و ۱۵۰ زنجیر فیل از هندیان ستد.

پیامد فرمانروایی سلوکیان بر ایران

اسکندر و جانشینانش شهرهای یونانی بسیاری را در سرزمین‌های اشغالی ساختند و یونانیان و مقدونیان را بدانجا کوچاندند و کوشیدند تا فرهنگ یونانی را در ایران و دیگر سرزمین‌ها رواج دهند. یونانی‌گرایی به ویژه در میان اشراف ایرانی و به ویژه در سرزمین‌های باختری قلمرو سلوکی گسترش یافت و از این هم‌آمیزی فرهنگی تلفیقی پدید آمد که بر دین‌ها و آیین‌های دو طرف رویداد نیز اثر گذاشت. این یونانی‌گرایی تا زمان اشکانی هم دیده می‌شد.

مشیرالدوله پیرنیا می‌گوید: «... رفتار سلوکی‌ها با ایرانیان مانند رفتار آقایان با اتباعشان بود. یا مثل رفتار مردمان غاصب به مردمان مغلوب…»

همو می‌افزاید که تغییری که در سامانهٔ کشورداری ایران پدید آمد یکی آغاز ملوک طوایفی بود و دیگری عبادت پادشاه.

سازه‌های به‌جا مانده از دوران سلوکی

تندیسی استخوانی از انسانی نرماده (نرموک) مربوط به سدهٔ یکم پیش از زایش مسیح در میانرودان؛ نگهداری‌شده در موزه لوور پاریس

روزگار سلوکی در گوشه و کنار ایران یادگارهایی به جای مانده‌است که مهمترینشان از این دستند:

  1. نیایشگاه‌های سلوکی در استخر، کنگاور، خورهه، نورآباد و تخت جمشید.
  2. نقش برجسته‌های دینور، نهاوند، شوش و تل زهاک.
  3. سکه‌ها و سفال‌های گوناگونی که از کاوش شوش به دست آمده‌است.

گاهشماری سلوکی

تاریخ سلوکی سامانهٔ سالشماری بود که امپراتوری سلوکی و برخی سرزمین‌های همجوارش از آن بهره می‌بردند. مبدأ تاریخ سلوکی پاییز سال ۳۱۲ پیش از میلاد بود که در آن زمان سلوکوس یکم به بابل درآمد و از آن پس امپراتوریش پاگرفت. در آینده اشکانیان نیز یک چنین گاهشماری را از روی نمونهٔ سلوکیش قالب‌برداری کردند.

فرمانروایان سلوکی

پانویس

  1. Cohen, Getzel M; The Hellenistic Settlements in Syria, the Red Sea Basin, and North Africa, p. 13.
  2. Lynette G. Mitchell; Every Inch a King: Comparative Studies on Kings and Kingship in the Ancient and Medieval Worlds, p. 123.
  3. Cohen, Getzel M; The Hellenistic Settlements in Syria, the Red Sea Basin, and North Africa, p. 13.
  4. Lynette G. Mitchell; Every Inch a King: Comparative Studies on Kings and Kingship in the Ancient and Medieval Worlds, p. 123.
  5. Taagepera, Rein (1979). "Size and Duration of Empires: Growth-Decline Curves, 600 B.C. to 600 A.D.". Social Science History. 3 (3/4): 121. doi:10.2307/1170959. JSTOR 1170959.
  6. تاریخ ایران کمبریج جلد سوم قسمت اول سلوکیان، یارشاطر احسان،انتشارات مهتاب، پخش گلستان، خیابان انقلاب، خیابان فخر رازی، خیابان وحید نظری، پلاک 85، نوبت چاپ اول 89، صفحات 19 و 20 و 21، شابک 3-96-7886-964-978
  7. strateg
  8. exforion
  9. katoikia
  10. kleros
  11. kataferaktar
  12. Aene

جستارهای وابسته

منابع

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ امپراتوری سلوکی موجود است.
  • تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران، ۱۳۵۴
  • تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا.آ. گرانتوسکی - م.آ. داندامایو، مترجم، کیخسرو کشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۵۸
  • تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، پیگولووسکایا، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.
  • تاریخ ایران باستان: دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. ترجمه روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۰
  • مرتضی راوندی، تاریخ تحولات اجتماعی، جلد یکم، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۵۸
  • اسدالله معروفی، تاریخ چهار هزار سالهٔ ارتش ایران از تمدن ایلام تا ۱۳۲۰ خورشیدی، جنگ ایران و عراق، جلد یکم، نشر ایمان، تهران، ۱۳۷۸، شابک ۹۶۴-۶۸۲۰-۰۳-۴
  • مالکوم کالج، اشکانیان، برگردان مسعود رجب‌نیا، انتشارات هیرمند، چاپ دوم ۱۳۸۳، شابک ۹۶۴-۵۵۲۱-۱۲-۲
  • Jona Lendering. "livius.org".

مطالعهٔ بیش‌تر

  • ال‍چ‍ی‍ب‍گ‍ی‍ان، ژاس‍م‍ن. ارم‍ن‍س‍ت‍ان و س‍ل‍وک‍ی‍ان. ت‍رج‍م‍هٔ گ‍ارون س‍ارک‍س‍ی‍ان. ت‍ه‍ران: ن‍ائ‍ی‍ری، ۱۳۸۲.
  • ش‍ه‌وری، اح‍م‍د. بازماندگان اسکندر مقدونی در ایران دولت سلوکی. تهران: احمد شه‌وری، ۱۳۹۶.
  • ک‍ی‍ان‌راد، ح‍س‍ی‍ن. «ارم‍ن‍س‍ت‍ان و س‍ل‍وک‍ی‍ان». کت‍اب م‍اه ت‍اری‍خ و ج‍غ‍راف‍ی‍ا، ش ۷۹، (اردی‍ب‍ه‍ش‍ت ۱۳۸۳): ص ۸۰–۸۱.
  • مانوکیان، آرپی. «ارمنیان در دوران سلطنت سلوکیان». پیمان، ش۴۲، زمستان ۱۳۸۶: ص ۶۰–۷۲.
  • م‍ح‍م‍ودآب‍ادی، اص‍غ‍ر. «بنیاد شهروندی در شهر فرنگ‌های ایران عهد سلوکیان». پژوهش‌های تاریخی، ش ۴، زمستان ۱۳۸۸: ص ۱ – ۱۹.
  • هادی‌پور برزگر، فریده. پادشاهان سلوکی (سلوکیان در گذرگاه تاریخ). تهران: پل: خلاق، ۱۳۸۹.
  • Adolf Kuhn: Beiträge zur Geschichte der Seleukiden vom Tode Antiochos’ VII Sidetes bis auf Antiochos XIII Asiatikos 129–64 v. *C. Masson, Altkirch 1891.
  • Altay Coşkun, Alex McAuley (Hrsg.): Seleukid royal women. Creation, representation and distortion of Hellenistic queenship in the Seleukid empire. Franz Steiner, Stuttgart 2016, ISBN 978-3-515-11295-6.
  • Altheim, Franz. Der Hellenismus im Miltelasein. Darmstadt: Wissenschaftliche Buchgesellschaft, 1969.
  • Amélie Kuhrt (Hrsg.): Hellenism in the East. The Interaction of Greek and non-Greek Civilizations from Syria to Central Asia after Alexander. Duckworth, London 1987, ISBN 0-7156-2125-4.
  • Auguste Bouché-Leclercq: Histoire des Séleucides (323–64 avant J. -C.). 2 Vol. , Leroux, Paris 1913–1914 (Nachdruck, Culture et civilisation, Brüssel 1963).
  • Bezalel Bar-Kochva: The Seleucid Army. Organization and Tactics in the Great Campaigns. Cambridge University Press, Cambridge 1976, ISBN 0-521-20667-7.
  • Bickerman, Elias Joseph. Institution des Seleucides. Paris: P. Geuthner, 1938.
  • Boris Chrubasik: Kings and Usurpers in the Seleukid Empire. The Men who would be King. Oxford University Press, Oxford 2016, ISBN 978-0-19-878692-4.
  • Edward Dąbrowa (Hrsg.): New Studies on the Seleucids (= Electrum. Journal of Ancient History. Vol. 18). Jagiellonian University Press, Krakau 2011, ISBN 978-83-233-3053-0.
  • Edwyn Robert Bevan: The House of Seleucus. 2 Vol. , Edward Arnold, London 1902 (Nachdruck, Routledge & Kegan Paul Ltd. , London 1966).
  • Elias Bikerman: Institutions des Séleucides. Librairie Orientaliste Paul Geuthner, Paris 1938.
  • G. G. Aperghis: The Seleukid Royal Economy. The Finances and Financial Administration of the Seleukid Empire. Cambridge University Press, Cambridge 2004.
  • Getzel M. Cohen: The Seleucid colonies. Studies in founding, administration and organization. Steiner, Wiesbaden 1978, ISBN 3-515-02581-2.
  • Hatto H. Schmitt: Untersuchungen zur Geschichte Antiochos’ des Großen und seiner Zeit. Steiner, Wiesbaden 1964.
  • Heinz Kreißig: Wirtschaft und Gesellschaft im Seleukidenreich. Die Eigentums- und die Abhängigkeitsverhältnisse. Akademie Verlag, Berlin 1978.
  • Houghton, C. Lorber, Seleucid Coins. A Comprehensive Catalogue, Part I, Seleucus I through Antiochus III, With Metrological *Tables by B. Kritt, I-II, New York - Lancaster - London, 2002.
  • Jeffrey D. Lerner: The Impact of Seleucid Decline on the Eastern Iranian Plateau. The Foundations of Arsacid Parthia and Graeco-Bactria (= Historia Einzelschriften. Vol. 123). Franz Steiner, Stuttgart 1999, ISBN 3-515-07417-1.
  • John D. Grainger: A Seleukid Prosopography and Gazetteer. Brill, Leiden/Boston 1997, ISBN 90-04-10799-1.
  • John D. Grainger: Seleukos Nikator. Constructing a Hellenistic Kingdom. Routledge, London 1990, ISBN 0-415-04701-3.
  • John D. Grainger: The Cities of Seleukid Syria. Clarendon Press, Oxford 1990, ISBN 0-19-814694-9.
  • John D. Grainger: The Fall of the Seleukid Empire 187–75 BC. Pen & Sword, Barnsley 2015, ISBN 978-1-78303-030-9 (fachwissenschaftliche Rezension).
  • John D. Grainger: The Rise of the Seleukid Empire. Pen and Sword, Barnsley 2014, ISBN 978-1-78303-053-8.
  • John D. Grainger: The Roman War of Antiochos the Great. Brill, Leiden/Boston 2002, ISBN 90-04-12840-9.
  • John D. Grainger: The Seleukid Empire of Antiochus III 223–187 BC. Pen & Sword, Barnsley 2015, شابک ۹۷۸−۱−۷۸۳۰۳−۰۵۰−۷ .
  • John Ma: Antiochos III and the Cities of Western Asia Minor. Oxford University Press, Oxford 1999, ISBN 0-19-815219-1.
  • Józef Wolski: The Seleucids. The Decline and Fall of their Empire. Nakładem Polskiej Akademii Umiejętności, Kraków 1999, ISBN 83-8695655-0.
  • Kay Ehling: Untersuchungen zur Geschichte der späten Seleukiden (164–63 v. Chr.). Vom Tode des Antiochos IV. bis zur Einrichtung der Provinz Syria unter Pompeius (= Historia Einzelschriften. Band 196). Franz Steiner, Stuttgart 2008, ISBN 978-3-515-09035-3.
  • Laurent Capdetrey, Le pouvoir séleucide. Territoire, administration, finances d'un royaume hellénistique (312-129 avant J.C.). (Collection "Histoire"). Rennes: Presses Universitaires de Rennes, 2007.
  • Laurent Capdetrey: Le pouvoir séleucide. Territoire, administration, finances d’un royaume hellénistique (312–129 avant J. -C.). Presses Universitaires de Rennes, Rennes 2007.
  • Michael Taylor: Antiochos the Great. Pen and Sword, Barnsley 2013, ISBN 978-1-84884-463-6.
  • Nick Sekunda: The Seleucid Army under Antiochus IV Epiphanes. Montvert, Stockport 1994, ISBN 1-874101-02-7.
  • Paul Kosmin: The Land of the Elephant Kings. Space, Territory, and Ideology in the Seleucid Empire. Harvard University Press, Cambridge 2014, ISBN 978-0-674-72882-0.
  • Per Bilde u. a. (Hrsg.): Religion and Religious Practice in the Seleucid Kingdom. Aarhus University Press, Aarhus 1996, ISBN 87-7288-322-7.
  • Peter Franz Mittag: Antiochos IV. Epiphanes. Eine politische Biographie. Akademie Verlag, Berlin 2006, ISBN 3-05-004205-2.
  • Sonja Plischke: Die Seleukiden und Iran. Die seleukidische Herrschaftspolitik in den östlichen Satrapien (= Classica et Orientalia. Band9). Harrassowitz, Wiesbaden 2014, ISBN 978-3-447-10061-8 (fachwissenschaftliche Rezension).
  • Susan Sherwin-White, Amélie Kuhrt: From Samarkhand to Sardis. A new approach to the Seleucid Empire. Duckworth, London 1993, ISBN 0-7156-2413-X.
  • Tarn, W. W. (1940). "Two Notes on Seleucid History: 1. Seleucus' 500 Elephants, 2. Tarmita". Journal of Hellenic Studies. 60: 84–94.
  • The Cambridge history of Iran: The Seleucid, Parthian and Sasanian Periods, edited by Ehsan Yarshater. Cambridge: Cambridge University Press, 1983.
  • Thomas Fischer: Untersuchungen zum Partherkrieg Antiochos’ VII. im Rahmen der Seleukidengeschichte. Selbstverlag, Tübingen 1970 (zugleich Dissertation, München 1970).
  • Werner Widmer: Hellas am Hindukusch. Griechentum im Fernen Osten der antiken Welt. Fischer, Frankfurt am Main 2015, ISBN 978-3-8301-1661-5.
  • Winfried Held: Die Residenzstädte der Seleukiden. Babylon, Seleukia am Tigris, Ai Khanum, Seleukia in Pieria, Antiochia am Orontes. In: Jahrbuch des Deutschen Archäologischen Instituts. Band 117, 2002, S. 217–250.
  • Wolfgang Orth: Königlicher Machtanspruch und städtische Freiheit. Untersuchungen zu den politischen Beziehungen zwischen den ersten Seleukidenherrschern und den Städten des westlichen Kleinasiens. C. H. Beck, München 1977, ISBN 3-406-06511-2.
  • Ceccarelli, Paola. "Image and Communication in the Seleucid Kingdom: the King, the Court and the Cities." In: Erskine, A and Wallace, S and Llewellyn-Jones, L, (eds.) The Hellenistic Court. Monarchic Power and Elite Society from Alexander to Cleopatra. (pp. 231–255). Classical Press of Wales: Swansea, United Kingdom. 2017.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.