فرهاد چهارم

فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) (پادشاهی ۳۷ ق.م - ۲ ق.م) (درگذشت ۲ پیش از میلاد[1]) چهاردهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. پدر وی ارد دوم از سلطنت کناره‌گیری کرد و مقام شاهی را به او واگذار کرد. فرهاد چهارم همین که به تخت نشست، برادران خود را از بین برد. پدر وی که هنوز در قید حیات بود، او را مورد سرزنش قرار داد و فرهاد او را نیز به قتل رسانید وی بعد به وسیله تیرداد از سلطنت برکنار شد و بعد از چند سال به سلطنت بازگشت و با بازگشتش بر قدرت اولین امپراتور روم برای وی کنیز بسیار زیبای به نام تراموزا که بعدا ملکه موزا اشکانی نام میگیرد فرستاد و بعد این زن به ملکه اعظم و اصلی اشکانی و مادر تنها وارث کشور و یگانه همسر فرهاد تبدیل شد و در اواخر سلطنت فرهاد تا هنگام کشته شدن فرهاد به دست وارث و ملکه اش موزا به عنوان نایب السلطنه اداره کشور را به تنهای در دست داشت و بعد از مرگ فرهاد مادر و پسر به صورت فرمانروای مشترک به طور مساوی و مشترک به تخت نشستند و تاجگذاری کردند.

فرهاد چهارم
شاه بزرگ
شاه شاهان
سکه فرهاد چهارم
سلطنت۳۷ - ۲ پیش از میلاد
تاج‌گذاری۳۷ پیش از میلاد
پیشینارد دوم
جانشینفرهاد پنجم و ملکه موزا
درگذشته۲ پیش از میلاد
همسر(ان)ملکه موزا
فرزند(ان)فرهاد پنجم
بهنام یکم
فرهاد
کارن
دودماناشکانیان
پدرارد دوم
فرهاد چهارم

سالشمار

  • تاجگذاری فرهاد چهارم در تاریخ ۳۸ پیش ازمیلاد بود.[1]
  • در سال ۳۳ پیش از میلاد تیرداد دوم علیه فرهاد چهارم پادشاه اشکانی شورش کرد. فرهاد چهارم شکست خورده و به آسیای میانه (احتمالاً سغد) عزیمت می‌کند.[1]
  • ۲ پیش از میلاد: درگذشت فرهاد چهارم.[1]

جنگ با روم

فرهاد به قدری با نجبا سختی می‌کرد که بعضی از آنها جلای وطن کردند و مُنِزس – یکی از سردارن نامی او – نزد مارک آنتوان که یکی از سه زمامدار حکومت سه نفره روم و والی مصر بود، رفت و به او گفت که حاضر است وی را برای نبرد با ایران جهت گرفتن انتقام شکست کراسوس یاری دهد و او را برای حمله به ایران تحریک نمود. فرهاد وقتی که خبر را شنید، سردار مزبور را به دربار خویش فراخواند و از او عمیقاً دلجویی کرد. آنتوان توسط او از فرهاد خواهش کرد که پرچم‌های رومی و اسرایی را در زمان پدر او ارد دوم به دست ایرانیان اسیر شده بودند، را به رومیان بازگرداند؛ ولی این ظاهر کار بود و در خفا آنتوان خود را برای نبرد آماده می‌کرد. وقتی که تجهیزات او کامل شد، با لژیون‌هایی که عدهٔ نفراتشان به صدهزار می‌رسید، راهی ایران شد و پادشاه ارمنستان آرتاوازد دوم (Artavardes) شش هزار پیاده و همان قدر سوار به او داد . آنتوان می‌خواست از طرف فرات وارد خاک ایران شود، ولی چون همهٔ راه‌ها را توسط پارتیان بسته یافت، به طرف ارمنستان رفت. پادشاه ارمنستان به او گفت که تمام قشون ایران در نواحی فرات است و بنابراین به سهولت می‌تواند به آذربایجان حمله برد و پایتخت آن را که پْرَاَسْپا* (تخت سلیمان) نام داشت، تسخیر کند.

او به طرف این شهر روانه شد و چون به آنجا رسید، دید که شهر محکم است و ساخلوی کافی دارد. این بود که منتظر ورود بار و بنهٔ قشون و ادوات محاصره گردید. به زودی پارتی‌ها با اسلوب جنگی خودشان بنای تعرض نسبت به رومی‌ها را گذاشتند و ده‌هزار نفر از آنها را کشتند. متعاقب این حمله قشون اَرتاواردِس نیز از پارتی‌ها شکست فاحشی خورد و کار آنتوان سخت گردید.

در این بین اشکانیان از فرصت استفاده کردند و به ساز و برگ نظامیان رومی دست یافتند و غنایم زیادی برگرفتند. زمامدار رومی چاره را منحصراً در این دید که عقب‌نشینی کند و راه‌های کوهستانی را پیش گرفت تا از سواره نظام اشکانی در امان باشد. راه کوهستانی دو روز بیش نبود و روز سوم همین که وارد جلگه شد، پارتی‌ها که در کمین آنان بودند، پدیدار شدند و بنای تعرض را گذاشتند. سپس در مدت ۱۹ روز که او در خاک ایران بود، هشت هزار نفر دیگر از رومی‌ها کشته شدند و پس از عبور از ارس اگر چه پارتی‌ها دیگر او را تعقیب نکردند، لیکن از سرمای زمستان و فقدان آذوقه و مشقات راه هشت هزار رومی دیگر نیز مردند و باقی قشون روم خسته و فلاکت‌زده جان به در بردند. خط عقب‌نشینی رومی‌ها از کنارهٔ شرقی دریاچه ارومیه و محل‌هایی بوده که در حوالی تبریز امروزی واقع است.

پلوتارک نوشته که آنتوان در این سفر وقتی که مشقات و صدمات عقب‌نشینی را می‌دید، همواره می‌گفت: «آی ده هزار نفر» و منظورش آن ده هزار نفر یونانی بود که در زمان اردشیر دوم بعد از کشته شدن کورش کوچک از کوناکسا عقب‌نشینی کردند و تمام این صدمات را متحمل شدند.

تمجید آنتوان از یونانی‌های مذکور بجاست، لیکن اگر تفاوت اوضاع این زمان و زمان اردشیر دوم را در نظر آوریم، می‌فهمیم که رنج و محن رومی‌ها به مراتب بیشتر بوده، چه در آن زمان از کوناکسا تا طرابوزان متعرض ده هزار نفر یونانی مذکور نشد و در این جنگ، هشتاد هزار نفر رومی وقتی که از ایران خارج می‌شدند، شکر می‌کردند که از دست تیر اندازان ایرانی رسته‌اند.

آنتوان برای گرفتن انتقام از ایرانیان بی‌درنگ سپاهی گرد آورد و به ارمنستان تاخت. وی ارمنستان را تصرف کرد و سپس به مصر که مقر فرمانروایی او بود، بازگشت. وی در سال ۳۳ پیش از میلاد به سوی رود ارس بازگشت و با فرمانروای ماد پیمانی بست. در پی این پیمان، بخش‌هایی از ارمنستان به همراه شماری از سپاهیان رومی به فرمانروای ماد واگذار شد. در این هنگام در روم نبرد سیاسی برای قدرت بین مارک آنتوان و رقیبش آگوستوس بالا گرفت. فرهاد چهارم از این پیش‌آمد استفاده کرد و برای باز پس گیری سرزمین‌های از دست رفته با سپاهی راهی ماد شد. در نبردی که بین او و فرمانروای ماد درگرفت، فرمانروای ماد شکست خورد و به اسارت درآمد. فرهاد سپس به ارمنستان رفت و آن دیار را از وجود نیروهای رومی پاک کرد و پس از آن، آن دسته از سپاهیان رومی که زیر فرمان ستاسیانوس افسر رومی بودند، را به کلی نابود کرد. مارک آنتوان که عرصه را چنان تنگ دید، با دادن تلفات سنگین ارمنستان را رها کرد و بازگشت.

زمامداری کوتاه تیرداد

فرهاد چهارم به خاطر پیروزی بر رومیان مغرور و بسیار خشن شد. تغییر رفتار او نابسامانی‌های بسیاری را موجب شد و ارتشیان و بزرگان کشور از او ناراضی شدند. در سال ۳۲ پیش از میلاد شخصی به نام تیرداد بر فرهاد خروج کرد و وی را به آسیای میانه فراری داد. مردم و بزرگان که از فرهاد به خاطر تندروی‌هایش ناراضی بودند، با بر تخت نشستن تیرداد هیچ مخالفتی نکردند. در سال ۳۰ میلادی فرهاد چهارم به کمک سکاها تیرداد را شکست داد و به سوریه فراری داد و دوباره بر تخت شاهی نشست. تیرداد یکی از پسران فرهاد را به عنوان گروگان با خود برد و به نزد اکتاویوس فرمانروای سوریه رفت و پسر فرهاد را به رومیان داد. او از اکتاویوس که در آن زمان آگوستوس نامیده می‌شد، درخواست یاری کرد، ولی آگوستوس از این کار خودداری کرد.

پس از گذشت هفت سال از این واقعه، مذاکراتی میان آگوستوس و فرهاد صورت گرفت. اکتاویوس، پسر فرهاد را به ایران فرستاد و خواستار بازپس دادن پرچم‌های روم بود که ایرانیان در نبردهایشان با رومیان به غنیمت گرفته بودند. آگوستوس برخلاف کراسوس و مارک آنتوان از درگیر شدن در جنگ با ایرانیان خودداری کرد و به بازپس گرفتن پرچم‌ها اکتفا نمود. رومیان پس از دریافت پرچم‌هایشان جشن‌های بزرگ و مفصلی برپا کردند. آگوستوس با فرهاد مناسبات دوستانه‌ای برقرار کرد و در جهت تحکیم این روابط کنیزکی ایتالیایی به نام موزا را برای فرهاد فرستاد.

تأثیر ملکه موزا بر فرهاد پنجم و مرگ او

موزا برای اینکه بتواند پسری را که از فرهاد داشت، به شاهی برساند، فرهاد را تحریک کرد تا دیگر پسرانش را به روم فرستد تا در آنجا اقامت گزینند. فرهاد چهارم نیز بنابر میل موزا پسرش فرهاد را که از او بود، به جانشینی برگزید. در سال ۲ پیش از میلاد فرهاد به دست فرزند و همسر خود ملکه موزا و فرهاد که پس از او به عنوان فرهاد پنجم و ملکه موزا اشکانی که در قدرت و سلطنت شریک بودن به قدرت رسیدن، مسموم شد. پس از مرگ فرهاد چهارم استحکام و ثبات در شاهنشاهی اشکانی و به ویژه در خاندان شاهی به تدریج کمتر و کمتر شد و موجبات نبردهای خانگی بسیاری را فراهم کرد که تنها به ضعیف شدن و سپس از میان رفتن شاهنشاهی اشکانی کمک کرد.

پانویس

این نام را در پارسی قدیم «فْرادَاَسْپه» می‌گفتند. این شهر در ۲۵ فرسخی دریاچه ارومیه از طرف جنوب شرقی واقع بود و اکنون مرسوم به تخت سلیمان است.

منابع

  • پیرنیا، حسن (مشیرالدوله)، ایران باستانی، دنیای کتاب ۱۳۶۲ ص ۲۳۳

پیوند به بیرون

}}

فرهاد چهارم
درگذشتهٔ: ۲ پ.م.
عنوان سلطنتی
پیشین:
ارد دوم
شاهنشاه ایران‌
۳۷ – ۲ پ.م.
پسین:
فرهاد پنجم و ملکه موزا


This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.