گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر

غزلی با مطلع «گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر»، غزل شمارهٔ ۲۵۲ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

گر بود عمر به میخانه
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۹
بحررَمَل مُثَمَّن مَخبون محذوف
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
متن

گر بود عمر بمیخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر
خرّم آن روز که با دیدهٔ گریان بروم
تا زنم آب در میکده یکبار دگر
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی
تا برم گوهر خود را بخریدار دگر
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من ز پی یار دگر
گر مساعد شودم دایرهٔ چرخ کبود
هم بدست آورمش باز بپرگار دگر
عافیت می‌طلبد خاطرم ار بگذارند
غمزهٔ شوخش و آن طرّهٔ طرّار دگر
راز سربستهٔ ما بین که بدستان گفتند
هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کُندم قصد دل ریش بآزار دگر
باز گویم نه درین واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند درین بادیه بسیار دگر




۲



۴



۶



۸


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در اجراها

بنان در برنامهٔ شمارهٔ ۱۴۵ از مجموعهٔ برگ سبز این غزل را در دستگاهِ همایون اجرا کرده‌است.[2]

پانویس

منابع

  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوشخوانی‌های دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.