همای اوج سعادت به دام ما افتد

غزلی با مطلع «همای اوج سعادت به دام ما افتد»، غزل شمارهٔ ۱۱۴ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

همای اوج سعادت
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۸
بحرمجتث مُثَمَّن مَخبون محذوف
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
متن

همای اوج سعادت بدام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب‌وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی بجام ما افتد
شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتوی نوری به بام ما افتد
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
کی اتّفاق مجال سلام ما افتد
چو جان فدای لبش شد خیال می‌بستم
که قطره‌ای ز زلالش به کام ما افتد
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کزین شکار فراوان به دام ما افتد
به ناامیدی ازین در مرو بزن فالی
بود که قرعهٔ دولت به نام ما افتد
ز خاک کوی تو هر گه که دم زند حافظ
نسیم گلشن جان در مشام ما افتد




۲



۴



۶



۸


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در اجراها

ایرج در برنامهٔ شمارهٔ ۵۵ از مجموعهٔ گل‌های تازه این غزل را در آوازِ ابوعطا اجرا کرده‌است.[2] همایون شجریان نیز این غزل را به اجرا درآورده‌است.

پانویس

منابع

  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوشخوانی‌های دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.