هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

غزلی با مطلع «هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود»، غزل شمارهٔ ۲۲۳ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

هرگزم نقش تو
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۷
بحررَمَل مُثَمَّن مَخبون محذوف
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
متن

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
بجفای فلک و غصّهٔ دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین منست
برود از دل من وز دل من آن نرود
آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذورست
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل بخوبان ندهد وز پی ایشان نرو




۲



۴



۶


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در اجراها

ایرج و عهدیه در برنامهٔ شمارهٔ ۴۹۶ از مجموعهٔ گل‌های رنگارنگ این غزل را در آوازِ بیات زند اجرا کرده‌اند.[2]

پانویس

منابع

  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوشخوانی‌های دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.