من که از آتش دل چون خم می در جوشم

غزلی با مطلع «من که از آتش دل چون خم می در جوشم»، غزل شمارهٔ ۳۴۰ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

من که از آتش دل
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۹
بحررَمَل مُثَمَّن مَخبون محذوف
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
متن

من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم
قصد جانست طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که درین کار بجان می‌کوشم
من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می‌نوشم
هست امیدم که علی‌رغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم
پدرم روضهٔ رضوان بدو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را بجوی نفروشم
خرقه پوشیّ من از غایت دین داری نیست
پردهٔ بر سر صد عیب نهان می‌پوشم
من که خواهم که ننوشم بجز از راوق خم
چکنم گر سخن پیر مغان ننیوشم
گر ازین دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم




۲



۴



۶



۸


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در اجراها

عبدالوهاب شهیدی در برنامهٔ شمارهٔ ۲۶۸ از مجموعهٔ برگ سبز این غزل را در دستگاهِ شور اجرا کرده‌است.[2]

پانویس

منابع

  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوشخوانی‌های دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.