در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

غزلی با مطلع «در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند»، غزل شمارهٔ ۱۹۳ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

در نظربازی ما
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۱۱
بحررَمَل مُثَمَّن مَخبون محذوف
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
متن

در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطهٔ پرگار وجودند ولی
عشق داند که درین دایره سرگردانند
جلوه‌گاه رُخ او دیدهٔ من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین‌دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مُفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقهٔ پشمین بگرو نستانند
وصلِ خورشید بشب‌پرّهٔ اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب‌نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرا‌نند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه‌کس نتوانند
گر بنزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی بنثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مغبچگان
بعد ازین خرقهٔ صوفی بگرو نستانند




۲



۴



۶



۸



۱۰


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

وزن

این شعر بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سروده شده است.

در اجراها

غلامحسین بنان و تاج اصفهانی در برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۴ از مجموعهٔ گل‌های جاویدان این غزل را در دستگاهِ سه‌گاه اجرا کرده‌اند.[2]

پانویس

منابع

  • حافظ شیرازی، شمس‌الدین محمد بن بهاءالدین محمد. قزوینی، محمد؛ غنی، قاسم، ویراستاران. دیوان حافظ. تهران: سینا.
  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوش‌خوانی‌های شعر حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.