هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز

غزلی با مطلع «هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز'»، غزل شمارهٔ ۲۵۸ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

هزار شکر که دیدم
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۹
بحرمجتث مُثَمَّن مَخبون محذوف
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
متن

هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
غم حبیب نهان به ز گفتگوی رقیب
که نیست سینهٔ ارباب کینه محرم راز
اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنی است
من آن نیم که از این عشقبازی آیم باز
چه گویمت که ز سوز درون چه می‌بینم
ز اشک پرس حکایت که من نیم غمّاز
چه فتنه بود که مشّاطهٔ قضا انگیخت
که کرد نرگس مستش سیه بسرمهٔ ناز
بدین سپاس که مجلس منوّرست بدوست
گرت چو شمع جفائی رسد بسوز و بساز
غرض کرشمهٔ حسنست ور نه حاجت نیست
جمال دولت محمود را بزلف ایاز
غزل سرائی ناهید صرفهٔ نبرد
در آن مقام که حافظ برآورد آواز




۲



۴



۶



۸


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در اجراها

قوامی در برنامهٔ شمارهٔ ۳۹۲ از مجموعهٔ گل‌های رنگارنگ این غزل را در دستگاهِ سه‌گاه اجرا کرده‌است. جمال وفایی نیز در برنامهٔ شمارهٔ ۴۶۱ از مجموعهٔ گل‌های رنگارنگ این غزل را در آوازِ بیات اصفهان اجرا کرده‌است.[2]

پانویس

منابع

  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوشخوانی‌های دیوان حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.