زان یار دلنوازم شکری‌ست با شکایت

غزلی با مطلع «زان یار دلنوازم شکری‌ست با شکایت»، غزل شمارهٔ ۹۴ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.

زان یار دلنوازم
زبانفارسی
شاعرحافظ[1]
شمار ابیات۱۱
بحرمضارع مثمن اخرب
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
متن

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته‌دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی‌مزد بود و منّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گوئی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بیجرم و بی‌جنایت
چشمت بغمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهٔ برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یکساعتم بگنجان در سایهٔ عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیشست در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدّعی رعایت
عشقت رسد بفریاد ار خود بسان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت




۲



۴



۶



۸



۱۰


نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی

در اجراها

عبدالوهاب شهیدی در برنامهٔ شمارهٔ ۱۳۱ از مجموعهٔ گل‌های تازه این غزل را در گوشهٔ شوشتری اجرا کرده است.[2]

پانویس

منابع

  • حافظ شیرازی، شمس‌الدین محمد بن بهاءالدین محمد. قزوینی، محمد؛ غنی، قاسم، ویراستاران. دیوان حافظ. تهران: سینا.
  • دادجو، درّه (۱۳۹۷). «خوش‌خوانی‌های شعر حافظ». در بهاءالدین خرمشاهی. دانشنامهٔ حافظ و حافظ‌پژوهی. ۲. تهران: نخستان پارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۹۷۶۴-۴-۷.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.