رجعت

رجعت به معنای لفظی بازگشت، یکی از اساسی‌ترین باورهای اسلامی و خصوصاً مذهب تشیع است که اصطلاحاً، به زنده شدن مردگان پس از مرگشان، در قیام مهدی موعود اشاره دارد. به باور مسلمانان، این واقعه در امت‌های پیش از اسلام، تحقق یافته‌است و به این مطلب در قرآن، بارها اشاره شده‌است. شیعیان با استناد به روایتی از پیامبر اسلام که بر اساس آن، هر آنچه در امت‌های سابق تحقق یافته‌است، بر امت پیامبر نیز رخ خواهد؛ رجعت را یکی از وقایع آخرالزمانی گزارش کرده‌اند که در اسلام نیز رخ خواهد داد. این موضوع همواره از مسائل مورد اختلاف شیعه و سنی بوده‌است و مناظرات و احتجاج‌های بسیاری در این خصوص بین این دو گروه صورت گرفته‌است.

شیعه
درگاه تشیع
عقاید
فروعنماز روزه خمس زکات حج جهاد امر به معروف نهی از منکر تولی تبری
عقاید برجستهمهدویت: غیبت (غیبت صغرا، غیبت کبراانتظار، ظهور و رجعت بدا شفاعت و توسل تقیه عصمت مرجعیت، حوزه علمیه و تقلید ولایت فقیه متعه شهادت ثالثه جانشینی محمد نظام حقوقی
شخصیت‌ها
چهارده معصوممحمد علی فاطمه حسن حسین سجاد باقر صادق کاظم رضا جواد (تقی) هادی (نقی) حسن (عسکری) مهدی
صحابه محترم نزد شیعهسلمان فارسی مقداد بن اسود میثم تمار ابوذر غفاری عمار یاسر بلال حبشی جعفر بن ابی‌طالب مالک اشتر محمد بن ابوبکر عقیل عثمان بن حنیف کمیل بن زیاد اویس قرنی ابوایوب انصاری جابر بن عبدالله انصاری ابن‌عباس ابن مسعود ابوطالب حمزه یاسر عثمان بن مظعون عبدالله بن جعفر خباب بن ارت اسامة بن زید خزیمة بن ثابت مصعب بن عمیر مالک بن نویره زید بن حارثه
زنان: فاطمه بنت اسد حلیمه زینب ام کلثوم بنت علی اسماء بنت عمیس ام ایمن صفیه بنت عبدالمطلب سمیه
رجال و علماکشته‌شدگان کربلا فهرست رجال حدیث شیعه اصحاب اجماع روحانیان شیعه عالمان شیعه مراجع تقلید
مکان‌های متبرک
مکه و مسجدالحرام مدینه، مسجد النبی و بقیع بیت‌المقدس و مسجدالاقصی نجف، حرم علی بن ابی‌طالب و مسجد کوفه کربلا و حرم حسین بن علی کاظمین و حرم کاظمین سامرا و حرم عسکریین مشهد و حرم علی بن موسی الرضا
دمشق و زینبیه قم و حرم فاطمه معصومه شیراز و شاه‌چراغ کاشمر و حمزه بن حمزه بن موسی بن جعفر امامزاده سید مرتضی و آرامگاه سید حسن مدرس آستانه اشرفیه و سید جلال‌الدین اشرف ری و حرم شاه عبدالعظیم
مسجد امامزاده حسینیه
روزهای مقدس
عید فطر عید قربان (عید اضحی) عید غدیر خم محرّم (سوگواری محرمتاسوعا، عاشورا و اربعین) عید مبعث میلاد پیامبر تولد ائمه ایام فاطمیه
رویدادها
رویداد مباهله رویداد غدیر خم سقیفه بنی‌ساعده فدک رویداد خانه فاطمه زهرا قتل عثمان جنگ جمل نبرد صفین نبرد نهروان واقعه کربلا مؤتمر علماء بغداد حدیث ثقلین اصحاب کسا آیه تطهیر
کتاب‌ها
قرآن نهج‌البلاغه صحیفه سجادیه
کتب اربعه: الاستبصار اصول کافی تهذیب الاحکام من لایحضره الفقیه
مصحف فاطمه مصحف علی رساله حقوق اسرار آل محمد
وسائل‌الشیعه بحارالانوار الغدیر مفاتیح‌الجنان
تفسیر مجمع‌البیان تفسیر المیزان کتب شیعه
شاخه‌ها
دوازده‌امامی (اثنی‌عشری) اسماعیلیه زیدیه غلاه واقفیه
منابع اجتهاد
کتاب (قرآن) سنت (روایات پیامبر و ائمه) عقل اجماع

علاوه بر مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان نیز به رجعت باور داشته‌اند. شیعیان برای اثبات رجعت، به ادله مختلفی اعم از آیات قرآن، روایات، اجماع و عقل استناد کرده‌اند. در عقیده شیعیان، بر سر وقوع رجعت، اختلافی وجود ندارد و اجماع شیعیان در این خصوص، از جمله استدلال‌ها بر اثبات رجعت بشمار می‌آید. با این وجود، در میان شیعیان در شیوه و ویژگی‌های تحقق آن، اختلافاتی گزارش شده‌است. برخی از منابع شیعی، این واقعه را یکی از علائم آخرالزمان و قیام حجت بن الحسن گزارش کرده‌اند و برخی آن را در یکی از وقایع در حین ظهور حجت بن الحسن دانسته‌اند. برخی منابع نیز از وقوع رجعت پس از قیام حجت بن الحسن یاد کرده‌اند.

تعریف لغوی و اصطلاحی

واژه رجعت از ریشه «رجع» و مصدر مرة، به معنای «بازگشتی یکتا و ویژه» است. رجعت در اصطلاح از باورهای اسلامی است که جایگاه ویژه‌ای نزد شیعیان امامیه دارد.[1] در لغتنامه‌های لسان العرب و اقرب الموارد، واژه‌های «کرّه»، «ردّ»، «حشر» و «إیاب» به عنوان لغت‌های مترادف رجعت گزارش شده‌است.[2] جوهری و فیروزآبادی در تعریف اصطلاحی رجعت به بازگشت به دنیا پس از مرگ اشاره کرده‌اند.[3] بر اساس تعریف اصطلاحی دانشنامه جهان اسلام، رجعت به معنای بازگشت درگذشتگان از دنیا، پیش از قیامت است. به باور شیعیان، این واقعه همزمان با قیام حجت بن الحسن و پیش از قیامت رخ خواهد داد. خوارزمی در مفتاح العلوم، معنای اصطلاحی رجعت در نزد شیعیان را، بازگشت امام پس از مرگ یا پس از غیبت گزارش کرده‌است. بنا به گفته کیانیفرید در دانشنامه جهان اسلام، خوارزمی در این گزارش، در تعریف اصطلاحی رجعت و ظهور، دچار اشتباه شده‌است.[4] در برخی روایات و ادعیه در منابع شیعی، از واژه «إیاب» یاد شده‌است که مترادفی برای رجعت بوده‌است.[5]

پاکتچی، هدف از رجعت را تحقق امری از پاداش یا کیفر در خصوص زندگی پیشین می‌داند. بر اساس آیه ۵۱ سوره غافر، یکی از اهداف رجعت، یاری‌رسانی به پیامبران و امامانی است که در زمان حیات خویش، نصرت نیافتند و کشته شدند. هدف ار بازگشت کافران به دنیا نیز، بازخواست و انتقام بابت گناهان ارتکابی در زمان حیاتشان می‌باشد. ابن ابی‌الحدید، اقوال شیعیان امامیه را در خصوص چرایی رجعت، در شرح نهج‌البلاغه، شرح داده‌است.[6] از دیگر اهداف و حکمت‌های رجعت عبارتند از:[7]

  • لذت بردن مؤمنان از حاکمیت اسلام
  • نصرت دین الهی توسط مؤمنان از دنیا رفته
  • انتقام از ستمگران

رجعت در قرآن

برخاستن ایلعازر از گور که به عنوان معجزه‌ای از معجزات مسیح در عهد جدید مورد اشاره است.

بر اساس برخی داستان‌های گزارش‌شده در قرآن، رجعت در امت‌های پیش از اسلام، رخ داده‌است. در آیات ۵۵ تا ۵۶ سوره بقره،[ق 1] به رجعت عده‌ای از قوم موسی اشاره شده‌است که خواستار دیدن خداوند بودند. در تفاسیر شیعه و سنی، اتفاق نظر وجود دارد که هفتاد تن از بنی‌اسرائیل که بر اثر صاعقه‌ای از دنیا رفتند، به اراده الهی به دنیا رجعت کردند. در آیه ۷۲ و ۷۳ سوره بقره،[ق 2] به داستان مرگ مردی توسط خاندانش اشاره شده‌است که پس از دستور خداوند در خصوص قربانی کردن گاوی با مشخصات معین، زنده شد تا قاتل خویش را معرفی کند. در آیه ۲۴۳ سوره بقره[ق 3] نیز به رجعت گروهی از بنی‌اسرائیل اشاره شده‌است که با دعای ارمیای نبی، زنده شدند. در آیه ۲۵۹ سوره بقره،[ق 4] به داستان زنده شدن عُزیر پیامبر اشاره شده‌است. در آیات ۴۹ سوره آل عمران[ق 5] و ۱۱۰ سوره مائده،[ق 6] به زنده شدن مردگان به دست عیسی و به اذن الهی اشاره شده‌است.[8]

غیر از آیات ناظر بر داستان‌های تاریخی در خصوص وقوع رجعت در امت‌های گذشته، آیاتی بر تحقق رجعت پیش از قیامت وجود دارد که به‌طور عام و بدون توضیح در خصوص خصوصیات و چگونگی وقوع رجعت، دلالت دارند. از جمله این آیات می‌توان به آیه ۸۲ و ۸۳ سوره نمل[ق 7] اشاره کرد که بر اساس آن، پیش از قیامت، گروهی از تکذیب کنندگان قیامت، زنده می‌شوند.[9] در این آیه از حشر گروهی از انسان‌ها پیش از قیامت اشاره شده‌است که به جهت نشانه بودن این حشر برای قیامت، بین آن و حشر همگانی در قیامت، تفاوت گزارش شده‌است.[10] در آیه ۵ سوره قصص،[ق 8] از امامت یافتن مستضعفان یاد شده‌است که در تفاسیر شیعه به رجعت تفسیر شده‌است. همچنین در تفسیرهای شیعه، پس از تناظر دو عبارت «عذاب اکبر» و «عذاب ادنی» در آیه ۲۱ سوره سجده[ق 9]؛ منظور از عذاب ادنی، کیفری سبک‌تر نسبت به عذاب اکبر گزارش شده‌است که مربوط به کیفر در رجعت است. بر اساس این تفسیر، عذاب اکبر، مربوط به جهنم است. شبیه به این معنا، در تفسیر آیه ۷۲ سوره اسراء نیز مورد اشاره قرار گرفته‌است. شیعیان در این خصوص به آیات دیگری چون آیه ۴ و ۴۶ سوره یونس،[ق 10] آیه ۹۵ سوره انبیاء،[ق 11] آیه ۱۱ سوره غافر،[ق 12] آیه ۴۲ سوره ق[ق 13] و ۴۷ سوره طور[ق 14] استناد می‌کنند.[11] بر اساس استدلال شیعیان، در آیه ۵۱ سوره غافر،[ق 15] از نصرت و یاری مؤمنان در زندگی دنیاییشان یاد شده‌است و این در حالیست که چنین وعده‌ای تا کنون هنوز تحقق نیافته‌است و از آنجا که بر اساس اعتقادات اسلامی تمام وعده‌های الهی محقق‌الوقوع هستند، این وعده در رجعت مومنان محقق خواهدشد.[12] به گزارش کتاب موسوعة الفرق الاسلام،‌ از جمله آیات مورد اتفاق شیعه در خصوص رجعت، آیه ۱۰۵ سوره انبیاء است که منظور از بندگان صالح که زمین را به ارث خواهند برد، امامان دوازده‌گانه می‌باشند.[13]

اغلب مفسرین غیر شیعه، به آیات مربوط به رجعت، مروری سریع داشته‌اند و با تفاسیر کوتاه، از آیات گذشته‌اند. گروهی چون ابن کثیر و بیضاوی، این آیات را مربوط به وقایع قیامت دانسته‌اند. گروهی دیگر همچون رازی نیز آن را از وقایع پس از قیامت دانسته‌اند.[14]

دیدگاه فرق و مذاهب اسلامی

با توجه به شباهت بازگشت به حیات مادی در دنیا و زنده شدن مردگان در قیامت و همین‌طور با توجه به باور تمام مذاهب اسلامی به حشر و معاد جسمانی در قیامت؛ امکان بازگشت و رجعت مردگان، پیش از قیامت در باور تمام فرق و مذاهب اسلامی، پذیرفتنی است.[15] به گفته سید مرتضی، امکان بازگشت مردگان به دنیا مختص به گروهی خاص از فرقه اسلامی نیست و علاوه بر اعتقاد تمام مسلمین، اعتقاد موحدین نیز می‌باشد؛ اما اختلاف در این موضوع،‌ مربوط به اتفاق افتادن یا عدم اتفاق افتادن این واقعه است.[16] مساله رجعت، همواره یکی از موضوعات مورد مناقشه بین شیعه و سنی بوده‌است و مناظرات و احتجاج‌هایی در این خصوص صورت گرفته‌است.[17]

در گوشه‌هایی از منابع روایی، احادیثی از آن امام جعفر صادق در تأیید اندیشهٔ رجعت آمده‌است؛ ولی در مهم‌ترین کتب حدیثی در این باره مطلبی دیده نمی‌شود. این حدیث که «اگر کسی به رجعت ما قائل نباشد، از ما نیست» نیز به امام خاصی منتسب نشده، و در منابع حدیثی متقدم، بازتابی نیافته‌است.

«
»
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی

شیعیان دوازده امامی

شیعیان امامی، رجعت را یکی از قطعی‌ترین اعتقادات شیعه می‌دانند و بر این مطلب، اتفاق نظر دارند. به عقیده شیعیان، رجعت یا کَرَّه، مخصوص گروهی خاص از مؤمنان و کافران خالصی است که تا روز قیامت، بازگشتی نخواهند داشت. متکلمان امامی، داستان‌های قرآنی در خصوص رجعت در امت‌های گذشته را مستندی قوی بر امکان رجعت دانسته‌اند. این متلکمان در اثبات ادعایشان، به روایتی نبوی استدلال کرده‌اند که بر اساس آن، پیامبر اسلام از وقوع تمام آنچه در امت‌های گذشته رخ داده‌است، در امت خویش خبر می‌دهد. اولین بار علی بن موسی الرضا در گفتگویی با مأمون عباسی، به این روایت در اثبات تحقق رجعت در اسلام، استناد کرد.[18] شیخ حر عاملی در کتاب الایقاظ، دوازده دلیل را برای اثبات رجعت از دیدگاه شیعه ذکر می‌کند. مهمترین دلیل وی، روایات متواتر و کثیره و همینطور اجماع شیعیان است. شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طبرسی، ابوالحسن شریف و علامه مجلسی از جمله عالمان شیعی هستند که اجماع در خصوص اعتقاد به رجعت را گزارش کرده‌اند.[19][20]

شماری از محدثان شیعه از جمله شیخ حر عاملی و محمدباقر مجلسی، به تواتر معنوی مجموع احادیث رجعت باور دارند. در باور علمای شیعه، علاوه بر آیات و روایات، اجماع از دیگر دلایل اعتبار و قطعی بودن رجعت است. بر این اساس، به جهت مسلم تلقی شدن رجعت نزد تمام شیعیان و نبود گزارش مخالف در این خصوص، رجعت یکی از آموزه‌های ضروری شیعه است. بر اساس برخی روایات شیعی؛ اعتقاد به رجعت از لوازم ایمان به حساب می‌آید. شیخ صدوق نیز با اشاره به روایتی از جعفر صادق، رجعت را از مشخصات پیروان اهل بیت می‌داند. با این همه، به دلیل تخصصی بودن این آموزه؛ گفته می‌شود که رجعت از مقولات ضروری نزد محدثان بوده‌است و از مقولات ضروری امامیه نیست. در همین راستا، عبدالکریم حائری یزدی -از مراجع تقلید شیعه- در پاسخ به استفتایی، انکار رجعت را خروج از دین و مذهب نمی‌داند.[21] در منابع و روایات امامیه، سعی بر آن شده‌است تا بین تناسخ و رجعت، تمایز و تفاوت داده‌شود. با این وجود، شیخ مفید از گروهی محدود در امامیه یاد می‌کند که منکر رجعت شده و آیات و روایات در این خصوص را تأویل می‌کنند. به گزارش شیخ مفید، از اتفاق امامیه در اعتقاد به رجعت یاد شده‌است؛ اما در میان این گروه، اختلافی در محتوای رجعت، وجود دارد. در این راستا گروهی از غیر شیعیان، همچون ابن عبدربه، ابن سمعون و واعظ بغدادی؛ تمام امامیه را قائل به رجعت معرفی کرده‌اند.[22] از میان منابع شیعی، مجلسی، تعداد روایات رجعت را ۲۰۰ حدیث صریح ذکر کرده‌است و شیخ حر حاملی، این روایات را به حد تواتر دانسته و تعدادشان را ۵۲۰ حدیث گزارش کرده‌است اما محدث جزایری تعداد این روایات را ۶۲۰ حدیث ‌می‌داند. این روایات در سه قالب حدیث، زیارت و دعا گزارش شده‌اند. از میان زیارت‌‌نامه‌هایی که به رجعت اشاره شده‌است، می‌توان به زیارت جامعه کبیره، زیارت وارث، زیارت حضرت عباس، زیارت اربعین و زیارت عسکرین اشاره کرد. در ادعیه‌های چون دعای عهد و دعای روز سوم شعبان نیز از رجعت یاد شده‌است.[23]

به گزارش پاکتچی،‌ یکی از مسائل نسبت داده‌شده به شیعیان، اعتقاد به زنده شدن مردگان به دست حجت بن الحسن است. این نسبت ریشه در عدم احاطه سایر فرقه‌های اسلامی به اعتقادات شیعیان است. از آنجایی که جعفر صادق، از آشنایی مفضل با معنای حقیقی رجعت در شگفت آمد؛ مشخص می‌شود که معنای واقعی رجعت در میان شیعیان، جزء اسرار بوده‌است و همگان به معنای حقیقی رجعت، آگاهی نداشتند. از آنجا که در مذهب شیعه، حجت بن الحسن در آخرالزمان ظهور خواهد کرد، ظهور وی به معنای اصطلاحی رجعت نبوده و اگر در منبعی از ظهور وی، با عنوان رجعت یاد شده‌است، بر فرض انتساب به مذهب، به معنای غیر اصطلاحی به‌کار رفته‌است. شیخ طبرسی در تفسیر تبیان، گزارشی را مبنی بر اعتقاد گروهی به معنای غیر اصطلاحی رجعت شرح می‌دهد که بر اساس آن، منظور از رجعت، بازگشت حکومت به اهل بیت در آخرالزمان است. محمدباقر بهبودی نیز در مقاله‌ای، منظور از رجعت را همچون تناسخ، نوعی بازگشت به دنیا از طریق نظام تکوین دانسته‌است که فرد رجعت‌کننده، به صورت نطفه در رحم مادری پرورش یافته‌است، اما خاطرات گذشته را به یاد نخواهد آورد.[24]

به گفته برخی از بزرگان شیعه همچون مجلسی، رجعت یکی از ضروریات مذهب است. از جمله کسانی که چنین گزارشی را نقل کرده‌اند، شیخ صدوق در کتاب صفات الشیعه است که از جعفر صادق، گزارشی را مبنی بر رکن بودن رجعت برای ایمان نقل کرده‌است. شیخ حر عاملی، با تاکید بر ضروری بودن رجعت در مذهب امامیه، برای این ادعا خویش،‌ مدعی اجماع بین علمای معروف و مشهور شیعه شده‌است. وی در گزارشش مدعیست، کسی از عالمان شیعه را نمی‌شناسد تا به صراحت منکر رجعت شده‌باشد یا آن را تأویل کرده باشد. همچنین در الایقاظ -از آثار شیخ حر- گزارش شده‌است که ضروری بودن رجعت در کتاب سلیم بن قیس هلالی، مورد اشاره قرار گرفته‌است.[25][26]

یکی از موارد مورد اختلاف در منابع شیعی، زمان رجعت است. برخی منابع این واقعه را مربوط به عصر ظهور حجت بن الحسن، اما برخی منابع چون شیخ مفید، رجعت را از علائم ظهور دانسته‌است. بر اساس برخی روایات، واقعه رجعت پس از ظهور حجت بن الحسن رخ خواهد داد.[27]

شیعیان غیر امامی

برخی از شیعیان غیر امامی همچون اسماعیلیان، با توجه به روایات رجعت و منافی دانستن رجعت با اصل تکلیف، رجعت را به معنای ظهور امامی از نسل امامان پیشین دانسته‌اند. رجعت در اعتقاد غالیان نیز وجود دارد، اما چیزی همچون تناسخ تعبیر شده‌است. در طول تاریخ نیز گروهی به رجعت علی بن ابی‌طالب، موسی کاظم، حسن عسکری و محمد حنفیه پس از مرگشان باور پیدا کردند.[28] برخی از نویسندگان کتب فرق، قدمت اعتقاد به رجعت را منسوب به عبدالله بن سبأ و فرقه سبائیه دانسته‌اند که معتقد به بازگشت علی بن ابی‌طالب پس از مرگ و پیش از قیامت بودند. در فرقه کیسانیه نیز، کُثَیر عِزَّة به رجعت باور داشته‌است. در این فرقه از رجعت پیامبران در زمان ظهور محمد حنفیه یاد شده‌است. شهرستانی، رجعت را از اعتقادات فرقه باقریه -منسوب به برخی از اصحاب محمد باقر- گزارش کرده‌است. شهرستانی در جای دیگری، رجعت را در کنار تناسخ و بداء، از جمله ارکان اعتقادی غلات شیعه دانسته‌است.[29] به گفته جریشه، غلات به زنده بودن امامان شیعه و خصوصا علی بن ابی‌طالب باور داشتند و معتقد بودند علی بن ابی‌طالب به آسمان رفته‌است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد.[30] بر اساس روایتی از جعفر صادق، فرقه مقصره رجعت را به بازگشت حکومت سلب شده از ائمه به مهدی موعود است.[31]

اهل سنت

علاوه بر شیعیان امامیه، گزارش‌های در منابع اهل سنت، به مفهوم اصطلاحی رجعت اشاره دارد. از جمله سخن عمر بن خطاب پس از مرگ پیامبر اسلام که مدعی شد، محمد نمرده‌است و همچون موسی بن عمران به نزد خدا رفته‌است و دوباره رجعت خواهد کرد. عمر در این استدلال به آیه ۱۴۲ اعراف اشاره دارد. با این وجود، عمر، پس از بازگشت ابوبکر و گفتگو با وی، پذیرفت که محمد از دنیا رفته‌است.[32] در برخی از کتب اهل‌سنت، به نقل از برخی از اصحاب علی بن ابی‌طالب، از جمله اصبغ بن نباته و ابوطفیل عامر بن واثله، قول به رجعت گزارش شده‌است. آلوسی، پیشینه اعتقاد به رجعت پیامبر اسلام را مربوط به قرن اول ه‍.ق دانسته‌است و پیشینه اعتقاد به رجعت علی بن ابی‌طالب را به جابر جعفی در قرن دوم نسبت می‌دهد؛ با این وجود، در منابع تفسیری، به ندرت آیه دوم سوره مدثر را به رجعت محمد تفسیر کرده‌اند. شیعیان، چه در عصر متقدم همچون فضل بن شاذان و عصر معاصر همچون نجم‌الدین طبرسی، سعی نمودند تا با بررسی منابع اهل سنت، احادیث با موضوع رجعت را گردآوری نمایند.[33]

به گزارش کعبی، در منابع اهل سنت، جز مواردی که آراء شیعیان را در خصوص موضوع رجعت نقل کرده‌اند، مطلبی نیامده‌است. با این وجود، پس از نقل گزارش‌هایی در خصوص رجعت در منابع اهل سنت، استنکاری از جانب ناقلان گزارش، صورت نگرفته است. در این خصوص، عبدالله بن محمد بن عبید بن سفیان اموی قرشی (متوفی ۲۸۱ ه.ق) کتابی را با عنوان من عاش بعد الموت تألیف کرده‌است. همینطور ابونعیم اصفهانی در الدلائل و جلال الدین سیوطی در الخصائص، بابی را با موضوع معجزات پیامبر اسلام تألیف کرده‌اند و زنده کردن مردگان را یکی از معجزات محمد دانسته‌اند و حتی سیوطی، زنده کردن مردگان را یکی از کرامات غیر از پیامبران دانسته‌است. همچنین در برخی منابع اهل سنت، از صحبت کردن،‌ خندیدن و زنده شدن برخی از مسلمانان پس از مرگ یاد شده‌است.[یادداشت 1] همینطور سیوطی مدعی است که پیامبر اسلام را هفتاد مرتبه در بیداری دیده‌است.[34]

در مقابل برخی از بزرگان اهل سنت، منکر رجعت شده و آن را اعتقادی خلاف دین و شریعت قلمداد کرده‌اند. ابوالحسن عبدالرحیم خیاط، از معتزلی مذهبان و مولف کتاب الانتصار، رجعت را یکی از اسرار مخفی در مذهب شیعه دانسته‌است که شیعیان همدیگر را در کتمان و اختفای آن، سفارش می‌کنند. برخی از رجال‌نویسان اهل سنت نیز با اشاره به اعتقاد برخی راویان به رجعت، آنها را مورد شماتت قرار داده و ضعیف معرفی کرده‌اند. ابوالحجاج در معرفی جابر جعفی، وی را ضعیف در حدیث معرفی می‌کند و دلیل دروغگو بودنش را، اعتقاد به رجعت دانسته‌است. ابن حجر عسقلانی نیز عثمان بن عمیر را به جهت اعتقاد به رجعت، ذم کرده‌است. بسیاری از بزرگان اهل سنت، رجعت را به معنای تناسخ دانسته‌اند که از جمله اعتقادات غلات شیعه بوده‌است.[35]

گروهی از منتقدان رجعت از میان اهل سنت، به آیاتی از قرآن استناد کرده‌اند و بر اساس مفاهیم قرآنی، رجعت را مخالف با آیاتی از قرآن دانسته‌اند. به عقیده عبدالعزیز دهلوی در مختصر التحفة، آیه ۹۹ سوره مومنون، بر این مفهوم دلالت دارد که بازگشت مردگان به دنیا، نفی شده‌است. ناصر قفاری در کتاب اصول الشیعه الامامیه، با اشاره به مخالفت رجعت با برخی آیات قرآن، آن را از مسائل غلوآمیز در مذهب تشیع دانسته‌است. وی در این خصوص،‌ از مسند احمد، روایتی را گزارش می‌کند که بر اساس آن، حسن بن علی، از باور به بازگشت علی بن ابی‌طالب پس از مرگش، انتقاد می‌کند. همچنین قفاری آیه ۱۸۵ سوره آل عمران را نیز دلیل دیگری بر مخالفت رجعت با قرآن متذکر می‌شود.[36]

دیدگاه ادیان

جسد مومیایی شده یکی از فراعنه مصر، نگاهداری شده در موزه واتیکان

با توجه به معنای رجعت که شامل بازگشت به زندگی پس از مرگ است؛ این اعتقاد به صورت تنزل یافته‌ای با عنوان تناسخ، در ادیان جنوب و شرق آسیا مطرح بوده‌است. اما تفاوت رجعت و تناسخ، در بافتار تاریخی آن است. تناسخ عموماً به عنوان نوعی جایگزین برای پاداش یا کیفر اخروی قلمداد می‌شود و در مقابل رجعت، پدیده‌ای آخرالزمانی و در استقبال از واقعه قیامت رخ خواهد داد.[37] از دیگر تفاوت‌های تناسخ و رجعت، قابل تکرار بودن تناسخ و یگانه بودن رجعت است. [38] همچنین از باور به رجعت، در فرهنگ مصر باستان؛ گزارشاتی وجود دارد که بر اساس آن، فلسفه مومیایی کردن مردگان، باور به بازگشت آنان به دنیا بوده‌است.[39] باور به رجعت در برخی ادیان دیگر همچون مسیحیت و یهودیت نیز گزارش شده‌است. در همین خصوص در عهد عتیق، از زنده‌شدن بنی‌اسرائیل و زنده‌شدن مردگان در آخرالزمان یاد شده‌است. همین‌طور در عهد جدید، به رجعت عیسی پس از مرگ و زنده‌شدن نیکان در قیامت اول، پیش از قیامت دوم، اشاره شده‌است.[40] بر اساس اعتقادات مسیحیان، گروهی از مؤمنان به عیسی، همراه با او به دنیا برخواهند گشت تا شاهد پادشاهی وی باشند. به این باور در مسیحیت، پاروسا گفته می‌شود. بنابر گزارشی از محمد باقر، مسیحیان بر این باورند که اگر کسی در دنیا، به مرگ غیرطبیعی همچون قتل از دنیا رفته باشد، رجعت خواهد کرد تا انتقام از قاتل گرفته‌شود یا حقی که از او ضایع شده باشد احقاق شود.[41] در آیین زرتشت نیز از مفهومی همچون رجعت و بازگشت مردگان به زندگی یاد شده‌است. در کتاب زند بهمن یسن، از زنده شدن فریدون برای قتل ضحاک و زنده شدن گشتاسب سام یاد شده‌است.[42]

دلایل عقلی

گروهی از متلکمان شیعه از جمله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، با استناد به دلایل عقلی، سعی در اثبات رجعت نموده‌اند. دانشنامه جهان اسلام، استدلال رفیعی را اینگونه گزارش کرده‌است:[43]

استدلال وی به این قرار است که روح به واسطه ربط ذاتیِ قوه روحانی و قوه مادی طبیعی، پیوند ذاتی با بدن عنصری (مادی) دارد. به‌طورکلی، طبایع عوالم عُلوی و سِفلی تحت نفوذ روح اعظم‌اند و به همین قیاس، طبیعت بدنِ عنصری تحت نفوذ نفس ناطقه (روح جزئی) است، ضمن آنکه بین این دو (روح اعظم و روح جزیی) تفاوت‌هایی هم هست. به‌علاوه، نفس از بدن قوی‌تر است و استعلای وجودی بر آن دارد و بدن از نفس ضعیف‌تر و مقهور آن است، و این قسم ارتباط میان نفس و بدن از شئون ذاتی نفس است. ازاین‌رو، در مرگ طبیعیِ محسوس هم، چون نفس باقی است، ممکن نیست ارتباط نفس با بدن عنصری از میان رود. همچنین، هر حقیقتی دارای اثر و خاصیتی مخصوص خود است که نشان‌دهنده جایگاه وجودی و مرتبه هستی اوست. بر این اساس، اثر وجودی پیامبر و امامان، که در مرتبه نفس کلیه الهیه‌اند، تعلیم و تربیت انسان‌هاست و معنای خاتمیت آن است که شخص خاتم قوه به کمال رساندن و تعلیم همه مراتب مختلف بشری و رساندن نفوس آنان در بُعد کمال علمی و عملی از قوه به فعل محض تا روز رستاخیز را داراست. مقام امامت هم که خلافت از مقام خاتم النبیین است، در سعه نفس و قوه تعلیم عمومی و تهذیب روحانی با وی مشارکت دارد؛ زیرا، معنای امامت و خلافت از مقام خاتمیت، ادامه دادنِ تعلیم عمومی و حفظ علوم و آداب درخور آن تعلیم عمومی است که از جانب پیامبر تشریع شده‌است. در واقع، در نهاد پیامبرخاتم و وارثانِ مقام آن حضرت، قوه تعلیم عمومی افراد معاصر و غیر معاصر آنان تا زمان انقراض دوران عالم طبیعی قرار داده شده و این ناشی از مرتبه وجودی آنهاست. دیگر اینکه، آثار این مرتبه وجودی باید امکان بروز داشته باشد و گرنه خلاف حکمت خالق و اتقان صنع است. به ضرورت عقل، محال است مبدأ طبیعی و قوه اثر در کمون موجودی قرار داده شود و در عین حال موجبات منع دائم از پیدایش آن اثر در نظام عالم نیز ایجاد شود و این فعل هرگز از حکیم صادر نمی‌شود؛ بنابراین، چون کمال و تهذیب نفوس انسان‌ها تاکنون محقق نشده‌است، رجعت ــ یعنی رجوع ارواح و نفوس ناطقه مقدس حضرت خاتم النبیین و ائمه طاهرین به بدن‌های عنصری و جسدهای دنیوی خویش ــ نه فقط ممکن، بلکه به ضرورت عقل واجب است تا اثر وجودی آنها تحقق تام یابد.

استدلال عقلی دیگری که در این خصوص گزارش شده‌است، با اتکا به آیاتی از قرآن در خصوص حکمت آفرینش شب و روز است. بر اساس این استدلال، خداوند موجبات زندگانی جسمانی در عالم مُلک را فروگذار نکرده‌است، پس درخواست بازگشت ارواحی که استعداد رستگاری را در عالم دارند، رد نخواهد کرد. با این استدلال، خداوند، ارواحی را که استعداد و توانایی کمال‌یابی را در دنیا خواهند داشت را می‌شناسد، و برای رسیدن آنان به کمالی بیشتر، آنان را به دنیا باز خواهد گرداند تا کمال مطلوب خود برسند.[44]

دیدگاه کلامی و فلسفی

پاسخ علی بن موسی الرضا به مأمون در خصوص رجعت:

رجعت حق است و در امت‌های سابق نیز بوده‌است و قرآن آن را بیان کرده‌است. و رسول خدا فرمود که آنچه در امت‌های گذشته واقع شده‌است در این امت، بدون کم و کاست واقع خواهد شد.

«
»
عیون اخبارالرضا، ج۲، ص ۲۰۲

مبحث رجعت، از سده‌های متقدم مورد بحث‌های کلامی مناقشه برانگیز بود. مخالفان رجعت در این خصوص با استناد به آیاتی چون آیه ۱۰۰ سوره مؤمنون، سعی نمودند تا منظور از زندگی پس از مرگ و پیش از قیامت را به برزخ مربوط سازند. سید مرتضی -از متلکمان شیعه- برای اثبات رجعت، به اجماع شیعه در این خصوص استناد کرده‌است و در مقابل شیخ مفید، به استنادات قرآنی اکتفا کرده‌است. در این راستا، شبهات و انتقاداتی در خصوص رجعت مطرح شده‌است که با پاسخ طرفداران این نظریه، مواجه شده‌است. این شبهات عبارتند از توبه کافران در زندگی پس از مرگ، مخالفت رجعت با تکلیف و برخورداری نعمت و عذاب پس از مرگ و پیش از قیامت است.[45]

در نیمه نخست سده یازدهم ه‍.ق و در عصر حکومت شاه عباس اول؛ ملاصدرا به عنوان فیلسوف شیعه، به تدوین مبانی حکمت متعالیه پرداخت و به مسئله رجعت توجه نمود. وی سعی نمود تا مسئله رجعت را با رویکردی فلسفی تبیین نماید. در نهایت، دیدگاه وی دربارهٔ نفس و کیفیت تعلق آن به بدن و همچنین تعریف او از تجرد و مراتب آن؛ مستلزم لوازمی بود که با خوانش سنتی شیعیان از رجعت، دچار اصطکاک شد و ایجاد چالش کرد. هرچند وی در رفع این تعارضات و چالش‌ها، کوشید؛ اما میزان رفع این چالش‌ها همواره مورد بحث و مناقشه باقی ماند.[46]

رجعت کنندگان

رستاخیز مسیح، در یک نسخه خطی متعلق به قرن شانزدهم میلادی

رجعت، مخصوص گروهی خاص از مومنان و کافران است که در کفر یا ایمانشان، ممحض بوده‌اند. بر اساس اعتقادات شیعه، اولین رجعت‌کننده به دنیا، حسین بن علی است و پس از وی، محمد و علی نیز رجعت خواهند نمود.[47] جعفر صادق در این خصوص می‌گوید: رجعت امری همگانی نیست و اختصاص به خالصین در ایمان و کفر دارد.[48] شیخ مفید در توضیح خصوصیت رجعت‌کنندگان گزارش می‌کند که رجعت‌کنندگان مومن،‌ از طایفه‌ای هستند که به سبب کثرت اعمال نیک،‌ خدا آنان را برای درک دولت حق، زنده می‌نماید. در منابع شیعه، تاکید بر رجعت علی بن ابی‌طالب صورت گرفته است و وی را «صاحب الکرة» و «صاحب الرجعة» لقب داده‌اند. بنابر روایاتی از محمد باقر و جعفر صادق که به تفسیر آیه ۹۵ سوره انبیاء پرداخته‌اند، رجعت‌کنندگان تنها گروهی منتخب از امت‌های پیشین هستند.[49] بر اساس برخی روایات که در تفسیر آیه ۸۲ و ۸۳ سوره نمل[ق 16] گزارش شده‌است، منظور از دابة الارض، علی بن ابی‌طالب است که در آخرالزمان به دنیا بازخواهد گشت.[50] در منابع شیعی،‌ از برخی صحابه محمد یاد شده‌است که به جهت ظلم به خاندان محمد، از رجعت کنندگان خواهند بود.[51] بنابر گزارش منابع شیعی، برخی از رجعت‌کنندگان عبارتند از:[52][53]

به گزارش منابع شیعی، برخی از صحابه محمد که به دشمنی با اهل بیت محمد متهم هستند، پس از ظهور حجت بن الحسن، زنده می‌شوند و مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. در روایات از عمر بن خطاب، ابوبکر و عثمان یاد شده‌است که حجت بن الحسن، آنها را پس از زنده کردن، بازخواست کرده و به دار می‌آویزد.[54][55]

علاوه بر مردان، زنان نیز از رجعت‌کنندگان هستند.[56] بر اساس روایتی از جعفر صادق که توسط طبری در دلائل الامامه گزارش شده‌است، سیزده زن از جمله یاران حجت بن الحسن هستند که وظیفه مداوا کردن مجروحان جنگی را عهده‌دار هستند. این افراد عبارتند از:[57]

  • قنواء دختر رشید
  • ام‌ایمن
  • حبابه والبیه
  • سمیه مادر عمار
  • زبیده
  • ام خالد احمسیه
  • ام سعید حنفیه
  • صبانه آرایشگر
  • ام خالد جهنیه

همچنین بر اساس روایتی از محمد باقر، زنی به نام حمیرا که فاطمه زهرا را مورد اذیت و آزار قرار داده‌است، در قیام مهدی موعود رجعت می‌کند و توسط حجت بن الحسن، محاکمه خواهد شد.[58] به گزارش شیخ صدوق در علل الشرایع، این زن،‌ عایشه -همسر محمد- است که توسط حجت بن الحسن،‌ حد بر او جاری خواهد شد.[59]

اهمیت

اهمیت این باور در نزد شیعیان به قدری است که در بسیاری از ادعیه، به این باور و تحقق آن در قیام حجت بن الحسن اشاره شده‌است.[60] دیگر دلیل بر اهمیت این واقعه، معجزه بودن آن برای اثبات حقانیت معاد و همینطور احقاق حق مظلومان از ظالمان است.[61]

کتاب‌شناسی

در طول دوره‌های مختلف و با توجه به اهمیت این موضوع، آثار مختلفی توسط دانشمندان شیعی نگاشته شده‌است. در این راستا، در قرون چهارم و پنجم ه‍. ق، عالمانی چون شیخ صدوق و شیخ مفید، به اثبات رجعت و رد استدلال‌های مخالفان و پاسخ به نقدهای وارد شده به این موضوع، در آثار خویش کردند. در عصر صفویان، عالمان شیعی فرصت مناسبی برای ترویج مذهب تشیع یافتند و در این دوران آثار متعددی در تببین این باور شیعی، نگارش یافت.[62] از آثار متقدم در خصوص رجعت، تنها کتاب اثبات الرجعه از فضل بن شاذان نیشابوری باقی مانده‌است. حسن بن علی بن ابی حمزه باطئنی نیز کتابی با عنوان الرجعه تألیف کرده‌است. علامه حلی کتابی با عنوان اثبات الرجعه و حسن بن سلیمان حلی، اثری با عنوان الرجعه و الرد علی البدعة را با موضوع رجعت تألیف کرده‌اند. محقق کرکی در عصر صفویه، کتابی را با عنوان اثبات الرجعه تألیف کرد. یکی از شاگردان کرکی با نام شرف الدین یحیی بحرانی نیز اثری در این خصوص نگاشته‌است. کتاب رجعت نفوس مقدسه اثر رجبعلی تبریزی، از آثار فلسفی با موضوع رجعت است. از دیگر آثار تألیف شده در عصر صفوی با موضوع رجعت، اثری با نام وافیه المومنین فی تحقیق الرجعة الائمه المعصومین، تألیف یوسف بن قاسم استرآبادی، اثبات الرجعة و ظهور الحجة اثر محمد مؤمن و کتاب الرجعة اثر سلیمان بن محمد جیلانی تنکابنی و تفریح الکربة عن المنتقم لهم فی الرجعة اثر سید محمود بن فتح‌الله حسینی کاظمی را می‌توان یاد کرد. اثر اخیر که توسط یکی از شاگردان فاضل جواد کاظمی نوشته شده‌است، بر نقش عنصر انتقام در مسئله رجعت تمرکز کرده‌است و به گفته شیخ حر عاملی، متضمن مطالب غریبی در رجعت بوده‌است که نه تنها باعث بازایستادن از قبول رجعت توسط طیفی از شیعیان می‌شود، بلکه گاهی منجر به انکار رجعت نیز می‌گردد. همین امر سبب شد تا شیخ حر عاملی، کتابی با عنوان الایقاظ من الهجة بالبرهان علی الرجعة تألیف نماید. بعدها محمدباقر مجلسی، اثری را با عنوان رجعت که با موضوع مهدویت و رجعت نوشت و آن را به شاه سلیمان صفوی اهدا کرد. دیگر آثار در این خصوص، اثبات الرجعة اثر سلطان محمود بن غلام علی طبسی، سر مخزون در اثبات رجعت اثر حسن بن عبدالرزاق لاهیجی، اثبات الرجعة اثر آقا جمال خوانساری و ارشاد الجهلة المصرین علی انکار الغیبة و الرجعة از مؤلفی ناشناس می‌باشد که در عصر صفویه به نگارش درآمده‌اند.[63]

پس از سقوط صفویان و تا پس از بر سر کارآمدن قاجار؛ رجعت از دایره مسائل مهم شیعیان خارج شده و تنها یک اثر با نام رسالة فی الرجعة و توسط علی بن محمد رفیع طباطبایی تألیف یافت. پس از آن و در عصر قاجار؛ آثار چندانی در موضوع رجعت نگارش نیافت و از نظر مضمون نیز، مطالب جدیدی را عنوان نکردند. از جمله آثار نگارش یافته در عصر قاجار، می‌توان به: بیان العصمة و الرجعة از احمد احسایی، بشارة الفرج فی احوال الحجة و ما یقع فی ایام الرجعة (به زبان فارسی) اثر محمد بن عاشور کرمانشاهی، اثبات الرجعة از سلیمان بن احمد قطیفی، یقین الرجعة یا الرجعة و احادیثها المنقوله من آل العصمة از سید احمد بن حسن بن اسماعیل موسوی، الرجعة اثر احمد بن صالح ابن طوق بحرانی، اثبات الرجعة اثر میر محمدعباس موسوی تستری، نورالابصار فی الرجعة از علی بن محمدعلی بن حیدر شروقی و ارجوزة فی الرجعة اثر علی بن حسن آل‌سلیمان بحرانی قطیفی اشاره کرد. مهمترین اثر در این دوره تاریخی، کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام نوشته میرزا حبیب‌الله دشتی است که اثری کلامی محسوب می‌شود که نویسنده در آن، انکار رجعت را با انکار عصمت مساوی دانسته و با ضروری خواندن اعتقاد به رجعت، منکر آن را کافر قلمداد می‌کند.[64]

پس از عصر قاجار و با روی کارآمدن جریان‌های بازاندیشی و تهذیب دینی، تألیف آثار در خصوص رجعت، رونق گرفت. نقطه عطف این جریان، سخنرانی شریعت سنگلجی بود که در آن، به انکار رجعت تأکید کرد. پس از آن، عبدالکریم حائری، در پاسخ به استفتایی، رجعت را یک باور صحیح دینی خواند اما منکر آن را منکر ضروری دین و مذهب ندانست.[65][66] پس از آن، کتابی با عنوان اسلام و رجعت توسط عبدالوهاب فرید تنکابنی -از شاگردان شریعت سنگلجی- تألیف یافت. تألیف این اثر سبب شد تا مدافعان سنتی رجعت، سعی در تألیف اثر و پاسخ به این کتاب شدند. برخی از این آثار عبارتند از: دحض البدعة من انکار الرجعة اثر محمدعلی بن حسن‌علی همدانی حائری، النجعة فی اثبات الرجعة اثر سید علی‌نقی نقوی لکنوی، تنبیه الامة فی اثبات الرجعة اثر محمدرضا طبسی نجفی، سلاسل الحدید علی عنق العنید عبدالوهاب فرید اثر عبدالرزاق بن علیرضا حائری اصفهانی همدانی، ایمان و الرجعة اثر محمدعلی شاه‌آبادی، دلائل الرجعة یا ایمان و رجعت اثر غلامعلی عقیقی کرمانشاهی، رسالة فی اثبات الرجعة از محمد بن هاشم سرابی تبریزی، ایقاظ الامة من الضجعة فی اثبات الرجعة تألیف میرزا محمدمهدی موسوی اصفهانی، رسالة شریفه اثبات رجعت از ابوالحسن رفیعی قزوینی، برهان الشیعه فی اثبات الرجعة، اثر سید محمدعلی شرف الدین سنقری و تحفة الشیعة در اثبات رجعت و ظهور ائمه علیهم السلام اثر سید محمدحسین عرب‌باغی اورامیه‌ای.[67]

در عصر معاصر، آثاری با موضوع رجعت به رشته تحریر درآمدند که از جمله آنها می‌توان به: الرجعة او العدوة الی الحیاة الدنیا بعد الموت اثری از مرکز الرسالة، الرجعة فی احادیث الفریقین اثر نجم‌الدین طبسی، مبادی الرجعة عند الامامیة از محمدعلی گرامی و رجعت در اندیشه شیعی اثر محمدهادی معرفت اشاره کرد.[68] کتاب الشیعه و الرجعة، از جمله کتاب‌های انتقادی به رجعت است که به زبان عربی به چاپ رسیده‌است.[69]

جستارهای وابسته

یادداشت

  1. برای توضیحات بیشتر،‌ رجوع کنید به: کعبی، الرجعة او العودة، ۶۶-۶۷.

پانویس قرآنی

  1. وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿۵۵﴾ ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۵۶﴾ (ترجمه: و یاد کنید که گفتید ای موسی ما [سخن‏] تو را باور نمی‌کنیم مگر آنکه خداوند را آشکارا ببینیم، آنگاه [به چشم خود] دیدید که صاعقه بر شما فرود آمد (۵۵) آنگاه پس از مردنتان، شما را [دیگر بار] زنده کردیم، تا سپاس بگزارید (۵۶))[بقره–۵۵ و ۵۶]
  2. وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ﴿۷۲﴾ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَی وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۷۳﴾ (ترجمه: و یاد کنید که چون کسی را کشتید و دربارهٔ او به ستیزه پرداختید [و به گردن همدیگر انداختید] و خداوند آشکارکننده چیزی است که پنهان می‌ساختید (۷۲) آنگاه گفتیم بخشی از بدن گاو را به او [بدن آن کشته‏] بزنید [تا زنده شود] و خداوند این چنین مردگان را زنده می‌کند و معجزات خویش را به شما می‌نمایاند تا بیندیشید (۷۳))[بقره–۷۲ و ۷۳]
  3. أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ (ترجمه: آیا [داستان‏] کسانی را که هزاران هزار بودند و از بیم مرگ از خانه و کاشانه خویش به دررفتند، ندانسته‌ای؟ که خداوند به آنان گفت بمیرند [و مردند] سپس زنده‌شان کرد)[بقره–۲۴۳]
  4. أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (ترجمه: یا [داستان‏] کسی را که بر شهری گذشت که سقفها و دیوارهایش فرو ریخته بود، [در دل‏] گفت چگونه خداوند [اهل‏] این [شهر] را پس از مرگشان زنده می‌کند؟ آنگاه خداوند او را [به مدت‏] صد سال می‌راند، سپس زنده کرد، [و به او] گفت چه مدت [در این حال‏] مانده‌ای؟ گفت یک روز یا بخشی از یک روز [در این حال‏] مانده‌ام فرمود چنین نیست، صد سال [در چنین حالی‏] مانده‌ای، به خوردنی و نوشیدنی‌ات بنگر که با گذشت زمان دیگرگون نشده‌است، و به درازگوشت بنگر، و [بدین‌سان‏] تو را مایه عبرت مردم خواهیم ساخت، و به استخوانها بنگر که چگونه فراهمشان می‌نهیم، سپس بر آنها [پرده‏] گوشت می‌پوشانیم، و هنگامی که [حقیقت امر] بر او آشکار شد، گفت می‌دانم که خداوند بر هر کاری تواناست‏)[بقره–۲۵۹]
  5. وَرَسُولًا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (ترجمه: و پیامبری است به سوی بنی‌اسرائیل که [با آنان می‌گوید] من از سوی پروردگارتان برای شما معجزه‌ای آورده‌ام، که از گل برای شما چیزی به هیئت پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم و آن به اذن الهی پرنده‏[ی جاندار] می‌شود، و به اذن الهی نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می‌بخشم و مردگان را زنده می‌کنم، و از آنچه می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید به شما خبر می‌دهم، اگر اهل ایمان باشید در این برای شما مایه آگاهی و عبرت است)[آل عمران–۴۹]
  6. إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَی وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَی بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ (ترجمه: چنین بود که خداوند گفت ای عیسی بن مریم نعمتم را بر خود و بر مادرت به یادآور که تو را به روح‌القدس یاری دادم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی‏] با مردم سخن گفتی، و یاد کن که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم، و یاد کن که به اذن من از گل چیزی به هیئت پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و آن به اذن من پرنده [ای جاندار] می‌شد و به اذن من نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می‌بخشیدی و یاد کن که مردگان را به اذن من زنده [از گور] بیرون می‌آوردی، و یاد کن که چون برای بنی‌اسرائیل معجزاتی آوردی [آسیب و آزار] آنان را از تو بازداشتم، آنگاه کفرپیشگان ایشان می‌گفتند این جز جادوی آشکار نیست)[مائده–۱۱۰]
  7. وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿۸۲﴾ وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿۸۳﴾ (ترجمه: و چون حکم [عذاب‏] ما بر آنان تعلق گرفت بر ایشان دابةالارض را از زمین برآوریم که با آنان سخن بگوید که مردم به آیات ما ایقان نداشته‌اند (۸۲) و روزی که از هر امتی گروهی از دروغ‌انگاران آیات خود را محشور گردانیم و سپس به هم بپیوندند (۸۳))[نمل–۸۲–۸۳]
  8. وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (ترجمه: و ما می‌خواهیم که بر کسانی که در روی زمین به زبونی کشیده شده‌اند، منت نهیم [و نعمت دهیم‏] و ایشان را پیشوایان و وارثان گردانیم)[سجده–۵]
  9. وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (ترجمه: و به ایشان عذاب کوچکتر را غیر از عذاب بزرگتر، می‌چشانیم باشد که بازگردند)[سجده–۲۱]
  10. إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْفُرُونَ (ترجمه: بازگشت همگی شما به سوی اوست، این وعده راست و درست خداوند است، هموست که آفرینش را آغاز کرده، سپس بازش می‌گرداند، تا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، دادگرانه جزا دهد، و کافران به خاطر کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب گرم و عذابی دردناک [در پیش‏] دارند)[یونس–۴]
    وَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلَی مَا یَفْعَلُونَ (ترجمه: و اگر بخشی از آنچه به ایشان وعده داده‌ایم، به تو بنمایانیم، یا جان تو را [پیش از آن‏] بگیریم، بدان که بازگشت آنان به سوی ماست، آنگاه خداوند خود گواه بر کار و کردار آنان است)[یونس–۴۶]
  11. وَحَرَامٌ عَلَی قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ (ترجمه: و بر اهل هر شهری که ما نابودش کردیم حرام است که بازگردند)[انبیاء–۹۵]
  12. قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ (ترجمه: گویند پروردگارا ما را دوبار می‌راندی و دوبار زنده کردی، ما به گناهانمان اعتراف کرده‌ایم، پس آیا برای بیرون رفتن [از اینجا] راهی هست؟)[غافر–۱۱]
  13. یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (ترجمه: روزی که صیحه را به حق بشنوند، آنگاه روز رستاخیز است)[ق–۴۲]
  14. وَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِکَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (ترجمه: و برای ستمکاران عذابی جز این است، ولی بیشترشان نمی‌دانند)[طور–۴۷]
  15. إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ (ترجمه: ما پیامبرانمان و مؤمنان را در زندگانی دنیا و روزی که شاهدان به شهادت برخیزند، یاری می‌کنیم)[غافر–۵۱]
  16. وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ﴿۸۲﴾ وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿۸۳﴾ (ترجمه: و چون حكم [عذاب‏] ما بر آنان تعلق گرفت بر ايشان دابةالارض را از زمين برآوريم كه با آنان سخن بگويد كه مردم به آيات ما ايقان نداشته‏اند (۸۲) و روزى كه از هر امتى گروهى از دروغ‏انگاران آيات خود را محشور گردانيم و سپس به هم بپيوندند (۸۳))[نمل–۸۲-۸۳]

پانویس

  1. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  2. الهی‌نژاد، «رجعت»، مبلغان.
  3. کعبی، الرجعة او العودة، ۱۳.
  4. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  5. کعبی، الرجعة او العودة، ۵۱.
  6. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  7. الهی‌نژاد، «رجعت»، مبلغان.
  8. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  9. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  10. الهی‌نژاد، «رجعت»، مبلغان.
  11. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  12. الهی‌نژاد، «رجعت»، مبلغان.
  13. سقاف، موسوعة الفرق الاسلام، ۶: ۱۴۴.
  14. کعبی، الرجعة او العودة، ۳۶.
  15. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  16. کعبی، الرجعة او العودة، ۱۵.
  17. کعبی، الرجعة او العودة، ۷۹.
  18. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  19. کعبی، الرجعة او العودة، ۱۷ و ۴۹-۵۰.
  20. عنایتی، «رجعت زنان»، انتظار.
  21. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  22. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  23. الهی‌نژاد، «رجعت»، مبلغان.
  24. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  25. کعبی، الرجعة او العودة، ۵۲.
  26. عنایتی، «رجعت زنان»، انتظار.
  27. کعبی، الرجعة او العودة، ۵۵.
  28. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  29. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  30. اسلامپور کریمی، «رجعت از نگاه فرقین»، طلوع.
  31. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  32. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  33. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  34. کعبی، الرجعة او العودة، ۶۵-۶۸.
  35. اسلامپور کریمی، «رجعت از نگاه فرقین»، طلوع.
  36. صلابی، اسمی المطالب، ۲: ۹۹۴-۹۹۵.
  37. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  38. سقاف، موسوعة الفرق الاسلام، ۶: ۱۴۵.
  39. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  40. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  41. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  42. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  43. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  44. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  45. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  46. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  47. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  48. الهی‌نژاد، «رجعت»، مبلغان.
  49. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  50. الهی‌نژاد، «رجعت»، مبلغان.
  51. سقاف، موسوعة الفرق الاسلام، ۶: ۱۴۴.
  52. الهی‌نژاد، «رجعت»، مبلغان.
  53. جعفری، بانوان رجعت کننده، ۲۲.
  54. سقاف، موسوعة الفرق الاسلام، ۶: ۱۴۷.
  55. صلابی، اسمی المطالب، ۲: ۹۹۳.
  56. عنایتی، «رجعت زنان»، انتظار.
  57. جعفری، بانوان رجعت کننده، ۵۷.
  58. عنایتی، «رجعت زنان»، انتظار.
  59. سقاف، موسوعة الفرق الاسلام، ۶: ۱۴۷.
  60. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  61. کعبی، الرجعة او العودة، ۱۷.
  62. کیانیفرید، «رجعت»، دانشنامه جهان اسلام.
  63. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  64. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  65. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  66. جعفریان، رسول. جریان‌ها وسازمان‌های مذهبی-سیاسی ایران، تهران:خانه کتاب ۱۳۸۷ چاپ دوم صفحهٔ ۸۸۲
  67. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  68. پاکتچی، «رجعت»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
  69. سقاف، موسوعة الفرق الاسلام، ۶: ۱۴۵.

منابع

  • کیانیفرید، مریم (۱۳۸۳). «رجعت». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.

برای مطالعهٔ بیشتر

پیوند به بیرون

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.