اسماعیلیه

اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند که به امامت اسماعیل، فرزند جعفر صادق، اعتقاد دارند. میان اینان سبعیه او را امام هفتم و غائب به حساب می‌آورند، اما مستعلیه و نزاریه امام ششم؛ در ادامه خط امامت، مستعلیه طیب بن منصور ابوالقاسم را امام بیست و یکم و غائب می‌دانند. خط امامت نزاریه نیز تا به امروز ادامه پیدا کرده‌است و امام زمان و چهل و نهم آن‌ها، کریم آقاخان است.

اسماعیلیان هم‌زمان با روزگار سامانیان سر برآوردند و سده‌ها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شده‌است. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، تانزانیا، کنیا و سایر ممالک پراکنده‌اند.[1] چنان‌که هانری کربن می‌گوید اسماعیلیان نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند. اما اسماعیلیان مستعلوی که در دوره فاطمیان در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کرده‌اند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.

نام‌های دیگر

هم‌عصران نخست و مخالفان اسماعیلیان آن‌ها را ملاحده، پس از اواسط سده ۳ (قمری)، قرامطه نیز خطاب می‌کردند، ولی آنان جنبش خود را «دعوت» یا «دعوت هادیه» می‌نامیدند و در دورهٔ فاطمیان حتی از به‌کار بردن عنوان اسماعیلیه دوری می‌کردند.[2]

عرب‌ها نیز به اسماعیلیان باطنیان می‌گفتند. زیرا ایشان متون قرآن را تاویل باطنی می‌کردند. این تاویل به عهدهٔ فردی بود که در اسماعیلیه به او معلم می‌گفتند. آن‌ها ظاهر معنی قرآن را قبول نداشتند بلکه برای قرآن بطن قائل بودند و معانی را به صورت مجازی می‌گرفتند.

آغاز کار و سرچشمه

جریان اسماعیلیه از مصر و دربار خلفای فاطمی مصر برخاست. اسماعیلیان سال‌ها اندیشۀ اسماعیلی و خلیفه‌های فاطمی را تبلیغ می‌کردند. مرکز این تبلیغات در ایران بیشتر در ری، فرارود و خراسان بود. در سدۀ ۴ کار مبلغان اسماعیلی بالا گرفت و بسیاری از بزرگان سامانی بدیشان پیوستند که بزرگ‌ترینشان امیر نصر سامانی بود. گرایش امیر نصر به اسماعیلیه واکنش غلامان ترک متعصب، که گارد نگهبانان امیر را در بر می‌گرفتند و روحانیان سنی را برانگیخت تا به اندیشهٔ براندازی وی بیافتند. گرچه توطئهٔ براندازی آشکار و رهبر ترکان دسیسه‌پرداز سرش را بر باد داد، ولی امیر نصر به ناچار کناره‌گیری کرد و فرزندش نوح را به جای خویش بر تخت نشاند. فشار فقیهان سنی و ترکان که اکنون بسیار نیرو گرفته بودند جنبش اسماعیلیان را تار و مار ساخت و رهبران این جنبش در فرارود شکنجه و کشته شدند. از این پس جنبش حالت پنهانی به خود گرفت.

اسماعیلیان و محمود

با سرنگونی سامانیان و روی‌کارآمدن ترکان وضع اسماعیلیان از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلیان نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفه‌گری بغداد همدست بود.

بزرگ‌ترین کسی که در زمان غزنویان قربانی کشتار اسماعیلیه شد و به گفته بیهقی به تهمت قرمط‌گری گرفتار آمده بود حسنک وزیر بود که به دار آویخته شد.

برآمدن حسن صباح

در زمان سلجوقیان حسن صباح در ایران رهبری اسماعیلیان را به دست گرفت. مرکز تبلیغ و مقاومت خویش را به کوه‌ها و دژهای کوهستانی رساند و خودش در دژ افسانه‌ای الموت آشیان گرفت. پس از استوار شدن از مصر برید و جداگانه و مستقل به دعوت پرداخت. این روزگار دوران اوج اسماعیلیان بود. حسن صباح برای پیشبرد آرمان‌های اسماعیلی دست به یک رشته ترورها زد.

اسماعیلیان و مغول‌ها

پس از مرگ حسن صباح جانشینانش راه نبرد با خاندان‌های ترک چیره بر ایران را پی گرفتند. تا این که با تازش مغول‌ها به ایران به ناچار با سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه در یک سنگر جا گرفتند و با مغولان به ستیز پرداختند؛ ولی سرانجام خورشاه واپسین رهبر اسماعیلیان الموت در سال ۶۵۱ در برابر هلاکوخان گردن فروآورد و چندی پس از آن به دست مغول‌ها کشته‌شد. مغولان دژها را یکی پس از دیگر گشودند و کشتار بزرگی از اسماعیلیان کردند. از این پس اسماعیلیان مقاومت را در دژهای خویش در شام و لبنان پی‌گرفتند.

جستارهای وابسته

منابع

  1. راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران، رویه دوم
  2. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مدخل اسماعیلیه

پیوند به بیرون

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.