موسی
موسی (به عبری: מֹשֶׁה) مهمترین شخصیت تنخ و دین یهودیت است؛ بهگفته تنخ، او بنیاسرائیل را در زمان خروج از مصر و تا رسیدن به مرز کنعان رهبری کرد. نوشتن تورات (پنج کتاب اول تنخ) به او منسوب است. اکثر محققان او را شخصیتی افسانهای میدانند و اعتقاد دارند تورات اثر چندین نویسنده مختلف و محصول قرنها بعد از زمان ادعایی زندگی اوست.
موسی | |
---|---|
اطلاعاتِ درونداستانی | |
خویشاوندان | |
محل تولد | جوشن، مصر |
محل مرگ | کوه نبو، موأب |
مطابق روایت سفر خروج، زمانیکه عبرانیان در مصر زیاد و زورمند شدند، فرعون دستور داد نوزادان پسر آنها را بکشند اما یوکابد پسرش را در سبدی قرار داد و در رودخانه رها کرد. دختر فرعون که آنجا مشغول حمامکردن بود، نوزاد را از آب گرفت و او را موسی نام نهاد و نزد خود در قصر فرعون بزرگ کرد. در بزرگسالی، موسی یک مصری که مشغول آزار یک عبرانی بود را کشت و به همین جهت به مدین گریخت. آنجا او با صفورا، دختر یترون که کاهن مدین بود، ازدواج کرد. مدتی بعد خدایی به نام یهوه از درون بوتهای سوزان با او ارتباط برقرار کرد و از موسی خواست برای نجات اسرائیل، ملتِ یهوه، به مصر برود. موسی ابتدا تمایل نداشت و بهانههایی آورد اما یهوه نظر او را تغییر داد. در مصر، موسی و برادرش هارون نتوانستند فرعون را مجاب کنند که به بنیاسرائیل اجازه خروج دهد و به همین جهت یهوه ۱۰ بلا بر مصریان نازل کرد که باعث شد فرعون بپذیرد اسرائیلیان برای تقدیم قربانی به یهوه به بیابان بروند و سپس بازگردند اما اندکی بعد از خروج آنان، تصمیمش را تغییر داد و بنیاسرائیل را تعقیب کرد. بنیاسرائیل میان فرعون و دریا محبوس شدند اما موسی با عصای خود دریا را شکافت و اسرائیلیان توانستند عبور کنند ولی فرعون و سپاه مصر در آن غرق شدند.
بعد از خروج از مصر، موسی بنیاسرائیل را به بیابان رهنمون کرد تا در کوه سینا با یهوه ملاقات کنند. آنان ۳ ماه در راه بودند و در طول مسیر مشکلاتی، از جمله یک جنگ، برایشان پیش آمد اما نهایتاً به یهوه رسیدند. یهوه به آنان قول داد اگر از عهد من پیروی کنید، اسرائیل ملت مقدس من خواهد بود. بنیاسرائیل پذیرفتند و یهوه ده قانون برایشان وضع کرد اما با طولانیشدن غیبت موسی که بالای کوه رفته بود تا لوحهای سنگی فرامین را بگیرد، هارون گوسالهای طلایی ساخت تا جایگزین یهوه باشد. یهوه که مطلع شد، تصمیم گرفت آنان را نابود کند و با استفاده از موسی ملت عظیمتری برای خودش بسازد اما موسی او را آرام کرد. موسی به پایین کوه که بازگشت، ۳٬۰۰۰ نفر را به عنوان مجازات قتلعام کرد. سپس اسرائیلیان حرکت به سمت ارض موعود را ادامه دادند و در راه با دردسرهایی مواجه شدند که گاه یهوه را خشمگین کرد و هر بار موسی او را تسکین داد. سرگردانی آنان در بیابان ۴۰ سال طول کشید و سرانجام، موسی در موأب مطلع شد که مرگش نزدیک است و به مقصد نخواهد رسید؛ او از یهوه خواست نظرش را تغییر دهد اما پذیرفته نشد. یهوه او را بالای کوه برد تا به ارض موعود بنگرد. موسی همانجا در ۱۲۰ سالگی مرد و توسط یهوه در مکانی نامعلوم دفن شد. بعد از مرگ موسی، جانشینش یوشع حمله به کنعان و فتح آن را رهبری کرد.
موجودیت تاریخی موسی قابل تأیید نیست و پژوهشگران او را شخصیتی افسانهای محسوب میکنند؛ در یافتههای باستانشناسی یا اسناد مصر باستان هیچ اثری از موسی یا افراد مرتبط با او دیده نشدهاست. برخی داستانهای زندگی او دارای مضامین قصههای عامیانه هستند؛ بهخصوص داستان تولدش که نمونههای مشابه آن در خاورمیانه باستان رایج بوده و به داستان تولد افراد دیگر، از خدایان مصری مثل حوروس گرفته تا پادشاهان بزرگ مثل سارگن یا کوروش، شبیه است. موسی در ادیان ابراهیمی، ادبیات، هنر و سیاست شخصیت مورد توجهی بوده و هست.
نام
نام موسی را دختر فرعون انتخاب کردهاست: «او را به فرزندی خود برگزید و نامش را موسی گذاشت.» این نام مصری یا عبری است. اگر ریشه آن را مصری در نظر بگیریم، با توجه به «میس» به معنای «متولد شدن» و «مس» به معنای «یک پسر»، میتوان اینگونه نوشت: «او را به فرزندی خود برگزید و نامش را پسر گذاشت.» اما، باید نام موسی ریشهای الهی داشته باشد، و بنابراین نام او شامل نام یکی از خدایان مصری بودهاست. اگر این نام از ریشهای عبری باشد، با فعل «بیرون کشیدن» در ارتباط خواهد بود. دختر فرعون میگوید، «من او را از آب بیرون کشیدم («ماشا»).» این موضوع احتمالاً به روی آب آمدن موسی در مدین یا نقش او در نجات بنی اسرائیل در دریای سرخ مربوط میشود. بیشتر دانشپژوهان با مصری بودن این نام موافقند و معتقدند که ریشه عبری تفسیری متاخر است. [1]
منبعشناسی
داستان زندگی موسی در کتب دوم تا پنجم تنخ روایت شدهاست. نگارش این چهار کتاب، به نامهای خروج، لاویان، اعداد و تثنیه که در کنار سفر پیدایش به تورات یا اسفار پنجگانه موسوم هستند، به خود موسی منسوب است.[2] با این حال، در نظر محققان امروزی این ادعا صحیح نیست و نویسندگان متعددی در تهیه و شکلگیری تورات نقش داشتهاند. همچنین کتاب مقدس زمان خروج بنیاسرائیل از مصر را حدود ۱۴۴۰ قبل از میلاد اعلام کرده،[3] اما تهیه نسخه مکتوب نهایی و فعلی تورات حدوداً تا قرن چهارم قبل از میلاد زمان بردهاست.[4]
دربارهٔ منابعی که توسط نویسندگان تورات در تنظیم متن فعلی آن مورد استفاده قرار گرفته، فرضیات گوناگونی ارائه شدهاست. مورد قبولترین میان این فرضیات، به «فرضیه سندی» معروف است. مطابق این فرضیه، چهار منبع عمده در شکلگیری تورات نقش داشتهاند؛ محققان این چهار منبع را «منبع یهوهای» (به اختصار منبع جی)، «منبع الوهیمی» (به اختصار منبع ای)، «منبع روحانی» (به اختصار منبع پی) و «منبع تثنوی» (به اختصار منبع دی) لقب دادهاند. این منابع به مربوط به دورههای مختلفی هستند اما روی هم رفته محققان هر چهار منبع را متعلق به نیمه اول هزاره نخست قبل از میلاد میدانند که توسط نویسندگان در میانههای همان هزاره با یکدیگر ترکیب شدهاند. همچنین یک اختلاف نظر مهم دیگر این است که آیا خروج از مصر و سرگردانی در بیابان داستانهای جداگانهای بودند یا نه. اگر جداگانه بودند، داستان موسی در نسخههای قدیمیتر به کدام یکی از این قصهها تعلق داشته یا اینکه اصلاً به به هیچکدام مربوط نبودهاست. یک نکته دیگر آن است که فتح کنعان نقطه اوج داستان خروج است، با این حال بخشی از تورات فعلی نیست.[5]
هیچ منبع دیگری به موسی و خروج اسرائیلیان از مصر اشاره نکرده و تمام مطالبی که در این مورد موجود است، به منابع یهودی تعلق دارد.[6]
روایت کتاب مقدس
خروج از مصر
در روایت ادعا شده بعد از مرگ یوسف و فرزندانش، جمعیت فرزندان اسرائیل به اندازهای زیاد شده بود که «بیش از حد قدرتمند شدند و سرزمین از آنان پر شده بود.» در آن زمان، پادشاهی بر مصر حکومت میکرد که «یوسف را نمیشناخت» و از جمعیت زیاد اسرائیلیان و عدم وفاداری احتمالی آنان بیمناک بود. نتیجتاً، به بردگی کشاندشان و با اجبار به کارهای دشوار نظیر ساخت شهرهای پیتوم و رامسس زندگی را بر آنان سخت کرد. اما کار طاقتفرسا باعث شد بنیاسرائیل بیشتر و زورمندتر شوند و به همین دلیل، فرعون دستور داد تمام نوزادان ذکور عبرانی را به نیل افکنند. در این زمان است که قصه تولد موسی روایت میشود.[7]
موسی پسر عمرام و یوکابد که هر دو از طایفه لاویان بودند، بود.[8] او یک خواهر بزرگتر به نام میریام و یک برادر بزرگتر به نام هارون داشت. یوکابد بعد از تولد موسی، او را برای ۳ ماه از ترس فرعون پنهان نگه داشت و سپس، وی را در سبدی گذاشت و در نیزار کنار رود نهاد، در حالی که خواهر موسی او را از دور زیر نظر داشت. دختر فرعون که در حال حمام کردن بود، او را دید و دستور داد از آب بیرونش آورند. گریههای موسی دل او را به رحم آورد و تصمیم گرفت نوزاد عبرانی را نزد خود نگاه دارد. مطابق پیشنهاد خواهر موسی، دختر فرعون موسی را به زنی عبرانی که همان مادر موسی بود، سپرد تا به او شیر دهد. زمانی که طفل رشد کرد، او را نزد دختر فرعون بازگرداندند.[9] نام موسی را همو بر روی کودک گذاشت.[10] بدین ترتیب، موسی چون شاهزادهای در قصر فرعون رشد کرد.[11]
موسی به عنوان یک مصری رشد کرد اما تبار عبرانی خود را از یاد نبرد. چون به جوانی رسید، از قصر بیرون میرفت و رنج عبرانیان را نظاره میکرد. زمانی که دید یک مصری مشغول ضرب و شتم یک عبرانی است، آن مصری را کشت و برای اینکه جنازهاش پیدا نشود، او را در شنها دفن کرد. مدتی بعد، دو عبرانی را مشغول جدال یافت و تلاش کرد میان ایشان میانجیگری کند، اما فرد مهاجم به او گفت «چه کسی تو را میان ما حاکم کرده؟ آیا میخواهی مرا نیز مانند آن مصری بکشی؟» موسی بدان نتیجه رسید که خبر قتل آن مصری پخش شدهاست و برای فرار از خشم فرعون، به مدین گریخت.[12]
در مدین، موسی دوباره به دفاع از مظلومان برمیخیزد؛ زمانی که دختران کاهن مدین تلاش کردند از چاهی برای سیراب کردن گله پدرشان آب بردارند و چوپانان اطراف مانعشان شدند، موسی به یاری آن دختران رفت و در آب دادن به گله کمک کرد. نتیجتاً، موسی در خانه کاهن ساکن شد و یکی از دختران او، صفورا، را به زنی گرفت. صفورا دو پسر به نامهای جرشون و الیزر زایید.[13] این قسمت از تورات با استفاده از مطالب دو منبع مختلف تشکیل شده، زیرا پدرزن موسی با دو نام متفاوت رعوئیل (در ۲:۱۸) و یترون (در ۳:۱) خطاب شدهاست.[14]
در ادامه روایت، زمانی که موسی برای چراندن گله پدرزن خود به حوریب رفته بود، بوتهای را دید که مشتعل است اما آتش نمیگیرد. زمانی که موسی به بوته نزدیک شد، خدایی از میان بوته او را ندا داد، اما موسی نام آن خدا را نمیدانست. خدا به موسی میگوید تو باید به مصر بروی و ملت من اسرائیل را خلاصی بخشی. موسی تمایلی به انجام این کار نداشت و چهار بهانه مختلف پیش میکشد؛ تواناییاش را در خود نمیبیند، نام خدا را نمیداند، تردید دارد که بنیاسرائیل از او اطاعت خواهند کرد و صدای خود را مناسب این کار نمییابد. خدا صبورانه به هر چهار مورد پاسخ میدهد: در مصر با او خواهد بود، زمانی که اسرائیلیان مصر را ترک کنند در این کوه او را عبادت خواهند کرد، نام خدا «هستم آنکه هستم» است و همو به موسی قدرت سخن گفتن خواهد داد.[15] آیه ۳:۲ که گفته یهوه از طریق یک فرشته یا پیامبر با موسی صحبت کرد را احتمالاً بعدا به متن اضافه کردهاند. باقی بخشهای قصه گفتگو را مستقیم نشان دادهاست. خدایی که با موسی صحبت میکند در این بخش از متن الوهیم و یهوه نامیده شده که این دو نام متفاوت هم نمایانگر آن است که این قسمت از تورات با استفاده از دو منبع نوشته شدهاست. دغدغه اصلی یهوه مشکلات ملت خودش در مصر است، اما الوهیم بیشتر بر گناهان مصریان تمرکز دارد. از اینجا به بعد همه منابع متنی خدای اسرائیل را یهوه نامیدهاند.[16]
موسی موظف شد به همراه بزرگان بنیاسرائیل، از فرعون تقاضا کند که ۳ روز به بیابان روند تا به خداوند قربانی تقدیم کنند، خواستهای که میدانند رد خواهد شد. خدا همچنین به موسی سه نشانه داد تا بنیاسرائیل را قانع کند: عصا به مار و از مار به عصا تبدیل شد، دست موسی به بیماری پوستی دچار و دوباره درمان شد و به عنوان نشانه آخر، هر گاه موسی آب رودخانه را به روی خشکی بریزد، به خون تبدیل خواهد شد. موسی باز هم پیشنهاد خدا را رد میکند که باعث عصبانیشدن یهوه میشود. در نتیجه، به موسی میگوید برادرش هارون نقش سخنگوی او را ایفا خواهد کرد. همچنین از او خواست عصا را با خود ببرد تا بنیاسرائیل را قانع کند.[17]
در مسیر بازگشت به مصر، خدا تلاش میکند موسی را بکشد اما صفورا مانع میشود و با ختنه کردن پسرشان، جان موسی را نجات میدهد. چون به مصر رسیدند، هارون آنچه خدا به موسی گفته بود را به بنیاسرائیل بازگو کرد و ایشان از آمدن منجی شادمان شدند. سپس موسی و هارون نزد فرعون رفتند و به او گفتند: «یهوه خدای اسرائیل به تو میگوید: ملت مرا رها کن تا در صحرا برای من قربانی کنند.» فرعون نپذیرفت و پاسخ داد «یهوه چه کسی است که من گفتهاش را بشنوم و اسرائیل را آزاد کنم؟» سپس دستور داد تا کار را برای بنیاسرائیل سختتر کنند. بدین ترتیب، بنیاسرائیل از موسی ناامید شدند و موسی خود نیز دلسرد شد.[18]
روایت از این نقطه رنگ و بوی دیگری میگیرد. خدای موسی به او میگوید: «من یهوه هستم. به ابراهیم و اسحاق و یعقوب ظاهر شدم اما خود را به ایشان به نام ال شدای (خدای کوهستان، اشاره به محل زندگی این خدا)[19] معرفی کردم و آنها مرا به نامم، یهوه، نشناختند.» سپس از موسی تقاضا میکند که نزد پادشاه رود و وعده میدهد که با سخت کردن دل فرعون و نمایان کردن نشانههایی در سرزمین مصر ملت خود بنیاسرائیل را نجات دهد. مجموعهای از بلاها بر مصر نازل میشود تا بدین شیوه، فرعون بپذیرد که ملت خدای اسرائیل را آزاد کند تا در صحرا او را عبادت کنند. در اثر بلاها، فرعون پذیرفت بنیاسرائیل برای عبادت به صحرا بروند، به شرط آنکه «زیاد دور نروید و برای من هم دعا کنید.» با موافقت فرعون، خدا بلاها را از او و مصر دور کرد اما فرعون که خلاصی از بلاها را دید، نظر خود را تغییر داد و اسرائیلیان را آزاد نکرد.[20] نهایتاً بعد از اینکه خدا پسران ارشد همه خانوادههای مصری را کشت، فرعون راضی شد[21] و بنیاسرائیل بعد از پسح، در روز ۱۵ از ماه اول، مصر را ترک کردند.[22]
هنوز اسرائیلیان راه زیادی را طی نکرده بودند که نظر فرعون دوباره تغییر کرد؛ او با سرعت زیادی سپاهیان خود را بسیج کرد و به دنبال بنیاسرائیل به راه افتاد تا بندگانش را دوباره در بند کند. تعقیب و گریز ادامه پیدا کرد تا جایی که اسرائیلیان میان دریای قلزم (יַם-סוּף در عبری) و لشکر فرعون گیر افتادند. بنیاسرائیل به موسی شکایت بردند که باعث مرگ آنها خواهد شد اما موسی از ایشان خواست تا نترسند زیرا خدا برای آنها مبارزه خواهد کرد و فقط کافی است منتظر بمانند. خدا به موسی گفت از مردمش بخواهد که به جلو حرکت کند و خود نیز چوبدستی را بر فراز دریا دراز کند تا یهوه باری دیگر برتری خود بر فرعون را نشان دهد. فرشته خدا که اسرائیلیان را تعقیب میکرد، ابرهایی از آتش میان بنیاسرائیل و ارتش مصریان قرار داد تا در شب به یکدیگر نزدیک نشوند. موسی چوبدستی را دراز کرد و یهوه در طول شب با «باد شرقی» دریا را شکافت و دریا به زمینی خشک تبدیل شد. آنگاه اسرائیلیان در حالی که دریا برایشان چون دیواری بود، از آن گذر کردند و مصریان که به دنبال آنان بودند، غرق شدند. بعد از گذر از دریا موسی و بنیاسرائیل در ستایش از یهوه سرود خواندند و زنان رقصیدند.[23] ماجرای شکافته شدن دریا از سه منبع مختلف (منبع حماسی قدیمی، منبع یهوهای و منبع روحانی) تشکیل شدهاست. منبع روحانی شکافتن دریا را به موسی («موسی چوبدستی را دراز کرد…») و منبع یهوهای آن را به یهوه («یهوه در طول شب با باد شرقی دریا را شکافت…») منسوب کردهاست.[24]
سرگردانی در بیابان
بعد از خروج از مصر، موسی اسرائیلیان را به سمت بیابان هدایت کرد تا با یهوه ملاقات کنند. آنان راه کوه سینا در پیش گرفتند تا آنجا با او عهد ببندند. بنیاسرائیل در راه با چندین بلا و سختی مواجه شدند. در ماره، آب قابل نوشیدن نبود و موسی آن را تبدیل به آب شیرین کرد. در ادامه راه آنان با کمبود غذا مواجه شدند و دوباره به موسی شکایت بردند. نتیجتاً، یهوه نوعی نان بهشتی بر ایشان باراند. بار دیگر دچار کمبود آب شدند که موسی سنگ را شکافت و از آن آب بیرون آمد. در رفیدیم، عمالیقیان به اسرائیلیان حمله کردند. یوشع به جنگ آنان رفت تا موسی فرصت لازم برای بالا رفتن از کوه را داشته باشد. در بالای کوه، هر گاه موسی عصا را بالا میگرفت اسرائیلیان و هر گاه دستش خسته میشد عمالیقیان پیروز میشدند. پس موسی را بر سنگی نشاندند و هارون و حور دستهایش را بالا گرفتند و اسرائیل پیروز شد. در ادامه یترون به دیدار بنیاسرائیل آمد. او که خود کاهن مدین بود، اعتراف کرد که یهوه از دیگر خدایان بزرگتر است.[25]
اسرائیلیان سه ماه بعد از خروج از مصر، در کوه سینا با یهوه دیدار کردند. در آغاز دیدار، یهوه تنها با موسی صحبت کرد و به او اطلاع داد که اگر اسرائیل از عهد من پیروی کند، ملت مقدس من خواهد بود. موسی نزد اعضای ارشد بنیاسرائیل رفت و آنچه یهوه به او گفته بود را به ایشان بازگفت. بنیاسرائیل در پاسخ موسی موافقت خود با عهد یهوه را ابراز کردند. سپس موسی نزد خدا رفت و به او اطلاع داد که در ملاقاتش با آنان چه گذشتهاست. در ادامه، خدا به موسی گفت «حال در ابری تیره نزد شما خواهم آمد.» این بخش از مطلب به منبع الوهیمی تعلق دارد که در آن، موسی نقش واسطه میان اسرائیل و خدایشان را دارد. بنیاسرائیل نمیتوانستند خدا را ببینند پس او در ابری آمد تا آنها حضورش را حس کنند. ادامه متن که با قسمت قبلی در تضاد است، به منبع یهوهای تعلق دارد و به گفته این بخش از تورات، بنیاسرائیل در واقع میتوانند خدا را شخصاً ملاقات کنند؛ البته فقط مردها، زیرا یکی از دستورالعملهای ملاقات با خدا این بود که تا آن زمان «با زنان آمیزش نکنید.» جایگاه درجه دوم زنان در جامعه اسرائیل باستان به خوبی در این قسمت مشهود است.[26]
در روز سوم، رعد و برق ایجاد شد و یهوه در آتش بر کوه سینا فرود آمد و همه جا را دود فرار گرفت. صدای ترومپت زیاد شد و موسی شروع به صحبت کرد و الوهیم پاسخ داد. یهوه موسی را به بالای کوه خواند و او خود را به آنجا رساند. نحوه ورود یهوه نشان میدهد که او اینجا چون خدای طوفان به تصویر کشیده شدهاست. بعل، خدای کنعانی، نیز با این پدیدهها مرتبط دانسته میشد. در بالای کوه، یهوه نحوه ورود به کوه مقدس را به موسی آموخت و او نزد بنیاسرائیل بازگشت. در ادامه یهوه ده فرمان خود را به بنیاسرائیل گفت تا اساس رابطه اسرائیل با یهوه باشد. بنیاسرائیل از صحبتهای او وحشتزده شدند و موسی به ایشان پاسخ داد که نترسید زیرا یهوه در حال آزمودن شماست.[persian-alpha 1] مخاطب یهوه در زمان شرح ده فرمان، دوم شخص مفرد مذکر است. یکی از فرمانها این است که «خدایانی دیگر جز من نباید داشته باشید.» مشخص است که در این قسمت موجودیت خدایان دیگر به رسمیت شناخته شدهاست.[persian-alpha 2][27]
در ادامه عهد بنیاسرائیل و یهوه به صورت نمادین تأیید شد. او موسی، هارون، ناداب، ابیهو و هفتاد نفر دیگر را نزد خود خواند. موسی به یهوه نزدیک شد و باقی از دور عبادت کردند. تا اینجا ظاهراً مطلب به منبع الوهیمی تعلق دارد. در ادامه موسی و دیگر دعوتشدگان با خدا غذا خوردند تا به عهد خود رسمیت بخشند. در ۳۳:۱۱ موسی و خدا «چهره به چهره، چون دو دوست» با هم سخن گفتند. ۳۰:۲۰ میگوید «نمیتوانی چهره مرا ببینی زیرا زنده نمیمانی.» در ۲۴:۹ تا ۱۱، بسیاری چهره خدا را میبینند و هیچکدام نمیمیرند. بعد از مراسم تأیید عهد، خدا موسی را به بالای کوه فراخواند تا متن قانون را که بر سنگ حک شده بود، به او بدهد. موسی به همراه یوشع رفت و رهبری بنیاسرائیل در غیاب خود را به هارون و حور سپرد. بعد از رفتن موسی، ابری کوه را پوشاند. نوشتن قانون بر سنگ، امری رایجی در خاورمیانه باستان بودهاست. در مجموع، موسی بارها در طول متن از کوه بالا میرود و پایین میآید. این نشاندهنده ترکیب سنتهای روایی مختلفی است که همگی را در نسخه مکتوب نهایی تورات حفظ کردهاند.[28]
مدت زمان حضور موسی در کوه از انتظار بنیاسرائیل طولانیتر شد؛ نتیجتاً، آنان که تصور کردند موسی و نیز ارتباطشان با آن خدا را از دست دادهاند، نزد هارون رفتند و از او خواستند که جایگزینی پیدا کند. هارون طلاهای اسرائیلیان را گرفت و با استفاده از آنها، گوسالهای طلایی ساخت. هارون سپس برای آن قربانگاهی ساخت و گفت «فردا عید یهوهاست.» در کنعان، ال، خدای بزرگ آنها، «گاو نر» نامیده میشد و بعل، یک خدای کنعانی دیگر، نیز بر گاوی سوار بود. در نتیجه، گاو تخت بعل بود. اینجا نیز احتمالاً گوساله قرار بود تخت یهوه باشد. به هر روی، خدا چنان برداشت کرد که اسرائیلیان عهد او را شکستهاند؛ او شدیداً عصبانی شد و تصمیم گرفت اسرائیل را نابود و با استفاده از موسی، ملت جدیدی برای خودش ایجاد کند. با این حال، موسی او را آرام کرد و گفت «نظرت را تغییر بده و بر مردم خودت فاجعه نازل نکن.» خدا پذیرفت و تهدیدش را پس گرفت.[29]
موسی که به پایین کوه بازگشت، با دیدن بتپرستی بنیاسرائیل، عصبانی شد و لوحهای سنگی قوانین را شکست که همچنین به صورت نمادین شکستهشدن عهد را میرساند. هارون سرزنش شد و موسی سپس گفت: «هرکس به خدا وفادار است، نزد من آید. هر کدام از شما برادر، دوست و همسایه خودش را بکشد.» لاویان چنین کردند و سه هزار نفر کشته شدند. موسی گفت: «شما به بهای پسران و برادرانتان خود را امروز وقف یهوه کردید.» این بخش که ریشه در منبع الوهیمی دارد، وفاداری لاویان به یهوه را نشان میدهد. نویسنده این منبع خود از طایفه لاویان بود. دلیل انتقاد شدید او از هارون احتمالاً این است که او به خاطر انحصار روحانیت اورشلیم در نسل هارون، نمیتوانسته وارد این صنف شود. به هر روی، در اثر این اتفاق، یهوه تصمیم گرفت بنیاسرائیل را در ادامه سفر به ارض موعود همراهی نکند، زیرا «شما قوم سرکشی هستید و من میان شما نخواهم آمد تا مبادا تو را نابود کنم.» موسی از خدا خواست که نظرش را تغییر دهد که او باز هم پذیرفت. موسی دوباره به بالای کوه رفت تا لوح جدیدی (زیرا قبلیها را شکسته بود) دریافت کند. قوانین روایت شده در این نقطه، با روایت قبلی تفاوتهایی دارد.[30]
ادامه داستان در اسفار لاویان و اعداد روایت شدهاست. تقریباً تمام سفر لاویان به گفتگوهای یهوه و موسی اختصاص داده شدهاست. در باب ۸ لاویان، موسی هارون و پسرانش را به روحانیت منصوب میکند. ادامه حرکت بنیاسرائیل به سوی ارض موعود، در سفر اعداد یافت میشود. در آغاز این کتاب، اردوگاه اسرائیلیان از نو سازماندهی میشود و میریام به دلیل انتقاد از موسی، به جذام دچار میشود. موسی برای بررسی شرایط حمله به ارض موعود، ۱۲ جاسوس به آنجا فرستاد. ایشان سرزمین را غیرقابل فتح یافتند و در نتیجه، بنیاسرائیل حاضر نشدند در حمله شرکت کنند. خدا به موسی گفت: «تا کی قرار است اینان به من اهانت کنند؟» او دوباره تصمیم گرفت بنیاسرائیل را نابود کند و با استفاده از موسی ملت عظیمتری به وجود آورد. اما موسی به خدا گفت: «آنگاه دیگر اقوام خواهند گفت یهوه چون نتوانست بنیاسرائیل را به ارض موعود برساند، ایشان را هلاک کرد.» نتیجتاً، نظر خدا عوض شد و آنان را بخشید.[31]
در باب ۱۶، قورح، داتان و ابیرام شورش کردند که دستگیر و اعدام شدند. بنیاسرائیل بار دیگر به حرکت ادامه دادند. در راه، اهل ادوم آنها اجازه عبور از سرزمینشان را ندادند و از مسیر دیگری رفتند. در باب ۲۵، برخی از اسرائیلیان با دختران خدایان موأب رابطه جنسی داشتند که خشم یهوه را سبب شد.[32] دوران سرگردانی در بیابان روی هم ۴۰ سال طول کشید. در دشتهای موأب، موسی مطلع شد که زندگیاش به پایان نزدیک میشود. یهوه او را از ورود به ارض موعود منع کرد و دعاهای موسی نیز بینتیجه ماند. او یوشع را به عنوان جانشین خود منصوب کرد. در نزدیکی مقصد، یهوه موسی را به بالای کوه فسجه برد تا ارض موعود را تماشا کند و سپس در ۱۲۰ سالگی مرد؛ جسد او توسط یهوه در جای نامعلومی دفن شد. بعد از مرگ موسی، بنیاسرائیل به رهبری یوشع کنعان را فتح کردند.[33]
دیدگاه تاریخی-انتقادی
تا قبل از عصر روشنگری و شکلگیری دیدگاه تاریخی انتقادی نسبت به کتاب مقدس، تصور میشد که شخص موسی تورات را نوشتهاست. در عصر روشنگری، انتساب تورات به موسی زیر سؤال رفت و در عوض، این عقیده رایج شد که چندین نویسنده در دورهای بسیار متاخرتر آن را نوشتهاند و وقایع زندگی موسی رنگ افسانه به خود گرفت. بعد از کشف حجم وسیعی از اسناد و آثار مصر باستان توسط باستانشناسان، امیدها برای یافتن شخصیت تاریخی موسی از نو زنده شد؛ با این وجود، بعد از ۱۵۰ سال تحقیقات مستمر، مشخص شد که در هیچکدام از اسناد مصری به موسی و داستان خروج بنیاسرائیل اشارهای نشدهاست. اطلاعات موجود در کتاب مقدس هم در یافتن ارتباط میان دوره موسی و یکی از ادوار تاریخ مصر باستان هیچ کمکی نمیکند زیرا شباهتی به تاریخ مصر ندارد. تورات حتی نتوانسته نام هیچکدام از فراعنهای که در داستان حضور دارند را مشخص کند.[34][35] برخی از عناصر داستان مثل شکافتهشدن دریا معجزهآسا هستند و ارائه توضیحی منطقی برای آنها ممکن نیست.[36]
داستان نجات نوزادی که در رودخانه رها شده و در بزرگی به شهرت و عظمت میرسد، مضمونی رایج در افسانههای باستانی خاورمیانه است. این شباهت به خصوص در مقایسه با داستان تولد سارگن بزرگ، پادشاه اکد، قابل تشخیص است. در آن داستان، سارگن در سبدی در فرات قرار داده میشود و باغبانی او را نجات میدهد. در چنین داستانهایی معمولاً کودک از قدرت حاکمی ظالم گریزان است، تحت تربیت همان حاکم رشد پیدا میکند و نهایتاً او را به زیر میکشد.[37] داستان تولد کوروش بزرگ نیز همین مضامین را دارد. در داستانی دیگر، زمانی که خدای مصری حوروس نوزاد بود، مادرش او را در نیزارها قرار داد تا از دید ست، خدای طوفان و بیابان، پنهان بماند. با این حال، داستان پرورش موسی نزد مصریان به اندازه قصه تولدش کلیشهای نیست؛ به خصوص که موسی و دیگر لاویان احتمالاً نامهای مصری دارند و در طول روایت (مانند داستان گوساله طلایی) در یک سو قرار میگیرند.[38] هر چند مصری بودن این اسامی میتواند یکی از تأثیرات حکومت مصریان بر کنعان هم باشد.[39]
تورات زمان خروج از مصر را ۴۸۰ سال قبل از ساختهشدن معبد سلیمان (۹۶۰ قبل از میلاد) دانستهاست و در نتیجه، باید در ۱۴۴۰ قبل از میلاد اتفاق افتاده باشد. در آن زمان توتمس سوم فرعون مصر بود و مصادف است با اوج سلطه مصریان بر کنعان؛ در نظر محققان، آن دوره، زمان مناسبی برای خروجی در چنین مقیاس نبوده و این تاریخ درست نیست. به علاوه، اسرائیلیان باستان هر نسل را ۴۰ سال محسوب میکردند و ۴۸۰ سال در واقع به معنای «۱۲ نسل» است. در متن به دو شهر مصری پیتوم و رامسس اشاره شدهاست. رامسس باید همان پیرامسس، پایتخت رامسس دوم (۱۲۷۹–۱۲۱۳ قبل از میلاد)، فرعونی از سلسله نوزدهم، باشد اما این شهر را تا قرنها بعد «رامسس» خطاب نمیکردند. پیتوم نیز تا اواخر قرن هفتم قبل از میلاد ساخته نشده بود.[40] تورات میگوید ۶۰۰٬۰۰۰ مرد اسرائیلی در این اتفاقات دخیل بودهاند که عددی ساختگی است چون صحرای سینا هرگز منابع کافی برای زندگی برای ۶۰۳٬۵۵۰ مرد (سفر اعداد، ۱:۴۶) و خانوادههایشان (حدود ۲٫۵ تا ۳ میلیون نفر) را نداشتهاست.[41]
برخی از جمله زیگموند فروید تلاش کردهاند میان خدای آخناتون و موسی ارتباط برقرار کنند. این فرضیه هیچ ارزش تاریخی ندارد. کسانی که ده فرمان را اثر موسی میدانند، او را مؤسس یکتاپرستی محسوب میکنند زیرا دو قانون اول مربوط به پرستش یهوه و ممنوعیت ساخت بت برای اوست. با این وجود، خیلی بعید است این قوانین قدیمیتر از قرن هفتم قبل از میلاد باشند زیرا باستانشناسان کتیبهای از قرن هشتم قبل از میلاد یافتهاند که در آن یهوه در کنار اشیره، ایزدبانویی که همسر اوست، پرستیده شدهاست. اساساً یهودیان تا قبل از دوره تبعید به بابل در قرن ششم قبل از میلاد (هشت قرن بعد از آخناتون) یکتاپرست نبودهاند. فرضیه دیگر آن است که موسی زمانی که در مدین بود توسط پدرزنش با یهوه آشنا شد و مدرک این فرضیه، کتیبهای مصری است که در آن یهوه خدای مناطق جنوبی ادوم نامیده شدهاست. با این وجود، فرار موسی به مدین دارای مضامین قصههای عامیانه است و در یافتن ریشههای دین پرستش یهوه کمکی نمیکند.[42]
قوانینی که یهوه برای اسرائیلیان تعیین کرد بر روی لوحهای سنگی حک شده بود. حک قانون بر روی سنگ امری رایج در شهرهای خاورمیانه باستان بودهاست و باستانشناسان حداقل هفت لوح را بازیابی کردهاند. قدیمیترین اثر کشف شده لوحی سومری از ۲٬۲۰۰ سال قبل از میلاد است. معروفترین مورد قانون حمورابی، از حمورابی پادشاه بابل در قرن ۱۸ قبل از میلاد، است. قوانینی که یهوه از طریق موسی به اسرائیلیان منتقل کرد باید در همین چارچوب قرار داده شود. از نظر محتوایی نیز موارد ذکر شده با یکدیگر نزدیکی دارند:[43]
قانون حمورابی | ده فرمان موسی |
---|---|
اگر مردی چشم مرد دیگری را نابود کرده، آنان باید چشم او را نیز نابود کنند. اگر او استخوان مرد دیگری را شکسته، آنان باید استخوان او را بشکنند. |
اگر مصدومیتی حاصل شود، شما باید در ازای زندگی، زندگی را بگیرید، چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان، دست در برابر دست، پا در برابر پا، سوختگی در برابر سوختگی، زخم در برابر زخم، کتک در برابر کتک |
قدیمیترین اشاره متون مصری به اسرائیل، کتیبهای از ح. ۱۲۰۷ قبل از میلاد است که موقعیت جغرافیایی آنان در کنعان یا اطراف آن را توصیف کرده اما در آن هیچ اشارهای به خروج بنیاسرائیل از مصر نشدهاست.[44] باستانشناسانی مثل اسرائیل فینکلشتاین و نایل اشر سیلبرمن میگویند باستانشناسان حتی نتوانستهاند اثری از گروهی کوچک از بنیاسرائیل که در صحرای سینا زندگی میکردند، پیدا کنند: «نتیجهای که به آن رسیدیم قابل تغییر به نظر نمیرسد – خروج از مصر در آن دوره و به شکلی که تورات توصیف کرده روی ندادهاست. تحقیقات مکرر در تمام منطقه حتی باعث نشده کوچکترین مدرکی یافت شود.»[45] برخلاف این روایت، باستانشناسی معاصر میگوید میان دوره زندگی کنعانیها و بنیاسرائیل در این منطقه تداوم وجود داشته و بنیاسرائیل ریشه کنعانی داشتهاند؛ هیچ اثری وجود ندارد که نشان دهد گروهی خارجی که از مصر آمدهاند، در آغاز تاریخ اسرائیل در این منطقه زندگی میکردهاند.[46][47]
سنت روایی که موسی را قانونگذار و قهرمان فرهنگی بنیاسرائیل مینمایاند را میتوان به «تاریخ تثنوی» که در قرن هفتم قبل از میلاد در پادشاهی یهودا یا بعد از آن شکل گرفته، نسبت داد. موسی شاکله مرکزی مکتب تثنویه از ریشههای بنیاسرائیل را تشکیل میدهد. دیدگاه اصلی این است که تثنویه برپایه موادی استوار است که تاریخشان به زمان پادشاهی اسرائیل بر میگردد، لذا روایات کتاب مقدس برپایه سنتی است که تقریباً به قرن دهم، یا چهار قرن بعد از زندگی موسی بازمیگردد. در مقابل، مینیمالیستهای کتاب مقدس مانند فیلیپ دیویس و نیلز پیتر لمچ، به سفر خروج به عنوان یک داستان تخیلی مینگرد که در زمان هخامنشیان یا حتی قبلتر و بدون هیچ اشارهای به موسی تاریخی، ایجاد شدهاست.[48][49]
بحث پیرامون تاریخچه خروج مدتهاست که بدون هیچ نتیجه قطعی، در حال ادامه است. برای مثال مانتو در داستانی تحریف شده که توسط یوسفوس فلاویوس بیان شدهاست، میگوید که موسی در اصل یک کشیش از دین خارج شده به نام یوزارسیف بود که جذام را در خارج از آواریس گسترش داد.
برخی پژوهشگران کتاب مقدس گمان میکنند، حتی اگر داستانهای کتاب مقدس چیزی را که بیشتر شبیه یک فرایند تدریجی مهاجرت و پیروزی بوده، به شکل اتفاقی یک دفعهای به تصویر بکشند، احتمالاً در زیر سنت خروج و سینا، هستهای تاریخی بتوان یافت. بنابرین اصل «بردهداری در مصر»، شرایط تاریخی کنترل امپریالیستی پادشاهی نوین مصر بر کنعان را بعد از فتوحات رامسس دوم بازتاب میکند، که تحت فشار مردمان دریا و فروپاشی عصر برنز به تدریج در طول قرن ۱۲ ام کاهش یافت؛ اسرائیل فینکلشتاین به ظهور شهرکها در تپه مرکزی در حدود سال ۱۲۰۰ به عنوان اولین شهرکهای اسرائیل اشاره میکند.[50]
یک الگوی دورهای از این شهرکهای مرتفع، مربوط به فرهنگ اطراف، پیشنهاد میکند که کنعانیان امروزی، روش زندگی کشاورزی و عشایری را ترکیب کردند. زمانی که قوانین مصری با حمله مردمان دریا فروریختند، تپه مرکزی دیگر قادر به محافظت از جمعیت عظیم عشایر نبود، لذا آنها از چادرنشینی به یکجانشینی روی آوردند.[51]
اما فینکلشتاین بیان میکند، در کتابی که در همان زمان بسیاری از محققان «خروج» بدان اشاره میکردند، مصر در قله شکوه خود به سر میبرد، و دارای مجموعهای از قلعهها برای محافظت از مرزها و ایستگاههای بازرسی به مسیر کنعان بود. این بدان معناست که خروج در مقیاس ذکر شده در تورات غیرممکن بودهاست.[52]
درحالی که داستان عمومی خروج و فتح سرزمین موعود ممکن است در وقایع تاریخی ریشه داشته باشد، نقش موسی به عنوان رهبر بنیاسرائیل در این وقایع قابل اثبات نیست.[53][54][55][56] ویلیام دور با ریشه کنعانی بنیاسرائیل موافق است، ولی محتمل میشمارد که برخی مهاجران مصری به شکل موسی در ۱۲۵۰–۱۲۰۰ فرااردن را ترک کرده باشند.[57]
مارتین نورث بیان میکند که دو گروه مختلف وقایع خروج و سینا را تجربه کردهاند، و هر یک از آنها مستقل از دیگری، داستان خود را انتقال دادهاند، او مینویسد، «داستان کتاب مقدس عبریانی از مصر به کنعان را دنبال میکند که از بافندهای مشترک که زمینهها و سنتهایی مختلف را پیرامون شخصیت موسی ایجاد میکند، ساخته شدهاست.»[58]
«فرضیه کنیت» که در سال ۱۸۷۲ توسط کرنلیوس تیله مطرح شدهاست، فرض میکند که تصویر موسی بازتاب یک کشیش مدین از یهوه است، که دین او به وسیله کنیت، از کنعان جنوبی (ادوم، موأب، مدین) به اسرائیل گسترش یافتهاست. این ایده بر اساس یک سنت قدیمی (ذکر شده در کتاب داوران) است که بیان میکند پدر قانونی موسی یک کشیش از یهوه بود، که یادوارهای از ریشه مدین خدا را حفظ میکرد. درحالی که نقش کنیت در انتقال فرقه بسیار قابل قبول است، دیدگاه تیل دربارهٔ نقش تاریخی موسی در تحقیقات مدرن کمتر مورد حمایت قرار گرفتهاست.[59]
ویلیام آلبرات دیدگاه مطلوبتری در مقابل دیدگاه مربوط به موسی دارد، اساس داستانهای کتاب مقدس را پذیرفته، اما تأثیر قرنها انتقال شفاهی و کتبی را شناسایی کردهاست، که موجب به دست آوردن لایههای یکپارچگی میشود.[58]
منابع
جدا از برخی منابع پراکنده در سایر متون مقدس یهودی، تمام دانستهها دربارهٔ موسی از کتاب سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه به دست آمدهاند.[60] بسیاری از محققان قدمت این چهار کتاب را به دوران هخامنشیان، یعنی ۵۳۸ تا ۳۳۲ قبل از میلاد نسبت میدهند.[61]
موسی در ادبیات هلنیستی
نوشتههای غیرمقدس دربارهٔ یهودیان، با اشاره به نقش موسی، در ابتدا در آغاز عصر هلنیستی، دوره طلایی یونان در جهان باستان، از ۳۲۳ تا ۱۴۶ قبل از میلاد مسیح آشکار شد. سموئیل نوشتهاست که «یک ویژگی این ادبیات افتخار فراوان در چیزیست که مردم شرق در عموم برخی از گروههای میان آنها را نگه میدارد.»:1102
علاوه بر مورخان یهودی-رومی یا یهودی-هلنی مانند آرتاپانوس از اسکندریه، ایوپلموس، یوسفوس فلاویوس و فیلون اسکندرانی، برخی مورخان غیر یهودی شامل هکاتئوس از آبدرا (نقل شده ا زدیودور سیسیلی)، آلکساندر پولیهیستور، مانتو، آپیون، چارمون از اسکندریه، تاسیتوس و پورفیری، نیز به او اشاره کردهاند. میزان اعتبار این منابع به این بستگی دارد که منابع اولیه ناشناسند.[62]:1103 همچنین در سایر متون مذهبی مانند میشنا (قرن دوم بعد از میلاد)، میدراش (۲۰۰ تا ۱۲۰۰ میلادی)،[63] و قرآن (۶۱۰ تا ۶۵۳ میلادی) به موسی اشاره شدهاست.
تصویر یوزارسیف، در تاریخنگاری هلنیستی، یک کشیش از دین برگشته مصری است که ارتشی از جذامیان را علیه فرعون فرماندهی میکند و در نهایت از مصر تبعید میشود، و نامش را به موسی تغییر میدهد.
در هکاتئوس
اولین منبع موجود دربارهٔ موسی در نوشتههای یونانی در تاریخ مصری به هکاتئوس از آبدرا (قرن چهارم پیش از میلاد) بازمیگردد. تمام توصیفات باقیمانده او دربارهٔ موسی دو منبع هستند که به وسیله دیودور سیسیلی نقل شدهاند، که آرتور دروگ اینگونه مینویسد، «او موسی را رهبری هوشیار و شجاع توصیف میکند که مصر را ترک کرد و یهودیه را برپا ساخت.»[64]:18 مطابق دستآوردهای فراوان توصیف شده توسط هکاتئوس، موسی چند شهر را پیدا کرد، یک معبد و آیین مذهبی بنا نهاد، و قوانینی را وضع نمود:
- پس از برپایی زندگی در مصر در زمانهای قدیم، که براساس توصیفات افسانهای به طول انجامید، در دوران خدایان و قهرمانان…، بسیاری از گروهها متقاعد شدند که قوانین مکتوب منوس (موسی) را به کار گیرند، مردی که نه تنها روح بزرگی داشت، بلکه نامش برفراز تمام قانونگذارانی قرار گرفت که نامهایشان ثبت شدهاست.[64]:18
همچنین دروگ بیان کرد که این عبارت هکاتئوس مشابه گفتههای متعاقب ایوپلموس بود.[64]:18
در آرتاپانوس
تاریخنگار یهودی آرتاپانوس از اسکندریه (قرن دومم پیش از میلاد) موسی را به عنوان قهرمانی فرهنگی و بیگانه با آیین فراعنه، به تصویر کشید. بر اساس گفتههای جان بارکلی دینشناس، موسی آرتاپانوس، «سرنوشت یهودیان را رقم زد، و با شکوه شخصی، فرهنگی و نظامی خود، برای تمام مردم یهودی اعتبار کسب نمود.»[65]
آرتاپانوس دربارهٔ این موضوع سخن میگوید که موسی به چه طریق به همراه هارون به مصر برمی گردد، و زندانی میشود، اما بهطور معجزهآسایی به وسیله نام یهوه فرار میکند تا قومش را هدایت نماید. برای گواهی بر این عمل، راهی در معبد ایزیس ایجاد شدهاست که یادآور آن معجزه میباشد. او موسی را در سن ۸۰ سالگی اینگونه توصیف میکند: «بلند قامت، سرخ روی، با موهای سفید بلند، و باوقار». اما برخی مورخان به «طبیعت دفاعی بیشتر کارهای آرتاپانوس»[66]:40 با جزئیات فراوان از کتاب مقدس، همانند ارجاع به شعیب اشاره دارند، شعیب غیر یهودی، دلاوریهای موسی را در کمک به دخترانش تحسین میکند و تصمیم میگیرد موسی را به عنوان پسر خود معرفی نماید.[66]:133
در استرابون
استرابون، یک مورخ، جغرافیدان و فیلسوف یونانی بود که در کتاب جغرافیای خود (۲۴ میلادی)، با جزئیات دربارهٔ موسی نوشت، که در واقع او یک مصری بود که از شرایط وطنش اظهار تاسف میکرد، و در نتیجه مورد توجه بسیاری قرار گرفت که به خدای او روی آوردند. استرابون برای مثال مینویسد، موسی با به تصویر کشیدن خدا به شکل انسان یا حیوان مخالفت میکرد، و اعتقاد داشت که خدا ریشهای است که همه چیز را در بر میگیرد-خشکی و دریا:[62]:1132
- ۳۵. یک روحانی مصری به نام موسی، صاحب بخشی از این کشور به نام مصر پایین، از قوانین موجود در آن ناراضی بود، آنجا را ترک کرد و با عده اعظمی از پیروانش به یهودیه آمد. او اعلام کرد که مصریان و آفریقاییها در نشان دادن خدا شبیه جانوران و گاوها سرگرم تمایلات اشتباهی هستند، همچنین یونانیان در شکلدادن به خدایانشان شبیه انسان اشتباه میکردند. زمین، دریا، بهشت، جهان و طبیعت اشیاء، همگی از آن خداست…
- ۳۶. موسی با این آموزهها افراد بسیاری را متقاعد کرد که او را تا اورشلیم امروزی همراهی نمایند…[67]
در نوشتههای استروبن دربارهٔ تاریخ یهودیت آنگونه که درک میکند، او مراحل متنوعی از توسعه را توصیف کردهاست: از اولین مرحله، شامل موسی و وارثانش؛ تا آخرین مرحله که "قلعه اورشلیم به وسیله هالهای از تقدیس احاطه شد." قدردانیهای مثبت و روشن استرابون دربارهٔ شخصیت موسی، از مشفقانهترین نوشتههای باستانی است."[62]:1133 تصویر او از موسی مشابه توصیفات هکاتئوس، مردی سرآمد در هوش و شجاعت معرفی شدهاست.[62]:1133
جان اسمن مصرشناس، به این نتیجه رسیدهاست که استرابون مورخی بودهاست که به عنوان یک یکتاپرست به ساختار دین موسی نزدیک شده بود." او تشخیص داد که "که تنها یک منبع الهی وجود دارد و هیچ تصویری نمیتواند او را نمایش دهد… و تنها راه دستیابی به این خدا، زندگی با تقوی و عادلانه است."
در تاسیتوس
مورخ رومی، تاسیتوس (۵۶–۱۲۰ میلادی) با اشاره به یکتاپرستی بودن دین یهودیت و بدون تصویری روشن، به موسی اشاره میکند. کار اصلی او، که در آن فلسفه یهودیت را توصیف میکند، کتاب تاریخ او (۱۰۰ میلادی) جایی است که، براساس گفتههای مورفی، در نتیجه یکتاپرستی یهودیان، اسطوره پاگانیسم شکسته شد.[68] تاسیتوس بیان میکند که با وجود نظرات متنوع موجود در آن عصر دربارهٔ قومیت یهودیان، تمام آنها بهطور مشترک موافقند که یک سفر خروج از مصر وجود داشت. بر اساس گفتههای او، فرعون باکنرانف، که از طاعون رنج میبرد، در پاسخ به یک الهام از سوی زئوس یهودیان را تبعید نمود.
مطابق گفتههای او، موسی و یهودیان تنها ۶ روز در بیابان سرگردان بودند و در روز هفتم به سرزمین مقدس رسیدند.[69]
در لنگینوس
هفتادگانی، نسخهٔ یونانی کتاب مقدس عبری، لنگینوس، نویسنده کتاب بزرگ نقد ادبی در عروج را تحت تأثیر قرار داد، البته نویسنده اصلی هنوز بهطور قطع معلوم نیست. اما، اکثر محققان موافقند که نویسنده در عصر آگوستوس یا تیبریوس، اولین و دومین امپراتور روم زندگی میکرد.
نویسنده سفر پیدایش را به این شیوه نقل میکند، که طبیعت خدا را به روشی درخور بزرگی و خالصبودنش نمایان میسازد. اما او موسی را با نام مورد خطاب قرار نمیدهد، بلکه او را «قانونگذار یهودیان» میخواند. در کنار ذکر سیسرون، موسی تنها نویسنده غیر یونانی ذکر شده در این کار است، و او توصیف کرد که موسی را حتی از نویسندگان یونانی مانند هکاتئوس از اسکندریه و استریون که با احترام با او رفتار میکردند، بیشتر تحسین مینمود.[62]:1140
در یوسفوس فلاویوس
در سراسر کتاب آثار باستانی یهودیان اثر یوسفوس فلاویوس (۳۷ تا ۱۰۰ میلادی)، به موسی اشاره شدهاست. برای مثال کتاب هشت چ. چهار، هیکل سلیمان را توصیف میکند، و به عنوان اولین معبد شناخته میشود. در زمان تابوت عهد، در ابتدا وارد معبد تازه ساخت شد:
زمانی که سلیمان این کارها (سازههای بزرگ و زیبا) را به اتمام رساند، و دهشها را در معبد جمع کرد، و همه اینها تنها در هفت سال، نشاندهنده ثروت و قدرت او میباشد… او همچنین برای حاکمان و بزرگان عبری نامه نوشت، و از همه آنها دعوت کرد در اورشلیم گرد هم آیند، تا هم معبد ساخته شده را ببینند، و هم تابوت را در آن قرار دهند؛ و زمانی که این دعوت در همه جا گسترش یافت… جشن سایهبانها نیز همزمان با آنها اتفاق افتاد. عبریها این جشن را مقدسترین و برترین جشن خود میدانستند؛ لذا آنها تابوت و خیمه متعلق به موسی و تمام عروقی را که برای اعطا به قربانی برای خدا بودند، حمل نمودند، و در معبد قرار دادند… اکنون در این تابوت جز دو میز سنگی که از ده فرمان محافظت میکند، چیز دیگری وجود ندارد. ده فرمان گفتههای خدا با موسی در کوه سینا است که روی آن میزها حکاکی شدهاست…[70]
به گفته فلدمن، یوسفوس به «فضایل اصلی هوش، شجاعت، میانهروی و عدالت» که مختص موسی بودند، اهمیتی ویژه میافزاید. او تقوا را به عنوان اصل پنجم، اضافه میکند. به علاوه، او «به علاقه موسی به تأکید بر تحمل رنج و اجتناب از رشوهخواری تأکید میکند. موسی مانند افلاطون یک مربیست.»[66]:130
در نومنیوس
نومنیوس، فیلسوف یونانی، که اهل آپامئای سوریه بود، در طول نیمه دوم قرن دوم میلادی دست به قلم بردهاست. کنیس گوثری تاریخنگار می نوسید، «نومنیوس شاید تنها فیلسوف شناختهشده یونانی باشد که زندگی موسی و عیسی را به صراحت مطالعه نمودهاست…»[71]:194 او ذهنیت خود را توصیف میکند:
نومنیوس مردی جهانی بود؛ کار او تنها محدود به رازهای یونان و مصر نمیشود، بلکه دربارهٔ خدای برهماییان و مغها نیز سخن گفتهاست. این آگاهی او و استفاده از متون مقدس عبری است که او را از سایر فلاسفه یونانی متمایز میسازد. همانطور که او هومر را شاعر میداند، موسی را پیامبر میشمارد. افلاطون نیز به عنوان موسی یونان توصیف شدهاست.[71]:101
در ژوستین شهید
ژوستین شهید (۱۰۳ تا ۱۶۵ میلادی)، سنت و فیلسوف دیندار مسیحی، با توجه به مطالعاتی دیگر، ادعا نومنیوس را تکرار کرد. پائول باکهام روحانی، بیان کرد که موسی «بسیار قابلاعتماد»، ژرفاندیش و راستگو بود، زیرا در زمره بزرگترین فلاسفه یونانی قرار داشت.[72] او از طرف ژوستین میگوید:
من شروع خواهم کرد، سپس، با اولین پیامبر و قانونگذارمان، موسی… شما باید بدانید که، تمام معلمان، حکما، شاعران، تاریخشناسان، فیلسوفان، قانونگذاران، و از همه قدیمیتر، تاریخ یونان به ما نشان میدهند که موسی اولین معلم دینی ما بودهاست.[72]
موسی در سنتهای دینی
یهودیت
در کتب کاذبه یهودی و دسته تفاسیر خاخامی معروف به میدراش، همانند کارهای قانون شفاهی یهودی، یعنی میشنا و تلمود، داستانهای ارزشمند و اطلاعات اضافی دربارهٔ موسی وجود دارد. همچنین موسی در سنت یهودی چندین نام مستعار دارد. میدراش، موسی را به عنوان یکی از هفت شخصیت مقدسی میداند که نامهای متفاوتی داشتهاست.[73] نامهای دیگر موسی عبارت بودند از: یکوتهیل (به وسیله مادرش)، آوی سوکو (به وسیله دایهاش) و شائیاه بن نتانل (به وسیله مردم اسرائیل).[74] همچنین نامهای تویاه (به عنوان اولین نام)، و لاوی (به عنوان نام خانوادگی)، همان،[75] مچوکیک (قانونگذار)،[76] و اهل گاو ایش[77] نیز به موسی نسبت داده شدهاند.
مورخان یهودی مانند اپولموس که در اسکندریه زندگی میکردند، شاهکار آموزش الفبا به فنیقیها را مشابه افسانههای تحوت به موسی نسبت دادهاند.[78] آرتاپانوس از اسکندریه نه تنها موسی را با توث/هرمس بلکه با موسائس از آتن (که او نامش را معلم اورفئوس مینامد) شناسایی میکند، و تقسیم مصر به ۳۶ منطقه را به او منسوب مینماید. او نام شاهزادهای را که موسی را به عنوان فرزندخوانده فرعون منسوب میکند، آوردهاست.[79]
منابع قدیمی به گمان موسی و گواهی موسی اشاره دارند. در قرن نوزدهم، فردی به نام آنتونیو سریانی متنی لاتین را در میلان پیدا کرد و نامش را گمان موسی گذاشت، اگرچه این متن به گمان موسی یا بخشهایی از گمان که نویسندههای باستانی گفته بودند، ارتباط نداشت، و این ظاهراً یک گواهی است. این واقعه که نویسندههای باستانی گفتهاند، همچنین در نامه یهودا ذکر شدهاست.
یهودیان ارتدوکس موسی را موشه رابنو، اود هاشم، آوی هانویم زیا مینامند. او "رهبر ما موشه"، "بنده خداً و "پدر تمام پیامبران" توصیف شدهاست. از دیدگاه آنها، موسی نه تنها تورات بلکه نسخه (کتبی و شفاهی) و مخفی را دریافت نمود. او همچنین به عنوان بزرگترین پیامبر شناخته میشود.[80]
فراتر از دورهاش، با توجه به اینکه در همهجا ۱۲۰ سال به عنوان بیشترین سن برای فرزندان نوح در نظر گرفته شده، یهودیان معتقدند موسی نیز ۱۲۰ سال عمر کردهاست.
مسیحیت
برای مسیحیان، موسی –که بیشتر در عهد جدید مورد اشاره قرار گرفتهاست- همانطور که آموزههای مسیح مورد اشاره و شرح قرار گرفته، مظهر قوانین الهی است. نویسندگان عهد جدید اغلب برای شرح مأموریت مسیح، رفتار و گفتار او را با موسی مقایسه میکنند. برای مثال، در اعمال رسولان، ۷: ۳۹–۴۳، ۵۱–۵۳، طرد موسی به وسیله یهودیانی که گوساله سامری را میپرستیدند، با طرد عیسی به وسیله یهودیان مرتبط است.
همچنین موسی در چند پیام از عیسی به تصویر کشیده شدهاست. زمانی که مطابق فصل سوم انجیل یوحنا او نقودیموس فریسی را در شب ملاقات نمود، او مار برنجی موسی را که بنی اسرائیل آن را میدیدند و مورد درمان قرار میگرفتند، با مرگ و رستاخیز خود برای درمان مردم مقایسه نمود. در بخش ششم، عیسی به این ادعای مردم که موسی در صحرا برای قومش گزانگبین فراهم کرد، اینگونه پاسخ داد که او موسی نبود، بلکه خداوند بود. عیسی بیان کرد که او به دست خدا غذای مردم را فراهم نمودهاست.
موسی، به همراه الیاس، در هر سه تغییر عیسی، در انجیل متی ۱۷، انجیل مرقیس ۹، و انجیل لوقا ۹، او را مشاهده نمود. مسیحیان بعدی تشابههای فراوان دیگری بین زندگی موسی و عیسی پیدا کردند، به قدری که عیسی به عنوان دومین موسی شناخته شد. برای مثال فرار مسیح از کشتار بیگناه (نقاشی)/کشتار توسط هیرودیس در بیت لحم مشابه فرار موسی از کشتار نوزادان عبری توسط فرعون است. این تشابهات، برخلاف آنهایی که در بالا مورد اشاره قرار گرفتهاند، در کتاب مقدس بیان نگشتهاند. این مقاله را در نوعشناسی (الهیات) مشاهده کنید.
ارتباط او با مسیحیت مدرن کاهش نیافتهاست. برخی کلیساها موسی را یک قدیس میخوانند؛ و در تقویم مربوط به قدیسهای کلیسای ارتدوکس شرقی، کلیسای کاتولیک و کلیساهای لوتریانی در ۴ سپتامبر به عنوان یک پیامبر برایش جشن میگیرند.[81] در تقویم قدیسان کلیسای آپوستولیک ارمنی، در ۳۰ ژوئیه به عنوان پدر مقدس برایش جشن میگیرد.
مورمونیسم
اعضای کلیسای عیسی مسیح (بهطور محاورهای به مورمونها مشهورند) در حالت عمومی موسی را به دید سایر مسیحیان مینگرند. اما، علاوه بر قبول تواناییهای مقدس موسی، مورمونها شامل گزیدهای از کتاب موسی به عنوان بخشی از کتاب مقدسشان هستند.[82] اعتقاد بر این است که این کتاب ترجمه نوشتههای موسی بوده و در مروارید گرانقیمت (مورمونیسم) آمدهاست.[83]
قدیسان بعدی بهطور منحصر به فرد معتقدند که موسی بدون مرگ پا به بهشت گذاشتهاست. به علاوه، جوزف اسمیت و الیور کودری بیان کردند که در ۳ آوریل ۱۸۳۶، موسی را در معبد کریتلند دیدهاند.[84]
اسلام
در قرآن بیش از هر شخصیت دیگری به موسی اشاره شدهاست و قرآن میگوید که تورات به او وحی شد. به گفته قرآن، نوح، ابراهیم و موسی اولین کسانی بودند که ایمان آوردند و همچنین موسی اولین کسی بود که آمدن محمد را پیشگویی کرد. شخصیت موسی در قرآن بازتابی از خود محمد است و به هر دو اتهامات مشابهی مثل جادوگری و تلاش برای منحرفکردن مردم از دین پدرانشان زده میشود. در سوره اسراء الله در جواب به کسانی که از محمد معجزه طلب میکنند، میگوید محمد معجزهای نخواهد آورد زیرا مشرکان آن را رد خواهند کرد و سپس 9 معجزه موسی را مثال میزند که فرعون آنها را نپذیرفت.[85] همچنین در قرآن گفته شده موسی و محمد بر یک دین بودند. به نظر میرسد موسی و هارونِ قرآن به سوی فرعون فرستاده شدند، نه بنیاسرائیل. قصههای قرآنی موسی با استفاده از مطالب کتاب مقدس، آگادا و برخی مطالب جدید ساخته شدهاند. تفاوتهایی میان داستانهای تنخ و قرآن دیده میشود؛ به جای دختر فرعون، در قرآن همسر او موسی را پیدا میکند. دختران «شعیب» در قرآن ۲ نفر هستند اما در کتاب مقدس، موسی به ۷ دختر یترون کمک میکند. قرآن داستان کار کردن یعقوب برای لابان جهت ازدواج با دختران او را وارد قصه موسی کرده و در این داستان، موسی هشت سال برای شعیب کار میکند تا دختر او را به زنی بگیرد. در قرآن به جای ۱۰ بلای کتاب مقدس، ۹ معجزه نازل میشود و در زمان وزارت هامان به اوج میرسد و جادوگران فرعون به خدا ایمان میآورند و کشته میشوند. در بیابان، موسی ۱۲ چشمه از سنگ بیرون میکشد، ۱ چشمه برای هر قبیله. از جمله ویژگیهای جدید داستان این است که موسی به خاطر قتل مرد مصری توبه میکند و همچنین بوته سوزان را در شب مییابد و میخواهد آن به خاطر نورش به خانه خود ببرد.[86][87]
این بخشهای داستان قرآن به نظر ریشه در آگادا دارد: خدا اجازه نمیدهد نوزاد از سینه پرستاران مصری شیر بخورد. در آگادا همه زنان شیرده مصری را نزد موسی میبرند اما او نمیپذیرد که از سینه ایشان شیر بخورد، زیرا «چیز ناپاک وارد دهانی که قرار است با خدا صحبت کند نمیشود.» در قرآن خدا کوهی را بالای سر بنیاسرائیل بلند میکند که در آگادا نیز وجود دارد و آن متون دلیل این کار را «تأخیر در پذیرفتن تورات» ذکر کردهاند. در قرآن آنان که رسوم شبات را زیر پا میگذارند، به میمون تبدیل میشوند. در آگادا سازندگان برج بابل به همین شیوه مجازات میشوند. در قرآن، قارون (قورح) به اندازهای ثروتمند است که مردان زورمند به سختی میتوانند کلید گنجینههای او را حمل کنند. در آگادا، قورح گنجی مخفی در مصر پیدا میکند که برای حمل کلیدهای آن به ۳۰۰ قاطر نیاز است. ریشه داستان فرد مؤمنی که در دربار فرعون تلاش میکند موسی را نجات دهد، روشن نیست اما احتمالاً با داستان یترون در دربار فرعون در ارتباط است.[88][89]
برخی از قصههای قرآنی موسی در منابع قدیمیتر وجود ندارد؛ مثل سامری که گوسالهای طلایی میسازد و داستان سفر موسی و شاگردش به آخر جهان. این قصه خارج از چارچوب داستانهای کتاب مقدس است. به گفته قرآن، موسی و شاگردش راهی سفر شدند تا «محل تلاقی دو دریا» (مجمع البحرین) را ببینند اما شاگردش ماهی به عنوان غذا با خود داشتند را فراموش کرد. در عوض آنان با یکی از پیامبران الله (که در مطالب متاخر اسلامی خضر نامیده شده) ملاقات کردند و موسی از او خواست اجازه دهد همراهیاش کند تا علم او را فرا بگیرد. در طول سفر آن شخص کارهایی مثل کشتن یک کودک میکند که موسی دلیلشان را درک نمیکند اما در آخر داستان او به موسی توضیح میدهد. از آنجا که این قصه نمونه مشابهی در ادبیات دیگر فرهنگهای منطقه دربارهٔ موسی ندارد، برخی از مفسران مسلمان اعتقاد دارند این موسی، موسی بن عمران نیست. با این حال، میان این داستان با حماسه گیلگمش و افسانه یهودی دربارهٔ یوشع بن لوی شباهتهایی دیده میشود.[90][91]
برخی از قصههای موسی در اشعار امیة بن ابیالصلت، رقیب و معاصر محمد، نیز یافت میشود. نام عمرام که در کتاب مقدس پدر موسی، میریام و هارون و همسر یوکابد است، در قرآن ذکر نشده اما ادبیات اسلامی به او با نام عمران اشاره کردهاند و از او به عنوان یکی از نگهبانان فرعون نام بردهاند. در قرآن عمران دیگری وجود دارد که پدر مریم و همسر حناست. در قصص الانبیاء داستانهای بیشتری دربارهٔ موسی روایت شده که اغلب ریشه در مطالب کتاب مقدس، آگادا و قصههای عامیانه دارد. به عنوان مثال، قصه محاکمه موسی در خردسالی با قرار دادن او بین آتش در یک سمت و جواهرات در سمت دیگر، یکی از داستانهایی است که از آگادا وارد متون اسلامی شدهاست. موسی دست خود را به سمت جواهرات دراز میکند اما جبرئیل مانعش میشود و دستش را به طرف آتش میبرد. در برخی از این افسانهها، موسی را در نقش دیگر شخصیتهای کتاب مقدس قرار دادهاند. یک نمونه، پنهانشدن موسی در دیگ سوزانی است که تبدیل به گلستان میشود که شبیه داستان ابراهیم است. در متون اسلامی همچنین تأکید زیادی بر عصای موسی شده؛ کسائی روایت کرده که عصا را از بهشت آوردند و آدم، هابیل، شیث ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب پیشتر از آن استفاده کردهاند. به گفته طبری، فرشتهای آن را به موسی تحویل داد.[92][93] در یک قصه زمانی که موسی خواب بود عصایش یک اژدها را کشت. متون اسلامی همچنین موسی را «کلیمالله» نامیدهاند که معانی چون «او که با الله صحبت کرد» میتواند داشته باشد.[94]
بهائیت
در بهائیت، موسی رساننده پیام حق بوده و به اندازه آنهایی که در سایر دورانها ارسال شدهاند، معتبر است.[95] یکی از القاب موسی در بهائیت، «کلیمالله» است.[96] موسی به عنوان هم وارکننده راه بهاءالله و وحی نهاییاش، و معلم حقیقت توصیف شده و آموزههایش درخور مردم دوران خود بودهاست.[97]
پذیرشهای مدرن
دیدگاه فروید
زیگموند فروید در آخرین کتاب خود، موسی و یکتاپرستی در سال ۱۹۳۹، بدیهی دانست که موسی یک اشرافزاده مصری و پیرو یکتاپرستی آخناتون بود. به دنبال تئوری مطرح شده توسط منتقدان امروزی، فروید اعتقاد دارد که موسی در صحرا به قتل رسید، و حس جمعی پدرکشی که همواره در قلب یهودیان قرار داشت، ایجاد شد. او نوشت، «یهودیت آیین پدر و مسیحیت آیین پسر شده بود.» ریشه مصری موسی و پیامهایش مورد توجه پژوهشگران فراوانی قرار گرفتهاست.[98]
بر خلاف این دیدگاه، آیین موسی در تمام جنبهها به جز ویژگی اصلی، یعنی پرستش خدای یگانه، با آیین آتونپرستی مختلف است،[99] البته این موضوع برای مثال در مناجات بزرگ با آتن و مزامیر ۱۰۴ بهطور گستردهای مورد بحث قرار گرفتهاست.[100][101] تفسیر فروید از موسی تاریخی این است که او بین تاریخنگاران مورد قبول واقع نشدهاست، و بسیاری به صورت شبهتاریخی به او مینگرند.[102]
نقد
در اواخر قرن ۱۸ ام، توماس پین دادارباور در کتاب عصر خرد دربارهٔ مدت قوانین موسی اظهار نظر نموده، و اینگونه بیان کردهاست که «شخصیت موسی، همانطور که در کتاب مقدس ذکر شده، بسیار ترسناک است.»[103] او برای اثبات این موضوع به یکی از داستانهای کتاب مقدس اشاره میکند. در قرن ۱۹ام، رابرت اینگرسول ندانمگرا نوشت «... که تمام این ندانمکاریها، بدنامیها، سنگدلیها و کارهای زشت که در کتب پنجگانه عهد عتیق ذکر شدهاند، سخنان خداوند نیستند، بلکه، آنها اشتباهات موسی میباشند.»[104] در قرن بیست و یکم، ریچارد داوکینز خدا ناباور، با توجه به روایتی از کتاب مقدس، به نتیجه رسید که، «نه، موسی الگویی برای اخلاق مدرن نیست.»[104]
هنر تجسمی
موسی به دلیل قانونگذار بودن، در چند ساختمان دولتی در ایالات متحده به تصویر کشیده شدهاست.در کتابخانه ملی کنگره آمریکا یک مجسمه بزرگ از موسی در کنار مجسمه پولس قرار گرفتهاست.موسی یکی از ۲۳ قانونگذاریست که نقشبرجسته مرمریاش در تالار مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در کاخ کنگره قرار دارد. سایر ۲۲ قانونگذار رو به سمت موسی هستند که تنها نقشبرجسته رو به جلوست.[105][106]
موسی هشت بار در کندهکاری حلقه سقف تالار بزرگ دیوان عالی نمایان شدهاست. تصویر او همراه تصویر سایر چهرههای قدیمی مانند سلیمان، زئوس خدای یونانیان، و مینرو الهه عقل و هنر رومیان آمدهاست. سنگفرش شرقی ساختمان دیوان عالی، موسی را درحالی نمایش میدهد که دو لوح در دست دارد. این لوحها ده فرمان حک شده بر درهای بلوطی دادگاه را نمایان میسازند، که به وسیله چهارچوبهای برنزی احاطه شدهاند. یک تصویر بحثبرانگیز درست در بالای سر رئیس عدالت قرار گرفتهاست. در مرکز مجسمه ۴۰ فوتی اسپانیایی لوحی قرار دارد که اعداد رومی ۱ تا ۱۰ را با برخی اعداد مخفی نشان میدهد.[107]
مجسمه میکلآنژ
مجسمه موسی اثر میکل آنژ در کلیسای سن پیترو در وینکولی رم، یکی از شاهکارهای جهانیست. شاخهای بالای سر مجسمه موسی حاصل ترجمه غلط کتاب مقدس از عبری به کتاب مقدس ولگاته لاتین است. معنی واژه استعمال شده از کتاب خروج «شاخ» یا «تابش» است. تحقیقات مؤسسه باستانشناسی آمریکا نشان میدهد که این واژه زمانی مورد استفاده قرار گرفت که موسی «بعد از دیدن شکوه ایزدی به سمت افرادش برگشت،» و چهرهاش «تابان گشت.»[108] در آثار هنری اخیر یهودی اغلب تابشهایی از سر موسی خارج میشود.[108]
یک نویسنده دیگر توضیح میدهد، «زمانی که سنت جروم عهد عتیق را به لاتین ترجمه کرد، فکر کرد که هیچکس جز مسیح نباید پرتو نور تابش کند؛ لذا از ترجمه دوم استفاده نمود.»[109][110] اما استیفن لنگ اشاره میکند که نسخه جروم موسی را با «تابشهای شبیه به شاخ» توصیف کرد ولی بهطور ناشیانه آن گونه ترجمه کرد که گویا شاخ دارد.[109][110] او همچنین اشاره کرد که به گفته جروم موسی بر روی یک تخت پادشاهی تکیه زده بود، در حالی که موسی نه پادشاه بوده و نه هرگز روی چنین تختی نشده بود.[109][110]
فیلم و تلویزیون
موسی در فیلم صامت ده فرمان به کارگردانی دومیل، در سال ۱۹۲۳ به بازیگری تئودور روبرتز، در نقش او، به تصویر کشیده شد. در فیلم دیگری با همین نام، یعنی ده فرمان به کارگردانی سیسیل ب دومیل در سال ۱۹۵۶ با بازی چارلتون هستون به موسی پرداخته شدهاست. در سال ۲۰۰۶ نیز یک سریالی تلویزیونی با نام ده فرمان تولید شد.
برت لنکستر در سریال چند قسمتی موسی قانونگذار نقش موسی را بازی کرد. در فیلم تاریخ جهان، قسمت ۱، مل بروکس نقش موسی را بازی کردهاست.[111] بین کینگزلی در انیمیشن ده فرمان محصول سال ۲۰۰۷ گوینده است.
در انیمیشن شاهزادهٔ مصر از محصولات شرکت دریمورکس در سال ۱۹۹۸، موسی با گویندگی ال کیلمر شخصیت اصلی داستان است.[112]
خروج: خدایان و پادشاهان[113] (به انگلیسی: Exodus: Gods and Kings) یک فیلم خیالپردازی حماسی برگرفته از کتاب مقدس محصول سال ۲۰۱۴، به کارگردانی ریدلی اسکات است. این فیلم به تفسیری از داستان سفر خروج موسی از مصر و هدایت قوم بنیاسرائیل میپردازد. در این فیلم بازیگرانی همچون کریستین بیل، سیگورنی ویور، بن کینگزلی، آرون پل، جوئل ادگورتون و گلشیفته فراهانی به ایفای نقش پرداختند.
جستارهای وابسته
یادداشتها
- این بخش به منبع الوهیمی تعلق دارد. قربانی شدن اسحاق در سفر پیدایش که آن هم «آزمودن» ابراهیم نامیده شده بود، نیز ریشه در منبع الوهیمی داشت.
- در بخشهای دیگر کتاب مقدس مثل مزامیر ۹۵:۳ نیز موارد مشابه وجود دارد.
پانویس
- Dozeman 2009, p. ۸۱–۸۲.
- Van Seters, The Biblical World, 196.
- Van Seters, The Biblical World, 197.
- Barton, The Pentateuch, 8.
- Redmouimt, The Oxford History of the Biblical World, 64–65.
- Van Seters, The Biblical World, 196.
- Redmouimt, The Oxford History of the Biblical World, 59.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 120.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 523.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 120.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 523.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 523.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 524.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 121.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 524.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 121–123.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 524.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 524.
- Attridge and Meeks, “Genesis 17”, The HarperCollins Study Bible.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 524.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 125.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 524.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 524.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 127.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 129.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 129–131.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 131–134.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 139–141.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 141–142.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 142–143.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 149–150.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 150.
- Abrahams, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 526.
- Grabbe, The Book of Exodus: Composition, Reception, and Interpretation, 69.
- Van Seters, The Biblical World, 196.
- Dever, Who Were the Early Israelites and Where Did They Come From?, 15–17.
- Van Seters, The Hebrew Bible Today: Critical Issues, 34.
- Sperling and Greenberg, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 526.
- Van Seters, The Biblical World, 197.
- Van Seters, The Biblical World, 197–199.
- Dever, Who Were the Early Israelites and Where Did They Come From?, 18–19.
- Van Seters, The Biblical World, 197–199.
- Bandstra, Reading the Old Testament, 137–139.
- Grabbe, The Book of Exodus: Composition, Reception, and Interpretation, 65–67.
- Finkelstein and Silberman, The Bible Unearthed: Archaeology's New Vision of Ancient Isreal and the Origin of Sacred Texts, 63.
- Shaw, A Dictionary of Archaeology, 313.
- Barmash, Exodus in the Jewish Experience: Echoes and Reverberations, 4.
- Stead, Michael R.; John W. Raine (2009). The Intertextuality of Zechariah 1-8: Ideals and Realities. T. & T.Clark Ltd. p. 42. ISBN 978-0-567-29172-1.
- Meyers, Carol (2005). Exodus. Cambridge University Press. p. 3. ISBN 978-0-521-00291-2.
- I Finkelstein and N. Na'aman, eds. , From Nomadism to Monarchy (Jerusalem: Israel Exploration Society, 1994)
- Finkelstein, Israel and Silberman, Neil Asher (2001). The Bible Unearthed. New York: Free Press. ISBN 0-684-86912-8.
- Finkelstein, Israel and Silberman, Neil Asher (2001). The Bible Unearthed. New York: Free Press. ISBN 0-684-86912-8.
- Who Were the Early Israelites? by William G. Dever (William B. Eerdmans Publishing, Grand Rapids, MI, 2003)
- The Bible Unearthed by Neil Asher Silberman and Israel Finkelstein (Simon and Schuster, New York, 2001)
- "''False Testament''by Daniel Lazare (Harper's Magazine, New York, May 2002)". Harpers.org. Archived from the original on 11 May 2011. Retrieved 2010-10-11.
- "Archaeology and the Hebrew Scriptures".
- Dever, William G. (2002). What Did the Biblical Writers Know and When Did They Know It?. Wm. B. Eerdmans Publishing Company. ISBN 0-8028-2126-X.
- "Moses." Encyclopædia Britannica. 2007. Encyclopædia Britannica Online
- DDD (1999:911).
- Van Seters 2004, p. ۱۹۴.
- Ska 2009, p. ۲۶۰.
- Shmuel, Safrai, M. Stern (ed) The Jewish People in the First Century, Van Gorcum Fortress Press (1976)
- Hammer, Reuven. The Classic Midrash: Tannaitic Commentaries on the Bible, Paulist Press (1995) p. 15
- Droge, Arthur J. Homer or Moses?: Early Christian Interpretations of the History of Culture, Mohr Siebeck (1989)
- Barclay, John M. G. Jews in the Mediterranean diaspora: from Alexander to Trajan (323 BCE - 117 CE), University of California Press (1996) p. 130
- Feldman, Louis H. Josephus's Interpretation of the Bible, University of California Press (1998)
- Strabo. The Geography of Strabo, XVI 35, 36, Translated by H.C. Hamilton and W. Falconer, pp. 177-178,
- Tacitus, Cornelius. The works of Cornelius Tacitus: With an essay on his life and genius by Arthur Murphy, Thomas Wardle Publ. (1842) p. 499
- Tacitus, Cornelius. Tacitus, The Histories, Volume 2, Book V. Chapters 5, 6 p. 208.
- Josephus, Flavius. The works of Flavius Josephus: Comprising the Antiquities of the Jews, trans. by William Whiston, (1854) Book VIII, Ch. IV, pp. 254-255
- Guthrie, Kenneth Sylvan. Numenius of Apamea: The Father of Neo-Platonism, George Bell & Sons (1917)
- Blackham, Paul; ed. Paul Louis Metzger. Trinitarian Soundings in Systematic Theology, in essay: "The Trinity in the Hebrew Scriptures", Continuum International Publ. Group (2005) p. 39
- Midrash Rabbah, Ki Thissa, XL. 3-3, Lehrman, P.463
- Yalkut Shimoni, Shemot 166 to Chronicles I 4:18, 24:6; also see Vayikra Rabbah 1:3; Chasidah p.345
- Rashi to Bava Batra 15s, Chasidah p.345
- Bava Batra 15a on Deuteronomy 33:21, Chasidah p.345
- Rashi to Berachot 54a, Chasidah p.345
- Eusebius, Præparatio Evangelica ix. 26
- Eusebius, l.c. ix. 27
- "Judaism 101: Moses, Aaron and Miriam". Jewfaq.org. Retrieved 2010-03-02.
- Great Synaxaristes: (یونانی) Ὁ Προφήτης Μωϋσῆς. 4 Σεπτεμβρίου. ΜΕΓΑΣ ΣΥΝΑΞΑΡΙΣΤΗΣ.
- Skinner, Andrew C. (1992), "Moses", in Ludlow, Daniel H, Encyclopedia of Mormonism, New York: Macmillan Publishing, pp. 958–959, ISBN 0-02-879602-0, OCLC 24502140
- Taylor, Bruce T. (1992), "Book of Moses", in Ludlow, Daniel H, Encyclopedia of Mormonism, New York: Macmillan Publishing, pp. 216–217, ISBN 0-02-879602-0, OCLC 24502140
- The Doctrine and Covenants 110:11
- Neuwirth, “From the Sacred Mosque to the Remote Temple”, 392.
- Heller, “Musa”, The Encyclopaedia of Islam, 638–639.
- Hirschberg, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 538.
- Heller, “Musa”, The Encyclopaedia of Islam, 639.
- Hirschberg, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 538.
- Heller, “Musa”, The Encyclopaedia of Islam, 639.
- Hirschberg, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 539.
- Heller, “Musa”, The Encyclopaedia of Islam, 639.
- Hirschberg, “Moses”, Encyclopaedia Judaica, 539.
- McDonald, “Musa”, The Encyclopaedia of Islam, 640.
- Historical Context of the Bábi and Bahá'í Faiths
- Paradise and Paradigm: Key Symbols in Persian Christianity and the Baháí̕ Faith, Christopher Buck - 1999
- The Bahá'í: The Religious Construction of a Global Identity - Page 256, Michael McMullen - 2000
- Assmann, Jan (1997). Moses the Egyptian: The Memory of Egypt in Western Monotheism. Harvard University Press. ISBN 0-674-58738-3. See also Y. Yerushalmi's monograph on Freud's Moses.
- "Order of the Aten Temple". Archived from the original on 1 September 2006. Retrieved 23 September 2014.
- Jan Assmann, op. cit.
- Atwell, James E. (2000). "An Egyptian Source for Genesis 1". Journal of Theological Studies. 51 (2): 441–477. doi:10.1093/jts/51.2.441.
- Bernstein, Richard J. (1998). Freud and the Legacy of Moses. New York: Cambridge University Press. ISBN 0-521-63096-7.
- Thomas Paine The Age of Reason part II, 1796
- Robert G. Ingersoll, Some Mistakes of Moses chapter XXIX
- "Relief Portraits of Lawgivers: Moses. Architect of the Capitol". Aoc.gov. 2009-02-13. Archived from the original on 2 March 2010. Retrieved 2010-03-02.
- "Courtroom Friezes: North and South Walls: Information Sheet." Supreme Court of the United States.
- "In the Supreme Court itself, Moses and his law on display" بایگانیشده در ۷ دسامبر ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine Religion News Service
- MacLean, Margaret. (ed) Art and Archaeology, Vol. VI, Archaeological Institute of America (1917) p. 97
- Thomason, Dustin; Caldwell, Ian (2005). The Rule of Four. New York: Random House. p. 151. ISBN 0-440-24135-9.
- Gross, Kenneth (2005). The Dream of the Moving Statue. Ithaca, NY: Cornell Univ. Press. p. 245. ISBN 0-271-02900-5.
- "History of the World: Part I".
- "Prince of Egypt".
- «مراکش و مصر فیلم تاریخی دربارهٔ خروج حضرت موسی از مصر را توقیف کردند». بیبیسی فارسی. ۲۶ دسامبر ۲۰۱۴. دریافتشده در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۴.
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به موسی در ویکیگفتاورد موجود است. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ موسی موجود است. |
ترجمه از ویکیپدیا انگلیسی
منابع
- عاطف الزین، سمیح، داستان پیامبران علیهم السلام در قرآن، ترجمه علی چراغی، اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰، شابک ۹۶۴-۳۰۷-۱۶۳-۴
- کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، شابک ۹۶۴−۳۳۱−۰۶۸-X