لوط
لوط شخصیتی در سفر پیدایش در تنخ، مجموعه متون مقدس یهودیان، است و بابهای ۱۱–۱۴ و ۱۹ پیدایش به زندگی او پرداختهاند. او پسر هاران و برادرزادهٔ ابراهیم و ساره بود. لوط در قرآن پیامبر قوم لوط توصیف شدهاست.
لوط | |
---|---|
اطلاعاتِ درونداستانی | |
همسر | زن لوط |
فرزندها | بیش از دو دختر دو پسر (موأب و بنعمی) |
خویشاوندها | هاران (پدر) ملکه (خواهر) یسکه (خواهر) ناحور (عمو) ابراهیم (عمو) ساره (عمه) تارح (پدربزرگ) |
محل تولد | اور کلدیس |
مطابق روایت سفر پیدایش در تنخ بعد از مرگ هاران، پدر لوط، سرپرستی لوط به پدربزرگش تارح رسید. مدتی بعد تارح نیز مرد و لوط تحت سرپرستی عمویش ابراهیم قرار گرفت و او را در سفرهایش به کنعان و مصر همراهی کرد. وقتی از مصر بازگشتند، به دلیل کمبود چراگاه میان ابراهیم و لوط اختلافی پدید آمد و برای جلوگیری از درگیری بین خویشاوندان، راهشان از هم جدا شد. لوط به سمت سدوم در دره اردن رفت.
در سدوم، زمانی که لوط روی دروازه شهر نشسته بود، دو پیامآور الهی برای بررسی گزارشهای رسیده دربارهٔ گناهان مردم سدوم وارد آن شهر شدند. لوط از آنها پذیرایی کرد و آنان را به خانه خودش برد. در آن زمان، مردان سدوم خانه او را محاصره کردند زیرا قصد تجاوز به مهمانان لوط را داشتند. لوط در عوض به آنان دختران خودش را پیشنهاد کرد اما محاصرهکنندگان پیشنهادش را نپذیرفتند. آن دو پیامآور لوط را به داخل خانه بردند و مردان حاضر در پشت در را کور کردند. سپس به لوط خبر دادند که به زودی سدوم نابود میشود و از او خواستند شهر را ترک کند. لوط به همراه خانوادهاش گریخت اما در زمان فرار، زن لوط به عقب نگاه کرد و به همین دلیل به ستونی از نمک تبدیل شد. بعد از اینکه پناه گرفتند، دختران لوط پدرشان را مست کردند و دو شب پیاپی با او رابطه جنسی داشتند. دختران لوط از او حامله شدند و دو پسر به نامهای موأب و بنعمی زاییدند.
داستان لوط شباهت زیادی به قصه نوح دارد و مضامینی مثل نابودی قوم گناهکار و نجات پیدا کردن یک فرد صالح در هر دو روایت مشترک است. قصه لوط در داستان یونس به سخره گرفته شده؛ خدا در آن داستان به دلیل نگرانی از سرنوشت مردم نینوا حاضر نمیشود درخواستهای یونس برای نابودی شهر را اجابت کند. لوط در ادیان ابراهیمی دیگر مثل مسیحیت و اسلام نیز شخصیت مهمی محسوب میشود. قرآن لوط را برخلاف متون ربانی یهودی به صورت مثبتی به تصویر کشیدهاست. پیروان ادیان ابراهیمی از این داستان در طول تاریخ برای سرکوب همجنسگرایان استفاده کردهاند و الفاظ توهینآمیزی مثل «لواط» و «سدومی» ریشه در آن دارند، هر چند سفر پیدایش اشاره مستقیمی به رابطه همجنسگرایانه نکردهاست.
روایت کتاب مقدس
لوط پسر هاران و نوه تارح بود. از جمله دیگر اعضای خانواده او، ابراهیم (عمو) و ساره (عمه) بودند. بعد از مرگ هاران در اور، تارح که به همراه ابراهیم و ساره راهی کنعان بود، لوط را نیز با خود برد. تارح در حران مرد و ابراهیم لوط را در خانواده خودش پذیرفت، زیرا رسم داشتند برادر، فرزند برادر درگذشته خود را به فرزندخواندگی بگیرد.[1] با این حال، میتواند نشانه ایمان ضعیف ابراهیم و اولین نافرمانی او از خدایش هم محسوب شود زیرا به او گفته شده بود خانه و خویشان خود را ترک کن.[2] لوط ابراهیم را در سفرهایش به کنعان، مصر و بازگشت به کنعان همراهی کرد.[3] نکته قابل توجه در این بخش آن است که لوط قبل و بعد از سفر به مصر همراه ابراهیم و همسرش ساره است اما در خود داستان مصر حضور ندارد.[4] زمانی که لوط و ابراهیم از مصر بازگشتند، به دلیل بزرگ شدن گلهشان، میان چوپانهای آنها اختلافی پدید آمد زیرا برای هر دوی آنها چراگاه کافی وجود نداشت. در نتیجه، ابراهیم به لوط پیشنهاد کرد که آن دو از یکدیگر جدا شوند تا میان خویشان نزاع و درگیری روی ندهد. ابراهیم به لوط این حق را داد که مسیر مد نظر خود را انتخاب کند و مسیر دیگر سهم ابراهیم باشد. لوط دره اردن را که حاصلخیز بود انتخاب کرد. اینجا راوی داستان بهطور ضمنی لوط «خودخواه» را در تضاد با ابراهیم «خیرخواه» قرار داده و همچنین اشاره میکند که لوط تصمیم گرفت به سمت مردمی برود که «بسیار شریر و گناهکار به خدا» بودند.[5]
مدتی بعد کدرلاعمر که کتاب او را پادشاه عیلام معرفی کرده، به همراه متحدانش به سدوم حمله و شهر را غارت میکنند. لوط در جریان این نبرد اسیر میشود. در نتیجه، ابراهیم با ارتش شخصی خودش آنها را تعقیب میکند و در جنگی شکستشان میدهد. او سپس لوط را به سدوم بازمیگرداند.[6] ادامه حضور لوط در داستان مربوط به باب ۱۹ است. زمانی که لوط روی دروازه شهر نشسته بود، دو مرد وارد شهر شدند. اینان همانهایی بودند که با ابراهیم دیدار کردند و مژده تولد اسحاق را به او داده بودند. نفر سومشان که همان یهوه بود، نزد ابراهیم مانده بود تا با او صحبت کند. ملاقات میان انسانها و خدایانی که خودشان را شکل آدمها کردهاند، مضمونی رایج در جهان باستان بودهاست؛ شاعر رومی اووید افسانهای مشابه دربارهٔ خدایانِ آدمنما نقل کردهاست. به نظر منظور داستان این است که این ۲ نفر برای بررسی گزارشها دربارهٔ گناهان مردم سدوم راهی آن شهر شده بودند.[7] اینجا نیز راوی لوط را با ابراهیم مقایسه کردهاست؛ ابراهیم به سمت غریبهها «دوید» تا با آنها ملاقات کند اما لوط «بلند شد» تا آنها را ببیند. ابراهیم با کیک آرد و لوط با نان فطیر از آنها پذیرایی کرد. ابراهیم در زمان غذا خوردن آنها کنارشان ایستاد اما لوط با آنان همغذا شد.[8] در گذشته، ورودی شهرها محل انجام کارهای اداری و تجاری آن شهر بوده و به نظر نویسنده میخواهد بگوید لوط به حکومت سدوم رسیدهاست.[9]
لوط آن دو پیامآور را به خانه خود برد. مدت کوتاهی نگذشت که «همه مردم سدوم» پشت در خانه تجمع میکنند و خواستار رابطه جنسی با آن دو میشوند. اینجا منظور از رابطه جنسی در واقع تجاوز است زیرا در نظر نویسندگان این داستان تجاوز مرد به مرد عملی تحقیرکننده محسوب میشدهاست. در نتیجه، پیام داستان این است که مردم شهر به جای مهماننوازی (کاری که لوط و ابراهیم انجام دادند)، قصد تحقیر مهمانان را داشتند. هیچ اشارهای به زنان سدوم نشده که حداقل نشان میدهد «همه مردم سدوم» گناهکار نبودهاند.[10] لوط به ایشان پاسخ میدهد که اینان مهمانهای من هستند و در عوض، پیشنهاد میکند به دخترانش تجاوز کنند. پیشنهاد لوط نشان میدهد که راوی لزوماً گناه مردم شهر را همجنسگرایی نمیداند (زیرا در آن صورت لوط دخترانش را به عنوان گزینه جایگزین پیشنهاد نمیکرد)، بلکه آنها به دلیل خشونت جنسی (تجاوز گروهی) که نقطه مقابل مهماننوازی در نظر گرفته شده، شریر و گناهکار هستند. تجاوز دختران لوط به او در ادامه داستان به نظر میرسد سزای اعمال او در این بخش است.[11]
در پاسخ به پیشنهاد لوط، مردان سدوم به او «هجوم» آوردند. مشخص نیست که منظور از هجوم، تجاوز است یا تلاش برای قتل او. به هر روی، آن دو پیامآور لوط را به درون خانه آوردند و مردان بیرون را کور کردند. در ادامه، به لوط گفتند که شهر به زودی نابود میشود، پس از آن خارج شو و همه خویشانت را با خود ببر. لوط خبر را به دامادهایش میدهد اما آنها او را جدی نمیگیرند. او در خروج از شهر تأخیر دارد، به گونهای که دو پیامآور او و خانوادهاش را گرفته و بیرون از شهر میاندازند. لوط حتی دستور آنها مبنی بر فرار به تپهها را هم نمیپذیرد و در عوض مقرر میشود که به شهر کوچکی در همان اطراف برود. زن لوط از خود او هم کمدیتر است، زیرا دو پیامآور به آنان میگویند به عقب نگاه نکنید اما وی نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و در نتیجه به ستونی از نمک تبدیل میگردد.[12] احتمالاً نویسنده داستان قصد داشته برای شباهت ستونهای نمک دره اردن به انسان، توضیحی ارائه کند.[13] این بخش همچنین به سرگذشت ائورودیکه و شوهرش اورفئوس در اساطیر یونان شباهت زیادی دارد. در زمان فرار اورفئوس و ائورودیکه از جهان مردگان، به آنها گفته شده بود ائورودیکه پشت سر اورفئوس حرکت کند و اورفئوس نباید تا زمان رسیدن به جهان زندگان عقب را نگاه کند اما اورفئوس به عقب بازگشت و ائورودیکه از جلوی چشمانش محو شد.[14] نهایتاً شهر نابود میشود که نحوه آن در آیات ۲۴ و ۲۸ توضیح داده شده اما منظور دقیق نویسنده مشخص نیست. نکته قابل ذکر دیگر این است که در متن قصه به سرنوشت عموره اشاره نمیشود اما در باقی بخشهای کتاب مقدس آنچه بر سر سدوم و عموره آمد اغلب در کنار هم یاد شدهاند.[15] در این نقطه، روایت به ابراهیم بازمیگردد. او تلاش کرده بود خدا را از نابودی شهر منصرف کند تا بیگناهان کشته نشوند اما خدا نپذیرفته بود. هیچ اشارهای به ابراهیم در خود داستان نابودی سدوم نشده و بعد از پایان آن است که او دوباره ظاهر میشود. غیبت او میتواند نشاندهنده آن باشد که این قصه در ابتدا مربوط به مردی که نامش مشخص نیست و نابودی یک شهر دیگر بوده اما نویسنده آن را با قصه ابراهیم ترکیب کرده و نام برادرزاده او را بر روی قهرمان آن نهادهاست.[16] راوی همچنین تأکید میکند لوط به خاطر ابراهیم نجات پیدا کرد.[17]
در آیه ۳۰ داستان به لوط بازمیگردد و تا آیه ۳۸ ادامه دارد. لوط و دخترانش ابتدا به شهر صوغر رفتند اما مدتی بعد در غاری پناه گرفتند. در غار، دختران لوط پدرشان را مست کردند و دو شب پیاپی با او رابطه جنسی داشتند و از او حامله شدند.[18] دختر بزرگتر قبل از رابطه جنسی با پدرش به دختر کوچکتر میگوید «پدرمان پیر است» و به نظر میرسد هدف آنها از خوابیدن با لوط، حفظ نسل لوط بودهاست.[19] تجاوز دختران لوط به او، «عدالتی شاعرانه» است.[20] داستان رابطه جنسی لوط و دخترانش مضامین مشترک و مشابهی با دیگر آثار مذهبی و داستانی در این سبک، مثل لولیتا، دارد؛ در اغلب این داستانها، شامل قصه لوط، داستانپرداز «پدر بیچاره» را «بیگناه» و «دختر اغواگر» را «گناهکار» نشان میدهد؛ در این داستان لوط حتی هوشیاری هم ندارد زیرا توسط دخترانش مست شدهاست. بهطور مشابهی، در بیشتر داستانها مادرِ قصه غایب است و غیبت او در وقوع رابطه پدر-دختر نقشی حیاتی ایفا میکند؛ در این داستان زن لوط غایب است زیرا خدا او را کشتهاست.[21] دختران لوط دو پسر به نامهای موأب و بنعمی زاییدند که داستانپرداز این دو پسر را پدر مردم موأب و عمون معرفی کردهاست.[22]
روی هم رفته، داستان لوط قویا یادآوری کننده داستان نوح است. هر دو اینها در نسلی گناهکار زندگی کردند و نهایتاً خدا تصمیم گرفت با نیروهای طبیعی خود مردم را نابود کنند؛ اما نوح و لوط به همراه خانوادههایشان نجات پیدا کردند.[23] در پایان این داستان دختران لوط به او تجاوز میکنند و در پایان آن داستان حام نوح را لخت میبیند. پیام هر دو پایانبندی نسل شرمآور همسایگان اسرائیل (کنعان، موأب و عمون) است.[24] ماجرای لوط و نابودی سدوم همچنین در داستان یونس که قصهای طنز است به سخره گرفته شده؛ در آن داستان یونس اصرار زیادی دارد که خدا نینوا را نابود کند اما خدا درخواستش را رد میکند زیرا نگران سرنوشت مردم شهر است.[25]
در ادیان
یهودیت
در دیگر بخشهای تنخ هم اشارههایی به نابودی سدوم شده و این اشارهها در قالب اشاره به گناه سدوم و متهمکردن دیگران به شباهت به آنان است. ارمیا پیامبران اورشلیم را زناکار مینامد و میگوید آنان برای من چون سدوم هستند. اشعیا، عاموس و صفنیا نیز بهطور مشابهی به سدوم اشاره کردهاند. حزقیال گناهان سدوم را روشنتر توصیف کرده و دربارهٔ گناه آنان میگوید که سدوم ثروتمند و مغرور بود و مردمش به اندازه کافی غذا داشتند اما به فقرا کمک نمیکردند.[26]
تصویر لوط در متون ربانی معمولاً منفی بودهاست، هر چند گاه به خاطر فضیلتهایش ستوده شده و در تفاسیر گفتهاند منظور از «عادل» که ابراهیم در پیدایش ۱۸:۲۳ به کار برده، لوط است. به گفته تفسیر ربانی سفر پیدایش (بریشیث ربه)، زمانی که لوط تصمیم گرفت از ابراهیم جدا شود، در واقع از خدا نیز جدا شد. همان متن میگوید لوط تصمیم گرفت راهی سدوم شود زیرا تمایلات شهوانی داشت. لوط آنجا به رباخواری مشغول شد و به عنوان قاضی ارشد شهر انتخاب گردید زیرا از قضات دیگر بدتر بود. هر چند گفته شده او به خاطر ابراهیم نجات پیدا کرد، در عین حال نجات پیدا کردنش را نتیجه عدم خیانت او به ابراهیم در مصر زمانیکه ساره را خواهر خودش معرفی کرد، دانستهاند. پاداش بزرگتری نیز برای لوط روایت شدهاست: مسیح[persian-alpha 1] از نسل او خواهد بود؛ از طریق روت موأبی و نعمه عمونی.[27]
لوط مهماننوازی را از ابراهیم یادگرفته بود و به همین دلیل آن دو پیامآور را به خانه خودش دعوت کرد؛ آن هم در حالیکه در سدوم کسانی که مهمانان را به خانه دعوت میکردند، با حکم اعدام روبرو میشدند. به عنوان پاداشی برای این عمل، اسرائیل از جنگیدن با نوادگان او منع شدهاست. تفسیر ربانی سفر لاویان میگوید لوط تمام شب را برای نجات مردم سدوم دعا کرد. تنها کسانی که او را همراهی کردند، دو دخترش بودند. ربیها رابطه جنسی لوط با دخترانش را محکوم کردهاند؛ به گفته آنان، هر چند او مست بود و اختیاری نداشت اما زمانی که متوجه شد دختر بزرگتر با او خوابیده، نباید اجازه میداد دختر کوچکتر هم بتواند چنین کند. با این حال، متون ربانی همچنین میگویند دختران لوط نیت شرافتمندانهای داشتهاند.[28]
مسیحیت
در عهد جدید، پطرس از لوط به عنوان فرد عادلی که در سدوم و عموره ساکن بود و از رفتار شریرانه مردم آن دو شهر رنجیده بود، یاد کردهاست.[29] در باب ۱۳ انجیل مرقس، عیسی در توصیف بلایای بعد از خود میگوید ساکنان یهودیه باید به کوهستانها فرار کنند که به نظر اشارهای به فرار لوط است.[30] در باب ۱۷ انجیل لوقا نیز به لوط، همسر او و سدوم اشاره شدهاست. عیسی دربارهٔ سرگذشت مردم سدوم در روزگار لوط میگوید «به خوردن و آشامیدن و خرید و فروش و زراعت و عمارت مشغول بودند» که با آنچه معمولاً دربارهٔ اهل سدوم گفته میشود، تفاوت زیادی دارد. سپس میگوید لوط خارج شد و آتش و گوگرد بر آنان بارید. او همچنین همسر لوط را به عنوان هشداری به آنان که ممکن است از «پسر انسان» بازگردند، یادآوری میکند.[31]
هر چند در کتاب مقدس ارتباطی میان همجنسگرایی و گناه مردم سدوم یافت نمیشود، این داستان به توجیهی برای روا داشتن مجازاتهای خشونتآمیز علیه مردانی که با یکدیگر رابطه جنسی داشتند، تبدیل شد. پدران کلیسا «گناه سدوم» را روابط جنسی میان مردان — چه طرفین راضی باشند، چه راضی نباشند — معرفی کردهاند. در ادبیات مسیحی، به عمل رابطه جنسی میان همجنسان «سدومیگری» و به کسانی که مرتکب آن شوند، «سدومی» گفته میشد.[32]
اسلام
قرآن لوط را به صورت مثبتتری به تصویر کشیدهاست که به نظر میرسد به دلیل تأثیر ادبیات مسیحی بر آن باشد زیرا در مطالب میدراشی یهودی چنین چیزی یافت نمیشود. به گفته هیرشبرگ، محمد نقش مهمی برای لوط در قرآن در نظر گرفت زیرا او را چون خودش پیامبری میدانست که نزد مردمان شریر فرستاده شد. قرآن همچنین دیدگاهی منفی نسبت به زن لوط دارد که در متون اسلامی پسا قرآنی نیز ادامه پیدا کردهاست. قصه قوم لوط یکی از داستانهای عذاب الهی در قرآن است و جزئیات یکسان بسیاری با دیگر قصههای عذاب قرآن دارد؛ مانند قصههای دیگر پیامبران، اینجا هم گفته شده لوط قومش را به اطاعت از خدا دعوت کرد و از آنان پاداشی نمیخواست اما آنها او را به دروغگویی متهم کردند. قوم لوط به روابط با همجنس مشغول بودند و لوط که چاره دیگری نیافت، دختران خودش را به آنها پیشنهاد داد. آنها خواستند لوط را از شهر بیرون کنند اما لوط به درگاه الله دعا کرد؛ فرشتگان به او و خانوادهاش گفتند شهر را ترک کنند زیرا زمان طلوع خورشید نزدیک است. قرآن نحوه عذاب قوم لوط را به طرق متفاوتی — سنگپاره در سوره هود، بانگ مرگبار در سوره حجر و باران در سوره شعراء — روایت کردهاست. لوط و خانوادهاش نجات پیدا کردند اما همسرش در شهر ماند و به همراه قوم لوط نابود شد.[33][34]
نام سدوم در قرآن یاد نشده و تنها به «قوم لوط» بسنده شدهاست؛ با این حال، در متون اسلامی به نوعی رابطه جنسی میان مردان «لواط» یا «لوطیه» و به مردی که این کار را انجام دهد «لوطی» گفته میشود. در فولکلور پساقرآنی اسلامی داستان لوط با استفاده از کتاب مقدس و دیگر منابع یهودی و مسیحی گسترش پیدا کرده و نویسندگانی چون طبری، ثعالبی و کسائی به تفضیل به زندگی لوط پرداختهاند. به گفته این نویسندگان، زن لوط گزارش کارهای خوب او را به مردم سدوم میداد. تأثیر متون میدراشی در این قسمت کاملاً واضح است زیرا در تفسیر سفر پیدایش به این مسئله اشاره شدهاست. با این حال، متون اسلامی نیز بر مطالب یهودی بعدی اثر گذاشتند. در تفاسیر گفته شده قوم لوط در سه یا پنج شهر میزیستند و سدوم پایتختشان بود. آن شهرها به دریاچهای زشت (منظور دریای مرده است) و نشانهای برای مؤمنان تبدیل شدند. به این شهرها المکافات گفته میشود زیرا جبرئیل آنها را نابود کرد. به گفته منابع اسلامی، قوم لوط — زنان و مردان — اولین مردمان تاریخ بودند که به لواط رو آوردند. مفسران گفتهاند لوط دختران خودش را پیشنهاد نکرد، بلکه او به عنوان پیامبر قوم، پدر امتش بود. در احادیث اسلامی گفته شده مجازات لواط سنگسار است زیرا قوم لوط با سنگ نابود شدند. ابوحنیفه گفته آنها ابتدا باید از بلندی انداخته شوند و بعد سنگسار شوند.[35][36][37]
در سینما
داستان لوط و نابودی سدوم و عموره معمولاً در سینما و تلویزیون نیز مانند سفر پیدایش به عنوان بخشی از قصه ابراهیم نشان داده شدهاست. با این حال، از آنجا که نمایش نابودی این شهرها پتانسیل خلق سکانسهای جالب توجه را داشته، چندین فیلم بهطور کامل به آن اختصاص داده شدهاست؛ اولین این فیلمها، فیلم اتریشی سدوم و عموره (۱۹۲۲) است؛ فیلم ماجرای زنی را دنبال میکند که با چند مرد مختلف رابطه دارد اما خواب میبیند که زن لوط است و در نابودی سدوم کشته میشود و در بیداری توبه میکند. نمایش بیسابقه نابودی سدوم و عموره احتمالاً در آن سالها برای بیننده اروپایی یادآور جنگ جهانی اول بودهاست. فیلم کتاب مقدس (۱۹۶۶) هم نابودی سدوم را چند سال بعد از بحران موشکی کوبا بر روی پرده برد. در فیلم لوط در سدوم (۱۹۳۳) لوط بعد از اینکه به سدومیها دختران خود را پیشنهاد میکند، تلاش میکند آنها را نصیحت کند. پرجزئیاتترین فیلم در این زمینه، سدوم و عموره (۱۹۶۲) از رابرت آلدریچ است. در این فیلم لوط را مخالف بردهداری نشان دادهاند. در فیلم کمدی کاملاً موسی! (۱۹۸۰)، بتسازی به نام هرشل در «سدوم جدید» دنبال همسرش میگردد اما شهر را دوباره نابود میکنند و زن او هم به ستون نمک تبدیل میشود؛ هرشل زنش را با خود به خانه میبرد. در مینیسریال کشتی نوح (۱۹۹۹)، نابودی سدوم قبل از طوفان است. در زمان طوفان، لوط در نقش یک دزد دریایی تلاش میکند کشتی نوح را غارت کند. در فیلمهای دیگر نیز اشارههایی به لوط و سدوم شده؛ مثلاً در فیلم اسرائیلی این سدوم است (۲۰۱۰) خدا تظاهر میکند که قصد دارد سدوم را نابود کند تا بدین طریق ابراهیم را گول بزند که یکتاپرست شود. نمایش همسر و دختران لوط چالشهایی برای فیلمسازان بودهاست؛ مثلاً پیشنهاد لوط برای تجاوز به دخترانش را هیچگاه در فیلمها همانطور که در داستان است، نشان ندادهاند. در سدوم و عموره (۱۹۲۲) لوط اصلاً دختر ندارد و به سدومیها تاجی طلایی پیشنهاد میکند. در فیلم ابراهیم (۱۹۹۳) او پیشنهاد میکند به خودش تجاوز کنند.[38]
شجرهنامه
تارح | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ساره | ابراهیم | هاجر | هاران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ناحور | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسماعیل | ملکه | لوط | یسکه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بنیاسماعیل | هفت پسر | بتوئیل | نخستین دختر | دومین دختر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسحاق | ربهکا | لابان | موآبیان | بنیعمون | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عیسو | یعقوب | راحل | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بلحه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پادشاهی ادوم | زلفه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
لیه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
۱. رئوبن ۲. شمعون ۳. لاوی ۴. یهودا ۹. یساکار ۱۰. زبولون دینه (دختر) | ۷. جاد ۸. اشیر | ۵. دان ۶. نفتالی | ۱۱. یوسف ۱۲. بنیامین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یادداشت
- منظور عیسی نیست.
پانویس
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 215.
- Spina, “Lot”, The Anchor Bible Dictionary.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 215.
- Van Seters, The Hebrew Bible Today: Critical Issues, 28.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 215.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 215.
- Whybray, “Genesis”, The Pentateuch, 70–72.
- Attridge and Meeks, “Genesis 19”, The HarperCollins Study Bible.
- Arnold, “Ancestral Narratives”, Genesis, 183.
- Whybray, “Genesis”, The Pentateuch, 72.
- Attridge and Meeks, “Genesis 19”, The HarperCollins Study Bible.
- Attridge and Meeks, “Genesis 19”, The HarperCollins Study Bible.
- Arnold, “Ancestral Narratives”, Genesis, 179.
- Arnold, “Ancestral Narratives”, Genesis, 185.
- Whybray, “Genesis”, The Pentateuch, 72.
- Whybray, “Genesis”, The Pentateuch, 72.
- Attridge and Meeks, “Genesis 19”, The HarperCollins Study Bible.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 215.
- Arnold, “Ancestral Narratives”, Genesis, 187.
- Attridge and Meeks, “Genesis 19”, The HarperCollins Study Bible.
- Herman, Father-Daughter Incest, 36–44.
- Attridge and Meeks, “Genesis 19”, The HarperCollins Study Bible.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 215.
- Attridge and Meeks, “Genesis 19”, The HarperCollins Study Bible.
- Van Seters, The Hebrew Bible Today: Critical Issues, 113.
- Crompton, “Sodom's Gold”, Homosexuality & Civilization, 37.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 216.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 216.
- Spina, “Lot”, The Anchor Bible Dictionary.
- Attridge and Meeks, “Mark 13”, The HarperCollins Study Bible.
- Attridge and Meeks, “Luke 17”, The HarperCollins Study Bible.
- Crompton, “Sodom's Gold”, Homosexuality & Civilization, 37, 137.
- Busse, “Lot”, Encyclopaedia of the Qur'ān, 231–232.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 216.
- Busse, “Lot”, Encyclopaedia of the Qur'ān, 231–232.
- Hirschberg, “Lot”, Encyclopaedia Judaica, 216.
- Crompton, “Love in Arab Spain”, Homosexuality & Civilization, 161–162.
- Chattaway, A Handbook of the Bible and Its Reception in Film, 54–56.
منابع
- Attridge, Harold W.; Meeks, Wayne A. (2017). The HarperCollins Study Bible. HarperOne.
- Van Seters, John (1998). McKenzie, Stepehn L.; Graham, Matt Patrick, eds. The Hebrew Bible Today: An Introduction to Critical Issues. Westminster John Knox Press.
- Whybray, R. N. (2010). "Genesis". The Oxford Bible Commentary: The Pentateuch. Oxford University Press. p. 92–53.
- Crompton, Louis (2003). Homosexuality & Civilization. Harvard University Press.
- Hirschberg, Haïm Z'ew (2007). "َLot". Encyclopaedia Judaica. Macmillan Reference USA. p. 216–215.
- Spina, Frank Anthony (1992). "Lot". The Anchor Bible Dictionary. Yale University Press.
- Arnold, B. T. (2008). "Commentary Part Two". Genesis. Cambridge University Press. p. 125–390.
- Chattaway, Theresa (2016). "It's All in the Family: The Patriarchs of Genesis in Film". In Burnette-Bletsch, Peter T. The Bible in Motion: A Handbook of the Bible and Its Reception in Film. De Gruyter. p. 51–64.
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ لوط موجود است. |