مرگ
مَرگ (به انگلیسی: Death) در زیستشناسی پایان چرخه زندگی موجودات زنده و در پزشکی به معنای توقف برگشتناپذیر علائم حیاتی است.[1] و در متنهای دیگر رشتهها، ممکن است به نابودی کامل یک روند، یک وسیله یا یک پدیده اشاره کند.
عوامل و شرایط گوناگونی میتوانند به مرگ جاندارها بینجامند از جمله بیماری، تخریب زیستگاه، پیری، سوء تغذیه و استرس و تصادفات. در کشورهای پیشرفته، عامل اصلی مرگ انسانها، پیری و بیماریهای مربوط به کهولت سن است.
سنتها و اعتقادات در رابطه با مرگ، یکی از مهمترین قسمتهای فرهنگ انسانها محسوب میشود.
با توجه به پیشرفتهای روزافزون علم پزشکی، توضیح پدیده مرگ، جزئیات لحظه مرگ و همچنین درک واقعی، پیچیدگیهای بیشتری پیدا کردهاست.
مرگ از دیدگاه علم
پس از توقّف علائم حیاتی و قلب، هوشیاری تمام حواس بهکلّی از دست میرود و موجود زنده (انسان و جانوران) هیچ چیزی را احساس نمیکند و نمیشنود و نمیبیند و حس نمیکند زیرا این امور متعلّق به بدن او و اعصاب و تجزیه و تحلیل آن توسط مغز است که از بین رفته و رهسپار آرامشی طولانی (همانند قبل از تولد) میشود.
پس از مرگ در مغز در حدود یکدقیقه پس از قطعشدن ورود اکسیژن به آن، واکنشهای شیمیاییای در مغز انجام شده که باعث از بین رفتن سلولهای مغزی(نورونها) میشود.
سپس جسد به حالت تونوس و خشکشدگی ماهیچهها در میآید و اصطلاحاً (جمود نعشی) میشود و عوامل میکرو ارگانیسمی مانند: باکتری بیهوازی از بیرون بدن و درون آن شروع به فعالیت کرده و بافتهای بدن را تجزیه کرده و پس از گذشت چیزی حدود بیست سال بافت نرم بدن از بین رفته و فقط اسکلت (استخوان) و دندان و مو و ناخن به دلیل داشتن پروتئین کراتین تجزیهٔ بسیار کند تری نسبت به بافت نرم خواهند داشت.
گونههای مرگ
مرگ از دیدگاه پزشکی قانونی یا Forensic Medicine عبارت است از: ختم حتمی و طبیعی زندگی که بعد از تغییرات زنجیری که در روند حیات پدیدار میشود به صورت تدریجی به وقوع میپیوندد. همچنین مرگ از نظر پزشکی قانونی به دودسته تقسیم میشود:
الف) مرگ از نظر نوع مشتمل است بر: مرگ جبری (در اثر عوامل خارجی ایجاد میشود)
مرگ غیر جبری (عبارت است از مرگی که بر اثر کهولت سنّ (فیزیولوژیک) یا بر اثر بیماری (پتالوژیک) به وقوع میپیوندد.
ب) مرگ از نظر جنس مشتمل است بر قتل، خودکشی، مرگ تصادفی (نوعی مرگ جبری است که در وضعیتی خاص رخ میدهد).
دیدگاه ادیان
در ادیان ابراهیمی مرگ جدا شدن روح از بدن دانسته میشود. بنابه این آموزه روح افراد در عالم برزخ وارد شده و در آنجا زندگی دارند.[2] برزخ در زبان عربی فاصله ای است که بین دو چیز حایل شده باشد و در اصطلاح شرع، عالمی را گویند که بین دنیای مادی و فرا مادی قرار دارد و انسان پس از مرگ تا روز قیامت در آن خواهد ماند. پس از مرگ روح انسان هوشیار بوده و بر تمام حوادث درک دارد.
عمومیت و حتمیت مرگ
مرگ سنّتی همگانی است و بنا بر دیدگاه خداباوران، خداوند بقا و جاودانگی حیات دنیوی را برای هیچکس قرار نداده است و همگی طعم مرگ را خواهند چشید.
don Juan Matus دون خوان ماتوس : مرگ هرگز توقف نمیکند . فقط گاهی چراغهایش را خاموش میکند.[3]
چرا ز قافله یک کس نمیشود بیدار؟ - که رخت عُمر ز کی باز میبرد طرار
چرا ز خواب و ز طرار می نیازاری؟ - چرا ازو که خبر میکند کنی آزار؟[4]
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به مرگ در ویکیگفتاورد موجود است. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ مرگ موجود است. |
منابع
- Kastenbaum, Robert (2006). "Definitions of Death". Encyclopedia of Death and Dying. Retrieved on 2007-03-31.
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱ آوریل ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۹.
- كاستاندا، كارلوس، حقيقتی ديگر بازهم گفتوشنودی با دون خوان ، ترجمۀ ابراهيم مكلّا تهران : نشر ديدار1382- صفحه 56
- مولوی ، جلالالدین محمد ، ديوان كبير شمس، طلايه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 1134.