هپتالیان
هپتالیان یا هفتالیان (هیاطله) قوم و دودمانی بودند که از ایالت گانسوی چین به حدود تخارستان هجوم آوردند. شروع قدرت هپتالیان از سال ۴۲۰ میلادی و با هجوم به کیداریان بود و در سال ۵۶۷ میلادی به دست قوای مشترک خسرو انوشیروان و گوکترکها از بین رفتند.[1]پس از ۵۶۷ میلادی، آنها «شاهزادهنشین» ی را در منطقه تخارستان تشکیل دادند که در مناطق شمالی آمودریا تحت نظارت خاقانات غربی ترک و در مناطق جنوبی آمودریا تحت نظارت شاهنشاهی ساسانی بود. دربارهٔ منشأ، زبان، تاریخ و فرهنگ و حدود دولت هپتالیان فرضیات و دیدگاههای متفاوتی بین دانشمندان وجود دارد[2] و هنوز دانشمندان دربارهٔ زبان هپتالیان به نظریهٔ واحدی نرسیدهاند اما بیشتر آنها بر این باورند که زبان هپتالیان از زبانهای ایرانیتبار شرقی بودهاست.[3][4][5]
هفتالیان هپتالیان | |||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
امپراتوری ۴۴۰–۵۶۷ میلادی–شاهزادهنشین ۷۱۰ میلادی | |||||||||||||||||||||||||||
تمغا از هپتالیان
| |||||||||||||||||||||||||||
قلمروی هپتالیان (سبز) سال ۵۰۰ میلادی. | |||||||||||||||||||||||||||
وضعیت | امپراتوری کوچنشین | ||||||||||||||||||||||||||
پایتخت | |||||||||||||||||||||||||||
زبان(های) رایج |
| ||||||||||||||||||||||||||
دین(ها) | |||||||||||||||||||||||||||
دوره تاریخی | دوران باستان متأخر | ||||||||||||||||||||||||||
• بنیانگذاری | امپراتوری ۴۴۰–۵۶۷ میلادی | ||||||||||||||||||||||||||
• فروپاشی | شاهزادهنشین ۷۱۰ میلادی | ||||||||||||||||||||||||||
|
تاریخ افغانستان | ||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
مرتبط: | ||||||||||||||||||||
آریانا · خراسان | ||||||||||||||||||||
خلاصهٔ تاریخ افغانستان | ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||
کتاب · رده:تاریخ افغانستان · درگاه |
نامهای متعدد هپتالیان
در منابع مختلف هیتالیان به جز نام هونهای سفید باز نامهای متعددی دارند که همین امر به تنهایی مشکلات زیادی را به وجود آوردهاست. در مآخذ سریانی نام آنها اِپتالیت است در مآخذ یونانی زبان اِفتالیت در مآخذ ارمنی هَپتل در زبان فارسی میانه هِفتالان در زبان عربی هیطل در زبان تاجیکی و فارسی هِتل و هیتل و هیتال در مآخذ چینی یِه- دَه و یِه- دی- یِن به جز این باید گفت که در مآخذ اوستایی خئیواونا (X’iiaona)، در پهلوی خیون (Xyōn)، در لاتین Chionitae,[6] در هندی هونا نامیدهاند و مآخذ عربی آنها را با ترکها و مآخذ ارمنی با کوشانیان آمیخته کردهاند.[7]
در متون پهلوی و مآخذ هندی هم سرخخیانیان و هم سفیدخیانیان وجود دارند. به باور دانشمندان سرخخیانیان، از سرخ بودن کلاه، زره و جوشن و پرچم آنها بر میآید. در تصاویر روی دیوار افراسیاب در سمرقند نیز دو رنگ متفاوت از هپتالیان دیده میشود، یکی سرخروی و دیگری سفیدروی است و میتوان دلیل آن را موجودیت سرخخیانیان و سفیدخیانیان بهشمار آوریم.[8]
قدرت گرفتن هپتالیان
پیروز پادشاه ساسانی (۴۵۹ تا ۴۸۳ میلادی)، توانست بهطور قطع کیداریان را مغلوب کند و آنها را تا قندهار کنونی پس براند. اما قوم دیگری به نام هیاطله که نوادگان مردم ایرانیتباری بودند که در آسیای میانه و باختر چین به کوچروی مشغول بودند و به تدریج توسط اقوام بیابانگرد ترک-مغول (آلتاییزبان) به جنوب و جنوبغربی محل سکونتشان رانده شده و به نواحی تخارستان هجوم آوردند. پیروز ساسانی با این دشمن جدید شروع به جنگ کرد.[9] اما مغلوب و اسیر شد و بناچار شهر تالقان را که قبل از غلبهٔ او بر کیداریان، شهر سرحدی مستحکمی بود بدیشان تسلیم کرد و متعهد شد که از آنجا تجاوز نکند و نیز مجبور شد با پرداخت غرامت، آزادی خود را بخرد.
پسرش قباد چند سال به عنوان گروگان در دربار پادشاه هفتالیان ماند تا تمام مبلغ پرداخت شود. بعد از آن پیروز با وجود ممانعت سپاهبد وهرام دوباره با هپتالیان وارد جنگ شد. این لشکرکشی در سال ۴۸۴ میلادی سرانجامی بس وخیم یافت و سپاه ایران کاملاً مغلوب دشمن و نابود شد. پیروز به قتل رسید و جسد او هرگز به دست نیامد. یکی از دختران پیروز به دست پادشاه هپتالیان افتاد که او را به حرم خود فرستاد. هپتالیان با ورود به ایران، چندین ایالت را با شهرهای مرو و هرات تصرف کردند و خراجی سالیانه بر ایرانیان تحمیل کردند.[9] از این پس تحویل به موقع باج یکی از وظایف مهم و شاق شاهان بعدی ایران شد.[10]
تسلط هپتالیان بر ایران، خسارتهای مادی و معنوی جبرانناپذیری به بار آورد. به همین مناسبت سردار ایرانی به نام گشنسپداذ ملقب به نخوارک که از طرف زرمهر مأمور مذاکره با ارمنیان شده بود، در ضمن صحبت خود با واهان مامیکونی رئیس شورشیان ارمنیان چنین گفت «او (یعنی پیروز) کشوری چندان بزرگ و آبادان و مستقل را تسلیم هپتالیان کرد و تا تسلط این طایفه باقیاست، کشور ایران از قید عبودیت و زنجیر هولناک اسارت نجات نخواهد یافت.» بهترین افراد سپاه هلاک شده بودند و دولت در خزانهٔ خود پولی که حقوق سپاهیان را کافی باشد نداشت. مورخان ایرانی نوشتهاند که زرمهر از پادشاه هفتالیان انتقام گرفت و عاقبت با آن طایفه صلحی شرافتمندانه کرد و پادشاه هپتالیان تمام غنائمی را که در جنگ اخیر از پیروز گرفته بود، پس داد و دختر او را نیز پس فرستاد. اما این موضوع درست بهنظر نمیآید زیرا پادشاه هپتالیان از او دختری پیدا کرد که بعدها همسر قباد یکم پادشاه ساسانی گردید. دولت هپتالیان تا سال ۵۶۷ میلادی دوام داشت. انوشیروان پادشاه ساسانی، این دولت را که بر اثر حملهٔ یک قبیلهٔ ترک، به سرداری سینجیبو (سیلزیبول) متزلزل شده بود، برانداخت.[11]
سرانجام هپتالیان
زمینههای اتحاد
دولت هیاطله در حد فاصل مرزهای ایران و مرزهای گسترش یابندهٔ دولت نوظهور گوکترک قرار داشت و در حقیقت گذشته از تهدید مرزهای شرقی ایران، منافع این کشور از بابت تجارت ابریشم را تهدید میکرد. از سوی دیگر دولت نوظهور گوکترک هم که به شرقیترین بخش این جادهٔ مهم کاروان روی بین شرق و غرب دست یافته بود، میخواست این جاده را تحت نظارت خود بگیرد و این خواست تنها با پیروزی بر هیاطله که راه پیشروی و توسعهٔ آن را به سوی غرب سد کرده بود، ممکن میگردید. همین موقعیت خاص دولت هیاطله زمینهٔ لازم را برای نزدیکی خسرو انوشیروان و ایستمی خان فراهم آورد.[12]
اتحاد ایستمیخان و خسرو انوشیروان
ایستمی خان برای تحقق خواست خود که از میان برداشتن دولت هیاطله بود، به متفق نیرومندی نیاز داشت و انوشیروان هم که در صدد خاتمه بخشیدن به تجاوزات و تهدیدهای هیاطله و اعادهٔ اعتبار دولت ساسانی بود، به دنبال متحد توانایی میگشت و این دو خیلی زود از بالای سر هیاطله متوجه وجود یکدیگر شدند و علایم و پیامهای تفاهم را رد و بدل کردند و به سرعت به هم نزدیک گشتند. سفیران ایستمی برای مذاکره به دربار انوشیروان رفتند و انوشیروان نیز آنها را به گرمی استقبال کرد و اتفاق لازم برای برانداختن دولت هیاطله به زودی صورت گرفت. یکی از مظاهر این نزدیکی، ازدواج انوشیروان با دختر ایستمی بود. به نوشتهٔ مسعودی نام این دختر که مادر هرمزد چهارم میشد، فاقم و به ثبت ابن بلخی قاقم و به نوشتهٔ یک اثر متأخر تاکوم بودهاست.[13]
سقوط دولت هیاطله
در این هنگام گوکترکها به سیحون نزدیک شده بودند و به نظر میرسید که هیاطله را از همین منطقه مورد تعرض و حمله قرار دهند. هیاطله هم که شاهد نزدیک شدن دو رقیب نیرومند خویش بودند و خود را در میان دو آسیاسنگ تحت فشار میدیدند، برای جلب حمایت دولت چین به خاقان آن کشور روی آوردند؛ اما اقدام سریع ترکها و ایرانیها، امپراتوری چین را در مقابل عمل انجام یافته قرار داد. به قول خواندمیر: «انوشیروان از این جانب و سپاه ترکان از آن طرف متوجه استیصال پادشاه هیاطله گشتند .» در اندک مدتی ترکان تحت فرمان ایستمی خان، سرزمینهای سغد و تاشکند و فرغانه و سمرقند و بخارا را به تصرف درآوردند و بر راه کاروان روی آسیای داخلی مسلط شدند. نیروهای دولت ساسانی هم از جانب غرب به حرکت درآمدند و دولت هیاطله در فاصلهٔ سالهای ۶۵–۵۶۳ م. برافتاد و قلمرو آن بین متفقان تقسیم گردید و به قولی رود جیحون و به قولی دیگر رود مرغاب مرز بین دو کشور شناخته شد.[13]
جامعه هپتالیان
هپتالیان نوادگان مردم ایرانیتباری بودند که در آسیای میانه و باختر چین به دامداری و کوچروی مشغول بودند اما به تدریج توسط اقوام بیابانگرد ترک-مغول (آلتایی زبان) به جنوب و جنوبغربی محل سکونتشان رانده شده و در آنجا حکومتهایی تأسیس کردند. طبق روایت بعضی از مآخذ، هپتالیان مردمانی شهری بودند. اما مآخذ چینی به کلی حرف دیگری میزنند. طبق خبر آنها «هپتالیان شهر ندارند و در جاهای پرآب و علف در خانههای سیاه زندگی میکنند.» چینیها میگویند آنها در چادرهای پوستی زندگی میکرده و کوچنشین بودهاند. از سوی دیگر آمده که در گذشته آنها ممالک بسیاری را به تصرف خود درآوردند. فئوفان بیزانسی میگوید که هپتالیان، ایرانیان را مغلوب ساخته و شهرها و بنادر آنها را تصاحب کردند. مؤلفان غربی هپتالیان را مردمان شهری گفتهاند که آنها صاحب شهرها بودند و در دورههای بعدی اعیان و اشراف هپتالیان در شهرها سکونت اختیار مینمودند.
گیرشمن، باستانشناس فرانسوی، پس از مشاهدهٔ نام HIONO بر روی سکههای ایرانی شرقی این نام را به خیونها نسبت میدهد. افزون بر این، او عبارت دیگر ĒPTLA ĒIONO بر روی این سکهها را سندی بر حاکمیت نخبگان هفتالی بر خیونها میداند و آنها را با هونهای سفید یکی میداند، و براین باور است که خیونها نه از نژاد ترک بودند و نه از نژاد مغول.
در جامعه هیتالیان چند شوهری رسم بود. برادران یک زن مشترک داشتند و زنی که شوهرش برادر نداشت یعنی زن تک شوهر کلاه یک گوشه بر سر میکرد. زن چند شوهردار کلاهی داشت که تعداد گوشههای آن متساوی با تعداد شوهرهای وی بود در لباس هم وابسته به تعداد شوهرها پوپک دوخته میشد. دربارهٔ این عرف و عادت که همزمان با چندزنی در بین والیان معمول بود، بسیاری مآخذ چینی خبر میدهند.
به نوشته منابع، هپتالیان در ابتدا خدایان خود مثلاً خدای آتش را میپرستیدند. آنها هر صبح از چادر خود بیرون آمده و نماز میگزاردهاند. شاید آنها آفتاب را هم پرستش میکردهاند؛ ولی در جامعه هپتالیان، کمکم ادیان قومهایی که سرزمینشان تحت تصرف هپتالیان بود، رواج مییابد؛ مثلاً دین بودایی رفتهرفته گسترش پیدا کرد و برپایهٔ یک سند دیگر دین نصرانی نیز معمول بودهاست.[14]
پانویس
- ویکیپدیای انگلیسی، Hephthalite
- تاجیکان، ص ۳۱۰
- Denis Sinor, "The Establishment and dissolution of the Turk empire" in Denis Sinor, "The Cambridge history of early Inner Asia, Volume 1", Cambridge University Press, 1990. pp 300:"There is no concensus concerning the Hephtalite language, though most scholar seem to to think it was Iranian"
- Enoki, Kazuo: "On the Nationality of the White Huns", Memoirs of the Research Department of the Tokyo Bunko, 1959, No. 18, p. 56. Quote: "Let me recapitulate the foregoing. The grounds upon which the White Huns are assigned an Iranian tribe are: (1) that their original home was on the east frontier of Tokharestan ; and (2) that their culture contained some Iranian elements. Naturally, the White Huns were sometimes regarded as another branch of the Kao-ch’e tribe by their contemporaries, and their manners and customs are represented as identical with those of the T’u-chueh, and it is a fact that they had several cultural elements in common with those of the nomadic Turkish tribes. Nevertheless, such similarity of manners and customs is an inevitable phenomenon arising from similarity of their environments. The White Huns could not be assigned as a Turkish tribe on account of this. The White Huns were considered by some scholars as an Aryanized tribe, but I would like to go further and acknowledge them as an Iranian tribe. Though my grounds, as stated above, are rather scarce, it is expected that the historical and linguistic materials concerning the White Huns are to be increased in the future and most of the newly-discovered materials seem to confirm my Iranian-tribe theory." here or "Hephtalites" or "On the Nationality of the Hephtalites".
- Xavier Tremblay, Pour une histore de la Sérinde. Le manichéisme parmi les peoples et religions d’Asie Centrale d’aprés les sources primaire, Vienna: 2001, Appendix D «Notes Sur L'Origine Des Hephtalites” , pp. 183-88 «Malgré tous les auteurs qui, depuis KLAPROTH jusqu’ ALTHEIM in SuC, p113 sq et HAUSSIG, Die Geschichte Zentralasiens und der Seidenstrasse in vorislamischer Zeit, Darmstadt, 1983 (cf. n.7), ont vu dans les White Huns des Turcs, l’explication de leurs noms par le turc ne s’impose jamais, est parfois impossible et n’est appuyée par aucun fait historique (aucune trace de la religion turque ancienne), celle par l’iranien est toujours possible, parfois évidente, surtout dans les noms longs comme Mihirakula, Toramana ou γοβοζοκο qui sont bien plus probants qu’ αλ- en Αλχαννο. Or l’iranien des noms des White Huns n’est pas du bactrien et n’est donc pas imputable à leur installation en Bactriane […] Une telle accumulation de probabilités suffit à conclure que, jusqu’à preuve du contraire, les Hepthalites étaient des Iraniens orientaux, mais non des Sogdiens." Available here or here
- Wolfgang Felix, 1991, 'CHIONITES',Encyclopaedia Iranica
- تاجیکان، ص ۳۱۲
- تاجیکان، ص ۳۱۵
- کریستن سن، ص ۳۱۶
- تاجیکان، ص ۳۰۷
- کریستن سن، ص ۳۱۶ و ۳۱۷
- رئیسنیا، رحیم، «آذربایجان در سیر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام»، ص 536.
- رئیسنیا، رحیم، «آذربایجان در سیر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام»، ص 537.
- تاجیکان، ص ۳۱۸
جستارهای وابسته
- پیروز یکم
- خیونها
- ساسانیان
- هونهای ایرانی
منابع
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ هپتالیان موجود است. |
- غفوروف، باباجان. تاجیکان. تاریخ قدیم، قرون وسطی، و دورهٔ نوین. دوشنبه: مؤسسهٔ انتشاراتی عرفان، لیتوگرافی چاپ و صحافی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۷
- کریستین سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۷
- ویکیپدیای انگلیسی، Hephthalite