فارابی

ابونصر محمد بن محمد بن طارخان بن اوزلوغ فارابی (زادهٔ ۲۵۹ قمری / ۸۷۲ م.[1] در فاراب – درگذشتهٔ ۳۳۹ قمری / ۹۵۰ م.[3] در دمشق)[5] از بزرگترین فلاسفه و دانشمندان ایرانی[2][6][7] عصر طلایی اسلام است.[2][2][6]

فارابی
عنوانمعلم ثانی[1]
اطلاعات شخصی
زاده۲۵۹ قمری/حدود ۸۷۲ میلادی[1]
درگذشته۳۳۹ قمری/حدود ۹۵۰ میلادی[1]
دیناسلام حنفی
ملیتایرانی
دوراندوران طلایی اسلام
عقیدهفلسفه نوافلاطونی
زمینه‌های علمیمتافیزیک، فلسفه سیاسی، حقوق، منطق، موسیقی، علم، فلسفه اخلاق، عرفان[1]، معرفت‌شناسی
آثار معروفموسیقی کبیر، آراء اهل المدینة الفاضله، احصاءالعلوم، الاحصاء و الايقاعات[1]
مرتبه

فارابی در علم، فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی، پزشکی، ریاضیات و موسیقی تخصص داشت. بیشترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی و همچنین دانشنامه‌نویسی بود. فارابی به مکتب نوافلاطونی تعلق داشت که سعی داشتند تفکرات افلاطون و ارسطو را با الهیات توحیدی هماهنگ کنند و در فلسفه اسلامی نیز از جمله اندیشمندان مشایی محسوب می‌شود. فارابی شرح‌های ارزشمندی بر آثار ارسطو نگاشته و به سبب همین او را معلم ثانی خوانده‌اند. وی آثاری نظیر الجمع بین الرایین، اغراض مابعدالطبیعه، فصوص الحکمه و احصاء العلوم را از خود به یادگار نهاده‌است. در قرون وسطی آثاری چند از او به زبان لاتین برگردانده شده‌اند و او به خوبی در غرب نیز شهرت یافته‌است.

پدر و مادر فارابی از سغدیان ایرانی زبان بودند.[8][9] فارابی بیشتر عمر خود را در بغداد دارالخلافه حکومت عباسیان گذراند.

زندگی

ابونصر محمد بن محمد طرخانی ملقب به فارابی، در حدود سال ۲۵۷هجری قمری/ ۸۷۰میلادی در دهکدهٔ «وسیج» از ناحیهٔ پاراب (فاراب) در فرارود (شهر اُترار کنونی در جنوب قزاقستان) یا پاریاب (فاریاب) خراسان در افغانستان کنونی به دنیا آمد. دهخدا به نقل از بدیع الزمان فروزانفر می‌نویسد: «اسم پدر او طرخان و نام جدش اوزلوغ است (اما در دانشنامه ایرانیکا رد شده است). نام ازلغ و طرخان هر دو نامهای سغدی ایرانی هستند که نام طرخان از سغدی به ترکی وارد شده است. درشرح زندگی فارابی مطلبی که بر جریان واقعی زندگی دوران طفولیت و جوانی وی باشد در کتاب‌ها وجود ندارد. ابن ابی اصیبعه دو خبر متناقض دربارهٔ او نقل می‌کند: اول اینکه فارابی در آغاز کار نگهبان باغی در دمشق بود و دوم اینکه، در عنفوان جوانی به قضاوت مشغول بود و چون به معارف دیگر آشنا شد، قضاوت را ترک کرد و با تمام میل به طرف معارف دیگر روی آورد.» در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد «متی بن یونس» به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حرّان سفر کرد و به شاگردی «یوحنا بن حیلان» درآمد.

از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس می‌شد، به خوبی فرا گیرد.

به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که «یحیی بن عدی» فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود.

در سال ۳۳۰هجری قمری/۹۴۱میلادی به دمشق رفت و به «سیف الدوله حمدانی» حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال ۳۳۸هجری قمری/۹۵۰میلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت. عده‌ای بر این باورند که ابونصر هنگامی که از دمشق به عسقلان می‌رفت به دزدان برخورد. ابونصر گفت: «هر آنچه از مرکب، سلاح، لباس و مال هست بگیرید و با من کاری نداشته باشید.» آن‌ها نپذیرفتند و قصد کشتن او کردند. ابونصر به ناچار با آن‌ها جنگید و کشته شد. امرای شام از حادثه با خبر شدند. ابونصر را دفن کردند و دزدان را بر سر قبر او دار زدند.

مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زهد پیشه و عزلت‌گزین و اهل تأمل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیت‌المال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت می‌ورزید.

فارابی در انواع علوم بی‌همتا بود. چنان‌که دربارهٔ هر علمی از علوم زمان خویش کتاب نوشت و از کتاب‌های وی معلوم می‌شود که در علوم زبان و ریاضیات و کیمیا و هیئت و علوم نظامی و موسیقی و طبیعیات و الهیات و علوم مدنی و فقه و منطق دارای مهارت بسیار بوده‌است.

درست است که کندی نخستین فیلسوف اسلامی است که راه را برای دیگران پس از خود گشود؛ اما او نتوانست مکتب فلسفی تأسیس کرده و میان مسائلی که مورد بحث قرار داده‌است، وحدتی ایجاد کند. در صورتی که فارابی توانست مکتبی کامل را بنیان نهد.

ابن سینا او را استاد خود می‌شمرد و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام بالایی قائل بودند. ازجمله سخنی از ابن سینا است که اوج منزلت علمی او را بیان می‌کند: کتاب مابعدالطبیعه را مطالعه کردم و بعد از چهل مرتبه مطالعه نتوانستم از اغراض مؤلف آن آگاهی پیدا کنم تا اینکه در بازار به کتابی از ابونصر فارابی برخورد کردم که شرحی بر کتاب مابعدالطبیعه بود. بعد از مطالعه آن توانستم مطالب مابعدالطبیعه را دریابم و بسیار مسرور شدم.

در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به «معلم اول» بود، معلم ثانی لقب داده‌اند.

نسب‌ها

تاریخ‌نگار عرب ابن ابی اصیبعه (وفات ۶۶۸ ه‍.ق) در کتاب العیون خود اشاره کرده‌است که فارابی که پدر قرآن است، از نسب پارسی بود [2][10] ابن ندیم در الفهرست خود و نیز الشهروزی که در حوالی سال‌های ۱۲۸۸ میلادی می‌زیست و اولین زندگی‌نامه را نوشته‌است، نسب وی را ایرانی می‌نویسند.[11][12] علاوه بر این‌ها فارابی در حاشیه بسیاری از کارهایش به زبان پارسی و سغدی منابعی را معرفی کرده (حتی به زبان یونانی، اما به ترکی نه)[2]),[13] حتی زبان سغدی به عنوان زبان مادری وی[14] و زبان ساکنان فاراب دانسته شده‌است.[15] محمد جواد مشکور ایرانی زبان بودن اصالت آسیای میانه را استدلال کرده‌است.[16] اما فاراب در درجه نخست جزو سرزمین مسلمانان بود و در درجه نخست فارابی به دنیای اسلام و تمام بشریت تعلق دارد و عرب یا پارسی یا ترک بودن وی اهمیتی ندارد.[16] اصالت پارسی فارابی توسط دیگر منابع نیز بحث شده‌است.[17] همچنین پروفسور دانشگاه آکسفورد آقای بوسورث می‌نویسد که چهره‌های بزرگ مانند فارابی، بیرونی و ابن سینا توسط دانش پژوهان علاقه‌مند ترک به نژاد ترکی چسبانده شدند.[18] در دانشنامه ایرانیکا دکتر گوآتاس اظهارات ابن خلکان را نکوهش کرده و مدارک پیش از وی در این زمینه از ابن اصیبعه در مورد پارسی بودن فارابی باعث شده تا ابن خلکان به تلاش برای مدرک‌سازی جهت ترک نشان دادن وی باشد.[2] در این چهارچوب وی اشاره می‌کند که ابن خلکان ابتدای اسم فارابی نسبت الترک را افزود در حالی که فارابی هرگز چنین نسبتی را نداشته‌است.[2]

اسکناسی که هم‌اکنون در جمهوری قزاقستان رواج دارد

قدیمی‌ترین کسی که نسب فارابی را ترک دانسته ابن خلکان بوده‌است. وی در اثر خود وفایات فارابی را متولد فاراب و روستای کوچکی به نام وسیج که اکنون به نام اترار در قزاقستان شناخته می‌شود و از والدینی ترک می‌داند. ابن خلکان گوید: ابو نصر به زبان ترکی، عربی و دری به خوبی آگاه بود و این از تألیفات او به خصوص «کتاب الموسیقی الکبیر» به وضوح پدیدار است. برخی منابع دیگر نیز به این جریان معتقدند.[19] علامه محمد قزوینی نیز جزو موافقان نسب ترکی فارابی است.[20]

فلسفه فارابی

از عصر فارابی تا عصر سبزواری، یعنی از قرن نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهم‌ترین بحث تفکر اسلامی بود.[21] فارابی به پیروی از ارسطو معتقد بود که جهان «قدیم» است. اما برای آنکه از چهارچوب تعلیمات قرآنی خارج نشود، سعی کرد بین عقیده ارسطو و مسئله خلق جهان در قرآن راهی بیابد. به همین سبب سعی می‌کرد موضوع «فیضان» و «[تجلی]» را با روش عقلی توضیح دهد. او عقل و انواع آن را ابداع خداوند می‌داند. اما اظهار می‌دارد که این ابداع در زمان اتفاق نیفتاده‌است.[22] او معتقد است که «عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است.[23]

فلسفه فارابی آمیزه‌ای است از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثنی‌عشری به خود گرفته‌است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی است و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه به مکتب فلوطینی گرایش دارد.

وحدت فلسفه

فارابی از کسانی است که می‌خواهند آراء مختلف را با هم وفق دهند. او در این راه بر همه گذشتگان خود نیز سبقت گرفت. او در این راه تا آن جا پیش رفت که گفت: فلسفه، یکی بیشتر نیست و حقیقت فلسفی - هر چند مکاتب فلسفی متعدد باشند - متعدد نیست.

فارابی به وحدت فلسفه سخت معتقد بود و برای اثبات آن براهین و ادله بسیاری ذکر کرد و رسائل متعدد نوشت که از آن جمله، کتاب «الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو» به دست ما رسیده‌است.

وی معتقد بود که اگر حقیقت فلسفی واحد است، باید بتوان در میان افکار فلاسفه بزرگ به ویژه افلاطون و ارسطو توافقی پدیدآورد. اساساً وقتی غایت و هدف این دو حکیم بزرگ، بحث دربارهٔ حقیقتی یکتا بوده‌است، چگونه ممکن است در آراء و افکار، با هم اختلاف داشته باشند؟

فارابی میان این دو فیلسوف یونانی پاره‌ای اختلافات یافته بود، اما معتقد بود که این اختلافات، اختلافاتی سطحی است و در مورد مسائل اساسی نیست. مخصوصاً آنکه آن‌ها مبدع و پدیدآورندهٔ فلسفه بوده و همه حکمای بعدی کم و بیش، به این دو متکی هستند.

مسائلی که به عنوان اختلاف مبانی افلاطون و ارسطو مطرح بود و فارابی درصدد هماهنگ ساختن بین آن‌ها برآمد، عبارت بودند از:

روش زندگی افلاطون و ارسطو، روش فلسفی افلاطون و ارسطو، نظریه مُثُل، نظریه معرفت یا تذکر، حدوث و قدم، نظریه عادت.

البته تردیدی نیست که فارابی در این امر رنج بسیاری متحمل شده‌است؛ اما نکته مهم در این رابطه این است که یکی از منابع او برای انجام این مقصود، کتاب «اثولوجیا» یا «ربوبیت» بود که یکی از بخش‌های کتاب «تاسوعات» فلوطین می‌باشد. وی فکر می‌کرد که این کتاب متعلق به ارسطو است و چون در آن به یک سلسله آراء افلاطونی برخورد کرده بود، همین امر او را بر این کار، تشویق می‌کرد. (در حالی که مطالب این کتاب، ارتباطی با ارسطو نداشت)

بنابراین، اگر چه فارابی در کار خود به توفیق کامل دست نیافت، ولی راه را برای دیگر فلاسفه اسلامی گشود. بدین ترتیب که میان ارسطو و عقاید اسلامی یک نوع هماهنگی ایجاد کرد و فلسفه ارسطو را جزو سرچشمه‌ها و اصول فلسفه اسلامی قرارداد.

موسیقی

فارابی در کتاب احصاء العلوم در تعریف موسیقی می‌گوید: "علم موسیقی به‌طور کلی، از شناختن انواع الحان و آنچه الحان از آن‌ها تألیف می‌شود بحث می‌کند و روشن می‌سازد که الحان برای چه غرض‌هایی تألیف می‌شوند و چگونه باید تألیف شوند و بر چه حالی باید باشند تا تأثیر آن‌ها بیشتر و دلنشین تر گردد."

کتاب موسیقی کبیر شاهکار فارابی در علم موسیقی است که با ترجمه آذرتاش آذرنوش برگردان شده‌است. به گفته دکتر عبدالامیر سلیم این کتاب عظیم‌ترین کار دوره اسلامی در زمینه موسیقی است. کارادیوو بیان می‌دارد که دراویش مولوی نغمه‌ها و نواها و آهنگ‌های باستانی را که با خواندن اشعار مولانا همواره زمزمه می‌کردند و همیشه در ذهن داشته‌اند و می‌خوانند همگی منتسب به فارابی است. فارابی در این کتاب سعی کرده‌است که آرای پیشینیان در مورد موسیقی را جمع‌آوری کند. فارابی نخستین کسی است که نام خنیاگر معروف دربار خسرو‌ پرویز را به جای باربد، به صورت درست یعنی فهلبذ ضبط کرده‌است. وی در موسیقی کبیر از دو نوع تنبور بغدادی و خراسانی نیز سخن می‌گوید. او همچنین از ساز شاه رود و شکل آن سخن می‌گوید. فارابی زمانی که شاهرود را توضیح می‌دهد از فاصله پنجم (پرده پنجم) نیز سخن گفته‌است.[24]

آثار فارابی

آثار فارابی از این قرار است:

۱) ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایسته‌است قبل از فلسفه فرا بگیری): در این کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کناره‌گیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر می‌کند و دربارهٔ هر یک مطالبی بیان می‌نماید.

۲) السیاسه المدنیه (سیاست شهری): این کتاب دربارهٔ اقتصاد سیاسی است.

۳) الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس (جمع بین آراء دو حکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو): فارابی در این کتاب می‌کوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.

۴) رساله فی ماهیه العقل (رساله‌ای دربارهٔ ماهیت و چیستی عقل): در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آن‌ها را بیان می‌کند.

۵) تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت): در اخلاق و فلسفه نظری.

۶) اجوبه عن مسائل فلسفیه (پاسخ‌هایی به مسائل فلسفی): پاسخ‌هایی است به برخی پرسش‌ها و مسائل فلسفی.

۷) رساله فی اثبات المفارقات (رساله‌ای در اثبات وجود موجودات غیر مادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث می‌کند.

۸) اغراض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه (اغراض مابعدالطبیعه ارسطو) یا مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک): این کتاب از مهم‌ترین کتاب‌های فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.

۹) رساله فی السیاسه (رساله‌ای در سیاست): فارابی دربارهٔ سیاست صحبت می‌کند.

۱۰) فصوص الحکمه (فصوص جمع فص به معنای نگین می‌باشد: نگین‌های حکمت): این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل ۷۴ بحث در این زمینه و مباحث نفس می‌باشد.

۱۱) کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبه‌های گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین می‌کند.

۱۲) اندیشه‌های اهل مدینه فاضله: فارابی در این اثر آرمان شهر خود را بنا می‌کند.

  1. احصاءالعلوم :یکی از آثار معروف فارابی، کتاب احصاء العلوم است که در آن علوم متداول زمان خود (یا اصلی‌ترین علوم) را دسته‌بندی کرده‌است. به عقیده وی، همه دانشها را می‌توان در هشت دسته اصلی جای داد که برخی از آنها، خود شاخه‌هایی گوناگون دارند.
  2. فی وجوب صناعه الکیمیا (دربارهٔ ضرورت کیمیا)
  3. رساله الحروف:فارابی در این رساله مشکلات کتاب متافیزیک ارسطو را حل می‌کند. یکی از آثار مفصل فارابی است که در آن دربارهٔ کلمات عربی و فارسی و یونانی که بر عینیت و تحقق دلالت دارند و نیز از مقولات بحث می‌کند.[25]

پانویس

  1. Corbin, Henry; Hossein Nasr (2001). History of Islamic Philosophy. Kegan Paul. ISBN 978-0-7103-0416-2.
  2. Dimitri Gutas, "Farabi" in دانشنامه ایرانیکا، Online Edition 2005-2007; accessed 1 مارس، ۲۰۰۷.
  3. Dhanani, Alnoor (2007). "Fārābī: Abū Naṣr Muḥammad ibn Muḥammad ibn Tarkhān al‐Fārābī". In Thomas Hockey; et al. The Biographical Encyclopedia of Astronomers. New York: Springer. pp. 356–7. ISBN 978-0-387-31022-0. (PDF version)
  4. Brague, Rémi; Brague, Remi (1998). "Athens, Jerusalem, Mecca: Leo Strauss's "Muslim" Understanding of Greek Philosophy". Poetics Today. 19 (2): 235–259. doi:10.2307/1773441. ISSN 0333-5372. JSTOR 1773441.
  5. کتاب درسی فلسفه (آشنایی با فلسفهٔ اسلامی) دورهٔ پیش‌دانشگاهی رشتهٔ علوم انسانی و معارف صفحهٔ ۴۵ و ۴۶
  6. Ebn Abi Osaybea, Oyun al-anba fi tabaqat at-atebba, ed. A. Müller, Cairo, 1299/1882. وکان ابوه قائد جیش وهو فارسی المنتسب
  7. «al-farabi (Stanford Encyclopedia of Philosophy)».
  8. http://www.ibe.unesco.org/publications/ThinkersPdf/farabie.pdf
  9. «Philosophers: Abu Al-Nasr Al-Farabi». بایگانی‌شده از اصلی در ۷ مارس ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۲ نوامبر ۲۰۰۹.
  10. Ebn Abi Osaybea, Oyun al-anba fi tabaqat at-atebba, ed. A. Müller, Cairo, 1299/1882. و کان ابوه قائد جیش و هو فارسی
  11. Seyyed Hossein Nasr, Mehdi Amin Razavi. "An Anthology of Philosophy in Persia, Vol. 1: From Zoroaster to Umar Khayyam" , I.B. Tauris in association with The Institute of Ismaili Studies, 2007. Pg 134: “Ibn Nadim in his al-Fihrist, which is the first work to mention Farabi considers him to be of Persian origin, as does Mohammad Shahrazuri in his Tarikh al-hukama and Ibn Abi Usaybi'ah in his Tabaqat al-atibba. In contrast, Ibn Khallikan in his '"Wafayat al-'ayan considers him to beof Turkish descent. In any case, he was born in Farab in Khurasan of that day around 257/870 in a climate of Persianate culture"
  12. Arabic: و کان من سلاله فارس in J. Mashkur, Farab and Farabi,Tehran,1972. See also لغت‌نامه دهخدا under the entry Farabi for the same exact Arabic quote.
    • George Fadlo Hourani, Essays on Islamic Philosophy and Science, Suny press, 1975.
    • Kiki Kennedy-Day, Books of Definition in Islamic Philosophy: The Limits of Words, Routledge, 2002, page 32.
  13. Joshua Parens (2006). An Islamic philosophy of virtuous religions: introducing Alfarabi. Albany, NY: State Univ. of New York Press. pp. 3. ISBN 0-7914-6689-2 excerpt: "He was a native speaker of Turkic[sic] dialect, Soghdian".
  14. Joep Lameer, "Al-Fārābī and Aristotelian syllogistics: Greek theory and Islamic practice" , E.J. Brill, 1994. ISBN 90-04-09884-4 pg 22: «..Islamic world of that time, an area whose inhabitants must have spoken Soghdian or maybe a Turkish dialect..."
  15. مشکور، محمدجواد. “فاراب و فارابی“. دوره۱۴، ش۱۶۱ (اسفند 54): 15-20-. J. Mashkur, "Farabi and Farabi" in volume 14, No. 161, pp 15-12 ,Tehran,1972. English translations of the arguments used by J. Mashkur can be found in: G. Lohraspi, "Some remarks on Farabi's background" ; a scholarly approach citing C.E. Bosworth, B. Lewis, R. Frye, D. Gutas, J. Mashkur and partial translation of J.Mashkur's arguments: PDF. ولی فارابی فیلسوف تنها متعلق به ایران نبود بلکه به عالم اسلام تعلق داشت و از برکت قرآن و دین محمد به این مقام رسید. از این جهت هه دانشمندانی که در اینجا گرد آمده‌اند او را یک دانشمند مسلمان متعلق به عالم انسانیت می‌دانند و کاری به ترکی و فارسی و عربی بودن او ندارند.
  16. .
    • P.J. King, "One Hundred Philosophers: the life and work of the world's greatest thinkers", chapter al-Fārābi, Zebra, 2006. pp 50: «Of Persian stock, al-Farabi (Alfarabius, AbuNaser) was born in Turkestan»
    • Henry Thomas, Understanding the Great Philosophers, Doubleday,Published 1962
    • T. J. Denboer, "The History of Philosophy in Islam" , BiblioBazaar, LLC, 2008. Excerpt page 98: «His father is said to have been a Persian General". ISBN 0-554-30253-5, 9780554302539
    ت، ح، دیبور: تاریخ الفلسفة فی الإسلام. ترجمة: محمد عبد الهادی أو ریدة. مطبعة لجنة التألیف و الترجمة، القاهرة، ط۴، ۱۹۵۷، ص ۱۹۶
    • Sterling M. McMurrin, Religion, Reason, and Truth: Historical Essays in the Philosophy of Religion, University of Utah Press, 1982, ISBN 0-87480-203-2. page 40.
    • edited by Robert C. Solomon and Kathleen M. Higgins. (2003). From Africa to Zen: an invitation to world philosophy. Lanham, Md. : Rowman & Littlefield Publishers. pp. 163. ISBN 0-7425-1350-5 "al-Farabi (870-950), a Persian,»
    • Thomas F. Glick. (1995). From Muslim fortress to Christian castle: social and cultural change in medieval Spain. Manchester: Manchester University Press. pp. 170. ISBN 0-7190-3349-7 "It was thus that al-Farabi (c. 870-950), a Persian philosopher»
    • The World's Greatest Seers and Philosophers.. Gardners Books. 2005. pp. 41. ISBN 81-223-0824-4 "al-Farabi (also known as Abu al-Nasr al-Farabi) was born of Turkish parents in the small village of Wasij near Farab, Turkistan (now in Uzbekistan) in 870 AD. His parents were of Persian descent, but their ancestors had migrated to Turkistan.»
    • Bryan Bunch with Alexander Hellemans. (2004). The history of science and technology: a browser's guide to the great discoveries, inventions, and the people who made them, from the dawn of time to today. Boston: Houghton Mifflin. pp. 108. ISBN 0-618-22123-9 "Persian scholar al-Farabi»
    • Olivier Roy, "The new Central Asia: the creation of nations" , I.B.Tauris, 2000. 1860642799. pg 167: «Kazakhistan also annexes for the purpose of bank notes Al Farabi (870-950), the Muslim philosopher who was born in the south of present-day Kazakhistan but who persumably spoke Persian, particularly because in that era there were no Kazakhs in the region»
    • Majid Khadduri; [foreword by R. K. Ramazani]. The Islamic conception of justice. Baltimore: Johns Hopkins University Press, c1984.. pp. 84. ISBN 0-8018-6974-9 "Nasr al-Farabi was born in Farab (a small town in Transoxiana) in 259/870 to a family of mixed parentage — the father, who married a Turkish woman, is said to have been of Persian and Turkish descent — but both professed the Shi'l heterodox faith. He spoke Persian and Turkish fluently and learned the Arabic language before he went to Baghdad.
    • Fākhūrī, Ḥannā. ، Tārīkh al-fikr al-falsafī ʻinda al-ʻArab, al-Duqqī, al-Jīzah: al-Sharikah al-Miṣrīyah al-ʻĀlamīyah lil-Nashr, Lūnjmān, 2002.
  17. Clifford Edmund Bosworth, "Barbarian Incursions: The Coming of the Turks into the Islamic World." In Islamic Civilization, ed. by D.S. Richards. Oxford, 1973.
    • edited by Ted Honderich. (1995). The Oxford companion to philosophy. Oxford: Oxford University Press. pp. 269. ISBN 0-19-866132-0 "Of Turki origin, al-Farabi studied under Christian thinkers»
    • edited and translated by Norman Calder, Jawid Mojaddedi and Andrew Rippin. (2003). Classical Islam: a sourcebook of religious literature. New York: Routledge. pp. 170. ISBN 0-415-24032-8 "He was of Turkish origin, was born in Turkestan»
    • Ian Richard Netton. (1999). Al-Fārābī and his school. Richmond, Surrey: Curzon. ISBN 0-7007-1064-7 "He appears to have been born into a military family of Turkish origin in the village of Wasil, Farab, in Turkestan»
    • edited by Henrietta Moore. (1996). The future of anthropological knowledge. London: Routledge. ISBN 0-415-10786-5 "al-Farabi (873-950), a scholar of Turkish origin.»
    • Diané Collinson and Robert Wilkinson. (1994). Thirty-Five Oriental Philosophers.. London: Routledge. ISBN 0-203-02935-6 "Al-Farabi is thought to be of Turkish origin. His family name suggests that he came from the vicinity of Farab in Transoxiana.»
    • Fernand Braudel ; translated by Richard Mayne. (1995). A history of civilizations. New York, N.Y. : Penguin. ISBN 0-14-012489-6 "Al-Farabi, born in 870, was of Turkish origin. He lived in Aleppo and died in 950 in Damascus»
    • Jaroslav Krejčí ; assisted by Anna Krejčová. (1990). Before the European challenge: the great civilizations of Asia and the Middle East. Albany: State University of New York Press. pp. 140. ISBN 0-7914-0168-5 "the Transoxanian Turk al-Farabi (d. circa 950)»
    • Hamid Naseem. (2001). Muslim philosophy science and mysticism. New Delhi: Sarup & Sons. pp. 78. ISBN 81-7625-230-1 "Al-Farabi, the first Turkish philosopher»
    • Clifford Sawhney. The World's Greatest Seers and Philosophers, 2005, p. 41
    • Zainal Abidin Ahmad. Negara utama (Madinatuʾl fadilah) Teori kenegaraan dari sardjana Islam al Farabi. 1964, p. 19
    • Haroon Khan Sherwani. Studies in Muslim Political Thought and Administration. 1945, p. 63
    • Ian Richard Netton. Al-Farabi and His School, 1999, p. 5
  18. بیست مقاله قزوینی، مقالات ادبی و تاریخی میرزا محمد خان بن عبدالوهاب قزوینی، جزو اول، به اهتمام پور داوود، از سلسله انتشارات زرتشتیان ایرانی بمبئی، بدون تاریخ صص 92-95
  19. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۲۷
  20. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۲۸
  21. محمدرضا فشاهی، ارسطوی بغداد، از عقل یونانی به وحی قرآنی، انتشارات کاروان، ۱۳۸۰، ص ۲۹
  22. دکتر عبدالامیر سلیم، فارابی و الموسیقی الکبیر، خرد و کوشش بهار 1354 شماره 16
  23. محمدتقی دانش‌پژوه، کتاب ماه فلسفه بهمن 1387 شماره 17

منابع

  • Al-Farabi, Founder of Islamic Neoplatonism: His Life, Works, and Influence (Great Islamic Thinkers) by Majid Fakhry, Oneworld Publications, Oneworld Publication, 2002
  • Al-Farabi and Aristotelian Syllogistics: Greek Theory and Islamic Practice (Islamic Philosophy, Theology, and

Science) by Joep Lameer, Brill Academic Publishers, 1994

  • کتاب ریاضیدانان مسلمان و سیر علوم ریاضی در شرق اسلامی بقلم: غلامرضا تاتاری

پیوند به بیرون

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به فارابی در ویکی‌گفتاورد موجود است.
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ فارابی موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.