ژان-پل سارتر

ژان-پل شارل ایمار سارْتْرْ (به فرانسوی: Jean-Paul Charles Aymard Sartre) (زاده ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ – درگذشته ۱۵ آوریل ۱۹۸۰) فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و منتقد فرانسوی بود.

ژان-پل سارْترْ
نام در زمان تولدژان-پل شارل ایمار سارْتْرْ
زادهٔ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵
پاریس، فرانسه
درگذشت۱۵ آوریل ۱۹۸۰ (۷۴ سال)
پاریس، فرانسه
آرامگاهخاکسترش در گورستان مون‌پارناس، پاریس
ملیتفرانسوی
شریک(های)
زندگی
سیمون دو بووار (از ۱۹۲۹ تا ۱۹۸۰; تا زمان مرگش)
والدین«ژان باپتیست سارتر» (۱۸۴۷–۱۹۰۶)
«آنه ماری» (۱۸۸۲–۱۹۶۹)
دورهفلسفه سده بیستم
حیطهفلسفه غربی
مکتبفلسفه قاره‌ای، اگزیستانسیالیسم، پدیده‌شناسی، مارکسیسم، هرمنوتیک، آنارشیسم
علایق اصلی
متافیزیک، معرفت‌شناسی، فلسفه اخلاق، خودآگاهی، دستپاچگی، ادبیات، فلسفه سیاسی، هستی‌شناسی
امضاء

زندگی

سارتر در روز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ در پاریس به دنیا آمد. پدرش «ژان باپتیست سارتر» (۱۸۴۷–۱۹۰۶) افسر نیروی دریایی فرانسه بود و مادرش «آنه ماری شوایتزر» (۱۸۸۲–۱۹۶۹) دخترعموی «آلبرت شوایتزر» پزشک معروف، برندهٔ جایزه صلح نوبل است. پانزده‌ماهه بود که پدرش به علت «تب» از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش در مودون بازگشت.

پدربزرگش «شارل شوایتزر» یکی از عموهای آلبرت شوایتزر در مدرسه به آموزش زبان آلمانی اشتغال داشت. ژان در خانه زیر نظر او و چند معلم خصوصی دیگر تربیت شد و در خردسالی خواندن و نوشتن (فرانسه و آلمانی) را فراگرفت. در کودکی چشم راستش دچار آب مروارید شد، به تدریج انحراف به خارج پیدا کرد و قدرت بیناییش را از دست داد.

تا ده سالگی بیشتر خانه‌نشین بود و ارتباط بسیار کمی با مردم داشت. همانگونه که خود در کتاب «کلمات» دوران کودکی‌اش را بیان می‌کند، کودکی تیزهوش اما گوشه‌گیر بود و سال‌های کودکی را بیش از هرجا میان انبوه کتاب‌ها به خواندن آثار مهم ادبی و تاریخی گذرانده‌است. پس از آن به مدرسه لیس هنری هشتم رفت. دوازده سال بود که مادرش دوباره ازدواج کرد و با همسر جدیدش که یکی از دوستان قدیمی پدر ژان بود به شهر «لا روشل» نقل مکان نمود. این اقدام موجب نفرت سارتر از مادرش شد. تا ۱۵ سالگی برای تحصیل به مدرسه‌ای در «لا روشل» رفت، اما تحمل شرایط مدرسه و رفتارهای خشونت‌آمیز دانش آموزان دیگر برای او بسیار دشوار بود.

ژان در سال ۱۹۲۰ به یک مدرسه شبانه‌روزی در پاریس فرستاده شد. در آنجا با یکی از همکلاسی‌هایش به نام «پل نیزان» آشنا شد که این آشنایی به یک رفاقت درازمدت انجامید. نیزان در معرفی ادبیات معاصر به سارتر نقش به سزایی داشت.

در سال ۱۹۲۲ موفق به گرفتن دیپلم شد، پس از آن تصمیم گرفت به همراه «نیزان» در «دانشسرای عالی پاریس» در رشتهٔ آموزگاری ادامه تحصیل دهد. ۱۹۲۴ در امتحان ورودی از ۳۵ نفر قبول شده نهایی، رتبه هفتم را به دست می‌آورد. به همراه نیزان دست به انتشار مجله‌ای در دانشسرا می‌زند.

سارتر و دوبووار در کنار بنای یادبود انوره دو بالزاک

چهار سال بعد در امتحانات نهایی رشته فلسفه مردود می‌شود. دلیل رد شدن نیز عقیده سارتر در مورد فلسفه بود. او عقیده داشت «فلسفه فهمیدنی است، نه حفظ کردنی». سال بعد (۱۹۲۹) در امتحانات نهایی جایگاه نخست نصیب سارتر می‌شود و «سیمون دوبووار» و «ژان ایپولیت» و «پل نیزان» مقام‌های بعدی را کسب می‌کنند.

سیمون دوبووار، فیلسوف، نویسنده و فمینیست فرانسوی همراه و همدم مادام‌العمر او بود. آشنایی این دو به سال ۱۹۲۹ و زمان آمادگی دوبووار برای امتحانات فلسفه در سوربن بازمی‌گردد. سیمون دوبووار دختر نازپرورده‌ای که تحت سلطه قرار دادهای مذهب کاتولیک بود، بعد از آشنایی با سارتر شدیداً و عمیقاً به او دلبسته می‌شود و تا آخر عمر با او همراه می‌ماند، هر چند که این رابطه در سال‌های پایانی عمر سارتر تا حدودی ضعیف می‌شود.

پس از اتمام تحصیلات در دبیرستان‌های «لو آور» و «لیون» به تدریس فلسفه پرداخت. پس از مدتی تصمیم گرفت که برای کامل شدن تحقیقاتش در زمینه فلسفه پدیدارشناسی هوسرل راهی آلمان شود.[1] با استفاده از یک بورس تحصیلی به آلمان رفت و در برلین به ادامهٔ تحصیل پرداخت. در اینجا بود که آشنایی عمیقتری با آثار فیلسوفان بزرگی همچون مارتین هایدگر (فلسفه اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم) و ادموند هوسرل (فلسفه پدیدارشناسی) پیدا کرد. اما پس از چندی تاب تحمل حکومت آلمان نازی را نیاورد، به پاریس برگشت و کار تدریس فلسفه را دنبال نمود.

سارتر از کودکی در پی کسب شهرت بود. به همین دلیل به نویسندگی روی آورد. با این همه مدت‌های مدیدی نوشته‌هایش یکی پس از دیگری از سوی ناشران بازگشت داده می‌شدند و او بدین خاطر نتوانست به آرزوی دیرینه‌اش جامه عمل بپوشاند. اما در ۱۹۳۸ و با نگارش نخستین رمان فلسفی‌اش با نام «تهوع» به شهرتی فراگیر دست یافت. در این رمان تکان دهنده دلهره وجود و بیهودگی ذاتی هستی، با جسارتی بی‌سابقه ترسیم شده‌است. پس از آن، نگارش مجموعه‌ای از داستان‌ها با نام «دیوار» (۱۹۳۹) را آغاز کرد که به دلیل شروع جنگ جهانی دوم ناتمام ماند. سارتر در دوره ای از زندگی خود به مصرف روان گردانی به نام مسکالین روی آورده و با دگرگونی‌های روانی حاصل از آن به تمرکز بر تجربه‌های شخصی اش می‌پرداخته‌است (Stanislav, 1993).

سارتر تا آخر عمر با سیمون دوبوار ارتباط داشت اما آن‌ها که ازدواج را یک امر بورژوایی می‌دانستند، تا آخر عمر با هم ازدواج نکردند. یکی از مواردی که در آن سارتر همیشه مورد انتقاد بوده زندگی سه نفره او با دوبوار و یک دختر جوان بوده‌است. دوبوار که دو جنس گرا بود و به دختران جوان تمایل داشت با مشورت سارتر دختر جوانی را وارد روابط آن‌ها می‌کرد و این روابط گاهی چند ماه طول می‌کشید.[2] در جریان این روابط دخترانی مثل ناتالی سوروکین،[3] وندا کساکیویکز و بیانکا لمبلین[4][5] به شدت آسیب دیدند.[3][6] بیانکا لمبلین در دهه ۱۹۹۰ در شرح روابط خودش با سارتر و دوبوار کتابی به نام رابطه ننگین نوشت.[7] [8]

فعالیت‌های ادبی

به‌طور کلی دو دوره در زندگی حرفه‌ای سارتر وجود داشت. اولین دورهٔ زندگی حرفه‌ای او دورهٔ پس از نوشتن اثر معروف‌اش، هستی و نیستی، بودو نوشتن رمان تهوع. سارتر به آزادی بنیادی انسان اعتقاد داشت و باور داشت که «انسان محکوم به آزادی است. »

سارتر و دوبووار در حال گفتگو با چه گوارا در کوبا، ۱۹۶۰

در دومین دورهٔ حرفهٔ زندگی‌اش، سارتر به‌عنوان روشن‌فکری فعال از نظر سیاسی شناخته می‌شد. سارتر از طرفداران کمونیسم بود، هرچند که هرگز به‌طور رسمی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درنیامد. وی بیشتر عمر خویش را صرف مطابقت دادن ایده‌های اگزیستانسیالیستی‌اش کرد. سارتر معتقد بود که انسان باید خود سرنوشت‌اش را تعیین کند. وی هم‌چنین، مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت که نیروهای اقتصادی-اجتماعی جامعه که از کنترل انسان خارج هستند، نقشی حیاتی در تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند. در سال ۱۹۶۴ جایزه ادبی نوبل به سارتر تعلق گرفت، ولی او از پذیرفتن این جایزه خودداری کرد. او در نامه‌ای که به آکادمی نوبل نوشت توضیح داد که نمی‌تواند جایزه را بپذیرد و نمی‌خواهد که هرگز نامش در فهرست دریافت‌کنندگان آن جایزه قرار گیرد. سارتر به‌عنوان یک نویسنده نمی‌خواست نامش با سازمانی مرتبط گردد.[9][10]

نقد

برخی فیلسوفان معتقدند که سارتر در کارهایش مفاهیم متناقضی را در کنار هم قرار داده‌است. برای مثال هربرت مارکوزه معتقد بود که افکار سارتر متناقض و بیش از حد ایدئال‌گراست و این ایدئال‌گرایی خلاف ادعای سارتر در مورد واقع گرایی است.[11] همچنین، ریچارد وولهایم و توماس بالدوین نشان می‌دهند که نقد سارتر از فروید در واقع بر اساس یک تفسیر اشتباه از کارهای فروید بنیان نهاده شده‌است.[12]

دیدگاه‌ها

آرامگاه سارتر و دوبووار

از سال ۱۹۷۳ به بعد تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داده بود و دیگر قادر به نوشتن نبود، با این همه او سعی می‌کرد با انجام مصاحبه‌ها، دیدارها و حضور در مراسم کماکان چهره‌ای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد. برای نمونه ملاقات او با «آندریاس بادر» زندانی سیاسی و عضو «فراکسیون ارتش سرخ» (RAF) در «زندان اشتوتگارت» (آلمان) توجه همگان را برانگیخت. ۱۹۷۹ در یک کنفرانس مطبوعاتی جنجالی به حمایت از آوارگان جنگ ویتنام (Boat people) پرداخت. در جایی دیگر از مبارزه مردم ایران علیه محمدرضاشاه پهلوی و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین مبارزه مردم شیلی علیه دیکتاتوری آگوستو پینوشه طرفداری نمود.

در سال ۱۹۸۰ روزنامه «نوول آبزرواتور» اقدام به انتشار گفتگوی سارتر با «بنی لویس» - فیلسوف و نویسنده - نمود که شگفتی همگان از جمله دوبوار را به همراه داشت. سارتر در این مصاحبه به بحث در مورد نکاتی همچون «روابط میان فردی و شرایط اجتماعی» پرداخت. این گفتگو تا حدی نشانگر تطابق نظریات سارتر و لویس بود.

درگذشت

ژان-پل سارتر در ساعت نه شب روز ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ در سن ۷۵ سالگی در بیمارستان بروسه پاریس در پی خیز ریوی از دنیا رفت.[13] او حتی تا پایان عمر یک چهره سرشناس جهانی باقی‌ماند؛ خبر درگذشت او به سرعت در سراسر جهان پخش شد و حدود ۵۰ هزار نفر در پاریس در مراسم خاکسپاری اش شرکت کردند، در حالی که بیش از ده سال از افول سارتر در فرانسه گذشته بود. این مراسم پرجمعیت‌ترین تشییع جنازه یک فیلسوف در قرن بیستم بود؛ از این نظر می‌توان او را به ولتر - فیلسوف بزرگ عصر روشنگری فرانسه - تشبیه نمود.

خاکستر او در گورستان مون‌پارناس در حوالی محل زندگی دوران پیری اش در محله‌ای از پاریس به خاک سپرده شد، جایی که ۶ سال بعد همسفر زندگی اش سیمون دو بووار به همراهش آرمید. ۳ سال پس از مرگ سارتر، سیمون دوبووار کتابی با نام تشریفات خداحافظی در مورد مرگ وی منتشر کرد. یک هفته بعد از مرگ سارتر روی جلد هفته‌نامه نوول اُبسرواتور که سارتر به آن علاقه داشت و واپسین گفتگوهایش هم در آن منتشر شده بود، بر زمینهٔ سرمه‌ای تیره تصویر درشتی از چهرهٔ سال خوردهٔ سارتر چاپ شد، و زیر آن با حروف سفید واپسین عبارت کتاب واژه‌ها آمد:

تمامی یک انسان، از تمامی انسان‌ها ساخته شده و برابر کل آن‌ها ارزش دارد، و ارزش هر یک از آن با او برابر است.

فلسفه سارتر

نگارخانه

آثار

صادق هدایت اولین کسی بود که با ترجمه داستان «دیوار» در سال ۱۳۲۴، سارتر را به ایرانیان معرفی کرد.[14] کمی بعد از آن هم عبدالحسین نوشین نمایشنامه روسپی بزرگوار سارتر را ترجمه و در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. نمایشنامه «دوزخ» سومین اثری بود که از سارتر توسط مصطفی فرزانه به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۲۷ منتشر شد.

جدول زیر گزیده‌ای از ترجمهٔ آثار سارتر را به نمایش می‌گذارد. مهم‌ترین اثر فلسفی سارتر به نام نقد خرد دیالکتیک هنوز به فارسی ترجمه نشده‌است.

فارسیفرانسهانگلیسیسال انتشارمترجم
تهوع / غثیان (رمان)La nauséeNausea۱۹۳۸با عنوان «تهوع»، ترجمهٔ امیرجلال‌الدین اعلم، تهران: نیلوفر، چاپ اول: ۱۳۸۳؛ با عنوان: «غَثیان»، ترجمهٔ مهدی روشن‌زاده، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۱
زنده باد چگوارا ۱۳۵۷ فرهاد فراهانی
دیوار (مجموعه داستان)Le murThe Wall۱۹۳۹۵ داستان با عناوین: «دیوار»، «اتاق»، «اروستراتوس»، «صمیمیت» و «کودکی یک رهبر» / «کودکی یک رئیس». داستان‌های این کتاب به صورت پراکنده توسط صادق هدایت - پرویز شکیب - محمود سلطانیه - داریوش سیاسی - محمد علی سپانلو - ابوالحسن نجفی ترجمه شده‌است
مگس‌ها (نمایش‌نامه)Les mouchesThe Flies۱۹۴۳سیما کوبان - مهدی روشن‌زاده - قاسم صنعوی - صدیق آذر - سحر جعفری صرافی
هستی و نیستی (رساله فلسفی)'ĽÊtre et le Néant۱۹۴۳عنایت‌الله شکیباپور - مهستی بحرینی
خروج ممنوع (نمایش‌نامه)Huis closNo Exit۱۹۴۴مصطفی فرزانه (با عنوان «دوزخ») - ناصر غیاثی (با عنوان «در بسته») - سحر جعفری صرافی (با عنوان «در بسته») - حمید سمندریان (با عنوان «دوزخ») - قاسم صنعوی (با عنوان «خلوتکده») - امید جمشیدی (با عنوان «اتاق بسته») - صدیق آذر (با عنوان «خلوتگاه») - سعید عجم حسنی (با عنوان «در بسته: دوزخ»)
تعلیق: راه‌های آزادی ۱ (رمان)۱۹۴۵محمود به‌فروزی - حسین سلیمانی‌نژاد
سن عقل: راه‌های آزادی ۲ (رمان)L'âge de raisonThe Age of Reason۱۹۴۵منوچهر کیا - حسین سلیمانی‌نژاد
عذاب روح: راه‌های آزادی ۳ (رمان)۱۹۴۵علی امین‌نیا
راه‌های آزادیMorts sans sépultureThe Victors۱۹۴۶
مرده‌های بی‌کفن و دفن (نمایش‌نامه)۱۹۴۶پری صابری - قاسم صنعوی - صدیق آذر
روسپی بزرگوار (نمایش‌نامه)La putain respecteuseThe Respectful Prostitut۱۹۴۶عبدالحسین نوشین - بهمن نورائی
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر (رساله فلسفی)۱۹۴۶مصطفی رحیمی
ادبیات چیست؟ (رساله ادبی - فلسفی)۱۹۴۷ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی
بودلر (مقاله‌ای در مورد بودلر، شاعر فرانسوی)BaudelaireBaudelaire۱۹۴۷دل‌آرا قهرمان
اندیشه‌های درباره مسئله یهود (رساله)۱۹۴۷
دست‌های آلوده (نمایشنامه)Les mains salesDirty Hands۱۹۴۸جلال آل‌احمد - قاسم صنعوی
چرخ‌دنده (فیلمنامه)L'Engrenage۱۹۴۹قاسم صنعوی - داریوش مودبیان - روشنک داریوش
شیطان و خدا (نمایش‌نامه)Le diable et le bon dieuThe Devil and the Good Lord۱۹۵۱ابوالحسن نجفی
ژنه مقدس، بازیگر و شهید (مقاله‌ای دربارهٔ ژان ژنه)۱۹۵۲محمود کیانوش (در مقدمهٔ نمایش‌نامه کلفت‌ها اثر ژان ژنه با ترجمه بهمن محصص)
کینKean۱۹۵۳قاسم صنعوی
نکراسوفNekrassov۱۹۵۵قاسم صنعوی
گوشه‌گیران آلتونا (نمایش‌نامه)Les séquestrés d'AltonaThe Condemned of Altona۱۹۵۹ابوالحسن نجفی
فروید (فیلمنامه‌ای دربارهٔ زیگموند فروید)۱۹۵۹قاسم روبین
نقد عقل دیالکتیکی (رساله فلسفی)۱۹۶۰
کلمات (خودزندگی‌نامه)les motsThe Words۱۹۶۴امیرجلال‌الدین اعلم - ناهید فروغان
زنان تروا (نمایش‌نامه)Les TroyennesThe Trojan Women۱۹۶۵قاسم صنعوی - قاسم روبین
جنگ شکر در کوبا (سفرنامه)Ouragan sur le sucreSartre on Cubaجهانگیر افکاری
دربارهٔ نمایشابوالحسن نجفی
کار از کار گذشت (نمایش‌نامه)حسین کسمایی
سایه انسان‌ها (داستان بلند)عنایت‌الله شکیباپور
انسان‌های دیگر (داستان بلند)عنایت‌الله شکیباپور
مرگ در جان
ابله خانواده (مقاله انتقادی)L'idiot de la famille The Family Idiot ۱۹۷۱–۷۲
در دفاع از روشنفکرانرضا سیدحسینی
تیفوسقاسم صنعوی
روانکاوی وجودیاحمد سعادت نژاد
در جستجوی بشریتی بی نقابمصطفی رحیمی
زیبایی‌شناسیرضا شیرمرز
تعالی اگوعادل مشایخی
آن سبوب بشکستمحمد کاروان
بازپسین گفتگو (مصاحبه با سارتر)جلال ستاری
  • کودکی یک رئیس، محمد علی سپانلو، فردا
  • تیفوس، قاسم صنعوی، کتاب پارسه
  • روانکاوی وجودی، احمد سعادت نژاد، جامی
  • در جستجوی بشریتی بی نقاب، مصطفی رحیمی، نیلوفر
  • زیبایی‌شناسی، رضا شیرمرز، قطره
  • تعالی اگو، عادل مشایخی، ناهید
  • کین، قاسم صنعوی، گل آذین
  • نکراسوف، قاسم صنعوی، کتاب پارسه
  • آن سبو بشکست، محمد کاروان، گلریز

کتابی با نام فاجعه بزرگ[15] به ترجمه بهروز بهزاد که بعد از انقلاب با نام خانواده خوشبخت[16][17] با ترجمه دوباره از کتابی که وجود نداشت بیژن فروغانی و سارا برمخشاد چاپ شده‌است، اثر سارتر نیست و متعلق به خود مترجمین می‌باشد که نمونه‌ای از سرقت ادبی است.

جستارهای وابسته

منابع

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ژان-پل سارتر موجود است.
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به ژان پل سارتر در ویکی‌گفتاورد موجود است.
  1. در کافه اگزیستانسیالیستی، سارا بیکول، ترجمه: هوشمند دهقان ص 15 تا 20
  2. Appignanesi, L. (1988). Simone de Beauvoir. London: Penguin Books.
  3. Holveck, E. (2002). Simone de Beauvoir's philosophy of lived experience: Literature and metaphysics. Lanham: Rowman & Littlefield Publishers, Inc.
  4. Contat, M. (2005). Sartre and his other women. Journal of Romance Studies. Volume 6 Numbers 1 & 2 2006 ISSN 1473-3536. page 119
  5. Lamblin, B. (1996). A disgraceful affair: Simone de Beauvoir, Jean-Paul Sartre, & Bianca Lamblin. Boston, Mass: Northeastern University Press.
  6. Riding, Alan (April 14, 1996). "The Odd Couple". The New York Times. Retrieved 15 October 2015..
  7. «روایت تکان دهنده سوءاستفاده جنسی سارتر از بیانکا لمبلین ۱۷ساله». خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency. ۲۰۲۰-۰۸-۱۹. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۴-۱۵.
  8. لمبلین، کتاب نیوز | اطلاع رسانی و نقد کتاب-روایت رابطه ننگین سیمون دوبوار، سارتر و بیانکا. «کتاب نیوز | اطلاع رسانی و نقد کتاب - روایت رابطه ننگین سیمون دوبوار، سارتر و بیانکا لمبلین». کتاب نیوز | اطلاع رسانی و نقد کتاب - روایت رابطه ننگین سیمون دوبوار، سارتر و بیانکا لمبلین. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۴-۱۵.
  9. Flood, Alison (2015-01-05). "Jean-Paul Sartre rejected Nobel prize in a letter to jury that arrived too late". the Guardian. Retrieved 2017-04-25.
  10. Howard, Richard; Sartre, Jean-Paul (1964-12-17). "Sartre on the Nobel Prize". The New York Review of Books. Retrieved 2017-04-25.
  11. https://en.wikipedia.org/wiki/Jean-Paul_Sartre#Criticism
  12. Thomas Baldwin (1995). Ted Honderich, ed. The Oxford Companion to Philosophy. Oxford: Oxford University Press. p. 792.
  13. رضا نوری. «ژان پل سارتر؛ تشییع جنازه کسی که چند بار مرده و هنوز زنده بود».
  14. روند تاریخی نخستین مواجههٔ ایرانیان با نویسندگان بزرگ فرانسوی زبان از رهگذار ترجمهٔ آثار ادبی فارسی، ایوان، فصلنامه فرهنگی هنری ایران و فرانسه، شماره 2، 2018،
  15. مترجم: بهروز بهزاد، ۲۵۰ صفحه، نشر فرخی ۱۳۴۶
  16. مترجم: بیژن فروغانی، ۲۴۲ صفحه ، انتشارات جامی، چاپ اول ۱۳۸۴، چاپ دوم ۱۳۸۷
  17. مترجم: سارا برمخشاد، ۲۳۷ صفحه ، انتشارات ابر سفید ۱۳۹۳

پیوند به بیرون

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.