پیش‌زمینه و علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران

انقلاب ۱۳۵۷ ایران یک انقلاب عوام‌گرایانه، ملی‌گرایانه و اسلامی شیعی بود که یک نظام پادشاهی مشروطه را با یک تئوکراسی مبتنی بر ولایت فقیه جایگزین کرد.

انقلاب ۱۳۵۷ ایران

پیش‌زمینه و علل
شعارها
نام‌ها
روابط خمینی و آمریکا






علل انقلاب، یعنی این که چرا محمدرضا شاه پهلوی سقوط کرد و چرا با جمهوری اسلامی جایگزین شد، از جمله موضوعات بحث در خصوص تاریخ ایران هستند. انقلاب تا حدی واکنشی محافظه‌کارانه به تلاش‌های غرب‌گرایانه و سکولاریزاسیون شاهِ مورد حمایت غرب،[1] و واکنش نه‌چندان محافظه‌کارانه به بی‌عدالتی اجتماعی و ناتوانی‌های این حکومت بود.[2] بسیاری از ایرانیان شاه را مدیون –اگر نه یک عروسک خیمه‌شب‌بازی– به یک قدرت غیر مسلمان غربی (ایالات متحده آمریکا) می‌پنداشتند؛[3][4] که فرهنگش داشت فرهنگ ایران را آلوده می‌کرد. حکومت شاه، سرکوبگر، بی‌رحم،[5][6] فاسد و اهل بریز و بپاش دیده می‌شد؛[5][7] همچنین دچار ناتوانی کارکردی بود –یک برنامهٔ اقتصادی بیش از حد جاه‌طلبانه را دنبال می‌کرد که تنگناها و کمبودهای اقتصادی و تورم را به همراه می‌آورد.[8]

پیش زمینه ۱۹۰۶–۱۹۷۷

روحانیون شیعه (یا علما) بر اکثریت ایرانیان، که دارای گرایش مذهبی، سنتی و مخالف هر گونه فرایند غربی سازی بودند، اثرگذاری قابل توجهی داشته‌اند. روحانیون قدرت خود به عنوان یک نیروی قوی سیاسی را اول بار با مخالفت با شاه وقت ایران در نهضت تنباکوی ۱۸۹۱، که موفق شد امتیازی مبنی بر انحصار خرید و فروش تنباکو در ایران را که شاه به یک شرکت بریتانیایی اعطا کرده بود، لغو کند، نشان دادند. از نظر برخی، این رخداد نشان داد که علمای شیعه «یکی از خطوط دفاعی ایران» در برابر استعمار بودند.[9]

علل کلی

انقلاب ۱۳۵۷ ایران چند مشخصهٔ منحصر به فرد و قابل توجه داشت. باعث تغییر زیاد با سرعت شدید شد؛[10] و یک پادشاهی را با تئوکراسی مبتنی بر ولایت فقیه جایگزین کرد. نتیجهٔ آن - یک جمهوری اسلامی «تحت رهبری یک مجتهد ۸۰ سالهٔ در تبعید اهل قم» - چنان‌که یکی از دانشوران می‌نویسد «به‌طور واضح رخدادی است که نیاز به توضیح دارد…»[11]

حیرت و نبود علل مرسوم

انقلاب به خاطر حیرتی که در سرتاسر جهان ایجاد کرد یکتاست.[12] برخی از علل رایج انقلاب‌ها که در این مورد وجود نداشت عبارتند از شکست در جنگ، بحران مالی، شورش دهقانی، بدهی ملی عظیم. ارتش ضعیف.[13]

پنداشته می‌شد که حکومتی که این انقلاب سرنگون کرد، به شدت تحت حفاظت ارتشی با بودجهٔ زیاد و مأمورین امنیتی است.[14][15] چنان‌که یک مشاهده گر نوشته‌است، تعداد اندکی بودند که انتظار داشتند که حکومت شاه که دارای حمایت بین‌المللی و ارتش ۴۰۰٬۰۰۰ نفری بود، در مواجهه با تظاهرکنندگان غیر مسلح در عرض چند ماه از هم بپاشد.[16]

علل

از جمله توضیحات ارائه شده در خصوص چرایی وقوع انقلاب و نحوهٔ وقوع آن اقدامات شاه و اشتباهات و موفقیت‌های نیروهای گوناگون سیاسی است.

سیاست‌ها و اشتباهات شاه

  • سیاست غرب‌گرایی او، مرتبط دانسته شدن او با یک قدرت غربی (ایالات متحده آمریکا) و وجود تعارض ناشی از آن با هویت اسلامی شیعی ایران.[17] برگمارده شدن او توسط متفقین و یاری گرفتن از سیا در ۱۹۵۳ برای بازگشت او به قدرت، که همگی باعث شد ایرانیان ملی‌گرا، چه مذهبی و چه سکولار،[18] او را مهرهٔ غرب در نظر بگیرند؛ در این زمینه مؤثر بود.[3][4]
  • بی‌احترامی به سنت اسلامی در تاریخ تقویم ایران در سال ۱۹۷۶ از تقویم اسلامی به شاهنشاهی که نامحبوب بود، و آغاز حکمرانی کوروش بزرگ را به جای هجرت محمد از مکه به مدینه مبدأ تاریخ قرار می‌داد. یک دفعه تاریخ از ۱۳۵۵ به ۲۵۳۵ عوض شد.[19]
  • اسراف، فساد و نخبه گرایی (چه آنچه واقعیت داشت و چه آنچه تصور می‌شد) سیاست‌های شاه و دربار شاهنشاهی[5][7][20]
  • ناتوانی او به جذب هوادار در بین رهبری مذهبی شیعی برای مقابله با کارزار خمینی علیه او.[21][22]
  • تمرکز جاسوسی و سرکوب بر سازمان مجاهدین خلق ایران، حزب توده ایران، و دیگر گروه‌های چپگرا در حالی که اپوزیسیون محبوبتر مذهبی سازمان یافت، رشد کرد و تدریجاً اقتدار حکومت را تضعیف کرد.[23][24][25]
  • گرایش‌های خودکامانه که قانون اساسی مشروطه را نقض کرد،[26][27] از جمله سرکوب مخالفین توسط نیروهای امنیتی مثل ساواک،[28] و در پی آن مماشات و ضعیف ظاهر شدن هنگامی که انقلاب در حال شتاب گرفتن بود؛[29][30] این ایدهٔ الکسی دو توکویل که " وقتی مردمی که به مدت طولانی با یک حکمرانی سرکوبگرانه بدون اعتراض سر کرده‌اند متوجه شود دولت در حال کاهش فشار خود است، علیه آن به پا می‌خیزد.."[31]
  • شکست برنامه اقتصادی بیش از حد جاه طلبانهٔ سال ۱۹۷۴ او در پاسخ به انتظارهای ایجاد شده ناشی از درآمدهای بادآوردهٔ نفتی. یک دورهٔ انقباض و افول کوتاه، و شدید اقتصادی در ۱۹۷۷–۷۸ در پی یک دوره از رشد اقتصادی قابل توجه، که به گفتهٔ کرین برینتن، دانشور انقلاب‌ها، بسی بیشتر از زمانی که «مردم برای همیشه در فقر رها شده باشند» ناامیدی‌ای می‌آفریند.[32]
  • تنگناها، کمبودها و تورمی که در پی تمهیدات انقباضی آمدند، حمله به بازار سیاه و کسانی که متهم به جعل کردن قیمت‌ها بودند، هم بازار و هم توده‌ها را خشمگین کرد.[8]
  • دشمن تراشی از ایرانیانی که سابقاً سیاسی نبودند، خصوصاً تجار بازارها، با ایجاد یک انحصار سیاسی تک حزبی (حزب رستاخیز) با عضویت و حق عضویت اجباری، و مداخلهٔ عمومی پرخاشگرانه در دغدغه‌های سیاسی، اقتصادی و مذهبی در زندگی مردم.[33] بی‌توجهی با اعتماد به نفس بیش از حد نسبت به حکومتداری و شیفتگی به ایفای نقش سیاستمدار جهانی در جریان افزایش قیمت نفت،[34] و در پی آن از دست دادن اعتماد به نفس و برنامه[29] و تضعیف سلامت او در اثر سرطان[35] در جریان افزوده شدن جنبش انقلاب. بیماری مرگبار شاه در آن زمان یک راز بود، ولی شاه می‌دانست در اثر سرطان رو به مرگ است، و داروهایش او را «افسرده و بی‌توجه» کرده بود. به علاوه، چندین تن از نزدیکترین مشاوران او به تازگی مرده بودند، و کارکنان کاخ آن طور که گزارش شده به‌طور دسته جمعی در تابستان ۱۹۷۸ اخراج شده بودند.[36]

ناکامی‌ها و موفقیت‌های دیگر نیروهای سیاسی و فرهنگی ایرانی

  • اعتماد به نفس، جذبه و مهمتر از همه توانایی روح‌الله خمینی بر جلب توجه توده‌ها با قرار دادن خود در جای پای حسین بن علی امام محبوب شیعه، و نمایاندن شاه به عنوان نسخه امروزین یزید مستبد منفور و دشمن حسین.[37] همچنین خمینی وقتی که در پاریس و دور از ایران بود جای خالی حجت بن الحسن غایب را پر کرد، پیام‌هایش را از طریق نواب خاص فرستاد.[38] بدین ترتیب باعث شد میلیون‌ها نفر او را به عنوان چهره ای ناجی ببینند،[39] و الهام بخش صدها تن برای نیل به شهادت با جنگ با رژیم شد.
  • موفقیت اسلامگرایان مدرنیست ابوالحسن بنی‌صدر و علی شریعتی در نمودن یک ایدیولوژی اسلامی که «مدرن، لیبرال و جذاب» به نظر می‌رسید و با این ترتیب در بین بسیاری از طبقه متوسط ایران خریدار پیدا کرد.[40]
  • اعتماد بیش از حد سکولاریست‌ها و مسلمانان مدرنیست، لیبرال‌ها و چپگرایان، به قدرت و توانایی شان در کنترل انقلاب،[41] باور به این که «آخوند نمی‌تواند دولت را اداره کند و قدرت را به دیگران خواهد سپرد» تا جایی که «حتی مخالفین اسلامگرایان در ابتدا رهبری آنان بر انقلاب را پذیرفتند»،[42] و ناکامی در پیش‌بینی «سیطره کامل خمینی بر انقلاب ایران» و عدم مطالعهٔ مکتوبات او و تلاش برای فهم اهداف حقیقی او.[43]
  • چرخه چهل روزه (اربعین) عزاداری شیعه که کشتگان تظاهرات قبلی را با تظاهرات خیابانی جدید گرامی می‌داشت و بدین ترتیب احساسات ضد شاه را ماه‌ها مستحکم و پراکنده می‌کرد.[36]
  • هوشمندی سید روح‌الله خمینی در کسب حمایت این لیبرال‌ها و چپگرایان وقتی برای براندازی شاه به آنان نیاز داشت با رو نکردن دستش و اجتناب از موضوعاتی که قصد داشت پیاده شان کند (مانند حکومت روحانیون یا ولایت فقیه) ولی می‌دانست باعث برهم زدن توافق‌ها با متحدین مسلمان مدرن تر و سکولارترش می‌شد.[44]
  • هوشمندی و جنب و جوش سازمان دهندگان خمینی در ایران که از نیروهای امنیتی شاه هوشمندانه تر عمل کردند و با نبوغ تاکتیکی شان حمایت گسترده به دست آوردند و ایرانیان را متقاعد کردند نیروهای امنیتی شاه بیش از آنچه واقعاً بودند سبعانه و خشونت‌آمیز برخورد می‌کنند.[45]

ناکامی‌ها و موفقیت‌های نیروهای خارجی

  • سیاست‌های حکومت آمریکا، که با سرنگونی حکومت ایران در سال ۱۳۳۲ به نیابت از شاه، به ساختن چهرهٔ «عروسک خیمه شب بازی» آمریکا از او کمک کرد ولی با تحت فشار قرار دادن شاه به آزادسازی ممکن است انقلاب را کلید زده باشد و نهایتاً با ناکامی در تشخیص ماهیت انقلاب (مخصوصا اهداف خمینی) رادیکالیسم آن را به اوج رساند در واکنش سریعی به آن نداد.[46][47][48]
  • از میان رفتن حمایت از شاه در بین رسانه‌های و سیاستمداران غربی مخصوصاً در دولت رئیس‌جمهور آمریکا جیمی کارتر—در نتیجهٔ حمایت شاه از افزایش قیمت نفت از سوی اوپک.[49]
  • خیانت آمریکاییان و خارجیان به اعتقاد برخی. از جمله آنانی که نیروهای آمریکایی و غربی را برای سقوط رژیم شاه سرزنش می‌کنند دبیرکل سرویس اطلاعاتی فرانسه است که ادعا کرد جیمی کارتر `رئیس‌جمهور آمریکا تصمیم گرفت شاه را جایگزین کند؛[50] یکی از ژنرال‌های شاه، که ادعا کرد آمریکا دم شاه را گرفت و مثل یک موش مرده او را به تبعید انداخت.[51] و تبعیدیان ایرانی که در کالیفرنیای جنوبی از آنان ارزیابی صورت گرفته.[52] مورخین معمولاً این باورها را به عنوان مثال‌هایی از این که ایرانیان مخالف انقلاب ترجیح می‌دهند نیروهای خارجی را به جای هموطنان خود سرزنش کنند ذکر می‌کنند نه به عنوان دلایل منطقی انقلاب.[53]
  • یکی دیگر از نظریه‌های توطئه این است که رابرت هایزر، قایم مقام نیروهای آمریکایی در اروپا به ایران رفت تا ارتش ایران را تشویق کند یا از دولت جدید بختیار حمایت کنند یا دست به کودتا بزنند. نمایندگان نیروهای انقلابی با او تماس گرفتند و برایش روشن کردند که اگر آمریکا نمی‌خواهد کارکنانش آسیب ببینند یا سلاح‌های پیشرفته به دست چریک‌های غیرقابل کنترل مسلح حامی شوروی بیفتد، بهتر است ارتش به نیروهای مردمی انقلابی تسلیم شود. بدین ترتیب، به گفته سپهر ذبیح هویر بین کارکنان/دارایی آمریکایی و متحد استراتژیک آمریکا در خلیج فارس مخیر به انتخاب بود و این توضیح می‌دهد که چرا مأموریت هایزر به ایران با انحلال ارتش شاهنشاهی در روزهای پایانی انقلاب همراه شد.[54] همچنین استدلال شده که انقلاب نمی‌توانست بدون سطحی از حمایت درون ارتش ایران موفق شود.[55]
  • سیاست‌های اوپک که به منظور ایجاد یک جبهه متحد برای سود بردن از افزایش قیمت نفت اعضا را از نزاع درونی بین اعضا بازمی‌داشت. اوپک ایران و عراق را واداشت مسایل خود را با هم حل کنند که باعث شد روابط بین این دو کشور در دهه ۱۹۷۰ نسبتاً خوب باشد. در سال ۱۹۷۸ شاه از صدام حسین معاون وقت رئیس‌جمهور عراق درخواست کرد که خمینی را-که ۱۵ سال بود در عراق زندگی می‌کرد-از این کشور اخراج کند. صدام در سایهٔ روابط خوب با ایران و این که خمینی آشکارا حامی رژیم وقت عراق نبود موافقت کرد. خمینی از این زمان به فرانسه نقل مکان کرد و توانست انقلاب نوپای اسلامی را بهتر هماهنگ کند.

تردیدها در مورد علل

فرضیه چارلز کرزمن، نویسنده "انقلاب غیرقابل‌باور" در ایران، این است که توضیحات ارائه‌شده توسط ناظران برای این که چرا انقلاب رخ داده‌است "تنها تا حدی" معتبر "است و" هرچه به مردمی که انقلاب را انجام داده‌اند، گوش فرا دهیم اتفاقات غیرمنتظره بیشتری می‌یابیم. "[56][57] کرزمن به این اشاره می‌کند که یک توضیح برای براندازی شاه- چرخه ۴۰ روزه (اربعین) یادبود مرگ معترضان در ۱۷ ژوئن ۱۹۷۸، نصف سال پیش از اوج انقلاب متوقف شد. رهبران مذهبی میانه‌رو مانند محمدکاظم شریعتمداری خواستار آرامش و اعتصاب در خانه ماندن شدند که باعث جلوگیری از تلفات بیشتر در ۴۰ روز بعد شد.[58]کرزمن همچنین استدلال می‌کند که مراسم سوگواری در ایران فقط یک‌بار پیش از این اقدامی سیاسی بوده‌است.

آیا می‌شد در اوایل سال ۱۹۷۷ گفت که چون فرهنگ ایران شامل یک چرخه سوگواری چهل روزه می‌شود، این کشور بیشتر از کشورهای دیگر محتمل است که دست‌خوش انقلاب شود؟ فکر نمی‌کنم. در عوض، یک ناظر بااطلاع احتمالاً ذکر می‌کرد که این چرخه عزاداری تنها یک‌بار در تاریخ ایران، در ۱۹۶۳، به منظور اعتراض مورد استفاده قرار گرفته‌است و این جنبش به هیچ جایی نرسیده‌است.[59]

ایده الکسی دوتوکویل که «پیشرفت فزاینده مداوم، به جای آرام کردن مردم، در همه جا روحیه ناآرامی ایجاد کرده‌است»، توسط چندین ناظر به عنوان توضیحی برای شورش ۷۹–۱۹۷۸ ارائه شده‌است.[60]اما این ایده توضیح نمی‌دهد که چرا در رکود اقتصادی سال ۱۹۷۵–۷۶ هنگامی که بیکاری و تورم در سطوح مشابه سال ۱۹۷۸ بود، فعالیت اعتراضی بسیار کمی وجود داشته‌است.[61]علاوه بر این، مناطق "دارای حکومت خودکامه با رشد بالاً در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ - ونزوئلا، الجزایر، نیجریه، عراق - هم علی‌رغم این حقیقت که آن کشورها هم از مشکلات ثروت نفت (فساد، بدهی، تقلب و سرکوب) رنج می‌بردند، به وضوح فاقد انقلابات بودند.[62] با این حال، ایده دیگر توکویل این است که " زمانی که مردمی که یک قانون ظالمانه را در طول یک دوره طولانی بدون اعتراض تحمل کرده‌اند، ناگهان حکومت فشار خود را کم می‌کند، و به نظر می‌رسد که این غیرمنتظره بودن را حل می‌کند.[60] دلیل دیگر، یا دلیل نسبی، برای تردید آزادسازی شاه به عنوان نتیجه از تشویق رئیس‌جمهور جیمی کارتر است. کرزمن اشاره می‌کند که "حتی با ورود شاه به واشنگتن" برای یک دیدار دولتی در اواخر سال ۱۹۷۷، " مدارای جزئی او با فعالیت مخالفان از بین رفت." … در نوامبر ۱۹۷۷، همان‌طور که شاه سعی در جلب نظر جیمی کارتر کرد، لیبرال‌ها در حالت عقبنشینی بودند."[63] یک نویسنده دیگر به نام "موژان مومن" این که کارتر می‌توانست جز بی اعتنایی به سیاست حقوق بشر خود کاری برای شاه انجام دهد یا چیزی بگوید را زیر سؤال می‌برد - چرا که " دخالت مستقیم آمریکا تنها باعث افزایش خشم علیه شاه طرفدار آمریکا می‌شد.[40] ۲

جستارهای وابسته

منابع

  1. Del Giudice, Marguerite (August 2008). "Persia: Ancient Soul of Iran". National Geographic. |access-date= requires |url= (help)
  2. Abrahamian, Iran Between Two Revolutions, (1982), 534-5
  3. Brumberg, Reinventing Khomeini (2001).
  4. Shirley, Know Thine Enemy (1997), p. 207.
  5. Harney, The Priest (1998), pp. 37, 47, 67, 128, 155, 167.
  6. Iran Between Two Revolutions by Ervand Abrahamian, p.437
  7. Mackay, Iranians (1998), pp. 236, 260.
  8. Graham, Iran (1980), pp. 19, 96.
  9. Nasr, Vali, The Shia Revival, Norton, (2006), p. 122
  10. Amuzegar, Jahangir, The Dynamics of the Iranian Revolution, SUNY Press, p.10
  11. Benard, "The Government of God" (1984), p. 18.
  12. Amuzegar, The Dynamics of the Iranian Revolution, (1991), p.4, 9-12
  13. Arjomand, Turban (1988), p. 191.
  14. Harney, Priest (1998), p. 2.
  15. Abrahamian Iran (1982), p. 496.
  16. «Iran's tide of history: counter-revolution and after. Fred Halliday, 17 July 2009». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۴.
  17. Mackay, Iranians (1998), pp. 259, 261.
  18. Khomeini's speech against capitalism, IRIB World Service.
  19. Persian pilgrimages By Afshin Molavi
  20. میلانی، معمای هویدا، 382-383.
  21. Taheri, The Spirit of Allah (1985), p. 136.
  22. Arjomand Turban (1998), p. 192.
  23. Moin, Khomeini (2000), p. 178.
  24. Hoveyda Shah (2003) p. 22.
  25. Abrahamian, Iran (1982), pp. 533–4.
  26. Mackay, Iranians (1998), p. 219.
  27. Katouzian (1981), The Political Economy of Modern Iran: Despotism and Pseudo-Modernism, 1926–1979.
  28. Kapuscinski, Shah of Shahs (1985).
  29. Taheri, The Spirit of Allah (1985) pp. 234–5.
  30. Harney, The Priest (1998), p. 65.
  31. economist Jahangir Amuzegar quoted Tocqueville in his book, Dynamics The Dynamics of the Iranian Revolution: The Pahlavis' Triumph and Tragedy, SUNY, 1991, p.241, 243.
  32. به نوشته کورزمن این دانشوران چنین نوشته‌اند:
    • Sick, All Fall Down, p.187;
    • Fischer, Iran: From Religious Dispute to Revolution, Harvard University Press, 1980, p.189;
    • Keddie, `Iranian Revolutions in Comparative Perspective,` American Historical Review, 1983, v.88, p.589;
    • Bakhash, The Reign of the Ayatollahs, p.13
  33. Abrahamian, Iran Between Two Revolutions (1982) pp. 442–6.
  34. Taheri, The Spirit of Allah (1985) p. 205.
  35. Moin, Khomeini (2000), p. 188.
  36. Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran, (p.107)
  37. Brumberg, Reinventing Khomeini (2001), pp. 44, 74–5.
  38. Momen, Moojan, An Introduction to Shi'i Islam, Yale University Press, 1985, p.288
  39. Taheri, The Spirit of Allah (1985), p. 238.
  40. Momen, Moojan, An Introduction to Shi'i Islam, Yale University Press, 1985, p.287
  41. Schirazi, The Constitution of Iran (1997), pp. 293–4.
  42. Schirazi, Asghar, The Constitution of Iran: politics and the state in the Islamic Republic, London ; New York: I.B. Tauris, 1997, p.292
  43. Zabih, Sepehr, Iran Since the Revolution, Johns Hopkins Press, 1982, p.9
  44. Moin, Khomeini (2000), p. 200.
  45. Graham, Iran (1980), p. 235.
  46. Harney, The Priest (1998), p. 177.
  47. Graham, Iran (1980) p. 233.
  48. Zabih, Blah Blah Iran (1982), p. 16.
  49. Andrew Scott Cooper. The Oil Kings: How the U.S. , Iran, and Saudi Arabia Changed the Balance of Power in the Middle East. Simon & Schuster, 2011. شابک ۱۴۳۹۱۵۵۱۷۸.
  50. Marenches, Alexander de. The Evil Empire: The Third World War Now, Interviewed by Christine Ockrent, trans Simon Lee and Jonathan Marks, London: Sidgwick and Jackson, 1988, p.125
  51. Air Force Commander Amir-Hossein Rabi'i quoted in Arjomand, Said Amir, The Turban for the Crown, Oxford University Press, 1988, p.114
  52. a survey of which found the leading explanation for the Iranian revolution to be foreign plots, [Hakimfar, Bahram Bob `The Downfall of Late King Muhammad Reza Pahlavi: View of the Iranian Community in Southern California` Ph. D. dissertation, U.S. International University
    • Amuzegar, Jahangir, The Dynamics of the Iranian Revolution, Albany, NY: State University of New York Press, 1991, p.79-96
    • Daneshvar, Parviz, Revolution in Iran, St. Martin's Press, 1996, p.94, 126
    • Moshiri, Farrokh, The State and Social Revolution in Iran, NY, Peter Lang, 1985, p.220 ] *The Unthinkable Revolution in Iran, (p.13)
  53. Iran Since the Revolution by Sepehr Zabih Johns Hopkins Press, 1982 p.12-15
  54. «dead link» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۲ آوریل ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۸.
  55. Kurzman, Charles. The Unthinkable Revolution in Iran (Harvard University Press, 2004)
  56. Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran, p. 163
  57. Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran, (p.51)
  58. Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran, (p.57)
  59. Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran, p. 99
  60. Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran, p. 93
  61. Kurzman, The Unthinkable Revolution in Iran, (2004), p. 25

کتاب‌شناسی

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.