استعمار
کاربرد سیاسی اصطلاح استعمار بهطور خاص متوجه شیوههای رفتاری کشورهای از نظر سیاسی توانمند نظیر کشورهای اروپایی با سرزمینهای مستعمراتی است.[1] استعمارگری بیشتر کار کشورهایی است که امپراتوری دریایی و ناپیوستگی خاک آنها مانع تشکیل یک واحد سیاسی یکپارچه (مانند امپراتوریهای زمینی) میشود.[2] مفهوم استعمار امروزه با مفهوم امپریالیسم پیوستگی کامل یافته و استعمار اساساً عمل قدرتهای امپریالیستی شناخته میشود، یعنی قدرتی که میخواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمینها و ملتها و اقوام دیگر را زیر تسلط خود درآورد.[2]
تاریخ استعمار
گرچه استعمار پیشینهٔ کهن دارد، اما تاریخ مفهوم جدید آن از قرنهای شانزدهم و هفدهم آغاز میشود. تاریخ استعمار را از دورهٔ باستان تاکنون میتوان به چهار دوره بخش کرد[2] سه دوره اول، مجموعاً تحت عنوان استعمار کهن قرار میگیرند.
- استعمار دوره اول: عصر باستان
- استعمار دوره دوم: دوران جهانی
- استعمار دوره سوم: استعمارگری قرنهای نوزدهم و بیستم
- استعمار نو
- نقشه امپراتوریهای استعماری در سراسر جهان در ۱۸۰۰.
- نقشه امپراتوریهای استعماری در سراسر جهان در ۱۹۱۴.
- نقشه امپراتوریهای استعماری در سراسر جهان در ۱۹۳۶.
- نقشه امپراتوریهای استعماری در انتهای جنگ جهانی دوم، ۱۹۴۵.
واژهشناسی
اِستِعمار واژهایست عربی و در بُن (ریشه) به معنای آبادی خواستن است؛ ولی امروزه استعمار معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است؛ ولی معمولاً استعمار در جستجوی به تاراج بردن دارایی کشورهای دیگر بودهاست.
استعمار عبارت است از سیاست دولت امپریالیستی که هدفش برده کردن و بهرهکشی از خلق (مردم) کشورهای دیگر، خلقهای کشورهای از نظر اقتصادی کم رشد است. دولت امپریالیستی برای تحکیم سیطره خویش مانع تکامل فنی و اقتصادی و فرهنگی این کشورها میشوند. البته در قرون گذشته یعنی قبل از پیدایش امپریالیسم نیز استعمار سرزمینهای غیر وجود داشته ولی ما در تعریف خود به استعمار در قرن بیستم توجه کردهایم که خود به شکل تقسیم سرزمینهای جهان و ایجاد امپراتوریهای مستعمراتی یکی از وجوه مشخصه دوران امپریالیستی است.
مستعمره: یعنی سرزمینی فاقد استقلال سیاسی و اقتصادی که کاملاً در همه شئون تابع دولت امپریالیستی استیلاگر است. این دولت و انحصارات امپریالیستی آن از مستعمره به عنوان مواد خام و نیروی کار ارزان بازار فروش کالاها و عرصه سرمایهگذاریهای پرسود و همچنین به مثابه پایگاههای نظامی و سوقالجیشی استفاده میکنند.
سیستم مستعمراتی امپریالیستی چیست؟ در کنار مستعمرات، کشورهای نیمه مستعمره و وابسته نیز وجود دارد که در شئون مختلف سیاسی یا اقتصادی دارای وابستگیها و تابعیتهای کم یا زیاد نسبت به دولت امپریالیستی هستند. عبارت «سیستم مستعمراتی امپریالیسم» یعنی مجموعه همه مستعمرات، نیمه مستعمرهها و ممالک وابسته که توسط امپریالیستها مورد بهرهکشی قرار گرفته و تحت سلطه آنان قرار دارند. این سیستم در مرحله انحصاری سرمایهداری به وجود آمد. در آغاز قرن کنونی چند کشور بزرگ امپریالیستی با توسل به نیروی ارتش و واحدهای مستعمراتی و لژیونهای خارجی، تقسیم سرزمینهای جهان را بین خود پایان داده بودند و از آن پس بارها برای تقسیم مجدد جهان و تسخیر مستعمرات جدید با یکدیگر به جنگ و ستیز برخاستند. سرمایهداری به یک سیستم جهانی ستم استعماری و تسلط مالی بر اکثریت عظیم مردم جهان توسط مشتی کشورهای به اصطلاح جلو افتاده مبدل شد.
متروپل: یعنی کشور امپریالیستی صاحب مستعمره، انحصارات بزرگ کشور متروپل با نیروی عظیم مالی و صنعتی خود سد کلانی به حساب غارت و بهرهکشی از مستعمرات به دست میآورند. به علت بازوی کار ارزان، کثرت منابع طبیعی و ارزانی موادخام، سرمایهگذاری متروپل در مستعمره سودهای افسانهای به بار میآورد. همزمان با غارت آشکار مردم این سرزمینها و ثروتهای ملی آنان، کشور مستعمره به زایده کشاورزی و مولد مواد خام متروپل مبدل میشود.
عقب ماندگی اقتصادی یکی از شومترین و سنگینترین نتایج سلطه استعماری است. انحصارات متروپل مانع تکامل صنایع و به ویژه ایجاد صنایع سنگین، مانع رشد تکنیک و همزمان با آن مانع تقویت کادرهای ملی میشوند. اقتصاد برخی از این سرزمینها را به اقتصاد مونو کولتریر «یک محصولی» مثل نفت یا نیشکر یا قهوه یا مس مبدل میکنند که تمام سر رشته آن هم در دست انحصارات امپریالیستی است. این امر خود بعداً دشواریهای عظیم در راه ایجاد یک اقتصاد ملی متوازن و همهجانبه به بار میآورد. مبادله نابرابر وجه مشخصه تجارت بین متروپل و مستعمره، یکی دیگر از منابع سود کلان انحصارات است. استعمار در دوران کلاسیک خود همواره حامی و پشتیبان مرتجعترین قشرهای محلی بوده، اشکال فئودالی و ما قبل فئودالی را همچنان پابرجا نگهداشته به کمک آن، اقتصاد را به عقب ماندگی و زحمتکشان را به فقر و گرسنگی محکوم میکردهاست. عقب ماندگی اقتصادی محصول غارت و سلطه انحصارات امپریالیستی و نتیجه سیاست استعماری دول امپریالیستی است نه ثمره مناسبات اقتصادی معمولی بین کشورهای فقیر و کشورهای غنی بهطور اعم.
مبارزه علیه استعمار و فروریختن سیستم مستعمراتی: علیه سلطه استعماری، علیه این غارت و سیطره سیاسی و اقتصادی مردم کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره به پا خواسته و مبارزه شدیدی را برای آزادی ملی و استقلال آغاز کردند. نهضت استقلال طلبی پس از انقلاب اکتبر وارد مرحله نوین و پرتوانی شد و پس از جنگ جهانی دوم به دوران عالی تری گام گذاشت. موج نیرومند نهضتهای رهاییبخش ملی طومار سیستم جهانی استعماری را در هم پیچید.
انقلابهای خروشان ملی ارکان امپریالیسم را به لرزه درمیآورد. لبه تیز این یورش جهانی متوجه آمریکاست که به مدافع اساسی سیستم بهرهکشی استعماری بدل شدهاست. در نتیجه این نبرد به جای مستعمرات سابق در کشورهای نیمه مستعمره بیش از پیش کشورهای مستقل و نوبنیاد پدید گشته و پدید میگردد.
ولی این مبارزه هنوز به پایان نرسیدهاست. مللی که در حال گسستن زنجیرهای استعماری هستند به مراحل مختلفی از رهایی رسیدهاند. بسیاری از آنها دولتهای ملی تشکیل دادهاند ولی همچنان برای تقویت استقلال سیاسی خویش میکوشند و برای احراز استقلال اقتصادی راهی دراز در پیش دارند. ملل کشورهایی که ظاهر مستقل ولی عملاً در قید وابستگی سیاسی و اقتصادی انحصارهای بیگانه هستند برای مبارزه علیه امپریالیسم و رژیمهای ارتجاعی و استبدادی بپا میخیزند. نهضت آزادی بخش ملی در کنار جنبش کارگری کشورهای پیش افتاده به یکی از عوامل عمده ضد امپریالیستی عصر ما بدل شدهاست. در مقابل این موج عظیم، استعمار به روشهای نوین بهرهکشی متوسل شدهاند که مجموعه آن را استعمار نوین مینامند. معنی کلمه استعمار آباد کردن است.
جستارهای وابسته
- استعمار نو
- استعمار کهن
- استعمار دوره اول
- استعمار دوره دوم
- استعمار دوره سوم
- پسااستعماری
- الگوریتم رقابت استعماری
منابع
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به استعمار در ویکیگفتاورد موجود است. |
- نقل از فرهنگ علوم اجتماعی-باقر پرهام و همکاران- نشر مازیار – ص 57
- دانشنامهٔ سیاسی- داریوش آشوری-نشر مروارید- چاپ شانزدهم 1387- ص12
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ استعمار موجود است. |