جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم دومین جنگ جهانی بود که از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میلادی طول کشید. بیشتر کشورهای جهان از جمله قدرت‌های بزرگ در این جنگ شرکت کردند و کم‌کم در قالب دو اتحاد نظامی در برابر هم قرار گرفتند. دستهٔ نخست، متفقین و دستهٔ دوم نیروهای محور یا متحدین نام داشتند. این دو اتحاد نظامی یک جنگ تمام‌عیار به راه انداختند، که در اثر آن بیش از صد میلیون نفر در بیش از ۳۰ کشور جهان درگیر شدند. بیشتر شرکت کنندگان در این جنگ، تمام قدرت اقتصادی، صنعتی و توانایی‌های علمی‌شان را در جهت پشتیبانی نظامی بسیج کردند. همچنین میزان کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم حدود ۷۰ تا ۸۵ میلیون نفر تخمین زده می‌شود که آن را به مرگ‌بارترین نبرد در طول تاریخ بشریت تبدیل می‌کند. بیشترین کشته‌ها از افراد غیرنظامی شوروی و چین است. همچنین کشته‌های ناشی از بمباران‌های راهبردی، قحطی، بیماری و جنگ‌افزارهای هسته‌ای و هولوکاست در آمار خسارت انسانی جنگ جهانی دوم شمرده می‌شوند.[1][2][3]

جنگ جهانی دوم

از بالا سمت چپ: نیروهای چینی در جنگ وانجیالینگ؛ توپ پوندر-۲۵ استرالیایی در اوایل نبرد العلمین؛ بمب‌افکن‌های یونکرس ۸۷ آلمانی در جبهه شرقی نبرد در دسامبر ۱۹۴۳؛ یک واحد از نیروی دریایی آمریکا در جریان نبرد خلیج لینگاین؛ ویلهلم کایتل در حال امضای مفاد تسلیم آلمانی‌ها؛ نیروهای شوروی در نبرد استالینگراد
زمان ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ میلادی
مکان اروپا، اقیانوس آرام، اقیانوس اطلس، جنوب شرق آسیا، چین، غرب آسیا، دریای مدیترانه، شمال آفریقا، شمال شرقی آفریقا و نبردهای اندکی در آمریکای شمالی و جنوبی
نتیجه پیروزی متفقین

.

علت جنگ تهاجم آلمان به لهستان
  • اعلان جنگ بریتانیا و فرانسه به آلمان
  • اعمال تحریم‌های شدید علیه ژاپن توسط آمریکا و بریتانیا
  • ورود امپراتوری ژاپن به جنگ
جنگندگان
متفقین
اتحاد جماهیر شوروی
ایالات متحده آمریکا
امپراتوری بریتانیا
جمهوری چین
فرانسه
و دیگر متفقین
متحدین
آلمان نازی
امپراتوری ژاپن
پادشاهی ایتالیا
و نیروهای محور
فرماندهان
ژوزف استالین
فرانکلین روزولت
وینستون چرچیل
چیانگ کای‌شک
شارل دوگل
آدولف هیتلر 
هیروهیتو 
بنیتو موسولینی 
تلفات
تلفات نظامی
بیش از ۱۶٬۰۰۰٬۰۰۰
غیر نظامیان
بیش از ۴۵٬۰۰۰٬۰۰۰
مجموع
بیش از ۶۱٬۰۰۰٬۰۰۰ (۱۹۳۷–۱۹۴۵)
تلفات نظامی
بیش از ۸٬۰۰۰٬۰۰۰
غیر نظامیان
۴٬۰۰۰٬۰۰۰
مجموع
۱۲٬۰۰۰٬۰۰۰(۱۹۳۵–۱۹۴۵)
کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم
نقشه جناح‌بندی‌ها در جنگ جهانی دوم و نمایش اشغال سرزمین‌ها،
  متفقین غربی (کشورهای مستقل اصلی)
  متفقین غربی (مناطق اشغال‌شده و کلونی‌های ایجاد شده)
  متفقین شرقی (کشورهای اصلی و مناطق اشغال‌شده)
  نیروهای محور (کشورهای اصلی)
  نیروهای محور (مناطق اشغال‌شده و کلونی‌های ایجاد شده، شامل فرانسه ویشی)
  کشورهایی که اعلام بی‌طرفی کردند

امپراتوری ژاپن که سودای فرمانروایی بر آسیا و اقیانوس آرام را داشت از سال ۱۹۳۷ میلادی با چین وارد جنگ شده بود و[4][persian-alpha 1] اما هیچ‌کدام بر دیگری اعلان جنگ نکردند.

عموماً تاریخ آغاز جنگ جهانی دوم ۱ سپتامبر[6] ۱۹۳۹ و یورش آلمان به لهستان که در نتیجهٔ آن فرانسه و بریتانیا نیز به آلمان اعلام جنگ کردند، دانسته می‌شود. از اواخر سال ۱۹۳۹ تا آغاز سال ۱۹۴۱ میلادی با مجموعه‌ای از حملات نظامی و معاهدات، آلمان توانست بر بخش زیادی از اروپا چیره شده و اتحادی را با ایتالیا و ژاپن تشکیل دهد. آلمان و شوروی در جریان پیمان مولوتوف–ریبنتروپ در ماه اوت سال ۱۹۳۹ اروپای شرقی شامل لهستان، فنلاند، رومانی و کشورهای حوزهٔ بالتیک را میان خود تقسیم کردند. پس از تشکیل گروه‌های آماده در آفریقای شمالی و شرقی و همچنین سقوط فرانسه در اواسط سال ۱۹۴۰ عملاً جنگ میان نیروهای محور و امپراتوری بریتانیا صورت می‌گرفت. عملیات بلیتس و نبرد آتلانتیک در همین دوران به وقوع پیوست.

۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱ نیروهای محور در عملیات بارباروسا تهاجم گسترده‌ای علیه اتحاد شوروی آغاز کردند. جبهه شرقی آلمان را درگیر جنگ فرسایشی کرد.

دسامبر سال ۱۹۴۱، ژاپن با تهاجمی ناگهانی به پرل هاربر به عنوان پایگاه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا موجب ایالات متحده آمریکا و اعلان جنگ آن علیه ژاپن اعلان شد. در پی این حوادث، مابقی دولت‌های محور نیز به عنوان متحدین ژاپن، به آمریکا اعلام جنگ کردند. دست‌آوردهای ژاپن در یورش به پرل هاربر باعث ایجاد این تصور شد که آسیا از تسلط غرب خارج شده‌است. از این رو بسیاری از ارتش‌های شکست خورده با آن‌ها همراهی کردند.

پیشروی دولت‌های محور پس از شکست ژاپن در نبرد میدوی و شکست آلمان و ایتالیا در نبرد دوم العلمین در مصر و نبرد استالینگراد در خاک اتحاد جماهیر شوروی متوقف شد. مجموعه این رویدادها ابتکار عمل را از دولت‌های محور گرفته و آنها را مجبور ساخت تا در همهٔ جبهه‌ها تنها پاسخگو به راهبردهای طرف مقابل باشند.

سال ۱۹۴۴ متفقین به فرانسه اشغال شده توسط آلمان، در طی عملیاتی در نرماندی حمله کرده و ضد حملات شوروی توانست قلمروهای ازدست رفته را بازپس بگیرد. سال‌های ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵ میلادی، ژاپن مجبور به عقب‌نشینی از بسیاری از سرزمین‌های اشغالی در مرکز و جنوب چین و برمه شد. متفقین نیز توانستند نیروی دریایی امپراتوری ژاپن را مجبور به عقب‌نشینی کنند و کنترل جزایر راهبردی غرب اقیانوس آرام را بدست بگیرند.

جنگ در اروپا با تهاجم متفقین غربی به آلمان از ۲۲ مارس تا ۸ مه ۱۹۴۵، به پایان رسید. در نتیجه این تهاجم، حاکمیت نازی‌ها پایان یافت و آلمان به اشغال دشمنانش درآمد. آدولف هیتلر، پیشوای آلمان پیش از این که توسط مهاجمان به اسارت دربیاید، خودکشی کرد. زان پس از هشتم ماه مه ۱۹۴۵ با نام روز پیروزی اروپا یاد می‌شود. پس از ابلاغ اعلامیه شرایط تسلیم در ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۵ توسط متفقین، ژاپن از پذیرش نتیجه جنگ خودداری کرد و به دنبال آن، آمریکا در ۶ و ۹ اوت سال ۱۹۴۵ به اقدام به بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناگاساکی نمود. شوروی نیز که تا پیش از این به پیمان عدم تجاوز دو طرفه پایبند بود، علیه ژاپن اعلان جنگ کرد و به منچوری یورش برد. پس از تسلیم ژاپن در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، پیروزی متفقین در آسیا نهایی شد.

پس از پایان جنگ، دادگاه نورنبرگ برای بررسی خسارات‌ها و جنایات جنگی وارد شده از سوی آلمانی و متحدانش برگزار شد.

جنگ جهانی دوم، ساختار اجتماعی و نظام قدرت در جهان را دگرگون کرد و پس از آن برای جلوگیری از بروز چنین رویدادهایی سازمان ملل متحد تأسیس شد.[7] پس از پایان جنگ جهانی دوم، نزدیک به نیم سده، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی با یکدیگر در جنگ سرد به سر بردند. در جریان تلاش اروپا برای جبران خسارات و آسیب‌های جنگ جهانی دوم، تأثیر قدرت‌های اروپایی در جهان کم رنگ شد و مستعمرات آفریقایی و آسیایی آن‌ها مستقل گردیدند. همچنین کشورهای اروپایی تلاش کردند با انعقاد پیمان‌های چندجانبه هویت سیاسی واحدی به خود ببخشند و از دشمنی‌ها بکاهند.[8]

گاه‌نگاری

جنگ در اروپا، اساساً از ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی با تهاجم آلمان به لهستان آغاز شد،[9][10] و دو روز پس از آن نیز بریتانیا و فرانسه علیه آلمان اعلان جنگ کردند. اما آغاز جنگ اقیانوس آرام را می‌توان پیش از آن یعنی از جنگ دوم چین و ژاپن در ۷ ژوئیه ۱۹۳۷،[11][12] یا حمله ژاپن به منچوری در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۱ دانست.[13][14]

بسیاری از پژوهشگران دیدگاه‌های مورخ بریتانیایی، ای. جی. پی. تیلور را مستند می‌دانند. برپایهٔ نظرات تیلور، جنگ چین و ژاپن و جنگ در اروپا و مستعمره‌هایش، همزمان بوده و در سال ۱۹۴۱، این جنگ‌ها با یکدیگر ادغام شدند. برخی دیگر از تاریخ‌نگاران حملهٔ ایتالیا به اتیوپی در ۳ اکتبر ۱۹۳۵ را آغازگر جنگ جهانی دوم می‌دانند.[15] تاریخ‌نگار بریتانیایی، آنتونی بیوور آغاز جنگ جهانی دوم را نبرد خالخین گل می‌داند که نیروهای ژاپن، مغولستان و شوروی از ماه مه تا سپتامبر ۱۹۳۹ درگیر آن بودند.[16]

در مورد تاریخ دقیق پایان جنگ جهانی دوم نیز اجماعی همگانی وجود ندارد. به‌طور کلی گفته می‌شود که ترک مخاصمه در ۱۴ اوت ۱۹۴۵ (روز پیروزی بر ژاپن) را باید تاریخ پایان جنگ جهانی دوم دانست و نه تسلیم رسمی ژاپن که در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ به به جنگ در آسیا پایان داد. شش سال بعد در ۸ سپتامبر ۱۹۵۱ قرارداد صلح سانفرانسیسکو توسط ۴۹ ملّت رسماً امضا شد.[17] پیمانی در مورد آیندهٔ آلمان که بعدها باعث اتحاد آلمان شد نیز با کشور آلمان بسته شد.[18] هیچ‌گونه پیمان صلحی میان اتحاد جماهیر شوروی و ژاپن به امضا نرسید.[19]

پس‌زمینه

اروپا

جنگ جهانی اول نقشهٔ سیاسی اروپا را دستخوش تغییراتی ریشه‌ای کرد.[20] قدرت‌های مرکز (شامل امپراتوری‌های آلمان، اتریش-مجارستان، عثمانی و پادشاهی بلغارستان) شکست خوردند و تجزیه شدند یا بخشی از قلمروی خود را از دست دادند.[20] در روسیه نیز با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بلشویک‌ها بر سر کار آمدند و در نهایت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تأسیس کردند.[20] برخی از متفقینِ پیروز این جنگ (مانند فرانسه، بلژیک، ایتالیا، رومانی، و یونان) سرزمین‌های تازه‌ای را به قلمرو خود افزودند. از تجزیهٔ سرزمین‌های سابق امپراتوری‌های اتریش-مجارستان، عثمانی و روسیه هم دولت‌های ملی جدیدی سر برآوردند.[20]

جلسهٔ مجمع عمومی جامعه ملل در ژنو سوئیس، ۱۹۳۰

در پی کنفرانس صلح پاریس (که رسماً به جنگ جهانی اول پایان داد) جامعه ملل تأسیس شد. اهداف این سازمان، چنان‌که در میثاق نامه آن آمده‌است، جلوگیری از وقوع جنگ از طریق امنیت دسته‌جمعی، خلع سلاح، حل اختلافات بین‌المللی از راه مذاکره و حکمیّت بود.[21]

ایتالیا که از متفقین جنگ جهانی اول بود، پس از جنگ، سرزمین‌هایی را به دست آورد، با این حال ملی‌گرایان ایتالیایی از این که بریتانیا و فرانسه در کنفرانس به وعده‌هایشان در ازای ورود ایتالیا به جنگ عمل نکردند، خشمگین بودند.

از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۵، جنبش فاشیسم به رهبری بنیتو موسولینی قدرت را در ایتالیا تصاحب کرد. این جنبش که سیاست ملی‌گرایی، تمامیت‌خواهی و ائتلاف طبقاتی داشت، مردم‌سالاری نیابتی را لغو کرد، فعالان سوسیالیست، چپ‌گرا و لیبرال را سرکوب و سیاست خارجه‌ای به‌شدت توسعه‌طلبانه در پی گرفت که هدف آن تبدیل ایتالیا به یک ابرقدرت بود و وعدهٔ پایه‌گذاری «امپراتوری روم نو» را می‌داد.[22]

آدولف هیتلر در همایش نازی‌ها در نورمبرگ آلمان، اوت ۱۹۳۳

پس از کودتایی ناموفق در ۱۹۲۳، سرانجام در ۱۹۳۳ آدولف هیتلر صدراعظم آلمان شد. هیتلر، که خواستار تجدید نظری ریشه‌ای و نژادگرایانه در نظم جهانی بود، مردم‌سالاری را منحل کرد و اندکی پس از به قدرت رسیدن دست به تجدید گستردهٔ تسلیحاتی در آلمان زد.[23] همزمان فرانسه در پی مماشات و حفظ اتحادش با ایتالیا، دست این کشور را در استعمار اتیوپی باز گذاشت. در اوایل سال ۱۹۳۵ وضعیت وخیم‌تر شد؛ چرا که قلمرو حوضه زار رسماً ضمیمه خاک آلمان شد و هیتلر در ضدیت با پیمان ورسای برنامهٔ تجدید تسلیحاتی آلمان را شدت داد و خدمت وظیفه عمومی را به اجرا گذاشت.[24]

اگر چه دوران پس از جنگ جهانی اول آمیخته به احساسات صلح‌جویانه بود،[25] در چند کشور اروپایی این دوران به موج بازپیوندخواهی و ملی‌گرایی انتقام‌گرایانه دامن زد. این احساسات به‌ویژه در آلمانی به چشم می‌خورد که به واسطهٔ پیمان ورسای زیان‌های سرزمینی، مستعمراتی، و مالی عمده‌ای دیده بود. بنابر این پیمان آلمان ۱۳ درصد از خاک میهنی خود و همهٔ مستعمراتش را از دست داد، انضمام سرزمین‌های دیگر به خاک آلمان ممنوع شد، غرامات جنگی‌ای بر این کشور وضع شد، و محدودیت‌هایی بر اندازه و توان نیروهای مسلح آن مقرر شد.[26] با وقوع انقلاب ۱۹۱۸–۱۹۱۹ آلمان، امپراتوری آلمان منحل شد و بر جای آن دولتی مردم‌سالار تأسیس شد که بعدها جمهوری وایمار نام گرفت. دوران بین دو جنگ صحنهٔ کشمکش بین هواداران و مخالفان این جمهوری جدید در هر دو گرایش سیاسی راست و چپ بود.

بریتانیا، فرانسه، و ایتالیا برای مقابله با اقدامات آلمان در آوریل ۱۹۳۵ جبهه استرسا را تشکیل دادند که قدمی مهم در راستای جهانی شدن نظامی بود. با این حال در ژوئن همان سال بریتانیا توافق‌نامهٔ دریایی مستقلی با آلمان امضاء کرد که از محدودیت‌های پیشین بر آلمان می‌کاست. شوروی، که از چشم طمع آلمان به مناطق وسیعی از اروپای شرقی بیمناک بود، پیمانی مبنی بر همکاری مشترک با فرانسه بست، گر چه این پیمان پیش از رسمیّت یافتن بایستی از دستگاه اداری جامعهٔ ملل می‌گذشت و این امر آن را عملاً بی‌اثر می‌کرد.[27] آمریکا هم که از افزایش تنش‌ها در اروپا و آسیا مضطرب شده بود در اوت همان سال لوایحی را مبنی بر بی‌طرفی این کشور تصویب کرد.[28]

هیتلر با بازنظامی‌سازی راینلند در مارس ۱۹۳۶ پیمان‌های ورسای و لوکارنو را نقض کرد، ولی با این اقدامات او به دلیل سیاست مماشات متفقین جنگ جهانی اول در این مقطع، برخورد چندانی صورت نگرفت.[29] در اکتبر ۱۹۳۶، آلمان و ایتالیا محور رم–برلین را تشکیل دادند. یک ماه بعد هم آلمان و ژاپن پیمان ضد کمینترن را امضاء کردند و ایتالیا نیز در نوامبر ۱۹۳۷ به آن پیوست.[30]

آسیا

در چین، حزب کومینتانگ کارزاری را برای متحد کردن این کشور علیه جنگ‌سالاران محلی به راه انداخت و تا میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ توانست دستکم در اسم چین را متحد کند، ولی چیزی نگذشت که بین این حزب و متحد سابقش یعنی حزب کمونیست چین جنگی داخلی درگرفت[31] و جنگ‌سالاران محلی جدیدی نیز سر برآوردند و وارد معرکه شدند. امپراتوری ژاپن، که روز به روز نظامی‌گراتر می‌شد، مدت‌ها بود که به دنبال افزایش نفوذش در چین بود[32] و آن را گام نخست در راستای ادعای حقش برای حکومت بر جهان می‌دانست. در ۱۹۳۱ ژاپن حادثه موکدن را بهانهٔ حمله به منچوری قرار داد و در آن جا دولت دست‌نشاندهٔ مانچوکوئو را تأسیس کرد.[33]

با درخواست چین، جامعه ملل ناظرانی به منطقه اعزام کرد و کمیته‌ای، موسوم به کمیتهٔ لیتون، تشکیل داد تا به این موضوع رسیدگی کند. گزارش لیتون یک سال بعد، در اکتبر ۱۹۳۲، منتشر شد و ژاپن را در حمله به منچوری مقصر شناخت و اعلام کرد که منچوری باید به چین بازگردانده شود. در واکنش به این گزارش، ژاپن، از جامعهٔ ملل خارج شد. پس از آن دو کشور در چندین نبرد در شانگهای، رهه، و هبئی با یکدیگر جنگیدند تا اینکه آتش‌بس تانگو را در ۱۹۳۳ امضا کردند. پس از آتش‌بس هم نیروهای داوطلب چینی به مقاومت علیه ژاپنی‌ها در منچوری، چهائر، و سوئی‌یوآن ادامه دادند.[34] پس از حادثه شی‌آن در ۱۹۳۶، نیروهای کومینتانگ و کمونیست اعلام آتش‌بس کردند تا بتوانند علیه ژاپن جبهه‌ای متحد تشکیل دهند.[35]

رویدادهای پیش از جنگ

اشغال اتیوپی توسط ایتالیا (۱۹۳۵)

بنیتو موسولینی در حال بازدید از سربازان در طی حمله ایتالیا به اتیوپی، ۱۹۳۵

جنگ دوم ایتالیا-اتیوپی یک جنگ استعماری کوتاه بود که در اکتبر ۱۹۳۵ آغاز شد و در مهٔ ۱۹۳۶ به پایان رسید. حملهٔ نیروهای مسلح پادشاهی ایتالیا به امپراتوری اتیوپی ابتدا از سمت مناطقی از سومالی و اریتره که در آن زمان مستعمرهٔ ایتالیا بودند آغاز شد.[36] در نتیجه اتیوپی به اشغال نیروهای ایتالیایی درآمد و به مستعمرهٔ جدید موسوم به آفریقای شرقی ایتالیایی ضمیمه شد؛ این رویدادها همچنین نشانی از ضعف جامعهٔ ملل به عنوان نیرویی برای حفظ صلح بود. ایتالیا و اتیوپی هر دو عضو جامعهٔ ملل بودند اما جامعهٔ ملل علی‌رغم آن که حملهٔ ایتالیا نقض صریح بند دهم میثاق جامعه ملل بود در خصوص این حملات مماشات به خرج داد.[37] البته بریتانیا و فرانسه از اعمال تحریم‌هایی بر ایتالیا حمایت کردند اما این تحریم‌ها عملاً به‌طور کامل اجرا نشدند و نتوانستند منجر به پایان حملات ایتالیا شوند.[38] ایتالیا هم بعداً مخالفتش را در برابر هدف آلمان در تصرف اتریش پس گرفت.[39]

جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶‎–۱۹۳۹)

بمباران گرنیکا در سال ۱۹۳۷ در خلال جنگ داخلی اسپانیا این بیم را در اروپا به وجود آورد که جنگ جهانی بعدی مبتنی بر بمباران شهرها باشد و منجر به کشته‌شدن مردمان فراوانی بشود.

زمانی که جنگ داخلی در اسپانیا سر گرفت، هیتلر و موسولینی از شورشیان ملی‌گرا که توسط فرانسیسکو فرانکو رهبری می‌شدند حمایت نظامی کردند. این حمایت از سمت ایتالیا بیشتر بود تا از سمت نازی‌ها؛ موسولینی مجموعاً ۷۰٬۰۰۰ نیروی زمینی و ۶٬۰۰۰ خدمهٔ نیروهای هوایی به انضمام ۷۲۰ هواپیما به اسپانیا فرستاد.[40] از سوی دیگر، شوروی از حاکم فعلی اسپانیا یعنی جمهوری دوم اسپانیا حمایت می‌کرد. همچنین بیش از ۳۰٬۰۰۰ نیروی داوطلب خارجی که با نام تیپ‌های بین‌المللی شناخته می‌شدند علیه ملی‌گرایان می‌جنگیدند. در این میان آلمان و شوروی از این جنگ نیابتی به عنوان فرصتی برای آزمودن پیشرفته‌ترین سلاحو تاکتیک‌های جنگی‌شان بهره بردند. در نهایت ملی‌گرایان در سال ۱۹۳۹ در جنگ پیروز شدند و فرانکو که حال تبدیل به یک دیکتاتور شده بود در طول جنگ جهانی دوم رسماً موضع بی‌طرفی گرفته اگر چه عموماً حامی نیروهای محور بود.[41] مهم‌ترین همکاری او با آلمان عبارت بود از ارسال داوطلبانی به جبههٔ شرقی.[42]

اشغال چین توسط ژاپن (۱۹۳۷)

در سال ۱۹۳۷ ژاپن به دنباله حادثه پل مارکو پولو، پکن را که پایتخت امپراتوری چین بود تصرف کرد و این خود به لشکرکشی ژاپن برای تصرف تمام چین منجر شد.[43] شوروی فوراً با چین معاهدهٔ عدم تخاصم امضا کرد تا بتواند به چین تدارکات جنگی قرض بدهد. این معاهده یکی از دلایل مهم اتمام معاهدهٔ پیشین همکاری بین چین و آلمان در سال ۱۹۴۱ بود. نیروهای ژاپنی از سپتامبر تا نوامبر آن سال به تائی‌یوان حمله کردند، در نبرد شینکو با ارتش انقلابی ملی جنگیدند،[44] و در نبرد پینشینگوان با حزب کمونیست چین درگیر شدند.[45][46] جنرالیسیمو چیانگ کای‌شک سربازانش در ارتش انقلابی ملی را که در آلمان تعلیم دیده بودند به نبرد شانگهای گسیل داشت اما شانگهای پس از سه ماه مبارزه توسط ژاپن تصرف شد. نیروهای ژاپنی به پیشرفت خود ادامه دادند و در نبرد نانجینگ توانستند پایتخت آن زمان چین را تصرف کنند. بعد از سقوط نانجینگ ده‌ها هزار (و شاید صدها هزار) نفر از چینی‌های غیرنظامی و سربازان خلع سلاح شدهٔ چینی در کشتار نانجینگ توسط ژاپنی‌ها قتل‌عام شدند.[47][48]

در مارس ۱۹۳۸ نیروهای ملی چینی اولین پیروزی بزرگ خود را در نبرد تائه‌ژوانگ به دست آوردند اما در مهٔ آن سال شهر شوژو توسط ژاپنی‌های فتح شد.[49] در ژوئن ۱۹۳۸ نیروهای چینی توانستند با ایجاد طغیان در رود زرد در پیشرفت ژاپنی‌ها وقفه ایجاد کنند و برای خود زمان بخرند تا آماده دفاع از ووهان شوند، اما این شهر نیز در اکتبر به دست ژاپنی‌ها افتاد.[50] اما تمام این پیروزی‌های ژاپن منجر به سقوط مقاومت چینی‌ها، چنان‌که ژاپنی‌های انتظار داشتند، نشد و بالعکس چین با انتقال دولتش به جزیرهٔ چونگ‌کینگ به مبارزه ادامه داد.[51][52]

مناقشات مرزی شوروی و ژاپن

واحد توپخانهٔ ارتش سرخ در نبرد دریاچه خاسان، ۱۹۳۸

در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۹۳۰، بین نیروهای ژاپنی مستقر در مانچوکوئو و نیروهای شوروی و جمهوری خلق مغولستان درگیری‌های درگرفت. در این مقطع سیاست انتخابی ارتش امپراتوری ژاپن دکترین هوکوشین-رون بود که بر توسعهٔ نفوذ ژاپن به سمت شمال تأکید داشت. با این حال ادامهٔ این سیاست با شکست ژاپن در نبرد خالخین گل در ۱۹۳۹، همزمانی با جنگ دوم چین و ژاپن،[53] و تلاش متحد ژاپن، آلمان نازی، برای امضاء پیمان بی‌طرفی با شوروی موفقیت چندانی نیافت. ژاپن و شوروی در آوریل ۱۹۴۱ پیمانی مبنی بر بی‌طرفی امضاء کردند و پس آن ژاپن به دکترین نانشین-رون رو آورد که سیاست انتخابی نیروی دریایی ژاپن بود و بر توسعهٔ نفوذ این کشور به سمت جنوب تأکید داشت. این سیاست در نهایت ژاپن را به رودررویی و جنگ با آمریکا و متحدان غربی‌اش سوق داد.[54][55]

درگیری‌ها و توافقات در اروپا

در اروپا، آلمان و ایتالیا رو به سیاستی تهاجمی آوردند. در مارس ۱۹۳۸، آلمان اتریش را ضمیمهٔ خاک خود کرد، ولی بااین‌حال دیگر قدرت‌های اروپایی باز در برابر هیتلر دست به دامان سیاست مماشات شدند.[56] هیتلر، که از این روند تشویق پذیرفته بود، پیگیر ادعای ارضی آلمان بر سودتنلند شد. سودتنلند بخشی از چکسلواکی بود که جمعیتش را غالباً آلمانی‌زبان‌ها تشکیل می‌دادند. بریتانیا و فرانسه به پیشنهاد و ابتکار نخست‌وزیر بریتانیا نویل چمبرلین و به رغم مخالفت دولت چکسلواکی، با امضاء توافقنامه مونیخ پذیرفتند که سودتنلند به خاک آلمان الصاق شود و در ازای آن آلمان قول بدهد در آینده ادعای ارضی دیگری نداشته باشد.[57] اندکی بعد آلمان و ایتالیا چکسلواکی را مجبور کردند بخش‌های دیگر از خاک خود را به مجارستان واگذار کند و لهستان هم منطقهٔ زائولزی چکسلواکی را تصرف کرد.[58]

با این که در توافق‌نامه مونیخ همهٔ خواسته‌های صریح آلمان اجابت شده بود، هیتلر در خفا از دخالت بریتانیا که منجر شده بود او نتواند همهٔ خاک چکسلواکی را در یک عملیات تصاحب کند عصبانی بود. او در سخنرانی‌های بعدی‌اش به بریتانیا و یهودی‌های «جنگ‌طلب» حمله کرد و در ژانویه ۱۹۳۹ مخفیانه دستور داد نیروی دریایی آلمان تسلیحاتش را به شکل گسترده‌ای تجدید کند و تفوق دریایی بریتانیا را به چالش بکشد. در مارس ۱۹۳۹، آلمان به بقیهٔ مناطق چکسلواکی هم یورش برد و آن را به بوهم و موراویا، که منطقه‌ای تحت‌الحمایه آلمان بود، و دولت دست‌نشاندهٔ جمهوری اسلواکی تقسیم کرد.[59] هیتلر همچنین در ۲۰ مارس ۱۹۳۹ اولتیماتومی علیه لیتوانی صادر کرد و این کشور را مجبور کرد تا منطقه کلایپدا را به آلمان واگذار کند.[60]

وزیر امور خارجهٔ آلمان یواخیم فون ریبنتروپ (راست) و رهبر شوروی ژوزف استالین، پس از امضای پیمان مولوتوف–ریبنتروپ، ۲۳ اوت ۱۹۳۹

بریتانیا و فرانسه که از ادعای ارضی آلمان بر ایالت آزاد دانتسیگ نگران شده بودند، به لهستان تضمین دادند که از حمایتشان از استقلال این کشور چشم نمی‌پوشند. با حمله ایتالیا به آلبانی در آوریل ۱۹۳۹، تضمینی مشابه به رومانی و یونان داده شد.[61] اندکی پس از وعدهٔ بریتانیا و فرانسه به لهستان، آلمان و ایتالیا با امضاء پیمان فولاد به اتحادشان رسمیت بخشیدند.[62] هیتلر بریتانیا و لهستان را متهم کرد که در تلاش برای «محاصرهٔ» آلمانند و از توافق‌نامه دریایی انگلیس و آلمان و معاهده عدم تعرض آلمان و لهستان خارج شد.[63]

در اواخر ماه اوت، آلمان نیروهایش را در مرزش با لهستان بسیج کرد و اروپا وارد بحرانی عمومی[persian-alpha 2] شد. در ۲۳ اوت، با توقف مذاکرات دربارهٔ پیمان نظامی سه‌گانه بین فرانسه، بریتانیا، و شوروی،[64] شوروی پیمانی مبنی بر عدم تعرض با آلمان امضاء کرد.[65] در جملهٔ مفاد این پیمان معاهده‌ای سرّی قرار داشت که «مناطق نفوذ» آلمان و شوروی را مشخص می‌کرد (غرب لهستان و لیتوانی به آلمان می‌رسید و شرق لهستان، فنلاند، استونی، لتونی، و بیسارابیا سهم شوروی بود)، و استقلال لهستان را به چالش می‌کشید.[66] به واسطهٔ این پیمان، ضدیت شوروی با حملهٔ آلمان به لهستان خنثی شد و آلمان مجبور نبود مثل جنگ جهانی اول در دو جبهه شرقی و غربی بجنگد. بلافاصله پس از عقد این پیمان، هیتلر دستور داد که حمله به لهستان در ۲۶ اوت آغاز شود، ولی پس از شنیدن خبر عقد پیمان همکاری مشترک بین لهستان و بریتانیا و بی‌طرف ماندن ایتالیا، آن را به تأخیر انداخت.[67]

آلمان در پاسخ به درخواست بریتانیا برای مذاکرات مستقیم به‌منظور جلوگیری از جنگ، ادعای ارضی خود را بر لهستان تکرار کرد و این خود بهانه‌ای برای تضعیف روابط بین دو کشور شد.[68] در ۲۹ اوت، هیتلر خواستار آن شد که لهستان نماینده‌ای تام‌الاختیار به برلین بفرستد تا دربارهٔ تسلیم گدانسک به آلمان و برگزاری همه‌پرسی در کریدور لهستان (که اقلیت آلمانی‌زبان ساکن در آن به جدایی از لهستان رأی می‌داد) مذاکره کند.[68] لهستان از اجابت مطالبات آلمان سر باز زد و وزیر خارجهٔ آلمان ریبنتروپ در شب ۳۰–۳۱ اوت پس از جلسه‌ای متشنج با سفیر بریتانیا نویل هندرسون اعلام کرد که در نظر آلمان از پذیرش مطالبات این کشور امتناع شده‌است.[69]

دوران جنگ

آغاز ناگهانی جنگ در اروپا (۱۹۳۹‎–۱۹۴۰)

سربازان ارتش آلمان نازی در حال عبور از مرز لهستان، ۱ سپتامبر ۱۹۳۹

در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹، آلمان پس از آماده‌سازی چندین عملیات پرچم دروغین به‌عنوان پیش‌زمینه، به لهستان حمله کرد.[70] اغلب از نبرد وسترپلاته به‌عنوان نخستین نبرد جنگ یاد می‌شود.[71] بریتانیا به آلمان هشدار داد تا عملیات‌های نظامی خود را متوقف کند. در ۳ سپتامبر، پس از نادیده‌گرفته‌شدن هشدار، فرانسه، بریتانیا، استرالیا و نیوزیلند علیه آلمان اعلام جنگ کردند. اتحادیه آفریقای جنوبی در ۶ سپتامبر و کانادا در ۱۰ سپتامبر به این اتحاد پیوستند. این کشورها به جز یک کاوش هشدارآمیز از سوی فرانسه در زارلاند، مستقیماً برای لهستان پشتیبانی نظامی نفرستادند.[72] متفقین با هدف ضربه به اقتصاد و افزایش هزینه‌های جنگ آلمان، یک محاصرهٔ دریایی علیه این کشور ترتیب دادند.[73] آلمان با صادرکردن دستور حملهٔ یو-بوت‌ها به کشتی‌های جنگی و تجاری متفقین به این حمله پاسخ داد. این اقدام آلمان بعدتر به نبرد آتلانتیک انجامید.[74]

سربازان ارتش لهستان در حین دفاع از کشور، سپتامبر ۱۹۳۹

نیروهای آلمانی در ۸ سپتامبر به حومهٔ ورشو رسیده‌بودند. ضدحملهٔ لهستان به سمت غرب برای چندین روز پیش‌روی نیروهای آلمانی را متوقف کرد؛ اما ارتش آلمان نازی ضدحمله را دور زده و به محاصرهٔ نیروهای لهستانی منجر شد. بقایای ارتش لهستان به نبرد با نیروهای آلمان پرداختند. در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از امضای آتش‌بس با ژاپن، شوروی به لهستان شرقی حمله کرد.[75] دلیل ارائه‌شده برای این حمله، فروپاشی ظاهری لهستان بود.[76] در ۲۷ سپتامبر، پادگان ورشو تسلیم آلمان‌ها شد و آخرین نیروهای اصلی عملیاتی در ارتش لهستان در ۶ اکتبر تسلیم شدند. با وجود شکست نظامی، لهستان هیچ‌گاه تسلیم نشد و اقدام به ایجاد دولت در تبعید و دولت زیرزمینی در سرزمین تسخیرشده‌اش کرد.[77] بخش زیادی از پرسنل نظامی لهستان به رومانی و دیگر کشورهای حاشیهٔ دریای بالتیک نقل مکان کردند. بسیاری از این نیروها در دیگر صحنه‌های جنگ به نبرد با نیروهای محور پرداختند.[78]

بخش غربی لهستان به آلمان و بخش شرقی آن به شوروی الحاق شد. آلمان بخش مرکزی این کشور را تصرف کرد. سهم کوچکی از لهستان به لیتوانی و اسلواکی رسید. در ۶ اکتبر، هیتلر یک پیشنهاد صلح برای بریتانیا و فرانسه فرستاد و گفت که آیندهٔ لهستان باید صرفاً توسط آلمان و شوروی تعیین شود. این پیشنهاد رد شد[79] و هیتلر دستور حملهٔ فوری به فرانسه را صادر کرد.[80] با این وجود، حمله به‌دلیل شرایط بد آب‌وهوایی به بهار ۱۹۴۰ موکول شد.[81][82][83]

آشیانهٔ مسلسل فنلاندی که روی سربازان ارتش سرخ شوروی هدف گرفته. دوران جنگ زمستان، فوریهٔ ۱۹۴۰

اتحاد جماهیر شوروی کشورهای حوزه دریای بالتیکاستونی، لتونی و لیتوانی، کشورهایی که تحت پیمان مولوتوف–ریبنتروپ در «قلمروی تأثیر» شوروی بودند—را مجبور به امضای پیمان کمک دوطرفه کرد. از شرایط این پیمان، استقرار نیروهای شوروی در این کشورها بود. کمی بعد تعداد چشم‌گیری از نیروهای نظامی شوروی به این مناطق منتقل شدند.[84][85][86] فنلاند از امضای پیمانی مشابه امتناع ورزید و راضی به واگذار کردن بخشی از قلمرویش به شوروی نشد. اتحاد جماهیر شوروی در نوامبر ۱۹۳۹ به فنلاند حمله کرد.[87] این حمله منجر به اخراج شوروی از جامعهٔ ملل شد.[88] با وجود برتری واضح شوروی از لحاظ نفرات و تجهیزات، موفقیت ارتش این کشور ناچیز بود و جنگ میان دو کشور در مارس ۱۹۴۰ با امضای پیمان‌نامه صلح مسکو و با سود کم برای فنلاند پایان یافت.[89]

در ژوئن ۱۹۴۰، شوروی با اعمال زور استونی، لتونی و لیتوانی را به قلمروی خود افزود[90] و بر سر مناطق بیسارابیا، بوکوفینای شمالی و هرتسا با رومانی به اختلاف خورد. در همان حال، روابط حسنهٔ سیاسی و همکاری‌های اقتصادی شوروی و نازی‌ها[91][92] کم‌کم متوقف شد[93][94] و هر دو کشور مقدمات جنگ را فراهم کردند.[95]

اروپای غربی (۱۹۴۰‎–۱۹۴۱)

پیش‌روی آلمان در بلژیک و فرانسهٔ شمالی، ۱۰ مه تا ۴ ژوئن ۱۹۴۰، با گذر از خط دفاعی ماژینو (نمایش‌داده‌شده به رنگ قرمز تیره)

در آوریل ۱۹۴۰، آلمان برای محافظت از محمولهٔ سنگ آهن سوئد، که متفقین در تلاش برای گرفتن آن بودند، به دانمارک و نروژ هجوم برد.[96] دانمارک پس از چند ساعت تسلیم شد و نروژ در عرض دو ماه[97] و با وجود حمایت متفقین شکست خورد. نارضایتی بریتانیا از لشکرکشی به نروژ به انتصاب وینستون چرچیل به نخست‌وزیری در ۱۰ مهٔ ۱۹۴۰ انجامید.[98]

در همان روز، آلمان به فرانسه حمله کرد. برای عبور از استحکامات خط دفاعی ماژینو در مرز فرانسه و آلمان، آلمان ابتدا به ملت‌های بی‌طرف بلژیک، هلند و لوکزامبورگ حمله کرد.[99] آلمان‌ها از کنار به منطقهٔ آردنس حمله کردند.[100] این حمله به‌اشتباه از سوی متفقین به‌عنوان نوعی مانع طبیعی در برابر خودروهای زرهی تعبیر شد.[101][102] با استفادهٔ موفقیت‌آمیز از تاکتیک‌های بلیتسکریگ، ارتش آلمان نازی به‌سرعت به کانال مانش رسید و ارتباط نیروهای متفقین حاضر در بلژیک را با خارج قطع کرد. این عمل منجر به گیرافتادن تودهٔ بزرگی از ارتش متفقین در مرز فرانسه - بلژیک و در نزدیکی لیل شد. بریتانیا با رها کردن تقریباً تمام تجهیزات میزان چشم‌گیری از نیروها، توانست آن‌ها را تا اوایل ژوئن از منطقه تخلیه کند.[103]

در ۱۰ ژوئن، ایتالیا به فرانسه حمله کرد و با این کار اقدام به آغاز جنگ با فرانسه و بریتانیا کرد.[104] آلمان‌ها به سمت جنوب و به نبرد ارتش تضعیف‌شدهٔ فرانسه رفتند و پاریس در ۱۴ ژوئن به دست آن‌ها افتاد. هشت روز بعد فرانسه و آلمان موقتاً صلح کردند. قسمتی از فرانسه به آلمان و قسمتی به ایتالیا رسید[105] و ناحیهٔ کوچکی با نام فرانسهٔ ویشی هم تشکیل شد که با وجود بی‌طرفی رسمی، به‌طور کلی همراه آلمان به‌شمار می‌رفت. فرانسه ناوگانش را حفظ کرد. بریتانیا برای جلوگیری از غصب این ناوگان توسط آلمان در سوم ژوئیه به آن حمله کرد.[106]

لندن پس از بلیتس، از روی کلیسای جامع سنت پل، ۲۹ دسامبر ۱۹۴۰

نبرد بریتانیا[107] در اوایل ژوئیه و در پی حملهٔ نیروی هوایی آلمان نازی به کشتی‌ها و بندرها آغاز شد.[108] بریتانیا اولتیماتوم هیتلر را رد کرد[109] و کمپین برتری هوایی آلمان در ماه اوت آغاز شد؛ هر چند که در پیروزی بر فرماندهی نبرد آرای‌اف شکست خورد. در پی این اتفاق، تهاجم برنامه‌ریزی‌شدهٔ آلمان به بریتانیا در ۱۷ سپتامبر برای همیشه لغو شد. با وجود تشدید عملیات‌های بمباران راهبردی آلمان با حملات شبانه به لندن و دیگر شهرهای بلیتس، این حملات نتوانستند قوای جنگی بریتانیا را به مقدار زیادی مختل کنند.[108] بخش عظیمی از حملات در مهٔ ۱۹۴۱ متوقف شد.[110]

ناوگان آلمان با استفاده از بندرهای فرانسه توانست با استفاده از یو-بوتهای خود در ناحیهٔ آتلانتیک در برابر نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا پیروز شود.[111] ناوگان وطن متعلق به بریتانیا توانست در ۲۷ مهٔ ۱۹۴۱ با غرق کردن نبردناو بیسمارک به پیروزی بزرگی دست یابد.[112]

در نوامبر ۱۹۳۹، ایالات متحده در حال بررسی موقعیت برای کمک به چین و متفقین بود. این کشور لوایح بی‌طرفی را برای مجاز کردن «پرداخت نقد و حمل» خرید از جانب متفقین، مورد بازبینی قرار داد.[113] در ۱۹۴۰ و در پی تصرف پاریس توسط آلمان، اندازهٔ نیروی دریایی ایالات متحدهٔ آمریکا به‌طور چشم‌گیری افزایش یافت. در ماه سپتامبر، ایالات متحده با معاملهٔ ناوشکن‌های آمریکایی با پایگاه‌های انگلیسی موافقت کرد.[114] با این وجود، اکثریت عامهٔ مردم آمریکا تا سال ۱۹۴۱ همچنان با هرگونه مداخلهٔ مستقیم نظامی در جنگ مخالف بودند.[115] در دسامبر ۱۹۴۰، روزولت هیتلر را به برنامه‌ریزی برای فتح جهان متهم کرد و هرگونه مذاکره‌ای را به‌دلیل بی‌فایده دانستن آن رد کرد. او ایالات متحده را «زرادخانهٔ دموکراسی» نامید و برنامه‌های قانون وام و اجاره را با هدف پشتیبانی کردن از قوای جنگی بریتانیا افزایش داد.[109] ایالات متحده طرح‌ریزی استراتژیک برای آغاز حمله‌ای همه‌جانبه به آلمان را شروع کرد.[116]

در پایان سپتامبر ۱۹۴۰، پیمان سه‌جانبه رسماً ژاپن، ایتالیا و آلمان را به‌عنوان نیروهای محور با یکدیگر متحد کرد. پیمان سه‌جانبه معین می‌کرد که هر کشور، به‌جز شوروی، که به هر یک از نیروهای محور حمله کند باید در برابر هر سهٔ آن‌ها بجنگند.[117] نیروهای محور در نوامبر ۱۹۴۰ و با پیوستن مجارستان، اسلواکی و رومانی گسترش یافت.[118] رومانی و مجارستان کمک‌های تأثیرگذاری در جنگ نیروهای محور در برابر اتحاد جماهیر شوروی انجام دادند. برای مثال، رومانی در بازپس‌گیری بخش‌های واگذارشده به شوروی نقش داشت.[119]

مدیترانه و خاورمیانه (۱۹۴۰‎–۱۹۴۱)

سربازان بریتانیایی از لشکر ۹ ارتش استرالیا در حین محاصره طبرق، نبرد شمال آفریقا

در ژوئن ۱۹۴۰ نیروی هوایی سلطنتی ایتالیا به جزیره مالت حمله کرد و محاصره مالت که در دست بریتانیایی‌ها بود آغاز شد. در اواخر تابستان و اوایل پاییز نیروهای ایتالیایی سومالی را از چنگ بریتانیایی‌ها درآوردند و تهاجم به مصر را آغاز نمودند. در ماه اکتبر ایتالیا به یونان حمله کرد که با مقاومت سنگین یونانی‌ها و تلفات سنگین نیروهای ایتالیایی همراه بود. این حمله در عرض چند روز و با تغییرات جزئی در قلمروی کشورها پایان یافت.[120] آلمان که شاهد این ناکامی متحد خود بود جهت جلوگیری از مستقر شدن بریتانیا در یونان که می‌توانست خطری برای چاه‌های نفت رومانی باشد و همچنین جهت حمله آینده به متصرفات بریتانیا در دریای مدیترانه مقدمات تهاجم به بالکان را مهیا نمود.[121]

تانک‌های متعلق به سپاه آفریقا در حال پیشروی در صحرای شمال آفریقا، سال ۱۹۴۱

در دسامبر سال ۱۹۴۰ نیروهای بریتانیایی ضدحمله خود را علیه نیروهای ایتالیا در مصر و شرق آفریقا آغاز نمودند.[122] این عملیات به شدت موفقیت‌آمیز بود و تا فوریه ۱۹۴۱ ایتالیایی‌ها ضمن از دست دادن کنترل شرق لیبی تلفات سنگینی را متحمل شدند و تعداد زیادی اسیر دادند. نیروی دریایی ایتالیا نیز در این مدت آسیب‌های زیادی را متحمل گشت و در نبرد تارانتو نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا سه نبرد ناو ایتالیایی را از سرویس خارج کرد که در ادامه نیز طی نبرد دهانه ماتاپان کشتی‌های بیشتری منهدم گشتند.[123]

شکست‌های ایتالیا آلمان را وادار کرد تا نیروهای کمکی به شمال آفریقا ارسال نماید. از همین رو در مارس ۱۹۴۱ سپاه آفریقا به فرماندهی رومل عملیاتی را آغاز نمود که منجر به عقب‌نشینی نیروهای متفقین گشت.[124] در طی یک ماه نیروهای محور تا غرب مصر پیشروی کردند و بندر طبرق را به محاصره خویش درآوردند.[125]

در انتها مارس ۱۹۴۱ یوگسلاوی و بلغارستان پیمان سه جانبه را مورد امضا قرار دادند اما دو روز بعد حکومت یوگسلاوی توسط ملی‌گرایان نزدیک به بریتانیا سقوط کرد که در پاسخ به آن آلمان تهاجم خود به یوگسلاوی و یونان را در ۶ آوریل آغاز نمود که منجر به تصرف هر دو کشور گشت.[126] تصرف بالکان در انتها ماه مه با اشغال جزیره کرت توسط عملیات هوابرد تکمیل گشت.[127] هر چند که اشغال بالکان در ابتدا عملیاتی سریع و بدون دردسر بود اما به سرعت واحدهای جنگ پارتیزانی در یوگسلاوی تحت اشغال متحدین شکل گرفت که تا پایان جنگ به مبارزه با اشغالگران پرداخت.[128]

در خاورمیانه طی ماه مه قوای کشورهای همسود شورش عراق که توسط هواپیماهای آلمانی برخواسته از پایگاه‌های سوریه تحت کنترل فرانسه ویشی حمایت می‌گشتند را سرکوب نموده[129] و بین ماه‌های ژوئن و ژوئیه با کمک نیروهای فرانسه آزاد سوریه و لبنان را از کنترل دولت ویشی خارج کردند.

تهاجم نیروهای محور به اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۴۱)

نقشه متحرک جبهه اروپایی جنگ جهانی دوم از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵، قرمز: متفقین غربی و شوروی پس از ۱۹۴۱؛ سبز: شوروی پیش از ۱۹۴۱؛ آبی: نیروهای محور

در آوریل ۱۹۴۱ شوروی که به شدت نگران افزایش تنش‌ها با آلمان بود با ژاپن که در ضعف دولت‌های اروپایی چشم به مستعمرات آن‌ها در جنوب شرقی آسیا دوخته بود وارد مذاکره شده و معاهده عدم تعرض شوروی و ژاپن میان دو کشور امضا شد.[130] در همان حال، آلمان‌ها در حال آماده‌سازی خود برای حمله به شوروی بوده و نیروهای زیادی را در مرز شوروی مستقر کرده‌بودند.[131]

در سوی دیگر هیتلر اعتقاد داشت بریتانیا به امید آنکه شوروی و ایالات متحده وارد جنگ خواهند شد از قبول تسلیم و پایان جنگ خودداری می‌کند.[132] از این رو، او تلاش داشت روابط خود با شوروی را مستحکم کرده و اگر در این امر موفق نبود با حمله به شوروی آن را از میان ببرد. در نوامبر ۱۹۴۰ مذاکراتی جهت بررسی شرایط شوروی جهت پیوستن به پیمان سه جانبه آغاز گشت. شوروی علاقه خود به این اتحاد را نشان داد اما درخواست امتیازاتی از فنلاند، بلغارستان، ترکیه و ژاپن داشت که این خواسته‌ها برای آلمان پذیرفتنی نبود. در نهایت هیتلر در ۱۸ دسامبر ۱۹۴۰ فرمان آماده‌سازی تهاجم به شوروی را صادر نمود.[133]

سربازان آلمانی در تهاجم نیروهای محور به شوروی، سال ۱۹۴۱

در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ نیروهای آلمانی به همراهی نیروهای ایتالیایی و رومانیایی تهاجم به شوروی را با اتهام توطئه شوروی علیه ایشان در قالب عملیات بارباروسا آغاز نمودند که مدت کوتاهی بعد فنلاند و مجارستان نیز به این پیکار پیوستند.[134] هدف اولیه این تهاجم غافلگیرانه[135] تصرف منطقه بالتیک، مسکو و اوکراین و هدف غایی تصرف خط آرخانگلسک-آستاراخان (یعنی از دریای خزر تا دریای سفید) تا پایان سال ۱۹۴۱ بود. اهداف هیتلر از لشکرکشی نابودی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک قدرت نظامی، ریشه‌کنی کمونیسم، کسب فضای حیاتی[136][136] از طریق اخراج مردمان بومی[137][137] و تضمین دسترسی به مواد و منابع مورد نیاز برای شکست دشمنان باقی مانده بود.[138]

اگرچه ارتش سرخ پیش از آغاز جنگ برنامه‌های خود را پیرامون یک ضدحمله استراتژیک مدون نموده بود؛[139] اما شدت عملیات بارباروسا فرماندهی عالی شوروی را مجبور کرد تا شیوهٔ دفاع استراتژیک را در پیش بگیرد. در طول تابستان نیروهای محور ضمن وارد نمودن تلفات سنگین در حوزه نفرات و ادوات به شوروی موفق به پیشروی گسترده گشتند. در اواسط اوت اما فرماندهی عالی ارتش آلمان تصمیم گرفت تا عملیات گروه ارتش مرکز را متوقف کند تا لشکر دوم زرهی به کمک نیروهایی برود که در اوکراین مرکزی و لنینگراد در حال پیشروی بودند.[140] در جبهه اوکراین نبرد کیف ناباورانه موفقیت‌آمیز بود که باعث محاصره و نابودی کامل ۴ سپاه شوروی گشت. این پیروزی خیره کننده راه برای تهاجم به کریمه و نواحی صنعتی توسعه یافته شرق اوکراین را هموار کرد.[141]

شهروندان شوروی در حال ترک منازلشان که طی محاصره لنینگراد توسط بمباران آلمانی‌ها نابود گشته‌است، ده دسامبر ۱۹۴۲

انتقال سه چهارم نیروی زمینی و قسمت عمده نیروی هوایی متحدین از فرانسه و مدیترانه به جبهه شرق[142] بریتانیا را واداشت تا در استراتژی عالی خود تجدید نظر کرده[143] و در ژوئیه اتحاد نظامی بریتانیا و شوروی علیه آلمان[144] را به وجود بیاورد. در نتیجه این تغییر رویه و اتحاد دو دشمن قدیمی، ایشان جهت حفظ امنیت دالان ایرانی و چاه‌های نفت به صورت مشترک به ایران حمله کرده و دست به اشغال آن زدند.[145] در ماه اوت نیز بریتانیا و ایالات متحده به صورت مشترک منشور آتلانتیک را امضا نمودند.[146]

در اکتبر اهداف عملیاتی متحدین در اوکراین و حوزه بالتیک تماماً به وقوع پیوست و تنها محاصره لنینگراد[147] و بندر سواستوپول هنوز در جریان بود.[148] تهاجم به سمت مسکو از سر گرفته شد و نیروهای خسته آلمانی[149] پس از دو ماه جنگ سبُعانه و مبارزه با هوای بسیار سرد توانستند به حومه بیرونی مسکو برسند اما در همان‌جا عملیات متوقف گشت.[150] علی‌رغم پیشروی گسترده متحدین در خاک شوروی آن‌ها نتوانستند به اهداف اصلی خود دست پیدا کنند. هنوز دو شهر اصلی در دست نیروهای شوروی قرار داشت و قدرت نظامی شوروی نه تنها خرد نشده بود بلکه روس‌ها توانسته بودند قسمت بزرگی از توانایی خود را حفظ کنند و کم‌کم در حال بازیابی و تقویت آن بودند. نبرد برق‌آسا در اروپا پایان یافته‌بود.[151]

در اوایل دسامبر نیروهای ذخیره شوروی[152] که به تازگی وارد میدان نبرد شده بودند برتری عددی را به شوروی اعطا نمودند.[153] علاوه بر این اطلاعات شوروی نشان می‌داد وجود تعدادی اندکی نیرو در شرق دور برای آنکه نیروهای ژاپنی را از تهاجم به خاک شوروی بازدارد کافی است.[154] این نیروهای جدید به شوروی امکان یک ضد حمله سنگین در ۵ دسامبر را داد که نیروهای آلمانی را در تمام جبهه‌ها ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتر به عقب راند.[155]

شعله‌ور شدن جنگ در اقیانوس آرام (۱۹۴۱)

جنگنده‌های میتسوبیشی زیرو متعلق به نیروی دریایی امپراتوری ژاپن بر روی ناو هواپیمابر شوکاکو، پیش از تهاجم به پرل هاربر

در سال ۱۹۳۹ ایالات متحده معاهدات تجاری خود با ژاپن را ملغی نمود و از ژوئیه ۱۹۴۰ فروش سوخت هواپیما به ژاپن را ممنوع کرد که این محدودیت‌ها فشار شدیدی را بر اقتصاد ژاپن وارد می‌نمود.[109] در همین زمان ژاپنی‌ها اولین حمله خود به شهر مهم چانگشا را آغاز نمود که در اواخر سپتامبر توسط چینی‌ها پس زده شد.[156] در سال ۱۹۴۰ علی‌رغم نبردهای پراکنده میان دو طرف جنگ میان ژاپن و چین به بن‌بست رسیده بود. به همین دلیل، برای قطع کردن خطوط ارتباطی چین با خارج جهت تضعیف این کشور و داشتن موقعیت بهتر جهت حمله به مستعمرات اروپاییان در شرق آسیا ژاپنی‌ها شمال هندوچین را اشغال نمودند.[157] در نتیجه این رفتار ایالات متحده به سرعت فروش آهن، فولاد و قطعات مکانیکی را به ژاپن تحریم نمود.[158]

ناو یواس‌اس آریزونا متعلق به ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده که در طی حمله به پرل هاربر کاملاً از بین رفت، ۷ دسامبر ۱۹۴۱

در اوایل سال ۱۹۴۰ نیروهای چین ملی ضدحمله وسیعی را آغاز نمودند. در اوت نیز کمونیست‌های چینی در چین مرکزی حملات خود را شروع کردند که در پاسخ به آن نیروهای ژاپنی سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای را اجرا کردند تا از رسیدن ملزومات به کمونیست‌ها جلوگیری نمایند.[159] اما اختلاف میان کمونیست‌ها و ملی‌گرایان در ژانویه سال ۱۹۴۱ به اوج رسید و منجر به درگیری مسلحانه میان ایشان گشت و همکاری مشترک آنان برای اخراج نیروهای اشغالگر ژاپنی پایان یافت.[160] در ماه مارس سپاه ۱۱ ژاپن حمله به سرفرماندهی سپاه ۱۹ چین آغاز نمود که در نبرد شانگو پس زده شد.[161] در سپتامبر ژاپنی‌ها یکبار دیگر سعی کردند تا طی نبرد دوم چانگشا این شهر را اشغال کنند و نیروهای چین ملی را شکست بدهند.[162]

موفقیت‌های آلمان در اروپا باعث تشویق ژاپن به فشار بیشتر بر قدرت‌های اروپایی نسبت به جنوب شرقی آسیا گشت. دولت هلند موافقت نمود تا از هند شرقی هلند مقداری نفت به ژاپنی‌ها بفروشد اما مذاکرات دربارهٔ دیگر منابع در ژوئن ۱۹۴۱ بدون موفقیت پایان گرفت.[163] در ژوئیه ۱۹۴۱ ژاپن نیروهای خود را به سمت جنوب هندوچین گسیل داشت تا موقعیت نیروهای بریتانیایی و هلندی در شرق دور را تهدید کند. در پاسخ به این تهدید ایالات متحده، بریتانیا و دیگر دولت‌های اروپایی تمام سرمایه‌ها ژاپن را توقیف نموده و تحریم همه‌جانبه نفتی را علیه ژاپن آغاز کردند.[164][165] در همان زمان برنامه تهاجمی ژاپن علیه شرق دور شوروی که برای بهره‌برداری از وضعیت جنگی در غرب برنامه‌ریزی گشته بود به واسطه همین تحریم‌ها کنار گذاشته شد.[166]

از اوایل ۱۹۴۱ ژاپن و ایالات متحده درگیر مذاکراتی جهت بهبود فضای سیاسی پرتنش میان خود و پایان جنگ در چین بودند. در طول این مذاکرات علی‌رغم تلاش ژاپن برای ابراز پیشنهادهای جدید ایالات متحده که این پیشنهادهای را کافی نمی‌دید از پذیرش آن سر باز می‌زد.[167] در همین زمان و به صورت مخفیانه مذاکراتی میان ایالات متحده، بریتانیا و هلند جهت طرح دفاع مشترک در صورت تهاجم ژاپن به متصرفات از یکی از کشورها در جریان بود.[168] رئیس‌جمهور روزولت نیروهای آمریکایی را در فیلیپین را تقویت نمود و به ژاپنی‌ها اخطار کرد ایالات متحده در برابر تهاجم به کشورهای همسایه واکنش نشان خواهد داد.[168]

ژاپن که در تنگنای تحریم‌های بریتانیا، ایالات متحده و هلند قرار گرفته بود و در مذاکرات نیز راهی برای پیشرفت متصور نبود آماده تهاجم می‌گشت. در ۲۰ نوامبر دولت جدید ژاپن که تحت نخست‌وزیری توجو هیدکی قرار داشت آخرین پیشنهاد خود را به طرف آمریکایی عرضه کرد. به موجب این پیشنهاد ژاپن ضمانت می‌نمود در برابر قطع کمک‌های ایالات متحده به چین و اتمام تحریم‌های نفتی و دیگر تحریم‌ها نیروهای خود را جنوب هندوچین بیرون کشیده و به جنوب شرق آسیا حمله نکند.[167] پاسخ طرف آمریکایی در ۲۶ نوامبر مبنی بر این بود که ژاپن باید بدون هیچ شرطی چین را تخلیه نموده و با دولت‌های غربی پیمان عدم تخاصم امضا نماید.[169] این برای ژاپن بدان معنی بود که یا باید از تمام اهداف و برنامه‌هایش برای چین چشم بپوشد یا آنکه منابع مورد نیاز خود در مستعمرات هلند را با زور تصاحب نماید.[170][171] نظامیان ژاپنی به هیچ وجه نمی‌توانستند گزینه اول را بپذیرند و تحریم‌های نفتی را به مثابه اعلان جنگ می‌دیدند.[172]

ژاپنی‌ها برنامه‌ریزی نموده بودند تا با تصرف سریع مستعمرات اروپایی در جنوب شرق آسیا یک خط دفاعی که تا میانه اقیانوس آرام ادامه میافت را ایجاد کنند چراکه پس از آن ژاپنی‌ها می‌توانستند منابع مورد نیاز خود را از جنوب شرقی آسیا استخراج نمایند و در عین حال به راحتی در برابر نیروهای متفقین که در سرتاسر اقیانوس آرام پراکنده شده بودند دفاع کنند.[173][174] مدتی بعد و برای جلوگیری از دخالت آمریکا در این طرح، ژاپنی‌ها برنامه داشتند تا ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده را نابود نموده و آن‌ها را از فیلیپین بیرون برانند.[175] در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ (۸ دسامبر به وقت آسیا) جنگ اقیانوس آرام با تهاجم نیروهای ژاپنی به موقعیت نیروهای بریتانیایی و آمریکایی آغاز شد.[176] این لشکرکشی شامل حمله به پرل هاربر، فیلیپین، مالایا و تایلند[176] و نبرد هنگ کنگ بود.[177]

این تهاجم باعث شد تا ایالات متحده، بریتانیا، چین، استرالیا و چند کشور دیگر به صورت رسمی به ژاپن اعلان جنگ نمایند. اتحاد جماهیر شوروی که به شدت مشغول نبردی عظیم با نیروهای محور در غرب بود به مفاد پیمان عدم تخاصم خود با ژاپن پایبند ماند.[178] آلمان نازی و باقی کشورهای محور نیز برای اعلام همبستگی با ژاپن و به دلیل آنچه که حمله به کشتی‌های آلمانی توسط ایالات متحده به فرمان رئیس‌جمهور روزولت خوانده می‌شد[179] به ایالات متحده آمریکا اعلان جنگ نمودند.[134][180]

وقفه در پیشروی‌های نیروهای محور (۱۹۴۲‎–۱۹۴۳)

رئیس‌جمهور ایالات متحده فرانکلین دلانو روزولت در کنار نخست‌وزیر بریتانیا وینستون چرچیل طی کنفرانس کازابلانکا، ژانویه ۱۹۴۳

در اول ژانویه ۱۹۴۲ چهار پاسبان[181] یعنی شوروی، چین، بریتانیا و ایالات متحده به همراه ۲۲ کشور شامل دولت‌های در تبعید و دولت‌های کوچک‌تر اعلامیه ملل متحد و منشور آتلانتیک[182] را امضا کردند و موافقت نمودند هیچ‌یک به صورت جداگانه با نیروهای محور صلح نکنند.[183]

در طول سال ۱۹۴۲ مقامات متفقین در حال بحث و بررسی برای انتخاب استراتژی عالی خود پیرامون جنگ بودند که همه توافق داشتند شکست آلمان باید هدف اول باشد. روس‌ها خواستار بازگشایی جبهه دوم برای کاهش فشار بر شوروی در شرق بودند، آمریکایی‌ها نیز علاقه‌مند به یک حرکت سر راست و تهاجم به قلب آلمان از طریق فرانسه بودند. در سمت دیگر اما بریتانیایی‌ها می‌گفتند باید در ابتدا با تهاجم به نواحی پیرامونی آلمان ضمن فرسوده کردن توان نظامی دشمن، روحیه آن‌ها را کاهش داد و جنبش‌های مقاومت را تقویت نمود.[184] در نهایت بریتانیا توانست ایالات متحده را راضی نماید که تهاجم به فرانسه در سال ۱۹۴۲ غیرعملی است و به جای آن بهتر است متفقین به بیرون راندن نیروهای محور از آفریقا تمرکز نمایند.[185]

در ابتدای سال ۱۹۴۳ متفقین طی کنفرانس کازابلانکا مفاد اشاره شده در اعلامیه‌های سال ۱۹۴۲ را بار دیگر مورد تأکید قرار داده و پیشنهاد تسلیم بی‌قیدوشرط را به دشمنان خود ارائه دادند. آمریکایی‌ها و بریتانیایی‌ها توافق نمودند عملیات را در حوزه دریای مدیترانه ادامه دهند و با حمله به سیسیل و ایتالیا مسیرهای دریای مدیترانه را به صورت کامل امن نمایند.[186] هرچند که بریتانیا اصرار داشت عملیات بعدی در بالکان می‌تواند پای ترکیه را نیز به جنگ باز کند اما در ماه مه ۱۹۴۳ آمریکا تعهد بریتانیا جهت محدود کردن عملیات در حوزه مدیترانه برای انتقال نیروها جهت حمله به خاک اصلی ایتالیا و فرانسه در ۱۹۴۴ را به دست آورد.[187]

اقیانوس آرام (۱۹۴۲‎–۱۹۴۳)

نقشه پیشروی ژاپنی‌ها تا اواسط سال ۱۹۴۲. آبی: ٰژاپن؛ قرمز: متفقین

ژاپن و متحدش تایلند تا انتها آوریل ۱۹۴۲ برمه، مالایا، هند شرقی هلند، سنگاپور و رابائول را ضمن وارد آوردن تلفات سنگین و گرفتن تعداد زیادی اسیر از دست متفقین خارج نمودند.[188] در فیلیپین نیز علی‌رغم دفاع سرسختانه فیلیپینی‌ها و آمریکایی‌ها این جزیره نیز در مه ۱۹۴۲ سقوط کرد و دولت آن به خارج گریخت.[189] در برمه ۷ هزار سرباز بریتانیایی که از روز ۱۶ آوریل طی نبرد ینانگویانگ به محاصره افتاده بودند توسط سربازان چینی نجات پیدا کردند.[190] در دریای جنوب چین، جاوه و اقیانوس هند[191] نیز ژاپنی‌ها در نبردهای دریایی موفق بودند و حتی توانستند خاک استرالیا را بمباران نمایند. در ژانویه ۱۹۴۲ متفقین تنها پیروزی خود بر ژاپنی‌ها را در نبرد چانگشا توسط نیروهای چینی به دست آوردند.[192] این پیروزی‌های مداوم در برابر نیروهای بریتانیایی و آمریکایی که آماده نبرد نبودند باعث شد ژاپنی‌ها با اعتماد به نفس بیش از حد نیروهای خود را تا حد زیادی پخش کنند.[193]

در ابتدای مه ۱۹۴۲ ژاپنی قصد داشتند با یک عملیات آبی خاکی پورت مورزبی را تصرف نموده تا مسیر ارتباطی میان ایالات متحده و استرالیا را قطع نمایند. ژاپنی‌ها اما پس از نبرد دریای مرجان که در قلب آن دو ناو هواپیمابر آمریکایی قرار داشتند مجبور به ملغی کردن این عملیات گشتند.[194] تهاجم بعدی ژاپنی‌ها که اینبار به خاطر هجوم دولیتل تحریک گشته بودند اشغال آب‌سنگ مرجانی میدوی تا بتوانند ناوهای هواپیمابرهای آمریکایی را به تله انداخته و آن‌ها را نابود کنند که به همین واسطه و برای انحراف آمریکایی‌ها، نیروهای خود را جهت اشغال جزایر الوشن به آلاسکا اعزام نمودند.[195] این عملیات در ماه ژوئن شروع شد اما آمریکایی‌ها که از اواسط مه کدهای نیروی دریایی ژاپن را شکسته بودند از نقشه ژاپنی‌ها اطلاع کامل داشته و در نبرد میدوی پیروزی قاطعی را در برابر نیروی دریایی امپراتوری ژاپن به دست آوردند.[196] در اواسط ماه مه نیروهای ژاپنی برای مجازات نیروهای چینی که به خلبانان آمریکایی زنده‌مانده از بمباران توکیو کمک کرده بودند کارزار چجیانگ-جیانگشی را آغاز کردند.[197][198]

ژاپن که در پس از نبرد میدوی قسمت اعظم توان تهاجمی خویش را از دست داده بود تصمیم گرفت تا تلاش برای تصرف پورت مورزبی را اینار از طریق زمین در پیش بگیرند.[199] در همین زمان آمریکایی‌ها برنامه داشتند تا با تصرف جزایر سلیمان و به خصوص گوادال‌کانال قدم‌های ابتدایی برای اشغال رابائول که پایگاه اصلی ژاپنی‌ها در جنوب شرق آسیا بود را بردارند.[200]

هر دو طرف عملیات خود را در ماه ژوئیه آغاز نمودند اما در اواسط سپتامبر نبرد گوادال‌کانال به اولویت ژاپنی‌ها تبدیل گشت و به سربازان در گینه نو دستور داده شد تا عملیات به سمت پورت مورزبی را متوقف نموده و به سمت شمال جزیره عقب بنشینند که در آنجا طی نبرد بونا-گونا با سربازان آمریکایی و استرالیایی درگیر شدند.[201] گوادال‌کانال به سرعت تبدیل به مرکز توجه هر دو طرف گشت و میزان بسیار زیادی از سربازان و کشتی‌ها وارد این نبرد شدند تا آنکه در ابتدا سال ۱۹۴۳ ژاپنی‌ها شکست را پذیرفته و از جزیره عقب نشستند.[202] در برمه نیز نیروهای کشورهای مشترک‌المنافع دو عملیات اصلی را اجرا نمودند. اولین عملیات لشکرکشی به آراکان در اواخر ۱۹۴۲ بود که نتایج فاجعه‌باری داشت و در مه ۱۹۴۳ نیروهای متفقین مجبور شدند به هند بازگردند.[203] عملیات دوم فرستادن نیروهای غیرمنظم به پشت خط ژاپنی‌ها از فوریه بود که تا انتهای آوریل ادامه یافت و نتایج مختلفی داشت.[204]

جبههٔ شرقی (۱۹۴۲‎–۱۹۴۳)

با وجود شکست‌های فراوان، در اوایل سال ۱۹۴۲ آلمان‌ها به همراه متحدان خود توانست جلوی یک حمله بزرگ از سوی شوروی را در مرکز و جنوب روسیه بگیرد و اراضی که در سال قبلش به دست آورده بودند را کماکان به نفع خود حفظ کنند.[205] در ماه مه آلمانی‌ها ضمن ایستادگی برابر حمله شوروی در کرچ کنینسولا و خاراکو[206] حمله ای را در ژوئن ۱۹۴۲ علیه نقاطی در جنوب روسیه ترتیب دادند تا علاوه بر حفظ موقعیت در مناطق شمالی و جبهه مرکزی، بر منابع نفتی قفقاز و جلگه کوبان نیز تسلط پیدا کنند. آلمان‌ها ارتش جنوب را به دو گروه تقسیم کردند. گروه الف ارتش، بر نقاط پایینی رود دن مسلط شده و از جنوب شرقی به قفقاز حمله کردند، درحالی که گروه ب ارتش به سمت رود ولگا در حرکت بود. شوروی بنا کرد تا موضع خود را در استالینگراد در ولگا برپا کند.[207]

در اواسط نوامبر، استالینگراد در طی نبردهای شهری تقریباً به دست نیروهای آلمانی افتاده بود. شوروی دومین ضد حمله زمستانی خود را با محاصره نیروهای آلمانی در استالینگراد و حمله به روژف در نزدیکی مسکو آغاز نمود،[208] هرچند که حمله دوم به طرزی فاجعه بار شکست خورد.[209] در اوایل ماه فوریه سال ۱۹۴۳ ارتش آلمان متحمل خسارت‌های سنگینی شد. نیروهای آلمانی در استالینگراد تحت فشار تسلیم شدند[210] و خط مقدم آلمان به پشت موقعیتشان در حمله‌های تابستان گذشته برگشت داده شد. در اواسط فوریه، پس از آنکه از میزان فشار نیروهای شوروی کاسته شد، آلمان حملهٔ سوم خود به خارکف را کلید زد و استحکاماتی در اطراف جبهه شهر کورسک شوروی ایجاد کرد.[211]

اروپای غربی/آتلانتیک و مدیترانه (۱۹۴۲‎–۱۹۴۳)

بمب‌افکن بوئینگ بی-۱۷ فلایینگ فورترس متعلق به نیروی هوایی هشتم درحال بمباران کارخانه فوک ولف آلمان، ۹ام اکتبر ۱۹۴۳

نیروی دریایی آلمان با استفاده از تصمیمات ضعیف فرماندهی نیروی دریایی آمریکا، با تاخت و تاز به آنها روند کشتیرانی متفقین در سواحل آتلانتیک آمریکا را مختل کرد.[212]تا نوامبر ۱۹۴۱ نیروهای مشترک، عملیات بازدارنده کروسیدر را در شمال آفریقا اجرایی کرده و تمامی تصرفات ایتالیا و آلمانی‌ها را بازپس گرفتند[213]. در شمال آفریقا، آلمان‌ها حمله ای را در ماه ژانویه علیه نیروهای بریتانیایی تدارک دیدند که تا ماه فوریه منجر به عقب‌نشینی بریتانیا تا نوار غزاله شد،[214] این مسئله سبب شد تا آرامشی نسبی به نفع نازی‌ها بر نبرد حاکم شود که آلمان از آن برای آماده کردن خود جهت حملات آینده استفاده کرد.[215] نگرانی‌های بریتانیا مبنی بر اینکه ممکن است ژاپن پایگاه‌های نظامی خود را در ویشی دایر کند، باعث شد تا در اوایل می ۱۹۴۲ حملاتی علیه این جزیره را ترتیب دهد.[216] حمله متحدین به لیبی باعث شد تا متفقین مجبور به عقب‌نشینی در عمق خاک مصر شوند و این روند تاجایی ادامه پیدا کرد که نهایتاً نیروهای محور در جریان نبرد المعالمین متوقف شدند.[217] در این قاره، حمله کماندوهای متفقین بر اهدافی استراتژیک باعث تشدید فاجعه دیپ راید شد و نشان داد که نیروهای غربی متفقین در اجرای عملیات‌های حمله در غرب اروپا تحت شرایطی که از نظر تجهیزات و امنیت عملیاتی آماده‌سازی نشدند، ناتوان هستند.[218]در اوت ۱۹۴۲، متفقین موفق شدند تا به هرقیمت نبرد دوم العلمین[219] را دفع کنند و تدارکات لازم را به محاصره‌شدگان جزیره مالت تحویل دهند.[220] چند ماه بعد متفقین حمله خود به مصر را ترتیب دادند و نیروهای محور را مجبور به عقب‌نشینی کرده و حرکت خود به سوی غرب لیبی را آغاز کردند.[221]این حمله اندکی پس از فرود نیروهای انگلیسی-آمریکایی در شمال آفریقای فرانوسی که منجر به پیوستن این مناطق به اراضی متفقین شد کلید خورد.[222] هیتلر در پاسخ به ازدست دادن مستعمره فرانسه با تدارک دیدن حمله ای برای اشغال ویشی دست به مقابله‌به‌مثل زد. اگرچه نیروهای ویشی اقدامی برای مقابله علیه این نقص آتش‌بس نکردند اما موفق شدند تا ناوگان خود را پیش از آن که به دست نیروهای هیتلر بیفتد نابود کنند. نیروهای محور در آفریقا به تونس عقب‌نشینی کردند، که البته در می ۱۹۴۳ به دست نیروهای متفقین فتح شد. در ژوئن ۱۹۴۳ نیروهای بریتانیایی و آمریکایی ائتلافی برای بمباران نقاط استراتژیک علیه آلمان، با هدف تضعیف اقتصاد جنگی، تضعیف روحیه حریف و تخریب خانه‌های ساکنین تدارک دیدند. بمباران هامبورگ آغاز این حملات بود که منجر به وارد آمدن خسارت‌های سنگین بر زیرساختهای این مرکز صنعتی مهم شد.

پیشرفت دوبارهٔ نیروهای متفقین (۱۹۴۳‎–۱۹۴۴)

هواپیمای داگلاس اس‌بی‌دی داونتلس درحال گشت زنی بر فراض یواس‌اس واشینگتن (بی‌بی-۵۶) و یواس‌اس لکسینگتون (سی‌وی-۲) در طی نبرد جزایر گیلبرت و مارشال، ۱۹۴۳

پس از عملیات گوادال‌کانال متفقین چندین عملیات علیه ژاپن را در آب‌های اقیانوس آرام ترتیب دادند. در ماه مه ۱۹۴۳ نیروهای آمریکایی و کانادایی برای از بین بردن نیروهای ژاپنی در الوشن اعزام شدند.[223] خیلی زود، ایالات متحده که از همراهی نیروهای استرالیایی و نیوزلندی برخوردار بود عملیاتی بزرگ را برای قرق کردن رابول با محاصره جزیره‌های تسلیم شده ترتیب داد و محیط پیرامونی اقیانوس آرام در پیرامون ژاپن در جزایر مارشال و گیلبرت را اشغال کرد.[224] تا پایان مارس ۱۹۴۴، متحدین به هردو هدف خود رسیدند و همین‌طور پایگاه اصلی ژاپن در تورک در جزایر کارولین را نیز تخلیه کردند. در ماه آوریل نیز متفقین عملیاتی را برای بازپس‌گیری گینه غربی آغاز کردند.[225]

در اتحاد جماهیر شوروی، هم آلمان و هم نیروهای شوروی بهار و اوایل تابستان ۱۹۴۳ را صرف آماده شدن برای نبردی بزرگ در مرکز روسیه کردند. در ۴ ژوئیه ۱۹۴۳ آلمان به نیروهای شوروی در اطراف کورسک حمله کرد. ظرف تنها یک هفته، نیروهای آلمانی، خسته از دفاع منظم و قدرتمند شوروی[226] از هیتلر دستور لغو عملیات را گرفتند. این اولین باری بود که هیتلر عملیاتی را پیش از نایل آمدن به موفقیت تاکتیکی یا عملیاتی لغو می‌کرد.[227] این تصمیم هیتلر تاحدی نیز تحت تأثیر حملات نیروهای غربی متفقین به سیسیل در ۹ ژوئیه و شکست‌های پیاپی ایتالیا بود که منجر به برکناری و دستگیری موسولینی در اواخر ماه شد.[228]

در ۱۲ ژوئیه ۱۹۴۳، شوروی ضد حمله ای علیه آلمان ترتیب داد که در نتیجه آن نه تنها هرگونه شانس پیروزی را از آلمان‌ها گرفت، که آن‌ها را در شرق نیز گرفتار کرد. پیروزی شوروی در کورسک پایانی بر برتری آلمان بود[229] و ابتکار عمل در جبهه شرقی را نیز به دست گرفت.[230][231] آلمان‌ها تلاش کردند تا با عجله موقعیتشان در جبهه شرقی، که در امتداد استحکامات خط پنتر ووتان بود را تثبیت کنند. پیروزی شوروی در کورسک نمایانگر پایان برتری آلمان قلم‌داد شد و ابتکار عمل در جبهه شرقی را به روسیه داد. آلمانها تلاش کردند تا موقعیتشان در جبهه شرقی را بهبود بخشند اما شوروی تلاششان را در اسمولنسک و با عملیات دنیپر ناکام نمود.[232]

دسته سربازان ارتش سرخ در طی نبرد کورسک، ۱۹۴۳

در سوم اکتبر ۱۹۴۳، متفقین غربی پس از آتش‌بس موقت ایتالیا، به خاک این کشور یورش بردند.[233] آلمان با کمک فاشیست‌ها به منظور تلافی، با خلع سلاح کردن نیروهای ایتالیایی که در بسیاری از نقاط بدون دستور ویژه‌ای بودند، کنترل نظامی مناطق ایتالیا را در دست گرفت[234] و یک سلسله خطوط دفاعی را ایجاد کرد.[235] همچنین نیروهای ویژه آلمانی، موسولینی را که بازداشت شده بود نجات دادند. او بلافاصله در ایتالیایی که به اشغال آلمانها درآمده بود حکومتی دست‌نشانده تحت عنوان جمهوری اجتماعی ایتالیا را ایجاد کرد[236] که این مسئله خود پیش زمینه وقوع جنگ شهری ایتالیا شد. متفقین تا هنگام رسیدن به خط دفاعی اصلی آلمان در اواسط نوامبر، در چندین خط مقدم دیگر جنگیدند.[237]

عملیات آلمان‌ها در اقیانوس اطلس نیز تحمیل شد. در ماه می ۱۹۴۳، اقدامات متقابل متفقین به طرز چشمگیری افزایش یافت، تاجایی که زیردریایی آلمانی پس از متحمل شدن تلفات بسیار ناچار به توقف موقتی عملیات اقیانوس اطلس شد.[238] در نوامبر ۱۹۴۳، فرانکلین دی روزولت و وینستون چرچیل با چیانگ کای-سیک در قاهره و سپس با جوزف استالین در تهران ملاقات کردند.[239] کنفرانس پیشین، سیاست‌های باز پسدهی اراضی ژاپنی پس از جنگ را مشخص کرد[240] و برنامه‌ریزی نظامی برای نبرد برمه را دربرداشت،[241] در حالی که کنفرانس دوم شامل این بود که متفقین غربی بایستی در سال ۱۹۴۴ به اروپا حمله کرده و پس از آن اتحاد جماهیر شوروی باید سه ماه پس از شکست آلمان‌ها به ژاپن اعلان جنگ دهد.[242]

از نوامبر ۱۹۴۳، درطول هفت هفته از جنگ چانگد، چینی‌ها در حالی که منتظر کمک متفقین بودند ژاپن را مجبور کردند تا به قیمتی گزاف وارد یک جنگ فرسایشی شود.[243][244][245] در ژانویه ۱۹۴۴، متفقین سلسله حملاتی را علیه خط در مونته کاسینو صورت دادند و سعی کردند با فرود در آنزیو از جناح خارجی به دشمن ضربه بزنند.[246]

در ۲۷ ژانویه ۱۹۴۴، نیروهای شوروی یورشی وسیع علیه نیروهای آلمانی در لنینگراد را آغاز کردند و نهایتاً به بزرگترین و مرگبارترین محاصره تاریخ پایان دادند.[247] حمله فوق پیش از جنگ در مرز استونی توسط گروه شمالی ارتش آلمان با کمک استونیایی‌هایی که امید به استقلال دوباره کشورشان داشتند متوقف شد.[248] این توقف، سرعت عملیات متعاقب شوروی در منطقه دریای بالتیک را گرفت. در اواخر می ۱۹۴۴، شوروی کریمه را آزاد کرد، تا حد زیادی نیروهای محور را از اوکراین خارج کرده و به رومانی یورش برد که البته توسط نیروهای محور دفع شد.[249] حملات متفقین به ایتالیا موفقیت‌آمیز بود و به قیمت اجازه دادن به چندین لشکر آلمانی برای عقب‌نشینی، در ۴ ژوئن، روم فتح شد.[250]

ویرانه‌های صومعه بندیکتین، در نبرد مونت کاسینو، در نبرد ایتالیا، مه ۱۹۴۴

متفقین در سرزمینهای آسیایی موفقیت‌های پیاپیی داشتند. در مارس سال ۱۹۴۴، ژاپنی‌ها دو حمله را یکی علیه نیروهای انگلیسی در آسام هند[251] و اندکی بعد حمله ای را علیه مواضع مشترک‌المنافع در ایمفال و کوهیما صورت دادند.[252] در ماه مه ۱۹۴۴، نیروهای بریتانیایی ضدحمله ای را ترتیب دادند که منجر شد سربازان ژاپنی تا ماه ژوئیه به برمه عقب‌نشینی کنند[252] و نیروهای چینی که در اواخر سال ۱۹۴۳ به شمال برمه یورش برده بودند، سربازان ژاپنی در مییتکینا را محاصره کردند.[253] دومین حمله ژاپن به چین با هدف نابودی نیروهای اصلی ارتش چین، تأمین امنیت راه‌آهن قلمرو ژاپن و تصرف فرودگاه‌های متفقین انجام شد.[254] تا ماه ژوئن، ژاپنی‌ها استان هنان را فتح کرده و حملات جدیدی به چانگشا در استان هونان را کلید زدند.[255]

تنگ کردن حلقهٔ محاصره توسط متفقین (۱۹۴۴)

نیروهای آمریکایی در نزدیکی ساحل اوماها در طول نبرد نرماندی در پیاده‌سازی در نرماندی، ۶ ژوئن ۱۹۴۴

در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ (معروف به روز دی)، پس از سه سال فشار مداوم از سوی اتحاد جماهیر شوروی،[256] متفقین غربی به شمال فرانسه حمله کردند. پس از انتصاب چند واحد متفقین از ایتالیا، آنها همچنین به جنوب فرانسه یورش بردند.[257] استقرار نیروها موفقیت‌آمیز بودند و منجر به شکست یگان‌های ارتش آلمان در فرانسه شدند. پاریس در ۲۵ اوت به واسطه مقاومت‌های محلی و همکاری نیروهای آزاد فرانسوی که هردو به تحت فرماندهی ژنرال چارلز دوگل هدایت می‌شدند آزاد شد[258] و متفقین نیز در باقی سال به عقب راندن نیروهای آلمانی از اروپای غربی را ادامه دادند. یک عملیات گسترده هوایی برای نفوذ به شمال آلمان که از هلند کلید خورده بود با شکست مواجه شد.[259] پس از آن متفقین غربی به کندی وارد مرزهای آلمان شدند اما پس از یک حمله گسترده با نام عملیات ملکه، نتوانستند از رودخانه روهر عبور کنند. در ایتالیا، پیشروی متفقین بابت برخوردن به آخرین خطوط دفاعی مهم آلمان‌ها سرعت خود را از دست داد.[260]

سربازان اس‌اس آلمان از تیپ دیرلوانگر که موظف به سرکوب قیام ورشو در برابر اشغال نازی‌ها، اوت ۱۹۴۴

در ۲۲ ژوئن، شوروی یک حمله استراتژیک به بلاروس را صورت داد که تقریباً کل گروه مرکزی ارتش آلمان را نابود کرد.[261] خیلی زود، شوروی حملاتی استراتژیک را علیه نازی‌ها ترتیب داد که منجر به شکست و خروج دسته‌های ارتش آلمان از اوکراین غربی و لهستان شرقی شد. شوروی کمیته آزادی ملی لهستان را با هدف اعمال کنترل بر قلمرو لهستان و مبارزه با آرمیا کرجیوا لهستانی تشکیل داد. ارتش سرخ شوروی در محدوده پراگا در سوی دیگر رود ویستولا مانده بود و منفعلانه سرکوب خیزش مردمی در ورشو توسط آلمان‌ها را که توسط آرمیا کراجوا شروع شده بود را نظاره می‌کرد.[262] قیام ملی در اسلواکی نیز توسط آلمانی‌ها سرکوب شد. حمله استراتژیک ارتش سرخ به شرق رومانی بخش‌هایی عمده از نیروهای آلمانی را نابود کرد و کودتایی موفقی در رومانی و بلغارستان را باعث شد و به دنبال این تغییرات، کشورهای فوق به سوی متفقین گرویدند.[263]

در سپتامبر سال ۱۹۴۴، دسته‌های ارتش شوروی با ورود به یوگسلاوی باعث عقب‌نشینی برق‌آسای گروه‌های اف و ای در یونان، آلبانی و یوگسلاوی شدند، پیش از این که از هم جدا شوند.[264] با این حساب، کمونسیت‌های پیشرو پارتیزان تحت رهبری مارشال جوسیپ بروز تیتو، که در سابقه خود رهبری موفقیت‌آمیز گروه‌های مبارز چریکی علیه اشغالگری‌ها را از سال ۱۹۴۱ در دست داشت، بخش عمده یوگسلاوی را به کنترل خود درآورد و اقدامات علیه نیروهای آلمانی در جنوب را با تأخیر مواجه کرد. در شمال صربستان، ارتش سرخ، با مایت محدود نیروهای بلغاری، در آزادسازی مشترک پایتخت بلگراد در ۲۰ اکتبر به پارتیزان‌ها کمک کرد. پس از چندی، شوروی حمله گسترده‌ای را علیه مجارستان تحت اشغال آلمان انجام داد که تا سقوط بوداپست در فوریه ۱۹۴۵ ادامه یافت.[265] برخلاف توفیقات فراوان شوروی در بالکان، مقاومت تند تیز فنلاندی‌ها علیه حملات شوروی در کارولین ایسموس، اشغالگری شوروی را دفع کرد و در شرایطی متعادل آتش‌بس شوروی و فنلاند را منجر شد،[266] هرچند فنلاند ناچار به اعلان جنگ علیه متحد سابق خود، آلمان نازی، گردید.[267]

ژنرال داگلاس مک‌آرتور در حال بازگشت به فیلیپین در نبرد لیته، ۲۰ اکتبر ۱۹۴۴

با شروع ژوئیه سال ۱۹۴۴، نیروهای مشترک‌المنافع در جنوب شرقی آسیا محاصره ژاپنی‌ها را در آسام دفع کردند و ژاپنی‌ها را به سمت رودخانه چیندوین عقب رانده[268] و در حالی که چینی‌ها میتکیانا را به اشغال خود درآوردند. در سپتامبر سال ۱۹۴۴، نیروهای چینی کوه اسونگ را تصرف کرده و جاده برمه را مجدداً گشودند.[269] در چین، ژاپنی‌ها توفیق بیشتری داشتند و در نهایت توانستند چانگشا را در میانه ژوئن و هنگیانگ را تا اوایل اوت به تصرف خود درآورند.[270] خیلی زود، به استان گوانگژی حمله کردند و تا پایان ماه نوامبر در نبردهای اصلی برابر نیروهای چینی در گیلین و لیوژو به پیروزی رسیدند[271] و بین نیروهای خود در چین و هندوچین پل ارتباطی برقرار کردند.[272]

در اقیانوس آرام، نیروهای آمریکایی همچنان به فشارهایشان در اطراف اراضی ژاپنی‌ها ادامه دادند. در اواسط ژوئن ۱۹۴۴، آنها حمله خود علیه در جزایر ماریانا و پالائو را کلید زده و قاطعانه نیروهای ژاپنی را در نبرد دریای فیلیپین شکست دادند. این شکستها منجر به استعفای نخست‌وزیر ژاپن، هیدکی توجو شد و پایگاه‌های هوایی ایالات متحده را برای انجام حملات شدید بمب افکن‌های سنگین به سرزمین ژاپن آماده کرد. در اواخر اکتبر، نیروهای آمریکایی به جزیره لیایت فیلیپینی یورش برده و اندکی بعد نیروهای دریایی متفقین پیروزی بزرگ دیگری را در نبرد خلیج لیته، یکی از بزرگترین نبردهای دریایی تاریخ به دست آورد.[273]

سقوط نیروهای محور و پیروزی نیروهای متفقین (۱۹۴۴‎–۱۹۴۵)

کنفرانس یالتا فوریه ۱۹۴۵, وینستون چرچیل، فرانکلین دی. روزولت، ژوزف استالین

در ۱۶ دسامبر ۱۹۴۴، آلمان در جبهه غربی با استفاده از بخش عمده نیروهای باقی مانده خود آخرین تلاش‌هایش را برای انجام یک ضدحمله با هدف ایجاد شکاف بین نیروهای متفقین غربی در اردنس و مرز فرانسه صورت داد و بخش عمده نیروهای متفقین را به محاصره درآورد و بندر تأمین نیازهای اساسی آنها در آنتورپ را متصرف کرد تا بتواند از آن به عنوان امتیازی برای نیل به یک توافق سیاسی استفاده کند.[274] تا ماه ژانویه، این عملیات بدون نایل آمدن به هرگونه از اهداف استراتژیکش دفع شد.[274] در ایتالیا، متفقین غربی در پس خطوط دفاعی آلمانها متوقف شدند. در میانه ژانویه ۱۹۴۵، اتحاد جماهیر، به همراه لهستانی‌ها به لهستان حمله کرده و از ویستولا به سوی رودخانه اودر در در آلمان پیشروی کرده و پروس شرقی را نیز گرفتند.[275] در ۴ فوریه، شوروی، بریتانیا و ایالات متحده در کنفرانس یالتا گرد هم آمدند. آنها درخصوص نحوه اشغال آلمان پس از جنگ توافق کرده و بناکردند تا شوروی نیز به جنگ علیه ژاپن پیوندد.[276]

در ماه فوریه، شوروی وارد سیلزی و پومرانیا شد، در حالی که متفقین غربی نیز وارد خاک غرب آلمان شدند و راه رودخانه راین را بستند. در ماه مارس، متفقین غربی با عبور از رودخانه راین در شمال نیروهای گروه ب ارتش آلمان را محاصره کردند.[277] در اوان ماه مارس، آلمان آخرین حمله بزرگ خود علیه نیروهای شوروی در مجارستان را کلید زد. هدف از این حمله حفاظت از آخرین ذخایر نفتی خود و همین‌طور بازپس‌گیری بوداپست بود. ظرف دو هفته، حمله دفع شده و شوروی با پیش رفتن تا شهر وین آنجا را به تصرف خود درآورد. در اوایل ماه آوریل، میروهای شوروی کونیگسبرگ را فتح کردند، در سوی دیگر متفقین غربی نیز سرانجام به ایتالیا هجوم برده و سراسر آلمان غربی در هامبورگ تا نورنبرگ را به تصرف خود درآوردند. نیروهای آمریکایی و شوروی در ۲۵ام آوریل در رودخانه البه به هم رسیده و چند محموله تصرف نشده را در جنوب آلمان و اطراف برلین رها کردند.

نیروهای شوروی و لهستانی در اواخر آوریل به برلین یورش برده و شهر را محاصره نمودند. در ایتالیا، نیروهای ایتالیایی در ۲۹ آوریل تسلیم شدند. در ۳۰ آوریل، ساختمان رایشتاگ فتح شد و این نشان شکست نظامی نازی‌های آلمان قلم داد می‌شد.[278] پادگان نظامی برلین در ۲ می تسلیم شد.

در این دوره چند تحول در رهبری رخ داد. در ۱۲ام آوریل، مقام ریاست جمهوری ایالات متحده، تئودور روزولت درگذشت و هری اس ترومن تحت عنوان جانشین او به قدرت رسید. در ۲۸ آوریل بنیتو موسولینی توسط چریک‌های ایتالیی کشته شد.[279] دوروز بعد، هیتلر در جریان محاصره برلین خودکشی کرده و دریاسالار کارل دونیتس جانشین وی گردید.[280]

تسلیم بی‌قیدوشرط در اروپا در روز هفتم و هشتم می امضا شد که تا انتهای هشتم می ماه عملی شود.[281] گروه مرکزی ارتش آلمان تا ۱۱ می به مقاومت ادامه داد.[282]

ساختمان رایشتاگ آلمان پس از آن که در سوم ژوئن ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ فتح شد

در صحنه نبرد اقیانوس آرام، آمریکایی‌ها به همراه نیروهای مشترک‌المنافع فلیپینی در خاک فلیپین پیشروی می‌کردند و لیت را تا پایان آوریل ۱۹۴۵ پاکسازی نمودند. آنها تا ژانویه سال ۱۹۴۵ به لوزون رسیدند و مانیل را نیز تا ماه مارس پس گرفتند. نبرد در میندانائو و سایر جزایر فلیپین تا پایان جنگ ادامه داشت.[283] درهمین حال، نیروی هوایی ایالات متحده برای تضعیف روحیه مردم و از بین بردن صنعت در ژاپن اقدام به انداختن بمبهای آتش‌زا بر فراز شهرهای مهم و استراتژیک ژاپن کرد. در ۹ و ۱۰ مارس حملهٔ هوایی وسیعی بر فراز توکیو صورت گرفت که مرگبارترین بمباران هوایی متعارف در طول تمام تاریخ برآورد شد.[284]

در ماه مه ۱۹۴۵، نیروهای استرالیایی در بورنئو فرود آمدند و میدان‌های نفتی آنجا را به تصرف خود درآوردند. نیروهای بریتانیایی آمریکایی و چینی، ژاپن را در شمال برمه شکست دادند و بریتانیا در ۳ مارس برای رسیدن به رانگون تلاش می‌کرد.[285] نیروهای چینی ضدحمله‌ای را در غرب هونان آغاز کردند که بین ۶ آوریل تا ۷ ژوئن ۱۹۴۵ رخ داد. نیروی دریایی آمریکا به همراه نیروهای آبی خاکی نیز با حرکت به سوی ژاپن ایووجیما را تا ماه مارس گرفته و در انتهای ژوئن اوکیناوا را تصرف کردند.[286] در همین زمان زیردریایی‌های آمریکایی واردات ژاپن را فلج کرده و توانایی تأمین نیازهای اساسی نیروهایی که خارج از ژاپن می‌جنگیدند را به شدت کاهش دادند.[287] در یازدهم ژولای، رهبران متفقین در پوتسدام آلمان دیدار کردند. آنها مجدداً بر توافقنامه‌های پیشین خود با آلمان تأکید ورزیده[288] و دولت‌های آمریکا، انگلیس و چین مجدداً خواستار تسلیم بی قید شرط ژاپن شدند و بیان کردند که «گزینهٔ جایگزین برای ژاپن، ویرانی سریع و کامل است».[289] در طول همین کنفرانس بود که انگلستان نیز انتخابات عمومی خود را برگزار نمود و کلمنت اتلت را جایگزین نخست‌وزیری وینستون چرچیل نمود.[290]

نگاره‌ای تاریخی از لحظهٔ امضای سند تسلیم بی‌قید و شرط آلمان نازی توسط فیلد مارشال ویلهلم کایتل، فرمانده ستاد فرماندهی عالی ورماخت و وزیر جنگ رایش سوم در مقر ستاد ارتش سرخ در کارلسهورشت، برلین.
لحظهٔ امضای سند قرارداد تسلیم آلمان ساعت ۲۳ و ۴۵ دقیقهٔ شامگاه ۸ مه ۱۹۴۵ میلادی به ثبت رسیده‌است.[291]
وزیرخارجه امپراتوری ژاپن درحین امضای قرارداد تسلیم ژاپن برروی عرشه کشتی آمریکایی یواس‌اس میزوری.

ژاپن که باور داشت می‌تواند شرایط مذاکره را به گونه ای پیش ببرد که در شرایط مطلوب تری تسلیم شود، تسلیم بی قید شرط را رد نمود.[292] در اوایل اوت، آمریکا بمب‌های اتمی خود را روی دو شهر ناکازاکی و هیروشیما انداخت. در اثنای دو بمباران اتمی، شوروی براساس مفاد عهدنامه یالتا، به نیروهای ژاپنی در منچوری حمله کرد و ارتش کوانتونگ را که بزرگترین نیروهای نظامی ژاپن را شامل می‌شد را شکست داد.[293] بدین ترتیب رهبران ارتش امپراتوری ژاپن متقاعد شدند تا شرایط تسلیم بی قید شرط را بپذیرند.[294] همچنین ارتش سرخ بخش جنوبی جزیره ساخالین و جزایر کوریل را تصرف نمود. در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، ژاپن تسلیم شد و مدارک تسلیم سرانجام در خلیج توکیو بر عرشه کشتی جنگی آمریکا یو اس اس میزوری در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ به امضا رسید و به جنگ پایان داد.[295]

پیامدها

ویرانه‌های ورشو در ژانویه ۱۹۴۵، پس از تخریب عمدی شهر به‌دست نیروهای اشغال‌گر آلمانی.

متفقین در اتریش و آلمان دولت‌های اشغالی تأسیس کردند؛ اولی به کشوری بی‌طرف تبدیل شد که با هیچ بلوک سیاسی متحد نبود. دومی به مناطق اشغال غربی و شرقی تقسیم شده بود که به‌ترتیب به‌دست متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی کنترل می‌شدند. اجرای برنامه نازی‌زدایی در آلمان منجر به پیگرد قانونی جنایتکاران جنگی نازی در دادگاه نورنبرگ و عزل نازی‌های سابق از قدرت شد؛ اگرچه این سیاست به سمت عفو و ادغام مجدد نازی‌های سابق در جامعه آلمان غربی پیش رفت.[296]

آلمان یک‌چهارم قلمرو پیش از جنگ (۱۹۳۷) خود را از دست داد. در میان سرزمین‌های شرقی، سیلزی، نوی‌مارک و بیشتر پومرانی به لهستان رسید[297] و پروس شرقی بین لهستان و اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شد؛ به دنبال این اتفاق نُه میلیون آلمانی از این استان‌ها به آلمان رانده شدند.[298][299] سه میلیون آلمانی نیز از سودتنلند در چکسلواکی به این سرنوشت دچار آمدند. تا دهه ۱۹۵۰ میلادی یک‌پنجم آلمانی‌های غربی از شرق آلمان پناهنده شده بودند. اتحاد جماهیر شوروی استان‌های لهستان را نیز در شرق خط کرزن به دست گرفت[300] که در نتیجه آن دو میلیون لهستانی اخراج شدند.[299][301] شمال شرقی رومانی،[302][303] بخش شرقی فنلاند،[304] و سه کشور حوزه بالتیک در اتحاد جماهیر شوروی گنجانیده شدند.[305][306]

متهمان در دادگاه نورنبرگ، که طی آن متفقین اعضای اصلی و برجسته رهبری سیاسی، نظامی، قضایی و اقتصادی آلمان نازی را برای جنایت علیه بشریت تحت پیگرد قانونی قرار دادند.

متفقین در راستای حفظ صلح جهانی،[307] سازمان ملل متحد را تشکیل دادند، که رسماً در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ به‌وجود آمد[308] و اعلامیه جهانی حقوق بشر را در سال ۱۹۴۸ به عنوان یک استاندارد مشترک برای همه کشورهای عضو تصویب کرد.[309] قدرت‌های بزرگی که پیروز جنگ بودند - فرانسه، چین، انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده - عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل شدند.[7] این پنج عضو دائم تا امروز باقی مانده‌اند، اگرچه دو تغییر کرسی بین جمهوری چین و جمهوری خلق چین در سال ۱۹۷۱، و اتحاد جماهیر شوروی و دولت جانشین آن، روسیه، به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، رخ داده‌است. اتحاد بین متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی حتی قبل از پایان جنگ نیز رو به زوال بود.[310]

تغییرات مرزی اروپای مرکزی پس از جنگ و ایجاد بلوک شرق.

آلمان به صورت دفاکتو تقسیم شده بود و دو کشور مستقل، جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان،[311] در مرز مناطق تحت اشغال متفقین و اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شدند. بقیه اروپا نیز به حوزه‌های نفوذ غربی و اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شدند.[312] اکثر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی با پشتیبانی کامل یا جزئی مقامات اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی، وارد حوزه اتحاد جماهیر شوروی شدند که منجر به ایجاد رژیم‌هایی تحت رهبری کمونیسم شد. در نتیجه، آلمان شرقی،[313] لهستان، مجارستان، رومانی، چکسلواکی و آلبانی[314] کشورهای اقماری شوروی شدند. یوگسلاوی کمونیستی سیاستی مستقل در پیش گرفت و باعث ایجاد تنش با اتحاد جماهیر شوروی شد.[315]

تقسیم پس از جنگ جهان توسط دو اتحاد نظامی بین‌المللی، باعث ایجاد ناتو به رهبری ایالات متحده و پیمان ورشو به رهبری اتحادی جماهیر شوروی شد.[316] دوره طولانی تنش‌های سیاسی و رقابت نظامی بین آنها، جنگ سرد با یک مسابقه تسلیحاتی بی‌سابقه و جنگ‌های نیابتی را به‌همراه داشت.[317]

در آسیا، ایالات متحده ژاپن را اشغال کرد و جزایر سابق ژاپن را در اقیانوس آرام غربی در اختیار گرفت، در حالی که شوروی‌ها ساخالین و جزایر کوریل را ضمیمه خود کردند.[318] کره، که قبلاً تحت حکومت ژاپن بود، بین سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۴۸ از سوی اتحاد جماهیر شوروی در شمال و ایالات متحده در جنوب تقسیم و اشغال شد. جمهوری‌های جداگانه در سال ۱۹۴۸ و در دو طرف مدار ۳۸ درجه شمالی ظهور کردند و هر کدام ادعا می‌کردند که دولت مشروع تمام کره هستند که در نهایت به جنگ کره منجر شد.[319]

در چین، نیروهای ناسیونالیستی و کمونیستی در ژوئن ۱۹۴۶ جنگ داخلی را از سر گرفتند. نیروهای کمونیست پیروز شدند و جمهوری خلق چین را در سرزمین اصلی تأسیس کردند، در حالی که نیروهای ناسیونالیست در سال ۱۹۴۹ به تایوان عقب‌نشینی کردند.[320] در خاورمیانه، مخالفت اعراب با برنامه سازمان ملل برای تقسیم فلسطین و ایجاد اسرائیل نشانگر تشدید درگیری اعراب و اسرائیل بود. در حالی که قدرت‌های اروپایی تلاش می‌کردند تا بخشی از یا تمام امپراتوری‌های استعماری خود را حفظ کنند، از دست دادن اعتبار و منابعی که در طول جنگ داشتند، این نتیجه را ناکام گذاشت و به استعمارزدایی منجر شد.[321][322]

اقتصاد جهانی از جنگ رنج می‌برد، گرچه کشورهای شرکت‌کننده سرنوشت‌های متفاوتی پیدا کردند؛ ایالات متحده بسیار ثروتمندتر از سایر کشورها ظاهر شد که منجر به رشد موالید در آن شد و تا سال ۱۹۵۰ تولید ناخالص داخلی آن به ازای هر فرد بسیار بالاتر از هر یک از قدرت‌های دیگر بود؛ در نتیجه آمریکا بر اقتصاد جهانی حاکم شد.[323] انگلیس و آمریکا سیاست خلع سلاح صنعتی در آلمان غربی را در سال‌های ۱۹۴۵–۱۹۴۸ دنبال کردند.[324] اما به دلیل وابستگی متقابل تجارت بین‌المللی، این اتفاق منجر به رکود اقتصادی اروپا و تأخیر در بهبود وضعیت آن برای چندین سال شد.[325][326]

بهبود وضعیت اروپا با اصلاحات ارزی در اواسط سال ۱۹۴۸ در آلمان غربی آغاز شد و با آزادسازی سیاست اقتصادی اروپا که برنامه مارشال (۱۹۴۸–۱۹۵۱) هم مستقیم و هم به‌طور غیرمستقیم به آن دامن می‌زد، تشدید شد.[327][328] بهبود وضعیت اقتصادی آلمان غربی پس از سال ۱۹۴۸ معجزه اقتصادی آلمان خوانده شد.[329] ایتالیا نیز رونق اقتصادی را تجربه کرد[330] و اقتصاد فرانسه دوباره صعود کرد.[331] در مقابل، انگلستان در وضعیت ویرانی اقتصادی قرار داشت،[332] و با این‌که حدود یک چهارم از کل کمک‌های برنامه مارشال را دریافت کرد (بیش از هر کشور اروپایی)،[333] روند افت نسبی اقتصادی‌اش در دهه‌های بعد نیز ادامه داشت.[334]

اتحاد جماهیر شوروی، علی‌رغم ضررهای عظیم انسانی و مادی، افزایش سریع تولید را بلافاصله پس از جنگ تجربه کرد.[335] ژاپن رشد اقتصادی فوق‌العاده سریعی را تجربه کرد و تا دهه ۱۹۸۰ به یکی از قدرتمندترین اقتصادهای جهان تبدیل شد.[336] چین تا سال ۱۹۵۲ به تولید صنعتی پیش از جنگ خود بازگشت.[337]

اثرات

تلفات و جنایات جنگی

آمار تلفات جنگ جهانی دوم

از آن‌جا که بسیاری از تلفات و کشته‌های این جنگ در هیچ‌جا ثبت نشده‌است نظرات پیرامون تعداد کشته شدگان جنگ جهانی دوم بسیار متغیر است.[338] بیشترین تخمین‌ها حکایت از ۶۰ میلیون نفر تلفات دارند که از این تعداد ۲۰ میلیون تن نظامی و ۴۰ میلیون نفر دیگر غیرنظامیانی بودند[339][340][341] که بیشترشان در اثر نسل‌کشی‌ها، کشتار جمعی، بمباران‌ها، بیماری‌ها و قحطی‌های برنامه‌ریزی شده جان خود را از دست دادند.

شوروی حدود ۲۷ میلیون نفر در جنگ تلفات داد[342] که شامل ۸٫۷ میلیون نظامی و ۱۹ میلیون تلفات غیرنظامی می‌شود.[343] یک‌چهارم مردم شوروی زخمی یا کشته شدند.[344] آلمان ۵٫۳ میلیون تلفات نظامی داشت که بیشتر این میزان در جبههٔ شرقی و در حین آخرین نبردهای درون آلمان وارد شده بود.[345]

از کل تلفات نزدیک به ۸۵ درصد آن متعلق به متفقین (غالباً اهالی شوروی و چین) است[346] که بیشتر آن‌ها در اثر جنایات جنگی آلمان و ژاپن در نواحی اشغالی به وجود آمد. تخمین‌ها حاکی از این است که بین ۱۱[347] تا ۱۷[348] میلیون نفر از تلفات غیرنظامی به صورت مستقیم و غیرمستقیم نتیجه سیاست‌های نژادپرستانه نازی‌ها از جمله کشتار کولیها، همجنس‌گرایان و هولوکاست است. علاوه بر این حداقل ۱٫۹ میلیون نفر از لهستانی‌ها[349][350] و میلیون‌ها اسلاو دیگر (شامل روس‌ها، اوکراینی‌ها و بلاروس‌ها) به همراه دیگر اقلیت‌ها در اثر سیاست‌های آلمان جان خود را از دست دادند.[348][351] در بین سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ بیش از ۲۰۰ هزار نفر از صرب‌ها به علاوه کولی‌ها و یهودیان توسط جبهه انقلابی کرواسی که طرفدار نازی‌ها بود در یوگسلاوی شکنجه و کشته شدند.[352] بیش از ۱۰۰ هزار لهستانی نیز توسط ارتش مبارزان اوکراینی طی سال‌های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ کشته شدند[353] که در پاسخ به آن ارتش میهنی و دیگر گروه‌های لهستانی در حملات انتقام‌جویانه خود جان ۱۰ تا ۱۵ هزار اوکراینی را گرفتند.[354]

سربازان نیروی زمینی امپراتوری ژاپن در حال زنده دفن نمودن شهروندان چینی طی کشتار نانجینگ، دسامبر ۱۹۳۷

در آسیا و اقیانوس آرام نیز نزدیک ۱۰ میلیون نفر غیرنظامی که بیشتر آن‌ها چینی بودند (قریب به ۷٫۵ میلیون نفر)[355] جان خود را از دست دادند.[356] یکی از مهم‌ترین جنایات ژاپنی‌ها کشتار نانجینگ است که طی آن پنجاه تا سیصد هزار غیرنظامی چینی مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شدند.[357] میتسویوشی هیمتا گزارش داده که ۲٫۷ میلیون تلفات در طول سیاست سه همگان وارد شده‌است. ژنرال یاسوجی اوکامورا این سیاست را در هیپی و شاندونگ اجرایی کرد.[358]

نیروهای محور از سلاح‌های بیولوژیک و شیمیایی نیز استفاده می‌کردند. نیروی زمینی امپراتوری ژاپن طیف گسترده‌ای این سلاح‌ها را در جنگ با چین (بنگرید به واحد ۷۳۱)[359][360] و درگیری‌های مرزی اولیه با شوروی به کار می‌برد.[361] علاوه بر این آلمانی‌ها و ژاپنی‌ها این سلاح‌ها را بر روی غیرنظامیان[362] و گاهی اسیران جنگی آزمایش می‌کردند.[363]

شوروی نیز در طول جنگ دست به جنایت‌هایی زد که کشتار کاتین یکی از مهم‌ترین آن‌هاست که در آن ۲۲ هزار افسر لهستانی در طی چند روز اعدام شدند.[364] کمیساریای خلق در امور داخلی نیز در این دوره هزاران مخالف سیاسی کمونیسم را مورد قتل و آزار اذیت قرار داد، همچنین مردم غیرنظامی به اجبار از نواحی اشغالی در کشورهای حوزه دریای بالتیک و لهستان شرقی به سیبری کوچانده شدند.[365]

هرچند در زمان جنگ جهانی دوم هیچ قانونی در جهت منع بمباران هوایی وجود نداشت اما غالباً بمباران شهرها در اروپا و آسیا توسط آمریکا و بریتانیا را جنایت جنگی به حساب می‌آورند.[366] برای نمونه بمباران‌های نیروی هوایی ایالات متحده بر فراز ژاپن باعث مرگ ۳۹۳ هزار نفر غیرنظامی و تخریب ۶۵ درصد مناطق مسکونی شد.[367]

نسل‌کشی، اردوگاه‌ها و کار اجباری

افسران زن اس‌اس در حال تخلیه جنازه‌ها از کامیون و دفن آن‌ها در گورهای دسته‌جمعی، اردوگاه کار اجباری برگن ـ بلزن سال ۱۹۴۵

آلمان نازی مسئول کشتار برنامه‌ریزی شده نزدیک به شش میلیون یهودی، ۲٫۶ میلیون لهستانی[368] و ۴ میلیون نفر از کسانی است که ناشایست برای زندگی قلمداد می‌گشتند. (مانند بیماران روانی، معلولان، اسرای شوروی، کولیها، همجنس‌گرایان، فراماسون‌ها و شاهدان یهوه) کشتار اسرای شوروی هرچند یک هدف اعلام شده نبود[369] اما شرایط سخت نگهداری ایشان که به صورت عمدی ایجاد گشته بود باعث مرگ ۳٫۶ میلیون نفر از ۵٫۷ میلیون اسیر شوروی در اردوگاه‌های آلمان گشت.[370][371] برای کشتار نظام‌مند غیرنظامیان نیز اردوگاه‌های کار اجباری و اردوگاه‌های مرگ توسط نازی‌ها ساخته شدند تا در مقیاس صنعتی به کشتار بپردازند. علاوه بر این نازی‌ها به صورت گسترده از کارگران اجباری استفاده می‌کردند چنان‌که تخمین زده می‌شود ۱۲ میلیون نفر در سرتاسر نواحی اشغالی آلمان به صورت اجباری موظف به کار صنایع و کشاورزی آلمان بودند.[372]

در شوروی گولاگ‌ها تبدیل به اردوگاه‌های مرگ‌باری گشتند. به خصوص در طی سال‌های ۴۳–۱۹۴۲ که سختی‌ها و قحطی ناشی از جنگ باعث مرگ بسیاری از زندانیان[373] شامل شهروندان اسیر شده لهستانی و دیگر کشورهای اشغالی توسط شوروی در سال‌های ۴۰–۱۹۳۹ و اسرای آلمانی گشت.[374] با پایان جنگ بیشتر اسرای شوروی از اردوگاه‌های آلمان آزاد گشتند که در هنگام بازگشت به کشورشان در اردوگاه‌های مخصوص نگهداری می‌شدند تا مورد ارزیابی کمیساریای خلق در امور داخلی قرار بگیرند و بخش بزرگی از ایشان به اتهام همکاری با نازی‌ها به گولاگ فرستاده شدند.[375]

عکس هویت زندانی گرفته شده شده از یک دختر لهستانی توسط اس‌اس در اردوگاه آشویتس. نزدیک به ۲۳۰ هزار کودک به اسارت برده شدند که از آن‌ها به عنوان نیروی کار اجباری یا آزمایش‌ها پزشکی استفاده می‌گشت.

اردوگاه‌های اسرای جنگی ژاپنی که بیشترشان در نقش اردوگاه‌های کار اجباری استفاده می‌گشتند نرخ بالایی از مرگ و میر را در خود داشتند. دادگاه توکیو دریافت که نرخ مرگ و میر اسرای غربی در ژاپن ۲۷٫۱ درصد (برای اسرا آمریکایی ۳۷ درصد) بوده‌است[376] که هفت برابر از نرخ مرگ و میر اسرای متفقین در آلمان و ایتالیا بیشتر است.[377] پس از تسلیم ژاپن ۳۷٬۵۸۳ اسیر بریتانیایی، ۲۸٬۵۰۰ اسیر هلندی و ۱۴٬۴۷۳ اسیر آمریکایی از اردوگاه‌های ژاپنی آزاد گشتند در حالی که تعداد کل چینی‌های زنده مانده تنها ۵۶ نفر بود.[378]

حداقل ۵ میلیون چینی در شمال چین توسط شورای توسعه شرق آسیا طی سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۱ برای کار در معادن و صنایع نظامی به بردگی گرفته شدند که این تعداد پس از ۱۹۴۲ به ۱۰ میلیون نفر رسید.[379] در جاوه بین ۴ تا ۱۰ میلیون نفر توسط ژاپنی به کار اجباری واداشته شدند و ۲۷ هزار نفر از ایشان نیز برای کار به دیگر نواحی اشغالی ژاپنی‌ها فرستاده شدند که از این تعداد پس از پایان جنگ تنها ۵۲ هزار نفر بازگشتند.[380]

اشغال

شهروندان لهستانی با چشم‌بند لحظاتی پیش از اعدام ایشان در کشتار پالمیری، سال ۱۹۴۰

در اروپا اشغال به دو صورت در جریان بود. در اروپای غربی (فرانسه، لوکزامبورگ، هلند، بلژیک، دانمارک، نروژ و ناحیه اشغالی چکسلواکی) آلمان سیاست‌های اقتصادی را اجرا می‌کرد که توانست به جز آنچه از طریق غارت نواحی اشغالی تصاحب کرد (شامل محصولات صنعتی، تجهیزات نظامی، اجناس خام و دیگر کالاها) ۶۹٫۵ میلیارد رایش‌مارک (۲۷٫۸ میلیارد دلار) را تا پایان جنگ به دست آورد.[381] جدا از این ارقام عایدات حاصله از ملت‌های اشغال شده بیش از ۴۰ درصد مالیات آلمان را شامل می‌شد که این رقم با ادامه جنگ به بیش از ۴۰ درصد کل عایدی آلمان رسید.[382]

پارتیزان‌های شوروی اعدام شده توسط ارتش آلمان. آکادمی علوم روسیه در سال ۱۹۹۵ اعلام نمود قربانیان غیرنظامی شوروی به دست آلمان ۱۳٫۷ میلیون نفر است ۲۰ درصد از جمعیت ۶۸ میلیونی در نواحی تحت اشغال آلمان را شامل می‌گردد.

در شرق اهداف تعیین شده سیاست لبنسراوم به دلیل تغییر مداوم خط مقدم و راهبرد زمین سوخته شوروی نتوانست محقق شود و آلمانی‌ها عمدتاً از منابع مورد انتظارشان محروم ماندند.[383] بر خلاف غرب، در شرق سیاست نژادی آلمان نازی و طرح جامع برای شرق خشونت عریانی را علیه مردمان اسلاو که انسان‌های پست نامیده می‌گشتند روا می‌داشت.[384] گروه‌های مقاومت که تقریباً در تمامی نواحی اشغالی ایجاد شده بودند نیز تا اواخر سال ۱۹۴۳ نتوانستند چه در شرق[385] و چه در غرب[386] مانعی جدی در برابر عملیات آلمان‌ها باشند.

در آسیا ژاپنی‌ها که به عنوان آزادی ملت‌های تحت استعمار از چنگ استعمارگران عملیات می‌کردند تمام نواحی اشغالی را جزئی از حوزه توسعه مشترک آسیا شرقی اعظم قرار می‌دادند.[387] با این که ژاپنی‌ها در ابتدا از طرفی بسیاری از مردمان نواحی اشغالی به عنوان نیروی آزادی‌بخش ملت‌ها از استعمارگران اروپایی مورد استقبال قرار گرفتند اما رفتار خشن و بی‌رحمانه ایشان طی چند هفته باعث ناراحتی و عصبانیت مردم از آن‌ها شد.[388] در فتوحات ابتداییشان ژاپنی‌ها توانستند ۴ میلیون بشکه نفت که از عقب‌نشینی متفقین به جا مانده بود را تصاحب کنند و از ۱۹۴۳ توانستند ۵۰ میلیون بشکه نفت که ۷۶ درصد توان تولید سابق محسوب می‌شد را در مستعمرات هلند در شرق آسیا تولید کنند.[388]

جبهه خانگی و تولیدات

ضریب تولید ناخالص داخلی متفقین به متحدین

در اروپای پیش از جنگ متفقین دارای برتری محسوس در هر دو حوزه تولیدات و اقتصاد بودند. در سال ۱۹۳۸ یعنی یک سال پیش از آغاز جنگ، متفقین غربی (فرانسه، بریتانیا، لهستان و کشورهای همسود بریتانیا) در هر دو حوزه جمعیت و تولید ناخالص داخلی ۳۰ درصد بزرگ‌تر از نیروهای محور (آلمان و ایتالیا) بودند که اگر مستعمرات آن‌ها را نیز به این لیست بیفزاییم آن‌ها به برتری ۵ به ۱ در حوزه جمعیت و ۲ به ۱ در تولید ناخالص داخلی می‌رسیدند.[389] در همان زمان در آسیا چین با وجود آنکه جمعیتی شش برابر افزون‌تر از ژاپن داشت اما تولید ناخالص داخلی‌اش تنها ۸۹ درصد بزرگ‌تر بود که اگر مستعمرات ژاپن را به این معادله اضافه کنیم این برتری در حوزه جمعیت به سه برابر و در تولید ناخالص داخلی تنها به ۳۸ درصد می‌رسید.[389]

برتری جمعیتی و اقتصادی متفقین در مراحل اولیه جنگ در اثر حملات برق‌آسا آلمان و ژاپن به شدت خرد شد و تا سال ۱۹۴۲ دست بالاتر را متحدین داشتند. اما پس از آن و با ورود آمریکا و شوروی به میدان جنگ و پیوستن آن‌ها به جرگه متفقین جریان جنگ آرام‌تر شد و وارد مرحله جنگ فرسایشی گشت.[390] در همین زمان ایالات متحده آمریکا به تنهایی دو سوم تمام ملزومات متفقین اعم از کشتی، هواپیما، توپخانه، تانک، کامیون و مهمات را تولید کرد.[391] هرچند در اکثر مواقع دسترسی متفقین به مواد خام و اولیه فراوان و ارزان علت برتری تولید آن‌ها نسبت به متحدین دانسته می‌شود اما نباید عوامل مهمی مانند بی میلی ژاپن و آلمان در استفاده از زنان به عنوان نیروی کار،[392] بمباران‌های متفقین،[393] حرکت کند و دیر آلمان به سمت اقتصاد جنگی[394] را نیز از نظر دور داشت. افزون بر این نه آلمان و نه ژاپن خود را مهیا یک جنگ طولانی‌مدت نکرده بودند.[395] آن‌ها برای جبران این ضعف تلاش کردند تا با برده‌داری و به کار گرفتن میلیون‌ها نفر به عنوان نیروی کار اجباری شرایط خود را بهبود ببخشند.[396] تخمین زده می‌شود آلمان ۱۲ میلیون نفر که بیشتر از اهالی اروپا شرقی بودند[372] و ژاپن ۱۸ میلیون نفر را به کار اجباری و بردگی گرفتند.[379][380]

پیشرفت‌های فناوری و جنگاوری

بمب‌افکن راهبردی بوئینگ بی-۲۹ در خط تولید بوئینگ واقع در ویچیتا، کانزاس، ۱۹۴۴

هواگردهایی از جمله جنگنده‌ها، بمب‌افکنها و هواپیماهای پشتیبانی هوایی نزدیک در دوران جنگ برای شناسایی به‌کار گرفته شدند و نقش هر کدام هم به‌طور قابل‌توجهی نسبت به قبل پیشرفت کرده‌بود. نوآوری‌هایی مثل حمل‌ونقل هوایی (برای جابه‌جایی سریع و ضروری تدارکات، تجهیزات و نفرات محدود)[397] و بمباران راهبردی (بمباران مراکز صنعتی و جمعیتی دشمن برای از بین بردن توانایی جنگی او) به‌وجود آمد.[398] پدافندهای هوایی هم پیشرفت کردند و قابلیت‌هایی مثل رادار و توپخانهٔ سطح‌به‌هوا به آن‌ها اضافه شد. استفاده از هواپیماهای جت به‌شدت گسترش یافت و با وجود معرفی دیرهنگام و در نتیجه، تأثیر کمتر جنگ، این اتفاق منجر به معمول‌شدن استفاده از جت در نیروی هوایی در سراسر جهان شد.[399] با وجود توسعهٔ موشک در همان سال‌ها، پیشرفت این پروژه تا سال‌های پس از جنگ به‌اندازه‌ای نبود که با اطمینان برای هدف‌گرفتن هواپیماها به کار رود.

تقریباً در تمام جنبه‌های جنگ دریایی و مخصوصاً ناوهای هواپیمابر و زیردریاییها پیشرفت‌هایی حاصل شد. با وجود پیشرفت نسبتاً کم مکانیک پرواز در آغاز جنگ، اقدامات انجام‌شده در تارانتو، پرل هاربر و دریای مرجان باعث شد تا کشتی اصلی در جنگ‌ها از نبردناو به ناو هواپیمابر تغییر کند.[400][401][402] در اقیانوس اطلس، ناوهای هواپیمابر پشتیبان به‌علت افزایش منطقهٔ امن مؤثر نیروها و کم‌کردن فاصلهٔ میان‌اطلسی بخش مهمی از ناوگان متفقین بودند.[403] علاوه بر این، ناوهای هواپیمابر به‌علت هزینهٔ کمتر هواپیماها[404] و نیاز کمتر به زره حفاظتی سنگین اقتصادی‌تر بودند.[405] زیردریایی‌ها، که اثرگذاری آن‌ها در جنگ جهانی اول اثبات شد،[406] توسط همهٔ طرف‌ها در دومین جنگ جهانی هم کاربردی شناخته می‌شدند. بریتانیا روی ارتقای سلاحها و تاکتیک‌های ضدزیردریایی، مثل سونار، تمرکز کرد و آلمان با اقداماتی همچون ساخت زیردریایی تایپ هفت و تاکتیک‌های ولف‌پک روی ارتقای قوای تهاجمی خود تمرکز داشت.[407]

یک موشک وی-۲ که از یک سکوی ثابت در پنمونده پرتاب شده‌است، ۲۱ ژوئن ۱۹۴۳

شیوه‌های جنگ زمینی از خط مقدم ثابت و سنگرهای جنگ جهانی اول، که به توپخانههای ارتقا یافته که سرعت پیاده‌نظام و سواره‌نظام را افزایش می‌داد متکی بود، به قابلیت‌های حمل و نقل و تسلیحات ترکیبی تبدیل شد. تانکها که در نخستین جنگ جهانی اغلب برای پشتیبانی پیاده‌نظام استفاده می‌شدند در جنگ جهانی دوم یکی از سلاح‌های اصلی بودند.[408] در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ طراحی تانک‌ها به‌طرز قابل‌ملاحظه‌ای پیشرفته‌تر از جنگ جهانی اول بود[409] و پیشرفت در طراحی آن‌ها با هدف افزایش سرعت، زره و قدرت آتش در طول جنگ هم ادامه یافت. بیشتر فرماندهان در آغاز جنگ تصور می‌کردند که برای مبارزه با تانک‌های دشمن باید از تانک‌هایی با مشخصات بهتر استفاده کرد.[410] این تفکر با عملکرد ضعیف سلاح‌های ضدتانک اولیه در برابر زره و خودداری آلمان از نبردهای تانک در برابر تانک به چالش کشیده شد. این شیوه، در کنار استفادهٔ آلمان از تسلیحات ترکیبی، از عناصر اصلی تاکتیک‌های شدیداً موفق بلیتسکریگ آلمان در لهستان و فرانسه بود.[408] بسیاری از شیوه‌های نابودی تانک‌ها، از جمله آتش غیرمستقیم، توپ ضدتانک (از هر دو نوع یدک‌کش و خودکششیمین، اسلحه‌های ضدتانک کوتاه‌برد پیاده‌نظام و تانک در برابر تانک مورد استفاده قرار گرفتند.[410] با وجود ماشینی کردن گسترده، پیاده‌نظام همچنان ستون فقرات همهٔ نیروها بود.[411] تجهیزات بیشتر نیروهای پیاده‌نظام در طول جنگ مشابه تجهیزات جنگ جهانی اول بود.[412] استفاده از مسلسل‌های قابل‌حمل، مثل ام‌جی۳۴ متعلق به آلمان، گسترش یافت و انواعی از مسلسل دستی که برای نبرد نزدیک در نواحی شهری و جنگلی کاربردی بود مورد استفاده قرار گرفت.[412] در اواخر جنگ، تفنگ تهاجمی توسعه داده شد و پس از جنگ به سلاح معمول پیاده‌نظام تبدیل شد. این نوع سلاح دارای بسیاری از ویژگی‌های تفنگ و مسلسل دستی است.[413]

بمب اتمی گجت در حال حمل به بالای «برج شلیک»، آزمایش ترینیتی، نیومکزیکو، ژوئیهٔ ۱۹۴۵

بیشتر جنگجویانی که از نقش‌های اساسی در جنگ برخوردار بودند با طراحی ماشین‌های سایفر برای رمزنگاری، تلاش به حل معضل پیچیدگی و ناامنی در استفاده از کتاب‌های کد کردند که ماشین انیگمای آلمان شناخته‌شده‌ترین این تلاش‌هاست.[414] توسعهٔ فناوری‌های شنود الکترونیک و تحلیل رمز منجر به دست‌یابی به توانایی رمزگشایی شد. از نمونه‌های سرشناس این موضوع می‌توان به رمزگشایی کدهای نیروی دریایی ژاپن توسط متفقین[415] و فناوری اولترای بریتانیا، که به این کشور اجازهٔ رمزگشایی از کدهای انیگما را می‌داد، اشاره کرد.[416] استفاده از فریب یکی دیگر از جلوه‌های سازمان اطلاعات نظامی در جنگ جهانی دوم است. متفقین در عملیات‌هایی مثل مینسمیت و بادی‌گارد از شیوه‌های فریب استفاده کردند.[415][417]

دیگر دستاوردهای حوزهٔ فناوری و مهندسی در طول یا در نتیجهٔ جنگ به دست آمدند. نخستین رایانهٔ قابل برنامه‌ریزی جهان (زد۳، کلوسوس و انیاکموشک‌های هدایت‌شونده و موشک‌های مدرن، پروژهٔ منهتن و توسعهٔ جنگ‌افزارهای هسته‌ای، تحقیق در عملیات و توسعهٔ بندرگاه‌های مصنوعی و خطوط نفتی زیر کانال مانش از جمله این دستاوردها هستند. پنی‌سیلین نخستین بار در طول جنگ به تولید انبوه و استفاده رسید.[418]

جستارهای وابسته

یادداشت‌ها

  1. با اینکه از ۱۹۳۷ دشمنی‌های آشکاری میان ژاپن و چین وجود داشت اما هیچ‌یک به صورت رسمی نسبت به دیگری اعلام جنگ نکرده بود تا اینکه رویداد پرل هاربر در سال ۱۹۴۱ اتفاق افتاد.[5]
  2. general crisis

پانویس

  1. James A. Tyner (2009). War, Violence, and Population: Making the Body Count. The Guilford Press. p. 49. ISBN 978-1-60623-038-1.
  2. Sommerville 2008, p. 5 (2011 ed.).
  3. "Roots – Non-Jewish Holocaust Victims: The 5,000,000 others". www.bbc.co.uk. BBC – Tyne. Archived from the original on 19 October 2017. Retrieved 27 August 2017.
  4. Barrett & Shyu 2001, p. 6.
  5. "China's Declaration of War Against Japan, Also Against Germany and Italy". Contemporary China. 1 (15). 15 December 1941. Archived from the original on 25 March 2018. Retrieved 25 July 2019.
  6. Axelrod, Alan (2007), Encyclopedia of World War II, 1, Infobase Publishing, p. 659, ISBN 978-0-8160-6022-1
  7. The UN Security Council, archived from the original on 20 June 2012, retrieved 15 May 2012
  8. Herman Van Rompuy, President of the European Council; José Manuel Durão Barroso, President of the European Commission (10 December 2012). "From War to Peace: A European Tale". Nobel Lecture by the European Union. Archived from the original on 4 January 2014. Retrieved 4 January 2014.
  9. Weinberg 2005, p. 6.
  10. Wells, Anne Sharp (2014) Historical Dictionary of World War II: The War against Germany and Italy. Rowman & Littlefield Publishing. p. 7.
  11. Ferris, John; Mawdsley, Evan (2015). The Cambridge History of the Second World War, Volume I: Fighting the War (به English). Cambridge: Cambridge University Press.
  12. Förster & Gessler 2005, p. ۶۴.
  13. Ghuhl, Wernar (2007) Imperial Japan's World War Two Transaction Publishers pp. 7, 30
  14. Polmar, Norman; Thomas B. Allen (1991) World War II: America at war, 1941–1945 شابک ۹۷۸−۰−۳۹۴−۵۸۵۳۰−۷
  15. Ben-Horin 1943, p. 169; Taylor 1979, p. 124; Yisreelit, Hevrah Mizrahit (1965). Asian and African Studies, p. 191.
    For 1941 see Taylor 1961, p. vii; Kellogg, William O (2003). American History the Easy Way. Barron's Educational Series. p. 236 شابک ۰−۷۶۴۱−۱۹۷۳−۷ .
    دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که جنگ جهانی دوم و جنگ جهانی اول را بخشی از «جنگ داخلی اروپایی» یا «جنگ‌های سی سالهٔ دوم» می‌داند:Canfora 2006, p. 155; Prins 2002, p. 11
  16. Beevor 2012, p. ۱۰.
  17. Masaya 1990, p. ۴.
  18. "History of German-American Relations» 1989–1994 – Reunification " "Two-plus-Four-Treaty": Treaty on the Final Settlement with Respect to Germany, September 12, 1990". usa.usembassy.de. Archived from the original on 7 May 2012. Retrieved 6 May 2012.
  19. Why Japan and Russia never signed a WWII peace treaty بایگانی‌شده در ۴ ژوئن ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine. Asia Times.
  20. Buckton 2014, p. ۱۶.
  21. Housden 2014.
  22. Shaw 2000, p. ۳۵.
  23. Brody 1999, p. ۴.
  24. Zalampas 1989, p. ۶۲.
  25. Ingram 2006, pp. ۷۶–۷۸.
  26. Kantowicz 1999, p. ۱۴۹.
  27. Mandelbaum 1988, p. 96; Record 2005, p. 50.
  28. Schmitz 2000, p. ۱۲۴.
  29. Adamthwaite 1992, p. ۵۲.
  30. Shirer 1990, pp. ۲۹۸–۹۹.
  31. Preston 1998, p. ۱۰۴.
  32. Myers & Peattie 1987, p. ۴۵۸.
  33. Smith & Steadman 2004, p. ۲۸.
  34. Coogan 1993: "Although some Chinese troops in the Northeast managed to retreat south, others were trapped by the advancing Japanese Army and were faced with the choice of resistance in defiance of orders, or surrender. A few commanders submitted, receiving high office in the puppet government, but others took up arms against the invader. The forces they commanded were the first of the volunteer armies." [گرچه برخی از نیروهای چینی در شمال شرق توانستند به جنوب بگریزند، دیگران در برابر ارتش ژاپن که در حال نزدیک شدن بود توان گریز نداشتند و مجبور بودند یا با نقض دستورها مقاومت کنند و یا تسلیم شوند. تعداد اندکی از فرماندهان تسلیم شدند و در دولت دست‌نشانده مقام‌های بالا گرفتند، ولی بقیه آن‌ها علیه متجاوزان دست به مقاومت مسلحانه زدند. این نیروها نخستین ارتش‌های داوطلب [چینی] بودند.]
  35. Busky 2002, p. ۱۰.
  36. Andrea L. Stanton; Edward Ramsamy; Peter J. Seybolt (2012). Cultural Sociology of the Middle East, Asia, and Africa: An Encyclopedia. p. 308. ISBN 978-1-4129-8176-7. Archived from the original on 18 August 2018. Retrieved 6 April 2014.
  37. Barker 1971, pp. ۱۳۱–۳۲.
  38. Shirer 1990, p. ۲۸۹.
  39. Kitson 2001, p. ۲۳۱.
  40. Neulen 2000, p. ۲۵.
  41. Payne 2008, p. ۲۷۱.
  42. Payne 2008, p. ۱۴۶.
  43. Eastman 1986, pp. ۵۴۷–۵۱.
  44. Hsu & Chang 1971, pp. 195–200.
  45. Tucker, Spencer C. (2009). A Global Chronology of Conflict: From the Ancient World to the Modern Middle East [6 volumes]: From the Ancient World to the Modern Middle East. ABC-CLIO. ISBN 978-1-85109-672-5. Archived from the original on 18 August 2018. Retrieved 27 August 2017 via Google Books.
  46. Yang Kuisong, "On the reconstruction of the facts of the Battle of Pingxingguan"
  47. Levene, Mark and Roberts, Penny. The Massacre in History. 1999, pp. 223–24
  48. Totten, Samuel. Dictionary of Genocide. 2008, 298–99.
  49. Hsu & Chang 1971, pp. ۲۲۱–۳۰.
  50. Eastman 1986, p. ۵۶۶.
  51. Taylor 2009, pp. 150–52.
  52. Sella 1983, pp. ۶۵۱–۸۷.
  53. Beevor 2012, p. ۳۴۲.
  54. Goldman, Stuart D. (28 August 2012). "The Forgotten Soviet-Japanese War of 1939". The Diplomat. Archived from the original on 29 June 2015. Retrieved 26 June 2015.
  55. Timothy Neeno. "Nomonhan: The Second Russo-Japanese War". MilitaryHistoryOnline.com. Archived from the original on 24 November 2005. Retrieved 26 June 2015.
  56. Collier & Pedley 2000, p. ۱۴۴.
  57. Kershaw 2001, pp. ۱۲۱–۲۲.
  58. Kershaw 2001, p. ۱۵۷.
  59. Davies 2006, pp. 143–44 (2008 ed.).
  60. Shirer 1990, pp. ۴۶۱–۶۲.
  61. Lowe & Marzari 2002, p. ۳۳۰.
  62. Dear & Foot 2001, p. ۲۳۴.
  63. Shirer 1990, p. ۴۷۱.
  64. Watson, Derek (2000). "Molotov's Apprenticeship in Foreign Policy: The Triple Alliance Negotiations in 1939". Europe-Asia Studies. 52 (4): 695–722. doi:10.1080/713663077. JSTOR 153322.
  65. Shore 2003, p. ۱۰۸.
  66. Dear & Foot 2001, p. ۶۰۸.
  67. "The German Campaign In Poland (1939)". Archived from the original on 24 May 2014. Retrieved 29 October 2014.
  68. "The Danzig Crisis". ww2db.com. Archived from the original on 5 May 2016. Retrieved 29 April 2016.
  69. "Major international events of 1939, with explanation". Ibiblio.org. Archived from the original on 10 March 2013. Retrieved 9 May 2013.
  70. Evans 2008, pp. ۱–۲.
  71. David T. Zabecki (1 May 2015). World War II in Europe: An Encyclopedia. Routledge. p. 1663. ISBN 978-1-135-81242-3. The earliest fighting started at 0445 hours when marines from the battleship Schleswig-Holstein attempted to storm a small Polish fort in Danzig, the Westerplate
  72. Keegan 1997, p. 35. Cienciala 2010, p. 128, observes that, while it is true that Poland was far away, making it difficult for the French and British to provide support, "[f]ew Western historians of World War II ... know that the British had committed to bomb Germany if it attacked Poland, but did not do so except for one raid on the base of Wilhelmshafen. The French, who committed to attack Germany in the west, had no intention of doing so."
  73. Beevor 2012, p. 32; Dear & Foot 2001, pp. 248–49; Roskill 1954, p. 64.
  74. James Bjorkman, New Hope for Allied Shipping بایگانی‌شده در ۹ ژوئیه ۲۰۱۹ توسط Wayback Machine, Retrieved 17 December 2018.
  75. Zaloga 2002, pp. ۸۰, ۸۳.
  76. Ginsburgs, George (1958). "A Case Study in the Soviet Use of International Law: Eastern Poland in 1939". The American Journal of International Law. 52 (1): 69–84. doi:10.2307/2195670. JSTOR 2195670.
  77. Hempel 2005, p. ۲۴.
  78. Zaloga 2002, pp. ۸۸–۸۹.
  79. "Major international events of 1939, with explanation". Ibiblio.org. Archived from the original on 10 March 2013. Retrieved 9 May 2013.
  80. Nuremberg Documents C-62/GB86, a directive from Hitler in October 1939 which concludes: "The attack [on France] is to be launched this Autumn if conditions are at all possible."
  81. Blitzkrieg: From the Rise of Hitler to the Fall of Dunkirk, L Deighton, Jonathan Cape, 1993, pp. 186–87. Deighton states that "the offensive was postponed twenty-nine times before it finally took place."
  82. Liddell Hart 1977, pp. 39–40.
  83. Bullock 1990, pp. 563–64, 566, 568–69, 574–75 (1983 ed.).
  84. Smith et al. 2002, p. 24.
  85. Bilinsky 1999, p. 9.
  86. Murray & Millett 2001, pp. ۵۵–۵۶.
  87. Spring 1986, pp. ۲۰۷–۲۶.
  88. Carl van Dyke. The Soviet Invasion of Finland. Frank Cass Publishers, Portland, OR. شابک ۰−۷۱۴۶−۴۷۵۳−۵ , p. 71.
  89. Hanhimäki 1997, p. ۱۲.
  90. Bilinsky 1999, p. ۹.
  91. Ferguson 2006, pp. 367, 376, 379, 417.
  92. Snyder 2010, p. 118ff.
  93. Koch 1983, pp. 912–14, 917–20.
  94. Roberts 2006, p. ۵۶.
  95. Roberts 2006, p. ۵۹.
  96. Murray & Millett 2001, pp. 57–63.
  97. Commager 2004, p. ۹.
  98. Reynolds 2006, p. ۷۶.
  99. Evans 2008, pp. ۱۲۲–۲۳.
  100. Keegan 1997, pp. ۵۹–۶۰.
  101. Regan 2004, p. 152.
  102. Liddell Hart 1977, p. ۴۸.
  103. Keegan 1997, pp. ۶۶–۶۷.
  104. Overy & Wheatcroft 1999, p. ۲۰۷.
  105. Umbreit 1991, p. ۳۱۱.
  106. Brown 2004, p. ۱۹۸.
  107. Keegan 1997, p. ۷۲.
  108. Murray 1983, The Battle of Britain.
  109. "Major international events of 1940, with explanation". Ibiblio.org. Archived from the original on 25 May 2013.
  110. Dear & Foot 2001, pp. ۱۰۸–۰۹.
  111. Goldstein 2004, p. 35
  112. Steury 1987, p. 209; Zetterling & Tamelander 2009, p. 282.
  113. Overy & Wheatcroft 1999, pp. ۳۲۸–۳۰.
  114. Maingot 1994, p. ۵۲.
  115. Cantril 1940, p. ۳۹۰.
  116. Skinner Watson, Mark. "Coordination With Britain". US Army in WWII – Chief of Staff: Prewar Plans and Operations. Archived from the original on 30 April 2013. Retrieved 13 May 2013.
  117. Bilhartz & Elliott 2007, p. ۱۷۹.
  118. Dear & Foot 2001, p. ۸۷۷.
  119. Dear & Foot 2001, pp. ۷۴۵–۴۶.
  120. Clogg 2002, p. ۱۱۸.
  121. Evans 2008, pp. 146, 152; US Army 1986, pp. 4–6
  122. Jowett 2001, pp. ۹–۱۰.
  123. Jackson 2006, p. ۱۰۶.
  124. Laurier 2001, pp. ۷–۸.
  125. Murray & Millett 2001, pp. ۲۶۳–۷۶.
  126. Gilbert 1989, pp. ۱۷۴–۷۵.
  127. Gilbert 1989, pp. ۱۸۴–۸۷.
  128. Gilbert 1989, pp. ۲۰۸, ۵۷۵, ۶۰۴.
  129. Watson 2003, p. ۸۰.
  130. Garver 1988, p. ۱۱۴.
  131. Weinberg 2005, p. ۱۹۵.
  132. Murray 1983, p. 69.
  133. Shirer 1990, pp. ۸۱۰–۱۲.
  134. Klooz, Marle; Wiley, Evelyn (1944), Events leading up to World War II – Chronological History, 78th Congress, 2d Session – House Document N. 541, Director: Humphrey, Richard A., Washington: US Government Printing Office, pp. 267–312 (1941), archived from the original on 14 December 2013, retrieved 9 May 2013.
  135. Sella 1978.
  136. Kershaw 2007, pp. ۶۶–۶۹.
  137. Steinberg 1995.
  138. Hauner 1978.
  139. Roberts 1995.
  140. Wilt 1981.
  141. Erickson 2003, pp. ۱۱۴–۳۷.
  142. Glantz 2001, p. ۹.
  143. Farrell 1993.
  144. Keeble 1990, p. ۲۹.
  145. Bueno de Mesquita et al. 2003, p. ۴۲۵.
  146. Beevor 2012, p. ۲۲۰.
  147. Kleinfeld 1983.
  148. Jukes 2001, p. ۱۱۳.
  149. Glantz 2001, p. 26: "By 1 November [the Wehrmacht] had lost fully 20% of its committed strength (686,000 men), up to 2/3 of its ½-million motor vehicles, and 65 percent of its tanks. The German Army High Command (OKH) rated its 136 divisions as equivalent to 83 full-strength divisions."
  150. Reinhardt 1992, p. ۲۲۷.
  151. Milward 1964.
  152. Rotundo 1986.
  153. Glantz 2001, p. ۲۶.
  154. Deighton, Len (1993). Blood, Tears and Folly. London: Pimlico. p. 479. ISBN 978-0-7126-6226-0.
  155. Beevor 1998, pp. 41–42; Evans 2008, pp. 213–14, notes that "Zhukov had pushed the Germans back where they had launched Operation Typhoon two months before.  ... Only Stalin's decision to attack all along the front instead of concentrating his forces in an all-out assault against the retreating German Army Group Centre prevented the disaster from being even worse."
  156. Jowett & Andrew 2002, p. ۱۴.
  157. Overy & Wheatcroft 1999, p. ۲۸۹.
  158. Morison 2002, p. ۶۰.
  159. Joes 2004, p. ۲۲۴.
  160. Fairbank & Goldman 2006, p. ۳۲۰.
  161. Hsu & Chang 1971, p. ۳۰.
  162. Hsu & Chang 1971, p. ۳۳.
  163. "Japanese Policy and Strategy 1931 – July 1941". US Army in WWII – Strategy and Command: The First Two Years. pp. 45–66. Archived from the original on 6 January 2013. Retrieved 15 May 2013.
  164. Anderson 1975, p. 201.
  165. Evans & Peattie 2012, p. ۴۵۶.
  166. Coox, Alvin (1985). Nomonhan: Japan against Russia, 1939. Stanford, CA: Stanford University Press. pp. 1046–49. ISBN 978-0-8047-1835-6.
  167. "The decision for War". US Army in WWII – Strategy and Command: The First Two Years. pp. 113–27. Archived from the original on 25 May 2013. Retrieved 15 May 2013.
  168. "The Showdown With Japan Aug–Dec 1941". US Army in WWII – Strategic Planning for Coalition Warfare. pp. 63–96. Archived from the original on 9 November 2012. Retrieved 15 May 2013.
  169. The United States Replies بایگانی‌شده در ۲۹ آوریل ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine. Investigation of the Pearl Harbor attack.
  170. Painter 2012, p. 26: "The United States cut off oil exports to Japan in the summer of 1941, forcing Japanese leaders to choose between going to war to seize the oil fields of the Netherlands East Indies or giving in to U.S. pressure."
  171. Wood 2007, p. 9, listing various military and diplomatic developments, observes that "the threat to Japan was not purely economic."
  172. Lightbody 2004, p. ۱۲۵.
  173. Weinberg 2005, p. 310
  174. Dower 1986, p. 5, calls attention to the fact that "the Allied struggle against Japan exposed the racist underpinnings of the European and American colonial structure. Japan did not invade independent countries in southern Asia. It invaded colonial outposts which the Westerners had dominated for generations, taking absolutely for granted their racial and cultural superiority over their Asian subjects." Dower goes on to note that, before the horrors of Japanese occupation made themselves felt, many Asians responded favourably to the victories of the Imperial Japanese forces.
  175. Wood 2007, pp. ۱۱–۱۲.
  176. Wohlstetter 1962, pp. ۳۴۱–۴۳.
  177. Keegan, John (1989) The Second World War. New York: Viking. pp.256-257. شابک ۹۷۸۰۳۹۹۵۰۴۳۴۱
  178. Dunn 1998, p. 157. According to May 1955, p. 155, Churchill stated: "Russian declaration of war on Japan would be greatly to our advantage, provided, but only provided, that Russians are confident that will not impair their Western Front."
  179. Adolf Hitler's Declaration of War against the United States in Wikisource.
  180. Klooz, Marle; Wiley, Evelyn (1944), Events leading up to World War II – Chronological History, 78th Congress, 2d Session – House Document N. 541, Director: Humphrey, Richard A., Washington: US Government Printing Office, p. 310 (1941), archived from the original on 14 December 2013, retrieved 9 May 2013.
  181. Bosworth & Maiolo 2015, pp. ۳۱۳–۱۴.
  182. Mingst & Karns 2007, p. ۲۲.
  183. Shirer 1990, p. ۹۰۴.
  184. "The First Full Dress Debate over Strategic Deployment. Dec 1941 – Jan 1942". US Army in WWII – Strategic Planning for Coalition Warfare. pp. 97–119. Archived from the original on 9 November 2012. Retrieved 16 May 2013.
  185. "The Elimination of the Alternatives. Jul–Aug 1942". US Army in WWII – Strategic Planning for Coalition Warfare. pp. 266–92. Archived from the original on 30 April 2013. Retrieved 16 May 2013.
  186. "Casablanca – Beginning of an Era: January 1943". US Army in WWII – Strategic Planning for Coalition Warfare. pp. 18–42. Archived from the original on 25 May 2013. Retrieved 16 May 2013.
  187. "The Trident Conference – New Patterns: May 1943". US Army in WWII – Strategic Planning for Coalition Warfare. pp. 126–45. Archived from the original on 25 May 2013. Retrieved 16 May 2013.
  188. Beevor 2012, pp. ۲۴۷–۶۷, ۳۴۵.
  189. Lewis 1953, p. 529 (Table 11).
  190. Slim 1956, pp. ۷۱–۷۴.
  191. Grove 1995, p. ۳۶۲.
  192. Ch'i 1992, p. ۱۵۸.
  193. Perez 1998, p. ۱۴۵.
  194. Maddox 1992, pp. ۱۱۱–۱۲.
  195. Salecker 2001, p. ۱۸۶.
  196. Ropp 2000, p. 368.
  197. Schoppa 2011, p. 28.
  198. Chevrier & Chomiczewski & Garrigue 2004 بایگانی‌شده در ۱۸ اوت ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine, p. 19.
  199. Weinberg 2005, p. ۳۳۹.
  200. Gilbert, Adrian (2003). The Encyclopedia of Warfare: From Earliest Times to the Present Day. Globe Pequot. p. 259. ISBN 978-1-59228-027-8. Archived from the original on 19 July 2019. Retrieved 6 September 2019.
  201. Swain 2001, p. ۱۹۷.
  202. Hane 2001, p. ۳۴۰.
  203. Marston 2005, p. ۱۱۱.
  204. Brayley 2002, p. ۹.
  205. Glantz 2001, p. ۳۱.
  206. Read 2004, p. ۷۶۴.
  207. Davies 2006, p. 100 (2008 ed.).
  208. Beevor 1998, pp. ۲۳۹–۶۵.
  209. Black 2003, p. ۱۱۹.
  210. Beevor 1998, pp. ۳۸۳–۹۱.
  211. Erickson 2001, p. ۱۴۲.
  212. Milner 1990, p. ۵۲.
  213. Beevor 2012, pp. ۲۲۴–۲۸.
  214. Molinari 2007, p. ۹۱.
  215. Mitcham 2007, p. ۳۱.
  216. Beevor 2012, pp. ۳۸۰–۸۱.
  217. Rich 1992, p. ۱۷۸.
  218. Neillands 2005.
  219. Keegan 1997, p. ۲۷۷.
  220. Smith 2002.
  221. Thomas & Andrew 1998, p. ۸.
  222. Ross 1997, p. ۳۸.
  223. Thompson & Randall 2008, p. ۱۶۴.
  224. Kennedy 2001, p. ۶۱۰.
  225. Rottman 2002, p. ۲۲۸.
  226. Glantz 1986; Glantz 1989, pp. 149–59.
  227. Kershaw 2001, p. ۵۹۲.
  228. O'Reilly 2001, p. ۳۲.
  229. Bellamy 2007, p. ۵۹۵.
  230. O'Reilly 2001, p. 35.
  231. Healy 1992, p. ۹۰.
  232. Glantz 2001, pp. ۵۰–۵۵.
  233. Kolko 1990, p. 45
  234. Mazower 2008, p. ۳۶۲.
  235. Hart, Hart & Hughes 2000, p. ۱۵۱.
  236. Blinkhorn 2006, p. ۵۲.
  237. Read & Fisher 2002, p. ۱۲۹.
  238. Padfield 1998, pp. 335–36.
  239. Kolko 1990, pp. 211, 235, 267–68.
  240. Iriye 1981, p. 154.
  241. Mitter 2014, p. ۲۸۶.
  242. Polley 2000, p. 148.
  243. Beevor 2012, pp. 268–74.
  244. Ch'i 1992, p. 161.
  245. Hsu & Chang 1971, pp. 412–16, Map 38
  246. Weinberg 2005, pp. 660–61.
  247. Glantz 2002, pp. 327–66.
  248. Glantz 2002, pp. 367–414.
  249. Chubarov 2001, p. 122.
  250. Holland 2008, pp. 169–84; Beevor 2012, pp. 568–73. The weeks after the fall of Rome saw a dramatic upswing in German atrocities in Italy (Mazower 2008, pp. 500–02). The period featured massacres with victims in the hundreds at Civitella (de Grazia & Paggi 1991; Belco 2010), Fosse Ardeatine (Portelli 2003), and Sant'Anna di Stazzema (Gordon 2012, pp. 10–11), and is capped with the Marzabotto massacre.
  251. Lightbody 2004, p. 224.
  252. Zeiler 2004, p. 60.
  253. Beevor 2012, pp. 555–60.
  254. Ch'i 1992, p. 163.
  255. Coble 2003, p. 85.
  256. Rees 2008, pp. 406–07: "Stalin always believed that Britain and America were delaying the second front so that the Soviet Union would bear the brunt of the war."
  257. Weinberg 2005, p. 695.
  258. Badsey 1990, p. 91.
  259. Dear & Foot 2001, p. 562.
  260. Forrest, Evans & Gibbons 2012, p. 191
  261. Zaloga 1996, p. 7: "It was the most calamitous defeat of all the German armed forces in World War II."
  262. Berend 1996, p. 8.
  263. "Armistice Negotiations and Soviet Occupation". US Library of Congress. Archived from the original on 30 April 2011. Retrieved 14 November 2009. The coup speeded the Red Army's advance, and the Soviet Union later awarded Michael the Order of Victory for his personal courage in overthrowing Antonescu and putting an end to Romania's war against the Allies. Western historians uniformly point out that the Communists played only a supporting role in the coup; postwar Romanian historians, however, ascribe to the Communists the decisive role in Antonescu's overthrow
  264. Evans 2008, p. 653.
  265. Wiest & Barbier 2002, pp. 65–66.
  266. Wiktor, Christian L (1998). Multilateral Treaty Calendar – 1648–1995. Kluwer Law International. p. 426. ISBN 978-90-411-0584-4.
  267. Schire 1990, p. ۱۰۸۵.
  268. Marston 2005, p. 120.
  269. Article about War of Resistance "Archived copy". Archived from the original on 3 March 2016. Retrieved 16 March 2013.
  270. Jowett & Andrew 2002, p. 8.
  271. Howard 2004, p. 140.
  272. Drea 2003, p. 54.
  273. Cook & Bewes 1997, p. 305.
  274. .Parker 2004, pp. xiii–xiv, 6–8, 68–70, 329–30
  275. Glantz 2001, p. 85.
  276. Beevor 2012, pp. 709–22.
  277. Buchanan 2006, p. 21.
  278. Shepardson 1998.
  279. O'Reilly 2001, p. 244.
  280. Kershaw 2001, p. 823.
  281. Evans 2008, p. 737.
  282. Glantz 1998, p. 24.
  283. Chant, Christopher (1986). The Encyclopedia of Codenames of World War II. Routledge & Kegan Paul. p. 118. ISBN 978-0-7102-0718-0.
  284. Long, Tony (9 March 2011). "March 9, 1945: Burning the Heart Out of the Enemy". Wired. Wired Magazine. Archived from the original on 23 March 2017. Retrieved 22 June 2018. 1945: In the single deadliest air raid of World War II, 330 American B-29s rain incendiary bombs on Tokyo, touching off a firestorm that kills upwards of 100,000 people, burns a quarter of the city to the ground, and leaves a million homeless.
  285. Drea 2003, p. 57.
  286. Jowett & Andrew 2002, p. 6.
  287. Poirier, Michel Thomas (20 October 1999). "Results of the German and American Submarine Campaigns of World War II". U.S. Navy. Archived from the original on 9 April 2008. Retrieved 13 April 2008.
  288. Williams 2006, p. 90.
  289. Miscamble 2007, p. 201.
  290. Miscamble 2007, pp. 203–04.
  291. روز سقوط رایش سوم در آلمان چگونه گذشت؟ بایگانی‌شده در ۲۶ آوریل ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine، دویچه وله فارسی
  292. Ward Wilson. "The Winning Weapon? Rethinking Nuclear Weapons in Light of Hiroshima". International Security, Vol. 31, No. 4 (Spring 2007), pp. 162–79.
  293. Glantz 2005.
  294. Pape 1993 " The principal cause of Japan's surrender was the ability of the United States to increase the military vulnerability of Japan's home islands, persuading Japanese leaders that defense of the homeland was highly unlikely to succeed. The key military factor causing this effect was the sea blockade, which crippled Japan's ability to produce and equip the forces necessary to execute its strategy. The most important factor accounting for the timing of surrender was the Soviet attack against Manchuria, largely because it persuaded previously adamant Army leaders that the homeland could not be defended.".
  295. Beevor 2012, p. 776.
  296. Frei 2002, pp. 41–66.
  297. Eberhardt, Piotr (2015). "The Oder-Neisse Line as Poland's western border: As postulated and made a reality". Geographia Polonica. 88 (1): 77–105. doi:10.7163/GPol.0007. Archived from the original on 3 May 2018. Retrieved 3 May 2018.
  298. Eberhardt, Piotr (2006). Political Migrations in Poland 1939–1948 (PDF). Warsaw: Didactica. ISBN 978-1-5361-1035-7. Archived from the original (PDF) on 2015-06-26.
  299. Eberhardt, Piotr (2011). Political Migrations On Polish Territories (1939-1950) (PDF). Warsaw: Polish Academy of Sciences. ISBN 978-83-61590-46-0. Archived (PDF) from the original on 20 May 2014. Retrieved 3 May 2018.
  300. Eberhardt, Piotr (2012). "The Curzon line as the eastern boundary of Poland. The origins and the political background". Geographia Polonica. 85 (1): 5–21. doi:10.7163/GPol.2012.1.1. Archived from the original on 3 May 2018. Retrieved 3 May 2018.
  301. Roberts 2006, p. 43.
  302. Roberts 2006, p. 55.
  303. Shirer 1990, p. 794.
  304. Kennedy-Pipe 1995.
  305. Wettig 2008, pp. 20–21.
  306. Senn 2007, p. ?.
  307. Yoder 1997, p. 39.
  308. "History of the UN". United Nations. Archived from the original on 18 February 2010. Retrieved 25 January 2010.
  309. Waltz 2002.
    Universal Declaration of Human Rights بایگانی‌شده در ۲ اوت ۲۰۱۹ توسط Wayback Machine
  310. Kantowicz 2000, p. 6.
  311. Wettig 2008, pp. 96–100.
  312. Trachtenberg 1999, p. 33.
  313. Applebaum 2012.
  314. Naimark 2010.
  315. Swain 1992.
  316. Borstelmann 2005, p. 318.
  317. Leffler & Westad 2010.
  318. Weinberg 2005, p. 911.
  319. Stueck 2010, p. 71.
  320. Lynch 2010, pp. 12–13.
  321. Roberts 1997, p. 589.
  322. Darwin 2007, pp. 441–43, 464–68.
  323. Dear & Foot 2001, p. 1006; Harrison 1998, pp. 34–55.
  324. Balabkins 1964, p. 207.
  325. Petrov 1967, p. 263.
  326. Balabkins 1964, pp. 208, 209.
  327. DeLong & Eichengreen 1993, pp. 190, 191
  328. Balabkins 1964, p. 212.
  329. Wolf 1993, pp. 29, 30, 32
  330. Bull & Newell 2005, pp. 20, 21
  331. Ritchie 1992, p. 23.
  332. Minford 1993, p. 117.
  333. Schain 2001.
  334. Emadi-Coffin 2002, p. 64.
  335. Smith 1993, p. 32.
  336. Neary 1992, p. 49.
  337. Genzberger, Christine (1994). China Business: The Portable Encyclopedia for Doing Business with China. Petaluma, CA: World Trade Press. p. 4. ISBN 978-0-9631864-3-0.
  338. Quick Reference Handbook Set, Basic Knowledge and Modern Technology (revised) by Edward H. Litchfield, Ph.D 1984 page 195
  339. O'Brien, Prof. Joseph V. "World War II: Combatants and Casualties (1937–1945)". Obee's History Page. John Jay College of Criminal Justice. Archived from the original on 25 December 2010. Retrieved 28 December 2013.
  340. White, Matthew. "Source List and Detailed Death Tolls for the Twentieth Century Hemoclysm". Historical Atlas of the Twentieth Century. Matthew White's Homepage. Archived from the original on 7 March 2011. Retrieved 20 April 2007.
  341. "World War II Fatalities". secondworldwar.co.uk. Archived from the original on 22 September 2008. Retrieved 20 April 2007.
  342. Hosking 2006, p. 242
  343. Ellman & Maksudov 1994.
  344. Smith 1994, p. 204.
  345. Herf 2003.
  346. Friedrich, Karsten. The Cruel Slaughter of Adolf Hitler. Lulu.com. ISBN 978-1-4467-9570-5. Archived from the original on 18 August 2018. Retrieved 27 August 2017 via Google Books.
  347. Florida Center for Instructional Technology (2005). "Victims". A Teacher's Guide to the Holocaust. University of South Florida. Archived from the original on 16 May 2016. Retrieved 2 February 2008.
  348. Niewyk & Nicosia 2000, pp. 45–52.
  349. Snyder, Timothy (16 July 2009). "Holocaust: The Ignored Reality". The New York Review of Books. Archived from the original on 10 October 2017. Retrieved 27 August 2017.
  350. "Polish Victims". www.ushmm.org. Archived from the original on 7 May 2016. Retrieved 27 August 2017.
  351. "Non-Jewish Holocaust Victims: The 5,000,000 others". BBC. April 2006. Archived from the original on 3 March 2013. Retrieved 4 August 2013.
  352. Evans 2008, pp. 158–60, 234–36.
  353. Massacre, Volhynia. "The Effects of the Volhynian Massacres". Volhynia Massacre. Archived from the original on 21 June 2018. Retrieved 9 July 2018.
  354. "Od rzezi wołyńskiej do akcji Wisła. Konflikt polsko-ukraiński 1943–1947". dzieje.pl (به لهستانی). Archived from the original on 24 June 2018. Retrieved 10 March 2018.
  355. Dear & Foot 2001, p. 290.
  356. Rummell, R.J. "Statistics". Freedom, Democide, War. The University of Hawaii System. Archived from the original on 23 March 2010. Retrieved 25 January 2010.
  357. Chang 1997, p. 102.
  358. Bix 2000, p. ?.
  359. Gold, Hal (1996). Unit 731 testimony. Tuttle. pp. 75–77. ISBN 978-0-8048-3565-7.
  360. Tucker & Roberts 2004, p. 320.
  361. Harris 2002, p. 74.
  362. Lee 2002, p. 69.
  363. "Japan tested chemical weapons on Aussie POW: new evidence". The Japan Times Online. 27 July 2004. Archived from the original on 29 May 2012. Retrieved 25 January 2010.
  364. Kużniar-Plota, Małgorzata (30 November 2004). "Decision to commence investigation into Katyn Massacre". Departmental Commission for the Prosecution of Crimes against the Polish Nation. Retrieved 4 August 2011.
  365. Robert Gellately (2007). Lenin, Stalin, and Hitler: The Age of Social Catastrophe. Knopf, شابک ۱−۴۰۰۰−۴۰۰۵−۱ p. 391
  366. Terror from the Sky: The Bombing of German Cities in World War II. Berghahn Books. 2010. p. 167. ISBN 978-1-84545-844-7.
  367. John Dower (2007). "Lessons from Iwo Jima". Perspectives. 45 (6): 54–56. Archived from the original on 17 January 2011. Retrieved 12 January 2014.
  368. Institute of National Remembrance, Polska 1939–1945 Straty osobowe i ofiary represji pod dwiema okupacjami. Materski and Szarota. page 9 "Total Polish population losses under German occupation are currently calculated at about 2 770 000".
  369. (2006). The World Must Know: The History of the Holocaust as Told in the United States Holocaust Memorial Museum (2nd ed.). Washington, DC: United States Holocaust Memorial Museum. شابک ۹۷۸−۰−۸۰۱۸−۸۳۵۸−۳ .
  370. Herbert 1994, p. 222
  371. Overy 2004, pp. 568–69.
  372. Marek, Michael (27 October 2005). "Final Compensation Pending for Former Nazi Forced Laborers". dw-world.de. Deutsche Welle. Archived from the original on 2 May 2006. Retrieved 19 January 2010.
  373. J. Arch Getty, Gábor T. Rittersporn and Viktor N. Zemskov. Victims of the Soviet Penal System in the Pre-War Years: A First Approach on the Basisof Archival Evidence. The American Historical Review, Vol. 98, No. 4 (Oct. , 1993), pp. 1017–49
  374. Applebaum 2003, pp. 389–96.
  375. Zemskov V.N. On repatriation of Soviet citizens. Istoriya SSSR. , 1990, No.4, (in Russian). See also بایگانی‌شده در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine (online version), and Bacon 1992; Ellman 2002.
  376. "Japanese Atrocities in the Philippines". American Experience: the Bataan Rescue. PBS Online. Archived from the original on 27 July 2003. Retrieved 18 January 2010.
  377. Tanaka 1996, pp. 2–3.
  378. Bix 2000, p. 360.
  379. Ju, Zhifen (June 2002). "Japan's atrocities of conscripting and abusing north China draughtees after the outbreak of the Pacific war". Joint Study of the Sino-Japanese War: Minutes of the June 2002 Conference. Harvard University Faculty of Arts and Sciences. Archived from the original on 21 May 2012. Retrieved 28 December 2013.
  380. "Indonesia: World War II and the Struggle For Independence, 1942–50; The Japanese Occupation, 1942–45". Library of Congress. 1992. Archived from the original on 30 October 2004. Retrieved 9 February 2007.
  381. Liberman 1996, p. 42.
  382. Milward 1992, p. 138.
  383. Milward 1992, p. 148.
  384. Barber & Harrison 2006, p. 232.
  385. Hill 2005, p. 5.
  386. Christofferson & Christofferson 2006, p. 156
  387. Radtke 1997, p. 107.
  388. Rahn 2001, p. 266.
  389. Harrison 1998, p. 3.
  390. Harrison 1998, p. 2.
  391. Mark R. Wilson, Destructive Creation: American Business and the Winning of World War II (2016) p.2.
  392. Bernstein 1991, p. 267.
  393. Griffith, Charles (1999). The Quest: Haywood Hansell and American Strategic Bombing in World War II. Diane Publishing. p. 203. ISBN 978-1-58566-069-8.
  394. Overy 1994, p. 26.
  395. BBSU 1998, p. 84; Lindberg & Todd 2001, p. 126..
  396. Unidas, Naciones (2005). World Economic And Social Survey 2004: International Migration. United Nations Pubns. p. 23. ISBN 978-92-1-109147-2.
  397. Tucker & Roberts 2004, p. 76.
  398. Levine 1992, p. 227.
  399. Klavans, Di Benedetto & Prudom 1997; Ward 2010, pp. 247–51.
  400. Tucker & Roberts 2004, p. 163.
  401. Bishop, Chris; Chant, Chris (2004). Aircraft Carriers: The World's Greatest Naval Vessels and Their Aircraft. Wigston, Leics: Silverdale Books. p. 7. ISBN 978-1-84509-079-1.
  402. Chenoweth, H. Avery; Nihart, Brooke (2005). Semper Fi: The Definitive Illustrated History of the U.S. Marines. New York: Main Street. p. 180. ISBN 978-1-4027-3099-3.
  403. Sumner & Baker 2001, p. 25.
  404. Hearn 2007, p. 14.
  405. Gardiner & Brown 2004, p. 52.
  406. Burcher & Rydill 1995, p. 15.
  407. Burcher & Rydill 1995, p. 16.
  408. Tucker & Roberts 2004, p. 125.
  409. Dupuy, Trevor Nevitt (1982). The Evolution of Weapons and Warfare. Jane's Information Group. p. 231. ISBN 978-0-7106-0123-0.
  410. Tucker & Roberts 2004, p. 108.
  411. Tucker & Roberts 2004, p. 734.
  412. Cowley & Parker 2001, p. 221.
  413. Sprague, Oliver; Griffiths, Hugh (2006). "The AK-47: the worlds favourite killing machine" (PDF). controlarms.org. p. 1. Archived from the original on 28 December 2018. Retrieved 14 November 2009.
  414. Ratcliff 2006, p. 11.
  415. Schoenherr, Steven (2007). "Code Breaking in World War II". History Department at the University of San Diego. Archived from the original on 9 May 2008. Retrieved 15 November 2009.
  416. Macintyre, Ben (10 December 2010). "Bravery of thousands of Poles was vital in securing victory". The Times. London. p. 27.
  417. Rowe, Neil C.; Rothstein, Hy. "Deception for Defense of Information Systems: Analogies from Conventional Warfare". Departments of Computer Science and Defense Analysis U.S. Naval Postgraduate School. Air University. Archived from the original on 23 November 2010. Retrieved 15 November 2009.
  418. "Discovery and Development of Penicillin: International Historic Chemical Landmark". Washington, D.C.: American Chemical Society. Archived from the original on 28 June 2019. Retrieved 15 July 2019.

منابع

    Adamthwaite, Anthony P. (1992). The Making of the Second World War. New York: Routledge. ISBN 978-0-415-90716-3.
    Anderson, Irvine H. , Jr. (1975). "The 1941 De Facto Embargo on Oil to Japan: A Bureaucratic Reflex". The Pacific Historical Review. 44 (2): 201–31. JSTOR 3638003.
    Applebaum, Anne (2003). Gulag: A History of the Soviet Camps. London: Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9322-6.
    ——— (2012). Iron Curtain: The Crushing of Eastern Europe 1944–56. London: Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9868-9.
    Bacon, Edwin (1992). "Glasnost' and the Gulag: New Information on Soviet Forced Labour around World War II". Soviet Studies. 44 (6): 1069–86. doi:10.1080/09668139208412066. JSTOR 152330.
    Badsey, Stephen (1990). Normandy 1944: Allied Landings and Breakout. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-0-85045-921-0.
    Balabkins, Nicholas (1964). Germany Under Direct Controls: Economic Aspects of Industrial Disarmament 1945–1948. New Brunswick, NJ: Rutgers University Press. ISBN 978-0-8135-0449-0.
    Barber, John; Harrison, Mark (2006). "Patriotic War, 1941–1945". In Ronald Grigor Suny, ed. ,' The Cambridge History of Russia, Volume III: The Twentieth Century pp.  217–42. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-81144-6.
    Barker, A.J. (1971). The Rape of Ethiopia 1936. New York: Ballantine Books. ISBN 978-0-345-02462-6.
    Barrett, David P.; Shyu, Lawrence N. (2001). China in the Anti-Japanese War, 1937–1945: Politics, Culture and Society. New York: Peter Lang. ISBN 978-0-8204-4556-4.
    Beevor, Antony (1998). Stalingrad. New York: Viking. ISBN 978-0-670-87095-0.
    ——— (2012). The Second World War. London: Weidenfeld & Nicolson. ISBN 978-0-297-84497-6.
    Belco, Victoria (2010). War, Massacre, and Recovery in Central Italy: 1943–1948. Toronto: University of Toronto Press. ISBN 978-0-8020-9314-1.
    Bellamy, Chris T. (2007). Absolute War: Soviet Russia in the Second World War. New York: Alfred A. Knopf. ISBN 978-0-375-41086-4.
    Ben-Horin, Eliahu (1943). The Middle East: Crossroads of History. New York: W.W. Norton.
    Berend, Ivan T. (1996). Central and Eastern Europe, 1944–1993: Detour from the Periphery to the Periphery. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-55066-6.
    Bernstein, Gail Lee (1991). Recreating Japanese Women, 1600–1945. Berkeley & Los Angeles: University of California Press. ISBN 978-0-520-07017-2.
    Bilhartz, Terry D.; Elliott, Alan C. (2007). Currents in American History: A Brief History of the United States. Armonk, NY: M.E. Sharpe. ISBN 978-0-7656-1821-4.
    Bilinsky, Yaroslav (1999). Endgame in NATO's Enlargement: The Baltic States and Ukraine. Westport, CT: Greenwood Publishing Group. ISBN 978-0-275-96363-7.
    Bix, Herbert P. (2000). Hirohito and the Making of Modern Japan. New York: HarperCollins. ISBN 978-0-06-019314-0.
    Black, Jeremy (2003). World War Two: A Military History. Abingdon & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-30534-1.
    Blinkhorn, Martin (2006) [1984]. Mussolini and Fascist Italy (3rd ed.). Abingdon & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-26206-4.
    Bonner, Kit; Bonner, Carolyn (2001). Warship Boneyards. Osceola, WI: MBI Publishing Company. ISBN 978-0-7603-0870-7.
    Borstelmann, Thomas (2005). "The United States, the Cold War, and the colour line". In Melvyn P. Leffler and David S. Painter, eds. , Origins of the Cold War: An International History (pp.  317–32) (2nd ed.). Abingdon & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-34109-7.
    Bosworth, Richard; Maiolo, Joseph (2015). The Cambridge History of the Second World War Volume 2: Politics and Ideology. The Cambridge History of the Second World War (3 vol) (به English). کمبریج: Cambridge University Press. pp. 313–14.
    Brayley, Martin J. (2002). The British Army 1939–45, Volume 3: The Far East. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-238-8.
    British Bombing Survey Unit (1998). The Strategic Air War Against Germany, 1939–1945. London & Portland, OR: Taylor & Francis. ISBN 978-0-7146-4722-7.
    Brody, J.  Kenneth (1999). The Avoidable War: Pierre Laval and the Politics of Reality, 1935–1936. New Brunswick, NJ: انتشارات ترانسکشن. ISBN 978-0-7658-0622-2.
    Brown, David (2004). The Road to Oran: Anglo-French Naval Relations, September 1939 – July 1940. London & New York: Frank Cass. ISBN 978-0-7146-5461-4.
    Buchanan, Tom (2006). Europe's Troubled Peace, 1945–2000. Oxford & Malden, MA: Blackwell Publishing. ISBN 978-0-631-22162-3.
    Budiansky, Stephen (2001). Battle of Wits: The Complete Story of Codebreaking in World War II. London: Penguin Books. ISBN 978-0-14-028105-7.
    Bueno de Mesquita, Bruce; Smith, Alastair; Siverson, Randolph M.; Morrow, James D. (2003). The Logic of Political Survival. Cambridge, MA: MIT Press. ISBN 978-0-262-02546-1.
    Bull, Martin J.; Newell, James L. (2005). Italian Politics: Adjustment Under Duress. Polity. ISBN 978-0-7456-1298-0.
    Bullock, Alan (1990). Hitler: A Study in Tyranny. London: Penguin Books. ISBN 978-0-14-013564-0.
    Burcher, Roy; Rydill, Louis (1995). Concepts in Submarine Design. Journal of Applied Mechanics. 62. Cambridge: Cambridge University Press. p. 268. Bibcode:1995JAM....62R.268B. doi:10.1115/1.2895927. ISBN 978-0-521-55926-3.
    Busky, Donald F. (2002). Communism in History and Theory: Asia, Africa, and the Americas. Westport, CT: Praeger Publishers. ISBN 978-0-275-97733-7.
    Canfora, Luciano (2006) [2004]. Democracy in Europe: A History. Oxford & Malden MA: وایلی-بلک‌ول. ISBN 978-1-4051-1131-7.
    Cantril, Hadley (1940). "America Faces the War: A Study in Public Opinion". Public Opinion Quarterly. 4 (3): 387–407. doi:10.1086/265420. JSTOR 2745078.
    Chang, Iris (1997). The Rape of Nanking: The Forgotten Holocaust of World War II. New York: Basic Books. ISBN 978-0-465-06835-7.
    Christofferson, Thomas R.; Christofferson, Michael S. (2006). France During World War II: From Defeat to Liberation. New York: Fordham University Press. ISBN 978-0-8232-2562-0.
    Chubarov, Alexander (2001). Russia's Bitter Path to Modernity: A History of the Soviet and Post-Soviet Eras. London & New York: Continuum. ISBN 978-0-8264-1350-5.
    Ch'i, Hsi-Sheng (1992). "The Military Dimension, 1942–1945". In James C. Hsiung and Steven I. Levine, eds. , China's Bitter Victory: War with Japan, 1937–45 pp.  157–84. Armonk, NY: M.E. Sharpe. ISBN 978-1-56324-246-5.
    Cienciala, Anna M. (2010). "Another look at the Poles and Poland during World War II". The Polish Review. 55 (1): 123–43. JSTOR 25779864.
    Clogg, Richard (2002). A Concise History of Greece (2nd ed.). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-80872-9.
    Coble, Parks M. (2003). Chinese Capitalists in Japan's New Order: The Occupied Lower Yangzi, 1937–1945. Berkeley & Los Angeles: University of California Press. ISBN 978-0-520-23268-6.
    Collier, Paul (2003). The Second World War (4): The Mediterranean 1940–1945. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-539-6.
    Collier, Martin; Pedley, Philip (2000). Germany 1919–45. Oxford: Heinemann. ISBN 978-0-435-32721-7.
    Commager, Henry Steele (2004). The Story of the Second World War. Brassey's. ISBN 978-1-57488-741-9.
    Coogan, Anthony (1993). "The Volunteer Armies of Northeast China". History Today. 43. Retrieved 6 May 2012.
    Cook, Chris; Bewes, Diccon (1997). What Happened Where: A Guide to Places and Events in Twentieth-Century History. London: کالج دانشگاهی لندن. ISBN 978-1-85728-532-1.
    Cowley, Robert; Parker, Geoffrey, eds. (2001). The Reader's Companion to Military History. Boston: هاوتن مفلین هارکورت. ISBN 978-0-618-12742-9.
    Darwin, John (2007). After Tamerlane: The Rise & Fall of Global Empires 1400–2000. London: Penguin Books. ISBN 978-0-14-101022-9.
    Davidson, Eugene (1999). The Death and Life of Germany: An Account of the American Occupation. University of Missouri Press. ISBN 978-0-8262-1249-8.
    Davies, Norman (2006). Europe at War 1939–1945: No Simple Victory. London: Macmillan. ix+544 pages. ISBN 978-0-333-69285-1. OCLC 70401618.
    Dear, I.C.B.; Foot, M.R.D., eds. (2001) [1995]. The Oxford Companion to World War II. Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-860446-4.
    DeLong, J. Bradford; Eichengreen, Barry (1993). "The Marshall Plan: History's Most Successful Structural Adjustment Program". In Rudiger Dornbusch, Wilhelm Nölling and Richard Layard, eds. , Postwar Economic Reconstruction and Lessons for the East Today (pp.  189–230). Cambridge, MA: MIT Press. ISBN 978-0-262-04136-2.
    Dower, John W. (1986). War Without Mercy: Race and Power in the Pacific War. New York: Pantheon Books. ISBN 978-0-394-50030-0.
    Drea, Edward J. (2003). In the Service of the Emperor: Essays on the Imperial Japanese Army. Lincoln, NE: University of Nebraska Press. ISBN 978-0-8032-6638-4.
    de Grazia, Victoria; Paggi, Leonardo (Autumn 1991). "Story of an Ordinary Massacre: Civitella della Chiana, 29 June, 1944". Cardozo Studies in Law and Literature. 3 (2): 153–69. doi:10.1525/lal.1991.3.2.02a00030. JSTOR 743479.
    Dunn, Dennis J. (1998). Caught Between Roosevelt & Stalin: America's Ambassadors to Moscow. Lexington, KY: University Press of Kentucky. ISBN 978-0-8131-2023-2.
    Eastman, Lloyd E. (1986). "Nationalist China during the Sino-Japanese War 1937–1945". In John K. Fairbank and Denis Twitchett, eds. , The Cambridge History of China, Volume 13: Republican China 1912–1949, Part 2. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-24338-4.
    Ellman, Michael (2002). "Soviet Repression Statistics: Some Comments" (PDF). Europe-Asia Studies. 54 (7): 1151–1172. doi:10.1080/0966813022000017177. JSTOR 826310. Archived from the original (PDF) on 22 November 2012. Copy
    ———; Maksudov, S. (1994). "Soviet Deaths in the Great Patriotic War: A Note" (PDF). Europe-Asia Studies. 46 (4): 671–80. doi:10.1080/09668139408412190. JSTOR 152934. PMID 12288331.
    Emadi-Coffin, Barbara (2002). Rethinking International Organization: Deregulation and Global Governance. London & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-19540-9.
    Erickson, John (2001). "Moskalenko". In Shukman, Harold. Stalin's Generals. London: Phoenix Press. pp. 137–54. ISBN 978-1-84212-513-7.
    ——— (2003). The Road to Stalingrad. London: Cassell Military. ISBN 978-0-304-36541-8.
    Evans, David C.; Peattie, Mark R. (2012) [1997]. Kaigun: Strategy, Tactics, and Technology in the Imperial Japanese Navy. Annapolis, MD: Naval Institute Press. ISBN 978-1-59114-244-7.
    Evans, Richard J. (2008). The Third Reich at War. London: Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9742-2.
    Fairbank, John King; Goldman, Merle (2006) [1994]. China: A New History (2nd ed.). Cambridge: Harvard University Press. ISBN 978-0-674-01828-0.
    Farrell, Brian P. (1993). "Yes, Prime Minister: Barbarossa, Whipcord, and the Basis of British Grand Strategy, Autumn 1941". Journal of Military History. 57 (4): 599–625. doi:10.2307/2944096. JSTOR 2944096.
    Ferguson, Niall (2006). The War of the World: Twentieth-Century Conflict and the Descent of the West. Penguin. ISBN 978-0-14-311239-6.
    Fitzgerald, Stephanie (2011). Children of the Holocaust. Mankato, MN: Compass Point Books. ISBN 978-0-7565-4390-7.
    Forrest, Glen; Evans, Anthony; Gibbons, David (2012). The Illustrated Timeline of Military History. New York: The Rosen Publishing Group. ISBN 978-1-4488-4794-5.
    Förster, Stig; Gessler, Myriam (2005). "The Ultimate Horror: Reflections on Total War and Genocide". In Roger Chickering, Stig Förster and Bernd Greiner, eds. , A World at Total War: Global Conflict and the Politics of Destruction, 1937–1945 (pp.  53–68). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-83432-2.
    Frei, Norbert (2002). Adenauer's Germany and the Nazi Past: The Politics of Amnesty and Integration. New York: Columbia University Press. ISBN 978-0-231-11882-8.
    Gardiner, Robert; Brown, David K., eds. (2004). The Eclipse of the Big Gun: The Warship 1906–1945. London: Conway Maritime Press. ISBN 978-0-85177-953-9.
    Garthoff, Raymond L. (1969). "The Soviet Manchurian Campaign, August 1945". Military Affairs. 33 (2): 312–36. doi:10.2307/1983926. JSTOR 1983926.
    Garver, John W. (1988). Chinese-Soviet Relations, 1937–1945: The Diplomacy of Chinese Nationalism. New York: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-505432-3.
    Gilbert, Martin (2001). "Final Solution". In Dear, Ian; Foot, Richard D. The Oxford Companion to World War II. Oxford: Oxford University Press. pp. 285–92. ISBN 978-0-19-280670-3.
    Gilbert, Martin (1989). Second World War. London: Weidenfeld and Nicolson. ISBN 978-0-297-79616-9.
    Glantz, David M. (1986). "Soviet Defensive Tactics at Kursk, July 1943". CSI Report No. 11. Combined Arms Research Library. OCLC 278029256. Archived from the original on 6 March 2008. Retrieved 15 July 2013.
    ——— (1989). Soviet Military Deception in the Second World War. Abingdon & New York: Frank Cass. ISBN 978-0-7146-3347-3.
    ——— (1998). When Titans Clashed: How the Red Army Stopped Hitler. Lawrence, KS: University Press of Kansas. ISBN 978-0-7006-0899-7.
    ——— (2001). "The Soviet-German War 1941–45 Myths and Realities: A Survey Essay" (PDF). Archived from the original (PDF) on 9 July 2011.
    ——— (2002). The Battle for Leningrad: 1941–1944. Lawrence, KS: University Press of Kansas. ISBN 978-0-7006-1208-6.
    ——— (2005). "August Storm: The Soviet Strategic Offensive in Manchuria". Leavenworth Papers. Combined Arms Research Library. OCLC 78918907. Archived from the original on 2 March 2008. Retrieved 15 July 2013.
    Goldstein, Margaret J. (2004). World War II: Europe. Minneapolis: Lerner Publications. ISBN 978-0-8225-0139-8.
    Gordon, Andrew (2004). "The greatest military armada ever launched". In Jane Penrose, ed. , The D-Day Companion. Oxford: Osprey Publishing. pp. 127–144. ISBN 978-1-84176-779-6.
    Gordon, Robert S.C. (2012). The Holocaust in Italian Culture, 1944–2010. Stanford, CA: Stanford University Press. ISBN 978-0-8047-6346-2.
    Grove, Eric J. (1995). "A Service Vindicated, 1939–1946". In J.R. Hill, ed. , The Oxford Illustrated History of the Royal Navy. Oxford: Oxford University Press. pp. 348–80. ISBN 978-0-19-211675-8.
    Hane, Mikiso (2001). Modern Japan: A Historical Survey (3rd ed.). Boulder, CO: Westview Press. ISBN 978-0-8133-3756-2.
    Hanhimäki, Jussi M. (1997). Containing Coexistence: America, Russia, and the "Finnish Solution". Kent, OH: دانشگاه ایالتی کنت. ISBN 978-0-87338-558-9.
    Harris, Sheldon H. (2002). Factories of Death: Japanese Biological Warfare, 1932–1945, and the American Cover-up (2nd ed.). London & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-93214-1.
    Harrison, Mark (1998). "The economics of World War II: an overview". In Mark Harrison, ed. , The Economics of World War II: Six Great Powers in International Comparison. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 1–42. ISBN 978-0-521-62046-8.
    Hart, Stephen; Hart, Russell; Hughes, Matthew (2000). The German Soldier in World War II. Osceola, WI: MBI Publishing Company. ISBN 978-1-86227-073-2.
    Hauner, Milan (1978). "Did Hitler Want a World Dominion?". Journal of Contemporary History. 13 (1): 15–32. doi:10.1177/002200947801300102. JSTOR 260090.
    Healy, Mark (1992). Kursk 1943: The Tide Turns in the East. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-85532-211-0.
    Hearn, Chester G. (2007). Carriers in Combat: The Air War at Sea. Mechanicsburg, PA: Stackpole Books. ISBN 978-0-8117-3398-4.
    Hedgepeth, Sonja; Saidel, Rochelle (2010). Sexual Violence against Jewish Women During the Holocaust. Lebanon, NH: University Press of New England. ISBN 978-1-58465-904-4.
    Hempel, Andrew (2005). Poland in World War II: An Illustrated Military History. New York: Hippocrene Books. ISBN 978-0-7818-1004-3.
    Herbert, Ulrich (1994). "Labor as spoils of conquest, 1933–1945". In David F. Crew, ed. , Nazism and German Society, 1933–1945. London & New York: Routledge. pp. 219–73. ISBN 978-0-415-08239-6.
    Herf, Jeffrey (2003). "The Nazi Extermination Camps and the Ally to the East. Could the Red Army and Air Force Have Stopped or Slowed the Final Solution?". Kritika: Explorations in Russian and Eurasian History. 4 (4): 913–30. doi:10.1353/kri.2003.0059.
    Hill, Alexander (2005). The War Behind The Eastern Front: The Soviet Partisan Movement In North-West Russia 1941–1944. London & New York: Frank Cass. ISBN 978-0-7146-5711-0.
    Holland, James (2008). Italy's Sorrow: A Year of War 1944–45. London: HarperPress. ISBN 978-0-00-717645-8.
    Hosking, Geoffrey A. (2006). Rulers and Victims: The Russians in the Soviet Union. Cambridge: Harvard University Press. ISBN 978-0-674-02178-5.
    Howard, Joshua H. (2004). Workers at War: Labor in China's Arsenals, 1937–1953. Stanford, CA: Stanford University Press. ISBN 978-0-8047-4896-4.
    Hsu, Long-hsuen; Chang, Ming-kai (1971). History of The Sino-Japanese War (1937–1945) 2nd Ed. Chung Wu Publishers. ASIN B00005W210.
    Ingram, Norman (2006). "Pacifism". In Lawrence D. Kritzman and Brian J. Reilly, eds. , The Columbia History Of Twentieth-Century French Thought. New York: Columbia University Press. pp. 76–78. ISBN 978-0-231-10791-4.
    Iriye, Akira (1981). Power and Culture: The Japanese-American War, 1941–1945. Cambridge, MA: Harvard University Press. ISBN 978-0-674-69580-1.
    Jackson, Ashley (2006). The British Empire and the Second World War. London & New York: Hambledon Continuum. ISBN 978-1-85285-417-1.
    Joes, Anthony James (2004). Resisting Rebellion: The History And Politics of Counterinsurgency. Lexington: University Press of Kentucky. ISBN 978-0-8131-2339-4.
    Jowett, Philip S. (2001). The Italian Army 1940–45, Volume 2: Africa 1940–43. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-85532-865-5.
    ———; Andrew, Stephen (2002). The Japanese Army, 1931–45. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-353-8.
    Jukes, Geoffrey (2001). "Kuznetzov". In Harold Shukman, ed. , Stalin's Generals (pp.  109–16). London: Phoenix Press. ISBN 978-1-84212-513-7.
    Kantowicz, Edward R. (1999). The Rage of Nations. Grand Rapids, MI: William B. Eerdmans Publishing Company. ISBN 978-0-8028-4455-2.
    ——— (2000). Coming Apart, Coming Together. Grand Rapids, MI: William B. Eerdmans Publishing Company. ISBN 978-0-8028-4456-9.
    Keeble, Curtis (1990). "The historical perspective". In Alex Pravda and Peter J. Duncan, eds. , Soviet-British Relations Since the 1970s. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-37494-1.
    Keegan, John (1997). The Second World War. London: Pimlico. ISBN 978-0-7126-7348-8.
    Kennedy, David M. (2001). Freedom from Fear: The American People in Depression and War, 1929–1945. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-514403-1.
    Kennedy-Pipe, Caroline (1995). Stalin's Cold War: Soviet Strategies in Europe, 1943–56. Manchester: انتشارات دانشگاه منچستر. ISBN 978-0-7190-4201-0.
    Kershaw, Ian (2001). Hitler, 1936–1945: Nemesis. New York: W.W. Norton]. ISBN 978-0-393-04994-7.
    ——— (2007). Fateful Choices: Ten Decisions That Changed the World, 1940–1941. London: Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9712-5.
    Kitson, Alison (2001). Germany 1858–1990: Hope, Terror, and Revival. Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-913417-5.
    Klavans, Richard A.; Di Benedetto, C. Anthony; Prudom, Melanie J. (1997). "Understanding Competitive Interactions: The U.S. Commercial Aircraft Market". Journal of Managerial Issues. 9 (1): 13–361. JSTOR 40604127.
    Kleinfeld, Gerald R. (1983). "Hitler's Strike for Tikhvin". Military Affairs. 47 (3): 122–128. doi:10.2307/1988082. JSTOR 1988082.
    Koch, H.W. (1983). "Hitler's 'Programme' and the Genesis of Operation 'Barbarossa'". The Historical Journal. 26 (4): 891–920. JSTOR 2639289.
    Kolko, Gabriel (1990) [1968]. The Politics of War: The World and United States Foreign Policy, 1943–1945. New York: راندوم هاوس. ISBN 978-0-679-72757-6.
    Laurier, Jim (2001). Tobruk 1941: Rommel's Opening Move. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-092-6.
    Lee, En-han (2002). "The Nanking Massacre Reassessed: A Study of the Sino-Japanese Controversy over the Factual Number of Massacred Victims". In Robert Sabella, Fei Fei Li and David Liu, eds. , Nanking 1937: Memory and Healing (pp.  47–74). Armonk, NY: M.E. Sharpe. ISBN 978-0-7656-0816-1.
    Leffler, Melvyn P.; Westad, Odd Arne, eds. (2010). The Cambridge History of the Cold War (3 volumes). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-83938-9.
    Levine, Alan J. (1992). The Strategic Bombing of Germany, 1940–1945. Westport, CT: Praeger. ISBN 978-0-275-94319-6.
    Lewis, Morton (1953). "Japanese Plans and American Defenses". In Greenfield, Kent Roberts. The Fall of the Philippines. Washington, DC: دفتر چاپ دولت ایالات متحده آمریکا. LCCN 53-63678.
    Liberman, Peter (1996). Does Conquest Pay?: The Exploitation of Occupied Industrial Societies. Princeton, NJ: انتشارات دانشگاه پرینستون. ISBN 978-0-691-02986-3.
    Liddell Hart, Basil (1977). History of the Second World War (4th ed.). London: Pan. ISBN 978-0-330-23770-3.
    Lightbody, Bradley (2004). The Second World War: Ambitions to Nemesis. London & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-22404-8.
    Lindberg, Michael; Todd, Daniel (2001). Brown-, Green- and Blue-Water Fleets: the Influence of Geography on Naval Warfare, 1861 to the Present. Westport, CT: Praeger. ISBN 978-0-275-96486-3.
    Lowe, C.J.; Marzari, F. (2002). Italian Foreign Policy 1870–1940. London: Routledge. ISBN 978-0-415-26681-9.
    Lynch, Michael (2010). The Chinese Civil War 1945–49. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-671-3.
    Macksey, Kenneth (1997) [1979]. Rommel: Battles and Campaigns. Cambridge, MA: Da Capo Press. ISBN 978-0-306-80786-2.
    Maddox, Robert James (1992). The United States and World War II. Boulder, CO: Westview Press. ISBN 978-0-8133-0437-3.
    Maingot, Anthony P. (1994). The United States and the Caribbean: Challenges of an Asymmetrical Relationship. Boulder, CO: Westview Press. ISBN 978-0-8133-2241-4.
    Mandelbaum, Michael (1988). The Fate of Nations: The Search for National Security in the Nineteenth and Twentieth Centuries. Cambridge University Press. p. 96. ISBN 978-0-521-35790-6.
    Marston, Daniel (2005). The Pacific War Companion: From Pearl Harbor to Hiroshima. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-882-3.
    Masaya, Shiraishi (1990). Japanese Relations with Vietnam, 1951–1987. Ithaca, NY: SEAP Publications. ISBN 978-0-87727-122-2.
    May, Ernest R. (1955). "The United States, the Soviet Union, and the Far Eastern War, 1941–1945". Pacific Historical Review. 24 (2): 153–74. doi:10.2307/3634575. JSTOR 3634575.
    Mazower, Mark (2008). Hitler's Empire: Nazi Rule in Occupied Europe. London: Allen Lane. ISBN 978-1-59420-188-2.
    Milner, Marc (1990). "The Battle of the Atlantic". In John Gooch, ed. , Decisive Campaigns of the Second World War (pp.  45–66). Abingdon: Frank Cass. ISBN 978-0-7146-3369-5.
    Milward, A.S. (1964). "The End of the Blitzkrieg". The Economic History Review. 16 (3): 499–518. doi:10.2307/2592851. JSTOR 2592851.
    ——— (1992) [1977]. War, Economy, and Society, 1939–1945. Berkeley, CA: دانشگاه کالیفرنیا Press. ISBN 978-0-520-03942-1.
    Minford, Patrick (1993). "Reconstruction and the UK Postwar Welfare State: False Start and New Beginning". In Rudiger Dornbusch, Wilhelm Nölling and Richard Layard, eds. , Postwar Economic Reconstruction and Lessons for the East Today (pp.  115–38). Cambridge, MA: MIT Press. ISBN 978-0-262-04136-2.
    Mingst, Karen A.; Karns, Margaret P. (2007). United Nations in the Twenty-First Century (3rd ed.). Boulder, CO: Westview Press. ISBN 978-0-8133-4346-4.
    Miscamble, Wilson D. (2007). From Roosevelt to Truman: Potsdam, Hiroshima, and the Cold War. New York: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-86244-8.
    Mitcham, Samuel W. (2007) [1982]. Rommel's Desert War: The Life and Death of the Afrika Korps. Mechanicsburg, PA: Stackpole Books. ISBN 978-0-8117-3413-4.
    Mitter, Rana (2014). Forgotten Ally: China's World War II, 1937–1945. Mariner Books. ISBN 978-0-544-33450-2.
    Molinari, Andrea (2007). Desert Raiders: Axis and Allied Special Forces 1940–43. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84603-006-2.
    Morison, Samuel Eliot (2002). History of United States Naval Operations in World War II, Volume 14: Victory in the Pacific, 1945. Champaign, IL: University of Illinois Press. ISBN 978-0-252-07065-5.
    Murray, Williamson (1983). Strategy for Defeat: The Luftwaffe, 1933–1945. پایگاه نیروی هوایی ماکسول، AL: Air University Press. ISBN 978-1-4294-9235-5.
    ———; Millett, Allan Reed (2001). A War to Be Won: Fighting the Second World War. Cambridge, MA: Harvard University Press. ISBN 978-0-674-00680-5.
    Myers, Ramon; Peattie, Mark (1987). The Japanese Colonial Empire, 1895–1945. Princeton, NJ: انتشارات دانشگاه پرینستون. ISBN 978-0-691-10222-1.
    Naimark, Norman (2010). "The Sovietization of Eastern Europe, 1944–1953". In Melvyn P. Leffler and Odd Arne Westad, eds. , The Cambridge History of the Cold War, Volume I: Origins (pp.  175–97). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-83719-4.
    Neary, Ian (1992). "Japan". In Martin Harrop, ed. , Power and Policy in Liberal Democracies (pp.  49–70). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-34579-8.
    Neillands, Robin (2005). The Dieppe Raid: The Story of the Disastrous 1942 Expedition. Bloomington, IN: انتشارات دانشگاه ایندیانا. ISBN 978-0-253-34781-7.
    Neulen, Hans Werner (2000). In the skies of Europe – Air Forces allied to the Luftwaffe 1939–1945. Ramsbury, Marlborough, UK: The Crowood Press. ISBN 1-86126-799-1.
    Niewyk, Donald L.; Nicosia, Francis (2000). The Columbia Guide to the Holocaust. New York: Columbia University Press. ISBN 978-0-231-11200-0.
    Overy, Richard (1994). War and Economy in the Third Reich. New York: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-820290-5.
    ——— (1995). Why the Allies Won. London: Pimlico. ISBN 978-0-7126-7453-9.
    ——— (2004). The Dictators: Hitler's Germany, Stalin's Russia. New York: W.W. Norton. ISBN 978-0-393-02030-4.
    ———; Wheatcroft, Andrew (1999). The Road to War (2nd ed.). London: Penguin Books. ISBN 978-0-14-028530-7.
    O'Reilly, Charles T. (2001). Forgotten Battles: Italy's War of Liberation, 1943–1945. Lanham, MD: Lexington Books. ISBN 978-0-7391-0195-7.
    Painter, David S. (2012). "Oil and the American Century" (PDF). The Journal of American History. 99 (1): 24–39. doi:10.1093/jahist/jas073.
    Padfield, Peter (1998). War Beneath the Sea: Submarine Conflict During World War II. New York: John Wiley. ISBN 978-0-471-24945-0.
    Pape, Robert A. (1993). "Why Japan Surrendered". International Security. 18 (2): 154–201. doi:10.2307/2539100. JSTOR 2539100.
    Parker, Danny S. (2004). Battle of the Bulge: Hitler's Ardennes Offensive, 1944–1945 (New ed.). Cambridge, MA: Da Capo Press. ISBN 978-0-306-81391-7.
    Payne, Stanley G. (2008). Franco and Hitler: Spain, Germany, and World War II. New Haven, CT: انتشارات دانشگاه ییل. ISBN 978-0-300-12282-4.
    Perez, Louis G. (1998). The History of Japan. Westport, CT: Greenwood Publishing Group. ISBN 978-0-313-30296-1.
    Petrov, Vladimir (1967). Money and Conquest: Allied Occupation Currencies in World War II. Baltimore, MD: انتشارات دانشگاه جانز هاپکینز. ISBN 978-0-8018-0530-1.
    Polley, Martin (2000). An A–Z of Modern Europe Since 1789. London & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-18597-4.
    Portelli, Alessandro (2003). The Order Has Been Carried Out: History, Memory, and Meaning of a Nazi Massacre in Rome. Basingstoke & New Yorkپالگریو مکمیلان978-1403980083.
    Preston, P.  W. (1998). Pacific Asia in the Global System: An Introduction. Oxford & Malden, MA: Blackwell Publishers. ISBN 978-0-631-20238-7.
    Prins, Gwyn (2002). The Heart of War: On Power, Conflict and Obligation in the Twenty-First Century. London & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-36960-2.
    Radtke, K.W. (1997). "'Strategic' concepts underlying the so-called Hirota foreign policy, 1933–7". In Aiko Ikeo, ed. , Economic Development in Twentieth Century East Asia: The International Context (pp.  100–20). London & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-14900-6.
    Rahn, Werner (2001). "The War in the Pacific". In Horst Boog, Werner Rahn, Reinhard Stumpf and Bernd Wegner, eds. , Germany and the Second World War, Volume VI: The Global War (pp.  191–298). Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-822888-2.
    Ratcliff, R.A. (2006). Delusions of Intelligence: Enigma, Ultra, and the End of Secure Ciphers. New York: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-85522-8.
    Read, Anthony (2004). The Devil's Disciples: Hitler's Inner Circle. New York: W.W. Norton. ISBN 978-0-393-04800-1.
    Read, Anthony; Fisher, David (2002) [1992]. The Fall Of Berlin. London: Pimlico. ISBN 978-0-7126-0695-0.
    Record, Jeffery (2005). Appeasement Reconsidered: Investigating the Mythology of the 1930s (PDF). Diane Publishing. p. 50. ISBN 978-1-58487-216-0. Archived from the original (PDF) on 11 April 2010. Retrieved 15 November 2009.
    Rees, Laurence (2008). World War II Behind Closed Doors: Stalin, the Nazis and the West. London: BBC Books. ISBN 978-0-563-49335-8.
    Regan, Geoffrey (2004). The Brassey's Book of Military Blunders. Brassey's. ISBN 978-1-57488-252-0.
    Reinhardt, Klaus (1992). Moscow – The Turning Point: The Failure of Hitler's Strategy in the Winter of 1941–42. Oxford: Berg. ISBN 978-0-85496-695-0.
    Reynolds, David (2006). From World War to Cold War: Churchill, Roosevelt, and the International History of the 1940s. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-928411-5.
    Rich, Norman (1992) [1973]. Hitler's War Aims, Volume I: Ideology, the Nazi State, and the Course of Expansion. New York: W.W. Norton. ISBN 978-0-393-00802-9.
    Ritchie, Ella (1992). "France". In Martin Harrop, ed. , Power and Policy in Liberal Democracies (pp.  23–48). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-34579-8.
    Roberts, Cynthia A. (1995). "Planning for War: The Red Army and the Catastrophe of 1941". Europe-Asia Studies. 47 (8): 1293–1326. doi:10.1080/09668139508412322. JSTOR 153299.
    Roberts, Geoffrey (2006). Stalin's Wars: From World War to Cold War, 1939–1953. New Haven, CT: انتشارات دانشگاه ییل. ISBN 978-0-300-11204-7.
    Roberts, J.M. (1997). The Penguin History of Europe. London: Penguin Books. ISBN 978-0-14-026561-3.
    Ropp, Theodore (2000). War in the Modern World (Revised ed.). Baltimore, MD: انتشارات دانشگاه جانز هاپکینز. ISBN 978-0-8018-6445-2.
    Roskill, S.W. (1954). The War at Sea 1939–1945, Volume 1: The Defensive. History of the Second World War. United Kingdom Military Series. London: HMSO.
    Ross, Steven T. (1997). American War Plans, 1941–1945: The Test of Battle. Abingdon & New York: Routledge. ISBN 978-0-7146-4634-3.
    Rottman, Gordon L. (2002). World War II Pacific Island Guide: A Geo-Military Study. Westport, CT: Greenwood Publishing Group. ISBN 978-0-313-31395-0.
    Rotundo, Louis (1986). "The Creation of Soviet Reserves and the 1941 Campaign". Military Affairs. 50 (1): 21–28. doi:10.2307/1988530. JSTOR 1988530.
    Salecker, Gene Eric (2001). Fortress Against the Sun: The B-17 Flying Fortress in the Pacific. Conshohocken, PA: Combined Publishing. ISBN 978-1-58097-049-5.
    Schain, Martin A., ed. (2001). The Marshall Plan Fifty Years Later. London: پالگریو مکمیلان. ISBN 978-0-333-92983-4.
    Schmitz, David F. (2000). Henry L. Stimson: The First Wise Man. Lanham, MD: Rowman & Littlefield. ISBN 978-0-8420-2632-1.
    Schofield, B.B. (1981). "The Defeat of the U-Boats during World War II". Journal of Contemporary History. 16 (1): 119–29. doi:10.1177/002200948101600107. JSTOR 260619.
    Schoppa, R. Keith (2011). In a Sea of Bitterness, Refugees during the Sino-Japanese War. Harvard University Press. ISBN 978-0-674-05988-7.
    Sella, Amnon (1978). ""Barbarossa": Surprise Attack and Communication". Journal of Contemporary History. 13 (3): 555–83. doi:10.1177/002200947801300308. JSTOR 260209.
    ——— (1983). "Khalkhin-Gol: The Forgotten War". Journal of Contemporary History. 18 (4): 651–87. JSTOR 260307.
    Senn, Alfred Erich (2007). Lithuania 1940: Revolution from Above. Amsterdam & New York: Rodopi. ISBN 978-90-420-2225-6.
    Shaw, Anthony (2000). World War II: Day by Day. Osceola, WI: MBI Publishing Company. ISBN 978-0-7603-0939-1.
    Shepardson, Donald E. (1998). "The Fall of Berlin and the Rise of a Myth". Journal of Military History. 62 (1): 135–54. doi:10.2307/120398. JSTOR 120398.
    Shirer, William L. (1990) [1960]. The Rise and Fall of the Third Reich: A History of Nazi Germany. New York: سایمون اند شوستر. ISBN 978-0-671-72868-7.
    Shore, Zachary (2003). What Hitler Knew: The Battle for Information in Nazi Foreign Policy. New York: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-518261-3.
    Slim, William (1956). Defeat into Victory. London: Cassell. ISBN 978-0-304-29114-4.
    Smith, Alan (1993). Russia and the World Economy: Problems of Integration. London: Routledge. ISBN 978-0-415-08924-1.
    Smith, J.W. (1994). The World's Wasted Wealth 2: Save Our Wealth, Save Our Environment. Institute for Economic Democracy. ISBN 978-0-9624423-2-2.
    Smith, Peter C. (2002) [1970]. Pedestal: The Convoy That Saved Malta (5th ed.). Manchester: Goodall. ISBN 978-0-907579-19-9.
    Smith, David J.; Pabriks, Artis; Purs, Aldis; Lane, Thomas (2002). The Baltic States: Estonia, Latvia and Lithuania. London: Routledge. ISBN 978-0-415-28580-3.
    Smith, Winston; Steadman, Ralph (2004). All Riot on the Western Front, Volume 3. Last Gasp. ISBN 978-0-86719-616-0.
    Snyder, Timothy (2010). Bloodlands: Europe Between Hitler and Stalin. London: The Bodley Head. ISBN 978-0-224-08141-2.
    Sommerville, Donald (2008). The Complete Illustrated History of World War Two: An Authoritative Account of the Deadliest Conflict in Human History with Analysis of Decisive Encounters and Landmark Engagements. Leicester: Lorenz Books. ISBN 978-0-7548-1898-4.
    Spring, D.  W. (1986). "The Soviet Decision for War against Finland, 30 November 1939". Soviet Studies. 38 (2): 207–26. doi:10.1080/09668138608411636. JSTOR 151203.
    Steinberg, Jonathan (1995). "The Third Reich Reflected: German Civil Administration in the Occupied Soviet Union, 1941–4". The English Historical Review. 110 (437): 620–51. doi:10.1093/ehr/cx.437.620. JSTOR 578338.
    Steury, Donald P. (1987). "Naval Intelligence, the Atlantic Campaign and the Sinking of the Bismarck: A Study in the Integration of Intelligence into the Conduct of Naval Warfare". Journal of Contemporary History. 22 (2): 209–33. doi:10.1177/002200948702200202. JSTOR 260931.
    Stueck, William (2010). "The Korean War". In Melvyn P. Leffler and Odd Arne Westad, eds. , The Cambridge History of the Cold War, Volume I: Origins (pp.  266–87). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-83719-4.
    Sumner, Ian; Baker, Alix (2001). The Royal Navy 1939–45. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-195-4.
    Swain, Bruce (2001). A Chronology of Australian Armed Forces at War 1939–45. Crows Nest: جورج آلن و آنوین. ISBN 978-1-86508-352-0.
    Swain, Geoffrey (1992). "The Cominform: Tito's International?". The Historical Journal. 35 (3): 641–63. doi:10.1017/S0018246X00026017.
    Tanaka, Yuki (1996). Hidden Horrors: Japanese War Crimes in World War II. Boulder, CO: Westview Press. ISBN 978-0-8133-2717-4.
    Taylor, A.J.P. (1961). The Origins of the Second World War. London: Hamish Hamilton.
    ——— (1979). How Wars Begin. London: Hamish Hamilton. ISBN 978-0-241-10017-2.
    Taylor, Jay (2009). The Generalissimo: Chiang Kai-shek and the Struggle for Modern China. Cambridge, MA: Harvard University Press. ISBN 978-0-674-03338-2.
    Thomas, Nigel; Andrew, Stephen (1998). German Army 1939–1945 (2): North Africa & Balkans. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-85532-640-8.
    Thompson, John Herd; Randall, Stephen J. (2008). Canada and the United States: Ambivalent Allies (4th ed.). Athens, GA: University of Georgia Press. ISBN 978-0-8203-3113-3.
    Trachtenberg, Marc (1999). A Constructed Peace: The Making of the European Settlement, 1945–1963. Princeton, NJ: انتشارات دانشگاه پرینستون. ISBN 978-0-691-00273-6.
    Tucker, Spencer C.; Roberts, Priscilla Mary (2004). Encyclopedia of World War II: A Political, Social, and Military History. ABC-CIO. ISBN 978-1-57607-999-7.
    Umbreit, Hans (1991). "The Battle for Hegemony in Western Europe". In P.  S. Falla, ed. , Germany and the Second World War, Volume 2: Germany's Initial Conquests in Europe (pp.  227–326). Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-822885-1.
    United States Army (1986) [1953]. The German Campaigns in the Balkans (Spring 1941). Washington, DC: واحد ارتش ایالات متحده آمریکا.
    Waltz, Susan (2002). "Reclaiming and Rebuilding the History of the Universal Declaration of Human Rights". Third World Quarterly. 23 (3): 437–48. doi:10.1080/01436590220138378. JSTOR 3993535.
    Ward, Thomas A. (2010). Aerospace Propulsion Systems. Singapore: جان وایلی و پسران. ISBN 978-0-470-82497-9.
    Watson, William E. (2003). Tricolor and Crescent: France and the Islamic World. Westport, CT: Praeger. ISBN 978-0-275-97470-1.
    Weinberg, Gerhard L. (2005). A World at Arms: A Global History of World War II (2nd ed.). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-85316-3.; comprehensive overview with emphasis on diplomacy
    Wettig, Gerhard (2008). Stalin and the Cold War in Europe: The Emergence and Development of East-West Conflict, 1939–1953. Lanham, MD: Rowman & Littlefield. ISBN 978-0-7425-5542-6.
    Wiest, Andrew; Barbier, M.K. (2002). Strategy and Tactics: Infantry Warfare. St Paul, MN: MBI Publishing Company. ISBN 978-0-7603-1401-2.
    Williams, Andrew (2006). Liberalism and War: The Victors and the Vanquished. Abingdon & New York: Routledge. ISBN 978-0-415-35980-1.
    Wilt, Alan F. (1981). "Hitler's Late Summer Pause in 1941". Military Affairs. 45 (4): 187–91. doi:10.2307/1987464. JSTOR 1987464.
    Wohlstetter, Roberta (1962). Pearl Harbor: Warning and Decision. Palo Alto, CA: Stanford University Press. ISBN 978-0-8047-0597-4.
    Wolf, Holger C. (1993). "The Lucky Miracle: Germany 1945–1951". In Rudiger Dornbusch, Wilhelm Nölling and Richard Layard, eds. , Postwar Economic Reconstruction and Lessons for the East Today (pp.  29–56). Cambridge: MIT Press. ISBN 978-0-262-04136-2.
    Wood, James B. (2007). Japanese Military Strategy in the Pacific War: Was Defeat Inevitable?. Lanham, MD: Rowman & Littlefield. ISBN 978-0-7425-5339-2.
    Yoder, Amos (1997). The Evolution of the United Nations System (3rd ed.). London & Washington, DC: Taylor & Francis. ISBN 978-1-56032-546-8.
    Zalampas, Michael (1989). Adolf Hitler and the Third Reich in American magazines, 1923–1939. Bowling Green University Popular Press. ISBN 978-0-87972-462-7.
    Zaloga, Steven J. (1996). Bagration 1944: The Destruction of Army Group Centre. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-85532-478-7.
    ——— (2002). Poland 1939: The Birth of Blitzkrieg. Oxford: Osprey Publishing. ISBN 978-1-84176-408-5.
    Zeiler, Thomas W. (2004). Unconditional Defeat: Japan, America, and the End of World War II. Wilmington, DE: Scholarly Resources. ISBN 978-0-8420-2991-9.
    Zetterling, Niklas; Tamelander, Michael (2009). Bismarck: The Final Days of Germany's Greatest Battleship. Drexel Hill, PA: Casemate. ISBN 978-1-935149-04-0.
    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.