فهرست کارهای نافرجام بهرام بیضایی

بهرام بیضایی از حوالی سالِ ۱۳۴۰ نگارش و ساختِ ده‌ها نمایش و فیلم و نوشته را آغاز کرد که بسیاری به نتیجه نرسید یا گم شد. او کمابیش همهٔ نوشته‌های داستانیش را برای نمایش بر صحنهٔ تئاتر یا بر پردهٔ سینما نوشته؛ ولی بسیاری از این‌ها را – به استثنای پانزده نمایش و چهارده فیلم – به چنین فرجامی نرسانیده‌است. صفدر تقی‌زاده سببِ اصلی این ناکامی را «اجازه نیافتن» دانسته، چنان که در ۱۳۷۹ نوشته:[2]

بهرام بیضایی در این سال‌های گذشته اجازه نیافت افکار و درونمایه‌ها و مکاشفه‌هایی را که در سینه دارد، آن چنان‌که خود می‌خواهد، واژه به واژه و صحنه به صحنه و نما به نما بیرون می‌ریزد و با همان شور و اشتیاقی که آغاز کرده بود ادامه دهد و آثار گرانقدر دیگری در صحنهٔ ادبیات و هنر ما بیافریند.

بیضایی در نشستِ خبریِ وقتی همه خوابیم در جشنوارهٔ فیلم فجر ۱۳۸۷
«. . . من را معرّفی کردند به عنوان سازندهٔ دو تا فیلم و احتمالاً نویسنده یا کارگردان چند تا نمایشنامه. احتمالاً باید این توضیح را داد که تمام کسانی که معرّفی می‌شند کارهای نکرده‌شان بیشتر از کارهای کرده‌شونه. در واقع بیوگرافی واقعی ما اونه. یک زمانی ما قرار بود که متخصّص در کار سینما بشیم یا در کار تئاتر. در حال حاضر فکر می‌کنم که متخصّص یک چیزهای دیگری هستیم، پروژه‌های ناتمام.»
بیضایی، ۲۰ مهرِ ۱۳۵۶[1]

و ابراهیم گلستان آرزو کرده که بیضایی نیز همچون دیگرانی «فرصت» پیدا کند.[3] مرتضی احمدی افسوس خورده که بیضایی اتّهام خورده و کنار نهاده شده؛[4] پرویز پورحسینی[5] و پرویز جاهد[6] دوریش از سینما و تئاتر ایران را «خسران بزرگ» دانسته‌اند؛ بهزاد فراهانی و علی نصیریان از مسئولانِ فرهنگی خواسته‌اند که بیضایی را از امریکا از آخرین مهاجرتش به ایران بازگردانند و بگذارند کار کند؛[7] اصغر رفیعی جم[8] و اصغر فرهادی[9] آرزو کرده‌اند که بیضایی بتواند به سرِ کارش در ایران برگردد؛ علیرضا مجلّل و حسین خسروجردی او را نمونهٔ اعلای «نسلِ سوخته» دانسته‌اند؛[10] مسعود جعفری جوزانی از «فراری دادن» بیضایی گله کرده؛[11] آیدین آغداشلو جلوگیری از کارِ بیضایی را «جهل و بی‌اعتنایی» دانسته و رانده شدنش را به آنجا که «جایگاهش نیست» ملازمِ آسودگی شمرده: «هر جا که می‌خواهد رفته باشد، چون هر جا که باشد نماینده معنا و شعور و خلاقیت درخشان مردم کارآمد است.»[12] دیگرانی هم بوده‌اند که تقصیرِ ناتمامی بعضِ کارها را از بیضایی دانسته‌اند. بهمن فرمان‌آرا[13] و هوشنگ مرادی کرمانی[14] به شهیدنمایی و مظلوم‌نمایی متّهمش کرده‌اند، شهلا لاهیجی از سرخوردگی و بی‌رغبتی بیضایی به چاپ کتاب‌های جدیدش سخن گفته (۱۳۹۷) و علی جنّتی، وزیرِ وقتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی، سالخوردگی بیضایی را مانعِ فیلم ساختنش گفته‌است (۱۳۹۵)؛[15] ولی جلال ستّاری کامیابیِ بیضایی در حرفِ نو گفتن را ستوده[16] و محمود دولت‌آبادی او را «عاشق» و «ازپانیفتادنی» می‌دانسته‌است؛[17] و ناصر تقوایی تودهٔ مردم را از مقصّرانِ بی‌کاری بیضایی و مانندانش شمرده: «. . . چه چیزی در مردمِ ما هست که به حمایت از روشنفکران خودشان هیچ اقدامی نمی‌کنند؟ من از تک‌تک شما می‌پرسم: اگر دلتون برای یک فیلم بهرام بیضایی تنگ می‌شه، چرا کوشش نمی‌کنین که او فیلمی بسازه؟» و گلاب آدینه نوشته: «. . . کشور ما هم اگر لایق باشد پذیرای ایشان خواهد بود.»[18] ولی محمّد رحمانیان در بهارِ ۱۳۹۸ گفته: «بعید می‌دانم او هرگز به کشور برگردد.»[19] نویسنده‌ای ناشناس در مقاله‌ای در شمارهٔ ۸ تیر ۱۳۹۹ روزنامهٔ کیهان نوشت: «آنچه باعث ترک دائمی وطن از جانب او شد نه فشار جمهوری اسلامی که تهدید و ارعاب همکارانش بود».[20] بیضایی خود سخنرانیِ ۲۰ مهرِ ۱۳۵۶ در شبِ سوّمِ شب‌های شعر گوته را در باغِ انجمنِ روابطِ فرهنگیِ ایران و آلمان (تهران) چنین آغاز کرده بود که:[21] «. . . یک زمانی ما قرار بود که متخصّص در کار سینما بشیم یا در کار تئاتر. در حال حاضر فکر می‌کنم که متخصّص یک چیزهای دیگری هستیم، پروژه‌های ناتمام.» اینک سیاهه‌ای از این پروژه‌های ناتمام:

نوشته‌ها

نمایش‌ها

. . . در مملکت خودم با هنر میانه خوشی ندارند. مثلاً بیضایی خیلی برای انجام کارهایش با گرفتاری مواجه شد. . . .

پری صابری، بهارِ ۱۳۹۷[22]

. . . تو آن بلاکش معصومی که هوش ویرانگر و ادراک عالی تو قادر به درک عقلانیت روزمره ما نیست. آری تو آن حماسه نستوهی . . . در این عهد بی‌خصلتِ بی‌هویتِ بی‌معنی، تو پاسوخته بیرون صحنه مانده، در جست‌وجوی معنی تآتر، جام خضر زمانه‌ای . . .

اکبر رادی، زمستانِ ۱۳۸۶[23]

بیضایی، چنان‌که بارها گفته،[پانویس 1] همهٔ نمایشنامه‌هایش را برای نمایش نوشته؛ ولی کوشش‌های فراوانیش نافرجام مانده‌است. مجلس ضربت زدنِ (۱۳۷۹) بیضایی خود نمایشنامه‌ای است اجرانشده به کارگردانی خودش دربارهٔ نمایشی نافرجام. جلوی بسیاری از کارهای بیضایی را مخالفانِ سیاسی و فرهنگیش گرفتند (که به مهاجرتش به آمریکا در ۱۳۸۹ انجامید)؛ مثلاً سعید سلطان‌پور که آشکارا کارشکنی می‌کرد یا نویسنده‌ای ناشناس که در ۱۵ آذرِ ۱۳۹۵ در روزنامهٔ کیهان چنین نوشت:

در حالی برای نخستین بار جشنواره تئاتری به نام بهرام بیضایی، کارگردان فراری توسط یکی از مراکز فرهنگ و هنر علمی کاربردی کشور برگزار می‌شود که این فرد به غیر از تمامی فعالیت‌هایی که در طول اقامتش در آمریکا علیه ایران و ارزش‌ها و باورها و اعتقادات مردم این سرزمین انجام داده، چندی پیش در اجرای تئاتر با خواننده هتاک فراری (م. ن) همکاری داشت و اخیراً نیز با اجرای تئاتر مبتذلی به نام «طربنامه» در کالیفرنیا به مضحکه و مسخره ارزش‌های اسلامی جامعه ایران پرداخت. . . . بیضایی در سال‌های پس از انقلاب هم با سوءاستفاده از بی‌بصیرتی برخی مدیران فرهنگی و متولیان سینمایی، همان روال سینمای قبل از انقلاب خود در ضدیت با فرهنگ اسلامی و ترویج اندیشه‌های باستان‌گرایانه و ضداسلامی را ادامه داد و علی‌رغم همه همراهی مسئولان سینمایی در دوران مختلف با وی، بارها به خارج کشور گریخت و در آنجا به فعالیت‌های ضدایرانی خود ادامه داد که پس از فرار آخر همچنان در آمریکا مانده‌است. گفته می‌شود برخی تلاش دارند برای وی مجوز ساخت فیلمی را فراهم کنند تا دوباره به ایران بازگردد!

دیگرانی هم بارها خواستارِ فراهم شدنِ امکانِ کارِ بیضایی در تئاترِ ایران شده‌اند. مثلاً، بهزاد فراهانی در نوروزِ ۱۳۹۹ گله کرده که: «وقتی ما بهرام بیضایی رئیس دپارتمان تئاتر را که فیلسوف شرق است به آمریکا می‌فرستیم و به جای او اشخاصی دیگر را می‌گذاریم مشخص است که تئاتر را نمی‌فهمیم و نمی‌شناسیم.»[24] هادی مرزبان نیز افسوس خورده که: «. . . حیف از بیضایی که خود چراغ است اما روشنایی‌اش را با دست‌های خود و با کمال میل به دوردست‌ها تبعید کردیم.»[25] دیگرانی چون محمّد چرم‌شیر به تأثیرِ «دور ماندن» و «پس زده شدن» بیضایی از کارِ اجرا در کارِ نمایشنامه‌نویسیش نیز پرداخته‌اند.[26]

اینک سیاهه‌ای از نمایشنامه‌های بیضایی، که بیشترش را خود کارگردانی نکرده و به نمایش درنیاورده است. (بیضایی چند نمایشنامه نیز ترجمه کرده که اینجا نام برده نشده. آتسوموریِ سه‌آمی موتوکیو و از پشت شیشه‌های اکبر رادی[27] و مکبثِ ویلیام شکسپیر نیز از کارهای نمایشی نافرجامِ بیضایی است: آتسوموری را حدودِ سالِ ۱۳۴۳ از روی ترجمهٔ فارسیِ داریوش آشوری و خودش با علی نصیریان و عزّت‌الله انتظامی تمرین کرد،[28] ولی مسئولانِ ادارهٔ هنرهای دراماتیک نگذاشتند تا به نمایش درآید. ترجمهٔ فارسی نویی از مکبث را نیز از سالیانِ پایانیِ دههٔ ۱۳۵۰ می‌خواست به نمایش درآورد؛ که نشد.)

نمایشنامه‌های بیضایی
نام سالِ نگارش سالِ چاپ نخستین انتشار نمایشِ بیضایی
آرش۱۳۳۷ و ۱۳۴۲۱۳۵۶انتشارات نیلوفر
اژدهاک۱۳۴۹۱۳۴۹N
کارنامه‌ی بُندارِ بیدَخش۱۳۷۵
مترسکها در شب۱۳۴۱۱۳۴۱N
عروسکها۱۳۴۱۱۳۴۱
غروب در دیاری غریب۱۳۴۱۱۳۴۲به دستیاریِ بیضایی
قصّه‌ی ماه پنهان۱۳۴۲۱۳۴۲به دستیاریِ بیضایی
پهلوان اکبر می‌میرد۱۳۴۲۱۳۴۴به دستیاریِ بیضایی
رگبار۱۳۴۲برای همگان منتشر نشده. گم شده.N
هشتمین سفر سندباد۱۳۴۳۱۳۵۰N
دنیای مطبوعاتی آقای اسراری۱۳۴۴۱۳۴۵N
سلطان مار۱۳۴۴۱۳۴۵
ضیافت۱۳۴۶۱۳۴۶ماهنامهٔ پیام نوین
میراث۱۳۴۶۱۳۴۶کتاب نمایش
ساحل نجات۱۳۴۷۱۳۸۲دیوان نمایشN
چهار صندوق۱۳۴۶۱۳۴۶دفترهای زمانه ۱N
در حضورِ باد۱۳۴۷۱۳۴۷دفترهای روزن ۲N
دیوان بلخ۱۳۴۷۱۳۴۷انتشارات امیرکبیرN
گمشدگان۱۳۴۸۱۳۵۷انتشارات پیامN
راه توفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی۱۳۴۹۱۳۵۱N
ندبه۱۳۵۶۱۳۵۹ و ۱۳۶۲N
مرگ یزدگرد۱۳۵۸۱۳۵۸نمایشِ نویسنده به سال ۱۳۵۸
خاطرات هنرپیشهٔ نقش دوم۱۳۶۰۱۳۶۲N
فتحنامه‌ی کلات۱۳۶۱۱۳۶۲انتشارات دماوندN
پرده‌خانه۱۳۶۳۱۳۷۲انتشارات روشنگرانN
سیاوش‌خوانی۱۳۷۲۱۳۷۵انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
جنگنامه‌ی غلامان۱۳۷۱۱۳۷۹N
چاقو در پشت۱۳۷۳نمایشِ نیلوفر بیضایی به سالِ ۱۳۷۸N
سهراب‌کُشی۱۳۸۳N
افرا، یا روز می‌گذرد۱۳۷۶۱۳۸۱انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
مجلس قربانی سنمّار۱۳۷۷۱۳۸۰انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
مجلس ضربت زدن۱۳۷۹۱۳۸۱انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
شب هزارویکم۱۳۸۲۱۳۸۲نمایش به سالِ ۱۳۸۲ و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
جانا و بلادور۱۳۷۷۱۳۷۷نمایش به سالِ ۲۰۱۲
طرب‌نامه۱۳۷۱۱۳۷۹نمایش به سالِ ۲۰۱۶
گزارش ارداویراف۱۳۷۸نمایشنامه‌خوانیِ برخی از متن به سالِ ۲۰۱۵
مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین۱۳۸۳نمایش به سالِ ۱۳۸۴
تاراج‌نامه۱۳۸۸۱۳۹۰انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
چهارراه۱۳۸۸۱۳۹۸نمایش به سالِ ۲۰۱۸
زرّین‌تاج۱۳۹۱N
مبارک و آرزو۱۳۹۲N
دلپسند و دیو۱۳۹۲N
پهلوان ارژنگ و ارغوان۱۳۹۲N
دیودختر و دلپسند۱۳۹۲N
میرخان و تخت زر۱۳۹۳N
پهلوان گیسو و مبارک۱۳۹۳N
داستان‌های دوزخی۱۳۹۴N
داش آکل به گفته‌ی مرجان۱۳۹۶N
نوشته‌های دیواری

سالِ ۱۳۵۸ تعدادی از بازیگران به خاطرِ نگرانی از اوضاع سیاسی از تمرینِ نوشته‌های دیواری کناره گرفتند.[29]

فیلم‌ها

. . . اسف‌بار خواهد بود که به هر دلیلی، امروز یا فردا، بیضائی مجبور به سکوت شود: در این صورت ما سینماگری بزرگ را از دست خواهیم داد.

رافائل بسان، حدودِ ۱۹۸۰ میلادی، ترجمهٔ احمد میرعلایی و انور میرعلایی[30]

استاد بیضایی کم فیلم ساخت و همه آن هم به خاطر ممیزی نبود. کسانی مثل بیضایی و تقوایی فیلم‌های سنگین می‌سازند و سخت می‌سازند. بنا بر این تهیه‌کننده هم به سختی به سمت آنها می‌رود. . . .

بیشترِ فیلمنامه‌های بیضایی غیراقتباسی است. بیشترِ فیلمنامه‌هایش فیلم نشده‌است؛ چراکه، به قولِ مارتین اسکورسیزی، «هیچگاه آنقدر که استحقاقش را داشت، مورد حمایت قرار نگرفت.»[32] واپسین فیلمی که بیضایی در ایران ساخت وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷) بود که خود دربارهٔ یک فیلمِ نافرجام/بدفرجام بود. سالِ ۱۳۷۷ بهزاد عشقی هشدار داده بود که مبادا بیضایی − به خاطرِ سیاستِ ناشایستِ دولت − «شهید زندهٔ سینمای ایران» شود.[33]

فیلمنامه‌هایی نیز که دیگران فیلم کرده‌اند، و بیضایی اغلبِ این فیلم‌ها را کمتر پسندیده، همراهِ فیلمش نام برده شده است.

فیلمنامه‌های بیضایی
نام سالِ نگارش سالِ انتشار نخستین انتشار فیلمِ بیضایی
عیّار تنها۱۳۴۹۱۳۶۰کتاب چراغ ۲N
عمو سیبیلو (کوتاه)۱۳۴۹۱۳۴۹فیلم‌شدهٔ ۱۳۴۹ (انتشار به صورت فیلم)
رگبار۱۳۴۹۱۳۵۱فیلم‌شدهٔ ۱۳۵۰
سفر (کوتاه)۱۳۵۱۱۳۵۱فیلم‌شدهٔ ۱۳۵۱
غریبه و مه۱۳۵۱۱۳۵۲فیلم‌شدهٔ ۱۳۵۲
چشم‌انداز۱۳۵۲ و ۱۳۵۳ (بازنویسی ۱۳۷۵)۱۳۸۸انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
ساز (کوتاه)۱۳۵۳منتشر نشده.N
قصّه‌های میر کفن‌پوش۱۳۵۳ و ۱۳۵۸۱۳۶۳انتشارات ابتکارN
حقایق درباره‌ی لیلا دختر ادریس۱۳۵۴۱۳۶۱انتشارات تیراژهN
چریکه‌ی تارا۱۳۵۴فیلم‌شدهٔ ۱۳۵۷
آهو، سلندر، طلحک و دیگران۱۳۵۵۱۳۵۶انتشارات نگاهسلندر (۱۳۵۹) و سلندر (۱۹۹۴ میلادی) بر اساسِ یک فصلش
کلاغ۱۳۵۵۱۳۵۶فیلم‌شدهٔ ۱۳۵۵
داستان باورنکردنی۱۳۵۸ و ۱۳۶۱منتشر نشده.N
شب سمور۱۳۵۹۱۳۶۰کتاب چراغ ۱خط قرمز
اشغال۱۳۵۹۱۳۶۱کتاب چراغ ۳N
آینه‌های روبرو۱۳۵۹۱۳۶۱انتشارات دماوندفیلم-تئاتر آینه‌های روبرو
مرگ یزدگرد۱۳۵۸۱۳۵۸نمایش صحنه‌ای به سال ۱۳۵۸
زمین۱۳۶۱۱۳۶۴انتشارات ابتکارN
روز واقعه۱۳۶۱۱۳۶۳انتشارات ابتکارروز واقعه
پرونده‌ی قدیمی پیرآباد۱۳۶۳۱۳۶۳انتشارات ابتکارفصل پنجم
عیّارنامه۱۳۶۳۱۳۶۴انتشارات فاریابN
کفش‌های مبارک۱۳۶۳برای همگان منتشر نشده.اقتباس غیرموزیکال به صورت کفش‌های میرزا نوروز
تاریخ سری سلطان در آبسکون۱۳۶۳۱۳۶۵انتشارات عکس معاصرN
وقت دیگر، شاید . . .۱۳۶۳۱۳۶۶فیلم‌شدهٔ ۱۳۶۶
باشو، غریبه‌ی کوچک۱۳۶۴۱۳۶۹فیلم‌شدهٔ ۱۳۶۴
قلعه‌ی کولاک۱۳۶۴برای همگان منتشر نشده.طلسم
پرده‌ی نئی۱۳۶۵۱۳۷۱انتشارات روشنگرانN
طومار شیخ شرزین۱۳۶۵۱۳۶۸انتشارات رامینN
دیباچه‌ی نوین شاهنامه۱۳۶۵۱۳۶۹انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
گیلگمش۱۳۶۵منتشر نشده.N
سند۱۳۶۶ و ۱۳۸۳منتشر نشده.N
آقای لیر۱۳۶۷۱۳۶۸مجلّهٔ بررسی کتابN
برگی گمشده از اوراق هویت یک هموطن آینده۱۳۶۷منتشر نشده.N
سفر به شب۱۳۶۸۱۳۹۶انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
مسافران۱۳۵۴ و ۱۳۶۸۱۳۷۰فیلم‌شدهٔ ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰
فیلم در فیلم۱۳۶۹۱۳۷۳انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
چه کسی رئیس را کشت؟۱۳۷۱منتشر نشده.N
افرا، یا روز می‌گذردمنتشر نشده.N
سگ‌کُشی۱۳۷۱۱۳۷۹فیلم‌شدهٔ ۱۳۷۹
یوآنا؛ یا نامه‌ای به هیچ کس۱۳۷۱منتشر نشده.N
گبر گور؛ یا گفتگو با خاک (کوتاه)۱۳۷۲منتشر نشده.N
سیاوش‌خوانی۱۳۷۲۱۳۷۵انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
آوازهای ننه آرسو۱۳۷۳۱۳۷۴سال ۱۳۷۴ بر اساسش فیلم ساخته‌اند.سایه به سایه
حورا در آینه۱۳۷۴منتشر نشده.N
مقصد۱۳۷۵۱۳۷۷انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
اعتراض۱۳۷۵منتشر نشده.N
گفتگو با باد (کوتاه)۱۳۷۷۱۳۷۷فیلم‌شدهٔ ۱۳۷۷
گفتگو با آب (کوتاه)۱۳۷۸منتشر نشده.N
گفتگو با آتش (کوتاه)۱۳۷۸منتشر نشده.N
ایستگاه سلجوق۱۳۷۹۱۳۸۱انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
اتفاق خودش نمی‌افتد!۱۳۸۱۱۳۸۴انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
ماهی۱۳۸۳۱۳۹۹نشر بیشهN
قالی سخنگو۱۳۸۶فیلم‌شدهٔ ۱۳۸۵
لبه‌ی پرتگاه۱۳۸۵۱۳۸۶انتشارات روشنگران و مطالعات زنانN
وقتی همه خوابیم۱۳۸۶۱۳۸۷فیلم‌شدهٔ ۱۳۸۷
پیام دورادور (کوتاه)۱۳۹۰منتشر نشده.N

غیر از این فیلمنامه‌ها، چند طرح فیلم هم منتشر شده که عبارت است از:

  • شش طرح از هفت طرح برای فیلم صدثانیه‌ای در بزرگداشت صدمین سال سینما (۱۳۷۴)
  • هدایت (۱۳۷۶)
داستانِ باورنکردنی

موسی نامجو، وزیر دفاع ایران، که در شهریورِ ۱۳۶۰ قولِ حمایت‌هایی در تلویزیون برای ساخت سریالی نُه‌ساعته از فیلمنامهٔ داستان باورنکردنی داده بود، در مهرِ همان سال در سقوط هواپیما مُرد.

اتوبوس

پانویس

توضیحات

  1. مثلاً در ۱۲ اکتبرِ ۲۰۱۶ در دانشگاه استنفورد و در صفحهٔ ۳۱ گفت‌وگو با بهرام بیضایی. تهران: انتشارات آگاه. ۱۳۷۱. شابک ۹۶۴-۴۱۶-۱۱۰-۶.

ارجاعات

  1. خسروپناه، «شب‌های نویسندگان و شاعران ایران»، ۹۷.
  2. تقی‌زاده، «بهرام بیضایی، ادبیات و سینما»، ۲۱.
  3. گلستان، «پایسته بزرگداشت و تمجید»، ۱۲.
  4. احمدی و ایمانی، «زنده‌ام برای دیدن روزهای خوب ایران»، ۱۰.
  5. −، «خسران سینما و تئاتر بدون بیضایی»، ۹.
  6. −، «نبود او خسران بزرگ است»، ۱۴.
  7. فراهانی و نصیریان، «امضای علی نصیریان پای درخواست بهزاد فراهانی و دعای ژاله علو»، خبرآنلاین.
  8. رفیعی جم، «خادم فرهنگ و هنر حتی دور از وطن»، ۱۲.
  9. دهقان، «نگاهی به کارنامه اصغر فرهادی؛ آقای سینمای ایران»، صدای امریکا.
  10. BBC Persian (16 July 2013). "نسل سوخته، پرگار". Retrieved 31 August 2020 via YouTube.
  11. جعفری جوزانی، «کاری کردید که بیضایی را فراری دادید و تقوایی هم دیگر فیلم نمی‌سازد»، بانی‌فیلم.
  12. آغداشلو، «نماینده روح بزرگ ایرانی»، ۱۲.
  13. درستکار، «بهمن فرمان‌آرا: زندگی و آثار»، ۱۵۶.
  14. مرادی کرمانی و فیضی، «هوشنگ دوم»، ۴۰۷.
  15. جنّتی و آرتا، «نهادهای فرهنگی غیردولتی پاسخ‌گو نیستند»، ۱۱.
  16. ستّاری و شروقی، «همچنان آرمان‌خواه هستم»، ۱۰.
  17. دولت‌آبادی، «محمود دولت‌آبادی عنوان کرد: بیضایی مردی ازپانیافتادنی»، ایسنا.
  18. احمدی، «بیضایی هر بار نفس تازه‌ای به تئاتر ایران دمید»، ۱۲.
  19. چلچراغ (هفته‌نامه)
  20. −، «تحریفات فیلمساز گریخته از وطن»، ۳.
  21. خسروپناه، «شب‌های نویسندگان و شاعران ایران»، ۹۷.
  22. صابری و احمدی، «دلبسته این خاکم»، ۸.
  23. رادی، «تو آن درخت روشنی»، ۲۰.
  24. فراهانی، «مسئولان، مسئولیت‌شان را بشناسند/ بهرام بیضایی را برگردانید!»، خبرگزاری برنا.
  25. محسنی، «سرزمین بیضایی، سرزمین پهناور سینماست!»، ۷.
  26. چرم‌شیر، «درس‌های «سهراب‌کُشی»»، ۱۳۳.
  27. ولی‌زاده، «ارثیه‌ی باشکوه آقای گیل»، ۱۷.
  28. نصیریان و اکبری، «مخالف بودم با استبداد روشنفکری»، ۴۷.
  29. بیضایی، «جار می‌زنیم صدایی شنیده نشود»، ۹.
  30. بسّان، «سینماگری که باید کشف شود»، ۱۲۲–۱۱۵.
  31. −، «اظهارات ابراهیم حاتمی‌کیا درباره بیضایی، تقوایی و کیارستمی»، ۷.
  32. −، «ستایش اسکورسیزی از بیضایی»، ۱۶.
  33. عشقی، «بیضایی، همچنان درک نشده»، ۲۷.

منابع

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.