مکبث

مَکبِـث (انگلیسی: Macbeth) نمایشنامه‌ای تراژیک اثر ویلیام شکسپیر است. این نمایشنامه کوتاه‌ترین تراژدی و یکی از محبوب‌ترین آثار اوست که بنا به اعتقاد بسیاری بین سال‌های ۱۵۹۹ و ۱۶۰۶ میلادی نوشته شده‌است.

مکبث
نویسنده(ها)ویلیام شکسپیر
زبانانگلیسی
ناشر
ناشر فارسی: علمی فرهنگی، آگه، قطره، گویش نو، نقش قلم
خواب گردی بانو مکبث، اثر یوهان هاینریش فوسلی

اساس تراژدی مکبث وقایع تاریخی اسکاتلند است، اما شکسپیر موافق ذوق و طبع هنری و ادبی خویش تغییراتی در آن داده و حوادث جنگ‌ها را به هم آمیخته‌است.

این نمایشنامه جاویدان، ماجرای آسیب جسمی و آثار منفی روحی-روانی جاه طلبی سیاسی و کسانی که به‌دنبال نفس قدرت هستند را به بهترین شکل نمایش‌پردازی و دراماتیزه کرده‌است.

اولین اجرا از این نمایشنامه که احتمالاً شکسپیر هم در آن به ایفای نقش پرداخته‌است؛ بر می‌گردد به آوریل سال ۱۶۱۱ میلادی که بنا به شرح مکتوب سیمون فورمن (منجم، طبیب و گیاه‌شناس انگلیسی دربارِ ملکه الیزابت اول) در تئاتر جهان واقع در لندن اجرا شده‌است.

اولین نمونه از این نمایشنامه در سال ۱۶۲۳ در کتاب مجموعه آثار نمایشنامه‌ای کمدی، تاریخی و تراژدی شکسپیر، در زمان پادشاهی جیمز یکم (انگلستان) به چاپ رسید و انتشار یافت. شاه جیمز اول را از حامیان آثار و نوشته‌های شکسپیر دانسته‌اند و بعضی از آثار نمایشنامه‌ای شکسپیر در زمان او نوشته شده‌است. اکثر آثار او اما در دوره سلطنت الیزابت اول تدوین و اجرا شده‌است.

تمامی نمایشنامه‌های شکسپیر در مخلوطی از نظم یا شعر و نثر نوشته شده‌است. در نمایشنامه مکبث فقط چند سطر طنز دربان قصر مکبث و چند جمله در گفتگوی لیدی مکداف و فرزندش به زبان نثر البته با آهنگ یا وزن دورنی است و بقیه نمایشنامه چه محاوره‌ها و چه تک‌گویی‌ها همگی منظوم یعنی به شعر با وزن عروضی ده‌هجایی است هرچند اکثر مصرع‌ها قافیه ندارد. به اینگونه ترکیب شعری در ادبیات انگلیسی شعر Blank Verse می‌گویند. البته در نمایشنامه مکبث گفتگوهای جادوگران بایکدیگر در اوزانی متفاوت از این وزن نوشته شده احتمالاً به این منظور که نشان دهد که محیط تخیلی و شخصیت غیربشری آنها با فضا و شخصیت‌های نمایشنامه تفاوت دارد.

پس از گذشت قرن‌ها، هنوز شخصیت‌های اصلی موجود در این نمایشنامه نظیر مکبث و بانو مکبث، جذاب و در عین حال دستمایه ساخت آثار اقتباسی سینمایی و تلویزیونی، تئاتر و اپرا و اقتباس ادبی به شکل رمان و کمیک بوک بوده‌است.

خلاصه داستان

تراژدی مکبث شرح زندگی پرحادثهٔ سرداری دلیر و لایق به نام مکبث است. دانکن، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند، او را از میان هواخواهان خود برمی‌کشد و به وی لقب و منصب می‌بخشد، اما مکبث بر اثر تلقین جادوگران و وسوسهٔ نفس و به اغوای زن جاه‌طلب خویش در شبی که پادشاه مهمان اوست او را در خواب به قتل می‌رساند و با این قتل جهنمی برای خویش به‌وجود می‌آورد. مکبث از آن پس گرفتار عذاب وجدان می‌شود، چندانکه هر آهنگی و هر در کوفتنی او را هراسان می‌کند.

پوستری از یک اجرای نمایشنامه مکبث تولید آمریکا سال ۱۸۸۴ میلادی

سردار مکبث و سردار بانکو [persian-alpha 1] پس از شکست سپاهیان نروژی و در راه بازگشت به اسکاتلند با جادوگران روبه رو می‌شوند که از آینده خبر می‌دهند و در حالی که امیر کادور[persian-alpha 2] زنده است او را سالار کادور می‌خوانند و به او می‌گویند که شاه خواهد شد. ساحران در پاسخ سؤال بانکو می‌گویند که: فرزندان تو به پادشاهی می‌رسند. دو سردار غرق در شگفتی از ساحران جدا می‌شوند. مکبث در راه بازگشت توسط پیک دانکن [persian-alpha 3] پادشاه اسکاتلند باخبر می‌شود که امیر کادور به جرم خیانت به اعدام محکوم شده و ولایت کادور نصیب او شده‌است و این پیام تکان دهنده درستی پیشگویی ساحران را بر او ثابت می‌کند. (امیر کادور بعد از شاه و جانشین بالاترین مقام را در کشور دارد) دانکن برای تقدیر از سردار پیروز (مکبث)، به قصر او وارد می‌شود تا شب را نیز در کاخ او سر کند؛ غافل از آنکه مکبث با وسوسه همسرش لیدی مکبث فرجامین شب زندگی او را تدارک دیده‌اند. دانکن در خوابگاه به قتل می‌رسد و دستان مکبث و روان لیدی مکبث به خون ولی نعمتشان که به فروتنی و تواضع مشهور است آلوده می‌شود. اما این پایان ماجرا نیست و مکبث برای آنکه پیشگویی ساحران محقق نشود قاتلانی را به کشتن فرزندان بانکو می‌گمارد. بانکو که بو برده‌است فرزندش فلیانس [persian-alpha 4] ممکن است کشته شود، او را فراری می‌دهد ولی خود به دست همان قاتلان کشته می‌شود. مالکوم [persian-alpha 5] فرزند دانکن نیز می‌گریزد تا مبادا به قتل برسد و این اقدام بر خشم و خون‌خواری مکبث می‌افزاید. هدف بعدی مکداف [persian-alpha 6] سالار فایف [persian-alpha 7] است که او نیز از اسکاتلند گریخته و به جمع مخالفان مکبث پیوسته‌است. اما مکبث کاخ مکداف را به آتش می‌کشد و زن و فرزندان سالار فایف را با قساوت می‌کشد.

اکنون مکبث و لیدی مکبث را چاپلوسان و بزدلان دوره کرده‌اند و هرآن‌کس که اندکی شجاعت و غیرت دارد دو راه پیش رو دارد: گریختن از اسکاتلند یا پذیرش مرگ. پس جوّ هولناکی بر اسکاتلند حاکم شده و حتی مردان بزرگ نیز غالباً از ترس جان به جنگل پناه می‌برند. لیدی مکبث که در آرزوی تاج و تخت مبتلای جنون شده، دستان آلوده‌اش را می‌شوید تا خون ریختهٔ دانکن و دیگران را از آن بزداید؛ اما هر بار بیش از پیش گرفتار عذاب وجدان می‌گردد و در سرسرای کاخ راه می‌رود و افشای راز می‌کند و ندیمه و دیگران بر خود می‌لرزند که چگونه بانو مکبث و مکبث دستشان را به خون دیگران آلوده کرده‌اند. پس نه مکبث و نه همسرش شادمان نیستند و از این رو مکبث به ساحران متوسل می‌شود تا از آن‌ها بشنود که آینده چگونه خواهد بود. ساحران در بار دوم دیدار، او را امیدوار می‌کنند که حکومتش و جانش پابرجاست و مادام که جنگل بیرنام به حرکت درنیاید و تا زمانی که فردی از مادر نزاده باشد که او را به قتل برساند نباید نگران باشد. اما در این اثنا مخالفان مکبث به سرکردگی مکداف دردمند و مالکوم درصدد حمله به اسکاتلند هستند و لیدی مکبث نیز در اوج جنون به سر می‌برد و سرانجام خودکشی می‌کند.

سربازان تحت امر فرماندهان مخالف مکبث درختان جنگل بیرنام را قطع کرده و با استتار خود در پس آن‌ها به سوی مقر حکومت مکبث حمله می‌برند و او حرکت جنگل بیرنام را زنگ خطر تحقق پیشگویی ساحران به حساب می‌آورد اما هنوز امیدوار است که زنده بماند، لیکن هنگامی که از زبان مکداف می‌شنود که او از مادر زاده نشده بلکه با جراحی شکم مادر، وی را به دنیا آورده‌اند (سزارین)، مرگ را پیش روی خود می‌بیند و چنین نیز می‌شود: مکداف مکبث جنایتکار را می‌کشد و سپاهیان وارد کاخ می‌شوند و مالکوم را به پادشاهی اسکاتلند برمی‌گزینند.

ویژگی‌ها

بسیاری عقیده دارند که نقش بانو مکبث یکی از سخت‌ترین نقش‌هایی است که برای بازیگران تئاتر نوشته شده‌است.

نمونه ای از متن نمایش.

گفتگوی سه جادوگر:

جادوگر ۱: کِی هر سه کنیم باز دیدار

در تُندر و آذرخش و رگبار؟

جادوگر ۲: وقتی که غریو رزم خوابید

آن باخت و این برنده گردید

جاوگر ۳: اینها همه تا غروب خورشید.

(پرده اول/صحنه اول)

تک‌گویی مکبث پس از شنیدن خبر خودکشی لیدی مکبث:

مکبث:

فردا، فردا و باز فردا، فردا

با گام حقیر می‌رسد روز به روز

تا لحظه واپسین هجای تقدیر.

آری، دیروزهایمان هم یکسر

بودند چراغ راه نادانان تا

مرگی خاکی! بمیر شمع میرا!

عمر است چو سایه‌ای شتابان، آری

بازیگر مفلسی که لنگان لنگان

بر صحنه رود و نقش خود پردازد

یک لحظه! دگر سخن نیاید از او.

یک قصه که نقل می‌کند کانایی

با جوش و خروش، لیک یکسر همه هیچ!

(پرده پنجم/صحنه پنجم. ترجمه الیاسی، انتشارات روشنگران)

شخصیت‌های اصلی

  • مکبث
  • بانو مکبث
  • دانکن
  • بانکو

آثار

فیلم‌ها

یادداشت

  1. Banquo
  2. Cawdor
  3. Duncan
  4. Fleance
  5. Malcolm
  6. Macduff
  7. Fiffe

منابع

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به مکبث در ویکی‌گفتاورد موجود است.
    در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ مکبث موجود است.
    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.