تفکر جادویی

سِحرپنداری نوعی استدلال سببی است که در جستجوی یافتن رابطه‌ای میان گفتار یا اعمال از یک‌سو و رویدادهایی خاص از سویی دیگر است. در ادیان و مذاهب قومی و خرافات، رابطهٔ مذکور میان رسوم مذهبی مثل دعا خواندن و قربانی کردن، یا رعایت منکرات از یک جهت و فایده یا اجر مورد توقّع از جهت دیگر است. در روان‌شناسی بالینی، سحرپنداری یک بیماری است که باعث می‌شود بیمار از انجام برخی کارها یا داشتن برخی اندیشه‌ها، به گونه‌ای غیر منطقی بترسد، چرا که او تصوّر می‌کند میان اعمالش با خطرِ رخ دادن فجایع، رابطه‌ای وجود دارد.

"شِبه سحرپنداری" توصیف "مواردی است که در آن مردم به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویا به غلط باور دارند، اعمالشان تاثیری بر نتیجهٔ کار داشته باشد، گرچه آنان در واقع به چنین چیزی باور ندارند." ".[1]

عمل‌کرد روان‌شناختی سحر و جادو

A healing ritual (the laying on of hands).

برخی صاحب‌نظران بر تأثیر روانی سحر و جادو باور دارند. (رجوع کنید به Psychological theories of magic). آن‌ها از تأثیر دارونماها و بیماری‌های روان‌تنی و غیره به عنوان برجسته‌ترین نمونه‌هایی نام می‌برند که نشان دهندهٔ چگونگی تأثیر عملکرد ذهن ما بر بدنمان است.[2] همچنین رابرت هورتون می‌گوید که پرداختن به اعمال سحرپندارانه در زمینهٔ شفابخشی، می‌تواند موجب کاهش اضطراب شود و در نتیجه ممکن است تأثیر فیزیکی مثبتی بر بیمار داشته باشد. در نبود مراقبت‌های پزشکی پیشرفته، نقش چنین تأثیراتی می‌تواند برجسته باشد، چرا که سبب می‌شود دوام و محبوبیّت چنین روش‌هایی را توضیح دهیم.[3]

طبق نظریه‌های تسکین و کنترل اضطراب، مردم در شرایطی که دارای عدم اطمینان و نوعی احساس خطر باشند که نتوانند با آن مقابله کنند، به باورهایی چون سحر و جادو روی می‌آورند. سحر و جادو برای بازگرداندن حسّ کنترل به کار گرفته می‌شود. در تأیید این نظریه، تحقیقات نشان می‌دهد که رفتار خرافاتی در شرایط پریشانی و فشار روحی (استرس) و به خصوص توسّط افرادی که گرایش بیش‌تری به کنترل دارند به کار گرفته می‌شود.[4][5]

یکی دیگر از دلایل بالقوّهٔ تداوم آیین‌های سحر و جادو، این است که آن‌ها برای برانگیختن مردم به جهت تبعیّت از خود، نخست به ایجاد احساس ناامنی دامن می‌زنند و سپس خود را به عنوان راه پیش‌گیری از خطر ارائه می‌کنند.[6]

بوایه (Boyer) و لینارد (Liénard) در مورد آداب و رسوم مبتنی بر وسواس جبری اختلال وسواسی جبری -- که مدلی بالینی برای سحرپنداری است -- این نظریه را مطرح می‌کنند که تمرکز شخص، متوجّه پایین‌ترین سطح حرکاتش شده و در نتیجه موجب تنزّل اهمیّتِ هدف می‌گردد. مثلاً مراسمی از نوع تمیز کردنِ وسواس‌آمیز می‌تواند بیش از اندازه بر ترتیب و جهت و تعداد حرکات پاک کردن یک سطح تأکید کند. در این‌جا اعمالی که برای رسیدن در جهت هدف به کار گرفته می‌شود، از خود آن هدف مهم‌تر می‌گردد و این مفهوم را القاء می‌کند که مراسم سحر و جادو می‌تواند حتّیٰ بدون هر گونه تأثیر، تداوم یابد. «چرا که هدف در حین عمل فراموش شده‌است».[6]

همچنین رجوع شود به

منابع

  1. Shafir E, Tversky A (1992). "Thinking through uncertainty: nonconsequential reasoning and choice". Cognitive Psychology. 24 (4): 449–474. doi:10.1016/0010-0285(92)90015-T. PMID 1473331.
  2. Glucklich, Ariel, The End of Magic, Oxford University Press (1997), pp 50-68.
  3. Horton, Robert, “African Thought and Western Science,” Rationality, pp 137-140
  4. Keinan, Giora (2002). "The effects of stress and desire for control on superstitious behavior". Personality and Social Psychology Bulletin. 28 (1).
  5. Keinan, Giora (1994). "The effects of stress and tolerance of ambiguity on magical thinking". Personality and Social Psychology. 67 (1): 48–55. doi:10.1037/0022-3514.67.1.48.
  6. Boyer, Pascal (2008). "Ritual behavior in obsessive and normal individuals". Current Directions in Psychological Science. 17 (4): 291–94. doi:10.1111/j.1467-8721.2008.00592.x. Unknown parameter |coauthors= ignored (|author= suggested) (help)

پیوند به بیرون


This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.