خلجها
در ایران، بیشتر آنها فارسیزبان هستند. در افغانستان، برخی از مردم فقط یکی از حدود صد قبیله پشتون به نام قبیله غلزایی ممکن است خلج تبار باشند. با این حال، امروز خلجها اغلب به زبان فارسی صحبت میکنند و خود را به عنوان بخشی از مردمان پارسی میشناسند.[3][4][5][6][7]
ترکهای خلج |
---|
کل جمعیت |
۱۹ هزار نفر (سال ۱۳۹۸) |
نواحی با بیشترین جمعیت |
ایران |
زبانهای رایج |
خلجی فارسی |
ادیان و مذاهب |
اسلام (شیعه) |
زبان خلجی یکی از زبانهای ترکی است که توسط خلجها و تنها عضو خانواده آرغو از خانواده زبانهای ترکی است ولی به شدت فارسیزه شدهاست.[8][9]فرهنگ و زبان خلجی به سرعت رو به انقراض است. تعداد گویشوران این زبان هر سال کمتر میشود. در سال ۱۳۴۸ حدود ۴۲ هزار نفر با زبان خلجی صحبت میکردند، اما در سال ۱۳۹۸ تعداد گویشوران این زبان به ۱۹ هزار نفر کاهش یافتهاست. وقتی زبان منقرض شود فرهنگ و آداب و رسوم هم از بین میرود. زوجهای جوان به دلیل علاقهمند نبودن به زبان مادری خود، زبان خلجی را به فرزندان خود منتقل نمیکنند. یعنی بیشتر خلجزبانان زیر ۳۰ سال تمایلی ندارند که به فرزندان خود زبان خلجی بیاموزند. بر اساس تحقیقات انجام شده، از هر ۱۰۰ خانواده فقط ۵ خانواده به کودکان خود زبان خلجی میآموزند و کودکان آنها موفق به گویش زبان خلجی میشوند. اکنون نیز در هیچ جای دنیا جز خلجستان ، صفاشهر و... دیگر خلج نیست. ریشه خلجها و وطن اصلی خلجها در قرن ۵ میلادی در دره «چو» در منطقهای با عنوان بالاساقون قرقیزستان بود. آن طور که پروفسور دورفر گفته، خلجها آخرین بازماندگان آرقوها هستند. در زمان صفویه هم خلجها در قم بودند و حتی گفته میشود اینها از بازماندگان سلجوقی هستند.[10]
برهان قاطع میگوید خلجها طایفهای از صحرانشینان و ترکان هستند.[11] خلجها در هنگام حملهٔ مغولان ۱۵ روز در یک قلعه مقاومت کردند و سپس قهرمانانه کشته شدند[12]
محمود کاشغری در دیوان لغاتالترک (که در اواسط قرن پنجم هجری تألیف شده) در شرح لغت ترکمان، خلجها را از اقوام اوغوز ساکن اویغورستان(سینکیانگ فعلی) میداند و با اشاره به جدایی خلجها از سایر ترکمانان آنان را دو قبیله از بیست و چهار طایفه ترکمن دانستهاست؛ جز آنکه دو قبیله از خلج از ایشان ممتاز شدند به برخی چیزها؛ لذا آن دو قبیله در عداد ایشان شمرده نمیشوند.[13]
بسیاری از خلجها در حمله یعقوب صفاری به افغانستان قتلعام شدند؛ ولی در دولت سامانیان و غزنویان این تیره از ترکان وارد اردو شدند.[14]
غوریان در لشکرکشیهای خود از افراد قبیله خلج بهره میگرفتند و سلطان غیاث الدین محمود موفق شد در سال ۶۰۲ه/۱۲۰۶م با مساعدت خلجها در فیروزکوه قدرت را به دست آورد.[15]
محل سکونت
خلج نام قبیله ترک و اسم ترکی آن (Qalaç) قلچ است. این قبیله از قرن چهارم در جنوب افغانستان بین سیستان و هند و فرانسه ساکن بودهاند.[16] ابن خردادبه آنها را در شمار قبایل ترک استپهای آسیای میانه آوردهاست. به گفته او منزلگاههای زمستانی آنها در آن سوی «سیر دریا» در ناحیه تلاس در مجاورت زمینهای قرلق واقع بودهاست.[17] قرلق، قرلغان، قرلغ و قرلیغ همه اشکال مختلف یک کلمهاند و آن قبیلهای بودهاست از اتراک در شمال و شمال شرقی ماوراءالنهر معروف به حسن صورت و طول قامت و تناسب خلقت.[18] همچنین آنها در این سوی جیحون در سواحل جنوبی و غربی آن زندگی میکردهاند.[19]
ابناثیر در مورد مرگ یعقوب لیث (۲۶۵هجری/۸۷۹ میلادی) آوردهاست که امیر صفاری در جریان فتوحاتش در شرق افغانستان به زنبیل یا حاکم محلی در زمین داور حمله کرده و خلجها (الخلخیه) و مردم زابلستان را تحت انقیاد درآورده بود.[20] این مطلب را تاریخ سیستان با ذکر پیکارهای یعقوب علیه خلجها و ترکان تأیید میکند.
گروههای موسوم به خلجی اکنون در افغانستان زیست میکنند که به ترکی کهن خلجی سخن میگویند. در منابع اسلامی موطن ترکان ساکن حد فاصل سیستان تا هندوستان و تخارستان و افغانستان جنوبی خلجستان کبیر نامیده شدهاست. ابوالغازی بهادر خان کتاب شجره تراکمه به روایت ابوالفضل بیهقی سلطان محمود در حمله به هندوستان بسیاری از خلجها را در اردوی خود از حوالی خراسان به هندوستان برد و آنان را با غوریان متحد ساخت و شماری از آنان را در بنگال ساکن کرد.[21] خلج نام طایفهای است معروف و در آن موقع در ناحیه زمین داور سکنی داشتهاند.[22] در برخی از کتب تاریخی مانند ظفرنامه شرفالدین یزدی[23] و تاریخ گیتیگشا[24] از پراگندگی خلجها در اطراف ساوه، قم و کاشان و قزوین سخن رفتهاست. زینالعابدین شیروانی از پراکندگی خلجها در ایالت فارس، عراق عجم، خراسان، کابل و توران (آسیای میانه) سخن گفتهاست.[25] اصطخری نیز مکان خلجها را زمین داور و آنها را مهاجران قدیمی به این منطقه دانسته و گفتهاست که آنها گلهدار بودند و نیز آداب و رسوم ترکی، وضعیت ظاهری و زبان خود را حفظ کرده بودند.[26] صاحب فارسنامه ناصری از پراکندگی آنان در میان قشقاییان خبر داده و از دو خاننشین خلجستان به سرپرستی حاجعلیقلیبیگ و میرزاقاسمبیک صحبت کردهاست.[27] حدودالعالم خلج را رعایای گلهدار منطقه غزنه - البته به صورت گروههای متفرق در بلخ و تخارستان و بخشهایی از بست - بهشمار آوردهاست.[28]
محل عمده سکونت خلجها در مرکز ایران است که هنوز هم تحت نام «خلجستان» شناخته میشود. خلجستان از بخشهای شهر قم است که از شمال به جعفرآباد و از خاور و جنوب به حومه قم از جنوب باختری به شهرستان آشتیان و از باختر به شهرستان تفرش محدود میگردد. جمعیت بخش خلجستان بر اساس سرشماری سال ۱۳۷۵ برابر است با ۱۴۲۸۸ نفرمی باشد.[29]۷۲منطقهای کوهستانی که در جنوب غربی تهران در مسیراراک و در غرب ساوه واقع شدهاست و قسمت عمده شهرستانهای اراک و ساوه در استان مرکزی را در بر میگیرد. نه تنها در این منطقه بلکه در نواحی مجاور واقع در ایالت از مناطق زاگرس مرکزی روستاهایی با نامهایی مانند خلج، خلجآباد، نهرخلج (از توابع شهرستان فریدن)[30] و غیره مشاهده میشود که حاکی از منزلگاههای قدیمیتر اعضای قبیله خلج است. خلجها در شمال فارس و به خصوص در شهرستان صفاشهر ساکن اند که لهجه آنها به شدت تحت تأثیر ترکی قشقایی قرار گرفتهاست[31] همچنین در روستای سیبلی شهرستان آستارا در بخش خلج محله نیز ساکن هستند.[32]
مطالعاتی کهاز منابع بعد از اسلام به عمل آمده، نشان میدهد که خلجها در سدههای نخستیناسلام در سه منطقه میزیستهاند:
- بلاساغون (سویاب قدیم) پایتخت ترکستان در کرانه راست رود چو و شمالغربی ایسیگول (بیشکک امروزی)
- پنجیکت
- بین دو رود آمودریا و سند
در نیمهٔ قرن هفتم میلادی دستهای از اقوام خلج و اوغوز در سیستان و کابل ساکن شدند و گروهی از آنان در قرن هشتم میلادی در هندوستان سلسله خلجی را تأسیس نمودند که بروی سکههایآنها به رسم سایر قبایل ترک روی تاج پادشاه شکل گرگ ترسیم شده بود. البته خلجها بعد از اسلام نیز در هندوستان حکومتی به نام «سلسلهٔ خلجیان» تشکیل دادهاند.
اقوام خلج، در زمان غزنویان علیه سلطان مسعود غزنوی قیام کردند، و در پیروزی سلجوقیان بسیار تأثیرگذار بودند، سرانجام نیز همراه سلجوقیان به عراق عجم آمده، ابتدا در خرقان ساوه ساکن شدهاند. خلجها در زمان هجوم چنگیزخان مغول به همراه خوارزمشاهیان از سمرقند دفاع کردند و به اتفاق ترکمانان سپاهی به فرماندهی «سیفالدین قراملک» جهت حمایت از سلطان جلالالدین خوارزمشاه تشکیل داده، در جنگ پروان، مغولان را سخت شکست دادند.[33]
اسامی روستاهای خلج نشین
الف - روستاهای خلجنشین شهرستان زرندیه
- شهر تلخاب فراهان و در بخشهای اطراف شهرستان ساوه از جمله عبدالله آباد که کوشک خوانین برجستهٔ ایل خلح امیرحسینی از جمله سیف الممالک، ضیاء الشکر، میرزا حسین خان، اعتضادالعلما و… بودهاست میتوان نام برد.
ب- مناطق خلجنشین شهرستان قم
- ۱-بخش خلجستان:
- ۲-بخش کهک: ونارچ و طایقان که با خلجهای روستای صفرآباد و تاج آباد شهرستان آشتیان استان مرکزی نسبت خونی دارند
پ- مناطق خلجنشین شهرستان خرمبید
بنگشت(پاریس کوچولو)، شورآب، شیرینآباد، دادنجان، شهرآباد، قناتنو، چاپان، قلعهبامداد، هنشک، قادرآباد، شهیدآباد، سیمکان، علیآباد، قشلاق، دلونظر، قصریعقوب، مشهدمرغاب، قاضیان، دنیچهخیر، مشکان، مظفرآباد، حاجیآباد و…
ت- مناطق خلجنشین شهرستان تفرش
:۱- بخش مرکزی: سربند شامل (لوذدر، ده آقا، پلنگدر، ده سفید) که به ترکان سربندی نیز مشهورند
، کشه، دارستان، سفیدآب؛ عمده ترکان خلجی در دهستان نادرآباد زندگی می کنند
- ۲- بخش فراهان: تلخاب، واشقان و روستای خلتآباد که تا چندی پیش به زبان خلجی سخن میگفتند؛ ولی مدتی است که جوانان این روستا خلجی را فراموش کرده، به زبان فارسی سخن میگویند.
ج - مناطق خلجنشین شهرستان آشتیان:
صفرآباد، تاج آباد، کردیجان. محسنآباد، زرنوشه، سقرجوق، بنچنار، نادر آباد، هزار آباد، ورسان، سرهرود، بهارستان، مزرعه نو، خوراک آباد، سعد آباد، فیض آباد، موسیآباد، ینگچه، نود.
ح-بخش کهک و اقچه کند استان قزوین در شهربوئین زهرا وحومه، برخی روستاهای اطراف کهک نیز دارای اسم فامیلی خلج هستند؛ کهک ما بین قزوین و تاکستان میباشد
د - شهرستان اشتهارد (استان البرز):
عدهای در شهر تاتیزبان اشتهارد، روستای نکوجار (افرادی که در این روستا هستند به کوهی معروفند)
ه - مناطق خلجنشین شهرستان شهرکرد:
روستای پیربلوط در ۱۶ کیلومتری شهرستان شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری
بیشتر مردم این روستا نام فامیلی خلجی را دارا میباشند و با لهجه خاص خود و زبان ترکی صحبت میکنند؛ و همچنین نیز عدهای از مردم شهر باباحیدر (در۴۵ کیلومتری شهر کرد) خلج هستند (فامیل اسلامی). درروستای خوی نزدیک سورشجان ودرروستای فیل آبادنیز طوایفی ازخلج زندگی میکنند.
و -در شهر ارومیه :
در بخش باراندوز- روستای باراندوز نیز این طایفه ساکن هستند که نام این طایفه در کتاب تاریخ افشار در چندین موارد آمدهاست
ی - مناطق خلجنشین شهرستان خدابنده:
زواجر، که بیشتر مردم ساکن این روستا نام خانوادگی خلجی را دارا میباشند و کره چال.
ز - مناطق خلجنشین زنجان-خرمدره:
روستاهای ویستان پایین و ویستان بالا نام خانوادگی اکثر این روستا نشینان خلجی است و بیشتر به زبان ترکی صحبت میکنند.
روستای خلج درشهرستان هریس از استان آذربایجان شرقی در۲۵کیلومتری هریس قرار دارد
مردم این روستانام خانوادگی خلجی دارند و از نوادگان میرزا کریم خان خلجی میباشند
که مردی مشهور در منطقه بودهاست
- روستاهای خلجنشین فارس
روستای قشلاق در شهرستان خرمبید در شمال استان فارس از جمله روستاهایی است که تمامی مردم آن به زبان ترکی خلجی صحبت میکنند
ژ - اسد آباد شهرستان شهریار
زبان
ترکی خلجی زبان ترکان خلج است که در مرکز ایران خلجستان در ۱۶۰ کیلومتری جنوب غربی تهران در منطقهای بین ساوه، قم و اراک زندگی میکنند. مرکز حکومتی خلجستان شهر دستجرد است که در غرب استان قم قرار گرفته ولی خود این شهر خلجنشین نیست. خلجها روستانشین هستند و در ۵۷ دهکده پراکندهاند. مهمترین مراکز خلجها روستاهای، تلخاب با جمعیت (۶۶۰۰نفر) موجان با جمعیت ۱۰۰۰ نفر، واشقان (۱۳۰۰نفر)، نادر آباد (۱۱۰۰نفر)، روستای ونارچ در بخش کهک قم (۷۵۰)نفر، خلت آباد(۴۵۰نفر) و منصورآباد (۴۰۰نفر) زیزگان و فیض آباد (بیش از ۱۰۰۰نفر) و ضامنجان است. مردم خلجستان مسلمان شیعهاند. مردهایشان اغلب به دو یا سه زبان (خلجی، فارسی و ترکی) صحبت میکنند. کودکان اگرچه خلجی میفهمند، بیشتر فارسی حرف میزنند. لازم به ذکراست راهجرد ترکی خلجی لهجه مستقلی دارد و قدیمیترین لهجه ترکی بوده، از نظر زبانشناسی دارای اهمیتی خاص است. تدوین فرهنگ لغات و چند شعر سروده شده به این زبان در ردیف کارهای در دست انجام است.
همچنین خلج نام یکیاز طوایف بیست و چهارگانهٔ قدیمی ترک است. واژهٔ خلج از کلمه ترکی قلا به معنای قلعه و چئ پسوند شغل به صورت قلاچئ با معنای قلعه داران بوده که با ورود به زبان فارسی به صورت غلجی درآمده و به مرور در افغانستان به صورت غلجایی و در ایران پس از حمله آزادخان غلجایی به صورت خلجی در ایران تلفظ میشود. منابع فارسی و عربی به صورت خلج(Khaladj)، و خولخ(Xolox) از آن نام بردهاند. مؤلف کتاب جامعالتواریخ و به پیروی از او ابوالغازی بهادرخان در کتاب شجرهٔ تراکمه آن را مرکب از دو واژه: قال(QAL / ماندن) و آچ(AÇ /گرسنه)، یعنی گرسنه بمان، میدانند. محمود کاشغری نیز در این زمینه داستانی آوردهاست که به همین معناست. در داستان اوغوز خان ترکیب خلج، بدینگونه انگاشته شده: قال آچ qalaç/ بمان و باز کن و آنان را جزو کنفدراسیون ترکی بئش اوغوز شامل: کانگلی/قانقلی، آغاجری، قبچاق و خلخ دانستهاست.
ج. مارکوارت، J.MARQUART در تألیف خویش به نام «ایرانشهر خولیتای»(xolitai) ادعا میکند که خلج واژهٔ کهن به صورت خولج(xolaç)، بودهاست. مینورسکی مطالبی را از جغرافیدان قرن هفتم هجری، محمدابن نجیب بکران، مؤلف جهاننامه نقل میکند، مبنی بر اینکه ترکان خلج از منطقه ترکستان به زابلستان، مهاجرت کردهاند. به هر حال به قول پروفسور پوهاند جاوید، خلج هم نام جای و هم نام قوم است.
بررسی مفهوم واژهٔ خلج
به استناد نویسندهٔ کتاب المسالک و الممالک، خلجها: «انسانهایی مهربان، خوشخلق و مهرورز بودند و سرزمین آنها نیز از آبادترین و غنیترین سرزمینهای ترک است». پروفسور فاروق سومر، نویسندهٔ کتاب اوغوزها نیز، خلجها را نیک خویترین قبایل ترک خواندهاست
واژهٔ خلج در میان نویسندگان و مورخین قدیم چین، روسیه، ترک، عرب و فارس به اشکال مختلف آمدهاست، از قبیل: قالاچ، قلاچ/ Qalaç، کالاچ/ Kalaç، خالاچ/ Halaç، خلوخ/Khollukh، خالوخ/ Khallukh، خلخ/ Ko-lo-lok، خرلخ، قارلق/ Qarlouq، خولچ/ Xolaç، خلج/ Khildj، خلج/ Xelej و سرانجام شکل مؤخر آن به صورت خلج/Khalaj یا Xalac استعمال میشود. معنای این واژه بهدرستی روشن نیست ولی راجع به وجه تسمیهٔ آن رشیدالدین فضلالله همدانی مؤلف کتاب جامعالتواریخ و به پیروی از او ابوالغازی بهادرخان در کتاب شجرهنامه تراکمه، آن را مرکب از دو واژه قال/ Qal(ماندن) و آچ/ Aç گرسنه بمان میدانند و داستان زیر را نقل کردهاند:
«میگویند چون اوغوز خان از ولایت غور و غرجستان به یورت قدیم خود مراجعت کرد، در راه زنی بچه آورد و به سبب بیغذایی شیر نداشت و بچه گرسنه شد. شوهرش بدان واسطه بازمانده و شغالی پرندهای را گرفته بود. مرد چوبی انداخته و از او بازگرفته و به خورد زن داده و به لشکر رسید، اوغوز خان چون یاساق نبوده که به هیچ علت کسی از او بازمانده رنجیده و گفته، قال آچ یعنی گرسنه بمان، بدان سبب نسل او را قالچ میگویند.
جستارهای وابسته
پانویس
- «لغتنامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۲-۲۵.
- ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس، ص ۱۵۹
- "ḴALAJ ii. Ḵalaji Language" - Encyclopaedia Iranica, September 15, 2010 (Michael Knüppel)
- Pierre Oberling (15 December 2010). "ḴALAJ i. TRIBE". Encyclopaedia Iranica. Retrieved 4 July 2020.
Indeed, it seems very likely that [the Khalaj] formed the core of the Pashto-speaking Ghilji tribe, the name [Ghilji] being derived from Khalaj.
- The Khalaj West of the Oxus, by V. Minorsky: Khyber.ORG. بایگانیشده در ژوئن ۱۳, ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine; excerpts from "The Turkish Dialect of the Khalaj", Bulletin of the School of Oriental Studies, University of London, Vol 10, No 2, pp 417-437 (retrieved 10 January 2007).
- Sunil Kumar (1994). "When Slaves were Nobles: The Shamsi Bandagan in the Early Delhi Sultanate". Studies in History. 10 (1): 23–52. doi:10.1177/025764309401000102.
- Peter Jackson (2003). The Delhi Sultanate: A Political and Military History. Cambridge University Press. p. 82. ISBN 978-0-521-54329-3.
- «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۸ اوت ۲۰۱۸. دریافتشده در ۲ ژانویه ۲۰۲۰.
- https://www.hamshahrionline.ir/news/451382/زبان-خلجی-در-حال-انقراض
- برهان قاطع تألیف محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان، کتابخانه زوار، تهران، تصحیح دکتر محمد معین
- Bosworth, C.E. ; Doerfer, G. «K̲H̲alad̲j̲.» Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2008. Brill Online. UNIVERSITEITSBIBLIOTHEEK LEIDEN. 04 November 2008 <http://www.brillonline.nl/subscriber/entry?entry=islam_COM-0485>
- دیوانلغاتالترک محمود بن حسین بن محمد کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبایی محمددبیرسیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵
- حدودالعالم من المشرق الی المغرب مؤلف گمنام، ۳۷۲ ه. ق
- طبقات ناصری، تألیف ابوعمر منهاجالدین سراج جوزجانی
- دکتر محمد معین در حاشیه کتاب برهان قاطع
- المسالک و الممالک، ترجمه دکتر حسن قره چانلو، نشر چاپخانه مهارت، چاپ اول، ۱۳۷۰
- ر. ک. خاتمی، احمد، شرح مشکلات تاریخ جهانگشای جوینی بر اساس نسخه علامه محمد قزوینی، مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی پایا، چاپ اول ۱۳۷۳
- بنگرید به حاشیه صفحه ۳۳۹ ج. دوم جهانگشای جوینی، چاپ لیدن به تصحیح علامه میرزا محمد قزوینی و دائرةالمعارف اسلامی ذیل کلمه قرلق به قلم بارتولد
- ابناثیر، تاریخ بزرگ اسلام و ایران ترجمه عباس خلیلی. انتشارات کتب ایران ج۱۲ ص ۴–۱۷۳
- تاریخ بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، به تصحیح و اهتمام دکتر غنی و دکتر فیاض، انتشارات خواجو، تهران ۱۳۷۰
- همان پاورقی ص. ۶۶۲
- ج۲، ص۵۷۳
- چاپ سعید نفیسی تهران ۱۳۱۷، ص۲۶۳
- بستان السیاحه، چاپ تهران، ۱۲۱۵ ه.ق ۲۷۳
- مسالک و ممالک
- فارسنامه ناصری، چاپ ۱۳۱۳. ص۲۸۴
- حدودالعالم مینورسکی
- فرهنگ جغرافیایی قم و اراک انتشارات جغرافیایی وزارت دفاع ج۲ ص۳-
- لغتنامهٔ دهخدا، درآیهٔ نهر خلج
- همان
- «مطالعات شهری ایران». بایگانیشده از اصلی در ۷ فوریه ۲۰۱۱. دریافتشده در ۱۰ فوریه ۲۰۱۳.
- اقتباس از فصل اول کتاب خلجها یادگار ترکهای باستان، علیاصغر جمراسی
منابع
- مارکوارت، یوزف. ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس. تهران: انتشارات طهوری، ۱۳۸۳
- علی اصغر جمراسی (فراهانی). خلجها یادگار ترکهای باستان، ناشر: انتشارات پیام پویا
- جواد هیئت، سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، نشر پیکان، ۱۳۸۰ (چاپ سوم)
- خلجها در آیینه تاریخ عبدالله واشقانی فراهانی/نشر وانیا/۱۳۹۰