زبان خلجی
زبان خلجی یا خلچی یکی از زبانهای ترکی است که توسط مردم خلج به کار می رفته است و تنها عضو خانواده آرغو از خانواده زبانهای ترکی است ولی به شدت فارسیزه شده است.[4][5] در حقیقت زبان خلجی ادامه گویش ترکی باستان آرغو است.[6] خلجها از آسیای میانه به سوی غرب آمدند و یکی از نخستین قبایل ترک بودند که از آمودریا گذشتند و روانه مناطق غربی شدند. بیشتر در غزنین افغانستان و استان مرکزی ایران سکنی گزیدند.[7]
خلجی | |
---|---|
خلچی | |
زبان بومی در | ایران |
منطقه | بخشهایی از کرمان و فارس، شمالشرقی اراک در استان مرکزی ایران |
قومیت | خلجها |
شمار گویشوران | ۴۲,۰۰۰ (۲۰۱۵)[1] |
ترکی
| |
گویشها | تلخآبی
خرابی
دایانی
|
کدهای زبان | |
ایزو ۳–۶۳۹ | klj |
گلاتولوگ | turk1303 [3] |
نشانههایی تاریخی نشان میدهد که خلجها احتمال دارد در اصل مردمی آریایینژاد و گروهی از سکاها بودهاند که در آسیای میانه ترکزبان شدهاند.[8] مردم خلج از نظر فرهنگی ایرانی محسوب میشوند. امروزه زبان خلجی در معرض انقراض قرار دارد و جای خود را بین نسل جدید خلجیها به فارسی دادهاست. نسل جدید تنها در حد درک مطلب با این زبان آشنائی دارند و دیگر در میان خود از این زبان استفاده نمیکنند.[9] بر اساس آمار سایت اتنولوگ در سال ۲۰۰۰ میلادی تعداد گویش وران زبان خلجی در ایران ۴۲٫۱۰۰ نفر بوده است. [10]
فرهنگ و زبان خلجی به سرعت رو به انقراض است. تعداد گویشوران این زبان هر سال کمتر میشود. در سال ۱۳۴۸ حدود ۴۲ هزار نفر با زبان خلجی صحبت میکردند، اما در سال ۱۳۹۸ تعداد گویشوران این زبان به ۱۹ هزار نفر کاهش یافته است. وقتی زبان منقرض شود فرهنگ و آداب و رسوم هم از بین میرود. زوجهای جوان به دلیل علاقهمند نبودن به زبان مادری خود، زبان خلجی را به فرزندان خود منتقل نمیکنند. یعنی بیشتر خلجزبانان زیر ۳۰ سال تمایلی ندارند که به فرزندان خود زبان خلجی بیاموزند. بر اساس تحقیقات انجام شده، از هر ۱۰۰ خانواده فقط ۵ خانواده به کودکان خود زبان خلجی میآموزند و کودکان آنها موفق به گویش زبان خلجی میشوند. اکنون نیز در هیچ جای دنیا جز خلجستان قم دیگر خلج نیست. ریشه خلجها و وطن اصلی خلجها در قرن ۵ میلادی در دره «چو» در منطقهای با عنوان بالاساقون قرقیزستان بود. آن طور که پروفسور دورفر گفته، خلجها آخرین بازماندگان آرقوها هستند. در زمان صفویه هم خلجها در قم بودند و حتی گفته میشود اینها از بازماندگان سلجوقی هستند.[11]
ویژگیهای زبان خلجی
به نظر پروفسور گرهارد دورفر (Gerhard Doerfer) مهمترین ویژگی زبان ترکی خلجی در آن است که بسیاری از ویژگیهای ترکی باستان را در آواها حفظ کردهاست؛ به عنوان مثال حرف «ه» که از دوران نیا-تُرکی (پروتوتورک) باقیمانده و قبلاً هم «پ» بودهاست. بنابراین ترکی خلج از ترکی قدیم یعنی زبان گوک تورکها که در کتیبهٔ ارخون باقیماندهاست، قدیمیتر است. همچنین پروفسور دورفر با مشاهدهٔ پارهای ویژگیهای مشترک ترکی خلجی و ترکی قدیم آرغو به این نتیجه رسیدهاست که خلجهای مرکز ایران فرزندان همان آرغوها هستند.[12]
ویژگیهای این زبان بدین صورت است:
۱. صدای(د)به مشابه ترکی باستانی در ترکی خلجی نیز باقیمانده و به (ی) تبدیل نشده؛ مانند:هاداق (آیاق=پا)/ هادوری (آیری=جدا)/ اودانماق (اویانماق= بیدار شدن). این عدم تغییر در صدا در زبانهای ترکی موجود فقط در ترکی تووا در جنوب سیبری باقیماندهاست.
۲. حرف (ی) در اکثر کلمات باقیمانده و از بین نرفتهاست؛ مانند: ییل(ایل=سال)، یپلیک (ایپلیک = طناب).
۳. حروف (ق) و (گ) مانند گذشته باقیماندهاند و از بین نرفتهاند؛ مانند: سیچقان (سیچان = موش)، تاووشقان /تؤوشقان (دؤوشان = خرگوش)، یونگ (یون = پشم)، قیسقه (قیسسا = کوتاه)، کورگئگ (کوره ک = پارو).
۴. در انتهای بسیاری از کلمات هنوز کسره و فتحه استفاده میشود و به (ایی) تغییر نکردهاست؛ مانند: تیشه (دیشی = مونث)، تره (دری = پوست) آلتا (آلتی = شش).
۵. در ترکی خلجی به جای کلمه (دییل یا دییر) به معنای (نیست) مانند ترکی قدیم از کلمه (داغ یا دَق) استفاده میشود.
۶. صامتها (کوتاه، بلند، دیفتونگ) هنوز به شکل ترکی باستانی باقیمانده، در حالی که در اکثر زبانهای ترکی این صامتها کوتا یا نسبت به قبل کوتاهتر شدهاند؛ مانند:اوون (اون = دَه)، هئو (ائو= خانه) کؤز (گؤز = چشم)، قول (قُل = بازو)، یورقان (یُرقان = لحاف).
۷. «ه» اول کلمات از دوران ترکی مادر (قبل از ترکی قدیم قرون ۷-۶م) باقیمانده، در حالی که در سایر زبانهای ترکی بسیار نادر است؛ مثلاً هاز(آز = کم)، هاقاچ (آقاج = درخت)، هوزوم (اؤزؤم = انگور)، هئو (اِئو = خانه)، هوچاق (اوجاق)، هتک (اتک = دامن).
۸. حرف(ک)نیز در اول بسیاری از کلمات باقیمانده و به (گ)تبدیل نگردیدهاست؛ مانند:کؤن / کین (گؤن=آفتاب، روز)، کئچه (گئجه = شب)، کؤرمک (گؤرمک = دیدن)، کؤز/کئز (گؤز=چشم).
۹. دیگر ویژگی زبان خلجی وجود حرف (ت) در اول کلمات به جای حرف (د) است؛ مانند:تیل (دیل = زبان)، تیش (دیش = دندان) تؤش (دوش = سینه)، تیرناق (دیرناق = ناخن)، تیز (دیز= زانو)، تؤرت (دؤرت=چهار).
۱۰. در وسط کلمات حرف (غ) به صورت (ق) تلفظ میشود؛ مانند:بوقاز (بوغاز= گلو).
۱۱. کلماتی که در ترکی آذربایجانی به (خ) ختم میشوند، در خلجی به (ق) ختم میشوند؛ مانند: توق (توخ = سیر)، قولاق (قولاخ = گوش)، بارماق (بارماخ = انگشت)، تورپاق (تورباخ = خاک)، اوزاق (اوزاخ = دور).
۱۲. در ترکی خلجی پسوند مفعولٌ عنه (از) مانند ترکی قدیم (دا) یا (ده) است، در حالیکه در ترکی امروزی، (دان) و (دن) است؛ مثال: بیز او بؤز سودا ایچتیک. (ما از آن آب خنک نوشیدیم). نئرده کئلی یورین؟ (از کجامی آیی؟).
۱۳. حرف (نی) ترکی قدیم که در ترکی اوغوز و بسیاری لهجههای دیگر به (ی) تبدیل شده، در ترکی خلج مانند ترکی قدیم آرگو به (ن) تبدیل شدهاست. مانند: کون / قون = گوسفند که در ترکی قدیم، کونی / قونی و در ترکی امروزی کویون و در لهجه آذربایجانی قویون گفته میشود.[13]
عبدالله واشقانی فراهانی در کتاب مبانی دستور زبان خلچی (خلچ تیلی بیلکی سی قوراقی) توضیحات مبسوطی درباره ویژگیهای این زبان داده است[14].
شعری به زبان ترکی خلج
- خطاب مادر به فرزند
بالام! دؤشمن یسّل چکمیش وطنگه | قرهدونقوز بیزه آلمیش کمینگه | |
سعیدوم! محسنوم! حربه قاپالدیز | حمیدوم! هرمزوم! سنگر توتالدیز | |
ایران تورپاقِه دؤشمنلر یئرِه دَق | وطن سَومَگلِه یورتِه هَرِِه دَق | |
بولِت تا گورلهمقَه تولِه یقماز | خلج شیرِه بالام جان تؤلکؤ توقماز | |
نهنئی سیتی اگر بی کؤن قوش امسه | تاووشقان هئکمهکیده پارّه یئسه | |
بئیون قوش اولمشرتِه کؤکچَه طرلان | تاووشقان اولمشرتِه یئرچه اصلان | |
اوغول بئجرمیشم بیلوم اییلمیش | ساچ هر گئنتیرمیشم تیشوم تئکئلمیش | |
بالام جانهای بالام جانهای بالام جان! | دخیلم. وارمقا الده خوزستان |
- جواب فرزند به مادر
نَنَم جان هئقلهمه کئز یاشِه تئکمه | یؤزؤی جئرمقلهمه غم تُخمِه هکمه | |
تا بیز وارَق و بئزدِه وارهلر وار | ایران یالقی گرهک دؤشمنلرِه زار | |
سنؤی سیتؤی امَن دیودَه آلور باج | فیل آغزیده تئکر سُقسورمسه عاج | |
مومای تا گرلهمگّی هؤلکؤ اولماز | خلج شیرِه نهنم جان تؤلکؤ اولماز | |
اگر دؤشمن یووَرقَه کهکشانقا | فلک وئرِگه آرکا نیمهزانقا | |
اونو بی هوقچه یولدوزقه تیکم من | فلک چرخیده تا یئرگه چکم من | |
اگر هوت اولقه سیلم باشئچه | اگر یئل اولقه تاقم اِییچه | |
اگر سوقه کرشدو واردی چئیگه | چکم تَشقَر تئکم کانی کینئکه |
- خطاب فرزند به تفنگ
تفنگوم چاتمه بسّر یئک الؤمه | قطاروم یئک تئزِلؤپ هیکلومه | |
من و سن وارمئز بی عهد و پیمان | من و سن ایرانوی دردییه درمان | |
بئیون ایرانئمئزکه عرصه تنگر | سیه چاتما مهیهته یاتما ننگر |
پانویس
- Martine Robbeets, (2015), Diachrony of Verb Morphology: Japanese and the Transeurasian Languages, p. 8
- Lars Johanson, Éva Ágnes Csató Johanson, (1998), The Turkic Languages, p. 81
- Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "Turkic Khalaj". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology.
- «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱۸ اوت ۲۰۱۸. دریافتشده در ۲ ژانویه ۲۰۲۰.
- britannica، بازدید: نوامبر ۲۰۰۸.
- «The Khalaj West of the Oxus, V. Minorsky, Excerpts from "The Turkish Dialect of the Khalaj", Bulletin of the School of Oriental Studies, University of London, Vol 10, No 2, pp ۴۱۷-۴۳۷». بایگانیشده از اصلی در ۱۳ ژوئن ۲۰۱۱. دریافتشده در ۴ نوامبر ۲۰۰۸.
- Bosworth, C.E. ; Doerfer, G. «K̲H̲alad̲j̲.» Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2008. Brill Online. UNIVERSITEITSBIBLIOTHEEK LEIDEN. 04 November 2008 <http://www.brillonline.nl/subscriber/entry?entry=islam_COM-0485>
- * Kıral, Filiz. 2007. Cultural changes in the Turkic world. Istanbuler Texte und Studien, Bd. 7. Würzburg: Ergon-Verl. p.۱۶۵
- Ethnologue report for Iran
- https://www.hamshahrionline.ir/news/451382/زبان-خلجی-در-حال-انقراض
- منبعی بر قسمت بعدی ذکر نشده!که در زمان محمود کاشغری یعنی نهصد سال قبل در آسیای میانه بین اسفیجاب (تالاس و بلاساغون)زندگی میکردند و از ترک شدن سغدیها به وجودآمدهاند.
-
- خلجها یادگار ترکهای باستان، علیاصغر جمراسی (فراهانی)
- مبانی دستور زبان خلچی.
-
- ترجمه:
- خطاب مادر به فرزند
فرزندم! دشمن به وطن حمله کرده است گراز سیاه به کمین ما نشسته است سعیدم! محسنم! اسلحه به دست بگیرید حمیدم! هرمزم! سنگر بگیرید خاک ایران جای دشمنان نیست کسی که خاک وطن را دوست نداشته باشد، مرد خانهاش نیست ابر تا نغرّد، تگرگ نمیبارد فرزند عزیزم! شیر خلج، روباه نمیزاید چنانچه روزی شیر مادرت را گنجشک میخورد (و) خرگوش تکهای از نانش را میخورد امروز گنجشک در آسمان عقاب میشد خرگوش در زمین شیر میشد پسر پروردهام، کمرم خم شده گیسم سفید شده دندانهایم ریخته فرزندم آی فرزندم آی فرزندم! دخیلم. خوزستان از دست نرود - جواب فرزند به مادر
مادر جان گریه مکن از چشمانت اشک نبار رخسارت را مخراش و تخم غم مکار چندی که ما هستیم و امثال ما هستند باید ایران آزاد باشد و دشمنانش زار کسی که شیر تو را مکیده، از دیو باج میگیرد مشت او از دهان فیل عاج میریزد تا نهال را حرس نکنی درخت بلند نمیشود مادر جان! شیر خلج، روباه نمیشود چنانچه دشمن به فلک برود (بگریزد) (و) فلک از آن بدبخت حمایت کند او را با تیر به ستاره میدوزم (و)از چرخ فلک به زمین میکشم اگر (دشمن) آتش باشد، بر سرش (همچون) سیلم اگر باد باشد، در برابرش (همچون) کوهم اگر داخل آب شد (شود) و به رودخانه رفت (بریزد) (او را) بیرون میکشم و خونش را در آفتاب میریزم - خطاب فرزند به تفنگ
ای تفنگ من! چاتمه آویزان شدن کافی است؛ به دستم بیا ای قطار (فشنگ)! بیا و هیکلم (سینهام) ردیف شو من و تو دارای یک عهد و پیمانیم من و تو به درد ایران، درمانیم امروز به ایران ما عرصه تنگ است برای تو در چاتمه بودن و برای من خواب ننگ است - سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، جواد هیئت، نشر پیکان، تهران، ۱۳۸۰