بهاءالله
میرزا حسینعلی نوری (۱۸۱۷، تهران – ۱۸۹۲، عکا) شهرت یافته با لقبِ بَهاءُالله، رهبر دینی ایرانی، پایهگذار آیین بهایی و از پیروان باب بود. پیروان او بهائی خوانده میشوند.[3] بهائیان معتقدند که حسینعلی نوری، بنیانگذار دین بهائی جدیدترین فرستاده الهی در سلسله پیامبران پیشین چون ابراهیم، موسی، بودا، زردشت، مسیح و محمّد است و رسالتش برای ایجاد تمدّنی جدید و جهانی است که بشر در این زمان بدان نیازمند است. تا سال ۲۰۱۰ شمار بهائیان بین ۵/۵ تا ۷ میلیون نفر برآورد شدهاست.[4][5][6] او در عکا (واقع در اسرائیل کنونی) به «شیخ کبیر ایرانی»، معروف بود.[7]
بهاءالله | |
---|---|
نام در زمان تولد | میرزا حسینعلی نوری |
زادهٔ | ۱۸۱۷ تهران، ایران |
درگذشت | ۱۸۹۲ عکا، ولایت بیروت، امپراطوری عثمانی (اسرائیل کنونی) |
آرامگاه | روضهٔ مبارکه |
ملیت | ایرانی – امپراتوری عثمانی[1]:۲۶۰ |
دیگر نامها | بهاءالله سدرة المنتهی[2] جمالِمُبارک هیکلِ اَطهَر حسینعلی نوری مازندرانی |
پیشه | رهبر دینی و پایهگذار آیین بهایی |
شناختهشده برای | پایهگذاری دین بهائی |
کارهای برجسته | کتاب اقدس رساله سؤال و جواب کتاب عهدی کتاب ایقان کلمات مبارکه مکنونه |
پیش از | عبدالبهاء |
دین | مسلمان شیعه (تا پیش از سال ۱۲۲۱) پیوستن به آیین بابی (از سال ۱۲۲۱) اعلان عمومی «منیظهرهالله» و دعوت به آیین بهائی (از سال ۱۲۵۲) |
همسر(ها) | آسیه فاطمه گوهر |
فرزندان | عباس (غُصنِ اَعظَم) مشهور به عبدالبهاء بِهیّه (ورقهٔ عُلیا) میرزا مهدی (غُصنِ اَطهَر) میرزا محمدعلی (غُصنِ اَکبَر) |
والدین | پدر: میرزا عباس نوری مادر: خدیجه خانم |
شخصیتهای اصلی | |
نوشتهها | |
کتاب اقدس - کتاب ایقان | |
مؤسسات | |
تاریخچه | |
شخصیتهای برجسته | |
بیشتر | |
نشانهها - احکام |
میرزا حسینعلی، از اهالی منطقه نور مازندران، در تهران در خانوادهای که با دربار قاجار ارتباط داشت متولد شد. او که با تفکر شیخی آشنا بود، به سال ۱۸۴۴، در ۲۷ سالگی، دعوت سید علیمحمد باب را پذیرفت و به تبلیغ آموزههای او پرداخت.[8] او در گردهمایی بدشت لقب بهاءالله به معنی «شکوه خداوند» را برای خود برگزید. برخلاف انتظار، علیمحمد باب قبل از تیرباران، حداقل در ظاهر، میرزا یحیی صبح ازل، برادر کوچکتر و ناتنی بهاءالله، را به جانشینی خود برگزید. پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیها، بهاءالله در سیاهچال زندانی شد، اما پس از چهارماه تبرئه و به همراه برادرش به بغداد تبعید شد.[8]
پس از مدتی، بهاءالله در اعتراض به سیاستهای برادرش از بغداد به سلیمانیه رفته و درویشی پیشه کرد. اما دوباره به دعوت بابیها به بغداد برگشت. سیاست غیبت صبح ازل[9] و نوشتههای بهاءالله مانند کتاب ایقان در بغداد باعث شدند که اکثر بابیها پیرو بهاءالله شده و او به عنوان رهبر بابیها شناخته شود.[8] او سپس در سال ۱۸۶۳ در بغداد اعلان کرد که همان منیظهرهالله یا موعودی است که باب به آمدنش وعده دادهبود. احتمالاً تحت فشار دولت ایران، دولت عثمانی او را به استانبول و سپس به ادرنه تبعید کرد. در سال ۱۲۸۰، او جدایی خود از صبح ازل را اعلان نمود و خود را پیامبری مستقل معرفیکرد.[8] او رسالتش را با نوشتن نامه به سران کشورهای مختلف به صورت عمومی اعلام نمود. دولت عثمانی به دلیل دعاوی دینی بهاءالله و درگیری بین بهائیان و ازلیان[10] وی را به عکا تبعید و در قلعهای زندانی کرد.[11] در این دوران، او به درخواست پیروانش برای کتابی در مورد شریعت و مناسک مذهبی، کتاب اقدس را ارائه کرد و آن را وحی الهی و جایگزینی برای قرآن و کتاب بیان دانست. او در سال ۱۸۹۲ درگذشت و عبدالبهاء جانشین او شد.[8]
زندگینامه
کودکی و جوانی
میرزا حسینعلی نوری از اهالی منطقه نور مازندران، در ۱۲ نوامبر ۱۸۱۷(سال ۱۱۹۵ هجری شمسی) در تهران متولد شد.[12] بهائیان نسبت وی را از یک سو به زرتشت و از سوی دیگر به یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی میدانند. همچنین به اعتقاد بهائیان، حسینعلی نوری از طریق همسر سوم ابراهیم، (قطوره) به وی منسوب است.[13] پدرش میرزا بزرگ نوری از رجال دوره فتحعلی شاه و مردی ادیب و خطاط بود و در دربار شاه ایران منصبی عالی داشت. او به مانند دیگر فرزندان چنین خانوادههایی آموزشهایی چون خواندن، نوشتن، خوشنویسی، خواندن قرآن و اشعار شعرای مشهور ایرانی (چون عطار، حافظ و مولوی) را در خانه و از معلمین خصوصی دریافت کرد.[14] در جوانی به خود او مقام و مناصبی در دستگاه حکومت پیشنهاد شد که وی نپذیرفت.[15]
ازدواجها
ازدواجهای حسینعلی نوری همه قبل از اظهار پیامبری او و حتی قبل از کتاب اقدس، کتاب احکام بهائی بودهاست.[16] او بهطور همزمان سه همسر داشتهاست. آسیهخانم،[15] فاطمه و گوهر (بنا بر برخی منابع به نظر میرسد گوهر خدمتکار همسر اول حسینعلی نوری بود).[17] وی مجموعاً ۱۴ فرزند داشت که تنها ۷ نفر از آنها به سن بلوغ رسیدند و باقی در دوران طفولیت از دنیا رفتند. ۷ نفر از این فرزندان از آسیهخانم و ۶ نفر آنها از فاطمهخانم بودند. او از گوهر تنها یک فرزند داشت.[16]
از شیخیه تا تیرباران باب
میرزا حسینعلی با شیخیهای نور و تهران در تماس بود، امری که با توجه به محبوبیت شیخیهٔ رمزآلود در میان اشراف قاجار و تمایل وی به اندیشهورزی طبیعی بود. در سال ۱۲۲۱ (۱۸۴۴ میلادی) ملا حسین بشروئی برای دعوت شیخیها به عقاید جدید بابیت به تهران آمده بود و توانست میرزا معلم نوری را بابی کند. میرزا معلم به درخواست ملا حسین بشروئی قبول کرد که با میرزا حسینعلی تماس بگیرد. به این ترتیب میرزا حسینعلی دعوت سید علیمحمد باب در مورد مرجعیت مذهبی او به عنوان «باب» امام دوازدهم شعیان را پذیرفت. هرچند او هیچگاه خود سید علیمحمد باب را ندید.[10][18] او در آن زمان ۲۷ سال داشت. میرزا حسینعلی در ابتدا به روستای خود تاکر رفت و اقدام به گسترش آئین بابی در نور و مازندران نمود. باتوجه به وجههٔ او به عنوان یکی از اشراف محلی، سفر وی موفقیتآمیز بود و منسوبان او منجمله دو برادرش میرزا یحیی و میرزا موسی و حتی افرادی از طبقه روحانی به آئین جدید گرویدند. از سیزده فرزند میرزا بزرگ نوری، حداقل یکی شیخی و حداقل شش فرزند بابی شدند.[8]
میرزا حسینعلی اگرچه از اولین پیروان باب بود، با بابیهای دیگر متفاوت بود از این نظر که بیشتر آشناها و ارتباطاتش با درباریان بود و نه علمای شیعه و هستهٔ اصلی جنبش بابیه.[19]:۴۹۸ میرزا حسینعلی از مقام و ارتباطات خود در تهران نهتنها برای تبلیغ بابیت، بلکه برای محافظت از همکیشان خود نیز استفاده کرد. تلاش او برای آزادسازی طاهره از زندان به زندانیشدن موقت خودش انجامید. سه سال بعد او به همراه برادرش میرزا یحیی در گردهمایی بدشت شرکت کرد. در بدشت او نقش کماهمیتی داشت: او باغهایی اجاره نمود و به تشویق باب برای بابیها القابی را انتخاب کرد. خود او نام «بهاء» به معنی «شکوه (خداوند)» را برای خود برگزید و برادرش میرزا یحیی به «صبح ازل» ملقب گشت. در مناظرهای که بین طرفداران نگهداشتن شریعت اسلام و نسخ آن درگرفت، بهاءالله در گروه حامیان نسخ شریعت اسلام بود.[8] در این گردهمایی استقلال بابیه و جدائی آن از اسلام اعلام شد.[20]
پس از آغاز درگیری بابیها با حکومت قاجار، بهاءالله و همراهانش (شامل صبح ازل) از نور به سمت قلعهٔ طبرسی در نزدیکی بابل، مازندران، شتافتند تا به بابیان محاصره شده در آنجا کمک کنند. اما در راه دستگیر و در آمل زندانی شدند.[8] بهاءالله ظاهراً قصد داشت که از جایگاه اجتماعی خانواده خود برای مذاکره پایان جنگ قلعه طبرسی استفاده کند.[21] نظریهٔ دیگر آناست که همانند دیگر بابیها در قلعه، بهاءالله جنگ را به مانند نبرد کربلا فرصتی برای شهادت میدید.[19]:۵۰۴ در این زمان محمد شاه حکم قتل بهاءالله را صادر نمود ولی مرگ ناگهانی وی در چهارم دسامبر سال ۱۸۴۸ حکم را بیاثر کرد.[21] سهسال بعد برای بابیها بسیار سخت گذشت. بسیاری از بابیها در مازندران، نیریز، و زنجان توسط نیروهای حکومت محاصره و قتلعام شدند. حکومت سید علیمحمد باب را نیز پس از آنکه خود را «مظهر الهی» نامید و «کتاب بیان» را در بنیانگزاری دینی جدید نوشت اعدام کرد.[8] بهاءالله از شورش بابیان در نیریز و زنجان ناراضی بود و آن را بر ضد مشیت الهی میدانست.[19]:۵۰۴
باب در زندان با بهاءالله و صبحازل در تماس بود، که پس از کشتهشدن بسیاری از پیروان برجستهٔ باب بهعنوان محتملترین رهبران بابی مطرح شدهبودند.[8] بهاءالله در این زمان ۳۳ ساله و شخصیتی برجسته و شناختهشده بود و انتظار میرفت که رهبر بابیان شود. اما به صورتی عجیب، بهنظر میرسد که باب صبح ازل، برادر کوچکتر و ناتنی بهاءالله، را که در آن زمان ۱۹ساله بود برای رهبری، حداقل اسماً، انتخاب کردهاست.[8] کول معتقد است به دلیل آوازه بهاءالله و اینکه حداقل یک بار فرمان قتل او صادر شده بود، تلاش شده بود که بهاءالله به عنوان رهبر بابیان مورد توجه انظار قرار نگیرد. حتی نامههای باب به بهاءالله به اسم برادر کوچکش صبح ازل میآمد. بهاءالله، صبح ازل و یکی از منشیان باب به این توافق رسیده بودند که برای حفظ بهاءالله برادر کوچکتر به عنوان یکی از «مرایا» معرفی شده و به عنوان مقام رهبری بابیان شناخته شود.[22] امانت نیز بر این عقیده است که شاید انتصاب میرزا یحیی صبح ازل به همت و وساطت بهاءالله صورت پذیرفته باشد. چه که بسیار بعید است که میرزا یحیی، نو جوانی که در ۱۸۵۰ بیش از هیجده سال نداشته توانسته باشد مستقیماً محل توجه باب واقع شده باشد، بهویژه در شرایطی که باب در حبس ماکو و چهریق از ارتباط با پیروان خود ممنوع بودهاست.[23] از طرف دیگر مکاوین میگوید به نظر میرسد ارجاعات متعددی در نوشتههای باب شواهدی قوی از انتخاب صبح ازل به جانشینی باب ارائه میدهند. باب از نامههای صبح ازل استقبال میکرد و ادعا میکرد که آثار الهام الهی در نوشتههای او وجود دارد. پیشتر سبقت در ایمان، و عضویت در طبقه «علماء» شروط رهبری بابیان بود ولی به نظر میرسد باب صبح ازل را به دلیل تصور او در مورد توانایی درونی (فطرت) در دریافت علم الهی برای جانشینی انتخاب کردهاست.[9] به عقیدهٔ مکاوین برخلاف شواهد کافی بر وصی بودن صبح ازل، منابع متاخر بهائی این انتساب را کماهمیت جلوه داده یا تحریف کردند.[19]:۴۹۷ بهاءالله در کتاب ایقان جانشینشدن برادرش را قبول دارد.[10] اما صبحازل جوان مشروعیت و مرجعیت وسیعی نداشت و جامعهٔ بابی دچار تشتت گشته و در گوشهکنار افراد متعددی ادعای مقامی الهی کردند.[8] باب تأکید کردهبود که چهرهٔ آخرالزمانی دیگری به نام «من یظهرهالله»، عظیمتر از خود باب[24] ظهور خواهد کرد.[8] عصاره و هدف از رسالت باب همانطور که خود او همیشه بر آن تأکید داشت آماده کردن مردم برای این ظهور دوم و عظیمتر بود،[24] ظهوری که به کرات آثار باب به آن اشاره میکند.[25] در این زمان بابیان دلسرد به دنبال رهبری جایگزین باب میگشتند. صبح ازل در ابتدا رقیبان را تحمل میکرد و خود را در سرسلسلهٔ ظهورات میدانست، گرچه بعدها رقیبان را دیگر تحمل نکرد. اما بهاءالله از ابتدا ظهورات بابی دیگر را کماهمیت جلوهداده و بر جایگاه بلند خود تأکید میکرد.[8]
ترور ناصرالدینشاه توسط بابیها و زندانیشدن
بهاءالله در سال ۱۸۵۱ و پس از تیرباران باب به در خواست امیرکبیر ایران را به مقصد کربلا ترک میکند.[15][26] او در کربلا ادعا کرد که همان امام حسین است که پس از ظهور امام زمان رجعت کردهاست. اما این راز را از خیلی از همراهانش مخفی، و در مجامع عمومی برای حفظ اتحاد و تبلیغ بابیت، از صبح ازل حمایت میکرد.[8]
بهاءالله یک سال بعد با کشتهشدن امیرکبیر و به دعوت میرزا آقاخان نوری جانشین امیرکبیر به ایران بازمیگردد.[15][27] میرزا آقاخان با بهاءالله خویشاوند و همولایتی بود[8] و بهاءالله پس از بازگشت ماهها میهمان صدر اعظم بود.[28] حسینعلی نوری به تازگی وارد تهران شده بود که طوفان تازهای دامنگیر جامعه بابی میشود. علت این گرفتاری بابیهای رادیکال[8] بودند که بعد از اعدام باب، تصمیم به قصاص شاه گرفته و به جان او سوء قصد کرده بودند. بهاءالله قبل از سوء قصد به جان ناصرالدین شاه در منزل یکی از برادران میرزا آقا خان نوری در شمیران به سر میبرد. به گفته نبیل زرندی او در آنجا با «عظیم»، سرکردهٔ این توطئه ملاقات میکند و او را از نقشه قتل شاه برحذر میدارد[28] و این برنامه را محکوم میکند.[29]
سوءقصد به جان شاه در ۱۵ اوت ۱۸۵۲ اتفاق میافتد که در جریان آن شاه فقط جراحات سطحی برمیدارد.[30] اما بلافاصله بعد از سوءقصد نافرجام به جان ناصرالدین شاه، همه بابیان برجسته که نقشی در این توطئه نداشتند از جمله بهاءالله دستگیر میشوند[15][31] و شاه انتقامجو فرمان قتلعام بابیان را صادر میکند. بسیاری از بابیان و حتی افرادی که مشکوک به بابی بودن بودند در یک کشتار دسته جمعی هولناک با سازماندهی علماء، دولتیان، شاهزادگان قاجار، دیوانسالاران و تاجران در ملاء عام به انحائی فجیع شکنجه و اعدام میشوند.[32][33] میرزا آقاخان نوری برای کاهش احتمال انتقام دستور داده بود که قربانیان بین گروههای مختلف مانند نظامیان، نجیبزادگان و اساتید و شاگردان دارالفنون تقسیم شوند تا مسئولیت کشتار بین همگان تقسیم شود. بعضی را شمعآجین کردند،[34] بعضی را به دم توپ بستند، بعضی را قطعه قطعه کردند،[35] و بعضی را قبل از اعدام چشم از حدقه درآورند،[36] یا پوست از پا کندند و بعد از فرو بردن در قیر داغ مجبور به دویدن کردند.[32] چندین هزار نفر در این قتلعام کشته شدند.[32]
مهد علیا (مادر شاه) بهاءالله را در حادثهٔ حمله به پسر خود متهم میدانست و سعی داشت میرزا آقاخان نوری را نیز به عنوان همدست متهم کند.[37] میرزا آقاخان نیز برای مبری ساختن خود بابیان را به شدت سرکوب میکند.[38]
پس از ترور، بهاءالله با علم به اینکه ممکن است در مظان اتهام قرار بگیرد حاضر به اختفا نمیشود و به منزل شوهر خواهرش که منشی سفیر روسیه بود میرود، اما دستگیر شده و با غل و زنجیر به زندان سیاهچال برده میشود.[8] بهاءالله را به زندان سیاهچال تهران که بعدها تخریب و بر روی بقایای آن تکیه دولت ساخته شد، بردند و مدت چندین ماه وی را در غل و زنجیر نگاه داشتند.[39] زنجیر سنگینی بر گردن بهاءالله بود که آثار آن تا آخر عمر بر گردنش دیده میشد.[40] بهاءالله در این زندان شاهد اعدام بسیاری از دوستان بابیاش بود.[8] وی مینویسد که در این سیاهچال، چندین بار حالات عرفانی-معنوی را تجربه کرده و به مقام رسالت خود آگاه شدهاست.[18][15][40][10] رابرت استاکمن این واقعه را شروع دورهٔ رسالت او در نظر میگیرد هرچند که بهاءالله این موضوع را در آن هنگام آشکار نکرد.[40]
آزادی از زندان و تبعید به بغداد
- اقامت اول در بغداد
با اثبات بیگناهی حسینعلی نوری و اقدامات و پیگیریهایی که از طرف اقوام او و خصوصاً شوهرخواهر او، میرزا مجید، منشی سفارت روسیه، و میرزا آقاخان صدراعظم انجام شد، و صرف اموال فراوان[10] وی بعد از ۴ ماه به دستور شاه از سیاه چال تهران آزاد شد؛[15] مشروط بر اینکه ایران را ترک کند. برای ترک ایران یک ماه به او مهلت دادند.[41] او بعدها در نامهای به الکساندر دوم امپراتور روسیه از تلاشهای سفیرش تشکر کرد.[10] بهاءالله پس از آزادی از سیاهچال بسیار بیمار بود و قدرت جسمی کافی برای سفر طولانی را نداشت. خانهٔ او غارت و ویران شده بود و خانوادهٔ او در نقطهٔ دورافتادهای از پایتخت به سر میبردند.[42] سفیر روسیه پیشنهاد اقامت در روسیه را به او داد ولی او قبول نکرد و تبعید به عراق را ترجیح داد.[30][42] بهاءالله در ۱۲ ژانویهٔ سال ۱۸۵۳ (آغاز محرم ۱۲۶۹) به همراه خانواده و دو برادرش میرزا موسی و میرزا محمد قلی به بغداد که در آن دوران عراق جزو متصرفات دولت عثمانی بود رسیدند.[30][42][8] دولت عثمانی برای در امان ماندن بهاءالله از دخالتهای دولت ایران به او شهروندی عثمانی اعطا کرد.[1]:۲۶۰
در بغداد بهاءالله مطیع برادر ناتنیاش میرزا یحیی صبح ازل بود و عقاید بابیه را تبلیغ میکرد.[10] صبح ازل برای محافظت از خود،[30] خود را از سایر بابیان پنهان میکرد. او امورات را از طریق واسطههایش مانند بهاءالله اداره میکرد و بهاءالله هم در جمع به برادرش ارجاع میداد.[8] صبح ازل از نظر مالی به بهاءالله و برادر وی میرزا موسی وابسته بود.[30] سیاست غیبت صبح ازل به تدریج به بیگانگی او با بخش بزرگی از بابیهای تبعیدی انجامید و آنان شروع به همپیمانی با دیگر مدعیان، بهویژه بهاءالله، کردند.[9] در سال ۱۸۵۳، بین بهاءالله و صبح ازل و پیروان نزدیک صبح ازل درگیری رخ داد. بهاءالله با سیاست مخفیماندن صبح ازل مخالف بود.[8] او ادعا کرد که «من یظهرهالله» است اما با مخالفت صبح ازل و دیگر بزرگان بابی مواجه شد چون این ادعا را مخالف وصیت باب میدانستند.[10] تلاشهای مستمر صبح ازل برای ترور شاه، که بهاءالله با آن مخالف بود، یکی دیگر از دلایل تنش بود؛ لذا بهاءالله بغداد را به مقصد سلیمانیه ترک کرد تا از صبح ازل فاصله بگیرد.[8]
- در سلیمانیه
او بغداد را در ۱۰ آوریل ۱۸۵۴ ترک کرد.[30] و دو سال از ۱۸۵۴ تا ۱۸۵۶ را به زندگی درویشی در کوههای سرگلو در منطقهٔ سلیمانیه سپری کرد.[8] در کردستان او با صوفیان طریقتهای قادریه و خالدیه نقشبندیه معاشرت داشت و در مجالس آنها شرکت میکرد و ظاهراً به نام «درویش محمد» مشهور بود.[10] او در این زمان شعری عرفانی (قصیده ورقائیه) سرود و در آن به بعثت خود (به عربی «بعثتی») اشارهکرد.[8] عزیه نوری میگوید که بهاءالله در سلیمانیه هم ادعای ریاست بر بابیان کرد ولی توفیقی نیافت، لذا به یادگیری علوم غریبه پرداخت.[10] وی در نهایت به درخواست بابیان برجسته که تأثیر تنشزدایی و ثباتبخشی وی را در بغداد ضروری میدیدند و به اصرار خانواده خود در مارس ۱۸۵۶ به بغداد بازگشت.[8] وی تا سال ۱۸۶۳ در آنجا اقامت گزید و به بسط پیروان وفادار و روزافزون خود از طریق آثار زیبای عرفانی و رسالههای اعتقادی متقن و صریح همچون کلمات مکنونه، هفت وادی و کتاب ایقان، که به فارسی یا عربی مینگاشت، پرداخت.[8]
- بازگشت به بغداد
هنگامی که بهاءالله به بغداد بازگشت جامعهٔ بابی اوضاع نابسامانی داشت و دچار ناامیدی و تفرقه شده بود. بهاءالله که مصمم بر تغییر وضعیت موجود بود شروع به تلاش برای احیای جامعهٔ بابی در عراق و ایران نمود.[30] از مهمترین آثاری که بهاءالله در دوران اقامت در بغداد نگاشت میتوان به کلمات مکنونه، کتاب ایقان، جواهر الاسرار[15][43] و دو اثری عرفانی به نامهای چهار وادی و هفت وادی اشاره کرد که نقش بسزایی در احیای جامعه به شدت سرکوب شده بابی ایفا نمودند.[40][43] این آثار به جوانب مختلفِ ایمان دینی میپردازند: هفت وادی و چهار وادی به جنبه معنوی و عرفانی دین و سلوک انسان در مراحل کسب کمالات معنوی میپردازند، کلمات مکنونه راهکردهای عملی یک زندگی اخلاقمند را مشخص میکند و جواهر الاسرار و کتاب ایقان مبانی و اصول اعتقادی آئین جدید را تشریح میکنند.[44] بهاءالله پیشگویی اسلامی مبنی بر ظهور مهدی یا مسیح در سال ۱۲۸۰ هجری را که به باور عمومی رسیده بود جدی گرفت و دعوت خود را تا آن سال آشکار نساخت. اگر چه شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه او «رازی موعودگرایانه» (مبنی بر دعوت خود) را سالها پیش از این پنهان نگاه داشته بود.[8] او اندیشهٔ فاجعهبار مبارزهٔ مسلحانه در بابیت را (که صبح ازل هنوز بهآن پایبند بود) با تهذیب نفس مشابه تصوف و عرفان جایگزین کرد.[8] او در آثار خود درکی جدید از دین بابی را در اختیار بابیان قرار داد.[30]
تعداد پیروان او به شکل فزایندهای رشد کرد و ظرف مدت کوتاهی هم بابیها و هم مقامات ایرانی و عثمانی او را به عنوان رهبر برجسته بابیان شناختند. وی در خارج جامعهٔ بابی نیز از همراهی و تأیید ساکنان بغداد و مسافرانی که به این شهر میآمدند برخوردار بود از جمله مقامات عثمانی، افراد برجسته ایرانی و حتی روحانیون سنی که او را به عنوان شخصیتی مهم میشناختند.[30] حکومت ایران که از احیای جامعهٔ بابی تحت رهبری بهاءالله نگران بود مقامات عثمانی را مورد فشار قرار داد تا بهاءالله و یاران در حال فزونی او را به محلی دورتر از مرزهای ایران تبعید کند.[45] مقامات عثمانی این موضوع را قبول کرده و بهاءالله را در ۱۸۶۳ به استانبول فراخواندند.[46]
نوزده سال بعد از آغاز دعوت باب، در ۲۱ آوریل ۱۸۶۳ قبل از حرکت به استانبول بهاءالله و همراهانش برای دوازده روز در باغ نجیب پاشا در حومه بغداد اقامت کردند. در این مکان بود که بهاءالله به بابیان حاضر اعلان کرد که او پیامآور الهی و همان من یظهره الله یا موعودی است که باب به آمدنش وعده دادهاست.[15][45] علاوه بر این بهاءالله در این گردهمایی بر وحدت نوع انسان، شمول گرایی آئین جدید، نفی کامل خشونت و جهاد و اینکه دوره دیانت او دستکم هزار است تأکید کرد.[47] این مناسبت در بین بهائیان به عید رضوان شناخته میشود.[48] اکثر بابیان به او ایمان آورده و زان پس بهائی نامیده شدند.[49][50] احتمالاً چون هنوز سال ۱۲۸۰ هجری آغاز نشده بود، بهاءالله اعلام نوشتاری دعوتش را حدود یک سال به تأخیر انداخت.[8]
تبعیدها به استانبول و ادرنه و جدایی از صبح ازل
بهاءالله و همراهانش (شامل صبح ازل) پس از چهار ماه سفر زمینی به استانبول وارد شدند. در استانبول بود که او ایدههایی را مانند زبان یکسان جهانی برای اتحاد عالم مطرح کرد.[51] پس از حدود سه و ماه نیم اقامت در استانبول، مسئولین حکومت عثمانی دستور تبعید بهاءالله به ادرنه را صادر کردند. احتمال میرود این تبعید به دلیل فشار از سوی سفیر ایران بوده باشد.[30] بهاءالله ابتدا قبول نکرد و خواست در مقابل حکومت عثمانی مقاومت کند تا اینکه یا سلطان را منصرف کند یا شهید شود. اما این نقشه به دلیل همکاری نکردن صبح ازل شکست خورد.[8] بهاءالله چهار سال و نیم در ادرنه اقامت داشت[15] و هزینهٔ زندگیاش را از دولت عثمانی دریافت میکرد.[8]
بهاءالله در بهار و زمستان سال ۱۲۸۰ هجری، دعوتش را به تدریج به دوستانش اعلام کرد. او در «سورة دم (خون)» نوشت که او همان رجعت باب یا «من یظهره الله» است. حواریون نزدیک بهاءالله در ایران نامههایی از او دریافت میکردند و به دست بابیهای ایران میرساندند. بهاءالله و پیروانش استدلال میکردند که سید علیمحمد باب در حقیقت بشارتدهندهٔ ظهور بهاءالله بوده[10] و انتخاب صبح ازل به عنوان جانشین باب، حربهای برای در امان ماندن بهاءالله از حاکمان ایران بودهاست.[8] به گفته سعیدی خطری که بهاءالله را تهدید میکرد از جانب امیرکبیر بود.[52] اگر امیرکبیر به نقش کلیدی بهاءالله در جامعه بابی پیمیبرد حتماً او را به قتل میرساند.[52] مک اوین معتقد است باب پیشبینی کرده بود که «منیظهرهالله» یک یا دو هزار سال بعد ظهور خواهد کرد؛ اما جذابیت ظهور منجی باعث بازتفسیر پیشگوییهای کتاب بیان شد تا نشان دادهشود که باب ظهور زودهنگام منجی را پیشبینی میکرد.[19]:۵۰۰ با این حال سعیدی بر این باور است که باب به قرب ظهور موعود (من یظهره الله) اشاره کرده بود[53] و اساساً بابیان را برحذر داشته بود که مبادا مانند ادیان قبل که با استدلال به کتاب آسمانی خود از پیامبر بعدی محروم شدند با استدلال به آثار باب از ایمان به «مَن یُظهره الله» محروم شوند.[54] آنها میبایست موعود را از آثار و صفات خود او بشناسند و نه از اشاره و دلالت دیگران (حتی خودِ باب و هجده حواری اولیه او).[54] بهاءالله در بهار ۱۸۶۶ خانهاش را از صبح ازل جدا کرد چون عقیده داشت که صبح ازل قصد کشتن او را دارد. سپس بهاءالله آشکارا اعلام کرد که پیامبر مستقلی است و شروع به نوشتن سورههایی کرد که آنها را وحی الهی میدانست. وی در سپتامبر ۱۸۶۷ بهطور قطعی از برادرش جدا شده و از صبح ازل خواست که از از او اطاعت کند. صبح ازل نپذیرفت و او را به مباهله دعوت کرد، اما صبح ازل در مباهله شکست خورد، چون در میانهٔ راه تصمیماش را تغییر داد و در مباهله حاضر نشد.[8]
بهاءالله رسالتش را در دوران اقامتش در ادرنه به صورت عمومی اعلان کرد. این اعلان عمومی در قالب صدور نامههایی به پادشاهان و سران ممالک صورت گرفت.[45] که از جمله این نامهها میتوان به نامه به ناپلئون سوم در فرانسه، نامه به پاپ، نامه به ناصرالدین شاه، پادشاه ایران و نامه به سلطان عبدالعزیز ترکیه اشاره کرد.[45] وی در این نامهها به مقام رسالت خود اشاره کرده[55] و آنها را دعوت به کنارهگیری از جنگ و برقراری صلح و آشتی میکند.[12]
تبعید به عکا
بعد از جدایی بین بهاءالله و ازل، گروه ازلی در پی بیاعتبار کردن بهاءالله نزد مقامات عثمانی شکایت کرند و او را متهم به برنامهریزی برای آشوب و اغتشاش نمودند.[11] دائرةالمعارف بزرگ اسلامی مینویسد که آغازگر شکایت بهائیان بودهاند.[10] هیئت تحقیق بهاءالله را از اتهامات مذکور مبری دانست ولی به مقامات عثمانی هشدار داد که بهاءالله و ازل هر دو دعاوی مذهبی دارند. این امر بالقوه موجب بینظمی امپراتوری عثمانی تشخیص داده شد و بهاءالله و ازل متعاقباً طی یک فرمان سلطنتی به تبعید، حبس ابد و عدم ارتباط با دیگران محکوم شدند، دارایی بهاءالله در بغداد مصادره شد و بهائیان سرشناس بغداد دستگیر و به موصل تبعید شدند.[11] در صدور این فرمان احتمالاً فشار ایران بر عثمانی برای تبعید بهاءالله و ازل به مناطق دور افتادهتر بسیار مؤثر بودهاست.[56] دائرةالمعارف بزرگ اسلامی مینویسد که بین دو گروه بهائی و ازلی درگیری ایجاد شده و چند نفر از هر دو گروه کشته شدند و علت تبعید صبح ازل به قبرس و بهاءالله به عکا این بودهاست.[57] در سال ۱۸۶۸ حکومت عثمانی دستور تبعید بهاءالله را صادر کرد و او و گروهی از پیروانش در ۳۱ اوت ۱۸۶۸ وارد زندان-شهر عکا شدند.[58] عکا در آن زمان به دلیل شرایط نامساعد و نامطلوبی که داشت شهری بود که به عنوان تبعیدگاه و محل حبس زندانیان سیاسی حکومت عثمانی مورد استفاده قرار میگرفت.[59] بهاءالله و همراهانش به مدت دو سال در شرایط بسیار دشوار و نامناسبی در قلعهای محبوس بودند و چندین نفر از همراهان بهاءالله و یکی از پسران بهاءالله به اسم میرزا مهدی به دلیل بیماری و سختی شرایط جان دادند.[60][61][59] در این دوران بهاءالله به صدور نامه به پادشاهان و سران ممالک ادامه داد و از این زندان بود که ملکه ویکتوریای انگلستان، الکساندر دوم روسیه و پاپ پی چهارم را مورد خطاب قرار داد.[62]
روابط بهاءالله با حاکمان محلی خوب بود، به جز زمانی که چند بهائی افراطی بدون اطلاع بهاءالله چندین ازلیی را که برای حکومت عثمانی جاسوسی میکردند و محلیها را علیه بهائیان میشوراندند، کشتند. بهاءالله این اقدام را شدیداً محکوم کرد، اما محدودیتهایش بیشتر شد.[8] کمی بعد اما روابط مقامات و مردم محلی با بهاءالله و زندانیان بهائی رو بهبود نهاد.[60] بهاءالله و همراهانش در ۱۸۷۰ اجازه یافتند زندان را ترک کنند ولی همچنان زندانی بهشمار میرفتند و اجازه نداشتند شهر عکا را ترک کنند.[15] بهاءالله به مدت هفت سال از ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۷ در خانههای مختلفی در عکا زندگی کرد از جمله بیت عبود و بیت عبدالله پاشا.[15] سلطان عبدالعزیز در سال ۱۸۷۶ از سلطنت خلع شد و متعاقباً حکم زندان بهاءالله و همراهانش ملغی شد و بهاءالله توانست بعد از ۹ سال از عکا خارج شود.[63] در اواخر دههٔ ۱۸۶۰ و اوایل دههٔ ۱۸۷۰، بیشتر بابیهای ایران به بهاءالله ایمان آورده و بهایی شدند. وی در عکا، به درخواست پیروانش برای کتابی در مورد شریعت و مناسک مذهبی، کتاب اقدس را ارائه کرد و آن را وحی الهی و جایگزینی برای قرآن و کتاب بیان دانست.[8]
سالهای پایانی زندگی
در ۱۸۷۷ بهاءالله اگرچه همچنان یک زندانی بود اجازه یافت که از شهر عکا خارج شود. او ابتدا برای حدود دو سال در عمارتی در شمال عکا به نام مزرعه ساکن شد[15] و سپس از ۱۸۷۹ تا هنگام درگذشت در ۱۸۹۲ در بهجی ساکن بود.[59] او در نوزده سال آخر زندگی خود آثار مهمی نگاشت از جمله لوح اشراقات، لوح تجلیات، لوح طرازات که در آنها اصول اخلاقی و معنوی یک نظم جهانی را تشریح کرد از جمله اهمیت کار کردن و فراگرفتن علم و هنر، اطاعت از حکومت، انتخاب یک زبان و خط مشترک جهانی، ممنوعیت جهاد، لزوم تعلیم و تربیت کودکان و دستیابی به صلح عمومی.[40][64]
او در ۲۹ ماه مه سال ۱۸۹۲ میلادی به دنبال تب خفیفی در سن ۷۵ سالگی در بهجی درگذشت و در محوطه عمارت بهجی به خاک سپرده شد.[15] آرامگاه او که به «روضه مبارکه» برای بهائیان شهرت دارد قبله بهائیان و محلی است که هر روز بهائیان در هنگام نماز و نیایش به آن رو میکنند.
جانشینی
بهاءالله در کتاب عهدی، وصیتنامهٔ خود، که به خط خود او نوشته شده بود[30] بهطور مشخص فرزند ارشدش عبدالبهاء را جانشین برای تببین آثار و ادارهٔ امور جامعهٔ بهائی تعیین کرد.[65][66][67][68][69][70] او میرزا محمد علی دومین پسر در قید حیاتش را از نظر رتبه پس از عبدالبهاء را به عنوان نفر دوم معرفی کرد.[71] این وصیتنامه اندک زمانی پس از درگذشت بهاءالله در جمع بزرگی خوانده شد.[30] جانشینی عبدالبهاء دور از انتظار و تعجببرانگیز نبود و اکثریت قریب بالاتفاق بهائیان مطابق کتاب عهدی، عبدالبهاء را به عنوان جانشین بهاءالله و مبیّن و مفسّر رسمی آثار او پذیرفتند.[30]
ابلاغ جهانی رسالت: ارسال نامه به سران ممالک
بهاءالله از سال ۱۸۶۶ هنگامی که هنوز در ادرنه بود بعد از ابلاغ رسالت خود به بابیان نامههایی به سران کشورهای جهان ارسال نمود.[72][73] بهاءالله ارسال این نامهها را پس از تبعید و زندانی شدن در عکا ادامه داد.[74] او نامههایی لوئی ناپلئون امپراتور فرانسه، ویکتوریا ملکه انگلستان، الکساندر دوم تزار روسیه، ناصرالدین شاه قاجار پادشاه ایران، و سلطان عبدالعزیز خلیفه عثمانی و دو تن از وزرای او به نامهای عالی پاشا و فؤاد پاشا نوشت.[75] بعضی از رهبران دیگر نظیر قیصر ویلهلم اول امپراتور آلمان، فرانسوا ژوزف پادشاه اتریش و مجارستان و روسای جمهور آمریکا متعاقباً در کتاب اقدس مورد خطاب قرار گرفتند.[76] بهاءالله در این نامهها خود را موعود تمامی ادیان[72] و مصلح عالم که برای اتحاد نوع بشر ظهور کرده[77] خواند و سران کشورها را به پذیرش رسالت خود دعوت نمود[73] و از آنها خواست تا از مسابقه تسلیحاتی و تحمیل هزینههای آن بر مردم دست بکشند،[73][78][79][80] برای حل و فصل اختلافاتِ موجود و دستیابی به صلح گرد هم جمع شوند و با ایجاد امنیت جمعی از آن پاسداری کنند.[81][73][78][82] بهاءالله در این نامهها همچنین سران ممالک را بر کاهش مالیاتهای سنگین،[83] حمایت از فقراء و طبقه کارگر و ارائه خدمات ضرروی اجتماعی از طریق هزینههایی که از خلع سلاح به دست میآید فرا خواند.[73] به عقیده او فقرا حق غذا، سرپناه، آموزش و حکومتی که مردم را نمایندگی میکند دارند.[79] بهاءالله همچنین از دموکراسی، حکمرانی قانون، سلطنت مشروطه، حکومت پارلمانی و عدالت و تساوی برای همگان بدون در نظر گرفت دین[73] پشتیبانی نمود.[73][79][84] نامه بهاءالله به ملکه ویکتوریا بر اصلاحات اجتماعیِ تساویگرا تأکید داشت. این نامه ملکه را به دلیل لغو بردهداری و اینکه زمام امور را به دست مردم سپردهاست ستود. اشاره بهاءالله در نامه به حکومت پارلمانی و قانون اصلاحات سال ۱۸۶۷ بود که حق رای را توسعه بخشید و حتی بعضی کارگران شهری اتحادیهها را هم شامل شد.[85] در نامههای بهاءالله همچنین دستورالعملهایی برای رسیدن به یک جامعه متحد جهانی تبیین شدهاست. از جمله این دستور العملها اتخاذ یک زبان و خط بینالمللی، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، و تعیین واحد پول و اندازهگیری یکسان است.[86][81]
بهاءالله نامههایی هم به رهبران ادیان من جمله پاپ پی نهم نوشت. او در نامه به پاپ پی نهم وی را به بررسی پیام و رسالت خود دعوت کرد[87] و به واگذاری حکومت عرفی (سلطه خود بر ایالات کلیسا)، ترک انزوای قصر واتیکان و دعوت سران ممالک به عدالت و نصرت رسالت خود فراخواند.[87][83] او همچنین به کشیشان کاتولیک توصیه کرد تا از انزوای کلیساها و صوامع خارج شوند، ازدواج کنند و به فعالیت در اجتماع و آنچه باعث منفعت آنها و عموم میشود مشغول گردند.[76] او در نامههایی که به سران کشورهای مسلمان ارسال داشت از جدایی دین از سیاست و مشروعیت دولت عرفی حمایت کرد و بر دوری بهائیان از خشونت و فساد تأکید نمود.[88] بهاءالله نامههایی نیز به بعضی از علمای سرشناس ایران نوشت. او در این نامهها آنان را عامل سقوط اسلام دانست و به علت سرکوب و کشتار بهائیان سخت مورد بازخواست قرار داد.[89] او در طی نامهای از ناصرالدینشاه خواست که فرصتی به او داده شود تا در حضور شاه و در مقابله با علماء حقیقت رسالتش را به اثبات برساند. بهاءالله در این نامه خواستار رعایت عدالت و رواداری مذهبی نسبت به بهائیان شد. او همچنین به شاه اطمینان داد که بنابر تعالیم او بهائیان از هرگونه خشونت و فسادی پرهیز میکنند.[90]
نامههای بهاءالله همچنین حاوی هشدارها و پیشبینیهایی در مورد آینده بعضی کشورها و فرمانروایان بود. به لوئی ناپلئون، مقتدرترین فرمانروای وقت اروپا هشدار داده شده بود که به علت سوء استفاده از قدرت و ریاکاری سرنگون و قلمروش دچار هرج و مرج خواهد شد. دو سال بعد وی در جنگ سدان شکست خورد و سلطنتش دچار اغتشاش گشت و از سرزمین مادری تبعید گشت، و حکومت فرانسه به جمهوری تبدیل شد.[90] متعاقباً قیصر آلمان ویلهلم اول که ناپلئون را شکست داده بود نیز مورد خطاب و هشداری مشابه قرار گرفت. هشدارهایی نیز به تزار روسیه، پادشاه ایران و فرانسوا ژوزف داده شده بود. بهاءالله که آن زمان زندانی حکومت عثمانی بود نامههایی در طی سالهای ۱۸۶۸ و ۱۸۶۹ به عالی پاشا (صدراعظم) و فؤاد پاشا (وزیر امور خارجه) نوشت. در این نامهها او مرگ هر دو، سرنگونی شخص سلطان عبدالعزیز و از دست رفتن متصرفات اروپایی را به دلیل سوء استفاده از قدرت مدنی، سوء حکمرانی و همچنین ظلم و مصائبی که بر او و پیروانش وارد آورده بودند پیشبینی کرده بود.[90] مرگ زودهنگام دو وزیر کمی بعد در سالهای ۱۸۶۹ و ۱۸۷۱ در حالی که هنوز در دهه پنجم زندگی خود بودند به وقوع پیوست. سلطان عبدالعزیز از قدرت معزول شد و در سال ۱۸۷۶خودکشی کرد یا به قتل رسید و در نهایت جنگ مصیبت بار عثمانی با روسیه در بین سالهای ۱۸۷۷ و ۱۸۷۸ باعث از دست دادن بعضی متصرفات اروپایی عثمانی شد.[90] بهاءالله در کتاب اقدس نیز به ظلم و ناکارآمدی حکومت عثمانی و سقوط آن در آینده اشاره کرده بود.[91][92] به باور بهائیان کتاب اقدس همچنین به جنگهای جهانی در جایی که آلمان را خطاب میکند اشاره میکند[87] و چشماندازی از ظهور دموکراسی در ایران ارائه میدهد.[93]
آموزهها
تعالیم اجتماعی
در آثار بهاءالله بارها آمدهاست که مخاطب پیام او همه نوع بشر است و هدف از آموزههای او بازسازی عالم و ترقّی بشریت به عنوان یک کل است. او بهطور مشخص اصل یگانگی نوع انسان را اعلان میدارد، سران ممالک را ترغیب میکند تا برای حل و فصل اختلافاتِ موجود و دستیابی به صلح گرد هم جمع شوند و با ایجاد امنیت جمعی از آن پاسداری کنند. او همچنین در راستای رسیدن به یک جامعه متحد جهانی خواستار اتخاذ یک زبان و خط بینالمللی، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، و تعیین واحد پول و اندازهگیری یکسان میشود. بهاءالله بر ترکِ تعصبات دینی و نژادی و پرهیز از ملیگرایی افراطی تأکید میکند.[94][95] بهاءالله در آثار خود بیان میکند که نزد خدا زن و مرد برابر هستند و هیچیک بر دیگری برتری ندارد.[96] آموزههای او طرفدارِ جدی آزادی زنان است.[97] او بسیاری از رسومات تبعیض آمیزِ علیه زنان همچون ازدواج موقت، نامزدی یا ازدواج اجباری، ازدواج دختران زیر پانزده سال، و سه طلاقه کردن را منع میکند.[98] تأکید او بر تعلیم و تربیت دختران یکی دیگر از نمونههای متعددِ حمایت وی از بهبود وضعیت زنان است.[99]
تعالیم فردی
بهاءالله از بهائیان میخواهد که آئین او را با درست زیستن، رفتار پسندیده و تبلیغ ترویج دهند،[100] فضائل اخلاقی چون راستگویی، پاکدامنی، درستکاری، امانتداری، وفاداری، ادب، بردباری، عدالت و انصاف را در پیش گیرند[101] و با ادیان دیگر با منشی دوستانه و با محبت معاشرت نمایند.[100]او همچنین از آنها میخواهد شهروندان نمونه ممالک محل سکونت خود بوده و نسبت به دولت مطبوع خود صادق، درستکار و وظیفهشناس باشند، به هیچوجه سبب خشونت و فساد نشوند،[100] از تعصب، غرور، مجادله، نزاع، غیبت و افتراء پرهیز کنند[101] و تلاش خود را در جهت خدمت به نوع بشر مبذول دارند.[100] او هر شکلی از خشونت مذهبی به خصوص جهاد را محکوم و ممنوع اعلام میکند،[100] و به تفصیل از نقش دین به عنوان عاملی بازدارنده برای جلوگیری از جرم و حفظ نظم اجتماعی میگوید.[100] بهاءالله همچنین جمعآوری صدقه، رهبانیت و بطالت را محکوم میکند و بر ضرورت اشتغال به کار تأکید میکند.[101]
ظهور تدریجی وحی
بهاءالله با تأکید بر ذات استعلایی خداوند، حلول و تجسد او و عقیده وحدتِ وجود را رد میکند و او را ورای این جهان میداند. در اندیشه بهاءالله ذات خداوند قابل شناخت نیست و انسانها او را از طریق تجلی او در پیامبرانش میشناسند.[102] خداوند خود را در این جهان به واسطه پیامآورانش در یک فرایند تدریجی-ادواری، و منطبق با استعداد درک بشر و مقتضیات زمان و محیط، متجلی میسازد. ادیان از طریقِ فرایندِ «ظهور تدریجی وحی» به هم پیوند میخورند. این فرایند متناوب و در عین حال تکاملی است. با ظهور هر دینی «حقایق ابدی» (اصول معنوی و اخلاقی) که در دین قبل با گذشت زمان و تمسک کورکورانه به سنت به فراموشی سپرده شده بود دوباره زنده میشود. در این نگاه، ظهور پیاپی ادیان را میتوان به آمدن فصل بهار تشبیه کرد، با آمدن هر بهاری شکوفایی و نوزایی جایگزین سرما و مرگِ زمستانِ قبل میشود. در تعالیم بهاءالله، حقایق دینی نسبی هستند و سیری تکاملی میپیمایند به این معنی که آموزههای دینی از طریق ظهور دائمی ادیان با تغییر مقتضیات زمان و ظرفیت فهم بشر تغییر میکنند.[103] هدف از ظهور پیامبران ظهور فیض الهی و تربیت معنوی انسان برای پیشرفت روحانی او در این جهان و آمادگی او برای جهان بعد است.[8] در دیدگاه بهائی، پیامبران هم دارای مقام انسانی و هم مقام الهی هستند. در مقام الهی از آنجا که همگی تجلی خداوند واحد هستند و اسماء و صفات او را منعکس میکنند در حقیقت یکی هستند، ولی در مقام انسانی شخصیتهای انسانی متفاوتی دارند.[104]
به عقیده دنیس مکایون تعیین دقیق سرشت دعاوی بهاءالله کار دشواری است. عقاید رسمی آئین بهائی هر نوع حلول و تجسد را رد میکند و تأکید میکند که بهاءالله مظهری الهی است، به مانند یک آینه که آفتاب را باز میتاباند.[19]:۵۰۰ بهاءالله خود نیز حلول و تجسد خداوند و اندیشه وحدتِ وجود را رد میکند و خداوند را ورای این جهان میداند.[102] با این حال، مکایون با ذکر چند نمونه [persian-alpha 1] معتقد است کنار گذاشتن این گمان که بهاءالله در آثار متاخرش ادعاهای بنیادیتری داشته مشکل است.[19]:۵۰۰ بهاءالله اما توضیح میدهد که هر اشاره او به الوهیت دلالت بر نیستی و فنای مطلق او دارد. به گفته او این مقام، مقام فنای از نفس و بقای بالله است.[99][persian-alpha 2]
عهد و میثاق
بهاءالله برای حفظ وحدت جامعه بهائی، و جلوگیری از انشقاق، اصلی را بنا نهاد که با عنوان عهد و میثاق شناخته میشود.[105] بر طبق این اصل او چگونگی تداوم جریان هدایت، مسئلهٔ جانشینی و توضیح و تبیین آثار خود را با دستورالعملهای صریح، روشن و کتبی مشخص نمود.[106][105] بر اساس این اصل بهاءالله مسئولیت هدایت و رهبری جامعه را پس از خود به پسر ارشدش، عبدالبهاء، سپرد سپس بنا به وصیت عبدالبهاء در الواح وصایا این مسئولیت به شوقی افندی، نوهٔ عبدالبهاء، و در نهایت همانطور که بهاءالله و جانشینانش مشخص کرده بودند به بیتالعدل اعظم مُحوّل شد.[105] بهاءالله طبقه پیشوایان دینی را در آئین بهائی منسوخ نمود[101] و اداره امور جامعه را بر عهده سیستمی متشکل از موسسات انتخابی نهاد، که در راس آن بیتالعدل اعظم قرار دارد و بر پایه تصمیمگیری جمعی و مشورت عمل میکند.[107] اصول این نظام در آثار بهاءالله آمدهاست و عبدالبهاء و شوقی افندی جزئیات آن را تشریح کردند و به مرحله اجرا درآوردند. مجموع این نظام با عنوان نظم اداری شناخته میشود.[107]
آثار
بهاءالله کتابها، نامهها (الواح) و دعا و مناجاتهای بسیاری نگاشتهاست.[30] حدود پانزده هزار نامه و متن نوشته شده توسط او شناسایی شدهاست.[108]
کتاب ایقان یکی از آثار مهم بهاءالله است. وی این کتاب را اندکی قبل از اعلان رسالت خود در بغداد و در طی دو شبانه روز به رشته تحریر درآورد.[109] کتاب ایقان بر نسبی بودن حقایق دینی، تداوم ظهور وحی در طول تاریخ، یگانگی انبیاء، جهانی بودن پیامشان، یکسانی تعالیم بنیادینشان، تقدیس کتب آسمانیشان و دو جنبه مقامشان (جنبه انسانی و الهی پیامبر) تأکید میکند؛ بی بصیرتی و انحراف پیشوایان دینی و علمای مذهبی را تقبیح میکند؛ متون تمثیلی عهد جدید، آیات غامض و متشابهات قرآن و برخی اخبار و احادیث اسلامی را، که باعث ایجاد سوء تفاهمات و دشمنی و اختلاف بین پیروان ادیان بزرگ جهان شدهاند، تشریح میکند. کتاب ایقان همچنین به بیان معانی مفاهیمی همچون رجعت، قیامت، خاتمیت، و رستاخیز میپردازد؛ شرایط ضروری برای سلوک عرفانی انسان را برمیشمرد و ادعای قائمیت سید علیمحمد باب را اثبات میکند.[110]
نخستین کتاب میرزا حسینعلی نوری کتاب ایقان نام دارد که تکملهٔ کتاب ناقص بیانِ علی محمد شیرازی است. او در این کتاب به آیات قرآن و احادیث و سنن پیامبر اسلام بسیار استناد کرده، و صریحاً پیامبر اسلام را خاتمالانبیاء به معنی آخرین پیامبران خواندهاست؛ ولی خاتمیت و شماری دیگر از اصطلاحات و تعابیر قرآنی را تأویل کردهاست.[111]
کلمات مکنونه که مجموعهای از جملات کوتاه با محتواهای اخلاقی و روحانی است یکی دیگر از مهمترین آثار بهاءالله محسوب میشود. بهاءالله این اثر را در دوران تبعید در بغداد و چند سال قبل از اعلان دعوتش به رشته تحریر درآورد. این اثر مورد توجه گسترده بابیان قرار گرفت و به موفقیت بهاءالله در جلب اقبال اکثر بابیان بعد از اعلان دعوتش کمک کرد.[112] این اثر شامل یک مقدمه کوتاه به زبان عربی و به دنبال آن هفتاد و یک فراز به زبان عربی و سپس هشتاد و دو فراز به زبان فارسی با یک موخره کوتاه به زبان فارسی میباشد.[112] مقدمه اثر، محتوای کتاب را «جوهر» یا چکیده آنچه «بر پیامبران گذشته نازل شده» و اکنون «پیراهن اختصار» بر تن کرده معرفی میکند. محتوای اثر شامل موضوعاتی مانند ماهیت و مقام انسان، ویژگیهای جهان روحانی و جسمانی، مقام و عملکرد مظاهر ظهور الهی (پیامبران)؛ میثاق ابدی بین خداوند و بشر، پیمانشکنی انسان و پیامدهای آن میباشد. همچنین این اثر توضیح میدهد که چگونه انسان میتواند با وارستگی از امور دنیوی، رهایی از اوهام، کسب صفات روحانی نیک و پرهیز از صفات و اعمال بد، از نظر روحانی پیشرفت کند. فرازها بهخصوص فرازهای عربی، به شکل خطاب خداوند به انسان بیان شدهاند.[112] چند فراز هم دارای محتوای رمزآلود و باطنی هستند که بعدها عبدالبهاء و شوقی افندی توضیحات و تبییناتی بر آنها نوشتند.[112] عبدالبهاء، بر اهمیت کلمات مکنونه تأکید کرد و از بهائیان خواست که علاوه بر خواندن روزانه، آنرا را به خاطر بسپرند و زندگی روزمره خود را با آن مطابقت دهند. همچنین شوقی افندی کلمات مکنونه را «مجموعهای شگفتانگیز از سخنان گوهربار» خواند و در میان آثار بهاءالله پیرامون اخلاق آن را دارای «برتری بی حد و حصر» دانست. این اثر از اولین آثار بهاءالله بود که شوقی افندی به ترجمه آن پرداخت.[112]
اما مهمترین اثر بهاءالله که آن را در ۱۲۸۷ یا ۱۲۸۸ ق در عکا نوشت، کتاب اقدس نام دارد که کتاب شریعت بهائیه و ناسخ بیان باب است. این هر دو اثر در اواخر حیات بهاء و به دستور خود او توسط پسرش محمد علی، ملقب به «غُصن اکبر» در بمبئی به چاپ رسید.[111] در کتاب اقدس بهاءالله، پسرش عبدالبهاء را به عنوان جانشین و مفسر آثار خود منصوب میکند، نظم اداری بهائی که در راس آن بیت العدل اعظم قرار دارد را تشریح مینماید و قوانین مدنی، کیفری، اخلاقی و دینی بهائی را که قرار است با تفسیرهای رسمی و یک نظام اداری همراه باشد مشخص مینماید.[113]
از دیگر آثار بزرگ و مهم بهاءالله میتوان به کلمات مکنونه، هفت وادی، چهار وادی، جواهر الاسرار و الواح خطاب به سلاطین اشاره کرد.[114] بهائیان مجموعه آثار بهاءالله را وحی الهی و شالودهٔ آئین بهائی در نظر میگیرند.[115] آثار بهاءالله هماکنون به بیش از ۸۰۰ زبان دنیا ترجمه و در بیش از ۲۰۰ کشور منتشر شدهاست.[116]
سبک نگارش
اگرچه بیشتر آثار بهاءالله به فارسی است، اما بسیاری از آثار مهم او به عربی است و فقرات عربی اغلب در الواحی که مخاطب آنها افراد تحصیل کرده ایرانی بوده، یافت میشود –عربی بیشتر رسمی بود و فارسی بیشتر خودمانی- بهاءالله بیشتر زمانی که مخاطبش تمام دنیا یا مطلبی در ارتباط با جهان بود از عربی استفاده میکرد: کتاب اقدس به زبان عربی است همانطور که الواحی چون الواح ملوک، صلوه سهگانه، آیات عقد و ادعیه صوم و نماز میت به عربی است.[117]
به اعتقاد یکی از محققین بهاءالله عربی بیعیب و زیبایی استفاده میکند، نسبتاً بدون مشخصههای نامتعارف باب و تزئینات مفرط عربی ادبی معاصر آن (این در مورد آثار فارسی او نیز صادق است). او عموماً نثری قافیه دار دارد (سجع) به سبکی که یادآور قرآن است اما تاحدی آسانتر و بدون عناصر منسوخ. سبک او سخت، موجز و متعالی است. دستور زبان بهاءالله و نحوه استفاده آن گاهی اوقات تحت تأثیر فارسی است همانطور که گاهی اوقات مکتوبات عربی ایرانیان اینگونهاست. به همین دلیل بهاءالله گاهوبیگاه مورد انتقاد قرار میگرفت که عربی خالص نمینویسد. در اواخر زندگی او پروژهای را مبنی بر جمعآوری و ویرایش دوباره مکتوبات خود آغاز کرد. یکی از کارهایی که انجام شد حذف کردن برخی مشخصههای بابی در مکتوبات عربیاش بود.[117]
عموماً بهاءالله، خود را با عباراتی آشنا برای خوانندگانش توصیف میکند و اغلب از عبارات تخصصی از علوم مذهبی اسلام، قرآن و فلسفه عرفانی اسلام استفاده میکند.[117]
بهاءالله آثاری هم به زبان فارسی سره دارد که کلمات عربی در آن دیده نمیشود. مخاطب این آثار زرتشتیان و بهائیانی بودند که پیشینه دینی زرتشتی داشتند.[118]
جایگاه بهاءالله در آثار بهائی
بهائیان، بهاءالله را «مظهر ظهور الهی» و «محل تجلی الهی» در این زمان میدانند. آنها معتقدند که حسینعلی نوری، بنیانگذار دین بهائی جدیدترین فرستاده الهی در سلسله پیامبران پیشین چون ابراهیم، موسی و بودا و زردشت و مسیح و محمّد است و رسالتش برای ایجاد تمدّنی جدید و جهانی است که بشر در این زمان بدان نیازمند است. بهائیان پیامبران را تجلی روح اعظم الهی بروی زمین میدانند.[119]
بهاءالله در آثارش، بالاخص در نامههایش به رهبران دینی و سران ممالک، خود را موعود تمامی ادیان و مصلح عالم میخواند از جمله[120][121][122] «پدر جاودانی» که ظهورش توسط اشعیای نبی (اشعیا ۹:۶) در آیین یهود پیشبینی شده بود، «روح راستی» یا «تسلی دهنده»، که عیسی در موعظه وداع (یوحنا ۱۴–۱۷) ظهورش را پیشبینی کرده بود، بهرام شاه ورجاوند، موعود آیین زرتشتی که متون متاخر پهلوی آمدنش را در روز رستاخیز پیشبینی کرده بودند، ظهور و بازگشت امام حسین که به اعتقاد شیعیان در روز قیامت واقع میشود، بازگشت دوباره مسیح در روز قیامت که اهل تسنن به آن معتقدند، و ظهور «من یظهره الله» یا همان موعود آئین بابی که باب به کرات در آثارش به ظهور او اشاره کرده بود.[123] اکثریت قریب به اتفاق بابیان، بهاءالله را به عنوان موعود آئین بابی پذیرفتند. اگر چه در ابتدا اکثریت باورمندان به آئین بهائی پیشینه بابی یا شیعی داشتند، ولی در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم شمار قابل توجهی از ایرانیان یهودی و زرتشتی بهاءالله را پذیرفتند و به آئین بهائی گرویدند.[124][125] طبق آمارِ سالِ ۲۰۱۰ دانشنامه بریتانیکا آئین بهائی از لحاظ پراکندگی در کشورهای جهان بعد از مسیحیت در مقام دوم ایستادهاست.[126] [persian-alpha 3]
دیدگاه بهائیان دربارهٔ تصویر حسینعلی نوری
بهائیان معتقدند تصویر مظاهر ظهور باید با نهایت احتیاط و حفظ احترام شایسته نمایانده شود. از این قرار تصویر وی تنها در هنگام نیایش در مقام اعلی به نمایش گذاشته میشود و بهائیان در صورتی که مطمئن نباشند که شرایط مورد نظر برای نشان دادن تصویر مهیا نیست از نمایاندن آن در معرض عموم خودداری میورزند. بنیادهای بهائی نیز همواره از رسانهها میخواهند تا از چاپ تصویر حسینعلی نوری خودداری کنند.
جستارهای وابسته
منابع
- Alkan, Necati (2011). "The Young Turks and Baha'is in Palestine" (PDF). In Ben-Bassat, Yuval; Ginio, Eyal. Late Ottoman Palestine. I.B. Tauris & Co Ltd. doi:10.5040/9780755693047. ISBN 978-0-7556-9304-7.
- به معنای درختی که عبوری فرای آن نیست
- مرکز جهانی بهائی دپارتمان آمار (۲۰۰۱). «آمار جهانی بهائی سال ۲۰۰۱». bahai-library.org.
- Darrell J. Turner (۲۰۱۱). «Religion: Year In Review 2010 WORLDWIDE ADHERENTS OF ALL RELIGIONS». Encyclopædia Britannica, Inc.
- «Statistics - Media Information - Bahá'í World News Service». Bahá’í International Community. news.bahai.org. دریافتشده در ۲۰۱۶-۱۱-۲۰.
- David Langness (اکتبر ۲, ۲۰۱۳). «How Many Baha'is?». Baha’i teachings.
- میرزا نعمتالله ذکایی بیضایی آرانی، تذکرهٔ شعرای قرن اول بهائی، ج ۴، ۲۱۷.
- Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- MacEoin, Denis (2011). "AZALI BABISM". Encyclopaedia Iranica. III. p. 179-181.
- بخش تاریخ (۱۳۹۹). «بهائیت». دائرة المعارف بزرگ اسلامی. ۱۳.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 26. ISBN 9780521862516.
- Momen، Moojan (۲۰۱۲). The Baha'i Faith: A Beginner's Guide. One World Publication.
- نفحات ظهور بهاءالله، صفحهٔ ۱۵
- The Story of Baha'u'llah: Promised One of All Religions نوشته Druzelle Cederquist، صفحهٔ ۸
- Smith, Peter (1999), A Concise Encyclopedia of the Bahá'í Faith, Oxford, UK: Oneworld Publications, ISBN 1-85168-184-1
- For Department of the Secreriat (1995-10-23). "Wives of Baha'u'llah, by Universal House of Justice". Retrieved 27 July 2007.
- Juan R.I. Cole (1996). "A Brief Biography of Baha'u'llah". Department of History, University of Michigan. Retrieved 27 July 2007.
- Bausani, A. "Bahāʾ Allāh." Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2009. Brill Online. UNIVERSITY OF TORONTO. 27 February 2009
- MacEoin, Denis (2008). "From Babism to Baha`ism". The Messiah of Shiraz: studies in early and middle Babism. Brill. ISBN 978-9004170353.
- M. Momen (2011). "BADAŠT". Encyclopædia Iranica.
- Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 27. ISBN 9780231110815.
- Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 28. ISBN 9780231110815.
- امانت، عباس؛ وهمن، فریدون (۱۳۹۸). «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار». ص ۱۵. نشر باران، سوئد
- Saiedi, Nader (2008). Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb (به English). Canada: Wilfrid Laurier University. p. 1. ISBN 978-1-55458-056-9.
- BÁBISM By Edward G. Browne.p۳۳۸
- بهاءالله شمس حقیقت، ح.م. بالیوزی، ترجمه از انگلیسی، مینو ثابت. م George Roland Publisher ۱۹۸۰، ص ۸۷
- بهاءالله شمس حقیقت… یاد شده، ص ۹۶–۹۵
- قبله عالم، عباس امانت، نشر کارنامه، ص ۲۸۸
- Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- Smith، Peter (۲۰۰۸). An Introduction to the Bahai Faith. Cambridge University Press.
- حقایق الاخبار ناصری، محمد جعفر خورموجی نشر نی ۱۳۶۳، ص ۱۱۶
- Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 28. ISBN 9780231110815.
- Amanat, Abbas (2017). Iran: A Modern History. Yale University Press. p. 245. ISBN 0300112548.
- Peter Smith & Moojan Momen (September 2005). "MARTYRS, BABI". Encyclopedia Iranica. Online Edition. Retrieved 1 May 2020.
- Peter Smith & Moojan Momen (September 2005). "MARTYRS, BABI". Encyclopedia Iranica. Online Edition. Retrieved 1 May 2020.
- Peter Smith & Moojan Momen (September 2005). "MARTYRS, BABI". Encyclopedia Iranica. Online Edition. Retrieved 1 May 2020.
- قبله عالم، عباس امانت، نشر کارنامه، ص ۲۸۹
- قبله عالم، عباس امانت، نشر کارنامه، ص ۲۹۰
- حقایق الاخبار ناصری، محمد جعفر خورموجی نشر نی ۱۳۶۳، صفحهٔ ۱۱۹
- Stockman، Robert (۲۰۱۳). The Baha'i Faith: A Guide For The Perplexed. Bloomsbury.
- بهاءالله، شمس حقیقت، بالیوزی، صفحهٔ ۱۳۰
- موقر بالیوزی، حسن. بهاءالله: شمس حقیقت. George Ronald Oxford.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 20. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 21. ISBN 9780521862516.
- «The Bahá'í Faith». Britannica Book of the Year. Encyclopædia Britannica. ۱۹۸۸.
- Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- Stockman, Robert (2020). The Bahá'í Faith, Violence, and Non-Violence. Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 13–14. ISBN 9781108613446.
- Hutter, Manfred (2005). "Bahā'īs". In Ed. Lindsay Jones. Encyclopedia of Religion. 2 (2nd ed.). Detroit: Macmillan Reference USA. ISBN 0-02-865733-0.
-
- Balyuzi, Hasan (1973). The Báb: The Herald of the Day of Days. Oxford, UK: George Ronald. ISBN 978-0-85398-054-4.
- Amanat, Abbas (2017). Iran: A Modern History. Yale University Press. p. 246. ISBN 0300112548.
- Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- Saiedi, Nader (2008). Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Bab. Canada: Wilfrid Laurier University Press. p. 349. ISBN 978-1-55458-056-9.
- Saiedi, Nader (2008). Gate of the Heart Understanding the Writings of the Bab (به English). Canada: Wilfrid Laurier University Press. pp. ۳۴۸–۳۵۷. ISBN 978-1-55458-056-9.
- Saiedi, Nader (2008). Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb (به English). Canada: Wilfrid Laurier University. pp. 290–291. ISBN 978-1-55458-056-9.
- Taherzadeh, A. (1977). The Revelation of Bahá'u'lláh, Volume 2: Adrianople 1863-68. Oxford, UK: George Ronald. ISBN 0853980713.
- Cole, Juan R. I. (1992). "Iranian Millenarianism and Demorcratic Thought in the 19th Century". International Journal of Middle East Studies. 24 (1): 6. doi:10.1017/S0020743800001392. ISSN 1471-6380.
- بخش تاریخ (۱۳۹۹). «بهائیت». دائرة المعارف بزرگ اسلامی. ۱۳.
- Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- Momen، Moojan (۲۰۱۴). Baha'u'llah: A Short Biography. OneWorld Publications.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به English). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 26. ISBN 9780521862516.
- Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- Cole، BAHĀʾ-ALLĀH، 422-429.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به English). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 27. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به English). Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 20. ISBN 9780521862516.
- بریتانیکا، مدخل بهاءالله
- 30. ↑ Taherzadeh, Adib (2000). The Child of the Covenant. Oxford, UK: George Ronald. ISBN 0-85398-439-5. 265
- Taherzadeh, Adib (2000). The Child of the Covenant. Oxford, UK: George Ronald. ISBN 0-85398-439-5. 265
- سیری در کتابهای بهائیان، سلطانزاده، ج۱، ص۵۹
- ماجرای باب و بهاء، ص۲۱۸
- ادعیه حضرت محبوب، بهاءالله، صفحه ۴۱۸
- Smith, Peter (2008). An Introduction to the Baha'i Faith. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 0-521-86251-5. http://books.google.com/books?id=z7zdDFTzNr0C. pp. 43–44
- Cole, Juan R. I. (1992). "Iranian Millenarianism and Demorcratic Thought in the 19th Century". International Journal of Middle East Studies. 24 (1): 4. doi:10.1017/S0020743800001392. ISSN 1471-6380.
- Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 62. ISBN 9780231110815.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 28. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 28–29. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 28. ISBN 9780521862516.
- Buck, Christopher (2004). "The Eschatology of Globalization: The Multiple Messiahship of Bahá'u'lláh Revisited (pp. 143–178)". In Sharon, Moshe. Studies in Modern Religions, Religious Movements and the Bābī-Bahā'ī Faiths. Boston: Brill. p. 144. ISBN 9004139044.
- Cole, Juan R. I. (1992). "Iranian Millenarianism and Demorcratic Thought in the 19th Century". International Journal of Middle East Studies. 24 (1): 6. doi:10.1017/S0020743800001392. ISSN 1471-6380.
- Cole, Juan R. I. (1992). "Iranian Millenarianism and Demorcratic Thought in the 19th Century". International Journal of Middle East Studies. 24 (1): 8. doi:10.1017/S0020743800001392. ISSN 1471-6380.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 30. ISBN 9780521862516.
- J. Cole (August 2011). "BAHAISM i. The Faith". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 438–446. Retrieved 29 October 2020.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 30. ISBN 9780521862516.
- Stockman, Robert (2020). The Bahá'í Faith, Violence, and Non-Violence. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 14. ISBN 9781108613446.
- Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 67. ISBN 9780231110815.
- Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 63. ISBN 9780231110815.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 32. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 31. ISBN 9780521862516.
- Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 60. ISBN 9780231110815.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 31. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 29. ISBN 9780521862516.
- A. Bausani (August 2011). "AQDAS". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 191–192. Retrieved 29 October 2020.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 212. ISBN 9780521862516.
- Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 65. ISBN 9780231110815.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 32. ISBN 9780521862516.
- J. Cole (August 2011). "BAHAISM i. The Faith". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 438–446. Retrieved 29 October 2020.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 143. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 41. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 203. ISBN 9780521862516.
- Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 33. ISBN 9780521862516.
- A. Bausani (August 2011). "AQDAS". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 191–192. Retrieved 29 October 2020.
- Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 108–109. ISBN 9780521862516.
- Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 110. ISBN 9780521862516.
- Saiedi, Nader (2000). Logos and Civilization - Spirit, History, and Order in the Writings of Baháʼu'lláh. USA: University Press of Maryland. pp. 247–250. ISBN 1-883053-60-9. OL 8685020M.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 175–176. ISBN 9780521862516.
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith (به English). Cambridge; New York: Cambridge University Press. pp. 79–80. ISBN 9780521862516.
- Sholeh Quinn and Stephen N. Lambden (May 2000). "KETĀB-E IQĀN". Encyclopædia Iranica. Online. Retrieved 1 May 2010.
- Buck, Christopher (1995). Symbol & Secret: Qur'án Commentary in Bahá'u'lláh's Kitáb-i-Iqán. Los Angeles, USA: Kalimát Press. p. 44. ISBN 0-933770-80-4.
- «بهائیت | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۱-۰۲.
- Moojan Momen (January 2000). "KALEMĀT-E MAKNUNA". Encyclopædia Iranica. Online. Retrieved 1 May 2020.
- A. Bausani (August 2011). "AQDAS". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 191–192. Retrieved 29 October 2020.
- گفتاری کوتاه در مورد آئین بهائی، موژان مؤمن
- «گزیدهای از آثار حضرت بهاءالله».
- «Birth Of Baha'u'llah 2014: 5 Facts To Know About The Baha'i Holiday». Huffington Post. ۲۰۱۴.
- John Walbridge (۲۰۰۲)، «Appendices»، Essays and Notes on babi and Bahai History، H-Bahai Digital Library، ص. ۲۰۴–۲۰۵
- Smith, Peter (2008). An introduction to the Baha'i faith. Cambridge; New York: Cambridge University Press. p. 27. ISBN 9780521862516.
- موهبت سبحانی (۲۰۰۵)، «الوهیت و پیامبران»، آموزههای نظم نوین جهانی بهائی، دهلی نو، هندوستان: مؤسسه چاپ و انتشارات مرآت، ص. ۴۵، شابک ۸۱-۹۰۲۶۶۲-۶-۸
- Buck, Christopher (2004). "The Eschatology of Globalization: The Multiple Messiahship of Bahá'u'lláh Revisited (pp. 143–178)". In Sharon, Moshe. Studies in Modern Religions, Religious Movements and the Bābī-Bahā'ī Faiths. Boston: Brill. p. 144. ISBN 9004139044.
- Juan Cole (August 2011). "BAHĀʾ-ALLĀH". Encyclopædia Iranica. Online. pp. 422–429. Retrieved 29 October 2020.
- Buck, Christopher (2004). "The Eschatology of Globalization: The Multiple Messiahship of Bahá'u'lláh Revisited (pp. 143–178)". In Sharon, Moshe. Studies in Modern Religions, Religious Movements and the Bābī-Bahā'ī Faiths. Boston: Brill. p. 143. ISBN 9004139044.
- Buck, Christopher (2004). "The Eschatology of Globalization: The Multiple Messiahship of Bahá'u'lláh Revisited (pp. 143–178)". In Sharon, Moshe. Studies in Modern Religions, Religious Movements and the Bābī-Bahā'ī Faiths. Boston: Brill. p. 144-145. ISBN 9004139044.
-
- Amanat, H.E. (2008). "Messianic expectation and evolving identities: the conversion of Iranian Jews to the Baha'i faith". In Brookshaw, Dominic P.; Fazel, Seena B. The Baha'is of Iran: Socio-historical studies. New York, NY: Routledge. p. 7. ISBN 0-203-00280-6.
-
- Vahman, H.E. (2008). "The conversion of Zoroastrains to the Baha'i faith". In Brookshaw, Dominic P.; Fazel, Seena B. The Baha'is of Iran: Socio-historical studies. New York, NY: Routledge. p. 30. ISBN 0-203-00280-6.
- «Religion: Year In Review 2010 - Worldwide Adherents of All Religions | Britannica.com». ۲۰۱۶-۱۱-۲۰. دریافتشده در ۲۰۱۸-۱۰-۲۰.
یادداشتها
- «انّی انا اللّه»، «ذات اقدم ظاهر شدهاست» و «انّ الّذی خَلَقَ العالمُ لِنَفسِه حُبِسَ فی اَخرَبِ البِلاد»
- «این مقام مقام فنای از نفس و بقاء بالله است و این کلمه اگر ذکر شود مدلّ بر نیستیِ بحتِ بات است»
- طبق آمار دانشنامه بریتانیکا (سال ۲۰۱۰) مسیحیت در ۲۳۲ کشور و بعد از آن آئین بهائی در ۲۲۱ کشور پراکنده شدهاند.
پیوند به بیرون
- روایتی تصویری از زندگی بهاءالله
- زندگی بهاءالله
- پیوندی دیگر راجع به زندگی بهاءالله
- مقام بهاءالله
- آثار بهاءالله در کتابخانه مرجع بهائی