میرزا آقاخان نوری

میرزا آقاخان نوری (زاده ۱۱۸۶، مازندران، شهرستان نور - درگذشته ۱۲۴۳ ش) مشهور به اعتمادالدوله دومین صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار بود.

میرزا آقاخان نوری
صدراعظم ایران
مشغول به کار
۲۴ محرم ۱۲۶۸  ۲۰ محرم ۱۲۷۵ ه‍.ق
پادشاهناصرالدین‌شاه و محمد شاه
پس ازامیرکبیر
پیش ازمیرزا جعفر خان مشیرالدوله
اطلاعات شخصی
زاده۱۱۸۶ خورشیدی
،
درگذشته۲۸ اسفند ۱۲۴۳
قم،
ملیت ایران
فرزندانمیرزا کاظم نظام‌الملک
میرزا علی
میرزا داوود نوری
میرزا محمد موقر الدوله
حسینقلی‌خان صدرالسلطنه (حاجی واشینگتن)
کوکب خانم
مریم خانم
صدری‌جهان خانم
درخشنده خانم
پیشهسیاستمدار
دیناسلام
توطئه قتل امیرکبیر
عهدنامه پاریس

زندگی‌نامه

کودکی

میرزا نصرالله خان نوری (بعداً معروف به میرزا آقاخان و ملقب به اعتمادالدوله) در سال ۱۱۸۶ ش متولد شد. پدرش «میرزا اسدالله» از اهالی نور مازندران و جزو اولین کسانی بود که به هنگام جمع‌آوری سپاه توسط «آقامحمدخان» در مازندران به وی پیوست و راه رشد و ترقی را پیمود تا به منصب «لشکر نویسی باشی» (وزیر لشکر) رسید. هنگامی که «میرزا اسدالله خان» از دنیا رفت، چند تن از فرزندان او در خدمت فتحعلی شاه مشغول انجام وظیفه بودند، کوچکترین آن‌ها میرزا آقاخان بود. گر چه وی نوجوانی بیش نبود؛ اما به سبب جوهر ذاتی و غیر فطری، ارشد و بالاتر از سایرین بود. وی در دربار قاجار «عارض سپاه» و «لشکر نویس» درگاه گردید و بعداز چندی به منصب «وزارت لشکر» رسید.[1][2]

قبل از صدارت

میرزا آقاخان قبل از رسیدن به منصب لشکر نویسی در خدمت الله‌یار خان آصف‌الدوله مشغول انجام وظیفه بود که تمایلات جانبداری از انگلیسی‌ها را داشت. او در جوانی با هوش و با استعداد و چرب‌زبان بود. به همین دلیل توانست در دستگاه قاجاریه و مخصوصاً حکومت فتحعلی شاه و محمد شاه ترقی کند و از طریق شغل لشکر نویسی به ثروت زیادی دست یافت و در سال ۱۲۱۴ه‍.ش عنوان لشکر نویسی را به وزارت لشکر تغییر داد. او حتی در زمان صدارت هم این شغل را داشت تا در اواسط صدارت به دستور «ناصرالدین شاه» به «میرزا عنایت الله امین لشکر» واگذار شد؛ و پس از مرگ عنایت الله میرزا آقاخان فرزند خود «داودخان» را که پانزده سال بیشتر نداشت؛ وزیر لشکر نمود و او تا سال ۱۲۳۸ ه‍.ش یعنی سال عزل پدر در این سمت بود.[3]

در دوره محمد شاه برخی اخبار سری به دست انگلیس‌ها می‌رسید. محمد شاه افرادی را مأمور کرد که در اطراف سفارتخانه‌های خارجی نگهبانی دهند و اسامی افرادی را که به این مکان‌ها رفت‌وآمد می‌کنند به شاه اطلاع دهند. پس از چند روز بازرسی متوجه می‌شوند که میرزا آقاخان وزیر لشکر شب‌ها با لباس مبدل به سفارت انگلیس رفته و پس از چند ساعت مراجعت می‌کند. شاه از این موضوع ناراحت شده و در دارالحکومه دویست ضربه شلاق به او می‌زنند و او را به زندان می‌فرستند. در این زمان میرزا آقاخان برگه‌ای نشان می‌دهد که وی در تبعیت دولت انگلیس می‌باشد و انگلیسی‌ها هم در این موضوع دخالت می‌کنند و از مرگ رهایی می‌یابد.[4]

جنبش مشروطه
عده‌ای از اعضای گروه فوج نجات تبریز.
سال ۱۹۰۹ میلادی.
شاهان قاجار
نام

دورهٔ پادشاهی

۱۱۷۵–۱۱۶۱
۱۲۱۳–۱۱۷۶
۱۲۲۶–۱۲۱۳
۱۲۷۵–۱۲۲۶
۱۲۸۵–۱۲۷۵
۱۲۸۸–۱۲۸۵

۱۳۰۴–۱۲۸۸

مسئلهٔ فوق باعث شد که او را به همراه برادر بزرگش میرزا فضل‌الله خان امیردیوان به کاشان تبعید کنند و این تا مرگ محمد شاه ادامه داشت. او به مجرد خبر مرگ محمد شاه بدون اجازه عازم تهران گردید. به این امید که بتواند سمت صدراعظمی ناصرالدین شاه را کسب نماید. تا رسیدن شاه جدید به پایتخت، مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه عهده‌دار امور پایتخت بود و اطرافیان وی از آمدن میرزا آقاخان به تهران چندان راضی نبودند، وی نیز برای حفظ جان خویش به سفارت انگلیس رفت و تابعیت این کشور را بدست آورد.[5]

امیرکبیر نیز به خاطر، اولاً، حمایت انگلستان و ثانیاً، طرفداری مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه و ثالثاً، بخاطر کمک میرزا آقاخان در خواباندن شورش سربازانی که علیه وی (امیرکبیر) قیام کرده بودند، دگر بار او را به کاشان تبعید نکرد و او را وارد کارهای دولتی کرد و لقب «اعتماد الدوله» به وی داده شد. میرزا آقاخان چون مردی جاه‌طلب بود و از طرفی از حمایت انگلیسی‌ها برخوردار بود؛ با توطئه توانست امیرکبیر را از قدرت برکنار و با همدستی مخالفان دیگر امیرکبیر او را به قتل رساند و راه را برای صدارت خود هموار کند.[6]

دوران صدارت

میرزا آقاخان نوری بعد از مرگ امیرکبیر در ۱۰ آذر سال ۱۲۳۰ش که عید ولادت سلطانی بود، به صدارت اعظمی انتخاب گردید و با در خواست ناصرالدین شاه قبل از عهده‌دار شدن صدارت با نوشتن نامه به وزیر مختار انگلیس در ایران، از تابعیت این کشور خارج شد.[7] و با دو شرط این سمت را پذیرفت. اول اینکه امیرکبیر از میان برداشته شود و دوم اینکه اگر قصوری در امر وزارت از او سر زد، جان او محفوظ باشد. ناصرالدین شاه هم با هر دو شرط او موافقت کرد.[8]

در دوران صدارت میرزا آقاخان نوری سوء قصد پیروان باب علیه ناصرالدین شاه اتفاق افتاد که در مرداد سال ۱۲۳۱ در شمیران بود. این ترور ناموفق ماند و عاملین آن که شش نفر بودند؛ به طرز فجیعی کشته شدند.[9] بعد از سوء قصد شاه فرمان قتل‌عام بابیان را صادر کرد.[10] بسیاری از بابیان و حتی افرادی که مشکوک به بابی بودن بودند در یک کشتار دسته جمعی هولناک با سازماندهی علماء، دولتیان، شاهزادگان قاجار، دیوان‌سالاران و تاجران در ملاء عام به انحائی فجیع شکنجه و اعدام شدند.[10][11] میرزا آقاخان نوری برای کاهش احتمال انتقام دستور داده بود که قربانیان بین گروه‌های مختلف مانند نظامیان، نجیب‌زادگان و اساتید و شاگردان دارالفنون تقسیم شوند تا مسئولیت کشتار بین همگان تقسیم شود. بعضی را شمع‌آجین کردند،[12] بعضی را به دم توپ بستند، بعضی را قطعه قطعه کردند، و بعضی را قبل از اعدام چشم از حدقه درآورند،[12] یا پوست از پا کندند و بعد از فرو بردن در قیر داغ مجبور به دویدن کردند.[10] چندین هزار نفر در این قتل‌عام کشته شدند.[10]

تحولات بین‌المللی و تلاش دولتهای روسیه و انگلستان و عثمانی جهت جلب دوستی ایران در جنگهای کریمه و نتایج این جنگ و جدایی افغانستان از ایران از مهم‌ترین حوادث دوران صدارت میرزا آقاخان نوری است.[13] میرزا آقاخان یک سال بعد از قتل امیرکبیر به پاس قدردانی از حمایت انگلیسی‌ها از وی، بدون مقدمه و هیچ دلیل آشکاری قبالهٔ شهر هرات را تنظیم نموده به انگلیسی‌ها واگذار کرد؛ و حمله به هرات و افغانستان در سال‌های بعد یکی دیگر از اتفاقات دوران صدارت میرزا آقاخان می‌باشد که در پی آن انگلیسی‌ها وارد جنوب ایران شدند و این باعث شد که ایران دست از جنگ با افغانستان بردارد و استقلال آن را به رسمیت بشناسد و افغانستان برای همیشه از ایران جدا شود.[14][15][16]

دوران صدارت میرزا آقاخان نوری برای انگلستان دورهٔ پیشرفت و تحکیم نفوذ سیاسی و اقتصادی و نظامی و اقتصادی بود و آنچه عمال این دولت خواستند انجام شد و مسئله جدایی هرات بزرگترین ضربتی بود که در این دوران به ایران وارد شد.[17]

مرگ

میرزا آقاخان نوری بعد از عزل از صدارت، از آنجا که ناصرالدین شاه در ابتدای صدارت میرزا آقاخان به وی قول داده بود که جان وی از آسیب محفوظ بماند از کشتن او خودداری نمود. وی نیز مدتی به ورامین رفت و سپس مدتی در اراک، یزد، اصفهان و سپس به قم رفت و شش سال بعد از عزل از صدارت در قید حیات بود تا اینکه در ۲۸ اسفند ۱۲۴۳ در سن ۵۹ سالگی فوت و جنازه وی به کربلا منتقل و در صحن مسجدی که از ثلث اموال امیرکبیر ساخته شده بود دفن گردید.[18]

وضع کار وی

بی کفایتی وی در اداره مملکت سبب بازگشت اوضاع آشفته قبل از امیر کبیر شد و در همین زمان بود که افغانستان از ایران جدا شد.

منش و بینش

فتحعلی شاه برای نوری شاهنشاهی نمونه بود و نوری چنان‌که در بسیاری از مکاتباتش به چشم می‌خورد، حسرت دوران حکومت او را می‌خورد و آرزوی بازگشت به آن دوران را داشت. دلبستگی او به تجمل و القاب و نشان‌ها همه متأثر از محیط دربار فتحعلی شاه بود. او در عین حال توجه بسیاری به حفظ تشریفات و سلسله مراتب دیوانی داشت.[19] کنت گوبینو که در سال ۱۲۷۲ هجری قمری نوری را ملاقات کرده بود، در سفرنامه خود او را چنین توصیف کرد:

«[نوری] فقط چند ساعت در اوایل صبح می‌خوابد و سراسر روز و تقریباً تمامی شب را کار می‌کند. می‌خواهد همه چیز را، داخله، خارجه، مالی، جزائی، تجاری، زیر نظر داشته باشد. باقی وزرا اسمی بیش نیستند و اهمیتی ندارند؛ و صدراعظم وظایف آنان را انجام می‌دهد. جمع منشی دائماً دورش حلقه زده‌اند و او حکم صادر می‌کند و آن‌ها در حضورش می‌نویسند و مهر می‌کند و خود شخصاً به پیک می‌سپارد… حرفی خانگی در تهران یا جای دیگر نیست که وی لطیفه‌ای دربارهٔ آن نداند و از آن جا که حافظه‌ای تحسین‌برانگیز و روحیه‌ای بشاش دارد، و کلیه خانواده‌ها و خویشان و بستگان آن‌ها را در ایران می‌شناسد، یکی از دل پذیرترین و سرزنده‌ترین قصه گویانی است که می‌توان پای صحبتشان نشست.»[20]

فرزندان

میرزا آقاخان فرزندان زیادی داشت که عده‌ای از آن‌ها در زمان حیات وی و عده ای نیز بعد از فوت وی سمت‌هایی داشتند از جمله «میرزا کاظم خان نظام‌الملک» که به پیشکاری «امیر نظام»، ولیعهد اول ناصرالدین شاه انتخاب گردید. همچنین «حسینقلی خان صدرالسلطنه» (حاجی واشینگتن) که اولین سفیر ایران در آمریکا بود.[21]

پانویس

  1. خورموجی، محمد جعفر؛ حقایق الاخبر ناصری، به کوشش حسین خدیو جم، تهران، نشر نی، چاپ دوم، ۱۳۶۳، ص ۱۰۶.
  2. حسینی، ندا؛ تاریخ ایران از نگاه مورخان، ص ۷۳۰.
  3. بامداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، تهران، گلشن، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج ۴، ص۳۶۴.
  4. مکی، حسین؛ زندگانی میرزا تقی خان امیرکبیر، ص ۵۷۸.
  5. امداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، تهران، گلشن، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج ۴، ص۳۶۶.
  6. محمود، محمود؛ تاریخ روابط ساسی ایران و انگلیس، تهران، چاپ اول، ج۲، ص۶۳۱.
  7. رائین، اسماعیل؛ حقوق بگیران انگلیس در ایران، تهران، علمی، چاپ نهم، ۱۳۷۳، ص ۲۵۷–۲۵۶.
  8. اعتماد السلطنه، محمد حسن خان؛ صدر التواریخ، تهران، وحید، چاپ اول، ۱۳۴۹، ص ۲۳۷.
  9. محمود، محمود؛ تاریخ روابط ساسی ایران و انگلیس، پیشین، ج۲، ص۶۴۰.
  10. Cole, Juan (1998). Modernity and the Millennium: The Genesis of the Baha'i Faith in the Nineteenth Century. New York City; New York: Columbia University Press. p. 28. ISBN 9780231110815.
  11. Amanat, Abbas (2017). Iran: A Modern History. Yale University Press. p. 245. ISBN 0300112548.
  12. Peter Smith & Moojan Momen (September 2005). "MARTYRS, BABI". Encyclopedia Iranica. Online Edition. Retrieved 1 May 2020.
  13. مهدوی، هوشنگ؛ تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، سپهر، چاپ اول، ۱۳۴۹، ص ۱۵۱.
  14. محمود، محمود؛ تاریخ روابط ساسی ایران و انگلیس، پیشین، ج ۲، ص۶۵۰.
  15. نجفی، موسی؛ تاریخ تحولات سیاسی ایران:بررسی مولفه‌های دین-حاکمیت-مدنیت و تکوین دولت-ملت در گستره هویت ملی ایران، ص ۱۳۱.
  16. محمود، محمود؛ تاریخ روابط ساسی ایران و انگلیس، ج ۲، ص ۷۱۷.
  17. رائین، اسماعیل؛ حقوق بگیران انگلیس در ایران، ص ۲۵۸.
  18. ساسانی، خان ملک؛ سیاستگران دوره قاجار، تهران، بابک، بی تا، ج ۱، ص۵۸.
  19. امانت، عباس، ص۲۷۹
  20. امانت، عباس، ص۲۸۰
  21. اعتماد السلطنه، محمد حسن خان؛ صدر التواریخ، پیشین، ص۲۴۸.
  • امانت، عباس (۱۳۸۴قبلهٔ عالم، تهران: کارنامه، شابک ۹۶۴-۴۳۱-۰۴۹-۷
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.