کلیشه
کلیشه (فرانسوی: Cliché) یک اصطلاح، ایده یا عنصر از یک کار هنری است که به دلیل مصرف بیش از حد و مفرط معنای اصلی یا اثر خود را از دست میدهد و حتی آزاردهنده میشود. کلیشه عموماً در گذشته جمله یا مفهومی تأثیرگذار یا هنری بودهاست.
این اصطلاح بیشتر در فرهنگ مدرن و برای کار یا فکری که از قبل و با توجه به وقایع پیشین قابل پیشبینی است، استفاده میشود. کلیشه معمولاً کاربرد تحقیرآمیز دارد و ممکن است گاه تفکر قالبی باشد و حقیقت نداشتهباشد•
بیشتر عبارتهایی که امروزه به عنوان کلیشه از آنها یاد میشود در اصل به عنوان آثاری برجسته شناخته میشدند امّا قدرت و نفوذ خود را به خاطر استفادهٔ بیش از حد از دست دادهاند و تأثیر آنها کمرنگ شدهاست.[1] همانطور که شاعر فرانسوی، ژرار دو نروال، گفتهاست «نخستین مردی که زن را زر دانست یک شاعر بود و دومین نفر، یک ابله».[2]
کلیشه اغلب ترسیمی روشن از مفهومی تمثیلی یا اغراقشده است که خیلی وقتها از تجربههای روزمرهٔ آدمی سرمنشأ میگیرد.[3] استفادهٔ ناچیز از کلیشه ممکن است مهم نباشد ولی استفاده از آن در نوشته یا سخنرانی میتواند نشانهٔ بیتجربگی و عدم خلاقیت باشد.
واژهشناسی
واژهٔ کلیشه، واژهای فرانسوی است. در اصطلاح، کلیشه به نوشته یا تصویری گفته میشود که برای چاپ روی چوب یا فلز حک کنند.[4] گفته میشود واژهٔ کلیشه از صدای چاپ به روش میخکوبی گرفتهشدهاست.[5][6] بعداً این نامآوا به معنای تکراری درآمد.
کلیشههای بازدارنده
کلیشههای بازدارنده، کلمات یا عباراتی هستند که باعث دلسردی از بحث منطقی و تفکر منتقدانه میشوند.[7] این جملات کوتاه و آزاردهنده در ظاهر جوابی ساده و درست به سؤالات پیچیدهاند اما در واقع ذهن را از فکر باز و منطقی منحرف میکند.[7] جملاتی مثل «آنقدر فکر نکن!»،[8] «باز شروع شد!»[9] یا «حالا مگه چی میشه؟!».[10] از این دست کلیشهها هستند. کلیشههای بازدارنده اغلب در باور عامیانه جا گرفتهاند. این موضوع برای اولین بار در کتاب Thought Reform and the Psychology of Totalism: A Study of "Brainwashing" in China به قلم Robert Jay Lifton مورد اشاره و توجه عمومی قرار گرفت. گاهی اوقات این عبارات عمداً و برای پایان دادن به بحث، جهتدهی به افکار دیگران یا مخالفت استفاده میشود. با این حال برخی افراد از روی عادت یا حتی به عنوان سازوکار دفاعی آنها را با خود تکرار میکنند.[10][11]
جستارهای وابسته
منابع
- Mason, David; Nims, John Frederick (1999). Western Wind: An Introduction to Poetry. McGraw-Hill. pp. 126&ndash, 127. ISBN 0-07-303180-1.
- Biography and Quotations of Gérard de Nerval
- 1964-، Loewen, Nancy, (۲۰۱۱). Talking turkey and other clichés we say. Mankato, MN: Picture Window Books. شابک ۱۴۰۴۸۶۲۷۲۲.
- https://www.vajehyab.com/amid/کلیشه
- Mosley, James. "Dabbing, abklatschen, clichage..." Type Foundry (blog). Retrieved 5 October 2017.
- Bergel, Giles. "Printing cliches". Printing Machine (blog). Retrieved 21 October 2017.
- Kathleen Taylor (27 July 2006). Brainwashing: The Science of Thought Control. OUP Oxford. p. 21. ISBN 978-0-19-920478-6.
- Morisy, Ann (2009), Bothered and Bewildered: Enacting Hope in Troubled Times, A&C Black, p. 29, ISBN 978-1-84706-480-6, retrieved October 25, 2016
- Clampitt, Phillip G.; Williams, M. Lee (Winter 2007), "Decision Downloading", MIT Sloan Management Review, vol. 48 no. 2, retrieved October 25, 2016
- Chiras, Daniel D. (1992), "Teaching Critical Thinking Skills in the Biology & Environmental Science Classrooms", The American Biology Teacher, 54 (8): 464–468, doi:10.2307/4449551
- Peterson, Britt (March 19, 2015), "Scientology's enturbulating lingo", Boston Globe, retrieved October 25, 2016
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Cliché». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲۱ اکتبر ۲۰۱۷.
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ کلیشه موجود است. |
معنای کلیشه را در ویکیواژه، واژهنامهٔ آزاد، ببینید. |
- "کلیشه". TV Tropes. (انگلیسی)