توسل به تجدد
توسل به تجدد (به لاتین: argumentum ad novitatem) وقتی صورت میگیرد که کسی بخواهد از نو بودن اندیشه یا عملی، درستی یا خوبی آن را نتیجه بگیرد. این مسئله نقطه مقابل سنتگراییاست؛ و در حقیقت قدمت و تجدد که دو امر متناقضاند، هر دو موجب استدلال نادرست و مغالطه می شوند. آنچه انسان را به پذیرش تجددگرایی وا میدارد، آراستگی و درخشش امور تازه و حالت روانی آدمیاست که نوگرایی را میپسندد.
مغالطه تجددگرایی مبتنی بر این پیشفرض است که «هر چیز نو، ناشی از پیشرفت و رشد بشریت است؛ پس باید آن را پذیرفت.» که ریشه تاریخی آن را در مغرب زمین میتوان در دو دوره جستجو کرد: یکی آغاز رنسانس که جهش بزرگی در دانش تجربی پدید آمد و یافتههای جدید علمی برای بشر به ارمغان آورد تا آنجا که پنداشتند هر چیز جدیدی از رشد علمی بشر سرچشمه میگیرد و میتوان آن را پذیرفت.
نقطه عطف دیگر، اندیشههای هگل است که به مسئله پیشرفت جنبه فلسفی بخشید و مدعی شد که جهان پیوسته رو به بهبود و پیشرفت است. این اندیشه چنان در میان گروههای تجددطلب گسرش پیدا کرد که معتقد شدند هر نویی بهتر از کهنه است. یکی از موارد مهم شیوع این مغالطه، آگهیهای تجاریاست. همچنین مسئله تضاد ارزشهای جدید با ارزشهای دینی در کشورهای جهان سوم از همین دسته است.
- شما که با حرفهای من مخالفت میکنید، آیا میدانید که این حرف مطابق با جدیدترین نظریهها و تحلیلهای جامعهشناختی است.
- اگر میخواهی وزن کم کنی، بهتر است از جدیدترین رژیم غذایی پیروی کنی.
سنتگریزی
جنبه دیگر تجددگراییاین است که آنها این پیشفرض را پذیرفتهاند که «هر آنچه قدیمیاست؛ نادرست و ناپذیرفتنیاست.» این جمله اساس اندیشه نادرستیاست که از آن به سنتگریزی تعبیر میشود. مقتضای تفکر عقلی و منطقی این است که برای قضاوت درباره هر مدعایی به محتوای آن مدعا و براهین آن توجه کنیم؛ بنابراین برای نشان دادن خطای یک اندیشه و مدعا باید با استدلال و برهان سخن گفت، و نمیشود تنها به دلیل قدیمیبودن، اندیشهای را نادرست خواند.
- تعجب میکنم که شما به قانون قصاص باور دارید؛ این قانون به لوح حمورابی برمیگردد، نباید انتظار داشته باشید که در قرن بیست و یکم، بر اساس اندیشههای حمورابی عمل کنیم.
البته گفته بالا فقط برای این مغالطه است که گوینده دلیل قانعکنندهای برای مدعای خود نیاورده است؛ اگر نویسنده ثابت کند که قانون قصاص که ظاهراً نخستین بار در لوح حمورابی آمده است، پاسخگوی مشکلات حقوقی جوامع امروزی نیست، سخن او مغالطه شمرده نمیشود.
منابع
- علیاصغر خندان (۱۳۷۹)، مغالطات، قم: طه