ژاپن در جنگ جهانی دوم

ژاپن در جنگ جهانی دوم گسترش ژاپن در شرق آسیا از سال ۱۹۳۱ با حمله به منچوری در چین آغاز شد و در سال ۱۹۳۷ با حملهٔ گسترده‌تر به چین ادامه یافت. در ۲۷ سپتامبر ۱۹۴۰، ژاپن پیمان سه‌جانبه را با آلمان نازی و ایتالیا امضا کرد و بدین ترتیب وارد اتحاد نظامی موسوم به «نیروهای محور» شد. ایالات متحده به دنبال مهار پیشروی ژاپن و فشار آوردن جهت عقب‌نشینی نیروهای ژاپن از منچوری و چین، تحریم‌های اقتصادی را علیه ژاپن اعمال کرد. ژاپن که با جاه‌طلبی و کمبود شدید نفت و سایر منابع طبیعی روبرو بود، تصمیم به حمله به نیروهای ایالات متحده و بریتانیا در آسیا و تصرف منابع طبیعی در جنوب شرقی آسیا گرفت. ژاپن در ۷ دسامبر سال ۱۹۴۱ حمله ناگهانی به ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده در پرل هاربر، هاوایی را آغاز کرد. این حمله به ناوگان آمریکایی آسیب جدی وارد کرد و حداقل برای کوتاه مدت از مداخله جدی آمریکا در عملیات نظامی ژاپن جلوگیری کرد. در پاسخ، ایالات متحده به ژاپن اعلان جنگ داد. پس از حمله به پرل هاربر، ژاپن به موفقیت‌های بسیاری در زمینه نظامی دست یافت. در دسامبر ۱۹۴۱، گوام، جزیره ویک و هنگ کنگ به دست ژاپنی‌ها افتاد و در نیمه اول سال ۱۹۴۲ فیلیپین، هند شرقی هلند (اندونزی)، مالایا، سنگاپور و برمه تحت سلطه ژاپن قرار گرفتند. نیروهای ژاپنی همچنین به تایلند بی‌طرف نیز حمله کردند و رهبران آن را تحت فشار قرار دادند تا به ایالات متحده و انگلیس اعلان جنگ دهند. تا اینکه در اواسط سال ۱۹۴۲ نیروهای استرالیایی و نیوزیلند در گینه نو و نیروهای انگلیسی در هند توانستند پیشروی ژاپنی‌ها را متوقف کنند.

نقشه جنگ اقیانوس آرام از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۲ میلادی. برای بهتر دیدن نقشه بر روی آن کلیک کنید.
۱۹۳۶ منطقه نفوذ ژاپن: ژاپن تایوان، کره
۱۹۴۰ منطقه نفوذ ژاپن: دسامبر شمال چین مانچوکوئو (منچوری سابق)، ژوئیه هندوچین فرانسه (شامل کشورهای ویتنام، کامبوج، لائوس و بخشی از چین کنونی)
۱۹۴۰ منطقه نفوذ ژاپن: دسامبر تایلند شمالی
۱۹۴۰ منطقه نفوذ ژاپن: مارس میانمار (برمه)، هند شرقی هلند (اندونزی کنونی)
۱۹۴۱ منطقه نفوذ ژاپن: دسامبر فیلیپین مشترک‌المنافع، مالایای بریتانیا (شامل مالزی غربی (شبه‌جزیره‌ای)، تایلند جنوبی، و جنوبی‌ترین نوک میانمار (برمه)، و همچنین سنگاپور کنونی)، گینه نو (مستعمره استرالیا)
۱۹۴۲ منطقه نفوذ ژاپن: بورنئوی بریتانیا (اکنون کشور برونئی، دو ایالت متعلق به مالزی شرقی، صباح و ساراواک و قلمروی فدرال مالزی لابوآن)

نقطه عطف در جنگ اقیانوس آرام با پیروزی نیروی دریایی آمریکا در نبرد میدوی در ژوئن ۱۹۴۲ رقم خورد. ناوگان ژاپنی متحمل خسارات سنگینی شد و عقب‌نشینی را آغاز کرد. نیروهای متفقین به آرامی برتری دریایی و هوایی خود را در اقیانوس آرام به دست آوردند، و جزیره به جزیره تصرفات ژاپن را پس گرفتند. با اینکه در اغلب این نبردها تلفات قابل توجهی به ژاپنی‌ها وارد می شداما تا سال ۱۹۴۵ آنان با موفقیت از مواضع خود در سرزمین اصلی چین دفاع کردند.

در اکتبر ۱۹۴۴، نیروهای آمریکایی شروع به پس گرفتن فیلیپین از نیروهای ژاپنی کردند که در اوت ۱۹۴۵ تصرف فیلیپین توسط آمریکا پایان یافت. در همان سال، نیروهای هوایی ارتش ایالات متحده بمباران‌های استراتژیک را علیه ژاپن آغاز کردند. نیروهای انگلیس برمه را بازپس گرفتند. در اوایل سال ۱۹۴۵، نیروهای آمریکایی در حملات ایوو جیما (فوریه) و اوکیناوا (آوریل)، جزایری با اهمیت استراتژیک در سواحل جزایر خانگی ژاپن، ژاپنی‌ها را متحمل خسارات سنگینی کردند. نیروهای آمریکایی اوکیناوا را در اواسط ژوئن ۱۹۴۵ فتح کردند.

در تاریخ ۶ اوت ۱۹۴۵، نیروی هوایی ارتش ایالات متحده شهر هیروشیمای ژاپن را مورد بمباران اتمی قرار داد. سه روز بعد، ایالات متحده بمبی را به شهر ناگاساکی ژاپن پرتاب کرد. در ۸ اوت، اتحاد جماهیر شوروی به ژاپن اعلان جنگ داد و به منچوری تحت اشغال ژاپن حمله کرد. پس از توافق ژاپن برای تسلیم در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، نیروهای آمریکایی شروع به اشغال ژاپن کردند. ژاپن در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ رسماً در نبردناو میزوری تسلیم ایالات متحده، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی شد.

زمینه سیاسی

در سال‌های پیش از جنگ جهانی دوم ژاپن در مسیر تمامیت‌خواهی، ملی‌گرایی افراطی و فاشیسم گام نهاد.[1] این موضوع در پس‌زمینه‌ای از رویارویی‌ها و ناآرامی‌های گسترده جهانی نظیر رکود اقتصادی و جنگ جهانی دوم رخ می‌داد.[2]

توسعه‌طلبی

هنگامی که نیروی دریایی آمریکا به سیاست انزوا یا ساکوکو در ژاپن پایان داد، ژاپنی‌ها خود را در برابر فشار نظامی و بهره‌کشی اقتصادی قدرت‌های غربی بی‌دفاع یافتند. اگر ژاپن می‌خواست از دوران فئودالی بیرون بیاید و همچون دیگر کشورهای آسیایی به یکی از مستعمرات اروپایی‌ها تبدیل نشود، لازم بود که پایه‌های یک استقلال ملی واقعی را بنا گذارد.

در دوره باکوماتسو، پس از امضای قراردادهای پنج قدرت آنسی (۱۸۵۸) و دیگر قراردادهای نابرابر ژاپن در برابر دنیای غرب که آگاهی به ضعف ژاپن همه مردم را در موضعی دفاعی در برابر غرب نهاده بود، باز کسانی مانند یوشیدا شوئین داشتن پایگاهی در خاک آسیا را شرط ادامه بقای ژاپن می‌دانستند. گروهی از رهبران اصلاحات میجی هم با این نظر موافق بودند و تلاش‌های سایگو تاکاموری برای حمله به کره این گروه را در اعتقاد خود استوارتر کرد. در سال ۱۸۸۱ بازماندگان قیام سایگو و دیگر هواداران آن یک انجمن میهنی به نام گِن‌یُوشا برای پیشبرد هدف خود تشکیل دادند و از فرصتی برای در فشار گذاشتن دولت میجی و برانگیختن احساسات عمومی بهره‌برداری می‌کردند. در نتیجه کره هم مانند قضیه پیمان‌های نابرابر موضوع بحث عام شد و مردم از هر دسته و گروه اجتماعی با فکر مداخله در کره همراه شدند. چه با این انتظار که باید کره را باید به انجام اصلاحات و افتادن در راه تجدد به الگوی ژاپن وادشت تا متحد ارزنده‌ای در برابر سلطه‌جویی غرب در منطقه شود یا با اعتقاد به رسالت ژاپن برای ایجاد یک اتحاد ضد غربی که چین و کره باید خواه ناخواه در آن باشند تا ژاپن به این وسیله خود و همسایگانش را از مطامع اروپاییان حفظ کند.[3]

نخست‌وزیر ژاپن یاماگاتا آریتومو (۱۸۳۸–۱۹۲۲) در سال ۱۹۰۰ میلادی که همچنین به عنوان پدر نظامی‌گری ژاپن شناخته می‌شود، عقیده داشت که جهت حفظ استقلال ژاپن نباید تنها به دفاع از خط حاکمیت ژاپن قناعت کرد. اگر کشورهای بالای آسیای شرقی زیر سلطه خارجی دربیایند چون شمشیری خواهد بود که بر فراز سر ژاپن نگاه داشته شود. او نمی‌خواست آسیا را ببیند که قطعه قطعهٔ زنجیرهای استعمار خارجی شود اما این را هم نمی‌خواست که چین که بالقوه برای ژاپن خطرناک بود بر آسیا مسلط گردد. یاماگاتا نقشه برای امپراتوری ژاپن نمی‌کشید بلکه فقط خواستار امنیت بود اما آسیب‌شناسی امنیت اود را به جایی کشانید که بگوید اگر قدرت تعرضی برای پشتیبانی در بیرون از مرزهای ژاپن وجود نداشته باشد دفاع هم نمی‌تواند وجود داشته باشد. یاماگاتا پیوسته محیط این اعمال را وسیع تر می‌کرد ابتدا تسلط بر کره (کشور) نمایندهٔ خط مصالح و منافع ژاپن بود بعد وجود تایوان [فورمز) و شبه‌جزیره لیائودونگ چین برای امنیت ژاپن لازم شناخته شد. سپس در زمان جنگ جهانی اول نوشت که منچوری برای ژاپن تنها ناحیه ای است که باید به آن دست یافت. منچوری خط زندگی ژاپن است… و ژاپنیان که آسیایی هستند لزوماً باید در آسیا زندگی کنند چنین توسعه ای برای حل مشکلات ژاپن از حیث جمعیت و دفاع از خود ضروری است. بدین ترتیب یاماگاتا سخن خود را از امنیت آغاز کرد و با تحقق گسترده‌تر و بلندپروازی در آسیای شرقی به پایان رسانید.[4]

فوکوزاوا یوکیچی (۱۸۳۵ – ۱۹۰۱) که به عنوان یکی از بنیانگذاران ژاپن مدرن شناخته می‌شود، با نگرانی به تجدید جهانگشایی غربی می‌نگریست و عقیده داشت لبه تیز غرب پیشرفته متوجه شرق عقب افتاده‌است. او عقیده داشت که ژاپن باید به قدرت نظامی خود سازمان ببخشد و همسایه‌های خود را به اصلاحات تشویق کند. فوکوزاوا نوشته‌است در حالی که ژاپن در زمینه تمدن و روشنفکری در حال پیشرفت است، نزدیکترین همسایه‌هایش، چین و کره ابداً در فکر اصلاحات نیستند. پس چگونه می‌توان از این دو کشور انتظار استقلال داشت و اگر چین سقوط می‌کرد ژاپن نیز در خطر می‌افتاد. بنابر این چون در میان کشورهای مشرق فقط ژاپن می‌توانست به عنوان مرکز تمدن بودن با غرب ادعایی داشته باشد بایستی مسئولیت حمایت از آسیای شرقی را هم برعهده بگیرد. فوکوزاوا از جنگ بین چین و ژاپن جانبداری می‌کرد و نوشته‌است که این جنگ «جنگی است میان کشوری که می‌خواهد تمدن را بسط دهد و کشوری که در راه بسط تمدن اخلال می‌کند… جنگ ملتی با ملت دیگر نیست، جنگ کشوری با کشور دیگر هم نیست، بلکه نوعی جنگ مذهبی است». پس از شکست اصلاحات کانگ یووی در سال ۱۸۹۷ فوکوزاوا اظهار کرد چین سال‌های درازی معلم ژاپن بوده‌است اما ژاپن که تمدن غربی را پذیرفته و در جنگی با چین پیروز شده‌است دیگر نمی‌تواند در چین به چشم یک معلم بنگرد یا از فرهنگ مشترک سخن گوید. فوکوزاوا عقیده داشت که زندگی به صورت مرموز تنازع بقای داروینی وحشیانه در راه بقا است. هر ملتی چه شرقی و چه غربی که گذشته را به دور افکند می‌تواند زنده بماند و پیش برود.[5]

قدرت‌گیری نظامیان

در دههٔ ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دو جناح در داخل ارتش سلطنتی ژاپن فعالیت می‌کردند. جناح راه امپراتور که به نظامی‌گری و توسعه‌طلبی گرایش داشت و جناح کنترل که مخالف جناح راه امپراتور بود. در سال ۱۹۳۵، بالا گرفتن اختلاف بین این دو جناح، به ترور رهبر جناح کنترل یعنی سپهبد ناگاتا تتسوزان منجر شد.[6] در فوریه سال ۱۹۳۶ گروهی از «افسران جوان» ژاپنی کودتایی نافرجام در حادثه ۲۶ فوریه به راه انداختند. این حادثه سبب افزایش نفوذ نظامیان در دولت شد.[7]

تمامیت‌خواهی

نظامی‌گران ژاپن آگاه بودند که بین سرکوبی در داخل و تعرض در خارج رابطهٔ نزدیکی وجود دارد. خفه کردن آزادی بیان و خرد کردن هر سازمانی که بالقوه برای حکومتی نظامی‌گرا خطرناک باشد پیش شرط‌های اصلی برای حمله‌های لجام گسیخته به همسایه‌های آرام ژاپن بود. در سیاست داخلی به کمپیتای (پلیس ضد شورش) این اختیار داده شد که در رفتار با مردم آزادی عمل داشته باشد.[8]

کنترل توسط توناریگومی

توناریگومی (انجمن همسایه) کوچکترین واحد برنامه بسیج ملی بود که در طی جنگ جهانی دوم ایجاد شد. این بخش از واحدهایی متشکل از ۱۵–۱۰ خانوار تشکیل شده بود و ۲۰–۱۰ توناریگومی، یک انجمن محلی به نام چونایکای را تشکیل می‌داد. توناریگومی دستورهای رسمی را توسط جعبه اعلامیه سیار بین اهالی منتشر می‌ساخت و همراه با آن جیره مورد نیاز مردم را توزیع می‌کرد. رهبری این گروه‌ها بر عهده تندروترین و ملی‌گرایی‌ترین عضوهای آن بود که هر گونه نگرش نامساعد را زیر نظر داشتند و جز اطاعت کردن از آنان گریزی نبود زیرا به آسانی می‌توانستند غذا و سوخت و دیگر مایحتاج دیگر را از افراد یا خانواده‌های سرکش دریغ کنند.[9]

نقش زایباتسوها

زایباتسو یک اصطلاح ژاپنی است که به شرکت‌های خوشه‌ای صنعتی و مالی، در امپراتوری ژاپن اشاره دارد، که نفوذ و سیطره آنها، بخش‌های قابل توجهی از اقتصاد ژاپن را از دوره میجی تا پایان جنگ جهانی دوم، را تحت کنترل داشت. در هنگام جنگ جهانی دوم چهار زایباتسوی بزرگ ژاپن عبارت بودند از: گروه سومیتومو، یاسودا زایباتسو، میتسویی و میتسوبیشی برخلاف تأکید تبلیغات آمریکا بر وجود دیکتاتوری نظامی کامل در زمان جنگ جهانی دوم در ژاپن زایباتسوها هم در سیاست و هم در اقتصاد کشور در این دوران نقش داشتند و در واقع کشور به وسیلهٔ نمایندگان بازرگانی، دیوانسالاران دولت و نظامیان اداره می‌شد. از جنبه سیاسی کافی است خاطر نشان شود که دو کابینهٔ آخر زمان جنگ ژاپن به نخست‌وزیری کوایسو و سوزوکی به کلی زیر سلطهٔ ائتلافی از گارد کاخ امپراتوری و نمایندگان زایباتسوها بودند که چند دیوانسالار نیز به آنها کمک می‌کردند. نظامیان را چاره‌ای جز این نبود که در قدرت با زایباتسوها سهیم شوند، زیرا رهبران نظامی نمی‌توانستند این شرکت‌های نیرومند را زیر سلطهٔ خود درآورند. به غیر از این زایباتسوها از جنگ استفاده کرده و صنایع سنگین را توسعه داده و تحت کنترل داشتند. بارها اتفاق افتاده بود که ارتش و نیروی دریایی تأسیسات صنعتی و معدنی قلمروهایی که در سلطهٔ خود درمی‌آوردند را به زایباتسوها واگذار می‌کردند تا به کارشان اندازند. در نتیجه این چهار شرکت بزرگ موقعیت اقتصادی خود را در خلال جنگ دو برابر کردند.[10] هر چند اکثر افرادی که این مؤسسه‌ها را اداره می‌کردند افرادی با استعداد و قابل بودند اما مشکل اینجا بود که نظام سیاسی-اقتصادی کشور دست آنان را در تشکیل تأسیسات و بردن سود باز گذاشته بود و آنان صلاح خود را در نظر گرفته و به مصلحت تمامی ژاپنیان دیگر توجهی نداشتند.[11]

پدید آمدن ملی‌گرایی افراطی

حتی پیش از آنکه قدرت‌گیری نظامیان ژاپنی در دهه ۱۹۳۰، گروه‌های دیگری که بیشترشان سیاسی، دست راستی و ملی‌گرای افراطی بودند، نقش توسعه‌طلبانهٔ ژاپن را در قاره آسیا تجویز می‌کردند.[12] گنیوشا («انجمن اقیانوس تیره»؛ تشکیل در سال ۱۸۸۱ میلادی) و کوکوریوکائی («انجمن اژدهای سیاه»؛ تشکیل در سال ۱۹۰۱ میلادی) در میان معروفترین این گروه‌ها قرار داشتند. گنیوشا در همان مراحل آغازین با ستاد ارتش ژاپن ارتباط صمیمانه‌ای برقرار ساخت و به تشویق آن در نخستین جنگ چین و ژاپن (۱۸۹۴–۱۸۹۵) نقش آتش‌افروز جنگ را برعهده گرفت. کوکوریوکائی گروهی بود که بیش از همه ضد روسیه بود و با ستاد ارتش ژاپن نیز پیوند محکمی داشت. این جمعیت‌ها در قالب‌ریزی افکار عمومی نقش داشتند و آن را با تجاوز ارتش ژاپن به کشورهای دیگر موافق ساختند.[13]

احزاب سیاسی

حمله ژاپن به منچوری در بعضی از رهبران چپگرا احساسات «سوسیالیسم ملی» را به جای «سوسیالیسم بین‌المللی» برانگیخت. فشار بر احزاب چپ در نتیجه پشتیبانی عمومی از جنگ و جهانگشایی اقتصادی در آسیا تشدید شده بود. احزاب کارگری در ژاپن، ۱۹۳۲–۱۹۲۵ متوجه شده بودند که مورد تهدید قرار گرفته‌اند، در نتیجه ادغام‌های متعددی صورت گرفت و یک جبهه خلقی ضد فاشیسم به وجود آمد. از ادغام حزب ملی توده و حزب توده‌های ژاپن و بعضی گروه‌های کارگر و کشاورز یا دستهٔ طبقه کارگری ژاپن حزب ملی توده‌های کارگر-کشاورز رسماً در پنجم ژوئیه ۱۹۳۱ به وجود آمد. این حزب در ماه ژوئیه ۱۹۳۲ منحل شده و با حزب توده‌های سوسیالیست ادغام شد.[14] حزب توده‌های سوسیالیست در آغاز آشکارا ضد فاشیسم بود اما به تدریج به پشتیبانی از خط مشی جنگ متمایل شد و در نهایت به حمایت از ساختار فاشیسم نظامی یا حکومت استبدادی مطلق و تک حزبی در ژاپن پرداخت.[15]

در یگانه انتخابات سراسری ژاپن در زمان جنگ، انتخابات سراسری ۱۹۴۲ ژاپن تنها حزب شرکت کننده انجمن حمایت از قانون امپراتوری بود.[16]

زمینه اعتقادی

بخشی از افراطی‌ترین اصلاحات دوره میجی به مسئله دین مربوط می‌شد. دولت ژاپن از هیچ گونه تلاشی برای استحکام شینتو به عنوان دین ملی ژاپن فروگذاری نمی‌کرد.[17] پس از استقرار حکومت اصلاحات میجی، آیین شینتویی به دو گروه عمدهٔ شینتوی حکومتی و فرقه‌ای تقسیم شد. رژیم جدید میجی سعی می‌کرد تا یک کشور شینتویی و دین‌مدار بنا کند. شینتوی حکومتی، کیش ملی ژاپن بود که دولت به منظور کاشتن تخم اطاعت و وفاداری نسبت به امپراتور از آن حمایت می‌کرد. دستورها و فرمان‌های قوای اشغالگر نیز به‌طور عمده در ارتباط با همین شینتوی حکومتی بود.[18] مدت‌ها قبل از سال ۱۹۴۰، از تشکل‌های دینی برای توسعهٔ ملی‌گرایی و نظامی‌گری سوءاستفاده می‌شد. همهٔ زیارتگاه‌های شینتویی ابزار دست ارتقای منافع و مقاصد ملی شده بودند، چون روحانیانِ مدیر آن‌ها عموماً مقامات منصوب دولت و کارمند رسمی دولت بودند و به همین سبب تحت امر دوایر دولتی محلی یا ملی قرار داشتند.[19]

کوکوتای

امپراتور هیروهیتو در حین بازرسی ارتش در ۸ ژانویه ۱۹۳۸ سوار بر اسب

کوکوتای عبارت است از اعتقاد به امپراتور ژاپن (تنّو) به عنوان تجسد زندهٔ الهه خورشید و از این قرار به مثابهٔ تجلی یا ظهور حقیقت مطلق. پرستش امپراتور یکی از قدیمی‌ترین سنت‌های مردم ژاپن بوده‌است و تاریخ آن به قرون نخست مسیحیت برمی‌گردد. امپراتور نه تنها فرمانروا و بلکه رئیس مذهب ملت، و همچنین واسطهٔ اصلی بین ملت ژاپن و الهه خورشید به‌شمار می‌آمد. بنابر روایات و اساطیر تاریخی، وی مستقیماً از اخلاف خدایانی بود که ژاپن و کائنات را خلق کرده بودند و لذا کیش پرستش امپراتور که اعتقادات کنفوسیوسی در باب وفاداری نسبت به نیاکان، باعث تقویت آن شده‌بود، در سرتاسر ژاپن گسترش پیدا کرد. در خلال سال‌های پر تلاطم عصر تاریکی تاریخ ژاپن، توجه چندانی به امر پرستش امپراتور وجود نداشت و خانوادهٔ سلطنتی که در چنگال قدرت دیکتاتورهای نظامی اسیر بود، غالباً در گمنامی و فقر زندگی می‌کرد. مسیر حوادثی که به دوران احیاء و اعادهٔ میجی منجر شد علاقه و توجه مردم به شینتو و حکومت پادشاهی را از نو بیدار ساخت و امپراتور به صورت مظهر و نقطهٔ حرکت نیروهایی درآمد که درصدد سرنگونی رژیم شگون‌سالاری توکوگاوا بودند. وقتی این استقرار مجدد برقرار شد، امپراتور دوباره پیشوای ملت ژاپن شد.[20] کوکوتای دارای سه اصل بود: نخست وفاداری کامل به امپراتور به عنوان مظهر الههٔ خورشید در زمین و لزوم اطاعت از وی؛ دوم، برتری نژادی ژاپن؛ و سوم، حق مالکیت ژاپن بر نیمی از آسیا و اقیانوس آرام. در برخی از کتاب‌ها کوکوتای را سیاست کشورگشایی معنی کرده‌اند.[21]

هاکو ایچیو

اسکناس ۱۰ سنی ژاپنی، به تصویر کشیدن برج و بنای یادبود هاکّو ایچیو در میازاکی، اولین بار در سال ۱۹۴۴ منتشر شد

هاکّو ایچیو اشاره به «همهٔ جهان زیر یک سقف» یک شعار در امپراتوری ژاپن به معنی حق الهی امپراتوری ژاپن برای متحد کردن هشت گوشه جهان یا سلطه جهانی بود. همانند خواسته‌های آلمان نازی از سیاست لبنسراوم، تبلیغات ژاپنی از محبوس شدن در آب‌های خانه خود شکایت داشت. هاکو ایچیو، «آوردن هشت گوشه جهان زیر یک سقف»، رنگ و بویی مذهبی به موضوع اضافه کرد. لبنسراوم یکی از ایده‌های سیاسی مهم آدولف هیتلر و از مولفه‌های پراهمیت ایدئولوژی حزب نازی بود که در خدمت سیاست‌های توسعه‌طلبانه آلمان نازی قرار گرفت و هدفش ارائه فضای اضافی برای رشد جمعیت آلمان و دستیابی به خودکفایی اقتصادی بود. توجیهی که ناسیونالیست‌های آلمانی، ایتالیایی و ژاپنی برای سیاست‌های ستیزه‌جویانه خود می‌آورند، این است که لبنسراوم ندارند. لبنسراوم در زبان آلمانی به معنای «فضای زندگی» است. کشورهای آنها جمعیت نسبتاً زیادی دارد. طبیعت در برابر این کشورها دست‌تنگی کرده و از این رو به واردات مواد غذایی و مواد خام از کشورهای دیگر وابسته‌اند. باید تولیدات خود را برای پرداخت بهای این واردات بسیار حیاتی صادر کنند، اما سیاست‌های حمایت‌گرایانه کشورهایی که مازاد غذا و مواد خام دارند، مرزشان را به روی ورود تولیدات کارخانه‌ای می‌بندد.[22]

بوشیدو

نظریه‌پردازان و تاریخ‌نگاران نظامی، در اواخر دهه ۲۰ و ۳۰ میلادی آثار آموزشی بسیاری را، مانند «احیای بوشیدو» نوشته هیراایزومی کیوشی، دربارهٔ بوشیدو (راه و رسم سامورایی) منتشر کردند. در این زمان بسیاری از روشنفکران تحت تأثیر ظهور فاشیسم در اروپا، بوشیدو را راهی برای تلقین هویت ملی و وحدت می‌دانستند. ژنرال آراکی سادائو، وزیر جنگ ژاپن در اوایل دهه ۳۰، اطمینان حاصل کرد که مفاهیم آن‌ها از بوشیدو به یک قسمت اساسی آموزش نظامی تبدیل می‌شود. با این حال، خارق‌العاده‌ترین پیشرفت مربوط به بوشیدو در این دهه مربوط به هاگاکوره با آغازی مبنی بر این که، «راه سامورایی در مرگ نهفته‌است» و ترویج این ایده که یک سامورایی باید آماده مرگ برای ارباب خود باشد، بود. به این ترتیب هاگاکوره به نوعی کتاب مقدس برای ارتش و نیروی دریایی امپراتوری ژاپن تبدیل شد. این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۹۳۸ در ژاپن چاپ شد و در سال ۱۹۴۰، فیلسوف برجسته واتاتسوجی تتسورو نسخه خلاصه‌ای از آن را برای سربازان ژاپنی درگیر در جنگ منتشر کرد. استدلال نظریه پردازان پیش جنگ این بود که با انتشار چنین کتاب‌هایی اینگونه ابراز شود که تسلیم شدن در برابر هر دشمنی بر اساس قوانین سامورایی قابل بخشش نیست. اما ایدئولوژی بوشیدو نقشی دیگر و شاید جدی‌تر، در جنگ جهانی دوم بازی کرد؛ به نظر می‌رسید که این ارزش‌ها عزم ژاپنی‌ها را، از زن و مرد، برای جنگ تا آخرین قطرهٔ خون تقویت می‌کرد. بوشیدو با بسیاری از جنبه‌های تجربه فاجعه‌بار جنگ ژاپن در ارتباط است. بذر این رابطه دهه‌ها پیش از جنگ و در سال ۱۹۱۰ با تجدید نظر در کتاب‌های درسی ژاپن و تربیت نسلی با تفسیرهای ملی‌گرایانه از سامورایی، کاشته شد.[23]

بدرفتاری یا تحقیر دشمن با اخلاق اساسی کنفوسیوس و بوشیدو مخالف بود و در نتیجه، رفتار بسیاری از نیروهای مسلح ژاپن پیش از و در طول جنگ جهانی دوم انکار مستقیم آموزه‌های بوشیدو بود. اواسط سدهٔ بیستم دوره‌ای بود که نژادپرستی آشکار در سراسر جهان شکوفا شد. آلمان نازی تنها یکی از چندین کشور اروپایی بود که صریحاً نوع شدید نژادپرستی را اعمال می‌کرد. ایالات متحده نیز از این قاعده مستثنا نبود و خصومت عمیقی را با اقلیت‌های رنگین‌پوست و پیروان دیگر مذاهب را در دل داشت. آسیایی‌ها نیز به اندازه اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها نژادپرست بودند. نژادپرستی در ژاپن، مانند بیشتر فرهنگ‌های دیگر، ناشی از دین و رنگ پوست است. به‌طورکلی رنگ پوست ژاپنیان کمی روشن‌تر از بیشتر مردم کشورهای شرق آسیاست. از نظر نظامیان ژاپنی، مردم دیگر کشورهای آسیایی‌ها و بیشتر غربی‌ها نژاد پست‌تر بودند و در واقع به عنوان یک انسان در نظر گرفته نمی‌شدند یا شایستگی احترامی که باید برای انسان قائل شد را نداشتند.[24]

زمینه تاریخی

بستن قراردادهای نابرابر با کره

در سال ۱۸۷۵ یک ناوگان ژاپنی که به ظاهر مأموریت نقشه‌برداری دریایی داشت، برای برانگیختن کره در طی حادثه جزیره کانگوا وارد حریم دریایی کره شد و آب آشامیدنی خواست. گارد ساحلی کره به روی این کشتی‌ها آتش گشودند و با این که گلوله توپ‌ها به کشتی‌ها نرسید، ناوگان ژاپنی استحکامات بندر و کشتی‌های پهلو گرفته در آنجا را در هم کوبید. دولت ژاپن بی‌درنگ کورودا کیوتاکا را به کره فرستاد و به همان شیوه که دو دهه پیش آمریکا با ژاپن رفتار کرده بود با تهدید اسلحه پیمان ۱۸۷۶ ژاپن و کره (پیمان نابرابر گانگوا) را در سال ۱۸۷۶ با کره امضا کرد و دو بندر کره بر روی ژاپن گشوده شد. در این پیمان کره کشور مستقلی در نظر گرفته شده بود و نفوذ مسلط چین در آنجا نادیده گرفته شده بود. این کار خشم چین را برانگیخت و این دولت مدعی شد که کره تحت حمایت چین است و حق بستن چنین پیمانی را با کشور دیگر ندارد. در سال ۱۸۸۴ که چین در ویتنام از فرانسه شکست خورد جناح هوادار ژاپن در کره فرصت را غنیمت شمرد و با حمایت ژاپن درست به کودتا زد که شکست خورد. سپس قراردادی بین چین و ژاپن امضا شد که هر دو کشور نیروهایشان را از کره بیرون ببرند. در این هنگام فساد اداری در دستگاه حکومت کره شایع و فشار مالیاتی برای مردم طاقت فرسا بود. در ماه ژوئن ۱۸۹۴ شورش‌های پراکنده در کره برخاست که گروه‌های ضد غربی به نام تونگ-هاکس سازمان داده بودند. پادشاه کره که خود را تحت حمایت چین می‌دانست از این دولت یاری خواست. چین بی‌درنگ با اعزام یک نیروی دو هزار نفره به آنجا شورش‌ها را به تندی سرکوب کرد. ژاپن این امر را مخالف قرار داد قبلی دانست و نیروهایش را نزدیک سئول پیاده کرد. در پی آن سربازان ژاپنی کاخ سلطنتی کره را تصرف کردند و پدر پادشاه، گوجونگ را گرفتند. او با پسرش سونجونگ به خصوص عروسش، امپراتریس سونجونگ، ملکه بر سر حکومت کشور اختلاف نظر داشت. ژاپنی‌هاگوجونگ را وادار کردند که حکومتی هوادار ژاپن تشکیل دهد و این دولت را ناگزیر ساختند تا از نیروهای ژاپن برای اخراج چین استمداد کند.[25]

نخستین جنگ با چین

محل شبه‌جزیره لیائودونگ واقع در منچوری چین، پورت آرتور پایگاه مهم نیروی دریایی روسیه در شبه‌جزیره لیائودونگ قرار داشت. در ماه نوامبر سال ۱۸۹۵ این بخش از چین به تصرف نیروهای ژاپن درآمد. پس از مداخله سه‌گانه ژاپن مجبور شد لیائودونگ را به چین پس دهد.

نخستین جنگ چین و ژاپن (۱ اوت ۱۸۹۴ تا ۱۷ آوریل ۱۸۹۵) بین دودمان چینگ چین و میجی ژاپن بر سر کنترل کره درگرفت. بعد از شش ماه موفقیت نیروی زمینی و دریایی ژاپن و تصرف شهر ویهای دودمان چینگ در فوریه ۱۸۹۵ درخواست صلح کرد. تا پایان سپتامبر ۱۸۹۴ ارتش ژاپن بیش تر خاک کره را تصرف کرده بود و پیشروی به سوی چین را ادامه داد. در فوریه سال ۱۸۹۵ راه به روی پیشروی به سوی پکن باز بود و چین چاره ای جز تسلیم ندید و پیمان صلحی به نام پیمان شیمونوسکی را امضا کرد و به قیمومیت چین بر کره پایان داد و نیز جزیره تایوان و شبه‌جزیره لیائودونگ را به ژاپن واگذار کرد. همچنین قرار شد غرامت نقدی سنگینی به مبلغ سی صد میلیون ین به ژاپن بپردازد.[26]

شکست چین از ژاپن نشان داد که چین ضعیف تر از آن است که پنداشته می‌شود و نیز آشکار نمود که تجدد ژاپن توفیق عمده و برجسته ای داشته‌است. سه هفته بعد از صلح و اقدام ژاپن در تصرف خاک چین موجب اعتراض مشترک کنسرت اروپا (شامل امپراتوری روسیه، جمهوری سوم فرانسه و امپراتوری آلمان) گردید. طبق مداخله سه‌گانه در ۲۳ آوریل ۱۸۹۵، ژاپن اجباراً شبه‌جزیره لیائودونگ در جنوب منچوری را در ازای افزایش غرامت به چین باز پس داد. از دست رفتن شبه‌جزیره لیائودونگ پیمان صلح را یکسره از ارزش نینداخت اما صورتی که این کار داشت و تحمیل سه دولت چنان بر مردم ژاپن گران آمد که آن را شکست بزرگی شمردند. اثر مداخله سه دولت در روح و اندیشه مردم ژاپن سالیان دراز باقی ماند از آن پس به بعد بیش تر در معرض القائات ملی گرایان افراطی و نگران حیثیت و غرور ملی بودند. پس از آن ژاپن بیش از پیش به تقویت نیروی نظامی خود پرداخت. در ماه ژوئن سال ۱۹۰۳ پیشنهاد حل و فصل کلی مسائل مورد مناقشه ژاپن و روسیه از طرف ژاپن به روسیه داده شد، به این ترتیب که دو طرف احترام به تمامیت ارضی چین و کره را تضمین کنند و حقوق خط آهن روسیه در منچوری و نیز منافع اقتصادی و سیاسی ژاپن در کره شناخته شود. روس‌ها بر حق انحصاری خود بر منابع جنوب منچوری حاضر به سازش با ژاپنی‌ها نبودند و هر چند که در مورد کره با توافق به ژاپن رسیدند در مورد چین و منچوری توافق نکردند. در تاریخ ۶ فوریه مذاکرات روسیه و ژاپن قطع شد و روز ۱۰ فوریه اعلان جنگ از طرف ژاپن به روسیه داده شد.[27]

در چین، حزب کومینتانگ کارزاری را برای متحد کردن این کشور علیه جنگ‌سالاران محلی به راه انداخت و تا میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ توانست دستکم در اسم چین را متحد کند، ولی چیزی نگذشت که بین این حزب و متحد سابقش یعنی حزب کمونیست چین جنگی داخلی درگرفت و جنگ‌سالاران محلی جدیدی نیز سر برآوردند و وارد معرکه شدند. امپراتوری ژاپن، که روز به روز نظامی‌گراتر می‌شد، مدت‌ها بود که به دنبال افزایش نفوذش در چین بود و آن را گام نخست در راستای ادعای حقش برای حکومت بر جهان می‌دانست. را بهانهٔ حمله به منچوری قرار داد و در آن جا دولت دست‌نشاندهٔ مانچوکوئو را تأسیس کرد.[28]

جامعه ملل پس از تصرف منچوری توسط ژاپن ناظرانی را به منطقه اعزام کرد تا این موضوع را بررسی کند. سال بعد، جامعه ملل ژاپن را در حمله به منچوری مقصر شناخت و اعلام کرد که منچوری باید به چین بازگردانده شود. در واکنش ژاپن، از جامعهٔ ملل خارج شد.[29]

استعمار کره

سونجونگ آخرین پادشاه کره (زاده ۱۸۷۴ - درگذشته ۱۹۲۶)

در کره همان که روس‌ها در آغاز جنگ با ژاپن از آنجا رانده شدند دولت ژاپن پادشاه کره را به امضای موافقت نامه ای واداشت که امنیت آن کشور و خانواده سلطنتی را تضمین می‌کرد و برای این کار اجازه اقدام لازم را به ژاپن می‌داد. مردم کره که از فشار روسیه و فساد دستگاه حکومت رنجیده شده بودند امیدوار شدند که با این ترتیب کارهایشان سامان گیرد اما ژاپن که حقوق نظامی در آنجا پیدا کرده بود خواست که حقوق مالی و دیپلماتیک را هم بر آن بیافزاید و نیت اصلی خود را آشکار ساخت. با نمودار شدن افق پیروزی بر روسیه ژاپن بر آن شد که کار کره را یکسره کند و این سرزمین را تحت‌الحمایه/مستعمره خود سازد. در کره پادشاه اختیاردار مطلق بود و زیر بار این خواست ژاپن نمی‌رفت اما نیروهای ژاپنی در کره حاضر بودند و کار را پیش بردند. سرانجام پیمان ۱۹۰۵ ژاپن و کره (نوامبر ۱۹۰۵) بدون موافقت پادشاه امضا شد. در پایان سال ۱۹۰۵ فرمانداری کل ژاپن در سئول برقرار و ایتو هیروبومی نخستین فرماندار یا نخستین ژنرال ژاپنی مقیم کره شد.[30]

جنگ جهانی اول

ژاپن از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ در جنگ جهانی اول شرکت داشت. این کشور به نیروهای اتفاق سه‌گانه که شامل بریتانیا، فرانسه و روسیه می‌شد پیوست و نقشی اساسی در تأمین امنیت خطوط دریایی اقیانوس آرام و اقیانوس هند، در برابر نیروی دریایی آلمان داشت. از لحاظ سیاسی، این فرصتی بود برای ژاپن تا قلمرو نفوذ خود را در چین گسترش داده و در جغرافیای سیاسی بعد از جنگ به منزله یک قدرت بزرگ به رسمیت شناخته شود.

مناقشات مرزی شوروی و ژاپن

واحد توپخانهٔ ارتش سرخ در نبرد دریاچه غازان، ۱۹۳۸

جنگ روسیه و ژاپن دو سال پس از امضای پیمان اتحاد ژاپن و بریتانیا در سال ۱۹۰۴ درگرفت. جنگ سال‌های ۰۵–۱۹۰۴ بین امپراتوری روسیه، یک قدرت بین‌المللی با یکی از بزرگترین ارتش‌ها در جهان، امپراتوری ژاپن، ملتی که اخیراً بعد از دو قرن و نیم انزوا به صحنه جهانی بازگشته بود. مجموعه‌ای از نبردها در شبه‌جزیره لیائودونگ منجر به رانده شدن ارتش روسیه از جنوب منچوری، و نبرد تسوشیما منجر به یک فاجعه برای نیروی دریایی امپراتوری روسیه شد.

پس از پیروزی ژاپن در نبرد موکدن ژنرال اویاما ایوائو بی‌درنگ رئیس ستاد خود را به توکیو فرستاد تا لزوم صلح بی تأمل را به دولت میجی بقبولاند. ژاپن پیشنهاد میانجیگری را به تئودور روزولت داد و روسیه نیز از این پیشنهاد استقبال کرد. در ماه اوت نمایندگان مختار دو دولت در آمریکا ملاقات کردند. خواست‌های ژاپن چنان‌که از یک فاتح مسلم جنگ انتظار می‌رفت سنگین بود و متضمن شناسایی برتری ژاپن در کره (کشور) انتقال تأسیسات و منافع روسیه از منچوری چین و از جمله خط راه‌آهن منچوری و شبه‌جزیره لیائودونگ به ژاپن، تسلیم ساخالین و پرداخت غرامت به ژاپن بود. دو خواسته اخیر را روسیه به شدت رد کرد تا سرانجام با میانجیگری آمریکا پذیرفت تا نیمه جنوبی ساخالین را به ژاپن واگذار کند اما به هیچ‌وجه پرداخت خسارت را نپذیرفت.

در پیمان پورتسموت روس‌ها قبول کردن تا منافع اعلای سیاسی، نظامی و اقتصادی ژاپن در کره (کشور) را بپذیرند و اجاره شبه‌جزیره لیائودونگ (از چین) را به ژاپن انتقال دهند و راه‌آهن پورت آرتور به موکدن را تا انتهای شمالی و همچنین نیمه جنوبی جزیره ساخالین را با حقوق خاص ماهیگیری به ژاپن انتقال دهند. در ژاپن با اعلام مواد و شرایط پیمان صلح بلوا و خشم عمومی برخاست. اما برای دولت ژاپن که توان مالی و نظامی‌اش در یک جنگ بیست ماه به پایان رسیده بود این قرارداد یک پیروزی بزرگ بود.[31]

در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۹۳۰، بین نیروهای ژاپنی مستقر در مانچوکوئو و نیروهای شوروی و جمهوری خلق مغولستان درگیری‌های درگرفت. در این مقطع سیاست انتخابی ارتش امپراتوری ژاپن دکترین هوکوشین-رون بود که بر توسعهٔ نفوذ ژاپن به سمت شمال تأکید داشت. با این حال ادامهٔ این سیاست با شکست ژاپن در نبرد خالخین گل در ۱۹۳۹، همزمانی با جنگ دوم چین و ژاپن، و تلاش متحد ژاپن، آلمان نازی، برای امضاء پیمان بی‌طرفی با شوروی موفقیت چندانی نیافت. ژاپن و شوروی در آوریل ۱۹۴۱ پیمانی مبنی بر بی‌طرفی امضاء کردند و پس آن ژاپن به دکترین نانشین-رون رو آورد که سیاست انتخابی نیروی دریایی ژاپن بود و بر توسعهٔ نفوذ این کشور به سمت جنوب تأکید داشت. این سیاست در نهایت ژاپن را به رودررویی و جنگ با آمریکا و متحدان غربی‌اش سوق داد.[32][33]

تسخیر منچوری

در ۱۸ سپتامبر ۱۹۳۱ میلادی حادثه موکدن یا انفجار قسمتی از خطوط آهن در منچوری، بهانهٔ حمله ژاپن به منچوری قرار گرفت.[34] پس از تصرف منچوری در سال ۱۹۳۲ ژاپن، دولت دست نشاندهٔ خود، بنام مانچوکوئو را تأسیس کرد و پویی، آخرین امپراتور چین را به عنوان پادشاه مانچوکوئو بر منصب نشاند.[35] در سال ۱۹۳۳ هنگامیکه جامعه ملل به تصرف خاک چین اعتراض کرد، ژاپن این سازمان را ترک کرد.[36]

تدارکات برای جنگ اقیانوس آرام

نقشه سیاسی منطقه آسیا - اقیانوسیه ۱۹۳۹

ژاپن منابع طبیعی لازم را برای پشتیبانی از یک اقتصاد صنعتی مدرن نداشت و هر چه صنعت و اقتصاد این کشور بیشتر رشد می‌کرد، این نیاز به حل این مشکل ضروری‌تر می‌شد. ژاپنی‌ها به این نتیجه رسیده بودند که به طریقی، ولو دست‌درازی و تجاوز به خاک سرزمین‌های همسایه شان این مشکل را برطرف کنند. افراد با نفوذ این کشور در اجرای این «تدبیر» متفق شدند و طرح برپایی امپراتوری تازه‌ای که خودشان حوزه رفاه مشترک آسیای شرقی بزرگ می‌خواندند را به اجرا گذاشتند. ژاپن در آغاز قصد داشت تا با آمریکا گلاویز نشود، اما بعد به هدف شکستن محاصره و تحریمی که به اقتصادشان تحمیل شده بود به آمریکا هم اعلام جنگ داد.[37]

گروه‌های مطالعه در ژاپن احتمال پیش آمدن شکست نهایی را در جنگ بین ژاپن و ایالات‌متحده پیش‌بینی کرده بودند و اقتصاد ژاپن در آن زمان تلاش می‌کرد تا با نیازهای جنگ با جنگ دوم چین و ژاپن همگام شود.[38]

در اوت ۱۹۴۱، ایالات متحده که ۸۰٪ نفت ژاپن را تأمین کرده بود، تحریم نفتی را آغاز کرد و ژاپن را مجبور کرد به دنبال منابع جدیدی برای تأمین تلاش‌های جنگی خود برود. حمله انگلیس و شوروی به ایران در ۱۷ سپتامبر با خلع ید شاه رضا پهلوی طرفدار قدرت‌های محور و جایگزین کردن پسر ۲۲ ساله او برای اطمینان از دستیابی متفقین به نفت ایران، ماجرای تأمین نفت را برای ژاپن پیچیده‌تر کرد.[39]

ژاپن احساس کرد که خواسته‌های ایالات متحده حوادث منتهی به حمله به پرل هاربر در مورد خروج بدون قید و شرط از چین و پیمان‌های عدم تعرض با دیگر قدرت‌های اقیانوس آرام غیرقابل قبول است.[40] دولت ژاپن در مواجهه با تحریم نفتی توسط ایالات متحده و همچنین کاهش ذخایر داخلی تصمیم گرفت طرحی را که توسط شاخه نظامی عمدتاً تحت رهبری ناگائو اوسامی و یاماموتو ایسوروکو برای بمباران پایگاه دریایی ایالات در هاوایی تهیه شده بود، به مورد اجرا بگذارد، در نتیجه ایالات متحده به جنگ جهانی دوم در کنار متفقین جنگ جهانی دوم کشانده شد. در ۴ سپتامبر ۱۹۴۱ ،هیئت دولت ژاپن برای بررسی برنامه‌های جنگ تهیه شده توسط ستاد کل امپراتوری تشکیل جلسه داد و تصمیم گرفت:

امپراتوری ما، به منظور دفاع از خود و صیانت نفس، تدارکات جنگ را کامل خواهد کرد … [و] … تصمیم به جنگ با ایالات‌متحده، بریتانیای کبیر و هلند در صورت لزوم دارد. امپراتوری ما همزمان کلیه اقدامات دیپلماتیک ممکن را در مقابل ایالات‌متحده و بریتانیا انجام خواهد داد و در نتیجه برای دستیابی به اهداف خود تلاش خواهد کرد … در صورتی که هیچ امیدی به خواسته‌های ما در ده روز اول اکتبر از طریق مذاکرات دیپلماتیک که در بالا ذکر شد وجود نداشت، ما بلافاصله تصمیم خواهیم گرفت که جنگ را علیه آمریکا، بریتانیا و هلند آغاز کنیم.

یاماموتو ایسوروکو، معاون فرمانده حمله به پرل هاربر، در مورد جنگ با ایالات‌متحده تردید داشت. یاماموتو ایسوروکو در زمان جوانی‌اش به عنوان دانشجوی زبان در دانشگاه هاروارد به تحصیل اشتغال داشت (۱۹۲۱–۱۹۲۱)و بعدها به عنوان دستیار نیروی دریایی در واشینگتن دی سی خدمت کرد. یاماموتو ایسوروکو در مورد خطرات ذاتی جنگ با ایالات‌متحده هشدار داد: «ما می‌توانیم شش ماه یا شاید یک سال لجام‌گسیخته عمل کنیم، اما پس از آن، من هیچ اطمینانی ندارم.»[41]

آغاز جنگ جهانی دوم

بیشتر مورخان شروع جنگ جهانی دوم را اول سپتامبر ۱۹۳۹، زمانی که آلمان نازی به لهستان حمله کرد، می‌دانند. اما برخی دیگر ادعا می‌کنند که جنگ جهانی دوم با آغاز جنگ دوم چین و ژاپن در ۷ ژوئیه ۱۹۳۷، هنگامی که امپراتوری ژاپن به چین حمله کرد، آغاز شد و به عقیده آنان این جنگ از حادثه پل مارکو پولو در ۷ ژوئیه ۱۹۳۷ تا تسلیم نهایی ژاپن در ۱۵ اوت ۱۹۴۵ ادامه داشت.[42]

آغاز جنگ دوم چین و ژاپن

چیانگ کای‌شک، فرمانده ارتش انقلابی ملی. در دوران جنگ مقاومت‌جویانه چین در برابر ژاپن، حزب کومینتانگ (حزب ملی چین) و حزب کمونیست چین جبهه واحد ملی مقابله با ژاپن را ایجاد کردند.

در سال ۱۹۳۷ ژاپن پس از حادثه پل مارکو پولو، شهر پکن را تصرف کرد و سپس قصد لشکرکشی برای تصرف تمامی ژاپن را آغاز کرد. شوروی به سرعت با چین معاهدهٔ عدم تخاصم امضا کرد تا امکان این را داشته باشد که به چین تدارکات جنگی قرض بدهد. این معاهده یکی از دلایل مهم اتمام معاهدهٔ پیشین همکاری بین چین و آلمان در سال ۱۹۴۱ بود.[43][44] جنرالیسیمو چیانگ کای‌شک ارتش انقلابی ملی را به نبرد شانگهای اعزام کرد اما شانگهای پس از سه ماه مقاوت به تصرف ژاپن درآمد. نیروهای ژاپنی به پیشرفت خود ادامه دادند و در نبرد نانجینگ توانستند پایتخت آن زمان چین را تصرف کنند. بعد از سقوط نانجینگ بسیاری از چینی‌های غیرنظامی و سربازان خلع‌سلاح شدهٔ چینی در کشتار نانجینگ توسط ژاپنی‌ها قتل‌عام شدند.[45][46]

در ۱۹۳۷، در دوران جنگ مقاومت‌جویانه چین در برابر ژاپن، حزب کومینتانگ (حزب ملی چین) و حزب کمونیست چین جبهه واحد ملی مقابله با ژاپن را ایجاد کردند.[47] در نتیجه نیروهای کمونیست به جزئی از ارتش انقلابی ملی تبدیل شدند و در قالب ارتش چهارم جدید و ارتش هشتم مسیر سازماندهی گشتند و این دو واحد را به صورت اسمی تحت هدایت ارتش انقلابی ملی قرار دادند. با این وجود، در جنگ با ژاپنی‌ها، ارتش‌های منظم ارتش انقلابی ملی یا شکست خوردند یا دستور عقب‌نشینی گرفتند. چیانگ از ترس تلفات زیاد، از همان سال ۱۹۳۹ بهترین نیروهای خود را از خط مقدم بیرون کشید. چریک‌های کمونیست، که مردم را در پشت خط ژاپن بسیج کردند، به زودی تنها نیرویی شدند که هنوز با ژاپنی‌ها می‌جنگیدند. ارتش انقلابی ملی که از رشد ناشی از قدرت کمونیستی نگران بود، شروع به استفاده از نیروهای خود برای محاصره مواضع کمونیست‌ها کرد، حتی چندین بار حتی علیه آنها جنگید. با این وجود جبهه واحد ملی تا سال ۱۹۴۵ رسماً ادامه یافت، زمانی که در پایان جنگ جهانی دوم، مذاکرات در مورد اتحاد بین دو طرف به هم خورد و جنگ داخلی گسترده‌ای بین کمونیست‌ها و ارتش انقلابی ملی آغاز شد.[48]

قطع رابطه با ایران

در ماجرای قطع رابطهٔ ایران و ژاپن، دولت بریتانیا و سفارت آن کشور در تهران نقش اصلی را برعهده داشت؛ بریتانیا اطمینان داشت که فعالیت سفارت دشمن در تهران، تهدیدی برای این کشور خواهد بود. ایران با استناد به معاهده بین دو دولت، بر تداوم رابطه تأکید می‌کرد، اما بریتانیا، ادامهٔ حضور ژاپنی‌ها را در تهران مخل نظم و امنیت منطقه و متفقین می‌دانست. توان دولت مرکزی ایران کمتر از آن بود که بتواند در برابر تهدیدات و جوسازی‌های بریتانیا دوام بیاورد. علی سهیلی در ۲۳ فروردین ماه اعلام کرد که ژاپنی‌ها باید ظرف یک هفته ایران را ترک کنند. هر چند این تصمیم در مجلس مخالفانی داشت، اما دولت برای رهایی از فشار متفقین، چاره را در قطع رابطه با ژاپن یافت.[49] ان اشغال شده که در جبهه متفقین قرار گرفته بود، در بهمن ۱۳۲۳، فوریه ،۱۹۴۵ علیه ژاپن اعلان جنگ کرد. شش ماه بعد در پی حمله اتمی آمریکا به هیروشیما و ناگاساکی ژاپن تسلیم شد ولی روابط سیاسی میان ایران و ژاپن تا سال ۱۳۳۲ برقرار نشد.[50]

شعله‌ور شدن جنگ اقیانوس آرام (۱۹۴۱)

جنگنده‌های میتسوبیشی زیرو متعلق به نیروی دریایی امپراتوری ژاپن بر روی ناو هواپیمابر شوکاکو، پیش از تهاجم به پرل هاربر
نقشه منچوری و پورت آرتور چین به رنگ بنفش در سال ۱۹۴۰، تحت اشغال ژاپن
۸ دسامبر ۱۹۴۱، هنگ کنگ بریتانیا تحت حمله هوایی ژاپن قرار گرفت.

اهداف جنگ ژاپن ایجاد «نظم جدید در آسیای شرقی» بود که بر اساس مفهوم «برابری» بنا شده بود که ژاپن را در مرکز یک بلوک اقتصادی متشکل از منچوری، کره و شمال چین قرار می‌داد که از مواد اولیه کشورهای مستعمره شده و ثروتمند جنوب شرقی آسیا استفاده می‌کرد، در حالی که با از بین بردن اربابان قبلی این نواحی دست دوستی و اتحاد به طرف آنها دراز می‌کرد. اما در عمل، «شرق آسیا برای آسیا»، شعاری که رهبری این کارزار را بر عهده داشت، به معنای «آسیای شرقی برای ژاپن» بود.[51]

هندوچین فرانسه

جنگ اروپا فرصت‌های وسوسه‌انگیزی را در اختیار ژاپنی‌ها قرار داد. پس از حمله نازی‌ها به روسیه در سال ۱۹۴۱، ژاپنی‌ها بین اصرار آلمانی‌ها برای پیوستن به جنگ علیه شوروی و تمایل طبیعی آنها به تسلط بر مناطق استعمار شده اروپا در جنوب شرقی آسیا، می‌بایست یکی را انتخاب می‌کردند. ژاپن در سال ۱۹۴۰ شمال هندوچین را اشغال کرد و از این طریق تلاش کرد مانع دسترسی ملزومات و تسلیحات به ملی‌گرایان چینی شود. در ژوئیه ۱۹۴۱ اعلام کرد که در یک پروژه مشترک با ویشی فرانسه (دولت فرانسه تحت اشغال آلمان نازی) برای حفاظت از کشورهای استعمار شده جنوب آسیا در پیش گرفته‌است و به این طریق راه را برای پیشروی بیشتر به جنوب شرقی آسیا باز کرد. ایالات متحده با مسدود کردن دارایی‌های ژاپن و تحریم نفت به اشغال هندوچین واکنش نشان داد.[51] ایالات متحده که در سال ۱۹۳۹ معاهدات تجاری خود با ژاپن را ملغی نموده بود، از ژوئیه ۱۹۴۰ فروش سوخت هواپیما به ژاپن را ممنوع کرد که این محدودیت‌ها فشار شدیدی را بر اقتصاد ژاپن وارد می‌کرد.[52]

امپراتوری ژاپن با امضای پیمان سه جانبه با آلمان و ایتالیا و حمله ژاپن به هندوچین فرانسه در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۴۰ وارد جنگ جهانی دوم شد،[39]

ناو یواس‌اس آریزونا متعلق به ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده که در طی حمله به پرل هاربر کاملاً از بین رفت، ۷ دسامبر ۱۹۴۱

موفقیت‌های آلمان در اروپا باعث تشویق ژاپن به فشار بیشتر بر قدرت‌های اروپایی نسبت به جنوب شرقی آسیا گشت. دولت هلند موافقت نمود تا از هند شرقی هلند مقداری نفت به ژاپنی‌ها بفروشد اما مذاکرات دربارهٔ دیگر منابع در ژوئن ۱۹۴۱ بدون موفقیت پایان گرفت.[53] در ژوئیه ۱۹۴۱ ژاپن نیروهای خود را به سمت جنوب هندوچین گسیل داشت تا موقعیت نیروهای بریتانیایی و هلندی در شرق دور را تهدید کند. در پاسخ به این تهدید ایالات متحده، بریتانیا و دیگر دولت‌های اروپایی تمام سرمایه‌ها ژاپن را توقیف نموده و تحریم همه‌جانبه نفتی را علیه ژاپن آغاز کردند.[54]

از اوایل ۱۹۴۱ ژاپن و ایالات متحده درگیر مذاکراتی جهت بهبود فضای سیاسی پرتنش میان خود و پایان جنگ در چین بودند. در طول این مذاکرات علی‌رغم تلاش ژاپن برای ابراز پیشنهادهای جدید، ایالات متحده که این پیشنهادهای را کافی نمی‌دید از پذیرش آن سر باز می‌زد.[55] در همین زمان و به صورت مخفیانه مذاکراتی میان ایالات متحده، بریتانیا و هلند جهت طرح دفاع مشترک در صورت تهاجم ژاپن به متصرفات از یکی از کشورها در جریان بود.[56] رئیس‌جمهور روزولت نیروهای آمریکایی را در فیلیپین را تقویت نمود و به ژاپنی‌ها اخطار کرد ایالات متحده در برابر تهاجم به کشورهای همسایه واکنش نشان خواهد داد.[56]

ژاپن که در تنگنای تحریم‌های بریتانیا، ایالات متحده و هلند قرار گرفته بود و در مذاکرات نیز راهی برای پیشرفت متصور نبود آماده تهاجم می‌گشت. در ۲۰ نوامبر دولت جدید ژاپن که تحت نخست‌وزیری توجو هیدکی قرار داشت آخرین پیشنهاد خود را به طرف آمریکایی عرضه کرد. به موجب این پیشنهاد ژاپن ضمانت می‌نمود در برابر قطع کمک‌های ایالات متحده به چین و اتمام تحریم‌های نفتی و دیگر تحریم‌ها نیروهای خود را جنوب هندوچین بیرون کشیده و به جنوب شرق آسیا حمله نکند.[55] پاسخ طرف آمریکایی در ۲۶ نوامبر مبنی بر این بود که ژاپن باید بدون هیچ شرطی چین را تخلیه نموده و با دولت‌های غربی پیمان عدم تخاصم امضا نماید.[57] این برای ژاپن بدان معنی بود که یا باید از تمام اهداف و برنامه‌هایش برای چین چشم بپوشد یا آنکه منابع مورد نیاز خود در مستعمرات هلند را با زور تصاحب نماید. نظامیان ژاپنی به هیچ وجه نمی‌توانستند گزینه اول را بپذیرند و تحریم‌های نفتی را به مثابه اعلان جنگ می‌دیدند.[58]

ژاپنی‌ها برنامه‌ریزی نموده بودند تا با تصرف سریع مستعمرات اروپایی در جنوب شرق آسیا یک خط دفاعی که تا میانه اقیانوس آرام ادامه داشت را ایجاد کنند چراکه پس از آن ژاپنی‌ها می‌توانستند منابع مورد نیاز خود را از جنوب شرقی آسیا استخراج نمایند و در عین حال به راحتی در برابر نیروهای متفقین که در سرتاسر اقیانوس آرام پراکنده شده بودند دفاع کنند. مدتی بعد و برای جلوگیری از دخالت آمریکا در این طرح، ژاپنی‌ها برنامه داشتند تا ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده را نابود نموده و آن‌ها را از فیلیپین بیرون برانند.[59]

حمله به پرل هاربر

ژاپن تا حمله به پرل هاربر در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ (۸ دسامبر به وقت آسیا) ۱۹۴۱ با ایالات متحده وارد درگیری مستقیم نشده بود. در این روز طی هفت ساعت حملات هماهنگ ژاپنی‌ها انجام شد:

  1. حمله به کشورهای مشترک‌المنافع با آمریکا لشکرکشی فیلیپین (۴۲–۱۹۴۱)، نبرد گوام و نبرد جزیره ویک
  2. حمله به امپراتوری هلند در کارزار هند شرقی هلند (اندونزی کنونی)، تهاجم ژاپن به تایلند
  3. حمله به امپراتوری بریتانیا در نبرد بورنئو (۴۲-۱۹۴۱)، نبرد مالایا و نبرد هنگ کنگ.[60][61]

این تهاجم باعث شد تا ایالات متحده، بریتانیا، چین، استرالیا و چند کشور دیگر به صورت رسمی به ژاپن اعلان جنگ نمایند. اتحاد جماهیر شوروی که به شدت مشغول نبردی عظیم با نیروهای محور در غرب بود به مفاد پیمان عدم تخاصم خود با ژاپن پایبند ماند. آلمان نازی و باقی کشورهای محور نیز برای اعلام همبستگی با ژاپن و به دلیل آنچه که حمله به کشتی‌های آلمانی توسط ایالات متحده به فرمان رئیس‌جمهور روزولت خوانده می‌شد به ایالات متحده آمریکا اعلان جنگ نمودند .[62]

اهداف استراتژیک حمله، فلج کردن ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده، تصرف میدان‌های نفتی در کارزار هند شرقی هلند، و حفظ حوزه نفوذ ژاپن در چین، آسیای شرقی و همچنین کشور کره بود. همچنین هدف دیگر این حمله‌ها گسترش دامنه‌های خارجی امپراتوری ژاپن برای ایجاد یک محیط دفاعی مهیب، در اطراف قلمروهای تازه به دست آمده بود.[63] آمریکا بلافاصله با اعلان جنگ به این دو قدرت محور پاسخ داد. سپس آدولف هیتلر در اعلامیه خود در رایشتاگ در برلین اعلام کرد که او سعی کرده‌است از درگیری مستقیم با آمریکا جلوگیری کند اما طبق توافقنامه سه جانبه امضا شده در ۲۷ سپتامبر ۱۹۴۰، آلمان موظف است برای دفاع از متحد خود به ژاپن با ایتالیا بپیوندد.[64]

پیشروی در آسیای جنوب شرقی (۱۹۴۲–۱۹۴۱)

در طی هفت ماه پس از حمله پرل هاربر، ژاپن هند شرقی هلند، سنگاپور (مستعمره انگلیس)، گینه نو (مستعمره استرالیا)، فیلیپین (مشترک‌المنافع با آمریکا) و تعدادی دیگر از مناطق جنوب شرقی آسیا و اقیانوس آرام را اشغال کرد. اما روند جنگ در ژوئن ۱۹۴۲ نبرد میدوی و کمی بعد در گوادالکانال آغاز شد. در اواسط سال ۱۹۴۴، رهبران ارتش ژاپن تصدیق کردند که پیروزی بعید است، اما این کشور جنگ را متوقف نکرد.[65]

هنگ کنگ

هنگ کنگ در ۲۵ دسامبر ۱۹۴۱ تسلیم ژاپن شد.[66]

فیلیپین

در دوم ماه ژانویه ۱۹۴۲ پایتخت فیلیپین، مانیل به اشغال نیروهای ژاپنی درآمد.[67] این یکی از بدترین شکست‌ها بود که آمریکایی‌ها متحمل شدند و ۱۲۰۰۰ سرباز آمریکایی و ۶۳۰۰۰ سرباز فیلیپینی به اسارت درآمدند.[68]

در لشکرکشی فیلیپین (۴۲–۱۹۴۱)، ژاپن نیروی ترکیبی فیلیپینی - آمریکایی را وادار به عقب‌نشینی به شبه‌جزیره باتاآن و سپس جزیره کورگیدیدور کرد. تا ژانویه ۱۹۴۲، ژنرال داگلاس مک‌آرتور و رئیس‌جمهور مانوئل کوئزون در مقابل پیشروی ژاپنی‌ها مجبور به فرار شدند.

نبرد سنگاپور در فوریه ۱۹۴۲. سربازان ژاپنی در مرکز شهر رژه می‌روند. (عکس از موزه جنگ امپراتوری)
سنگاپور

غرق رزم‌ناوهای پرنس ولز و رپولس در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۱، منجر به قرار گرفتن سواحل شرقی شبه‌جزیره مالایا در معرض پیاده شدن نیروهای ژاپن و از بین بردن قدرت دریایی انگلیس در منطقه شد. سنگاپور یک شهر جزیره‌ای در جنوب شبه‌جزیره مالایا است، این کشور از قرن نوزدهم مستعمره بریتانیا بود. ژاپن در نبرد مالایا (ژانویه ۱۹۴۲) با یک ارتش متفقین متشکل از نیروهای انگلیسی، هندی، استرالیایی و مردم مالایی جنگید. متفقین فاقد پوشش هوایی و تانک بودند؛ ژاپنی‌ها برتری هوایی داشتند.

نبرد بین نیروهای ژاپنی و انگلیسی در شبه‌جزیره مالایا در کل دسامبر و ژانویه ۱۹۴۲ ادامه داشت. انگلیسی‌ها مجبور شدند بسیاری از مواضع خود، از جمله کوالالامپور را رها و تخلیه کنند. در ۸ فوریه، ۵۰۰۰ نیروی ژاپنی در جزیره سنگاپور پیاده شدند. اعلامیه‌های تبلیغاتی طرفدار ژاپن در جزایر ریخته می‌شد و این تسلیم شدن را تشویق می‌کرد. اشتباهات محاسباتی تاکتیکی ژنرال آرتور پرسیوال انگلیسی و ارتباط ضعیف بین مقامات نظامی و غیرنظامی، وخیم تر شدن دفاع انگلیس را تشدید کرد. سنگاپور در مقابل دوربین‌های خبری ژاپنی تسلیم ژنرال ژاپنی یاماشیتا تومویوکی شد و شصت و دو هزار سرباز متفقین به اسارت درآمدند. سرانجام بیش از نیمی به عنوان اسیران جنگی درگذشت. با تسلیم سنگاپور، انگلیس جای خود را در شرق از دست داد.[69] بسیاری از آن‌ها بعدها به عنوان نیروی کار اجباری برای ساخت راه‌آهن برمه، محل پل رودخانه کوای به کار گرفته شدند. ارتش ژاپن بلافاصله پس از تهاجم به مالایای بریتانیا و تسخیر آن، یک پاک‌سازی قومی، قتل‌عام سوک چینگ، از چینی‌ها در مالایا و سنگاپور انجام داد.

ژاپنی‌ها، مناطق تولید کلیدی نفت بورنئو، جاوه مرکزی، مالنگ، سپو، بلورا، سوماترا، و گینه نو هلند را در اواخر کارزار هند شرقی هلند تصرف کردند و نیروهای مسلح هلندی را شکست دادند.[70] با این حال، کارشکنی‌های متفقین این کار را برای ژاپنی‌ها دشوار ساخته بود تا تولید نفت را به اوج قبل از جنگ بازگرداند.[71]

نبرد بورنئو
جزیره بورنئو امروزه، بین سه کشور برونئی، مالزی و اندونزی تقسیم شده‌است. قبل از جنگ جهانی دوم قسمت شمالی جزیره بورنئوی بریتانیا و قسمت جنوبی بورنئوی هلند (نام دیگر کالیمانتان) نام داشت.

در ۱۱ ژانویه ۱۹۴۲، یک روز پس از اعلان جنگ ژاپن به هلند، ژاپن با هدف کنترل ۷۰۰ چاه نفت، تأسیسات پالایشگاه نفت و میدان‌های هوایی در جزیره تاراکان درست در سمت شمال شرقی بورنئو قرار گرفتند. فرمانده پادگان هلند در این جزیره، یک روز قبل از پیاده شدن ناوگان به حمله پی برد و تصمیم گرفت قبل از اینکه ژاپنی‌ها منابع نفتی را تصرف کنند، آنها را از بین ببرد. مدافعان هلندی در ۱۲ ژانویه تسلیم شدند، اما به تلافی تخریب میدان‌های نفتی توسط ژاپنی‌ها اعدام شدند. در طی چند ماه بعد، نیروهای انگلیس و هلند به سمت جنوب و در جنگل عقب نشستند پس از ده هفته در کوه‌های پوشیده از جنگل، نیروهای متفقین در اول آوریل ۱۹۴۲ تسلیم شدند.

تغییر جریان (ژوئن ۱۹۴۲)

استراتژیست‌های نظامی ژاپنی از اختلاف نامطلوب بین ظرفیت صنعتی امپراتوری ژاپن و ایالات‌متحده آگاه بودند. به همین دلیل آن‌ها استدلال می‌کردند که موفقیت ژاپنی‌ها وابسته به توانایی آن‌ها برای گسترش مزیت استراتژیک به‌دست‌آمده در بندرگاه پرل هاربر با پیروزی‌های سریع و پی‌درپی استراتژیک است. فرماندهی ژاپنی استدلال می‌کرد که تنها نابودی قاطع ناوگان ایالات‌متحده در اقیانوس آرام و فتح پاسگاه‌های راه دور آمریکا باعث می‌شود که امپراتوری ژاپن تحت تأثیر قدرت صنعتی آمریکا قرار نگیرد. در آوریل ۱۹۴۲، ژاپن برای اولین بار در حمله دولیتل بمباران شد.[71]

نبرد میدوی

در ماه مه سال ۱۹۴۲، ناموفق بودن ژاپن در شکست دادن قاطع متفقین در نبرد دریای مرجان برخلاف برتری عددی ژاپن، برابر با شکست استراتژیک امپراتوری ژاپن بود. این عقب‌نشینی در ژوئن ۱۹۴۲ با از دست دادن فاجعه بار چهار ناوگان در نبرد میدوی که اولین شکست قاطع برای نیروی دریایی امپراتوری ژاپن بود، دنبال شد. این نقطه عطف جنگ بود زیرا نیروی دریایی ژاپن قابلیت‌های استراتژیک تهاجمی خود را از دست داده و هرگز موفق به بازسازی نشد.[71]

نبرد گوادالکانال

نیروهای زمینی استرالیایی در سپتامبر ۱۹۴۲ در نبرد خلیج میلنه تفنگداران ژاپنی را در گینه نو شکست دادند، این اولین شکست زمینی بود که ژاپنی‌ها در اقیانوس آرام متحمل شدند. پیروزی‌های بیشتر متفقین در گوادالکانال در سپتامبر ۱۹۴۲، و گینه نو در سال ۱۹۴۳ امپراتوری ژاپن را برای زمان باقی مانده از جنگ در حالت دفاعی قرار داد، با عقب‌نشینی ژاپن از گوادالکانال به ویژه ذخایر نفتی ژاپن که از قبل محدود شده بود از بین رفت.[71]

پیشروی متفقین به سمت ژاپن (۱۹۴۵–۱۹۴۲)

طی سال‌های ۱۹۴۳ و ۱۹۴۴، نیروهای متفقین با پشتوانه توان صنعتی و منابع عظیم خام ایالات متحده، پیوسته به سمت ژاپن پیشروی کردند. ارتش ششم ایالات متحده به رهبری داگلاس مک‌آرتور، در ۲۰ اکتبر ۱۹۴۴ در لیته (یکی از استان‌های کشور فیلیپین) پیاده شد. در ماه‌های بعدی، در طی لشکرکشی فیلیپین (۴۵–۱۹۴۲)، نیروهای تلفیقی ایالات متحده، همراه با واحدهای چریکی بومی، فیلیپین را آزاد کردند.[72]

نبرد ایووجیما

در اوایل سال ۱۹۴۵، تفنگداران ایالات متحده کنترل جزایر اوگاساوارا را در چندین نبرد سخت مانند نبرد ایووجیما به دست گرفتند که آغاز سقوط جزایر ژاپن بود. در فوریه ۱۹۴۵، یک نیروی آمریکایی حدود ۷۰٬۰۰۰ تفنگدار دریایی به ایووجیما حمله کردند، یک جزیره کوچک آتشفشانی ۵۲۲ مایلی جنوب توکیو که بیش از ۲۳٬۰۰۰ ژاپنی از آن دفاع می‌کرد. اطلاعات آمریکا انتظار داشت که جزیره طی ۵ روز سقوط کند. در عوض، این نبرد هفت برابر بیشتر طول کشید. از ۱۹ فوریه تا ۲۶ مارس - ۶٬۸۰۰ سرباز از ایالات متحده کشته و نزدیک به ۲۰٬۰۰۰ آمریکایی زخمی شدند[73]‏ و به غیر از ۲۱۰ نفر ژاپنی اسیر تمامی نیروهای ژاپنی مستقر در جزیره کشته شدند.[74]

حملات کامیکازه
اوگاوا کیوشی (راست) ۲۲ ساله و یاسونوری سیزو(چپ) ۲۱ ساله، دو خلبان کامیکازه که در طی نبرد اوکیناوا در ۱۱ مه ۱۹۴۵ کشته شدند

کامیکازه در اصل به بادی که به قدرت خدا می‌وزد، گفته می‌شود. در ژاپن، جایی که طوفان‌های زیادی وجود دارد، این باور وجود داشت که اگر از فضایل خدا پیروی نکنید، به وسیله وزیدن باد و طوفان مجازات خواهید شد. یک نمونه معمول از این عقیده در تاریخ ژاپن، نابودی دو کشتی جنگی مغول در حمله مغول به ژاپن (۱۲۷۴، ۱۲۸۱) در خلیج هاکاتا است. در پایان جنگ جهانی دوم، سرویس هوایی نیروی دریایی امپراتوری ژاپن بر اساس واقعیت تاریخی وزیدن طوفان در هنگام حمله مغول، یک سپاه حمله ویژه به نام «کامیکازه» تشکیل داد.[75] پس از شکست نیروی دریایی ژاپن از ارتش آمریکا در نبرد دریای فیلیپین، در اکتبر سال ۱۹۴۴، سرلشکر اونیشی تاکیجیرو، فرمانده کل ناوگان هوایی یکم سپاهی ویژه کامیکازه یا «هواپیماهای انتحاری» را تشکیل داد. نخستین بار ۲۲ هواپیما به فرماندهی کاپیتان سکی یوکیو از ۲۱ تا ۲۵ اکتبر ۱۹۴۴ به ناوگان ایالات متحده در خلیج لیته در دریای فیلیپین هجوم آوردند. تا پایان جنگ، حدود ۲۴۰۰ هواپیما اعزام شده و ۲۵۲۰ نفر در عمل کشته شدند. در نتیجه، حدود ۲۰ کشتی جنگی غرق شدند و حدود ۲۰۰ کشتی آسیب دیدند. اگرچه میزان آسیب توسط کامیکازه از بمباران معمولی بیشتر بود، اما تعداد کشتی‌های غرق شده یا آسیب دیده تنها یک دهم تعداد هواپیمای شرکت کننده در این نوع عملیات بود.[76]

حملات هوایی به ژاپن
بمباران اتمی ناگاساکی در ۹ اوت ۱۹۴۵

پس از تأمین امنیت فرودگاه‌ها در سایپن و گوام در تابستان ۱۹۴۴، نیروهای هوایی ارتش آمریکا یک عملیات بمباران راهبردی با استفاده از بمب آتش‌زا به عهده گرفتند. سوزاندن شهرهای ژاپن در تلاش برای نابود کردن صنعت ژاپن و تضعیف روحیه مردم این کشور بود. عملیات بمباران توکیو (۱۰ مارس ۱۹۴۵) در شب ۱۰–۹ مارس ۱۹۴۵، با هواپیماهای بی ۲۹، منجر به کشته شدن حدود ۸۳٬۷۹۳ نفر در توکیو شد.[77] حدود ۵۰۰٬۰۰۰–۳۵۰٬۰۰۰ نفر از شهروندان در ۶۶ شهر دیگر ژاپن نیز به دلیل بمباران توسط بمباران آتش‌زا در ژاپن کشته شدند. همزمان با این حملات، حمل و نقل ساحلی ژاپن با عملیات مین‌گذاری گسترده توسط عملیات گرسنگی ایالات متحده به شدت مختل شد.

بمباران اتمی

ششم و نهم اوت ۱۹۴۵ بمب‌های هسته‌ای آمریکایی لیتل‌بوی (پسر کوچک) و فَت‌مَن (مرد چاق) شهرهای هیروشیما و ناگاساکی را ویران کردند. این بمباران‌های اتمی اولین و تنها سلاح‌های اینچنینی علیه ملت دیگری در جنگ بود. این دو بمب در عرض چند دقیقه تقریباً ۱۲۰٬۰۰۰ تا ۱۴۰٬۰۰۰ نفر را به کام مرگ کشاند و تعداد بسیاری مرگ نیز در نتیجه پرتو یونیزان در هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌های بعدی رخ داد. در اثر این بمب‌ها تا پایان سال ۱۹۴۵ حدود ۱۴۰٬۰۰۰ نفر در هیروشیما و ۸۰٬۰۰۰ نفر در ناگاساکی کشته شدند.[78]

هیباکوشا لقبی است که ژاپنی‌ها به بازماندگان این حملات داده‌اند. گرچه این افراد از جهنم بمباران اتمی زنده بیرون آمدند اما تبعات و زخم‌های عمیق آن را تا پایان عمر به همراه کشیدند.[79]

۲۴ ساعت پس از دومین بمباران اتمی آمریکا در ناگاساکی هری ترومن رئیس‌جمهور وقت این کشور اعلام کرد اگر ژاپن تسلیم متفقین نشود بمباران اتمی دیگری صورت خواهد گرفت. این امر سبب شد ژاپن اعلام کند به شرط اینکه به موقعیت و مقام امپراتور ژاپن دست نخورد حاضر است تسلیم شود.

آغاز جنگ شوروی با ژاپن

به رغم پیمان بی‌طرفی ژاپن و شوروی، در ماه فوریه ۱۹۴۵ در کنفرانس یالتا، ایالات‌متحده، بریتانیا، و اتحاد جماهیر شوروی موافقت کردند که شوروی ظرف سه ماه پس از شکست آلمان در اروپا وارد جنگ با ژاپن شود. جنگ روسیه-ژاپن منجر به اشغال منچوری، اشغال استان کارافوتو در جنوب جزیره ساخالین و تهدید واقعی حمله شوروی به جزایر اصلی ژاپن شد.[80]

نبرد اوکیناوا

نبرد اوکیناوا بزرگترین عملیات آبی خاکی انجام شده در جنگ اقیانوس آرام در جنگ جهانی دوم بود که از اواخر مارس تا ژوئن ۱۹۴۵ به مدت ۸۲ روز ادامه داشت. در ۲۶ مارس ۱۹۴۵ آمریکا در غرب ناها در اوکیناوا نیرو پیاده کرد. به دنبال آن در روز اول آوریل نیز از طرف ساحل جزیره اوکیناوا به این جزیره وارد شد. پس از حمله آمریکا ارتش ژاپن و مردم به طرف جنوب جزیره اوکیناوا گریختند. به علت فرار دست جمعی در حدود ۳۰۰٬۰۰۰ نفر بطرف منطقهٔ کوچکی در این جزیره هرج و مرج بزرگی بین فراریان به وجود آمد، از جمله خودکشی‌های دسته‌جمعی اوکیناوا که در نواحی مختلف به وقوع پیوست. در مدت سه ماه در جنگ شدیدی که درگرفت در حدود ۱۰۰٬۰۰۰ نفر از مردم کشته شدند همچنین کشته‌شدگان ارتش ژاپن نیز بالغ بر ۹۰٬۰۰۰ نفر بود که در این بین در حدود ۲۴٬۰۰۰ نفر از آنان اهالی استان اوکیناوا بودند. بدین ترتیب در آن زمان استان اوکیناوا در حدود یک چهارم جمعیت خود را از دست داد.[81]

تسلیم ژاپن

مقالات اصلی: تسلیم ژاپن

ژاپنی‌ها در ظهر ۱۵ اوت هنگام گوش دادن به اعلام تسلیم ژاپن توسط امپراتور هیروهیتو معروف به پخش صدای جواهر

با موکوساتسو (نادیده گرفتن) اعلان پوتسدام، (امپراتوری ژاپن)، پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی و اعلام جنگ توسط اتحاد جماهیر شوروی، تسلیم شد و جنگ جهانی دوم را پایان داد. افراط‌گرایان نظامی تلاش کردند تا از پخش رادیویی اعلامیه تسلیم امپراتور به ملت جلوگیری کنند. تعدادی از افسران نظامی و ملی‌گراها که آبروی خود را از دست یافته می‌پنداشتند، اقدام به خودکشی کردند، اما اعتبار و اراده شخصی امپراتور، پس از ابراز، کافی بود که نظم در کشور برقرار بماند.[51] در یک سخنرانی رادیویی ملی در ظهر ۱۵ اوت، امپراتور هیروهیتو برای اولین بار با مردم عادی صحبت کرد که از آن زمان به بعد، به عنوان پخش صدای جواهر شناخته شده‌است. کیفیت ضبط چندان خوب نبود و امپراتور به زبان ژاپنی کلاسیک اعلام کرد که ژاپن پس از شکست‌های جنگی و بمباران‌های اتمی، درخواست متفقین را برای تسلیم بدون قید و شرط می‌پذیرد. در پی آن یک گوینده ان‌اچ‌کی با زبانی ساده‌تر به نحوی که برای مردم عادی قابل فهم باشد گفت که جنگ تمام شده و ما [ژاپنی‌ها] پیروز نبودیم. متن در ۱۴ اوت ثبت شده بود. متعصبین ارتش، با شنیدن خبر ضبط صدای امپراتور، به کاخ حمله کردند تا نوارهای ضبط شده را از بین ببرند. گفته می‌شود وفاداران آن را در یک سبدی قاچاق کرده او از قصر بیرون برده بودند.[82] با این حال سه هفته پس از این بود که ژاپن رسماً قرارداد تسلیم را امضا کرد. در این توافق که در دوم سپتامبر بر عرشه ناو جنگی میزوری انجام گرفت و بیش از ۲۰ دقیقه طول نکشید، ژنرال مک آرتور که از سوی متفقین این تسلیم‌نامه را امضا می‌کرد در نطقی اظهار امیدواری کرد که دنیای آینده بدون جنگ و خونریزی باشد و کشورهای درگیر در جنگ جهانی دوم، غالب یا مغلوب، جنگ را پشت سر بگذارند و آن را به فراموشی بسپارند و زندگانی را از سر گیرند.[83]

رئیس‌جمهور آمریکا، هری ترومن ژنرال مک آرتور به عنوان سرفرمانده نیروهای اشغال کننده ژاپن انتخاب کرد[84] بر پایه همین فرمان مک آرتور مسئول نظارت بر روند خلع سلاح نیروهای نظامی و انجام اصلاحات در این کشور نیز بود.[85]

دلایل تسلیم

محققان پس از جنگ به این نتیجه رسیدند که نه بمب‌های اتمی و نه ورود شوروی به جنگ در تصمیم‌گیری برای تسلیم نقش اساسی نداشتند، اگرچه احتمالاً آنها به پیشبرد تاریخ کمک کرده‌اند. مشخص شد که محاصره زیردریایی جزایر ژاپن با جلوگیری از بهره‌برداری از مستعمرات جدید ژاپن، پایین آمدن میزان تجارت و شکست اقتصادی را موجب شد که در پی آن متقاعد کردن رهبران ژاپن در ناامیدی از ادامه جنگ را به همراه داشته‌است. بمباران‌ها موجب آگاهی از شکست برای مردم شد. تخریب نیروی دریایی و هوایی ژاپن جزایر خانگی را به خطر انداخت. در پایان جنگ، شهرهای ژاپن تخریب شد، ذخایر آن به پایان رسید و ظرفیت صنعتی آن از بین رفت. دولت بدون اعتبار و احترام باقی مانده بود. کمبود نگران کننده غذا و افزایش تورم آنچه را که از قدرت ملی باقی مانده تهدید می‌کرد.[51]

دوره اشغال ژاپن

دوره‌ای معروف به اشغال ژاپن پس از جنگ دنبال شد، که این دوره ژاپن عمدتاً توسط ژنرال ارتش ایالات متحده داگلاس مک‌آرتور به سمت تغییر قانون اساسی و نظامی‌زدایی هدایت می‌شد. اشغال متفقین با کمک اقتصادی و سیاسی، تا دهه ۱۹۵۰ نیز ادامه یافت. نیروهای متفقین به ژاپن دستور لغو قانون اساسی میجی و اجرای قانون اساسی ژاپن را دادند، سپس نام امپراتوری ژاپن در ۳ مه ۱۹۴۷ به ژاپن تغییر داده شد.[86] ژاپن از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲ تحت اشغال نظامی متفقین بود، به فرماندهی فرمانده عالی نیروهای متفقین، موقعیتی که ژنرال آمریکایی داگلاس مک‌آرتور تا سال ۱۹۵۱ در اختیار داشت. هر چند شورای متفقین در توکیو - شامل ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی، چین و کشورهای مشترک المنافع بود - اما این اشغال تقریباً کاملاً امری آمریکایی بود. داگلاس مک‌آرتور ستاد عمومی بزرگی را در توکیو برای اجرای سیاست اشغال، با پشتیبانی تیم‌های «دولت نظامی» محلی ایجاد کرد، ژاپن، بر خلاف آلمان، مستقیماً توسط نیروهای خارجی اداره نمی‌شد. در عوض، متفقین برای اجرای دستورالعمل‌های خود به دولت ژاپن و ارگان‌های آن، به ویژه بوروکراسی اداری، اعتماد کرد.[51]

پس از جنگ

بازگشت ژاپنی‌ها از مالزی به ژاپن، پس از تسلیم شدن به نیروهای استرالیایی

قبل و در طی جنگ جهانی دوم میزان قابل توجهی از مهاجرت ژاپنی‌ها به سرزمین‌های خارج از کشور ژاپن به نواحی اشغال شده توسط امپراتوری ژاپن انجام شد، از جمله مهاجرت به کره،[87] تایوان تحت حاکمیت ژاپن، مانچوکوئو، و استان کارافوتو.[88] بر خلاف مهاجران به قاره آمریکا، مردمان ژاپنی که به مستعمرات می‌رفتند، در بدو ورود، طبقه اجتماعی بالاتری از مردم بومی و نه پایین‌تر را اشغال می‌کردند.[89]

در سال ۱۹۳۸، ۳۰۹٬۰۰۰ ژاپنی در تایوان زندگی می‌کردند.[90] با پایان جنگ جهانی دوم، بیش از ۸۵۰٬۰۰۰ ژاپنی در کره (کشور)][91] و بیش از ۲ میلیون نفر در چین وجود داشت،[92] بیشتر آنها کشاورزان در مانچوکوئو (ژاپنی‌ها برنامه ای داشتند که ۵ میلیون شهرک‌نشین ژاپنی را به مانچوکوئو بیاورند).[93]

در سرشماری دسامبر ۱۹۳۹، کل جمعیت قیمومت اقیانوس آرام جنوبی ۱۲۹۱۰۴ نفر بود که ۷۷۲۵۷ نفر آن ژاپنی بودند. تا دسامبر ۱۹۴۱، سایپن بیش از ۳۰٬۰۰۰ نفر جمعیت داشت، از جمله ۲۵٬۰۰۰ ژاپنی.[94]

پس از جنگ جهانی دوم، بیشتر این ژاپنی‌های خارج از کشور به ژاپن بازگشتند. قدرت‌های متفقین بیش از ۶ میلیون تبعه ژاپنی را از مستعمرات سراسر آسیا به کشور خود بازگرداندند.[95] از طرف دیگر، برخی به‌طور غیرارادی در خارج از کشور باقی ماندند، مانند ژاپنیان باقی‌مانده در چین یا اسیران جنگی اسیر شده توسط ارتش سرخ و مجبور به کار در سیبری.[96]

پس از اشغال ژاپن ایالات متحده جزایر سابق ژاپن را در اقیانوس آرام غربی در اختیار گرفت، در حالی که شوروی‌ها ساخالین و جزایر کوریل را ضمیمه خود کردند.[97]

پس از پایان ۳۵ سال اشغال شبه‌جزیره کره توسط ژاپن، در سال ۱۹۴۸ کشور کره از ژاپن استقلال یافت. در اوت همان سال ایسونگمن ری که رئیس دولت در تبعید کره بود اولین رئیس‌جمهور کرهٔ جنوبی شد.[98] کره بین سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۴۸ از سوی اتحاد جماهیر شوروی در شمال و ایالات متحده در جنوب تقسیم و اشغال شد. جمهوری‌های جداگانه در سال ۱۹۴۸ و در دو طرف مدار ۳۸ درجه شمالی ظهور کردند و هر کدام ادعا می‌کردند که دولت مشروع تمام کره هستند که در نهایت به جنگ کره منجر شد. در پی این جنگ در سال ۱۹۵۰ کره به دو کشور کره شمالی و کره جنوبی تقسیم شد.[99]

در چین، نیروهای ناسیونالیستی و کمونیستی در ژوئن ۱۹۴۶ جنگ داخلی را از سر گرفتند. نیروهای کمونیست پیروز شدند و جمهوری خلق چین را در سرزمین اصلی تأسیس کردند، در حالی که نیروهای ناسیونالیست در سال ۱۹۴۹ به تایوان عقب‌نشینی کردند.[100]

قانون اساسی ژاپن پس از جنگ سلطنت را حفظ کرد اما امپراتور را فقط یک نماد دولت تعریف کرد و تمام قدرت سیاسی به نمایندگان منتخب رسید. برخلاف بسیاری از افراد برجسته امپراتوری ژاپن در جنگ، امپراتور هیروهیتو به عنوان یک جنایتکار جنگی متهم نشد، تا حدی به دلیل اینکه مقامات ایالات متحده ترس داشتند که این کار می‌تواند کار اشغال آنها را در ژاپن به هرج و مرج بکشاند. از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۱، امپراتور هیروهیتو در کشور گشت و گذار کرد و بر کارهای بازسازی نظارت داشت. اشغال آمریکا در سال ۱۹۵۲ پایان یافت، و پس از آن هیروهیتو بیشتر در پس زمینه خدمت کرد در حالی که ژاپن یک دوره رشد سریع اقتصادی را پشت سر گذاشت. او در ۷ ژانویه ۱۹۸۹ درگذشت و نزدیک به ۶۴ سال از عمرش را بر تخت سلطنت گذراند.[65]

مناقشات پیرامون زیارتگاه یاسوکونی

تمبر در سال ۱۹۴۴ که تصویر معبد یاسوکونی بر روی آن نقش بسته‌است. این معبد به کشته‌شدگان در راه امپراتور اختصاص دارد.

در زیارتگاه یاسوکونی به خاک سپرده شدن به معنای کامی شدن است. بدین ترتیب، اصل نهاد زیارتگاه یاسوکونی و تاریخچهٔ تأسیس آن با آداب شینتویی، ایدئولوژی شینتوی حکومتی و میلیتاریسم ژاپنی پیوند نزدیکی دارد. این موضوع از دو جنبه، موضوع مناقشه در ژاپن و نیز خارج از آن کشور شده‌است. اول اینکه همهٔ نیروهای نظامی که در طی سال‌های جنگ در خدمت به امپراتور ژاپن کشته شده‌اند، به آنجا تعلق دارند. عامل دوم پیچیدگی این است که در تفسیر رسمی دولت ژاپن عبارت کسانی که به خاطر امپراتور مرده‌اند، آمده‌است و کسانی را هم که به جنایات جنگی دست زده‌اند نیز شامل این عده می‌شوند. به عنوان مثال حتی کسانی که پس از تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه و اعدام شده‌اند نیز در همین زیارتگاه دفن گردیده‌اند. این مطلب که ژاپنی‌ها چنین افرادی را کامی به حساب می‌آورند و اینکه نخست‌وزیر ژاپن از محلی که این افراد را چنین مرتبتی بخشیده‌است به‌طور رسمی بازدید به عمل می‌آورد، از دید کسانی که در خلال سال‌های جنگ قربانی تجاوز ژاپنی‌ها شدند، عملی به شدت تجاوزکارانه محسوب می‌شود.[101]

جرائم جنگی

مقالات اصلی: جنایات جنگی ژاپن، دادگاه توکیو، فهرست بیانیه‌های عذرخواهی جنگ توسط ژاپن

بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی ژاپن پیش از دادگاه توکیو و سایر دادگاه‌های متفقین در آسیا به جرم جنایات جنگی محکوم شدند. با این حال، تمام اعضای خاندان امپراتوری ژاپن درگیر در جنگ، مانند امپراتور هیروهیتو، توسط داگلاس مک‌آرتور تحت پیگرد قانونی قرار نگرفتند. ارتش ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم و در طی آن جنایات بیشماری علیه پرسنل غیرنظامی و نظامی انجام داد. حمله غافلگیرانه ارتش ژاپن به حمله به پرل هاربر در ۷ دسامبر ۱۹۴۱، قبل از اعلان جنگ و بدون هشدار، باعث کشته شدن ۲۴۰۳ نفر پرسنل نظامی و غیرنظامی بی‌طرف و ۱٬۲۴۷ نفر زخمی شده بود.[102] قتل‌عام‌ها، تجاوزها، و غارت‌های گسترده علیه غیرنظامیان، از جمله قتل‌عام سوک چینگ و کشتار نانجینگ، و استفاده از حدود ۲۰۰۰۰۰ زنان آسایشگر در طی جنگ انجام شد، که گفته می‌شود مجبور بودند به عنوان روسپی به ارتش ژاپن خدمت کنند.[103]

نیروی زمینی امپراتوری ژاپن همچنین به اعدام و برخورد شدید با پرسنل نظامی متفقین و اسیر شدگان می‌پرداخت. جنگ بیولوژیک توسط واحد ۷۳۱ بر روی اسیران جنگی و همچنین غیرنظامیان انجام می‌شد. این شامل استفاده از سلاح‌های بیولوژیکی و شیمیایی مجاز توسط امپراتور شووا بود.[104] طبق سمپوزیوم بین‌المللی ۲۰۰۲ در مورد جنایات جنگ باکتریولوژی، تعداد افراد کشته شده در خاور دور آسیا توسط جنگ میکروبی ژاپنی و آزمایش‌های انسانی حدود ۵۸۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده شد.[105] اعضای واحد ۷۳۱، از جمله سرلشکر شیرو ایشی، در ازای داده‌های مربوط به جنگ میکروبی بر اساس آزمایش بر روی انسان، از ژنرال داگلاس مک‌آرتور مصونیت دریافت کردند. این معامله در سال ۱۹۴۸ منعقد شد.<[106][107] ارتش امپراتور ژاپن اغلب از جنگ شیمیایی استفاده می‌کرد. با این حال، به دلیل ترس از تلافی، این سلاح‌ها هرگز علیه غربی‌ها به کار نرفتند، بلکه علیه دیگر آسیایی‌ها که با تبلیغات امپراتوری «پست» به‌شمار می‌رفتند استفاده می‌شدند.[108] به عنوان مثال، امپراتور استفاده از گاز سمی را در ۳۷۵ مورد جداگانه در نبرد ووهان از اوت تا اکتبر ۱۹۳۸ مجاز دانست.[109]

نیروی هوایی ژاپن مقادیر عظیمی از «بمب‌های سرامیک» را که پر از کک‌های آلوده به طاعون بود را در نانگبو، چین از هواپیما بر زمین ریخت. این حملات نهایتاً منجر به مرگ هزاران نفر شد.[110]

آن‌ها در روش‌های تحقیق بیرحمانه و بی‌هدف در زمینه جنگ بیولوژیک، بیش از ۱۰۰۰ چاه چینی را مسموم کردند تا شیوع وبا و حصبه را مورد مطالعه قرار دهند. این بیماری‌ها توسط باکتری ایجاد می‌شوند که با تکنولوژی امروزی می‌تواند به‌طور بالقوه جنگ‌افزار باشد.[110]

نسل‌کشی، اردوگاه‌ها و کار اجباری

اردوگاه‌های اسرای جنگی ژاپنی که بیشترشان در نقش اردوگاه‌های کار اجباری استفاده می‌گشتند نرخ بالایی از مرگ و میر را در خود داشتند. دادگاه توکیو دریافت که نرخ مرگ و میر اسرای غربی در ژاپن ۲۷٫۱ درصد (برای اسرا آمریکایی ۳۷ درصد) بوده‌است[111]

حداقل ۵ میلیون چینی در شمال چین توسط شورای توسعه شرق آسیا طی سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۱ برای کار در معادن و صنایع نظامی به بردگی گرفته شدند که این تعداد پس از ۱۹۴۲ به ۱۰ میلیون نفر رسید.[112] در جاوه بین ۴ تا ۱۰ میلیون نفر توسط ژاپنی به کار اجباری واداشته شدند و ۲۷ هزار نفر از ایشان نیز برای کار به دیگر نواحی اشغالی ژاپنی‌ها فرستاده شدند که از این تعداد پس از پایان جنگ تنها ۵۲ هزار نفر بازگشتند.[113]

نخست‌وزیران

نخست‌وزیران ژاپن در طی جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵–۱۹۳۷)

ترتیب دولت و حزب نخست‌وزیر مدت وزارت
پرتره نام اشتغال ترک پست
ارتشی
۳۱
اوکادا کیسوکه
岡田 啓介
Okada Keisuke
(۱۸۶۸–۱۹۵۲)
۸ ژوئیه ۱۹۳۴ ۹ مارس ۱۹۳۶
اوکادا یکی از صداهای دموکراتیک و معتدل علیه افزایش قدرت نظام‌گرایان بود، و بنابراین هدف اصلی نیروهای افراطی قرار گرفت. در حادثه ۲۶ فوریه در سال ۱۹۳۶، دفتر کار او توسط افسران جوان ارتش مورد حمله قرار گرفت اما شورشیان به درستی او را شناسایی نکرده و منشی او ماتسوئو دنزو را به اشتباه به جای او ترور کردند. اوکادا در زمان حمله شورشیان در همان ساختمان پنهان شده بود.[114]
پس از این حادثه به علت شک شدیدی که به او وارد آمده بود به همراه کابینه‌اش استعفا داد.
بدون حزب
۳۲
هیروتا کوکی
廣田 弘毅
Hirota Kōki
(۱۸۷۸–۱۹۴۸)
۹ مارس ۱۹۳۶ ۲ فوریه ۱۹۳۷
هیروتا با بازگرداندن سیستمی که فقط افسران شاغل در ارتش می‌توانستند در پست‌های کابینه وزیر ارتش یا وزیر نیروی دریایی جای بگیرند، تلاش کرد که منجر به افزایش نفوذ ارتش در کابینه دولت شود زیرا در واقع باعث به وجود آمدن حق وتو بر سیاست‌های دولت توسط نظامیان شد. به این ترتیب که با درخواست یک وزیر نظامی برای استعفا و امتناع از تعیین یک نظامی جدید به عنوان جانشین وی، نظامیان می‌توانستند باعث شود که اعضای کابینه دولت تکمیل نشود و یک دولت به میل آنان سقوط کند. کابینهٔ وی پس از جلسهٔ معروف به هاراکیری پرسش و پاسخ در مجلس امپراتوری استعفا کرد.[115]
پس از جنگ جهانی دوم، که به عنوان یک جنایتکار جنگی کلاس A محکوم شد، او توسط دادگاه نظامی بین‌المللی برای خاور دور به اعدام محکوم شد.[116]
ارتشی
۳۳
هایاشی سنجورو
林 銑十郞
Hayashi Senjūrō
(۱۸۷۶–۱۹۴۳)
۲ فوریه ۱۹۳۷ ۴ ژوئن ۱۹۳۷
کابینه وی وحدت دین و دولت را به عنوان سیاست اساسی دولت در پیش گرفت.[117] هایاشی سعی کرد کابینه ای ایجاد کند که بالاتر از اختلافات جناحی احزاب سیاسی باشد. به همین منظور وی از اعضای کابینه خود خواست تا از روابط حزبی خود چشم‌پوشی کنند. سرانجام، پس از تنها چند ماه در کار، او پشتیبانی حکومت را پشت سر انجمن شووا، یک حزب تبلیغاتی قرار داد. وی دایت ملی (پارلمان) را منحل کرد و به امید تأسیس یک کشور تک حزبی ، انتخابات عمومی را برگزار کرد. در انتخابات عمومی مشخص شد که وی طرفداران کمی دارد و مجبور به استعفا شد.[118]
بدون حزب
۳۴
کونوئه فومیمارو
近衞 文麿
Konoe Fumimaro
(۱۸۹۱–۱۹۴۵)
۴ ژوئن ۱۹۳۷ ۵ ژانویه ۱۹۳۹
از خاندان اشرافی فوجیوارا بود که سابقه‌ای ۱۳۰۰ ساله در ژاپن داشت. در سال ۱۹۳۷ او اولین کابینه کونوئه را تشکیل داد. با حادثه پل مارکوپولو در ژوئیه همان سال، ژاپن وارد یک جنگ همه‌جانبه با چین شد.[119]
بدون حزب
۳۵
هیرانوما کی‌ایچیرو
平沼 騏一郞
Hiranuma Kiichirō
(۱۸۶۷–۱۹۵۲)
۵ ژانویه ۱۹۳۹ ۳۰ اوت ۱۹۳۹
در دوران نخست‌وزیری او در مورد اینکه ژاپن برای خنثی کردن تهدید اتحاد جماهیر شوروی باید با آلمان نازی متحد شود یا نه بسیار بحث شد. هیرانوما می‌خواست یک پیمان ضد کمونیستی داشته باشد، اما از این نگران بود که این اتحاد نظامی، ژاپن را به جنگ علیه ایالات متحده و انگلیس در زمانی که نیروهای ژاپنی درگیر جنگ دوم چین و ژاپن بودند، متعهد کند. کابینه هیرانوما به دلیل شکست شدید ارتش ژاپن در برابر شوروی در نبرد خالخین گل استعفا داد.

پس از جنگ جهانی دوم، وی به عنوان یک جنایتکار جنگی کلاس A به حبس ابد محکوم شد.[120]

ارتشی
۳۶
آبه نوبویوکی
阿部 信行
Abe Nobuyuki
(۱۸۷۵–۱۹۵۳)
۳۰ اوت ۱۹۳۹ ۱۶ ژانویه ۱۹۴۰
آبه سعی کرد هرچه سریعتر جنگ دوم چین را خاتمه دهد و بی‌طرفی ژاپن را در درگیری‌های رو به رشد اروپا حفظ کند. وی همچنین با تلاش عناصر درون ارتش برای ایجاد اتحاد سیاسی-نظامی با آلمان نازی و فاشیست‌های ایتالیا مخالف بود. در ژانویه ۱۹۴۰ به‌طور فزاینده ای حمایت نظامی یا احزاب سیاسی را از دست داد و پس از اندکی بیش از چهار ماه، هیئت دولت او دسته‌جمعی استعفا دادند.
در سال ۱۹۴۴، وی آخرین فرماندار کل کره بود.[121]
ارتشی
۳۷
یونای میتسوماسا
米内 光政
Yonai Mitsumasa
(۱۸۸۰–۱۹۴۸)
۱۶ ژانویه ۱۹۴۰ ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۰
وی به عنوان نخست‌وزیر، موضع محکم طرفداری از انگلیس و آمریکا را که قبلاً به عنوان وزیر نیروی دریایی داشت حفظ و ادامه داد و با بستن پیمان سه‌جانبه با آلمان نازی و پادشاهی ایتالیا به شدت مخالفت داشت. به دنبال پیروزی‌های آلمان، ارتش امپراتوری ژاپن نارضایتی خود را از سیاست ضد آلمانی یونای نشان داد. این اختلاف در اوایل ژوئیه ۱۹۴۰ آشکار شد، زیرا وزیر ارتش هاتا شونروکو شروع به انتقاد آشکار از نخست‌وزیر کرد. بر طبق قانون اساسی ژاپن وزیر ارتش باید در اختیار یک ژنرال فعال باشد. هنگامی که هاتا استعفا داد و هیچ ژنرالی دیگری این موقعیت را نپذیرفت، یونای نیز متعاقباً مجبور به استعفا شد.[122]
انجمن حمایت از قانون امپراتوری(۳۸–۳۹) کونوئه فومیمارو
近衞 文麿
Konoe Fumimaro
(۱۸۹۱–۱۹۴۵)
۱۸ ژوئیه ۱۹۴۱ ۱۸ اکتبر ۱۹۴۱
در سال ۱۹۴۰، انجمن حمایت از قانون امپراتوری را تأسیس کرد و پیمان سه‌جانبه با آلمان و ایتالیا تحت کابینه او منعقد شد. ایالات متحده با مسدود کردن دارایی‌های ژاپن و تحریم نفت به اشغال شمال هندوچین واکنش نشان داد. ژاپنی‌ها اکنون با گزینه‌های خروج از هندوچین و احتمالاً چین یا تصرف منابع تولید نفت در هند شرقی هلند روبرو بودند. کونوئه مایل به عقب‌نشینی از شمال هندوچین بود، و همچینی به این امید که هرگونه امتیازی از طرف ایالات متحده موقعیت او را در برابر ارتش تقویت کند، به دنبال ملاقات شخصی با روزولت بود. اما وزارت امور خارجه آمریکا حاضر به موافقت با چنین جلسه ای بدون امتیاز قبلی ژاپن نشد. کونوئه که در مذاکرات خود با آمریکا شکست خورده بود، در اکتبر ۱۹۴۱ استعفا داد.
[51] کونوئه پس از اشغال ژاپن توسط آمریکا به دلیل سوءظن برای دست داشتن در جنایت جنگی متهم بود اما قبل از دستگیری با استفاده از پتاسیوم سیانید اقدام به خودکشی کرد.[123]
ارتشی
۴۰
توجو هیدکی
東條 英機
Tōjō Hideki
(۱۸۸۴–۱۹۴۸)
۱۸ اکتبر ۱۹۴۱ ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۴
توجو همچنین یک دیوان‌سالار سخت کوش و کارآمد، یکی از ستیزه‌جوی‌ترین نظامیان در رهبری ژاپن بود. وی پس از حمله به پایگاه نظامی آمریکا در پرل هاربر، ۷ دسامبر ۱۹۴۱، پیروزی‌های کاملی در سراسر جنوب شرقی آسیا و منطقه غرب اقیانوس آرام به دست آورد. پس از شکست‌های پیاپی ارتش ژاپن در اقیانوس آرام، توجو قدرت بالقوه استبدادی را به دست گرفت و در فوریه ۱۹۴۴، وی همزمان مسئولیت ریاست دفتر ستاد ارتش امپراتوری ژاپن را نیز بر عهده گرفت. حمله موفقیت‌آمیز متفقین به جزایر ماریانا چنان دولت وی را تضعیف کرد که در ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۴ از سمت ریاست ستاد ارتش برکنار شد و در ۱۸ ژوئیه او و کل کابینه اش استعفایشان را اعلام کردند.[124]
وی پس از شکست در جنگ جهانی دوم، اقدام به خودکشی کرد اما نتوانست. او به عنوان یک جنایتکار جنگی کلاس A به اعدام با حلق‌آویز در دادگاه نظامی بین‌المللی شرق آسیا محکوم شد.[125]
ارتشی
۴۱
کوایسو کونی‌آکی
小磯 國昭
Koiso Kuniaki
(۱۸۸۰–۱۹۵۰)
۲۲ ژوئیه ۱۹۴۴ ۷ آوریل ۱۹۴۵
استراتژی کوایسو برای پایان دادن به جنگ این بود که یک ضربه سخت علیه ارتش آمریکا در فیلیپین وارد کند و این کشور را به پای میز مذاکرات بکشاند. با اینکه این استراتژی پس از شکست‌های پیاپی ژاپن شکست خورده بود، کوایسو تفکر خود را تغییر نداد. در طول دوره باقی مانده از مسئولیت کوایسو، نیروهای ژاپنی همچنان متحمل شکستهای سختی در همه جبهه‌ها به دست متفقین شدند. همچنین در زمان تصدی کوایسو، در ۱۰ نوامبر ۱۹۴۴، وانگ جینگ وی در اثر بیماری در بیمارستان ژاپنی در ناگویا درگذشت، وانگ جینگ وی با همکاری ژاپنی‌ها، رئیس رژیم جدیدی بود که بر مناطق تحت اشغال ژاپن در چین و مرکز آن نانجینگ را اداره می‌کرد. مرگ وانگ جینگ وی در واقع پایان دولت تازه سازمان یافته در شمال چین بود. مدتی، کوایسو به فکر صلح بود، اما نتوانست راه حلی پیدا کند که هم ارتش ژاپن و هم متفقین را راضی کند. کویسو که چاره ای جز ادامه جنگ نداشت، تلاش کرد تا قدرت خود را بر ارتش گسترش دهد. هنگامی که نیروهای آمریکایی به استان اوکیناوا حمله کردند، کوایسو استعفا داد.
پس از جنگ جهانی دوم وی به عنوان یک جنایتکار جنگی کلاس A به حبس ابد در دادگاه نظامی بین‌المللی برای خاور دور محکوم شد، اما در حالی که در زندان بود به دلیل بیماری درگذشت.[126]
بدون حزب
۴۲
سوزوکی کانتارو
鈴木 貫太郞
Suzuki Kantarō
(۱۸۶۸–۱۹۴۸)
۷ آوریل ۱۹۴۵ ۱۷ اوت
سوزوکی در هفتاد و هفت سالگی به نخست‌وزیری منصوب شد. او در مذاکرات نهایی صلح با نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم مشارکت داشت و شرایط ژاپن را در ۹ اوت ۱۹۴۵ جلسه در حضور امپراتور در پناهگاه حمله هوایی برای امپراتور هیروهیتو تشریح کرد. تمایل او به صلح به شدت بر خلاف تمایل جناح نظامی کابینه بود که خواستار ادامه جنگ به امید مذاکره صلح در شرایط مطلوب تر بودند. بخشی از این جناح نظامی در صبح ۱۵ اوت ۱۹۴۵ در حادثه کیوجو دو بار اقدام به ترور سوزوکی کردند که موفق به آسیب زدن به او نشدند.
پس از پذیرش بیانیه پوتسدام کابینه وی به‌طور دسته‌جمعی استعفا دادند.[127]

آثار سینمایی

گاه‌شماری

سالروزرویداد
۱۹۳۷۷ ژوئیهوقوع درگیری کوچکی که بنام حادثه پل مارکو پولو شهرت دارد. این حادثه سرآغاز جنگ سراسری بین ارتش ژاپن و چین بود.[128] حملهٔ همه‌جانبهٔ ژاپن به جمهوری خلق چین (۱۹۴۹–۱۹۱۲) آغاز شد.[129]
۱۳ دسامبرارتش امپراتوری ژاپن نانجینگ پایتخت آنزمان چین را تصرف کرد. کشورهای آلمان و ایتالیا برخلاف دیگر کشورهای جهان حکومت دست نشاندهٔ ژاپن در منچوری را به رسمیت شناختند. پس از اشغال شهر کشتار نانجینگ اتفاق افتاد، این کشتار به مدت ۲ ماه ادامه داشت.[130]
۱۹۳۸۲۹ ژوئیهآغازنبرد دریاچه غازان، نیروهای مسلح ژاپنی در مانشو، به نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در دریاچه غازان حمله کردند.
۱۹۴۰ژاپن با آلمان و ایتالیا علیه آمریکا سایر متفقین متحد شد.
۳۱ اوتنبرد دریاچه غازان با شکست نیروهای ژاپنی به پایان رسید.
۱۹۴۱۱۳ آوریلامضای پیمان بی‌طرفی ژاپن و شوروی پس از جنگ‌های مرزی شوروی و ژاپن و نبرد خالخین گل
۸/۷ دسامبرژاپن پرل هاربر را بمباران کرد به دنبال آن ایالات متحده آمریکا و ژاپن به جنگ جهانی دوم وارد شدند.
۱۹۴۲۴ ژوئندر طی نبردی به نام نبرد میدوی، نیروی دریایی آمریکا توانست در اقیانوس آرام به سختی نیروی دریایی ژاپن را شکست دهد.[131]
۱۹۴۵۱۰ مارستوکیو هدف بمباران با بمب‌های آتش‌زا توسط ۳۰۰ هواپیمای بوئینگ بی-۲۹ قرار گرفت. تعداد کشته‌شدگان این روز در حدود ۱۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده می‌شود. به علت وزش باد بیشتر قسمت‌های شهر در آتش سوخت.
۶ اوتبمباران اتمی هیروشیما آغاز شد.
۹ اوتبمباران اتمی ناگاساکی انجام شد.[132]
۱۵ اوتامپراتور هیروهیتو در یک نطق رادیویی، تسلیم بی‌قید و شرط ژاپن را در طی پخش صدای جواهر به اطلاع مردم رساند.[133]
۱۹۴۶امپراتور هیروهیتو برابری خود را با سایر انسان‌ها اعلام کرد و اظهار کرد که هیچ قدرت ماوراءالطبیعه‌ای ندارد و انسانی بیش نیست.
۳ مهدادگاه نظامی بین‌المللی برای خاور دور: آغاز محاکمهٔ رهبران ژاپنی برای جنایات جنگی.
۱۹۴۷قانون اساسی جدید به مرحلهٔ اجرا گذاشته شد و ملت ژاپن طبق این قانون متعهد شد که از صلح و نظام دمکراتیک پشتیبانی کند.[134]
۱۹۴۷ژاپن از سلطهٔ مستقیم ایالات متحده آمریکا خارج شد.[135]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. "The Rise of the Militarists". Library of Congress Country Studies. 18 February 2013. Archived from the original on 10 January 2009. Retrieved 16 December 2019.
  2. "Mukden Incident". Timelines. 18 February 2013. Archived from the original on 3 June 2011. Retrieved 11 July 2010.
  3. رجب‌زاده، تاریخ تجدد ژاپن، 203.
  4. لیوینگستون، شناخت ژاپن، 277.
  5. لیوینگستون، شناخت ژاپن، 280.
  6. 蟹江، 日本全史، 1061.
  7. 蟹江، 日本全史، 1064.
  8. لیوینگستون، شناخت ژاپن، 448.
  9. لیوینگستون، شناخت ژاپن، 553.
  10. لیوینگستون، شناخت ژاپن، 558.
  11. لیوینگستون، شناخت ژاپن، 562.
  12. لیوینگستون، شناخت ژاپن، ۴۳۸.
  13. لیوینگستون، شناخت ژاپن، ۴۵۳.
  14. "全国大衆党とは". コトバンク (به ژاپنی). 2021-06-09. Retrieved 2021-06-10.
  15. لیوینگستون، شناخت ژاپن، ۴۸۳.
  16. "翼賛選挙とは". コトバンク (به ژاپنی). 2021-06-09. Retrieved 2021-06-10.
  17. باونس، «ادیان در ژاپن»، ۲۵۳.
  18. باونس، «ادیان در ژاپن»، ۲۸۰.
  19. باونس، «ادیان در ژاپن»، ۳۶۴.
  20. باونس، «ادیان در ژاپن:بودیسم، شینتویی، مسیحیت»، ۲۸۲ و ۲۸۳.
  21. ۱۳۷۹، پاسبان و یاماگوچی، جشن‌ها و آیین‌های ژاپنی، ۶۰.
  22. اقتصاد، روزنامه دنیای (۲۰۱۱-۰۹-۱۸). «تجاوزگری روس‌ها». روزنامه دنیای اقتصاد. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۵-۰۸.
  23. Flanagan, Damian (2016-07-23). "Bushido: The samurai code goes to war". The Japan Times. Retrieved 2021-04-18.
  24. Beam و Sparacino، Military Medical Ethics، 471.
  25. رجب‌زاده، تاریخ تجدد ژاپن، 205.
  26. رجب‌زاده، تاریخ تجدد ژاپن، 208.
  27. رجب‌زاده، تاریخ تجدد ژاپن، 222.
  28. Smith & Steadman 2004, p. ۲۸.
  29. Busky 2002, p. ۱۰.
  30. رجب‌زاده، تاریخ تجدد ژاپن، 229.
  31. رجب‌زاده، تاریخ تجدد ژاپن، 229.
  32. Goldman, Stuart D. (28 August 2012). "The Forgotten Soviet-Japanese War of 1939". The Diplomat. Archived from the original on 29 June 2015. Retrieved 26 June 2015.
  33. Timothy Neeno. "Nomonhan: The Second Russo-Japanese War". MilitaryHistoryOnline.com. Archived from the original on 24 November 2005. Retrieved 26 June 2015.
  34. "Mukden Incident". Timelines. 18 February 2013. Archived from the original on 3 June 2011. Retrieved 11 July 2010.
  35. 蟹江، 日本全史، 1054.
  36. "The Rise of the Militarists". Library of Congress Country Studies. 20 February 2013. Archived from the original on 10 January 2009. Retrieved 16 December 2019.
  37. «ژاپن در جنگ دوم جهانی». روزنامه اعتماد. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۶-۰۹.
  38. "حمله ژاپن به چین؛ زخم‌های التیام ناپذیری که باقی است". euronews (به پشتو). 2015-09-03. Retrieved 2021-05-20.
  39. "World War II in Asia: July 1937 to August 1945". ThoughtCo. 1937-07-07. Retrieved 2021-05-20.
  40. Hotta, Eri (2013). Japan 1941: Countdown to Infamy. New York: Knpf. ISBN 978-0-307-73974-2.
  41. Dave Flitton (1994). Battlefield: Pearl Harbor (Documentary). Event occurs at 8 minutes, 40 seconds via distributor: PBS.
  42. "World War II in Asia: July 1937 to August 1945". ThoughtCo. 1937-07-07. Retrieved 2021-06-09.
  43. Tucker, Spencer C. (2009). A Global Chronology of Conflict: From the Ancient World to the Modern Middle East [6 volumes]: From the Ancient World to the Modern Middle East. ABC-CLIO. ISBN 978-1-85109-672-5. Archived from the original on 18 August 2018. Retrieved 27 August 2017 via Google Books.
  44. Yang Kuisong, "On the reconstruction of the facts of the Battle of Pingxingguan"
  45. Levene, Mark and Roberts, Penny. The Massacre in History. 1999, pp. 223–24
  46. Totten, Samuel. Dictionary of Genocide. 2008, 298–99.
  47. «تایوان-CRI». China Radio International. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۵-۲۷.
  48. "United Front - Chinese history [1937-1945]". Encyclopedia Britannica. Retrieved 2021-06-09.
  49. چگینی، محمد (۱۳۹۷). «بریتانیا و قطع روابط دیپلماتیک ایران و ژاپن در جنگ جهانی دوم». تاریخ روابط خارجی (۷۷): ۹۹–۱۲۷. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۶-۱۱.
  50. «ناصرالدین شاه: قلب ما با امپراتور ژاپن متحد است». BBC News فارسی. ۲۰۱۹-۰۶-۱۳. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۶-۱۲.
  51. "Japan - World War II and defeat". Encyclopedia Britannica. 2021-06-02. Retrieved 2021-06-02.
  52. "The German Campaign In Poland (1939)". Archived from the original on 24 May 2014. Retrieved 29 October 2014.
  53. "Japanese Policy and Strategy 1931 – July 1941". US Army in WWII – Strategy and Command: The First Two Years. pp. 45–66. Archived from the original on 6 January 2013. Retrieved 15 May 2013.
  54. Coox, Alvin (1985). Nomonhan: Japan against Russia, 1939. Stanford, CA: Stanford University Press. pp. 1046–49. ISBN 978-0-8047-1835-6.
  55. "The decision for War". US Army in WWII – Strategy and Command: The First Two Years. pp. 113–27. Archived from the original on 25 May 2013. Retrieved 15 May 2013.
  56. "The Showdown With Japan Aug–Dec 1941". US Army in WWII – Strategic Planning for Coalition Warfare. pp. 63–96. Archived from the original on 9 November 2012. Retrieved 15 May 2013.
  57. The United States Replies بایگانی‌شده در ۲۹ آوریل ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine. Investigation of the Pearl Harbor attack.
  58. Lightbody 2004, p. ۱۲۵.
  59. Wood 2007, pp. ۱۱–۱۲.
  60. United States Holocaust Memorial Museum. "World War II in the Pacific". Holocaust Encyclopedia. Retrieved 9 June 2020.
  61. Gill, G. Hermon (1957). Royal Australian Navy 1939–1942. Australia in the War of 1939–1945. Series 2 – Navy. 1. Canberra: Australian War Memorial. p. 485. LCCN 58037940. Archived from the original on 25 May 2009. Retrieved 16 June 2015.
  62. "Major international events of 1939, with explanation". Ibiblio.org. Archived from the original on 10 March 2013. Retrieved 9 May 2013.
  63. Morton, Louis. "Japan's Decision for War". U.S. Army Center Of Military History. Retrieved 5 May 2018.
  64. "1941: Germany and Italy declare war on US". BBC ON THIS DAY. 1941-12-11. Retrieved 2021-06-09.
  65. "Hirohito". HISTORY. 2009-11-09. Retrieved 2021-06-12.
  66. "The Capture of Hong Kong in 1941 - The Naval Battle - Page 2 of 2". Naval Historical Society of Australia. 2001-12-09. Retrieved 2021-06-12.
  67. 蟹江، 日本全史، 1078.
  68. Hickman, Kennedy (1942-04-09). "A Desperate Defense: Battle of Bataan". ThoughtCo. Retrieved 2021-06-13.
  69. "Singapore falls to Japan". HISTORY. 2009-11-05. Retrieved 2021-06-12.
  70. L, Klemen (1999–2000). "Forgotten Campaign: The Dutch East Indies Campaign 1941–1942". Archived from the original on July 26, 2011.
  71. "Oil and Japanese Strategy in the Solomons: A Postulate". Nihon Kaigun. Retrieved 2021-06-02.
  72. Breuer, William B. (1986). Retaking The Philippines: America's Return to Corregidor & Bataan, 1944–1945. St Martin's Press. ASIN B000IN7D3Q.
  73. "Lessons from Iwo Jima - Perspectives on History". AHA. 2007-09-01. Retrieved 2021-06-12.
  74. 蟹江، 日本全史، 1085.
  75. "神風とは". コトバンク (به ژاپنی). 2021-06-09. Retrieved 2021-06-10.
  76. "神風特別攻撃隊とは". コトバンク (به ژاپنی). 2021-06-09. Retrieved 2021-06-10.
  77. 蟹江، 日本全史، 1085.
  78. "Google Books". Google. Retrieved 2021-05-20.
  79. "بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی: رنجی که هفتاد ساله شد". euronews (به پشتو). 2015-08-04. Retrieved 2021-05-20.
  80. Racing the Enemy: Stalin, Truman, and the Surrender of Japan Tsuyoshi Hasegawa Belknap Press (Oct. 30 2006) شابک ۹۷۸−۰۶۷۴۰۲۲۴۱۶
  81. 沖縄県小・中学校社会科教育研究会، 沖縄県 県別歴史シリーズ، 33.
  82. "Hirohito's "Jewel Voice Broadcast"". The Air Force Association. August 2012. Archived from the original on September 10, 2013. Retrieved August 14, 2013.
  83. "U. S. S. Missouri Historical Marker". The Historical Marker Database. 2016-06-16. Retrieved 2021-06-09.
  84. "Japan surrenders, bringing an end to WWII". HISTORY. 2010-02-09. Retrieved 2021-06-09.
  85. «روزی که امپراتوری ژاپن دست‌هایش را بالا برد». مرکز مطالعات ژاپن. ۲۰۱۷-۰۹-۰۳. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۶-۰۹.
  86. "Chronological table 5 1 December 1946 - 23 June 1947". National Diet Library. Retrieved September 30, 2010.
  87. "Japanese Periodicals in Colonial Korea".
  88. Japanese Immigration Statistics بایگانی‌شده در اکتبر ۱۵, ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine, DiscoverNikkei.org
  89. Lankov, Andrei (March 23, 2006). "The Dawn of Modern Korea (360): Settling Down". Korea Times. Retrieved December 18, 2006.
  90. Grajdanzev, A. J. (1 January 1942). "Formosa (Taiwan) Under Japanese Rule". Pacific Affairs. 15 (3): 311–324. doi:10.2307/2752241. JSTOR 2752241.
  91. "Archived copy". Archived from the original on October 13, 1999. Retrieved 2009-11-03. The Life Instability of Intermarried Japanese Women in Korea
  92. Killing of Chinese in Japan concerned, China Daily
  93. "Archived copy". Archived from the original on December 23, 2008. Retrieved 2008-12-20. Prasenjit Duara: The New Imperialism and the Post-Colonial Developmental State: Manchukuo in comparative perspective
  94. "A Go: Another Battle for Sapian". Archived from the original on December 23, 2008.
  95. When Empire Comes Home : Repatriation and Reintegration in Postwar Japan by Lori Watt, Harvard University Press
  96. "Russia Acknowledges Sending Japanese Prisoners of War to North Korea". Mosnews.com. April 1, 2005. Archived from the original on November 13, 2006. Retrieved February 23, 2007.
  97. Weinberg 2005, p. 911.
  98. «بزرگداشت پایان جنگ جهانی دوم در کره شمالی». euronews. ۲۰۱۵-۰۸-۱۵. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۵-۲۰.
  99. Stueck 2010, p. 71.
  100. Lynch 2010, pp. 12–13.
  101. کاسولیس، «شینتو:راه به سوی خانه»، ۵۴۳.
  102. Yuma Totani (April 1, 2009). The Tokyo War Crimes Trial: The Pursuit of Justice in the Wake of World War II. Harvard University Asia Center. p. 57.
  103. "Abe questions sex slave 'coercion'". BBC News. March 2, 2007. Retrieved May 2, 2010.
  104. Yoshiaki Yoshimi and Seiya Matsuno, Dokugasusen Kankei Shiryō II (Materials on poison gas Warfare II), Kaisetsu, Hōkan 2, Jūgonen sensô gokuhi shiryōshū, Funi Shuppankan, 1997, pp. 25–29
  105. Daniel Barenblatt, A Plague upon Humanity, 2004, pp. xii, 173.
  106. Hal Gold, Unit 731 Testimony, 2003, p. 109.
  107. Drayton, Richard (May 10, 2005). "An Ethical Blank Cheque: British and U.S. mythology about the second world war ignores our own crimes and legitimises Anglo-American war making" بایگانی‌شده در ژانویه ۱۱, ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine. The Guardian.
  108. Yuki Tanaka, Poison Gas, the Story Japan Would Like to Forget, Bulletin of the Atomic Scientists, October 1988, p. 16-17
  109. Y. Yoshimi and S. Matsuno, Dokugasusen Kankei Shiryô II, Kaisetsu, Jugonen Sensô Gokuhi Shiryoshu, 1997, p.27-29
  110. Newman, Tim (2018-02-28). "Biological weapons and bioterrorism: Past, present, and future". Medical and health information. Retrieved 2021-06-03.
  111. "Japanese Atrocities in the Philippines". American Experience: the Bataan Rescue. PBS Online. Archived from the original on 27 July 2003. Retrieved 18 January 2010.
  112. Ju, Zhifen (June 2002). "Japan's atrocities of conscripting and abusing north China draughtees after the outbreak of the Pacific war". Joint Study of the Sino-Japanese War: Minutes of the June 2002 Conference. Harvard University Faculty of Arts and Sciences. Archived from the original on 21 May 2012. Retrieved 28 December 2013.
  113. "Indonesia: World War II and the Struggle For Independence, 1942–50; The Japanese Occupation, 1942–45". Library of Congress. 1992. Archived from the original on 30 October 2004. Retrieved 9 February 2007.
  114. "Okada, Keisuke - Portraits of Modern Japanese Historical Figures". 国立国会図書館―National Diet Library. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  115. "腹切り問答". コトバンク (به ژاپنی). 2021-05-31. Retrieved 2021-06-07.
  116. "Hirota, Koki - Portraits of Modern Japanese Historical Figures". 国立国会図書館―National Diet Library. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  117. "Hayashi, Senjuro - Portraits of Modern Japanese Historical Figures". 国立国会図書館―National Diet Library. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  118. "Hayashi Senjūrō - prime minister of Japan". Encyclopedia Britannica. Retrieved 2021-06-06.
  119. "Portraits of Modern Japanese Historical Figures". Konoe, Fumimaro. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  120. "Hiranuma, Kiichiro - Portraits of Modern Japanese Historical Figures". 国立国会図書館―National Diet Library. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  121. "Abe, Nobuyuki - Portraits of Modern Japanese Historical Figures". 国立国会図書館―National Diet Library. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  122. "Portraits of Modern Japanese Historical Figures". Yonai, Mitsumasa. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  123. "The US-Japan War Talks as seen in official documents". アジア歴史資料センター. 2007-11-22. Retrieved 2021-05-27.
  124. "Tojo Hideki - Biography, Early Years, World War II, Facts, & Death". Encyclopedia Britannica. Retrieved 2021-06-06.
  125. "Tojo, Hideki - Portraits of Modern Japanese Historical Figures". 国立国会図書館―National Diet Library. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  126. "Koiso, Kuniaki - Portraits of Modern Japanese Historical Figures". 国立国会図書館―National Diet Library. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  127. "Suzuki, Kantaro - Portraits of Modern Japanese Historical Figures". 国立国会図書館―National Diet Library. 2013-01-30. Retrieved 2021-05-27.
  128. 蟹江، 日本全史، 1067.
  129. حسنی، «تاریخ ژاپن و انقلاب میجی»، ۴۴.
  130. 蟹江، 日本全史، 1067.
  131. 安田، 日本の歴史〈4〉، 164.
  132. 蟹江، 日本全史، 1086.
  133. ۱۳۷۹، پاسبان و یاماگوچی، جشن‌ها و آیین‌های ژاپنی، ۶۶.
  134. ۱۳۷۹، پاسبان و یاماگوچی، جشن‌ها و آیین‌های ژاپنی، ۶۷.
  135. ۱۳۷۹، پاسبان و یاماگوچی، جشن‌ها و آیین‌های ژاپنی، ۶۷.

منابع

  • باونس، ویلیام (۱۳۸۷). «کتاب سوم:ادیان در ژاپن». در عبدالرحیم گواهی. شینتوئیزم. تهران: نشر علم. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۵-۸۱۳-۴.
  • کاسولیس، توماس (۱۳۸۷). «کتاب چهارم:شینتو راه به سوی خانه». در عبدالرحیم گواهی. شینتوئیزم. تهران: نشر علم. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۵-۸۱۳-۴.
  • رجب‌زاده، هاشم (۱۳۹۷). تاریخ تجدد ژاپن. تهران: جهان کتاب. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۷۳۲-۹۱-۶.
  • لیوینگستون، جون (۱۳۷۶). احمد بیرشک، ویراستار. شناخت ژاپن: امپراطوری ژاپن از ۱۸۰۰ تا ۱۹۴۵ (جلد ۱). تهران: انتشارات خوارزمی.
  • حسنی، عطاءالله (۱۳۸۱). «تاریخ ژاپن و انقلاب میجی». ماهنامه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا. تهران (۵۷–۵۶).
  • پاسبان، محمد؛ یاماگوچی، ماسایو (۱۳۷۹). جشن‌ها و آیین‌های ژاپن همراه با گاه‌شماری رویدادها. تهران: نشر میترا. شابک ۹۶۴-۵۹۹۸-۶۱-۱.

پیوند به بیرون

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ژاپن در جنگ جهانی دوم موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.