پانترکیسم
پانتُرکیسم یک حرکت سیاسی و ایدئولوژی ملیگرایانه، توسعهخواهانه و افراطی شکل گرفته در اواخر قرن نوزدهم و قرن بیستم است که برپایهٔ آن تمام مردمانی که تُرکتبار هستند یا به زبانهای ترکی سخن میگویند، باید تحت یک ملت و رهبری واحد در دولتی واحد و مستقل متحد شوند.[1][2]
هدف پانترکیسم گردآوردن همهٔ ترکزبانان، از جمله ترکزبانان ترکیه، جمهوری آذربایجان، قبرس، بلغارستان، شبهجزیره بالکان، آسیای مرکزی، عراق، ایران، افغانستان، ترکستان چین (ایالت سینکیانگ)، قفقاز، کریمه، ماوراء قفقاز، تاتارستان، حوالی رود ولگا و ترکمنستان سیبری تحت رهبری ترکیه است.[2]
نظریه پانترکیسم
بسیاری از اقوام ترکزبان، زبان ترکی را بر اثر ارتباط و آمیزش با ترک زبانان اخذ کردهاند، از این رو اصطلاحاتی چون «خلقهای ترک» و «ترکان» به مفهوم قوم ترک نیستند و نام ترک نیز فقط جنبهٔ زبانی دارد.[3] از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط آرمینیوس وامبری یهودی و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت.[4] بر این اساس اقوامی که ترک نیستند عبارتند از:[5]
- باشقیرها
- تاتارها (ولگا، کریمه، دوبروجا)
- ناگایباکها
- قزاقها
- قرهقالپاقها
- نوقاییها
- کاراییمها
- کاراچایی-بالکاریها
- کومیکها
- کریمچاکها
- آلتاییها
- آذربایجانیها
- قاجارها
- شاهسونها
- قرهداغیها
- قرهپاپاخها
- قشقاییها
- افشارها
- خلجها
- گاگائوزها
- اورومچیها
- تووانها
- توفاها
- شورها
- خاکاسها
- تاتارهای چولیم
- ازبکها
- اویغورها
- سالارها
- اویغورهای زرد
- چوواشها
- یاکوتها
- دولگانها و غیره.
پانتورانیسم
گرچه پانترکیسم از درون پانتورانیسم سر برآورده است، با این وصف، میان پانترکیسم و پانتورانیسم تفاوتهایی وجود دارد.[6]
شباهت صوری میان دو نام «تور» و «تورک (ترک)» پندارها و گمراهیهایی را سبب شدهاست. همین تصورات در سدههای ۱۳و۱۴ق/۱۹و۲۰م تحریفها و دشواریهایی را پدیدآورد؛ به ویژه آنکه در برخی از مآخذ محدودههایی خیالی با نامهای توران و ترکستان در آسیای مرکزی پدید آمد که از دیدگاه جغرافیایی و تاریخی به اثبات نرسیدهاند. از سدهٔ ۶م که ترکان به آسیای مرکزی راه یافتند، شباهت نامهای «تور» و «تورک» سبب شد که برخی نام توران و ترکان را یکی بدانند؛ حال آنکه رابطهای میان این دو نام وجود ندارد. بعدها صورتی جغرافیایی را برای سرزمین توران مشخص کردند که جز تصور و پندار نبودهاست. در این مشخصهٔ جغرافیایی دشتهای آسیای مرکزی و جنوب قزاقستان را که شامل بخش بزرگی از صحرای قراقوم و قزلقوم است، توران نامیدند. ظاهراً این سرزمین در جنوب به کپهداغ، در غرب به دریای خزر، در شمال شرق به قزاقستان، در جنوب شرق به کوههای تیانشان و پامیر، دشت چوی، محدودهٔ کوهستانی رود ایلی و دشتهای اطراف دریاچهٔ بالخاش منتهی میشدهاست.[7]
نام ترکستان نیز همین حال را داشت و از سوی فاتحان عرب بر اراضی وسیعی از آسیای مرکزی نهاده شد. این اراضی بخش بزرگی از سرزمینهای تابع امپراتوری روسیه (ترکستان روس)، جنوب قزاقستان، سینکیانگ (اویغور= ترکستان چین) و شمال افغانستان را شامل میشدهاست. در ۱۲۸۴ق/۱۸۶۷م آن بخش از اراضی آسیای مرکزی که تابع روسیه بود، به صورت استانی تابع فرمانداری کل درآمد. از ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م اراضی مذکور رسماً ترکستان نامیده شد. پس از انقلاب روسیه، در ۱۹۱۸م نواحی نواحی غربی سرزمین مذکور، جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار ترکستان نامیده شد. پس از سالهای ۱۳۰۳–۱۳۰۴ش/۱۹۲۴–۱۹۲۵م نام ترکستان از میان رفت و جای خود را به عنوان «آسیای میانه» داد که شامل بخشهای آسیای مرکزی تابع اتحاد شوروی سابق بود.[7]
بارتولد تورانیان را شاخهای با فرهنگ نازلتر از قوم آریایی دانسته، و یادآور شده که میان دو قوم آریان و توران دشمنی وجود داشتهاست. هنگامی که در سدهٔ ۶م ترکستان به تسلط ترکان درآمد، این دو واژه با یکدیگر درآمیختند و نام توران بر ترکان اطلاق شد، حال آنکه از آغاز رابطهای میان این دو نام موجود نبود. تشویشهای مندرج در آثار مؤلفان دربارهٔ مرز ایران و توران سبب بروز ابهام گردیده، و موجب آن شدهاست که برخی مؤلفان تورانیان را ترک بنامند. گروهی از مؤلفان نیز حدود آمودریا (جیحون) را مرز ایران و توران نوشتهاند. خوارزمی ایرانیان را «صاحبالنهر» دانسته، و آن سوی رود را مرز توران خواندهاست. بیرونی مرز ایران و توران را در جایی میان فرغانه و تخارستان دانستهاست. مسعودی دربارهٔ ترک نبودن تورانیان، به خطای برخی از مؤلفان اشاره کرده، و نوشتهاست که «مولد افراسیاب به دیار ترک بود و آن خطا که مؤلفان کتب تاریخ و غیرتاریخ کرده، و او را ترک پنداشتهاند، از همینجا آمدهاست».[7]
در شاهنامه و دیگر منابع دوره اسلامی، ترکان جای دشمنان بزرگ ایرانیان را گرفتند و نام تورانیان به ایشان اطلاق شد. ترکان نیز اخبار و روایات مربوط به تورانیان را تاریخ باستان خویش دانستند؛ چنانکه در قدیمترین فرهنگ ترکی، معروف به دیوان لغات الترک، نیای بزرگ و پهلوان ترکان آسیای میانه یعنی اَلب اَر تُنکا، با افراسیاب یکی دانسته شدهاست. بر مبنای چنین تفکری، سلسله قراخانیان / ایلک خانیان که از نژاد ترک چِگِلی بودند و مدتها در کاشغر و بَلاساغون و خُتن و ماوراءالنهر حکومت کردند، خود را آل افراسیاب نامیدند. تداوم و استمرار این تفکر در میان ترکان سبب شد که از اوایل سده چهاردهم /آغاز سده بیستم در ترکیه اندیشه پان تورانیسم و به تبع آن پان ترکیسم قوّت بگیرد. پان ترکیستها، آسیای میانه را جایگاه باستانی ترکان نامیدند، بر یکی بودن ترکان با تورانیان پافشاری کردند و اقوام بسیار آسیای مقدم نظیر عیلامیها، سومریها، هوریاییان، گوتیان، کاسیها، میتانیها، اورارتوها و مادها را از اقوام ترک دانستند. بدین ترتیب، مورخان پان ترکیست نه تنها آسیای مرکزی، بلکه بخش بزرگی از جهان، از جمله منطقة اورارتو، را سرزمین توران نامیدند. علی کمال، مورخ ترک، منکر وجود قوم ارمنی و سرزمین ارمنستان شده و نوشتهاست که تا سده ششم پیش از میلاد در شرق شبه جزیره آناتولی حتی یک ارمنی وجود نداشته و در این سرزمین، ترکان دولت تورانی اورارتو را پدیدآورده بودهاند. ضیاء گوک آلپ مدعی است که وطن ترکان نه ترکیهاست و نه ترکستان، بلکه کشور بزرگ و جاودانی توران است.[8]
پیشینه
اندیشه پانترکیسم، یعنی یکی کردن همه سرزمینهایی که ساکنان آن به یکی از زبانهایی که ریشه آنها به زبانهای آلتایی میرسد نخستین بار از سوی یک خاورشناس مجارستانی یهودیتبار بنام آرمینیوس وامبری در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت. وامبری رایزن سلطان عثمانی شدهبود ولی در نهان برای لرد پالمرستون و دفتر امور خارجه بریتانیا کار میکرد.[9] ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتائی زبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان.[9] بعدها یهودیها و صهیونیستهای دیگری کار وامبری را ادامه دادند از آن جمله نویسنده یهودی فرانسوی بنام لئون کاهن که در کتاب خود «Introduction al'Histoire de l'Asie, Turcs, et Mongols, de» به شکلدهی و تبلیغ پان ترکیسم پرداخت.[9] پس از او به نویسنده یهودی انگلیسی برمیخوریم بنام آرتور ل. دیوید که در کتاب خود کوشید تا به ترکزبانها حس برتری نژادی و نژادپرستانه بدهد.[9] این ایده در اوایل سده بیستم از طریق ترکان جوان در امپراتوری عثمانی شکل گرفت.[9] اسطوره ارگنهکن نیز نقش بسزایی در جنبش پانترکیسم داشته است.[10][11][12]
سقوط سلطان عبدالحمید دوم نتایج مطلوبی در محدوده امپراتوری عثمانی به بار نیاورد. به جای روشنفکرانی که با روحیه دموکراتیک پرورش یافته، و طرفدار حکومت پارلمانی بودند، افسران و نظامیان متعصب رشته امور را در دست گرفتند. در ۱۹۰۸م شمار اعضای حزب اتحاد و ترقی که از ۳۰۰تن تجاوز نمیکرد، در ۱۹۱۴م به ۳۵۰هزارتن رسید. در ماههای اکتبر و نوامبر ۱۹۱۰مجمع عمومی حزب اتحاد و ترقی به مدت ۱۳روز برگزار شد. شعار ترکان جوان در این مجمع چنین بود: «ترکیه تنها از آن ترکان است». سیاست ترکی کردن کشور، اعتراض اقوام غیرترک تابع امپراتوری را برانگیخت. به عنوان نمونه در دانشکده افسری یکی از استادان اعلام نمود که: «برای ما ملیت ترک بیش از دین اسلام اهمیت دارد، و غرور نژادی بزرگترین فضیلتهاست». در همان جلسه یک افسر عرب، زبان به اعتراض گشود و گفت: «همه عثمانیان ترک نیستند. اگر امپراتوری را بدین شکل تلقی کنیم، کلیه عناصر غیرترک به جای اینکه بخشی از تشکیلات سیاسی زنده امپراتوری عثمانی را تشکیل بدهند، بیگانه شمرده خواهند شد»[7]
در پی اجرای سیاست ترکی کردن در ۱۹۱۰م عربها و دروزیهای فلسطین و عراق، نیز آلبانیایها، در ۱۹۱۱م در یمن و در ۱۹۱۲م در مقدونیه و بار دیگر در آلبانی مردم سربه شورش برداشتند. در بند اول قانون اساسی ترکیه چنین آمده بود: «ترکیه کشوری است غیرقابل تقسیم. هیچیک از بخشهای آن در هیچ شرایطی حق جدایی ندارد». این به معنای عدم پذیرش حق خودمختاری برای اقوام غیرترک درون امپراتوری بود. مقایسهٔ شمار نمایندگان مجلس ترکیه در سالهای ۱۹۰۸ و ۱۹۱۰م سیاست ترکی کردن کشور را مجسم میسازد. در مجلس ترکیه که در ۷شوال ۱۳۲۶ق/۲نوامبر۱۹۰۸م گشایش یافت، از مجموع ۲۳۰نمایندهٔ مجلس، عربها ۴۵، آلبانیاییها ۲۲، ارمنیان ۱۰، بلغارها ۵، صربها ۴، یهودیان ۴، کردها ۲، دروزیها ۱ و ترکان ۱۰۷ نماینده داشتند. شمار نمایندگان ترک کمتر از نصف نمایندگان مجلس بود، ولی در ۱۹۱۰م ترکیب نمایندگان تغییر یافت. در این مجلس شمار نمایندگان ترک ۲۲۸تن، یونانیان ۲۷، بلغارها ۴، عربها ۳، ارمنیان ۴، یهودیان ۳، والاخها یک تن بود. جنگ بالکان در سالهای ۱۹۱۲–۱۹۱۳م دگرگونیهایی در اوضاع داخلی ترکیه پدیدآورد. در دسامبر ۱۹۱۲ معلوم شد که دولت ترکان جوان از نیروهای متحد بالکان شکست خواهد خورد. یأس و نومیدی ترکیه را فرا گرفت و سبب انتقادهای شدید شد. در این زمان از کریمه، قفقاز، غازان، خیوه، تاشکند و نواحی دیگری که در مسیر پانتورانیسم فعالیت داشتند، کمکهایی به مقصد ترکیه ارسال گردید و احساسی در روشنفکران آنجا پدیدآورد که آنان اروپایی نیستند، بلکه آسیایی هستند. این احساس موجب تقویت نظر پانتورانیستهای ترکیه شد و در آنان احساس نزدیکی با ترکی زبانان آسیا را فراهم آورد و ترکگرایی اوج گرفت. خالده ادیب نوشت: آرزوی من دستیابی ترکان جهان به عظمت و استقلال سیاسی و فرهنگی است. محمد امین رسولزاده در یکی از شعرهای خود ضمن اشاره به سرزمین ترکان چنین نوشت: «این کشور پهناور که بر ۳ قاره گستردهاست، متعلق به ماست، توران، توران مقدس…».[7]
با شروع جنگ جهانی دوم، به ویژه پس از حمله آلمان نازی به اتحاد شوروی در ۱۳۲۰ ش / ۱۹۴۱، پان ترکیسم با حمایت مالی برلین در ترکیه از نو جان گرفت و گروهی سازمان یافته از پان ترکیستها برای وارد کردن ترکیه به جنگ در کنار متحدین دست به اقداماتی زدند. اما پس از شکست آلمان در نبرد استالینگراد و پیشروی ارتش سرخ به سوی غرب و بالارفتن احتمال پیروزی شوروی در جنگ، سیاست چشم پوشی دولت در برابر فعالیتهای پان پانترکیسمی تغییر یافت و ۲۳ تن از فعالان این اندیشه، که احمد زکی ولیدی طوغان نیز در بین آنها بود، در شهریور ۱۳۲۳ / سپتامبر ۱۹۴۴ محاکمه و به زندان محکوم شدند. با شروع جنگ سرد اتهامات ضد پان ترکیستها در دادگاهها فروکش کرد[6]
پس از فروپاشی شوروی در اوایل نیمه اول دهه ۱۹۹۰، تمایلات فروخورده پانترکیسمی، به شکلی نه چندان چشمگیر، در جمهوری آذربایجان فرصت ظهور یافته و حتی احزابی با نامهای «حزب گرگ خاکستری آذربایجان» (به ترکی: آذربایجان بوزقورت پارتیاسی) و «حزب توران معاصر آذربایجان» (به ترکی: آذربایجان چاغداش توران پارتیاسی) در آنجا تشکیل شدهاست[6]
پانترکیسم و جعل تاریخ
به گفته ولادیمیر مینورسکی خاورشناس: «هر جا که پرسش حل نشدهای در زمینه فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید ترکان بیدرنگ دست خود را همانجا دراز میکنند».[2][13]مینورسکی ضمن انتقاد از روش مورّخان پانترکیست، بیان میدارد که «مسائل علمی حل نشدهای در زمینة فرهنگ اقوام شرق باستان» بستری برای جعل تاریخی و توجیه مقاصد ایدئولوژیک پان ترکیسم فراهم ساختهاست.[6]
پان ترکیسم و شوروی
امسال، در مدارس شوروی، از دو درس تاریخ و علوم اجتماعی، امتحان نهایی به عمل نخواهد آمد، چرا که در چند دههٔ گذشته، تاریخ آن کشور به صورت کاملاً تحریف شدهای در کتابهای درسی مورد بحث قرار گرفتهاست.
گرچه بلشویک در ابتدا، مساوات چیهای پیرو پان ترکیسم را سرکوب کردند، ولی آنها تصمیم گرفتند که از ایدئولوژی پان ترکیسم برای تجزیه کشورهای دیگری که اقلیت ترکزبان دارند (همچون ایران) بهره بجویند.
در قفقاز
پیشینه تلاش برای تجزیه آذربایجان از ایران، به دوران جنگ جهانی اول و تبلیغات پانترکیسمی عثمانیها در ایران میرسد که در این راستا، مساواتیها نام اران و شروان را به [جمهوری] آذربایجان تغییر دادند که بعد از سرنگون شدن دولتشان توسط بلشویکها، این نام تداوم یافت. اسنادی از سالهای نخستین پادشاهی رضاشاه وجود دارد که حاکی از تشکیل کمیتهای در اران و شروان (آذربایجان شوروی) در ۱۳۰۵ شمسی و فعالیتهای تبلیغی آن دربارهٔ ضرورت تجزیه و جدایی ایران است.[16]
از جمله کتابهای تاریخی در این زمینه، «اسناد روابط ایران و شوروی» به کوشش محمود طاهر احمدی، «آذربایجان در موجخیز حادثه؛ نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران به آذربایجان ۱۲۹۶–۱۲۹۸ شمسی» با مقدمه کاوه بیات و «توفان بر فراز قفقاز (نگاهی به مناسبات منطقهای ایران و جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در دوره نخست استقلال ۱۹۱۷–۱۹۲۱)» ویراسته کاوه بیات، هستند.[17]
در فصل سوم عهدنامه گلستان چنین آمدهاست:
اعلیحضرت، قدرقدرت… ایران به جهت ثبوت دوستی… که به.. ایمپیراطور کل ممالک روسیه دارند… ولایات قراباغ و گنجه که الان موسوم به بلزاتوپول است و اولکای خوانیننشین شکی و شیروان [شروان] و قبه و دربند و بادکوبه و هرجا از ولایت طالش را با خاکی که الان در تصرف دولت روسیه است و شمال داغستان و گرجستان و محال شوره کل و آچوقباش و گروزیه و منگریل و آبخاز و تمامی اولکا و اراضی که در میانهٔ قفقازیه و سرحدات ممینةالحاله بوده و نیز آنچه از اراضی دریایی قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است، مخصوص و متعلق به ممالک ایمپریه روسیه میدانند.[18]
جلال متینی، به استناد این متن مربوط به دوران قاجاریه، اصطلاح آذربایجان را برای منطقه فرارود ارس را رد میکند.[19]
در ایران
پانترکیسم در استانهای ترکزبان ایران و بهویژه در آذربایجان، به عللی چون اختلاف مذهبی بین آذربایجان و ترکیه، جنگهای طولانی بین ایران و عثمانی و تجارب تلخ اشغال آذربایجان از سوی نیروهای عثمانی، زمینهای برای رشد قابل ملاحظه نداشته و بهطور کلی بیش از آن که درون جوش باشد، پدیدهٔ ناپایداری بودهاست.[6]
پس از انقلاب اسلامی و بعد از آن، فروپاشی شوروی، روزنامههای جمهوری اسلامی ایران خبری منتشر کردند مبنی بر اینکه گروهی از اهالی آذربایجان شوروی سابق، بیانجام مقررات قانونی و گرفتن ویزا، به آب زدند و از رود ارس عبور کردند و به ایران وارد شدند. مسئولان حکومت اسلامی این امر را به عشق شدید به اسلام و تشیع تلقی کردند، در حالی که حقیقت حاکی از آن است که این حرکت نمادین، دستوری از دولت باکو جهت نمایش علاقه مردم فرارود ارس برای یکپارچهسازی جمهوری آذربایجان و آذربایجان است.[20]
حیدر علیاف، رئیسجمهوری وقت جمهوری آذربایجان، هنگامی که در حکومت کمونیستی شوروی در اوج قدرت بود، همواره به تجزیهٔ ایران نظر داشت. او گفته بود که شخصاً آرزو یکپارچهسازی آذربایجان [ایران] و آذربایجان شوروی را داشتهاست. وی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با تغییر خطی مشی سیاسی از کمونیسم به کاپیتالیسم، جز طرفداران دوآتشه دموکراسی آمریکایی شد و به تصور اینکه کمپانیهای نفتی آمریکایی و دولت ایالات متحده، در تجزیه ایران به او کمک خواهند کرد، کوشید تا به دست آمریکا و معدود پانترکهای ساکن قاره آمریکا و اروپا، به رؤیای استالین و پانترکیسم، جامهٔ عمل بپوشاند.[20]
در ماه ژوئن ۱۹۹۷، کنگرهای به نام «نخستین کنگرهٔ جهانی آذربایجانیها» در میان تشنجات فراوان در لسآنجلس برگزار شد. عدهای در آن کنگره، در پی تجزیهٔ آذربایجان ایران بودند و اصرار میورزیدند که بایستی از سفیر آذربایجان شوروی سابق نیز برای شرکت در این جلسه دعوت میشد. این افراد اجازه ورود پرچم ایران را ندادند. روزنامههای فارسیزبان منطقه، عموماً، و نیز عدهای از ایرانیان آذری، علناً، به جنگ این تجزیهطلبها رفتند. بر خلاف تبلیغات، عدهٔ کمی در آن کنگره شرکت جستند که یکی از اعضای کنگره، جواد هیئت بود.[20]
در ایران پانترکیسم بر روی چند موضوع به گونهای برجسته متمرکز شدهاست و این جریانات مورد تحریف و وارونه نمایی در جهت مصادره به مطلوب اندیشهٔ پان ترکیسم قرار گرفتهاست:[21]
- ضعیف نشان دادن و وابسته کردن زبان پارسی تنها به قوم پارس و کم رنگ کردن نقش زبان پارسی به عنوان زبان رسمی و مشترک اقوام ایرانی.
- نشان دادن تباری غیر ایرانی برای قوم آذری (درحالی که آزمایشهای DNA نشان میدهد آذریها بیشتر ایرانی هستند تا ترک).[22]
- ارائهٔ آمارهای جمعیتی غیر از آمار رسمی کشور نظیر ۳۰ میلیون ترک ساکن در ایران.
- یکسره رد کردن وجود اصطلاح و تبار آریایی و تاریخ ایران باستان و همچنین القاء این موضوع که واژه و نام ایران پیشینهای ندارد.
- تحریف قراردادهای ترکمنچای و گلستان و اشاره به دو تکه شدن کشوری به نام آذربایجان در پی این قراردادها.
- ترک خواندن مادها، سکاها، سومریها، عیلامیها، اورارتوییها، میتانیها، مانناییها، هیتیها، کاسیها، اشکانیان، تورانیان، مولانا، بیرونی، نظامی گنجوی، بابک خرمدین و… (درصورتی که خاورشناسان و تاریخدانان ترکتبار بودن اقوام و افراد ذکر شده را همیشه رد کردهاند).
- تاختن به بزرگان و نامآوران فرهنگی و تاریخی کشورهای پیرامون به ویژه ایران.
دیگر فعالیتهای پانترکیسم در ایران عبارتند از:
- دست بردن در جای نامها برای مصادره این نامها به سود خود: اورمو (ارومیه)، باکی (باکو)، فارسستان (ایران)، قشقایستان (استان فارس)، آذربایجان جنوبی (آذربایجان ایران و… .
- تحلیلهای ناکارشناسانه و کاملاً نادرست در مورد زبانهای ترکی و فارسی و… مبنی بر قانونمند و توانمند بودن زبانهای ترکی و مغولی و ناتوانی زبان فارسی
- مطرح کردن زبان ترکی به عنوان تنها فاکتور هویت آذریهای ایران، در صورتی که هویت هر انسان از سه فاکتور: ملیّت + نژاد+ زبان تشکیل میشود.
سید جواد طباطبایی طی گفتگویی که با مهرنامه در تابستان سال ۱۳۹۲ داشت، «مبنای اندیشهٔ پانترکیسم را درآمیختگی نوعی فراموشی تاریخی با افسانهبافیهای به ظاهر تاریخی میداند که بدل به ملغمهای از بیسوادی و بیشعوری شدهاست».
منتقدان
کشورهای هدف اندیشهٔ پانترکیسم و کشورهای ناخرسند از این اندیشه عبارت اند از: ارمنستان، روسیه، ایران، چین، یونان، قبرس، عراق، سوریه، گرجستان، بلغارستان، افغانستان و تاجیکستان.[24]
مصطفی کمال پاشا (آتاترک)، یکی از منتقدان ایدئولوژیهای فرا کشوری و جهانی مانند پانترکیسم بود و ترجیح میداد ناسیونالیسم را در داخل مرزهای ترکیه جایگزین آن کند؛[23] هرچند اقدامات او در راستا و به سود پانترکیسم انجام پذیرفت.
پانترکیسم مشابه احساسات سایر گروههای ملی است، به استثنای اینکه در پی کسب نوعی آرایش سیاسی است تا به جای یک گروه ملی خاص تمامی مردم ترک تبار را دربرگیرد؛ بنابراین، ناسیونالیسم ترکی یک جنبش فراملی است که در صدد تشکیل واحدی سیاسی مبتنی بر روابط فرهنگی مردم ترکتبار است. هر چند از محبوبیت این جنبش به تدریج کاسته شده و در طی تاریخ معاصر به حرکت خود ادامه داده، اما بهطور کلی بیشترین حمایت از این جنبش، در خلال و پس از فروپاشی امپراتوریهایی که در محدوده مردم ترکتبار بودند، و بهطور محسوستر در جریان افول امپراتوری عثمانی و روسیه به عمل آمدهاست.
یکی از اولین نویسندگانی که از احتمال تشکیل جنبش ملی ترک خبر داد، شرقشناس آرمینیوس وامبری بود که در دهه ۱۸۶۰ نوشتن در خصوص این موضوع را آغاز کرد. با وجود این مشهورترین مدافع ناسیونالیسم ترکی اسماعیل بای گاسپرینسکی (۱۸۵۱–۱۹۱۴) [قازپیرعلی] اهل کریمه بود که خواستار وحدت ترکهای روسیه شد و نشریه ترجمان را تأسیس کرد که در ان از زبان ساده شده «ترکی عثمانی» استفاده میشد. گاسپرینسکی پیشبینی کرد که با ابداع زبانی که بهراحتی هم برای «قایقران بُسفری» و هم برای یک «ساربان کاشغری» قابل درک باشد، در نهایت «اتحاد ترکی» و «اتحاد اسلام» شکل خواهد گرفت. گاسپرینسکی از تأثیر بالقوه رسانههای چاپی بر مردم بشدت آگاه بود و با جدیت به افزایش شمارگان روزنامه خود با هدف برقراری وحدت بیشتر میان گروههای متفاوت ترکان از طریق ایجاد زبانی مشترک اقدام کرد.
با پایان سده نوزدهم، ترویج زبان مشترک ترکی گاسپرینسکی (زبان واحد یا زبان مشترک) توسط جنبش اصلاحطلب «جدیدها» مورد حمایت قرار گرفت. معهذا، این حمایت یکپارچه نبود و ابراز مخالفت از سوی برخی از گروههای قومی خاص نظیر قزاقها که ترجیح میدادند زبان قزاقی متمایزی به وجود آورند مشهود بود. این شکاف در جنبش در طی «کنگره سراسری مسلمان»، در سال ۱۹۱۷، در دوران حکومت دولت موقت در روسیه انعکاس یافت، این کنگره از بهرهگیری زبان مشترک ترکی گاسپرینسکی بهعنوان وسیلهای آموزشی در مدارس طبقات بالای اجتماع حمایت کرد. با وجود این، در مدارس ابتدایی و دبیرستانها زبان ملی منطقه زبان اصلی بود؛ جایگاه زبان مشترک ترکی به موضوعی الزامی و ثانویه تنزل یافت. در جریان اغتشاشات سیاسی سال ۱۹۱۷، تحقق «جنبش ملی متحد ترک» با شکست مواجه شد: در عوض اکثر فعالیتهای سیاسی بر هر یک از گروههای ملی منفرد یا بر موجودیتهای سیاسی ازلی نظیر بخارا و خیوه متمرکز شد.
در جریان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، آرمانهای ناسیونالیسم ترکی برجستگی سیاسی مجدد فروپاشی فدراسیون روسیه امید تازهای برای پانترکیسم به وجود آورد. با وجود این که در محدوده آسیای مرکزی جنبشهای سیاسی خاصی نظیر حزب قزاق «آلاش» و حزب ازبک «بیرلیک» در صدد ایجاد وحدت بیشتر ترکها بودند، چنین اظهاراتی از سوی دیگر گروههای ملی منطقه، نظیر ترکمن و قرقیز با بدبینی تلقی شد، زیرا آنها بیمناک بودند که این مسئله تبدیل به وسیلهای برای غلبهٔ گروههای ملی بزرگتر شود. با وجود این، فدراسیون از هم گسیخته احتمالاً بهدردخورتر خواهد بود و بسیاری از حکومتهای منطقه وقتی در سال ۱۹۹۳ توافق کردند الفبای لاتین جایگزین الفبای سیرلیک شود گامی به سوی این هدف برداشتند. در حالی که ترکیه پنج حرف به الفبای خود اضافه کرد که بیانگر صداها در زبانهای آسیای مرکزی است.
از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط آرمینیوس وامبری و فرستاده پنهانی وزارت خارجه بریتانیا به منطقه[25] این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت. این اقوام عبارتند از:
باشقیرها، تاتارها، ناگایباکها، قزاقها، قرهقالپاقها، نوقای، کرائیم، قرهچای بالکار، کومیک، کریمچاک، آلتاییها، آذربایجانیها، قاجارها، شاهسونها، قرهداغها، قرهپاپاخ، قشقاییها، افشارها، خلجها، گاگااوز، اورومچیها، توینی، توفالارها، شورها، خاکاسها، تاتارهای چولیم، ازبکها، اویغورها، سالارها، اویغورهای ساری، چوواشها، یاکوتها، دولگانها.[26]
نسلکشی
- مقاله مرتبط: اقلیتها در ترکیه
ضیاء گوک آلپ آلپ رهبر جنبش پانترکیسم شیوهٔ تحقق ایدئولوژی پانترکیسم را در کتاب خود، اصول ترکگرایی (به ترکی: تورک چولوقون اساس لری) بیان داشتهاست. وی مینویسد: «استحاله و حتیٰ بیرون راندن اقوام غیرترک از ترکیه و کشورهایی که عناصر غیرترک در آنها سکنا دارند، شرایط عمده برای ایجاد فرهنگ ترکی است. البته در این زمینه اقدامهای بسیاری صورت گرفتهاست، اکنون نیز ادامه دارد و آنچه صورت میپذیرد، اندک هم نیست»[2]
نظر ضیاء گوک آلپ آلپ پیرامون استحاله و بیرون راندن اقوم غیرترک از محدوده امپراتوری عثمانی به نسلکشی و قتلعام ارامنه و یونانیان در سالهای ۱۳۳۳–۱۳۳۴ق/۱۹۱۵–۱۹۱۶م و بیرون راندن اقوام غیرترک از آسیای صغیر انجامید که ترکان جوان در این ماجرا نقشی عمده داشتند[2]
نسلکشی ارمنیها
پانترکیسم به عنوان عامل مستقیم در نسلکشی ارامنه در اواخر سال ۱۹۱۵ که انور پاشا در آن درگیر بود مطرح میشود که به عنوان تلاش برای حذف اقلیتهای غیرترک و غیرمسلمان از اواخر دوره عثمانی به منظور پرورش دولت جدید پان ترکی مطرح است.[27][28]
از اواخر سال 1914و اوایل 1915 م کشتار ارامنه در ترکیه کنونی آغاز شد که در طول سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ م ادامه یافت. به گفته عنایت الله رضا، دربارهٔ تعداد کشته شدگان ارمنی اختلاف نظر است. مآخذ ترک شمار ارمنیان مقتول را ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر نوشتهاست. مآخذ فرانسوی در اینباره اتفاق نظر ندارند؛ برخی تعداد کشته شدگان را ۵۰۰ هزار نفر و برخی ۱٫۵ میلیون نفر ذکر کردهاند. حتی در دانشنامه شوروی نیز شمار کشته شدگان و تبعید شدگان یکسان نیست. در چاپ دوم این دانشنامه تعداد ارامنه مقتول و نفی بلد شده ۱ میلیون نفر و در چاپ سوم این دانشنامه تعداد مقتولان ۱٫۵ میلیون نفر و نفی بلد شدگان ۶۰۰ هزار نفر ذکر شدهاست.[29]
در دانشنامه تمدن مسیحیت، تعداد کسانی که به قتل رسیدند یا آواره گشتهاند تا بمیرند را بین ۱ تا ۱٫۵ میلیون ارمنی - بیش از نصف جمعیت ارمنی در امپراتوری عثمانی آن زمان - ثبت شدهاست.[30]
به گفته ریچارد هووانسیان تعداد ارمنیان کشته شده در این کشتار، ۱٫۵ میلیون نفر ذکر شدهاست[31]
نسلکشی یونانیها
نسلکشی یونانیها[32] واژهای است که از سوی برخی از پژوهشگران جهت اتفاقی که برای مردم یونانیتبار امپراتوری عثمانی در طول و پس از جنگ جهانی اول رخ داد اطلاق میشود؛ که در طی آن یونانیها همچون ارامنه و آشوریها مورد آزار و اذیت و کشتار و اخراج از کشور و پیادهرویهای مرگآور توسط ترکهای جوان و کمالیستها قرار گرفتند. جورج دابلیو رندل از وزارت خارجه انگلستان در میان سایر دیپلماتها از تبعید و قتل و عام یونانیها پس از آتشبس سخن به میان آورد.[33] تخمینها از کشته شدن صدها هزار یونانیتبار در خلال این آزار و اذیتها سخن میگویند.[34]
نسلکشی آشوریها
در کنار نسلکشی یونانیان و ارامنه، کشتار آشوریها در محل به دست پان ترکهای ترکان جوان در رژِیم عثمانی صورت پذیرفت.[35] در طی سال ۱۹۲۲ طی یادداشتی از شورای ملی آَوری-کلدانی تخمین زده شد ۲۷۵٬۰۰۰ نفر آشوری بدست ترکان کشته شدند.[35]
کردها
بر اساس مجله تحقیقات نسلکشی، با رهبری گروه ترکان جوان برنامه از بین بردن هویت کردها، اخراج آنها از سرزمین اجدادیشان و جابجایی آنها در گروهای کوچکتر انجام شدهاست.[36] در این دوره کردها مجبور به جابجایی و پیادهرویهای مرگآور و اجبار به ترک کردن گردیدند.[36] ترکان جوان این برنامه را در طول جنگ جهانی اول اجرا کردند که در طی آن ۷۰۰ هزار کرد مجبور به جابجایی اجباری شدند که در میان این جابجاییهای اجباری ۳۵۰ هزار نفر از آنان از بین رفتند.[36] این کردها توسط گروه ترکان جوان مجبور به راهپیماییهای مرگآور شبیه به آنچه برای ارامنه اتفاق افتاد شدند.[36] که بخشی از برنامهای بود که برای از بین بردن هویت کردها در ترکیه انجام شد.[36] همچنین این جنبش دلیلی است بر نگاهی که دولت ترکیه تا سال ۱۹۹۱ بر کردها داشتهاست. در تلاشی برای انکار هویت کردها دولت ترکیه تا سال ۱۹۹۱ کردها را جزو ترکهای کوهستانی ردهبندی میکرد.[37][38]
تغییر نامهای جغرافیایی در ترکیه
تغییر نامهای جغرافیایی در ترکیه از سال ۱۹۱۳م تا زمان حاضر در دوران امپراتوری عثمانی و جمهوری ترکیه در فواصل معین و پیاپی در قسمت بزرگی از مناطق جغرافیایی آن خطه صورت گرفت. جمهوری ترکیه به منظور ادامه سیاست ترک سازی و تحکیم زبان اصلی (با اعلام زبان ترکی به عنوان زبان رسمی آن کشور) خود شروع به تغییر نامهای تاریخی آن مناطق جغرافیایی که منشأ آن نامها از (ارمنی، یونانی، آشوری، گرجی، بلغاری، کردی، عربی و لاز) بود به نامهای تُرکی تغییر یافت. ترکان جوان (کمیته اتحاد و ترقی)، بعد از به قدرت رسیدن (کودتای ۱۹۱۳م)[42] طی یک سیاست از پیش پی ریزی شده، پاکسازی قومی غیر مسلمانان (نسلکشی ارمنیان، نسلکشی آشوریها، نسلکشی یونانیان)، شروع و در طی آن پاکسازی قومی وزیر جنگ اسماعیل انور طی حکمی در ۶ اکتبر ۱۹۱۶م صادر و اعلام نمود که:[43][44][45][46][47]
تصمیم گرفته شدهاست که ولایتها، بخشها (مناطق)، شهرها، روستاها، کوها و رودها که نامهای آنان متعلق به ملل غیر مسلمانان مانند ارمنی، یونانی، آشوری میباشد به تُرکی تغییر یابد. بدین منظور از این لحظه برای رسیدن به هدف اصلی ما از فرصت بدست آمدهاستفاده نمائید. (اداره کل بایگانی دولت جمهوری ترکیه، استانبول)
(Vilayet Mektupçuluğu, no. 000955, 23 Kânunuevvel 1331 (۶ اکتبر ۱۹۱۶) Ordinance of Enver Paşa)
انور پاشا نامهای جغرافیایی متعلق به اقلیتهای مسلمانان (اعراب، کردها) به دلیل نقش آنان در دولت عثمانی تغییر نداد.[48] فرمان او الهام بخش بسیاری از روشنفکران ترکیه برای حمایت از چنین اقداماتی شد.
ناسیونالیسم تُرک، (ملیگرایی) و سکولاریسم این دو اصل از شش اصول اصلی بنیانگذار جمهوری ترکیه بود.[49] هدف مصطفی کمال آتاترک به عنوان رهبر در دهههای آغازین جمهوری ترکیه برای تشکیل یک دولت و ملت واحد و یک رنگ از طریق بقایای باقیمانده امپراتوری عثمانی بود.[46][48][50] در طول سه دهه اول جمهوری ترکیه برای ایجاد ترکیه جدید هدف اصلی سیاست، ترک سازی و تغییر نامهای جغرافیایی بود.[51][52][53][54]
نقشههایی در شهر لایپزیگ، آلمان منتشر شد به نام (اطلس بزرگ جهان) که در آن نقشه سرزمینهای تاریخی ارمنستان، کردستان و لازستان، را نشان میداد، واردات آن نقشهها به ترکیه ممنوع شد.[55] روزنامهنگار و نویسنده تُرک به نام آیشه هور پس از مرگ آتاترک و طی دوره جمهوری دموکراتیک ترکیه در اواخر ۱۹۴۰–۵۰م اشاره کرده بود که:
«نامهای زشت، تحقیر آمیز، توهینآمیز و استهزاء آمیز حتی اگر آن نامها تُرکی بود در هدف تغییرات قرار گرفت.» اسامی شهرها یا مناطق جغرافیایی که به پسوند (قرمز-کلیسا یا ناقوس، زنگ-این نوع اسامی جزء اسامی زشت و ناپسند خوانده شد) ختم میشد تغییر یافتند. بهطور مثال شهر (Saranta Ekklisiès) یکی از شهرهای باستانی یونانیان که به معنی (چهل کلیسا) میباشد در سال ۱۹۲۳م توسط دولت ترکیه به نام (Kırk Kilise) با همان معنی یونانی یعنی چهل کلیسا تغییر یافت ولی در سال ۱۹۲۴م نام این شهر به (Kırklareli) تغییر نام یافت به معنی (مکانی که نفت پیدا شد)."[56]
دولت ترکیه برای توجیه تغییر نامهای جغرافیایی جلوگیری از (تجزیه طلبی ملتها) نامید. یک کمیسیون ویژه برای تغییر نامها تحت نظارت وزارت کشور ایجاد شد. این کمیسیون از استادان دانشگاهها، سیاستمداران، ژنرالهای نظامی و زبان شناسان که از سراسر کشور گرد هم جمع شده بودند تشکیل شد.[57][58][59] در میان مشارکت کنندگان این کمیسیون از اعضای اداره ستاد ارتش و وزارت دفاع، وزارت آموزش و پرورش و همچنین از استادان تاریخ و جغرافیا دانشگاه آنکارا نیز دیده میشدند.[50] این کمیسیون موفق شد حدود ۲۸٬۰۰۰ نامهای جغرافیایی را تغییر دهد، که شامل ۱۲٬۲۱۱ نام روستا و شهرها و ۴۰۰۰ نامهای کوه، رودخانه و دیگر نامهای جغرافیایی و غیره بودهاست.[60][61][62][63][64] این رقم نیز شامل نام خیابانها، بناهای تاریخی، مقبرهها، لوحههای تاریخی، محلهها و محلات و سایر مولفههایی که برخی از مناطق کوچک شهرداریها را تشکیل میدادند.[51][60][65]
در سال ۱۹۲۷م همه نامهای خیابانها و میدانها استانبول که نام تٌرکی نداشتند تغییر یافت.[65] این کمپین تا سال ۱۹۷۸م به کار خود ادامه داد و پس از کودتای نظامی سال ۱۹۸۰م در سال ۱۹۸۱–۸۳م دوباره کار خود را آغاز نمود.[57]
در طول تنش بین شورشیان منطقه کُردنشین و دولت ترکیه تمرکز کمپین برای تغییرات نامها بیشتر در آن مناطق بودهاست.[50][66] در سال ۱۹۸۱م دولت ترکیه در تیتر روزنامهای که اختصاص داده شده بود به نامهای روستاهای تُرکی (Köylerimiz، به معنی روستای ما) که اظهار داشته بود:
«حدود ۱۲۰۰۰ نام روستاهایی که غیر تٌرکی هستند و قابل فهم نیستند و از ریشه غیر تٌرکی منشأ گرفته شدهاند و باعث سردرگمی شده شناسایی شدند و نامهای تٌرکی جایگزین آنها شد.» توسط کمیسیون تشکیل شده برای تعویض نامهای خارجی تحت نظارت وزارت کشور.[67]
ولی دهها اسامی تغییر یافته شده بسیار شبیه اسامی بومی میباشد[53] بهطور مثال:(Aghtamar)، نام ارمنی است به (Akdamar) تغییر نام داده شدهاست.
اتهام دخالت در کشتار خوجالی
ایاز مطلباف رئیسجمهوری سابق آذربایجان که به خاطر کشتار خوجالی مجبور به استعفا از این مقام شد حزب پانترکیست جبهه خلق آذربایجان را به دست داشتن در این کشتار متهم کردهاست[69] وی در مصاحبه با روزنامه چکی نزاویسمایا گازتا در این باره میگوید:
آنگونه که از سخنان غیر نظامیان فراری از خوجالی استنباط میشود، تمام این قضیه برای ایجاد بهانهای به منظور مجبور نمودن من به استعفاء طراحی شده بود. فکر نمیکنم که ارمنیان که رویه بسیار حساب شدهای در چنین موقعیتهایی دارند، این فرصت را برای آذربایجانیها فراهم کنند که اسنادی برای متهم نمودنشان به اقدامات نژادپرستانه به دست آورند. میتوان دریافت که کسانی علاقهمند بودند تا تصاویر قربانیان خوجالی در جلسه شورای عالی (مجلس) آذربایجان به نمایش در آید تا تقصیر این مسائل به گردن من انداخته شود. اگر من (علناً) اعلام کنم که متهمان از جناح مخالف (مخالفان دولت وقت جمهوری آذربایجان یعنی عمدتاً حزب " جبهه خلق " به رهبری " ابوالفضل ایلچی بیگ "، رئیسجمهور بعدی آذربایجان) هستند، آنها خواهند گفت که من قصد بیاعتبار نمودن آنها را دارم.[69]
حجه السلام سید حسن عاملی امام جمعه اردبیل نیز در خطبههای نماز جمعه اردبیل به تاریخ هشتم اسفند ۱۳۸۹ گروه ارگنه کن و پانترکهای آذربایجان را به دست داشتن در این کشتار متهم کرد[70] و در این باره گفت:
سازمان مخوف 'ارگنه کن ' که سازمانی مخفی و با عضویت نیروها ی نظامی و ملیگراهای افراطی ترکیه بود در این جنایت و محاصره و قتلعام شیعیان آذری در خوجالی نقش اساسی داشتهاست.[70]
او این کشتار را برنامهریزی گروههای غربگرا، بشدت ملیگرا و ضد ایرانی جمهوری آذربایجان برای فروپاشی دولت ایاز مطلباف رئیسجمهور وقت آذربایجان و قدرت گرفتن ابوالفضل ایلچی بیگ که گرایشهای پان پانترکیسمی داشت خواند.[70]
تأثیر نازیسم بر پانترکیسم
پانترکیسم در سال ۱۹۴۰ مجذوب تبلیغات نازیسم شد[71][72] آلمان به واقع امیدهای پانترکیستها را طی جنگ جهانی دوم افزایش داد. در آن سالها پانترکیستها بهطور آشکار اتهام فاشیست بودن و تأثیرگذاری آلمان بر مفهوم نژادپرستی خود را رد میکردند. بر اساس استدلال آنها نژادپرستی بومی اختراع بومی بودهاست. به اعتقاد آنها خون بهترین و شاید تنها پیوند معنی دار ترکی به عنوان یک نژاد بزرگ و خارقالعاده و برتر از همه نژادهای دیگر است. بزرگترین خطر تهدیدکننده نژاد ترک آمیزش خون ترکی با خون سایر نژادها بود. به اعتقاد آنها، همین سایر نژادها یعنی اقلیتهای آن زمان امپراتوری عثمانی باعث سقوط نژاد ترک شدهاند. جامعه شناسان و فیزیکدانان گوناگون تلاش میکردند تا برای توجیه وجود نژادها و تفاوت میان آنها «شواهد و مدارک» ارائه دهند. دانشمندان وابسته به محافل پان ترکیست، نظیر دکتر مصطفی حقی آکانسل نیز با انتشار برخی کتابها مدارک ظاهراً تأییدکننده نظریههای نژادی و کاربرد آنها در مورد ترک را مورد بررسی قرار دادند[73]
نیهال آتسیز، از تئوری نازیها، سبیل و سبک مو (haircut style) آدولف هیتلر دفاع میکرد.[74] آلپارسلان تورکش، در جنگ جهانی دوم طرفدار آدولف هیتلر بود و ارتباط نزدیکی با رهبران نازی در آلمان برقرار کرد.[75] بسیاری از گروههای پانترکی در اروپا، متحد با آلمان نازی بودند یا از آن حمایت کردند؛ چه هنگام آغاز جنگ جهانی، چه قبلتر از آن. ترک-تاتارهای ساکن رومانی، با گارد آهنی (که از سازمان نازی الگو گرفته بود) همکاری میکردند.[76]
شخصیتهای پرآوازه
- ضیا گوک آلپ از اندیشمندان متأخر پانتورانیسم محسوب میشود که مقام و جایگاه ویژهای در میان پانترکیستها دارد و پدر پانترکیسم لقب گرفتهاست. از نظر وی میهن ترکان نه ترکیهاست و نه ترکستان بلکه توران بزرگ کشور جاودانی آنان محسوب میشود. وی برای پیشبرد آمال خود تئوریهایی در زمینهٔ اقتصاد، جامعهشناسی و سیاست و… ارائه داد که هر کدام باب ویژهای در زمینهٔ پانترکیسم محسوب میشود.[77]
- ابوالفضل ایلچیبیگ، دومین رئیسجمهور جمهوری آذربایجان به تاریخ ۱۹۹۲–۱۹۹۳
- احمد آقااغلو
- آلپارسلان تورکش
- علیمردان توپچوباشوف
- عسگر آقایف
- انور پاشا
- فؤاد کوپرولو
- حسین نهال آتسیز
- عیسی آلپتکین
- اسماعیل گاسپیرالی
- محمدامین رسولزاده
- محمدامین یورداکول
- مصطفی شوکای
- نجات سنچر
- نوری پاشا
- نورسلطان نظربایف
- عمر سیفالدین
- مصطفی کمال آتاتورک
- صدری مقصودی ارسل
- طلعت پاشا
- تکین آلپ
- یوسف آقچورا
- میرسعید سلطان قلیاف
احزاب با گرایش پانترکی
جستارهای وابسته
پانویس
- "Pan-Turkism | political movement, Turkey". Encyclopedia Britannica. Retrieved 2020-12-11.
- رضا، عنایت الله، «پانترکیسم»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۳، چاپ اول: ۱۳۸۳ ش، تهران، شابک: شابک ۹۶۴−۷۰۲۵−۲۵−۴ ، صص ۵۴۹–۵۵۶
- https://en.wikipedia.org/wiki/Turkic_peoples
- Pan-Turkism From Irredentism to Cooperation نوشتهٔ جیکوب ام. لانداؤ (JACOB M. LANDAU)
- Zakiev - Genesis - TurkicWorld
- رئیس نیا، رحیم، «پان ترکیسم»، دانشنامه جهان اسلام، جلد۵، صص۴۶۶–۴۷۲
- رضا، عنایت الله، «پان تورانیسم»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۳، چاپ اول: ۱۳۸۳ ش، تهران، شابک: شابک ۹۶۴−۷۰۲۵−۲۵−۴ ، صص ۵۵۶–۵۶۲
- سرکاراتی، بهمن، دانشنامه جهان اسلام، «توران»، جلد ۸، صص ۴۵۶–۴۵۸، تهران 1383، شابک ۹۶۴−۴۴۷−۰۰۹−۵
- Pan-Turanianism Takes Aim at Azerbaijan: A Geopolitical Agenda by Dr. Kaveh Farrokh
- Halman, Talah. A Millennium of Turkish Literature. pp. 5–6.
- Türk Tarihinin Ana Hatları, Kaynak Yayınları, 1999, شابک ۹۷۵−۳۴۳−۱۱۸-X ; p. 380. (first edition: 1930) (in Turkish)
- Tarih II: Kemalist Eğitimin Tarih Dersleri (1931 - 1941), Kaynak Yayınları, 2001, شابک ۹۷۵−۳۴۳−۳۱۹−۰ , p. 44. (first edition: 1931) (in Turkish)
- Pan Turkism, par minorsky dans ensycolpdie de l`Islam, Livraison N. P. 924 Akopov G.B. , Voprosi etnogeneza narodov Blizhnego Vostoka... "Izvestia AN-Arm SSR", 1956, No. 7, str. 37.
- آذربایجان کجاست؟، نوشته دکتر جلال متینی، نشریه ایرانشناسی، پاییز 1368، سال اول، شماره سوم، صص 462-443
- I. Ovchinnikov, "The Test is Canceled, History Reminded!", Izvestia, The Current Digest of the Soviet Press, XL, No. 23, 1988, P.22, Moskva, June 10 1988
- رحمانیان، ایران بین دو کودتا، 397-398.
- رحمانیان، ایران بین دو کودتا، 398.
- سعیدنفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهٔ معاصر، تهران، چاپ چهارم، ج 1، صص 257-258، نقل شده در مقالهٔ شووینیست!، نوشته دکتر جلال متینی، مجله ایرانشناسی، زمستان 1374، سال هفتم، شماره چهارم، صص 727-719
- شووینیست!، نوشته دکتر جلال متینی، مجله ایرانشناسی، زمستان 1374، سال هفتم، شماره چهارم، صص 727-719
- اران قفقاز درصدد بلع آذربایجان، نوشته دکتر جلال متینی، نشریه ایرانشناسی، بهار 1377، سال دهم، شماره یکم، صص 140-127
- پان ترکیسم، ایران و آذربایجان ۱۳۸۹: محسنی، محمد رضا، انتشارات سمرقند
- "Cambridge بررسی ریشه اقوام ایرانی» بایگانیشده در ۱۲ ژوئن ۲۰۱۰ توسط Wayback Machine — خبرگزاری ایسنا,
- E. Van Donzel (1994), "Pan-Tutkism", Islamic Desk Reference: compiled from the دانشنامه اسلام, Brill, p. p 337, ISBN 978-90-04-09738-4
- محسنی، محمدرضا (۱۳۸۹)، پان ترکیسم، ایران و آذربایجان، انتشارات سمرقند، ص. صص ۲۹–۳۱
- Jacob M. Landau. Pan-Turkism: From Irredentism to Cooperation. Hurst, 1995.
- Zakiev - Genesis - TurkicWorld
- Young Turks and the Armenian Genocide, Armenian National Institute
- Robert Melson, Leo Kuper, "Revolution and genocide: on the origins of the Armenian genocide and the Holocaust" , University of Chicago Press, 1996. pg 139
- رضا، عنایت الله، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۷، «ارمنستان»، ص ۶۹۶، چاپ اول: ۱۳۷۵، تهران
- arkun,aran,The Encyclopedia of Christian Civilization,4 Volume Set, "Armenian Genocide» ,2011,ISBN 978-1-4051-5762-9,Page 126
- Richard G. Hovannisian,The Armenian People from Ancient to Modern Times , volume 2 , ISBN 1-4039-6422-X,page 271
- Assyrian International News Agency, International Genocide Scholars Association Officially Recognizes Assyrian, Greek Genocides, Retrieved on 2007-12-15.
- Foreign Office Memorandum by Mr. G.W. Rendel on Turkish Massacres and Persecutions of Minorities since the Armistice (20 March 1922)
- R. J. Rummel. "Statistics of Democide". Chapter 5, Statistics Of Turkey's Democide Estimates, Calculations, And Sources. Retrieved ۲۰۰۶-۱۰-۰۴.
- Samuel Totten, Paul Robert Bartrop, Steven L. Jacobs, "Dictionary of Genocide" ,Greenwood Publishing Group, 2008. pp 25-26
- Schaller, Dominik J. and Zimmerer, Jürgen 'Late Ottoman genocides: the dissolution of the Ottoman Empire and Young Turkish population and extermination policies—introduction', Journal of Genocide Research, 10:1, 7 – 14. Online access: (Accessed March 2011)
- Turkey - Linguistic and Ethnic Groups - U.S. Library of Congress
- Bartkus, Viva Ona, The Dynamic of Secession, (Cambridge University Press, 1999), 90-91.
- Bruinessen, Martin van (1994). "Genocide in Kurdistan? The Suppression of the Dersim Rebellion in Turkey (1937-38) and the Chemical War Against the Iraqi Kurds (1988)". In Andreopoulos, George J. Genocide: Conceptual and Historical Dimensions (PDF). Philadelphia: University of Pennsylvania Press. pp. ۱۴۱–۱۷۰. Archived from the original (PDF) on 5 June 2011. Retrieved 10 March 2011.
- David McDowall, A modern history of the Kurds, I.B.Tauris, Mayıs 2004, s.209
- "Alevi-CHP rift continues to grow after Öymen remarks". Today's Zaman. 24 November 2009. Archived from the original on 25 November 2009. Retrieved 10 March 2011.
- Naimark, Norman M. (2002). Fires of hatred: ethnic cleansing in twentieth-century Europe (1. Harvard Univ. Press paperback ed. , 2. print. ed.). Cambridge, Mass. [u.a.]: Harvard Univ. Press. p. 26. ISBN 978-0-674-00994-3.
- General Directorate of State Archives of the Republic of Turkey, İstanbul Vilayet Mektupçuluğu, no. 000955, 23 Kânunuevvel 1331 (October 6, 1916) Ordinance of Enver Pasha (retrieved from the private archives of Sait Çetinoğlu)
- Ungor; Polatel, Ugur; Mehmet (2011). Confiscation and Destruction: The Young Turk Seizure of Armenian Property. Continuum International Publishing Group. p. 224. ISBN 978-1-4411-3055-6.
- Nisanyan, Sevan (2011). Hayali Coğrafyalar: Cumhuriyet Döneminde Türkiye'de Değiştirilen Yeradları (PDF) (به ترکی استانبولی). Istanbul: TESEV Demokratikleşme Programı. Archived from the original (PDF) on 26 August 2015. Retrieved 12 January 2013.
Turkish: Memalik-i Osmaniyyede Ermenice, Rumca ve Bulgarca, hasılı İslam olmayan milletler lisanıyla yadedilen vilayet, sancak, kasaba, köy, dağ, nehir, ilah. bilcümle isimlerin Türkçeye tahvili mukarrerdir. Şu müsaid zamanımızdan süratle istifade edilerek bu maksadın fiile konması hususunda himmetinizi rica ederim.
- Öktem, Kerem (2003). Creating the Turk's Homeland: Modernization, Nationalism and Geography in Southeast Turkey in the late 19th and 20th Centuries (PDF). Harvard: University of Oxford, School of Geography an the Environment, Mansfield Road, Oxford, OX1 3TB, UK. Archived from the original (PDF) on 9 November 2013. Retrieved 15 June 2017.
- Dündar, Fuat (2001). İttihat ve Terakki'nin Müslümanları iskân politikası: (1913–1918) (به ترکی استانبولی) (1. baskı ed.). İstanbul: İletisim. p. 284. ISBN 978-975-470-911-7. Retrieved 12 January 2013.
- Sahakyan, Lusine (2010). Turkification of the Toponyms in the Ottoman Empire and the Republic of Turkey (PDF). Montreal: Arod Books. ISBN 978-0-9699879-7-0.
- Zürcher, Erik J. (2005). Turkey: a modern history (3, reprint, illustrated, revised ed.). London [u.a.]: Tauris. p. 181. ISBN 978-1-86064-958-5. Retrieved 8 March 2013.
- Öktem, Kerem (2008). "The Nation's Imprint: Demographic Engineering and the Change of Toponymes in Republican Turkey". European Journal of Turkish Studies (7). Retrieved 18 January 2013.
- Nişanyan, Sevan (2010). Adını unutan ülke: Türkiye'de adı değiştirilen yerler sözlüğü (به ترکی استانبولی) (1. basım. ed.). İstanbul: Everest Yayınları. ISBN 978-975-289-730-4.
|access-date=
requires|url=
(help) - Jongerden, edited by Joost; Verheij, Jelle. Social relations in Ottoman Diyarbekir, 1870–1915. Leiden: Brill. p. 300. ISBN 978-90-04-22518-3.
|access-date=
requires|url=
(help) - Simonian, edited by Hovann H. (2007). The Hemshin: history, society and identity in the highlands of northeast Turkey (Repr. ed.). London: Routledge. p. 161. ISBN 978-0-7007-0656-3.
- Jongerden, Joost (2007). The settlement issue in Turkey and the Kurds: an analysis of spatial policies, modernity and war ([Online-Ausg.]. ed.). Leiden, the Netherlands: Brill. p. 354. ISBN 978-90-04-15557-2. Retrieved 12 January 2013.
- (ترکی) Başbakanlık Cumhuriyet Arşivi 030.18.01.02/88.83.20 (31 August 1939): 'Leipzigde basılmış olan Der Grosse Weltatlas adlı haritanın hudutlarımız içinde Ermenistan ve Kürdistanı göstermesi sebebiyle yurda sokulmaması.' [On the ban of importing the map 'Der Grosse Weltatlas' because it shows Armenia and Kurdistan within our borders], Bakanlar Kurulu Kararları Katalogu [Catalogue of the decisions of the Council of Ministers].
- "28 BİN YERİN İSMİ DEĞİŞTİ, HANGİ İSİM HANGİ DİLE AİT?". KentHaber (به ترکی استانبولی). 16 August 2009. Archived from the original on 10 August 2012. Retrieved 14 January 2013.
Ayşe Hür, Demokrat Parti döneminde oluşturulan kurul için şöyle diyor: "Bu çalışmalar sırasında anlamları güzel çağrışımlar uyandırmayan, insanları utandıran, gurur incitici yahut alay edilmesine fırsat tanıyan isimler, Türkçe de olsalar değiştirildi. İçinde 'Kızıl', 'Çan', 'Kilise' kelimeleri olan köylerin isimleri ile Arapça, Farsça, Ermenice, Kürtçe, Gürcüce, Tatarca, Çerkezce, Lazca köy isimleri 'bölücülüğe meydan vermemek' amacıyla değiştirildi."
- İnsel, Ahmet (16 September 2007). "İsmime dokunma". Radikal (به ترکی استانبولی). Retrieved 12 January 2013.
- Koylu, Murat (21 March 2011). "Bütün isimlerimizi geri istiyoruz". Yesil Gazete (به ترکی استانبولی). Retrieved 12 January 2013.
- Sediyani, İbrahim (2009). Adını arayan coğrafya (به ترکی استانبولی). İstanbul: Özedönüş Yayınları. p. 178. ISBN 978-605-4296-00-2.
|access-date=
requires|url=
(help) - (ترکی) Tunçel H. , "Türkiye'de İsmi Değiştirilen Köyler," Sosyal Bilimler Dergisi, Firat Universitesi, 2000, volume 10, number 2.
- Hacısalihoğlu, Mehmet (2008). Doğu Rumeli'de kayıp köyler: İslimye Sancağ'ında 1878'den günümüze göçler, isim değişikleri ve harabeler (به ترکی استانبولی) (1. basım ed.). İstanbul: Bağlam. p. 150. ISBN 978-975-8803-95-8.
|access-date=
requires|url=
(help) - Eren, editor, Ali Çaksu ; preface, Halit (2006). Proceedings of the second International Symposium on Islamic Civilization in the Balkans, Tirana, Albania, 4-7 December 2003 (به ترکی استانبولی). Istanbul: Research Center for Islamic History, Art and Culture. ISBN 978-92-9063-152-1. Retrieved 12 January 2013.
- (ترکی) T.C. Icisleri Bakanligi (1968): Köylerimiz. 1 Mart 1968 gününe kadar. T.C. Icisleri Bakanligi, Iller Idaresi Genel Müdürlügü. Ankara
- T.C. Icisleri Bakanligi (1977): Yeni Tabii Yer Adlari 1977. Yeni, Eski ve Illere Göre Dizileri. Icisleri Bakanligi, Iller Idaresi Genel Müdürlügü, Besinci Sube Müdürlügü. Ankara
- Okutan, M. Çağatay (2004). Tek parti döneminde azınlık politikaları (به ترکی استانبولی) (1. baskı. ed.). İstanbul: İstanbul Bilgi Üniv. Yayınları. p. 215. ISBN 978-975-6857-77-9. Retrieved 8 March 2013.
- Boran, Sidar (12 August 2009). "Norşin ve Kürtçe isimler 99 yıldır yasak". Firatnews (به ترکی استانبولی). Archived from the original on 31 July 2020. Retrieved 13 January 2013.
- Köylerimiz 1981, İçişleri Bakanlığı Yayınlan, Yedigün Matbaası, Ankara, 1982.
- "Turkey in the First World War — Nuri Paşa (Killigil)". turkeyswar.com. Archived from the original on 27 February 2013. Retrieved 2012-02-17.
- ایاز مطلب اف همچنان در روسیه
- «امام جمعه اردبیل: آرزوی هر ایرانی آزادی قره باغ و مساجد این منطقه از اشغال ارامنه و بازگشت هزاران آواره آذری به خانه و کاشانه خود میباشد». بایگانیشده از اصلی در ۸ نوامبر ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۶ اوت ۲۰۱۲.
- Jacob M. Landau, "Radical Politics in Modern Turkey", BRILL, 1974. pg 194: "In the course of Second World War, various circles in Turkey absorbed Nazi propaganda; these were pro-German and admired Nazism, which they grasped as a doctrine of warlike dynamism and a source of national inspiration, on which to base their pan-Turkic and anti-Soviet ideology"
- John M. VanderLippe , "The politics of Turkish democracy", SUNY Press, 2005. "A third group was led by Nihal Atsiz, who favored a Hitler style haircut and mustache, and advocated racist Nazi doctorine"
- لاندو، جیکوب (۱۳۸۶)، ص ۱۶۰
- John M. VanderLippe, The Politics of Turkish Democracy: Ismet Inonu and the Formation of the Multi-Party System, 1938-1950, (State University of New York Press, 2005), 108;"A third group was led by Nihal Atsiz, who favored Hitler style haircut and moustache, and advocated Nazi racist doctrines."
- Berch Berberoglu, " Turkey in crisis: from state capitalism to neocolonialism", Zed, 1982. 2nd edition. pg 125: "Turkes established close ties with Nazi leaders in Germany in 1945 ", Peter Davies, Derek Lynch, "The Routledge Companion to Fascism and the Far Right", Routledge, 2002. pg 244: "Alparslan Türkeş: Leader of a Turkish neo-fascist movement, Nationalist Action Party(MHP). During the war he took a pro-Hitler position and was imprisoned after a 1960 coup attempt against his country's ruler.
- Jacob M. Landau. Pan-Turkism: From Irredentism to Cooperation. India University Press, 1995. 2nd Edition. pp 112–114.
- حزب حرکت ملی
منابع
- رحمانیان، داریوش (۱۳۹۱). ایران بین دو کودتا. تهران: سمت (انتشارات). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۳۰-۸۳۷-۵.
- دائرةالمعارف ناسیونالیسم زیر نظر: الکساندر ماتیل. ترجمة کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه
- لاندو، جیکوب (۱۳۸۶)، پان ترکیسم یک قرن در تکاپوی الحاق گری، ترجمه حمید احمدی، نشر نی، تهران، شابک:
- محسنی، محمدرضا ۱۳۸۹: «پان ترکیسم، ایران و آذربایجان» ، انتشارات سمرقند:
مقالههای آنلاین
- رئیس نیا، رحیم. «پان ترکیسم». دائرةالمعارف فارسی. دریافتشده در ۲۵-۰۶-۲۰۱۱. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک) - مدخل «توران» در دانشنامه اسلام (ویرایش اول) نوشته ولادمیر مینورسکی
- پان ترکیسم در دانشنامه بریتانیکا
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ پانترکیسم موجود است. |
- نگاهی به آذربایجان و قفقاز و مسائل پان ترکیسم
- اندیشهٔ سیاسی پان ترکیسم
- پانتورکیستها و آرزوی پارهپاره شدن ایران
- وضعیت سنجی عملکرد پانترکیسم در ایران و ارزیابی تاکتیکی و استراتژیک آن
- کندوکاوی گذرا در تاریخ آذربایجان تا قرن چهارم هجری
- استراتژی نوین پانترکیسم: استراتژی "ختنه؛ سایت ایرانشهر
- پانترکیسم و ایران