اساطیر اسلاو
اساطیر اسلاو یا پاگانیسم اسلاوی جنبههای اساطیری دین چندخدایی اسلاوها پیش از مسیحی شدن آنهاست. این دین دارای خصوصیات مشترک زیادی با خصیصههای نیای هند-اروپایی دین است. دین قدیمی اسلاوی در طول بیش از هزار سال به رشد خود ادامه داده و برخی از بخشهای آن از دوران نوسنگی و حتی از دوره میانسنگی باقیمانده است. آنها زمین را به عنوان متزاملیا میپرستیدند و هیچ معبدی نداشتند؛ آنها آیینهای خود را در طبیعت انجام میدادند.
منابع اطلاعات
برخلاف اساطیر یونانی، هندو یا مصری، در این باره هیچ منبع دست اولی برای مطالعه اساطیر اسلاوی وجود ندارد. باوجود برخی نظریههای قابل بحث (برای نمونه کتاب ولس)، وجود هرگونه زبانهای نوشتاری میان اسلاوها پیش از ورود سنت سیریل و ماتودیوس به سرزمین آنها در سال ۸۲۶ قابل اثبات نیست. با این همه تمام باورهای مذهبی اصیل و سنتهای آنان که به احتمال فراوان به شکل سینه به سینه و شفاهی به نسلهای بعدی منتقل شده، اساساً پس از قرنها پیگیری سریع مسیحی شدن (که با مسیحی شدن بلغارستان در ۸۶۴ آغاز و در قرن یازدهم میلادی به پایان رسید)، به فراموشی سپرده شدهاند. پیش از آن، اطلاعات پراکندهای که از دین اسلاوی وجود دارد، توسط مبلغین مسیحی غیراسلاو نگاشته شده است. بقایای باستانشناختی یافته شده از بتوارهها[1] و جایگاههای مذهبی کهن اسلاوی، وجود یافتههای تاریخی را تایید میکند، گرچه مقدار کمی از آنها بدون داشتن دانش درست از محتوایشان، میتوانند اطلاعات درستی به دست دهند. با این همه پارههایی از باورهای اساطیری و جشنهای غیرمذهبی (غیر مسیحی) در لباسهای محلی، ترانهها و قصههای تمام ملتهای اسلاوی، به حیات خود ادامه دادهاند.
پیشینه
مدتها پیش از آنکه شاهزاده ولادیمیر کبیر، کییف را پایتخت خود سازد، داستانگویی هنر رایج در میان همه طبقات در جامعهٔ اسلاوی بود و در آغاز سدهٔ هزاره دوم میلادی، ابزار اصلی برای حفظ و انتقال سنتها بهشمار میرفت و تا سدهٔ ۱۹ به همین شکل باقی ماند. داستانگویان بیشتر بیسواد بودند، اما با مهارت روایی خود، توانایی فوقالعادهای در حفظ قصهها داشتند و آنها را در هر اجرا از نو بازآفرینی میکردند بیآنکه محتوای آن را تغییر دهند.
اسطوره اسلاوی
تحلیل اسطوره اسلاوی نشان میدهد که از سه مرحلهٔ وابسته به هم تحول یافته است. قدیمیترین شکل آن، اعتقاد به قدرت آفریننده نور (خیر) و قدرت نابودگر ظلمت (شر) بود. معتقد بودند که رفاه انسان به توانایی مردم در نظارت بر این نیروهای متخاصم بستگی دارد. بعدها پرستش نیاکان و این اعتقاد که هر خاندان تحت حفاظت ارواح مردگان است به وجود آمد. ارواحی که سلامتی زندگان، کامیابی و باروری آنها را تعیین میکردند. علاقه به باروری نیز با چرخش فصول، مرگ و باززایی و با آیینهای مربوط به تماس با ارواح مردگان در جهان دیگر پیوند دارد. ایزدان انسانگونه در مرحلهٔ سوم ظاهر شدند. در این مرحله بود که اسطورهها تصویر و خاستگاهشان مشخص گردید. مثلاً میگفتند که خورشید و ماه به صورت عاشق و معشوق، در بهار ازدواج میکردند و در زمستان از هم جدا میشدند. ستارهها فرزندان آنها بودند و دعواهای آنها باعث زمینلرزه میشد. چنین میاندیشند که این فرآیند در سراسر منطقه وجود داشته و کم و بیش به اساطیر مشترک، روستایی و پراکنده تبدیل شدهاست.[2]
جستارهای وابسته
پانویس
- ِِcult images
- کتاب اساطیر جهان، سرویراستار: ویلیام داتی. شابک: ۲-۴۵-۸۳۳۲-۹۶۴-۹۷۸
منابع
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Slavic mythology». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۸ آوریل ۲۰۱۴.