موسی خیابانی
موسی نصیر اوغلی (خیابانی)[1] معروف به موسی خیابانی (۶ مهر ۱۳۲۶ – ۱۹ بهمن ۱۳۶۰)[2] در تبریز متولد شد؛ وی از اعضای باسابقه سازمان مجاهدین خلق ایران و عضو مرکزیت سازمان در سالهای بعد از ۱۳۵۰ بود. پس از انقلاب، او به همراه مسعود رجوی، رهبران اصلی این سازمان بودند. خیابانی پس از رجوی، مهمترین رهبر این سازمان بود و در سال ۱۳۶۰ پس از اعلام جنگ مسلحانه، فرماندهی نظامی سازمان را بر عهده داشت.
موسی خیابانی | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۶ مهر ۱۳۲۶ تبریز، آذربایجان شرقی، ایران |
درگذشت | ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ (۳۴ سال) طی حملهٔ نیروهای کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران به پایگاهش در تهران در محله زعفرانیه کشته شد. |
ملیت | ایرانی |
شهروندی | ایرانی |
تحصیلات | دانشجوی فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران |
سالهای فعالیت | ۱۳۶۰–۱۳۴۵ |
کارهای برجسته | از رهبران سازمان مجاهدین خلق ایران |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
خویشاوندان | همسر آذر رضایی |
موسی خیابانی در ۱۹ بهمن۱۳۶۰ در حین نبرد مسلحانه با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته انقلاب، کشته شد.
زندگی و تحصیلات
موسی نصیر اوغلی خیابانی در۶ مهر ماه سال ۱۳۲۶ در تبریز و در خانوادهای مذهبی متولد شد. پدرش در بازار تبریز مغازهدار بود.[3] تحصیلاتش را تا اخذ دیپلم در دبیرستان منصور تبریز گذراند و برنده بورسیه دولتی شد و در رشته فیزیک دانشکده علوم دانشگاه تهران پذیرفته شد.[4]
موسی در بهار سال ۱۳۵۹ با آذر رضایی (خواهر احمد رضایی، رضا رضایی و مهدی رضایی) ازدواج کرد.[5]
فعالیتهای سیاسی
خیابانی زمان دانشجویی در اواخر سال ۱۳۴۵ به عضویت سازمان مجاهدین درآمد. او تحت مسئولیت علی میهندوست از رهبران سازمان بود و اصول و مبانی آموزههای سازمان را از محمد حنیف نژاد آموخت.[6] دربارهٔ شخصیتش طبق گفتهٔ اعضای با سابقه سازمان، موسی بچه مسلمانی بسیار معتقد بود[7] و این عقایدش تحت آموزشهای محمد حنیفنژاد پررنگتر نیز شد. موسی به دلیل تسلطی که به زبان عربی داشت برنامه مطالعاتی منظمی در متون اسلامی به ویژه قرآن و نهج البلاغه داشت. از همین رو، خیلی زود به یکی از نیروهای تئوریک اصلی در سازمان تبدیل شد.[2] لطفالله میثمی دربارهٔ شخصیتش مینویسد:
«موسی آدمی عارف و ساکت بود. بالاترین آرزویش این بود که ای کاش او را نزد محمد حنیف نژاد می بردند و از چشمه فیض او بهره میبرد؛ با او قرآن میخواند و مطلب یادمیگرفت. برتری حنیف نژاد بر خودش را خیلی قبول داشت و دائم بر زبان میآورد. البته حنیف نژاد هم هر وقت در عربی به اشکالی برمیخورد، از موسی میپرسید.»[8]
موسی اساساً از نظر شخصیتی طوری بود که پس از دستگیری در زندان، مذهبیها و طرفداران روحالله خمینی و حتی بازجوهای ساواک از او حساب میبردند و او را در حالیکه شکنجه میکردند آقا موسی صدا میزدند. او قبل از سال ۱۳۵۰ در ارتباط با رهبران و بنیانگذاران سازمان مسئولیتهای سنگینی را در سازمان به عهده داشت. در سال ۱۳۴۹ همزمان با ورود سازمان به مرحله تدارک عمل و ایجاد آمادگیهای نظامی، موسی بههمراه چند تن دیگر از کادرها و مسئولان سازمان برای گذراندن دوره آموزش نظامی و چریکی راهی فلسطین و اردوگاه الفتح شد و پس از طی آموزشهای لازم در مرداد سال ۱۳۵۰ مخفیانه به ایران بازگشت. موسی که دانشجوی فیزیک دانشگاه تهران بود سال آخر دانشگاهش مصادف شد با دستگیری و دوران هفت سالهٔ زندان، برای همین تحصیلات دانشگاهیاش (در سال آخر دانشگاه) نیمهتمام ماند و موفق به اخذ لیسانس نشد.[9] پس از گذراندن هفت سال دوران زندان توأم با شکنجه، بعد از آزادی به عنوان یکی از رهبران سازمان (شخص دوم سازمان) فعالیت بسیار گستردهای داشت.
دستگیری و زندان

او بهدنبال یورش گسترده ساواک به سازمان مجاهدین در شهریور سال ۱۳۵۰، همراه ۳۳ تن دیگر از اعضای مجاهدین دستگیر شد. وی، ماهها زیر شکنجه قرار داشت. شدت ضربات وارده در دوره بازجویی به حدی بود که مدتی در بیمارستان بستری شد. موسی خیابانی در اردیبهشت ۱۳۵۱، در یک دادگاه نظامی به اعدام محکوم شد. این حکم در دادگاه دوم نیز تأیید شد. لیکن، پس از اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران و اعضای کمیته مرکزی سازمان، رژیم شاه تحت فشارها و موج اعتراضهای گسترده در واکنش به صدور احکام اعدام در مورد مجاهدین، مجبور شد که از اعدام او و چند تن دیگر از مجاهدین صرفنظر کند. موسی به حبس ابد محکوم شد و به زندان قصر انتقال یافت.
موسی خیابانی در برگه بازجویی ساواک علت مشارکت خود در سازمان را اینگونه عنوان کردهاست:
«هدف این بود که اجتماعی تشکیل دهیم که در آن فقر و فساد نباشد و عقیده داشتیم که باید با هرگونه استعمار و استثمار مبارزه کرد و برای نیل به آن، بایستی با رژیم موجود (شاه) مبارزه کرد و نتیجه ای که میخواستیم بگیریم این بود که یک رژیم دیگر، مطابق نظرات و ایدههای خود برقرار کنیم.»[9]
سرانجام پس از ۷ سال زندان، در روز ۳۰ دی ۱۳۵۷، بههمراه آخرین گروه از زندانیان سیاسی، از زندان شاه آزاد شد.[10][11]
آیتالله محمود طالقانی که تجربه همان دوران زندان را داشت، طی دیدار با رهبران مجاهدین در اولین روز آزادی شان گفت: «... وقتی اسم مجاهدین برده میشد بازجوها و شکنجه گرها، کنترلشان را از دست میدادند. … از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم خیابانی وحشت داشتند…».[11][12]
پس از انقلاب
در ۳۰ دی ۱۳۵۷ کمی پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، بعد از این که آخرین دسته از زندانیان سیاسی از جمله اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران آزاد میشوند، سید محمود طالقانی به دیدارشان میرود. بخشی از صحبتهای طالقانی در دیدار با آنها:
در مقابل شکنجهچیها و بازجویانی که خودتان میشناسید، وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب اینها بههم میریخت و کنترلشان را از دست میدادند. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند.[13][14]
در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، رجوی و خیابانی، جنبش ملی مجاهدین را تأسیس کردند و دو روز بعد در یک بیانیه مشترک، حمایت کامل خود را از جنبش ملی مجاهدین اعلام نمودند.[15] کمی بعد همان نام سابق تشکیلات (سازمان مجاهدین خلق ایران) بازگشت و مسعود رجوی به عنوان مسئول اول سازمان و موسی خیابانی به عنوان جانشین رجوی، در راس این تشکیلات قرار گرفتند.
خیابانی در انتخابات مجلس اول شرکت کرد و با وجود اینکه حتی در دور دوم نیز در تبریز رأی کافی آورد اما به مجاهدین اجازهٔ ورود به مجلس داده نشد و با وجود آراء بالای مجاهدین از جمله رأی بالای مسعود رجوی در تهران، مانع ورود مجاهدین به مجلس شدند (طبق آمار مندرج آراء انتخاباتی سال ۵۸ که در کتاب اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی نوشته یرواند آبراهامیان نیز درج شده).[16]
در روزهای بعد از انقلاب، سازمان مجاهدین خلق که به عنوان یک سازمان انقلابی در ایران فعالیت میکرد، بین سالهای ۵۸ تا ۶۰ مرتباً از سوی مخالفان مورد حمله قرار میگرفت، حتی عده ای از مجاهدین هم در این حملات کشته شدند. سازمان بارها در اعتراض و رسیدگی به این شرایط به مقامات نامه نوشتند اما نتیجه ای حاصل نشد. موسی خیابانی (بدنبال یکی از این حملات مسلحانه به پایگاه امدادی مجاهدین) در بهمن ۵۸ در مصاحبه با نشریه مجاهد گفت: تلاش کردیم صبر و بردباری داشته باشیم تا واکنشهای متقابل کور انجام ندهیم. در هر موردی، مراتب را به مسئولان امر نوشتیم و درخواست رسیدگی کردیم که ممکن است کسی کشته بشود… متأسفانه به این تقاضاهای ما که خطاب به مسئولان بود، تا حالا جوابی داده نشده»[17]
پس از دو سال کشمکش میان حاکمیت و مجاهدین نهایتاً بعد از تظاهرات مسالمتآمیز نیم میلیونی مجاهدین در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که توسط نیروهای حاکمیت سرکوب شد و از ۳۱ خرداد، اعدامهای دسته جمعی مجاهدین در اوین آغاز شد، سازمان مجاهدین در پاسخ به این کشتارهای وسیع اعلام جنگ مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی ایران کرد و بلافاصله موسی خیابانی به عنوان فرمانده نظامی سازمان وارد صحنه عملیات نظامی و جنگ داخلی شد. در زمانی که خیابانی به عنوان فرمانده نظامی، جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی را هدایت میکرد، بیش از ۳۰۰ تن که بیشتر آنان غیرنظامی و برخی نیز عضو سپاه پاسداران یا کمیته انقلاب اسلامی ایران بودند، در این نبردها کشته شدند.[18] البته جمهوری اسلامی در اطلاعیهای در آبان ۱۳۶۰، مدعی شد که آمار کسانی که تا آن زمان در این جنگهای داخلی، توسط شاخه نظامی مجاهدین به فرماندهی خیابانی کشته شدهاند، از ۵۰۰ تن نیز فراتر رفتهاست.[19] هرچند جمهوری اسلامی ادعا کردهاست که اکثریت این افراد مردم غیرنظامی بودند، اما سازمان مجاهدین، غیرنظامی بودنِ آنان را رد میکند.[20] همزمان با کشتهشدن صدها تن از سپاه پاسداران، نظام جمهوری اسلامی بیش از ۲۵۰۰ تن از مجاهدین خلق را در سال ۱۳۶۰ اعدام کرد.[3][21] جمهوری اسلامی بمبگذاریهای دفتر حزب ریاست جمهوری و نخستوزیری در سال ۱۳۶۰ را به سازمان مجاهدین خلق نسبت داد.
آثار و کتابها
- عاشورا فلسفهٔ آزادی بایگانیشده در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
این جزوات که در آن سالها به صورت کتاب درآمده بود در عاشورا و رمضان سال ۱۳۵۸ در مسجد دانشگاه تهران به صورت کلاسهایی طی چند شب برگزار شد که خود موسی سخنرانی و تبیین این جزوات را بر عهده داشت.
آخرین صدای موسی خیابانی
موسی خیابانی در آخرین نوار صوتی منتشر شده گفت:
خمینی سرانجام در برابر ما آتش جنگ را برافروخت. آتشی که البته دودش به چشم خودش رفت. او بالاخره تضاد ما با ارتجاع را به انفجار کشاند. خمینی با کشتار سی خرداد و اعدامهای دسته جمعی اوایل تیرماه، خود در واقع فیتیله این انفجار را آتش زد. لکن صدای مهیب انفجار درست راس ساعت ۹ یکشنبه هفتم تیرماه بلند شد. صدایی که در سراسر ایران بلکه در سراسر جهان طنین انداخت؛ و شاید بتوان گفت که از فردای آن روز رژیم خمینی دیگر مردهاست.
مرگ
بعد از خروج مسعود رجوی از ایران، موسی خیابانی فرماندهی سازمان مجاهدین در ایران را بر عهده گرفت. در روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ نیروهای کمیته انقلاب اسلامی موفق به کشف محل اختفای اصلی رهبران مجاهدین در تهران در محله زعفرانیه شدند و پس از محاصره آن محل و چند ساعت درگیری مسلحانه آن را تصرف کردند. در این واقعه ۲۳ نفر از جمله موسی خیابانی مرد شماره ۲ سازمان، آذر رضایی همسر موسی خیابانی و اشرف ربیعی همسر مسعود رجوی کشته شدند. موسی خیابانی در اثر اصابت گلولهای به سینهاش درجا کشته شد.[2] به گفتهٔ اعضای کمیته موسی هیچ سیانوری در دهان نداشت (از سیانورش استفاده نکرد) فقط نارنجکی در دست داشت که از آن نیز استفاده نکرد و به همراه همسر باردارش آذر رضایی در اتومبیلاش در پارکینگ خانه زعفرانیه کشته شد.[23]
در این واقعه پسر خردسال مسعود و اشرف با نام مصطفی رجوی زنده ماند. این واقعه از سوی مجاهدین «عاشورای مجاهدان» نامیده شد.[24]
در فرهنگ عامه
دقایق پایانی فیلم ماجرای نیمروز ماجرای حمله نیروهای امنیتی به محل اختفای موسی خیابانی در زعفرانیه و کشتهشدن او را به تصویر کشیدهاست.[25]
پینوشتها
- سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام ص ۴۴۴
- «موسی خیابانی: شرح حال «سردار» منافقین خلق+ عکس و فیلم». مشرق نیوز. ۲۰۱۷-۰۴-۱۵. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۵.
- کاظمی، محسن (۲۰۱۵-۰۵-۲۳). خاطرات عزتشاهی. H&S Media. صص. ۳۳۹. شابک ۹۷۸۶۰۰۱۷۵۸۸۵۰.
- Radical Islam.
- http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedine-khalgh-mojahed-00168-01.pdf
- «منافقی که بخاطرش هواپیمای دوبی - بندرعباس را ربودند». صاحب نیوز. ۲۰۱۴-۰۹-۱۱. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۵.
- «گروهخون رجوی با دیگران فرق دارد». روزنامه صبح نو. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۵.
- «موسی خیابانی، مرد شماره 2 مجاهدین خلق». خبرگزاری آریا. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۵.
- «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۲۴ مارس ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۶ آوریل ۲۰۱۸.
- «اول بهمن ۵۷ به روایت روزنامهها». رادیو فردا. ۱۳۹۷-۱۱-۰۱. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۷-۳۰.
- «مجاهدین در زندان و آزادی آنها». روزنامهٔ اطلاعات (۱۵۹۵۸): صفحهٔ ۱ و ۱۳. شنبه ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۸. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک); پارامتر|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - «یاد پدر طالقانی روح راستین انقلاب». یوتیوب. ۲۰۱۸-۰۹-۱۰. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۱-۰۶.
- . (۲۹ دی ۱۳۹۳). «زندان، رزمگاه میشود». سازمان مجاهدین خلق ایران. دریافتشده در ۱ تیر ۱۳۹۴. - . «19 شهریور سالروز درگذشت پدر طالقانی». سازمان مجاهدین خلق ایران. دریافتشده در ۱ تیر ۱۳۹۴. صدای طالقانی در این دیدار در این فیلم پخش میشود
- «سخنرانی پدر طالقانی در روز آزادی مسعود رجوی». این نوار صوتی توسط مجاهدین خلق منتشر شده. دریافتشده در ۹ تیر ۱۳۹۴. - در اینجا صدای سید محمود طالقانی در دیدار با مجاهدین خلق موجود است
- مجموعه اطلاعیهها و موضعگیریهای سیاسی مجاهدین مجاهدین. انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران. ۱۳۵۸.
- http://s3.picofile.com/file/8218270818/اسلام_رادیکال_،_اسلام_مجاهدین_آبراهامیان.
- http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedine_khalgh--mojahed_fogholade_3_0.pdf
- بیلان ترور، استحالهٔ ایدئولوژیک»، فصلِ اول، بخشِ «ویژگیهای آماری ترورشدگان».
- آبراهامیان، یرواند. اسلام رادیکال.
- مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام. - در این کتاب، تعداد افرادی را که توسط شاخه نظامی مجاهدین که تحت فرماندهی موسی خیابانی بود، کشته شدند را بیش از 300 نفر عنوان کرده؛ و مدعی است که اکثر آنها غیرنظامیان بودند که البته مورد تأیید سازمان مجاهدین خلق ایران نیست.
- آبراهامیان، یرواند. اسلام رادیکال. - فصل نهم، صفحهٔ 279 از ترجمه فارسی
- نشریه مجاهد، شماره 131. سازمان مجاهدین خلق ایران. - عنوان مطلب: صدای سردار، آخرین نوار سردار شهید خلق موسی خیابانی، قسمت آخر
- «دوئل مرد شماره 2 سازمان با فرمانده/چشم در چشم با موسی خیابانی». خبرگزاری فارس. ۲۰۱۷-۰۲-۰۷. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۵.
- «موسی خیابانی کشته شد!». موسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان (به Persian). دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۵.
- "کشتن موسی خیابانی به روایت مردان امنیتی/او جای سیانور نارنجک داشت"، خبرگزاری مهر، ۸ فروردین ۱۳۹۶، بازدید شده در ۵ اسفند ۱۳۹۶.
منابع
- «عبور از بحران»، خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی، ۱۳۷۸، دفتر نشر معارف انقلاب، ص ۴۷۰
- Ervand Abrahamian (1989), Radical Islam - The Iranian Mujahedin, I.B.TAURIS, London