مهدی رضایی
مهدی رضایی در سال ۱۳۳۱ در تهران بهدنیا آمد و در کنار برادرانش احمد رضایی و رضا رضایی فعالیتهای سیاسی را آغاز کرد و در شانزده سالگی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. وی پس از ۴ سال فعالیت مبارزاتی در ۱۶ شهریور ۱۳۵۱ پس از محکوم شدن به سه بار اعدام در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی حکومت پهلوی، تیرباران گردید و لقب گلسرخ انقلاب گرفت.[1]
مهدی رضایی | |
---|---|
زادهٔ | ۱۳۳۱ تهران |
درگذشت | ۱۶ شهریور ۱۳۵۱ میدان چیتگر تهران، تیرباران |
مدفن | قطعه ۳۳ بهشت زهرا |
ملیت | ایرانی |
کارهای برجسته | عضو سازمان مجاهدین خلق ایران |
عنوان | گلسرخ انقلاب |
مذهب | شیعه |
والدین | عزیز رضایی، خلیلالله رضایی |
خویشاوندان | احمد رضایی (مجاهد خلق)، رضا رضایی، آذر رضایی |
دستگیری
در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۱، پس از اینکه قراری را در ساعت ۵ بعد از ظهر در میدان ژاله (شهدا) اجرا کرد، برای اجرای قراری دیگر از خیابان خورشید به طرف دروازه شمیران حرکت نمود. در اواسط همین خیابان یکی از اکیپهای کمیته مشترک به سرپرستی ستوان شهربانی «جاویدمند» به وی مشکوک شد. مهدی که وضع را عادی نیافت، درصدد فرار برآمد؛ لیکن مأموران او را تعقیب کردند و او هم به طرف آنان تیراندازی کرد. گلولههای وی به «ستوان جاویدمند» اصابت کرد ولی خود مهدی توسط بقیه مأموران دستگیر شد.[2]
محاکمه
مهدی رضایی در دادگاهی علنی دفاعیه خود را اعلام نمود.
من در اینجا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه میشوم. هدف ما فراهمآوردن چنان شرایطی است که همه انسانها تحت آن شرایط به آخرین حد کمال و انسانیت برسند… من در اینجا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه میشوم. بگذار رگ و پوست ما در راه خلق فدا گردد. تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست شکست و پیروزی هست؛ ولی سرانجام پیروزی متعلق به خلق است. این را من نمیگویم این را تاریخ میگوید…
اعدام
سرانجام در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۵۱ در مطبوعات اعلام شد که مهدی رضایی، پس از محکوم شدن به سه بار اعدام در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی، تیرباران گردید.[3] احمد شاملو در خاطره اعدام او در میدان تیر چیتگر شعری را سرودهاست.
«ابراهیم در آتش»
در آوار خونین گرگ و میش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز میخواست
و عشق را شایسته زیباترین زنان ــ
که ایناش
به نظر
هدیتی نهچنان کمبها بود
که خاک و سنگ را بشاید.
چه مردی! چه مردی!
که میگفت
قلب را شایستهتر آن
که با هفت شمشیر عشق
درخون نشیند
و گلو را بایستهتر آن
که زیباترین نامها را
بگوید.
و شیرآهن کوه مردی از اینگونه عاشق
میدان خونین سرنوشت
به پاشنهٔ آشیل
درنوشت. ــ
رویینهتنی
که راز مرگاش
اندوه عشق و
غم تنهایی بود.
پانویس
- گرامیباد سالگرد شهادت گلسرخ انقلاب، مهدی رضایی
- http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=285&SP=Farsi مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- روزنامههای کیهان و اطلاعات، ۱۶/۶/۱۳۵۱، صص ۱ و ۳